۴-۲-۳۱٫
جانا زغم عشق تو امروز چنانم کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
بر چهره عیان گشت به یکبار ضمیرم وز دیده نهان کر د به یکبار نشانم
زین بیش ممان در غم خویشم که از این پس دانی که اگر بی تو بمانم بنمانم
از دست فراقت اگرم دست نگیری زودا که فراق تو بَرَد دست به جانم
هر چند که اندیشه کنم تا غرض تو از کشتن من چیست همی هیچ ندانم
درون مایه اصلی غزل:
عاشق در این غزل در غم عشق فرو رفته و می گوید که نمی توان راز عشق را نهان کرد، و راز عشق از صورت عاشق مشخص شده و عشق او را فاش کرده است. و از معشوق درخواست می کند که بیشتر از این او را درغم دوری خویش نگذارد و به او می گوید، اگر همینطور مرا در این غم دوری تنها بگذاری، عاشق می میرد، و هر چقدر که فکر می کنم ، (معشوق)چرا می خواهی مرا بکشی، نمی دانم. این غزل کوتاه و ساده مَملُو از احساسات عمیق و خواهش زلال عاشق از معشوق است، در این غزل هم به نوبه خود، آرایههای مخصوصی از ادبیات فارسی مراعات شده است که از نظر اهل ادب پنهان نمی ماند و قلم انوری را به هنری ترین شکل عیان می کند.
بافت معنایی و آرایه های ادبی:
بیت اول:
ای معشوق امروز در غم عشق تو حال من اینگونه است که (راز عشق درونم)را در پیچ و تاب گیسوی تو، توانستم پنهان کنم. جانا : منظور معشوق است/غمِ عشقِ تو : اضافه تخصیصی/امروز : قید زمان/ چُنانم : اینگونه ام/ کاندر : مخفف که اندر آن / خمِ زلفِ تو : پیچ و تاب گیسوی تو اضافه تخصیصی/ توان کرد: میتوان گذشت/ نهانم : درونم، مراد عشق درون است/
بیت دوم :
راز درونم ناگهان در سیمای من، آشکار شد (از صورتم می توان راز درونم را فهمید)، و از چشمانم پنهان شد وجودم (دیگر خودم را نمی دیدم). مصرع اول : تلمیح به این بیت دارد : رنگ رخساره نشان می دهد از سّر درون . بر چهره : در صورت، در سیما/ عیان گشت : آشکار شد، معلوم شد/وز : مخفف وَ از/ مصرع دوم : کنایه است از : از خود بی خود شدن/
بیت سوم :
از این بیشتر در غم خود مرا نگذار (ای معشوق)، می دانی که اگر بدون تو باشم، (نمی توانم) می میمیرم. زین : مخفف از این / بیش : بیشتر/مکان : نمان، مراد تحمّل نکن است/ از این پس : از این به بعد / ممان و بمان : تضاد/ بمان و بنمان : جناس زاید/ غم خویشم : اضافه تخصیصی/ دانی/ اگر : قید/ بی تو : بدون تو/
بیت چهارم :
(ای معشوق) اگر مرا از دوری و فراق خود نجات ندهی، خیلی نزدیک است که، فراق و دوری تو، مرا بکشد و قصد جان مرا را بکند. دست فراقت : استعاره از دوری/ اگرم : اگر مرا/دست نگیری : کنایه از کمکم نکنی، نجاتم ندهی/ زودا : نزدیک است که /فراق تو: دوری تو، منظور دوری معشوق است/بَرَد دست به جانم : کنایه از قصد جانم را می کند. /
بیت پنجم :
هر چقدر که فکر می کنم تا نیت و قصد تو را ای معشوق از کشتن من نمی توانم هیچ چیزی بدانم. هر چند: قید/ اندیشه کنم: فکر کنم/ غرض تو : نیّت و قصد تو/ کشتنِ من، اضافه تخصیصی/ چیست : منظور چه علّتی دارد/هیچ ندانم : چیزی نمی دانم. /
وزن غزل:
این غزل بر وزن مفعولُ مفاعیلُ فعولن و در بحر هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف سروده شده است.
قافیه :
در این غزل کلمات قافیه عبارتند از : (چنانم، نهانم، نشانم، نمانم، جانم، ندانم) می باشد.
ویژگی سبکی غزل :
کلمات مخفف در این غزل دیده می شود، که برای همگونی اوزان غزل بدین صورت آورده است . مانند (ز – کاندر – توان – وز – زین – بیش – بَرَد). شاعر در مقام عاشق در این غزل به توضیح حال و مقام خویش پرداخته است، که خالی از آرایه ها و صناعات ادبی نیست.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۲ـ۳۲٫
نگارا جُز تو دلداری ندارم بجز تو در جهان یاری ندارم
بجز ازار وسواس تو در دل به جان تو که بازاری ندارم
اگر چه خاطرم آزرده تست ز تو در خاطر آزاری ندارم
ترا یاری به هر غم غمخوری هست غم من خور که غمخواری ندارم
بسان انوری در گلستانم چه بدبخت که خود خاری ندارم
درون مایه اصلی غزل :
در این غزل انوری در مقام عاشق با معشوق سخن می راند و شالوده حرفهایش در واقع بیان حال و هوای عاشقی و وفاداری به معشوق است. عاشق می خواهد بیان کند تمام دل و جان و هستی اش، معشوق است و وجودش علّتی جُز وجود معشوق ندارد. ظرافت چیدمان و نوع کلمات و واژه ها بطور شایسته ای حسّ می شود و خواننده درک بهتری از غزل پیدا می کند و به طبع غزلهای انوری خالی از آرایه های درونی و بیرونی و صناعات ادبی و دستورات فارسی نیست، و به اندازه خود ازسبک دوره عراقی تاثیر گرفته است.
بافت معنایی و آرایه های ادبی :
بیت اول :
ای معشوق خوش سیما و زیبا روی من، (بدان) که به غیر از تو، در این دنیا، من عاشق همدم و دلبر و صنم دیگری ندارم. نگارا : ای نگار، ای معشوق زیباروی/ (ای : ندا/ نگار: منادا)/جُز : قید استثناء/دلداری : دلبری، صنمی، معشوقی/ ندارم : جناس تکرار – فعل ماضی اول شخص مفرد/بجز : به غیر از / تو : منظور معشوق است/ جهان : قید تکرار/ یاری : همدمی، همنفسی، معشوقی/
بیت دوم :
(ای معشوق) به غیر از دادو ستد و اندیشه وجود تو در دلم، قسم به جان تو (ای معشوق) که داد و ستد دیگری ندارم. بازار: جناس تکرار/جُز : قید استثناء / وسواس : اندیشه بد، فکر شیطانی (فرهنگ فارسی عمیده ۱۱۹۱:۱۳۷۳) به جان تو : سوگند به جان تو (ای معشوق)/بازار : محل داد و ستد، خرید و فروش، جایی سر پوشیده که پُر است از دُکان و مغازه و در آنجا اجناس متفاوت می فروشند و می خرند، قید مکان/
بیت سوم :
اگر چه از دست تو رنجور و دلشکسته هستم (ای معشوق)، در مورد تو در فکرم کینه و نفرتی نیست. خاطرم : جناس تکرار – تام / آزرده : رنجور، دلشکسته/آزار : کینه و نفرت/
بیت چهارم:
از رفتار تو (ای معشوق) آزار و کینه ای در دل ندارم. زیرا که در حقّ تو رفتار ناپسندی نکرده ام. کردار : جناس تکرار/ ای دوست : ندا و منادا – ای معشوق/چون : وقتی/نازارم : آزاری ندارم/
بیت پنجم :
برای تو (ای معشوق) هر دفعه که غصّه ای داری، کسی هست که غصّه تو را بخورد (عاشق)، غصّه مرا بخور ای معشوق که مانند تو کسی را ندارم که غصّه مرا بخورد (و برای من دلسوزی کند). ترا باری : برای تو هر دفعه / غم : جناس تکرار / غمخوری و غمخواری : مراعات نظیر و تناسب معنایی، مترادف/
بیت ششم :
مانند انوری در باغ گل هستم، چقدر بیچاره هستم که حتّی خودم خاری هم ندارم که لایق و همنشین گل شوم. بسان انوری : مانند انوری / گلستانم :در باغ گل هستم، کنایه از جایی که معشوق فراوان است. /بد بختم: بخت خوبی ندارم، بیچاره ام/خود خاری ندارم : کنایه از اینکه شایسته هم نشین با معشوق که مثل گل است ندارم (زیرا هر گلی خاری دارد.)/
وزن غزل :
این غزل بروزن مفاعلین مفاعلین فعولن و در بحر هزج مسدس محذوف سروده شده است که یکی از وزنهای پر کار برد شعر فارسی است.
قافیه :
در این غزل قافیه ها عبارتند از : (دلداری، یاری، بازاری، آزادی، کرداری، غمخواری، خاری)
ویژگی سبکی غزل :
در این غزل کلمات استثناء چندبار برای تاکید بکار رفته و شاعر در مقام عاشق در حال اثبات و تاکید عشق و ارادتش به معشوق است. در این غزل کلمه کلیدی هر بیت در قالب یک جمله و پیام در مصرع دوم بصورت اتمام حجّت کلام عاشق به کار رفته است. این غزل هم به نوبه خود از ویژگی های سبکی دوره خودش یعنی سبک عراقی و قرن ششم بهره کافی برده و دارای آرایه های درونی و بیرونی و نکات دستوری بدیع می باشد.