اگرچه مسکن عمومی در ایالت متحده در طول سه دهه اخیر روبه کاهش گذاشته است و امروزه توجهات سیاسی بر جذب سرمایه گذاریهای خصوصی به اجارههای پایین بازار اجاره خصوصی متمرکز شده اند (Berry, 2012) اما مسکن عمومی به خاطر طراحی دقیق و توانایی نسبی در برآوردن نیاز خانوادههای کمدرآمد تابهحال دوام آورده است (Hoffman, 2012) تا جایی که بین سالهای ۱۹۳۷ تا ۱۹۷۲ تقریبا ۳۰ میلیون مسکن ساخته شدند که ۴% آنها در ردیف مسکن عمومی قرار دارند (Mccutcheon, 1990).
بحران مسکن پس از جنگ
در طول تاریخ آمریکا، بدترین شرایط مسکن بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. بازگشت میلیونها نفر از نیروهای ارتش منجر به ایجاد کمبود شدید مسکن شد. در این زمان سیاستی اتخاذ شد که برخلاف مسکن عمومی، بر مبنای خرید فردی خانههایی بود که توسط صنعت خصوصی ساخته میشدند. این سیاست یکی از مولفههای G.I. Bill بود که به مشهورترین برنامه مسکن در تاریخ آمریکا تبدیل شد (Hoffman, 2012).
برنامهG.I. Bill به عنوان رستاخیز صنعت زمین و مسکن، امتیاز سیاستهای دولت بهمنظور ساخت مسکن انبوه برای سربازان بازنشسته در زمینهای ارزانقیمت خارج از شهرها را کسب نمود. بزرگترین علت شهرت این برنامه مبنای گسترده اجتماعی آن بود که به افراد طبقه کارگر و طبقه متوسط کمک میکرد (همان).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
مسکن درمانی برای بحران شهری[۷۸]
Lyndon Baines Johnson تصمیم به اتخاذ دو قانون مسکن ویژه گرفت. قانون مسکن اجتماعی ۱۹۶۸ و قانون مسکن ۱۹۶۸٫ قانون دوم به طور اختصاصی به تامین مسکن گروه کمدرآمد مربوط می شود. مطابق با این قانون سازمان مالکیت مسکن ملی[۷۹]موظف به ارائه وام یا تضمین وامهایی که سازمانهای محلی به سازمانهای غیرانتفاعی، تعاونیها یا گروه های محدودی برای ساخت یا بازسازی خانههای"ایمن، مناسب، ارازنقیمت” ارائه میدادند، شد. این وام مالکیت مسکن، نوآوریهای زیادی را در بر میگرفت از جمله: الزام نهادهای غیرانتفاعی به ارائه آموزش و مشورت به خریداران(Hoffman, 2012).
بحران سیاسی
سالهای بین ۱۹۶۸ و ۱۹۸۳ دوره دشوار برای اقتصاد آمریکا بود. در این دوران آمریکا از نرخ بالای بیکاری و افزایش قیمت انرژی و بهویژه بالا رفتن قیمت نفت رنج میبرد (Hoffman, 2012). بعد از چندین دهه انفجار ساختوساز، در دهه ۱۹۷۰ ماهیت مشکل مسکن در ایالات متحده تغییر یافت. بهنسبت بهبود مداوم در کیفیت و کمیت مسکن، کشور چندان با مشکل کمبود مسکن یا زندگی در مساکن زیراستاندارد مواجه نبود. در عوض بسیاری از خانوادهها چالشهای مقرونبهصرفگی را تجربه کردند، به این معنا که آنها مجبور بودند درصد زیادی از درآمد خود را برای مسکن مناسب هزینه نمایند. در راستای حل این مشکل، قانون ۱۹۷۴ توسعه اجتماعی و مسکن[۸۰]به تصویب رسید که منجر به دو تغییر مهم در توسعه سیاست مسکن ایالاتمتحده شد: افزایش اهمیت بخش خصوصی در تامین خدمات مسکن مقرونبهصرفه و تغییر جهت از یارانه تولید به یارانه تقاضا (Deng & Xiaodi, 2013). به دنبال تصویب قانون ۱۹۷۴ برنامه های سازمان مسکن و توسعه شهری[۸۱] ایجاد شدند (Deng & Xiaodi, 2013; Varady, 1982) که شامل منابعی از بودجه برای انتقال مستقیم پول، مسکن عمومی و برنامه بخش ۸ بودند (Varady, 1982). برخلاف مسکن عمومی، که واحدها تحت مالکیت حکومت قرار داشتند، برنامه های تحت لوای برنامه بخش ۸، یارانه مسکن را در راستای ایجاد مالکیت خصوصی واحدها ارائه میدادند (Deng & Xiaodi, 2013). سازمان بودجه و مدیریت آمریکا (۱۹۷۷) به دو دلیل مهم از این طرح حمایت نمود. ۱٫ در اجرای طولانی، روشی کارآمدتر و ارزانتر برای بهبود شرایط بد مسکن است، ۲٫ این روش بسیار قابلقبولتر از سیستم فعلی برای خود فقرا است، چراکه قدرت انتخاب مسکن بیشتری به آنها داده و به آنان این امکان را میدهد که سهم بیشتری از بودجه خود را برای کالاها و خدمات ثانویه صرف نمایند (Varady, 1982).
از مهمترین اولویتهای برنامه HUD تاسیس قانون مسکن عادلانه[۸۲] و پرداختن به تبعیض مسکن و تبعیض نژادی میباشد (Smith, 1985). تحقیقات صورت گرفته در آمریکا نشان داده که برنامه های HUD در آمریکا منافعی بسیار زیادی دارد از جمله کاهش در هزینه های برنامه دولت در مناطق کمدرآمد، افزایش یکپارچگی نژادی و اقتصادی، بهرهوری بیشتر کارگران و نرخ بالای رشد اقتصادی (Varady, 1982).
سیاست مسکن فدرال برای بسیاری از نسلها، مالکیت مسکن را نسبت به مسکن اجارهای تشویق کرده است. از دهه ۱۹۸۰ سیاستهای فدرال بهطور واضحی حتی کمدرآمدها را نیز به چنین امری تشویق میکردند. در طول ریاستجمهوری Reagan سازمان مسکن و توسعه شهری(HUD) برنامهای برای فروش واحدهای مسکن عمومی به ساکنین آن را تحت رهبری خود گرفت. در ۱۹۹۱ این کنگره اهدافی را برای Fannie Ma و Mac Freddie بهمنظور ارائه وام مسکن به وامگیران کمدرآمد و خانههایی که در محلات محروم شهری واقع شده اند، تعریف کرد، این کار در تلاش برای تسهیل محدودیتهای قدرت پرداخت در این بخش از بازار صورت گرفت. رئیسجمهور کلینتون یک هدف ملی مالکیت اتخاذ کرد و بوش برنامه مالکیت گروه های کمدرآمد و اقلیتها را در سازمان HUD توسعه داد. در دهه گذشته این کنگره برنامه را با عنوان کپنهای انتخاب مسکن برای خریداران مسکن اتخاذ نمود[۸۳](Santiago, Galster, Kaiser, Santiago-San Roman, Grace, & T.W.Linn, 2010).
برنامه کوپن بخش ۸[۸۴] اولین رویکرد مستاجرمبنا برای تامین کمکهزینه مسکن به خانوارهای کمدرآمد در ایالاتمتحده بود. اهداف این برنامه توانمندسازی” خانوارهای بسیار فقیر، سالمندان و معلولین برای پرداخت مسکن بهداشتی، ایمن و شایسته در بازار خصوصی” میباشد و جابجایی دریافتکنندگان را به محله بهتر تسهیل می کند (Carlson, et al., 2012).
بدست آوردن و استفاده از کوپن بخش ۸ فرایند چند مرحله است که به طور طبیعی چند سال بهطول میانجامد. اشخاص با پر کردن فرم درخواست برای قدرت محلی که مجری برنامه مسکن عمومی میباشد، این فرایند را شروع می کند. PHA پس از اخذ درخواستها، متقاضیان را در لیست انتظار قرار میدهد. هر PHA می تواند لیست انتظار خاصی را برای متقاضیان خود با ویژگیهای خاص طراحی نماید. مدت زمان رسیدن درخواست هر شخص به بالای لیست چند سال طول میکشد، بعد از اینکه نام متقاضی به این مرحله رسید، PHA کوپن آنها را میدهد. بعد از دریافت کوپن، متقاضی در بازار مسکن خصوصی شروع به جستجوی مسکنی که حداقل استانداردهای سلامت، ایمنی PHA را دارا بوده و تحت مالکیت، مالکی باشد که مشتاق است ملک خود را تحت برنامه بخش هشت اجاره بدهد، می کند. از آنجا که برنامه بخش ۸ نیازمند ۳۰ درصد از درآمد خانوادهها در پرداخت اجاره میباشد، این برنامه بهطور موثری نرخ نهایی مالیاتبردرآمد تمام افراد ذینفع برنامه را افزایش میدهد (Carlson, et al., 2012).
این برنامه تاکیدات سیاسی و سازمانی داشت و با ابداعات سیاسی و بهطورکلی جو اقتصاد کلان سازگار بود و منجر به افزایش نرخ مالکیت بهطور وسیع در میان خانوارهای کمدرآمد در اواسط دهه ۱۹۹۰ شد (Santiago, Galster, Kaiser, Santiago-San Roman, Grace, & T.W.Linn, 2010).
برنامه های کمکبهاجاره بر اساس خانههای اجارهای[۸۵] به قیمت مسکن که توسط خانوارهای کمدرآمد در بازار اجارهای خصوصی اجاره شده است از طریق کوپن یا کمکهای نقدی مستقیم یارانه داده می شود. بخش هشت برنامه HUD توسط سازمانهای مسکن ملی و محلی مطابق با قرارداد بسته شده با حکومت فدرال اجرا می شود. مطابق با برنامه بخش هشت به میزان اجاره برای خانوادههای با درآمد کمتر از ۵۰% از متوسط درآمد منطقه و خانوادههایی که ۳۰% از درآمد ماهانه خود را صرف هزینه های مسکن می کنند یارانه تعلق میگیرد. بر خلاف سیاستهای کمک به طرف عرضه، که به تولید و اجرای مساکن کمدرآمدها یارانه تعلق میگرفت، در برنامه کمک به اجاره مستاجران کمدرآمد در بازار اجارهای خصوصی، یارانه تعلق میگیرد. خانوادههای کمدرآمد میتوانند از کوپنها برای اجارهی مساکنی که مالکیت خصوصی دارند در همسایگیهایی که مورد دلخواه آنهاست استفاده کنند بدون آنکه مجبور به هزینه کردن بیشتر از ۳۰% از درآمدشان برای مسکن باشند. از جمله مزایای این برنامه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
-
- بسیار مقرونبهصرفه اند؛
-
- به خانوادههای زیر مجموعه، قدرت بیشتری برای انتخاب نوع و مکان مسکنشان میدهد؛
-
- با توزیع سرمایه دولت میان کسانی که نیازمند هستند عدالت را برقرار می کند (Anderson, et al., 2003).
در ایالاتمتحده، برنامه اعتبارات مالیاتی مسکن برای کمدرآمدها در دهه ۱۹۸۰ در راستای جذب سهام سرمایه گذاری خصوصی جهت بهبود مسکن اجارهای برای خانوادههای کمدرآمد با اجارههای کمتر از بازار ایجاد شد. گسترش این برنامه همراه با کمکهای مالی فدرال قطع شد (Berry, 2012).
برنامه مالیاتهای اعتباری مسکن کمدرآمدها در سال ۱۹۸۷ به تصویب رسید و به مهمترین برنامه فدرال برای تولید و نگهداری از مساکن اجارهای در دولت تبدیل شد (Khadduri, et al., 2012). تحتلوای این برنامه که در رابطه با اقدام اصلاحی مالیات سال ۱۹۸۶ معرفی شد، اعتبارات مالیاتی فدرال به توسعهدهندگان مسکن در راستای کمک به تامین مالی ساختوساز مساکنی که به خانوارهای کمدرآمد اجاره داده میشوند، اختصاص مییابند. این اعتبارات برای سرمایه گذاران خصوصی، شرکتی و سازمانی در ازای شرکت سهامداران برای ساخت مسکن به تصویب رسید و هزینه های مالی توسعهدهندگان را کاهش داده و به آن ها اجازه داده که خانوارهای واجد شرایط را در اجارهای کمتر از نرخ بازار از داشتن مسکن بهرهمند نمایند (Berry, 2012).
این اعتبارات بر اساس سرانه به سازمانهای مالی مسکن دولت اختصاص داده شده است. این سازمانها مناقصهای را برای توسعهدهندگان ترتیب داده و اعتبارات را به صورت رقابتی در راستای کمک به افزایش حمایت از مسکن مقرونبهصرفه اختصاص می دهند (همان).
این برنامه منبع ویژهای از مساکن چندخانواری برای بیش از ۲۰ سال بود، که بیشتر از ۲٫۲ میلیون واحد مسکن اجارهای را تامین میکرد. واحدهای LIHTC تقریبا یک سوم از کل مساکن اجارهای چندخانواری را بین سالهای ۱۹۸۷ تا ۲۰۰۶ تشکیل میدادند (Khadduri, et al., 2012, p. xi) و تا به امروز زیر نظر این برنامه بیش از دو میلیون مسکن برای خانوارهای کمدرآمد ساخته شده است. این مقدار حدود یک چهارم مسکنهای اجارهای جدید که هر ساله ساخته میشوند را تشکیل میدهد، بههمیندلیل این برنامه بزرگترین برنامه کمک اجاره در ایالاتمتحده و شاید بزرگترین مداخله سهام خصوصی تامین مالی مسکن اجارهای مقرونبهصرفه در سطح جهان بهشمار میرود (Berry, 2012).
یافتههای تحقیقات اخیر حاکی از آن است که با مداخله سازمانهای غیرانتفاعی در سازمانهای توسعه و دولت، خطر از دست دادن سهام LIHTC از مستاجران کمدرآمد پایینتر می آید چراکه این سازمانها علاوه بر الزاماتی که برنامه LIHTC بر توسعهدهندگان اعمال کرده است محدودیتهای مالی را برای آنان ایجاد می کنند. همزمان با گذشت زمان و نیاز به بروزرسانیهای عمده، سازمانهای دولتی و غیرانتفاعی شانس خرید سهام سرمایه گذاران اولیه که قصد خروج از مالکیت سهام را داشته باشند را دارد (همان).
HOPE VI (فرصتهای مسکن برای مردم در همهجا) در سال ۱۹۹۳ تحت قانون تملک به تصویب رسید (Fosburg, et al., 1996).
HOPE VI بهعنوان تظاهرات تجدیدحیات شهری شناخت شده است و تلاش گستردهای برای تغییر مساکن عمومی کهنه و قدیمی میباشد. در این برنامه انجمن و سازمان توسعه شهری و مسکن(HUD) تمایل خود را برای زدودن قوانین و برنامه های شصت ساله نشان داده و به عاملین محلی اجازه تصمیم گیری در ارتباط با انتخاب بهترین راه برای تامین و ارائه خدمات اجتماعی و مسکن به شهروندان را صادر نمودند (Fosburg, et al., 1996).
تحت برنامه HOPE VI دهها هزار واحد قدیمی مسکن عمومی تخریب شدند. طبق این برنامه حکومت فدرال منابع بیسابقهای را برای تجدیدحیات پروژه های قدیمی ارائه داد. اولین کمکهزینه های این برنامه در سال ۱۹۹۳ ارائه شد و پس از آن این برنامه شروع به رشد نمود و تا سال ۱۹۹۹ HUD 3.5 بیلیون دلار را به تجدیدحیات ۱۳۰ پروژه در سطح کشور اختصاص داد. در برخی از شهرها، حکومتهای محلی از کمکهزینهها در راستای تخریب و دوبارهسازی املاک تخریب شده جهت توسعه مسکونی مختلطدرآمد استفاده می کنند (Popkin, et al., 2000).
سیاستهای تامین مسکن کمدرآمدها در استرالیا
تعداد فزاینده خانوادهها در استرالیا مشکل دسترسی به مسکن مناسب در بازار خصوصی که نتیجه عدم مقرونبهصرفگی، نابرابری، بیکفایتی یا نیازهای مکانی و محلی را به وجود آورده است. در پاسخ به این مسئله، حکومتهای ایالتی و دولتی مسئولیتهایی را برای تامین مسکن در راستای کمک به این خانوادهها، بویژه خانوادههای کمدرآمد بر عهده گرفتهاند. طیف وسیعی از ابزارهای سیاسی برای کمک به تامین و نگهداری از مسکن به همه ساکنین در نظر گرفته شد. برای مثال کمک به مالک شدن، کمک به تامین مقرونبهصرفگی در بازار خصوصی و بهبود گزینه های مسکن که مالکیت و مدیریت آنها به صورت اجتماعی است (Baker, et al., 2013).
استرالیا کشوری است که از مسکن خوب، با کیفیت متناسب با استانداردهای بین المللی برخوردار است. در طول چندین دهه “رویای بزرگ استرالیا” در رابطه با مالکیت خانوادههای کارگر متوسط درآمد نائل شد و نرخ مالکیت زیر ۷۰% جمعیت به ثبات رسید. سیستم مسکن اجتماعی و بازار اجاره خصوصی برای خانوادههایی که نمیتوانستند مالک خانه شوند یا گزینهای برای مالکیت مسکن نداشتند، گزینه های مسکن را ارائه میدادند. با وجود تغییرات جمعیتی گسترده و افزایش تقاضا در استرالیا، امروزه بازار مسکن استرالیا به یکی از بازارهای غیرقابل پرداخت در دنیا تبدیل شده است (Baker, et al., 2013).
با این وجود سه شکل کمک به مسکن برای گروه هدف که عمدتا خانوارهای کمدرآمد میباشند، در نظر گرفته شده اند. از جمله مسکن عمومی اجارهای[۸۶]، یارانه به اجاره برای کسانی که در مسکن اجارهای خصوصی[۸۷]زندگی می کنند و یارانه به مالکیت[۸۸]. حکومت ملی و فدرال، مسکن عمومی را تحت سرمایه گذاری و مدیریت خودشان قرار می دهند. در راستای اجرای عدالت اجتماعی، ورود به مسکن در این بخش محدود به مستاجران بسیار کمدرآمد با نیازهای چندگانه و پیچیده میباشد. اگرچه در دولتهای مختلف کمی متفاوت است. اجارهها در مسکن عمومی حداکثر حدود ۳۰% از درآمد خانوار را به خود اختصاص می دهند. کوچک بودن اندازه این بخش و افزایش نیازهای اجتماعی به این معناست که بدست آوردن مسکن اجتماعی مشکل بوده و بسیاری از افراد حدود یک دهه را در لیست انتظار برای وارد شدن به این نوع مساکن بهسر میبرند. دومین شکل عمدهی یارانه، کمک به مستاجران در بازار خصوصی(CRA) میباشد. این یارانه اجاره به خانوادههای کمدرآمد که واجد شرایط برای ورود به مسکن اجارهای عمومی میباشند اما ساکن بخش خصوصی اجارهای هستند تعلق میگیرد. همچنین این یارانه کمکهایی به قیمت مسکن ارائه میدهد، این نوع یارانه به جای مقرونبهصرفه نمودن بازار خصوصی اجارهای به کم کردن قیمت کمک می کند، با این نوع یارانه حتی بسیاری موجران عدم مقرونبهصرفگی شدید مسکن را تجربه می کنند. سومین شکل عمده یارانه مسکن که به کمدرآمدها کمک می کند، یارانه رهن است. در استرالیا دو حکومت ملی و یک حکومت ناحیهای کمک به رهن را برای خانوادههایی که درآمدشان آنها را فاقد شرایط برای وام مسکن می کند، ارائه می دهند. ساختار این یارانه ممکن است به دو شکل صورت گیرد. هم در ساختار زمانبندی بازپرداخت، که پرداخت وام در طول مدت زمان بیشتری صورت میگیرد و هم با ارائه وام به خانوادههایی که ممکن است قادر به دریافت وام از بازار خصوصی نباشند (Baker, et al., 2013).
به نسبت افزایش پیچیدگی نقش حکومت در تاثیرگذاری بر بازار مسکن و اقتصاد، آگاهی در رابطه با نیاز به سیاست ارزیابی و هماهنگ کردن سیاستها رشد کرد. انتقادهای مهم در اواسط دهه ۱۹۷۰ از موثر بودن سیاستهای دولت آغاز شد. زمانی که سیاستهای مسکن استرالیا به عنوان سیاستهایی مطرح شدند که به طور ویژهای نابرابری را افزایش داده و دسترسی به مسکن را کاهش داده است (Flood & Yates, 1989).
در استرالیا سیاستهای مسکن فینفسه منصفانه و کارآمد نبوده و گروه های درآمدی مختلف و مردم کمدرآمد را نادیده گرفته است. از سال ۱۹۷۵ که سازمان رسیدگی یا بررسی فقر هندرسون[۸۹]تاسیس شد، مقرونبهصرفه بودن سکونتگاههای اجارهای خصوصی به عنوان یکی از مشکلات کلیدی مسکن در نظر گرفته شد. اجارههای بالا به نسبت درآمد، منجر به قرار گرفتن برخی خانوارها زیر خط فقر شد. یکی از دلایل این مشکل می تواند، سیاستهای حکومت باشد. برنامه اولین خریداران مسکن[۹۰] ، بیشتر مالکین را منتفع ساخت و به مردم کمدرآمد کمک چندانی نکرد، از سوی دیگر برخی اقتصاددانان معتقدند که سیستم مالیات نیز به بازار مسکن اجاره خصوصی بویژه مستاجران کمدرآمد کمک کرد (Rossiter & Vipond, 1985)
در مدل نئولیبرال، موانع برای عملکرد بازار آزاد برداشته شده و هزینه های دولتی حذف میشوند و فقرا و اقشار ضعیف به بازار کار کشیده میشوند. سیاستهای مسکن در استرالیا در طول دو دهه گذشته تا حد زیادی تحت تاثیر مدل نئولیبرال قرار گرفتهاند. بر خلاف بسیاری از ملل اروپایی، استرالیا بخش مسکن اجتماعی را بعد از ۱۹۴۵ توسعه نداد، اما در عوض طیفی از یارانههای مستقیم و غیر مستقیم در راستای حمایت از سرمایه گذاریهای خصوصی در مسکن هم در بخش مالکیت خصوصی و هم در بخش اجاره خصوصی ارائه داد (Beer, et al., 2007).
بحثهای مرتبط با مقرونبهصرفگی مسکن در استرالیا خود را از دو طریق نشان می دهند، اول اینکه بحثهای جدی و مداخلات سیاسی مهمی در رابطه با فشار مسکن و تامین مسکن مقرونبهصرفه برای بسیاری از گروه های آسیبپذیر وجود داشتند. دوم نگرانی کلی در رابطه با هزینه مسکن و توانایی استرالیاییهای جهان برای مالک شدن وجود داشت.
فشار مسکن، مفهوم مهمی در بحثهای مقرونبهصرفگی در استرالیا بهشمار می آید چراکه این مفهوم مانند لنزی است که سیاستگذاران از طریق آن نیاز به کمک را میبینند. خانوارها در صورتی تحت فشار مسکن قرار دارند که پایینتر از ۴۰ درصد از درآمد توزیعی و بیشتر از ۲۰، ۲۵ یا ۳۰ درصد از درآمد خود را صرف مسکن می کنند (همان)
در طول و از آخرین بحران مالی جهان، نقش حکومتهای استرالیایی در کمک به خانوادههایی که توانایی پرداخت و نگهداری مسکن مناسب را ندارند، بسیار مورد توجه قرار گرفته است. در کنار کاهش شدید مقرونبهصرفگی مسکن، استرالیا خود را موظف به بررسی تاثیرات استراتژیهایی که به حل مقرونبهصرفگی مسکن فقرا کمک می کنند، دانست (Beer, Baker, Wood, & Raftery, 2011).
حکومتهای استرالیا، سه نوع برنامه را برای کمک مستقیم به خانوادههای کمدرآمد در نظر گرفتند: مسکن اجارهای عمومی، یارانه برای مسکن اجارهای خصوصی و یارانه به گروه های هدف و غیرهدف با تمرکز بر مالکیت. مساکن اجارهای عمومی از سال ۱۹۴۵ در استرالیا با سرمایه گذاری حکومت شروع شد. دسترسی به مسکن اجارهای عمومی محدود به خانوادههای کمدرآمد بوده و اجاره آنها تقریبا یکچهارم از درآمد خانواده را به خود اختصاص میدهد. تقاضا برای مسکن اجارهای عمومی از عرضه پیشی گرفت اما کاستیهای مرحله اجرا این بخش را به زوال کشاند (همان).
[۹۱]CRAدومین فرم عمده یارانه مسکن به گروه هدف در استرالیا میباشد و از اوایل ۱۹۹۰ بهعنوان نتیجه استراتژی مسکن ملی گسترش یافت. این نوع مسکن مکملی است که به خانوادههای کمدرآمد که واجد شرایط دریافت مسکن عمومی اجارهای هستند پرداخت می شود. مبلغی که در این برنامه به افراد و خانوادهها ارائه می شود، نسبتا متوسط یا ناچیز[۹۲] است اما حکومت هنوز هزینهای در حدود ۲ بیلیون دلار در سال را به آن اختصاص میدهد. بسیاری از خانوادههای زیرمجموعه این برنامه همچنان تحت فشار مسکن و در معرض ناامنی بازار مسکن اجارهای و بویژه سطح بالای بیرون رانده شدن از منزل به دلیل کنترل محدود افزایش اجاره در بازار مسکن خصوصی قرار دارند (همان). برنامه سوم در سال ۲۰۰۰ در فرم یارانه برای اولین خریداران مسکن ارائه شد (همان).
شاخص های مسکن
سیاست مسکن یک مسئله ملی میباشد، شاخص های مسکن ابزارهای سیاسی مهمی در شرایط ملی مسکن بهحساب میآیند (Heerma, 1993). در اکتبر ۱۹۹۰، بانک جهانی برنامه شاخص های مسکن[۹۳] را شروع کرد (Priemus, 1992; Angel, Mayo, Stephens, & Jr, 1993; Flood J. , 2012). متدولوژی و شاخص های این برنامه به طور وسیعی زائیده تفکرات دکتر Steven Mayo، از اقتصاددانان بانک جهانی و دکتر Schlomo Angel، یکی از دانشمندان اسرائیلی در زمینه توسعه شهری و زاغهها بودند. ماندگارترین میراث HIP شاخص H1 بود(میانگین قیمت خانه نسبت بهدرآمد) بوده است. که شاخص اولیه بهداشت عمومی و کارآمدی بازار مسکن و زمین بوده است ( Flood J. , 2012). این برنامه بهدنبال ایجاد ابزارهایی برای مدیریت بخش مسکن بود و چند هدف داشت:
-
- ارائه مفهوم کلی و چارچوب تحلیلی برای پایش عملکرد بخش مسکن؛
-
- ارائه اطلاعات تجربی جدید در رابطه با سهم بالای سیاستگذاران بخش مسکن در اجتماع و اقتصاد؛
-
- ایجاد چارچوبهای سازمانی که برای قاعدهمندی و اجرای سیاستهای آینده مسکن در سایه تحقیقات جدید، مناسب باشند (Angel, Mayo, Stephens, & Jr, 1993; Priemus, 1992)؛
-
- ایجاد مجموعه ای از ابزارهای تجربی برای اندازه گیری عملکرد بخش مسکن با بهره گرفتن از شاخص های کمی، شاخص هایی حساس نسبت به سیاستها و امتحان این ابزارها در طیف وسیعی از کشورها (Angel, et al., 1993).
برنامه شاخص های مسکن یک مرحله از انجام استراتژی جهانی برای مسکن تا سال ۲۰۰۰ بود که توسط گردهمآیی سازمان ملل متحد[۹۴]در سال ۱۹۸۸ اتخاذ شد (Hardman, 1993; Priemus, 1992). استراتژی مسکن جهانی[۹۵] با این فرض که بسیاری از مساکن، توسط بخش خصوصی تامین میشوند شروع شد. بر اساس این استراتژی، حکومتها نباید تامین کننده های مسکن باشند اما باید نقش توانمندسازی و تسهیل کننده داشته باشند. وظیفه آنها اطمینان از عملکرد متعادل بازار مسکن میباشد نه تامین مسکن. شاخص ها از این نظر میتوانند مفید باشند که نیمرخی از شرایط مسکن را به ما ارائه داده و ویژگیهای مهم آن را مشخص می کنند (Heerma, 1993). شاخص های مسکن در راستای آگاهی دادن به حکومت جمعآوری شده بنابراین حکومت با بهره گرفتن از آنها می تواند به چگونگی کارکرد بخش مسکن پیببرند (همان). هدف از سیستم شاخص باید تامین ابزاری برای پایش تاثیر مداخلات سیاسی بر عملکردهای بخشی از جمله نتایج توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد (Lujanen, 1993). قابل ذکر است که شاخص های انتخاب شده به طور خودکار واقعیتهای موجود را نشان نمیدهند. برای مثال کیفیت بالای داده های در دسترس در رابطه با ساختوسازهای جدید امکان اینکه رویکردها با دقت انتخاب شوند را به ما میدهد (همان). میان شاخص های مسکن تفاوت وجود دارد، شاخص های اجرایی و آمارهای مسکن بیشتر توصیفی هستند (Heerma, 1993).
شاخص های اجرایی ابزاری برای ارزیابی تاثیر و موفقیت سیاستها و سازمانها در ارائه تمام جنبه های خدمات هستند. خود مفهوم اجرایی، در برگیرنده چند عنصر است از جمله اقتصاد(خرید و فروش منابع با هزینه کم که با کیفیت و کمیت تعیین شده همساز باشد)، کارآمدی(حجم و کیفیت یک سرویس که از کمترین منابع استفاده کرده و قادر به ارائه ویژگی خاص باشد) ، تاثیرگذاری(ارائه سرویس مناسب که قدرتهای محلی را قادر به اجرای سیاستها و اهداف خود بکند) ، برابری و عدالت(تضمین توزیع عادلانه و برابر منابع و محصولات برای گروه های مختلف) و مانیتورینگ و پایش(سنجش منظم اجرای دقیق برای رسیدن به اهداف) (Smith & Walker, 1994). شاخص های اجرایی مسکن در سطح جهان که توسط بانک جهانی و مرکز سکونتگاه انسانی ملل متحد تعریف شده اند عبارتند از: مقرونبهصرفگی مسکن، تامین مالی مسکن، کیفیت مسکن، تولید مسکن، یارانههای مسکن(همان).
از دیگر سو اقتصاددانان، پژوهشگران شهری و مقامات دولتی همواره در جستجوی شاخص های قیمت مسکن در میان متغیرهای اقتصاد کلان و اقتصاد خرد و سیاستهای عمومی بوده اند. در حالیکه فاکتورهای اقتصاد خرد به عرضه و تقاضای مسکن مربوط می شود، فاکتورهای اقتصاد کلان شامل حمایتهای مالی، ساختوساز خانههای جدید و نرخ بهره میباشند (Lee & Yu, 2010).