اميرالمؤمنين(عليهالسلام) قيس به همراه امام حسين (عليه السلام) و ابو ايّوب انصاري ـ كه هر يك بر ده هزار نفر فرماندهي ميكردند ـ آمادۀ جنگ با معاويه كردند كه متأسفانه با شهادت حضرت امير(عليه السلام) لشكر از هم پاشيد. [439]
اصبغ بن نُباته تميمي
اَصبَغ بن نُباته تميمي از ياران ويژه اميرمؤمنان علي(عليه السلام) و از چهرههاي برجستۀ ياران ايشان واز معتمدان آن حضرت است. استوار گامي او در دوستي اميرالمؤمنين(عليه السلام) مشهور است. او از «شُرطة الخَميس (نيروهاي ويژه)» و از فرماندهان آنان است كه تا مرز مرگ و شهادت، با مولا(عليه السلام) پيمان بسته بودند. اصبغ در جنگهاي جمل و صِفّين، همراه مولا(عليه السلام) بود و از ياران باوفاي حضرت امير(عليهالسلام) به شمار ميرفت.[440]
امام(عليهالسلام)، اصبغ بن نُباته وگروهي ديگر را شرطة الخميس ناميد. از اصبغ، علّت اين نامگذاري را پرسيدند. گفت:«به اين دليل كه ما با حضرت شرط كرده بوديم كه درركاب او وتحت فرمانش جهاد كنيم تا يا پيروز شويم ويا به شهادت برسيم؛ واونيز شرط كرد وضامن شد كه به پاداش اين مجاهدت، مارا به بهشت برساند.»[441]
مالك بن كعب اَرحَبي
مالك بن كعب اَرحَبي، از ياران و كارگزاران اميرمؤمنان علي(عليه السلام) است. اعلام آمادگي او براي كمك به محمد بنابيبكر، هنگامي كه هيچ كس به درخواست اميرالمؤمنين(عليهالسلام) پاسخ نداد، حاكي از معرفت اوست.
اميرمؤمنان علي(عليه السلام) در خطبهاي، مردم را براي ياري دادن به محمّد بنابيبكر و ياران اودر مصر فراخواند، ولي آنان پاسخ مثبت ندادند؛ پس مالك بن كعب اَرحَبي برخاست و گفت:«اي امير مؤمنان! مردم را فراخوان كه اكنون، هنگام ذخيره كردن نيرويي براي آينده نيست. براي چنين روزي، خود را ذخيره كرده بودم و پاداش، جز با حمله كردن در جنگ، حاصل نميآيد. اى مردم! از خدا پروا كنيد و به امامتان پاسخ دهيد و خواستهاش را برآورده كنيد و با دشمنش بجنگيد. اياميرمؤمنان ! من خود به سوي او ميروم.»
اميرمؤمنان علي(عليه السلام) به جارچي خود، سعد، فرمان داد كه در ميان مردم ندا دهد:« با مالك بن كعب به سوي مصر، روانه شويد.»[442]
عَديّ بن حاتم طايي
عدي بن حاتم بن طايي، فرزند سخاوتمند مشهور عرب، حاتم طايي،[443] واز ياران پيامبر خداست. عدي، در دگرگونيهاي پس از پيامبر خدا، به ولايت علي(عليه السلام) وفادار ماند و از حريم حق و ولايت، دفاع كرد. او و پسرانش در نبردهاي اميرالمؤمنين(عليه السلام) همراه حضرت بودند[444] (6) و وقتي يكي از فرزندانش به معاويه پيوست، از آن فرزند، برائت جست.[445]
در جريان جنگ صِفّين و اختلاف ياران حضرت امير(عليه السلام) بر سرِ ادامه دادن جنگ ، عَدي بن حاتم برخاست و گفت:«اي مردم! به خدا سوگند، اگر كس ديگري جز اميرالمؤمنين(عليه السلام) ما را به جنگ با نمازگزاران فرا ميخواند، پاسخ مثبت نميداديم.
او تاكنون اقدامي نكرده است، مگر آن كه دليلي روشن از جانب خدا با خود داشته و رشتۀ ارتباطي با خدا در دستانش بوده است. او در كار عثمان، باز ايستاد، چون جرياني شبههناك بود، و با سپاه جمل جنگيد، چون پيمان شكستند و با مردم شام ميجنگد، چون ستم و تجاوز ميكنند.»[446]
3.6. شهادتطلبي
در فرهنگ اسلامی، شهادت از عمیق ترین مفاهیمیاست که در طول تاریخ پر فراز و نشیب اسلام، صحنههای بیمانند و شگرف را آفریده است. مكتب انسانساز اميرمؤمنان علي(عليهالسلام)، مكتبي، پويا و زنده وهدفدار است كه يكي از اركان اصلي آن، جهاد در راه خدا براي حفظ اصول اسلام وتأمين مصالح مسلمانان است و در اين مكتب، شهادت، آرزو وخواستهاي است كه هريك از ياران مطلوب حضرت امير(عليهالسلام)، آنرا دردل داشتند.
واژه شهید از اسماءالله است.[447] شهيد به معناي حضور،[448] معروف،[449] مشاهده[450] وكسي است كه در راه خدا كشته شود. به كشتۀ در راه خدا، ازآن جهت شهيد گفته ميشود كه فرشتگان در كنار او حضور دارند وشاهد او هستند.[451] در اصطلاح «شهید مسلمانی است که در راه خدا کشته شود» . از دیدگاه اسلام فدا کردن جان به طور آگاهانه و انتخابگرایانه در راه آرمانی مقدس و پاک که به تعبیر قرآن «فی سبیلالله» نامیده میشود، «شهادت» نام دارد و کسی که به چنین مقامی دست مییابد، «شهید» است. البته پذیرفتن مرگ، هنگامی ارزشمند است و قداست دارد که از سویی آگاهانه باشد و از سوی دیگر، رضایت و خشنودی خداوند را به دنبال داشته باشد.
آنکه در راه رسیدن به آرمانی مقدس گام برمیدارد و مبارزه میکند و سختیها را متحمّل میشود و نهایت تلاش و همّت خود را تا حدّ ایثار کردن جان به کار میگیرد، خداوند وی را از دیگران به عنوان « مجاهد در راه خدا» برتر میداند و پاداشی عظیم برایش در نظر میگیرد.[452]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شهيد صاحب چند خصوصيت خاص است كه به او ارزشي بالا دادهاست؛ او جان خود را براي حفظ ارزشها واصول دينش فدا ميكند درنتيجه درراه هدف مقدّسي كشته ميشود، ديگر اينكه شهيد با اهداي ارزشمندترين چيزي كه دارد(يعني جانش) در راه هدفي مقدّس، جاودانگي مييابد؛ چراكه هرچيزي كه در راه خدا وبراي او صرف شود، نزد خداوند باقي ميماند و سوّم اينكه شهيد با كار بزرگ ومقدّسش به جامعۀ خود نورانيت وپاكي ميدهد.[453]
درنظر اميرمؤمنان علي(ع) شرافتمندانهترين مرگ، كشته شدن در راه خداست، زيرا شهادت در دنيا موجب نيكنامي، ودرآخرت مستلزم پاداشهاي هميشگي است؛ وهمين است كه حضرت تأكيد ميفرمايد كه تحمّل هزار ضربه شمشير براي او آسانتر از مردن برروي بستر است واين مقتضاي شجاعت خارقالعاده وايمان است.[454]
« همانا، گراميترين مرگها كشته شدن در راه خدا است؛ بدان كس كه جان پسر ابو طالب در دست او است، هزار مرتبه ضربت شمشير خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن.»[455]
اميرالمؤمنين(عليهالسلام) شهادت را بالاترين مقام و ارزشمندترين هديهاي ميدانند كه از جانب خداوند به انسانهاي پاك داده ميشود وخود، همواره از خداوند، رسيدن به اين مقام ارزشمند را طلب مينمودند.[456]
اميرالمؤمنين(عليهالسلام) دربارۀ ياران مطلوب خود نيز ، هرجا كه ياري، با كلام ورفتار خود، مورد رضايت حضرت امير(ع) قرار ميگرفت، بالاترين وارزشمندترين هديه وپاسخ اميرالمؤمنين(عليهالسلام) به او، آرزو ودعا براي شهادت بود. همانطور كه حضرت امير(عليهالسلام) درپايانِ عهدنامۀ معروفشان به مالك اشتر، براي مالك وخودشان آرزوي شهادت مينمايند[457] ونيز به حجربن عدي كه از ياران باوفا ومطلوب اميرالمؤمنين(عليهالسلام) است فرمودند: :«خداوند، تو را از شهادت - كه من ميدانم شايسته آني -محروم ندارد!».[458] ونيز دربارۀ هاشم بن عتبه، كه از ياران بزرگوار حضرت امير(عليهالسلام) است، فرمودند: :«بار خدايا! شهادت در راه خودت و همراه گشتن با پيامبرت را نصيبش فرما».[459] ونمونههاي فراواني از اين دست در تاريخ ثبت شده است.
هدف اميرمؤمنان علي(عليهالسلام)، از تلاش در راه خدا، كسب سعادت اخروي است واين است كه از خداوند، مقام ومنزلت شهدا، زندگي با نيكان ودوستي انبيا را مسألت ميكنند؛ وياران خويش را نيز به پيروي ازخود، درطلب اين مراتب وعمل به آن فراميخوانند.
« از خداوند رتبت شهيدان ، و زيستن با سعيدان و همراهي با پيمبران را ميخواهم.»[460]
اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، درخواست رسيدن به اين مراتب سهگانه را، ازآسانترين آنها كه شهادت است آغاز، وبه بلندترين مقام كه دوستي انبياست ختم كرده است. زيرا كسي كه سرانجامش شهادت باشد سعادتمند خواهد بود. وآخرين درجۀ سعادت، همجواري و مصاحبت انبياست؛ و علي(عليهالسلام) كه تربيتكنندهاي لايق ومربّیاي شايسته است، رسيدن به مرتبۀ عالي(مرافقت انبيا) را مشروط به طيّ مراتب پايين ميدانند.[461]
آنچه ياران مطلوب اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) را از غيرآن متمايز مينمايد، داشتن روحيۀ شهادتطلبي است. ياران حضرتامير(عليهالسلام) با اخلاص و بصيرت، در ميدانهاي جهاد قدم ميگذاشتند و آرزويشان ، پيروزي حق بر باطل و نيز شهادت در را خدا بود وهمواره حقطلبان وتلاشگران در راه حق، به دنبال اين فضيلت بزرگ بودهاند وهمين روحيۀ شهادتطلبي، ضامن حفظ بسياري از ارزشها واصول بودهاست.
شهادتطلبی یعنی باور به خدا و معاد، اعتقاد راسخ بر درستی و بر حق بودن راه اسلام ناب محمدی (صلّیاللهعليهوآله)، ایستادگی در مقابل دشمن، ایثار و فداکاری جهت حفظ ارزشهای انقلاب و اسلام ناب، خستگیناپذیری و اعتقاد به “اِحدَیالحُسنَیَين” (پیروزی یا شهادت در راه خدا ). اسلام با مسلح کردن پیروان با ایمان خویش به دیدگاه “اِحدَیالحُسنَیَين"، آنان را چنان بار میآورد که در میدانهای جنگ نیز، چه بکشند و چه کشته شوند ، پیروز باشند و به نیکویی دست یابند.
اميرالمؤمنين(عليهالسلام) ، پاداش انسان صاحب تقوا وپارسايي و بصيرت وپيرو اهلبيت(عليهمالسلام) را مساوي با اجر شهيد در راه خدا ميدانند.[462] و اين برابري به اين معناست كه ارزشمندي شهادت وشهادتطلبي، تنها بهدليل هدف وانگيزه و باطن اين عمل است. اگر كسي در ميدان جنگ كشته نشود، امّا درحالي بميرد كه به حق خدا ورسولش آگاه است وبا شناخت امام خود، از او پيروي وحمايت كرده باشد، درحقيقت به هدف و حقيقت شهادتطلبي دست يافته است واجر همان شهيد را دارد.[463]
روحیۀ شهادتطلبی هم نقش بازدارندگی دارد و دشمن را از تهاجم باز میدارد و هم باعث میشود در هنگام هجوم، از حریم اسلام حراست و پاسداری شود. هرگاه روحیه ایثار و فداکاری در میان مردم ضعیف بوده، دشمن نه تنها در تهاجم خود موفق بوده. از این رو روحیه فداکاری و شهادتطلبی سدّ محکمی در برابر تهاجم دشمن به شمار میآید،از خود بیگانگی و خود را فراموش کردن و در بند دنیا گرفتار شدن، مهمترین مانع دربرابر فرهنگ مقاومت و ایثار و شهادت در جامعه است.
شهادتطلبان، زندگي عزّتمند را براي خود وجامعه، دررأس انديشه هاي خود قرار دادهاند ومبناي تمام حركتهايشان، رسيدن به يك زندگي ايماني به همراه عزّت وسربلندي براي خود وديگر افراد جامعه است وهرگز شهادتطلبي، به هدف رهايي از زندگي وترك آن نبوده است.شهادتطلبي وايثارگري در راه خدا، يك انقلاب دروني است كه انسانهاي بزرگ، بدون اجبار و از روي آگاهي و بصيرت، به دنبال آن هستند.
شهادتطلبی به عنوان کارآمدترین و مؤثّرترین عنصر در حفظ اسلام و پیشبرد اهداف مقدّس آن عمل میکند و برخلاف آنچه از ظاهر آن پيداست، در شهادتطلبی، زندگی موج میزند. چنانكه سبب شده است که اسلام ناب محمدی(صلّیاللهعليهوآله) از صدر اسلام و با وجود تعداد اندک مسلمانان، ولی با ایمان و برخوردار از روحیه شهادتطلبی، به سرعت گسترش يافته و سیر صعودی بیابد[464] وميبينيم که حفظ و بقای اسلام در بسیاری از صحنهها به شهادتطلبی و جانبازی رهروان راستین اسلام وابسته میشود. زماني که مشرکان درصدد به شهادت رساندن پیامبر (صلّیاللهعليهوآله) بودند و ایشان برای رهایی از این خطر قصد هجرت به مدینه را کردند، از علی (عليهالسلام) خواستند تا به جای ایشان در بسترش بخوابد.
ایمان اميرمؤمنان علی (عليهالسلام) و عشق ايشان به شهادت درراه خدا، باعث این ایثار بزرگ شد؛ چرا که احتمال شهادت به جای حضرت رسول(صلّیاللهعليهوآله) بسیار زیاد بود، ولی حضرت امير(عليهالسلام) ، شهادت را با آغوش باز پذیرفت.این تنها یک نمونه از شجاعتها و دلیریهای امیرالمؤمنین(عليهالسلام) است؛ زیرا که تاریخ نمیتواند دلاور مردیها و ایمان عظیم او را در جنگها و غزوات متعدد نادیده بگیرد. همانطوركه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) خود نيز بارها به اين مطلب اشاره داشته و فرمودند:« همانا مشتاق لقای پروردگار خویشم و دوستدار شهادتم.»[465]
اميرمؤمنان علي(عليهالسلام) كه از بدرفتاري و كثرت مخالفت ياران خود با دستوراتش، دلتنگ شده بدند، سوگند ياد ميكنند كه اگر اميد اين را نداشتندكه دربرخورد با دشمن (اگر مقدّر باشد)، سعادت شهادت را بهدست بياورد، قطعاً از اين مردم عهدشكن وسست، دوري ميكردند، بيآنكه از اين امر متأسف، ويا هرگز خواهان بازگشت بهسوي آنها باشد.[466]
« به خدا اگر آرزوي شهادتم به هنگام رويارويي با دشمن نبود ، و دل نهادنم بر مرگ خويش نمي بود ، دوست داشتم يك روز با اينان به سر نبرم و هرگز ديدارشان نكنم .»[467]
در دوران خلافت اميرمؤمنان علي(عليهالسلام)، شماري از شيعيان آن حضرت در جنگ صفین به شهادت رسيدند. در این جنگ اميرمؤمنان علی (عليهالسلام)، شیعیانی چون عماریاسر، خزیمة بن ثابت (ذوشهادتین)، عبدالله بن بدیل، سعد بن حارث، هاشم مرقال، ابوقتاده انصاری و سهل بن حنیف را از دست داد. هر چند این فقدان، خسارتی جبران ناپذیر برای شیعیان بود، ولی اندیشۀ مبارزه و شهادت در تشیّع و رؤیارویی شیعه با امویان، شکلی تازه به خود گرفت که در طول تاریخ، شجره طیّبۀ مبارزه، از همین سرچشمه سیراب میشد.
3.6.1. شهادتطلبي ياران مطلوب درنگاه تاريخ
تربيتيافتگان فرهنگ علوي، شهادت در راه خدا را نهايت سعادت ميدانند. دراين فرهنگ، شكست معنايي ندارد، چراكه آنها پيروزي درجنگ وجهاد را غلبۀ بر دشمن ويا شهادت در راه خدا ميدانند . ياران مطلوب اميرالمؤمنين(عليهالسلام)، با داشتن روحيۀ شهادتطلبي، نمونهاي ازانسانهاي بدون شكست را درتاريخ به نمايش گذاشتهاند كه تنها نمونههايي مختصر از روحيه ومنش اين افراد در ذيل نام ايشان ذكر ميشود تا روشنگر راه سعادتجويان باشد.
عمّار یاسر مَذحِجي
عمّار ياسر از پاك سرشتاني است كه پيامبر خدا(صلّیاللهعليهوآله) به حق مداري، پاك طينتي و آكندگي جانش از ايمان، گواهي دادند و تأكيد فرمودند كه آتش دوزخ، هرگز به اين جان منوّر، نزديك نخواهد شد. او از معدود كساني است كه پس از پيامبرخدا(صلّیاللهعليهوآله)، هرگز از صراط مستقيم، كناره نگرفت و همگام اميرمؤمنان علي (عليه السلام) باقي ماند.[468]
عمّار یاسر در جنگ صفین، فرماندۀ سوارهنظام لشگر امیرالمومنین(عليهالسلام) بود. رشادتها، قهرمانیها، خداجویی و معنویت عمّار در واپسین لحظات عمر پربارش، چنان که باید، درجنگ صفّین تجلّی کرد. عمّار در این جنگ حمله می کرد و میگفت:«… پروردگارا، شهادت را ازطریق کشته شدن درکنار کسانی که شیفته مرگی زیبا هستند، هرچه زودتر نصیبم ساز… بارالها، من از آنچه خود به من آموختی نیک می دانم که امروز هیچ کاری که باید آنرا به انجام رسانم بیش از جهاد با این فاسقان مورد رضایت تو نیست، واگر می دانستم امروز کاری دیگر بیش از این تو را خرسند می سازد چنان می کردم.»[469]
اين صحابى بزرگوار، درجنگ صِفّين، به شهادت رسيد و به اين ترتيب پيشگويي پيامبر خدا(صلّیاللهعليهوآله) كه فرموده بودند: «تو را گروه متجاوز ميكشند»، به واقعيّت پيوست.[470]
مالک اشتر نخعي
زمانيكه اميرمؤمنان علي(عليهالسلام)، مالك اشتر را براي فرمانداري مصر انتخاب نمودند، در عهد نامهاي خطاب به مالك ، براي خود واو، آرزوي شهادت در راه خدا وسعادت فرمودند.[471]
مالک اشتر در میانه جنگ سخت صفین، پرچمش را برافراشته و به میان سپاه دشمن حمله می کرد و میگفت: « آیا کسی نیست که جان خود را به خدا بفروشد وپای به پای اشتر بجنگد تا پیروز شود یا به خدا پیوندد؟»[472]
سرانجام با توطئۀ معاويه، هنگامي كه عازم مصر بود، به شهادت رسيد.
رُشَيد هجري
رُشَيد هجري يار رشيد وباوفاي اميرالمؤمنين(عليهالسلام) بود. او صاحب مقام والاي معنوي و حالت روحاني وارادت خالص به مولاي متقيان علي(عليهالسلام) است. عشق به شهادت در راه حق، از ماجراي خبردادن سرنوشتش توسط امام(عليهالسلام) مشخص وآشكار است.
از رشيد هجري روايت شده كه گفت:«اميرالمؤمنين(عليهالسلام) به من فرمود:"اي رشيد، چگونه تاب ميآوري وقتي كه حرامزادهاي، كه بنياميّه اورا به خود ملحق كرده اند، تورا ميطلبد ودستها وپاها و زبانت را قطع ميكند؟"» گفتم:«يااميرالمؤمنين، آيا سرانجام آن بهشت است؟» فرمود:« اي رشيد تو در دنيا وآخرت باما هستي.»[473]