- حل مسئلهی ارادهی الهی. (ملاصدرا، ۱۳۸۱ الف، ج۶، ص۳۷۶)
اینها برخی از مواردی است که صدرالمتألهین آن ها را با استناد به قاعدهی بسیطالحقیقه مبرهن و مستدل ساخته است و این امر نشان دهندهی نقش کلیدی آن در حل بسیاری از گرههای فلسفی است.
ج) تشکیک وجود
صدرا بخش عظیمی از اسفار را بر مبنای نظریهی مدون خود در باب وحدت سنخی و تشکیکی وجود پی ریزی کرده است وی با اتکا بر تشکیک وجودی و وحدت سنخی مراتب وجود و اتصال وجودی علل و معالیل خود به تبیین مسئلهی وحدت و کثرت در آثار مختلف خود میپردازد.
البته توجه به این نکته ضروریست که نظر نهایی صدرا در باب وحدت و کثرت، وحدت شخصی وجود میباشد، که آموزهی فیض صدرایی و مباحث علیت و فروعات آن با توجه به این مسئله تفسیر متفاوتی پیدا خواهد کرد، که ما هم در ادامهی مباحث خود به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.
در این قسمت ابتدا معنای تشکیک و عناصر آن را ذکر نموده و سپس به بررسی نظریهی خاص ملاصدرا دربارهی تشکیک میپردازیم، و در نهایت مقایسهای بین نظر صدرا با فلاسفه مشاء، سهروردی و قیصری خواهیم نمود.
معنای تشکیک و عناصر محوری آن
معنای تشکیک در هستی این است که اختلاف و اتحاد مراتب مختلف آن به امر واحدی است که در همهی مراتب به شدت و ضعف محقق است، چون هستی بسیط است، مراتب آن مرکب از اجزاء مختلف نیست تا آنکه ما بهالاشتراک مراتب مختلف هستی به یک امر و مابهالاختلاف آن ها به امری دیگر باشد، پس مابهالاختلاف به همان امری بازمیگردد که در همه مشترک است. (جوادی آملی، ۱۳۷۵، ب۱، ج۲، ص۳۳) به عبارت دیگر تشکیک یعنی چیزی که دارای وحدت حقیقی و کثرت حقیقی باشد، به گونهای که ظهور آن وحدت حقیقی در کثرت و بازگشت این کثرت حقیقی به آن وحدت باشد. البته تشکیک حقیقتاً در حقیقت وجود است و به مفهوم آن تنها بالعرض و بالتبع اسناد داده میشود. مصباح یزدی دربارهی معنای تشکیک وجود مینویسد: مراد از تشکیک وجود این است که مفهوم وجود گرچه واحد و مشترک معنوی است، اما صدق آن بر مصادیق مختلف، متفاوت بوده، طبعاً مصادیق وجود نیز بعضی نبست. به بعضی دیگر دارای تقدم و تأخر، اولویت، شدت، ضعف و … میباشند. (مصباح یزدی، ۱۳۶۸، ج۱، ص۳۲۲)
ملاصدرا در اسفار، دربارهی چیستی تشکیک ضابطهی آن را در این میداند که یک طبیعت مطلق و مرسل بر افراد خود به یکی از سه نحو به اختلاف حمل شود: اول: به اولویت. دوم: به اقدمیت. سوم: به اتمیت. و اتمیت نیز یک معنای جامعی است که برای آن سه مصداق تصویر میشود: الف: اشدیت. ب: اعظمیت. ج: اکثریت. (ملاصدرا، ۱۳۸۳، ج۱، ص۵۱۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
براساس تعریف فوق، ضابطهی تشکیک این است که چند شیء در یک معنای جامع اشتراک داشته باشند و آن معنای جامع نیز بر آن افراد به اختلاف حمل گردد. بدین ترتیب میبینیم تعریفی که صدرالمتألهین در اسفار از معنای تشکیک ارائه میدهد ناظر به ضابطهی غالب در آن است. علامه طباطبایی و به تبع ایشان جوادی آملی ضابطهای را که صدرالمتألهین در اسفار برای تشکیک معرفی می کند، تام نمیدانند. (جوادی آملی، ۱۳۷۵، ب ۵، ج۱، صص:۴۹۴ و ۵۴۷ و ۵۶۸)
وجه تسمیهی آن به مشکک این است که اختلاف درجات حقیقت آن تا مرزی است که باعث توهم و شک در تباین میشود و هر صاحب نظری را دربارهی یگانه بودن جامع آن ها و یا اختلاف حقیقت آن ها به شک میاندازد و راه رهایی از شک و تردید همانا توجه به مباحث محوری و اصلی تشکیک است. (همان، ب۴، ج۲، ص۱۹۸) عناصر محوری تشکیک چهار امر است:
اول، وحدت حقیقی؛ دوم، کثرت حقیقی؛ سوم، سریان و ظهور حقیقی آن وحدت در این کثرت؛ چهارم، بازگشت حقیقی این کثرت به آن وحدت. اگر از وحدت و کثرت به اتفاق و اختلاف تعبیر کنیم، دو شرط اخیر تشکیک را به این صورت میتوانیم بیان کنیم که در تشکیک ما به الاتفاق به ما بهالاختلاف و مابه الاختلاف به ما بهالاتفاق بازگشت می کند. هرگاه این چهار رکن محقق شود تشکیک خاصّی محقق میشود و اگر بعضی از این ارکان تحقق پیدا نکند، تشکیک تحقق پیدا نخواهد کرد. (همان، ب۱، ج۱، ص۲۵۶-۲۵۸)
دیدگاه ملاصدرا دربارهی تشکیک
از گذشته چهار نظریه در پاسخ به این پرسش که در جهان وحدت حاکم بوده یا کثرت، وجود داشته است، این چهار نظریه عبارتاند از:
اول: نظریهی وحدت وجود و موجود که منسوب به صوفیه است، دوم: وحدت وجود و کثرت موجود که از محقق دوانی است؛ سوم: کثرت وجود و موجود از حکمای مشاء؛ چهارم: نظریه وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت که از ابتکارات صدرالمتألهین به شمار میآید.
نظریهی «تشکیک وجود» که هم اصل وحدت موجودات را بیان میدارد و هم کثرت آن ها را تبیین میکند. به نظریهی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» معروف است که از آن به تشکیک خاصی تعبیر میشود. صدرا در پرتو اصل اصیل اصالت وجود، به ذومراتب بودن هستی و نظریهی بدیع «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» دست مییابد، وی با اصالت دادن به وجود و تشکیکی دانستن آن در پی تفسیر عالم به شکل فوق برمیآید. صدرالمتألهین برای تبیین این نظریه، به نظریهی شیخ اشراق دربارهی تمایز و تشکیک متوسل میشود که براساس آن در تمایز تشکیکی، مابهالامتیاز عین مابهالاشتراک است؛ مانند نور شمع و نور خورشید که هم مابهالامتیاز و هم مابهالاشتراک میان آن دو، نور است. این نظریه نخستین بار به وسیلهی حکمای ایران باستان در مورد نور مطرح شده و به تبع آن ها حکمای اسلامی نظریهی آن ها را پذیرفتهاند.
صدرالمتألهین در مواضع مختلف از کتاب اسفار، وجود را طبق مسلک حکمای الهی مشکک به تشکیک خاصی میداند؛ یعنی برای وجود مراتب مختلف به شدت و ضعف و کمال و نقص قائل است: «التقدّم و التأخر و الکمال و النقص و القوه و الضعف فی الوجودات بنفس هو یاتها لا بأمر آخر، و فی الأشیاء و الماهیات بنفس وجوداتها لا بأنفسها.» (ملاصدرا، ۱۳۸۳ ،ج۱، ص۴۴)
ترجمه: تقدّم و تأخّر و کمال و نقص و قوه و ضعف در موجودات، به سبب نفس هویات آنهاست نه به سبب امر دیگری و در اشیاء و ماهیات، به سبب نفس وجودات آنهاست نه به سبب خودشان.
صدرا همچنین در آثار دیگر خود از جمله: شواهدالربوبیه، عرشیه و رسالهی مسائلالقدسیه بر این نکته که وجود حقیقتی تشکیکی و ذومراتب است، تأکید میکند.[۴۹]
وی در جای دیگر میگوید:
وجود با اینکه امری شخصی و متعین بالذات و سبب تشخص و تعین ماهیاتی است کلی که به وسیلهی وجود موجود میگردند، مع ذلک از جمله چیزهایی است که میتوان دربارهی آن گفت که در عین حال دارای حقایقی است مختلف به حسب اختلاف ماهیاتی که با وی متحدند، به طوری که هر یک از آن ماهیات به مرتبهای از مراتب وجود و درجهای از درجات وجود متحد شدهاند، به غیر از وجود واجب الوجود که عاری از ماهیت است. زیرا واجب الوجود و جودی است خالص از هر امری زاید بر ذات خویش. (ملاصدرا، ۱۳۸۲ب، ۱۰-۱۱)
صدرا عین این مطلب را در کتاب مشاعر نیز ذکر کرده است. (ملاصدرا، ۱۳۶۳ الف، ص۸-۹)
آشتیانی در توضیح این مطلب در پاورقی خود بر شرح مشاعر مینویسد:
حقیقت وجود دارای مراتب مختلفه مقولهی به تشکیک است و مراتب وجودیه از عقل اول تا هیولای اولی، متصل به یکدیگر و فرق بین مراتب وجود به شدت و ضعف است و این حقیقت یک مرتبهای دارد که آن عبارت است از حقیقت وجود بشرط لا که از جمیع تعینات ماهویه معرّاست و این مرتبه از وجود، صرف و بسیط و تام و فوق التمام است، مصداق وجود منحصر به این یک مرتبه نیست. موجودات طرًا از عقول طولیه و عرضیه، نفوس ناطقه و وجودات برزخیه علی اختلاف المراتب است. معالیل حقّاند و لیکن چون فرق بین مراتب به شدت و ضعف است همهی این مراتب از سنخ واحدند. (لاهیجی، ۱۳۷۶، ص۳۷-۳۸)
پس ماهیت متکثره و مختلفی که بر عقل و حس نمودار میشوند گزاف و بلا جهت نیستند و از مراتب و درجات وجود انتزاع میشوند. این وجودات متباینات نیستند، بلکه مراتب حقیقت واحدند و وجه مشترک و ملاک وحدت دارند. البته داشتن وجه مشترک و ملاک وحدت هرچند مستلزم داشتن وجه امتیاز و ملاک کثرت است، اما مستلزم این نیست که وجه امتیاز مغایر وجه اشتراک باشد، تا بساطت وجود که امری مسلم و قطعی است، منافات داشته باشد. در حقایق وجودیه، ما به الاشتراک از سنخ ما به الامتیاز است و اختلاف وجودات از یکدیگر، به شدت و ضعف و کمال و نقص است و اساساً شدت و ضعف تنها در مورد مراتب حقیقت واحده صادق است و در غیر آن صادق نیست. (طباطبایی،۱۳۷۵ الف، ج۳، ص۶۳-۶۴)
بدین ترتیب میبینیم وجود در حکمت متعالیه حقیقت یگانهای است که از واجب الوجود آغاز میشود و صادر اول و دوم و … را طی میکند و به عالم مثال و سپس عالم ماده و هیولای اولی که ضعیف ترین مرتبهی وجود است میرسد. این حقیقت واحد دارای دو طرف است، در یک طرف واجب الوجود که شدیدترین مرتبهی وجود است، قراردارد و در طرف دیگر هیولای اولی که ضعیف ترین مرتبهی وجود است واقع شده است و میان این دو مراتب گوناگونی است این مراتب هرچه به واجب نزدیکتر باشند، شدیدتر و هرچه از آن دورتر باشند، ضعیفتر خواهند بود. بنابراین هر یک از این مراتب به تناسب به قصور و امکان فقری مبتلا هستند. (شیروانی، ۱۳۷۸شرح بدایهالحکمه، ج۱، ص۸۱)
تفاوت دیدگاه صدرالمتألهین با حکمای مشاء، سهروردی و قیصری در مسئلهی تشکیک
چنانکه دیدیم، براساس حکمت متعالیه، وجود حقیقت خارجی است که تباین در آن نیست بلکه ذاتاً واحد است وحدتی که عین کثرت و کثرت که به وحدت برمیگردد، و در واقع در سلسلهی وجود تشکیک هست. سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا دیدگاه ملاصدرا در باب تشکیک وجود هماهنگ با سه دیدگاه فوق میباشد یا اینکه بین آن ها تفاوت وجود دارد، این قسمت عهده دار پاسخ به سوال فوق میباشد.
تفاوت نظر صدرالمتألهین با حکمای مشاء
به حکمای مشائی نسبت دادهاند که به کثرت وجود و موجود معتقدند، و به اصطلاح توحیدشان توحید عامی یا تشکیک عامی است (طباطبایی، ۱۳۷۵، ج۳، ص۵۵) تشکیک عامی عبارت است از اینکه «مافیه التفاوت» خود طبیعت مشکک است ولی «مابه التفاوت» خود آن طبیعت به شمار نمیآید. فیلسوفان مشائی از این تشکیک فراتر نرفتند. به همین سبب آنان را از قائلین به تباین حقایق وجودی به حساب آوردهاند. زیرا در نظر آن ها، همانطور که اشاره کردیم، وجود اشیاء فقط مناط تمایز و کثرت آنهاست، نه مناط اشتراک آن ها. پس حقایق وجودی از آن جهت که حقایق وجودیاند بما هیهی هیچ نحو اشتراک و وحدتی ندارند؛ یعنی متباین به تمام ذاتاند. (عبودیت، ۱۳۸۵، ج۱، ص۱۵۵) البته میدانیم که تمایز بین دو شیء نزد مشاء خارج از سه قسم نیست، این سه قسم عبارتند از: ۱- تمایز به تمام ذات، و آن در جایی است که دو چیز کاملاً از یکدیگر جدا بوده و هیچ امر مشترکی میان آن ها وجود نداشته باشد. ۲- تمایز به بعضی اجزاء ذات، و آن در جایی است که دو چیز در جزئی از ذات با هم مشترک بوده و در جزء دیگر با هم اختلاف داشته باشند. ۳ – تمایز به اموری که خارج از ذات به شمار میآیند، و آن در جایی است که یک نوع واحد دارای افراد گوناگون باشد. مشائین چون به براهین متعدده بساطت وجود را اثبات نمودهاند و حقیقت وجود را از سنخ ماهیات نمیدانند و تمایز مذکوره در ماهیات جاری است، ناچار تمایز وجودات را به نفس حقیقت و ذات میدانند. (آشتیانی، ۱۳۸۷، ص۳۹) اما صدرالمتألهین به سبب اشکالاتی که بر این نظریه وارد کرده است به آن قانع نشده و قسمی دیگر از تمایز را مطرح کرد که در آن مابهالامتیاز به مابهالاشتراک بازمیگردد، این همان تشکیک خاصی است که صدرا در کثیری از موارد همین را اختیار کرده است.
انگیزهی مشائین بر اینکه وجودات را حقایق متباین به تمام ذات میدانند در واقع همان موضوع علیتی است که میان وجودات محقق است، چراکه برخی از موجودات علت و محقق برخی دیگر است، و به عقیدهی اینها، اگر وجودات دارای حقیقت واحد باشند، در این صورت لزومی ندارد که یکی علت و دیگری معلول و یکی مقوم و دیگری متقوم باشد. بدین ترتیب باید واقعیت براساس «کثرت الوجود والموجود» استوار باشد، اما میبینیم از نظر صدرا، اختلاف از نظر رتبه و تفاوت از نظر کمال و نقص میتواند ملاک علیت باشد. (سبحانی، ۱۳۷۵، ص۱۲۴)
اما نکتهی بسیار مهمی که در اینجا لازم به ذکر است این است که صدرالمتألهین در کتاب شواهد الربوبیه، اختلافی که میان نظر خود در باب تشکیک وجود با مشائیان که قائل به تباین وجودات هستند نادیده گرفته و در واقع بین نظر خود با مشاء جمع کرده است. عین عبارت وی چنین است: ((فلا تخالف بین ما ذهبنا إلیه من اتحاد حقیقهالوجود و اختلاف مراتبها بالتقدم و التاخّر و التاکد والضعف، و بین ماذهب إلیه المشاوون – أقوام الفیلسوف المقدم – من اختلاف حقائقها، عند التفتیش.)) (ملاصدرا، ۱۳۸۲ب، ص۱۱)
یعنی مابین آنچه را ما معتقدیم که حقیقت وجود حقیقتی است واحد و در عین حال دارای مراتبی است مختلف به اختلاف تقدم و تأخر و تاکد و ضعف و آنچه که حکمای مشاء یعنی پیروان فیلسوف اول (ارسطو) گفتهاند که حقایق وجود، حقایقی است مختلف و متباین، اختلافی نیست.
تفاوت دیدگاه صدرالمتألهین و شیخ اشراق
صدرالمتالهین در عین استفاده از نظریهی شیخ اشراق در باب تشکیک و با تأثیرپذیری از نظریهی او در این باب، دیدگاهی متفاوت در این مسئله ابراز نموده است. در واقع آنچه میان صدرالمتألهین و سهروردی فاصله ایجاد کرده نحوهی برخورد و برداشت آنان از اصل تشکیک است، چراکه مواضع این دو فیلسوف در مورد وجود تشکیک متفاوت است و هر یک از این دو اندیشمند براساس اصول و مبانی خود به آن مینگرد، چنان که دیدیم صدرا بر این عقیده است که تشکیک به وجود اختصاص دارد و در غیر مراتب هستی به هیچ وجه تحققپذیر نمیباشد و مفاهیم و مادیات را با تشکیک بیگانه میداند، وی با طرح مسئلهی تشکیک در مورد بسیاری از مسائل را حل کرده و به نقش عمدهی آن در حل بسیاری از مشکلات فکری و فلسفی اشاره کرده و به برخی از آن ها خاتمه بخشیده است. چنان که وی در تعلیقات خود بر حکمه الاشراق تفاوت میان مراتب شدت و ضعف در یک شیء را به نحوهی وجود و سنخ هستی آن وابسته دانسته است نه به ماهیت آن. [۵۰] (دینانی، ۱۳۸۶، ص۲۴۷-۲۴۹)
همچنین دیدیم که سهروردی نیز سالهای متمادی پیش از صدرالمتألهین روی مسئلهی تشکیک تأکید گذاشته و آن را از مباحث اساسی در فلسفه به شمار آورده است، وی برخلاف صدرا با نظر به تشکیک در ماهیت بر این عقیده است که تفاوت میان دو شیء از ناحیهی نقص و کمال که در ماهیت مشترک آنهاست ناشی میشود. (همان، ص ۳۰۲) وی بر این نکته تصریح میکند که درجه بندی موجودات تنها وقتی معنا پیدا میکند که در مورد ماهیات به کار رود. (امین رضوی، ۱۳۷۷ ،ص۲۰۴)
تفاوت دیدگاه قیصری و صدرالمتألهین
صدرالمتألهین معتقد است که تشکیک در مفهوم راه ندارد، بلکه تشکیک در حقیقت هستی است. اما قیصری که دید عارفانه دارد میگوید تشکیک در حقیقت وجود راه ندارد.
استاد فاضل تونی در تعلیقهی خود در توجیه این اختلاف مینویسد هر دو بزرگوار یک مطلب را تبیین میکنند منتها به دو اصطلاح سخن میگوید: یکی مرادش از حقیقت، در مقابل مفهوم است و دیگری مرادش از حقیقت در برابر ظلّ است. نظر استاد فاضل تونی این است که حقیقت وجود به دو معنی اطلاق میشود یکی حقیقت مقابل ظل که حقیقت واحد است به وحدت حقیقی اطلاق ذاتی که تعددی در آن نیست بلکه در ظهورات آن است و تشکیک در حقیقت وجود به این معنا برمیگردد به سریان حقیقت در هر موجودی و معیت قیومیهی آن با اشیاء […]. معنای دوم حقیقت، مقابل مفهوم است و به همین معناست که صدرالمتألهین در کتب خود تصریح میکند که وجود حقیقتی است مشکک و صاحب مراتب، در مرتبهای واجب و در مرتبهای ممکن و مرتبهی واجب متمایز و متباین با مرتبهی ممکن است اما به بینونت وصفی نه به بینونت عزلی. (جوادی آملی، ۱۳۷۲، ص۲۸۹-۲۹۰)
نتیجه: صدرالمتألهین در باب وحدت و کثرت این نظریه را که وجود، واحد و در عین حال کثیر است به عنوان یکی از مهمترین مبانی در نظام مابعدالطبیعه خود اتخاذ میکند. این تقابل سازگار از طریق درجات تشکیکی وجود فهمیده میشود. ملاصدرا در باب تشکیک، سخنی متفاوت با ابنسینا و شیخ اشراق دارد. تشکیک از نظر ابنسینا تشکیکی مفهومی است و با صدق مفهوم وجود بر مصادیق مختلف ارتباط دارد، حال آنکه تشکیک در فلسفه شیخ اشراق و ملاصدرا تشکیک مصداقی است و به حقیقت عینیه مربوط است. درست است که به نظر شیخ اشراق حقایق نوریه، انوار شدید و ضعیفاند اما نباید شدت و ضعف را به مراتب حقیقت واحد نور و با وجود برگرداند، آنطور که در فلسفه ملاصدرا مطرح میشود.
نظریهی صدرالمتألهین تصدیق میکند که موجودات بواسطهی رابطهی اشراقی با حقیقت مطلق وجود موجودند، نباید آن ها را هستیهای مستقلی دانست که با مبدأ و منشأ خود رابطه دارند. این ملاحظه پیرامون حالت هستی شناختی «موجودات خاص» به این رأی رهنمون میشود که «وجود» حقیقت یگانهای است که دارای درجات و مراتب مختلف و متنوع برحسب شدت و ضعف، کمال و نقص، تقدم و تأخر و غیره است. این اختلاف با وحدت اولیهی وجود سازش دارد، زیرا ما به الاختلاف دقیقاً عین مابهالاتحاد است.
صدرالمتألهین در بیان این نظریه، نور را نمونهی کامل و معقول وحدت و تشکیک وجود میداند و حکمای اشراقی را که به این نکته رسیدهاند میستاید. وی آشکارا این مفهوم «نور» را به عنوان حقیقت مابعدالطبیعی به شیخ اشراق که وجود را با نور یکی میگیرد، مدیون است. نتیجهی این تقارب، این اندیشه است که «وجود» یک «حقیقت نورانیه» است که خود در درجات و مراتب گوناگون متجلی و ظاهر میسازد، هرچند در فلسفه اشراق انتقال از مفهوم نور و یا وجود به حقیقت عینیه به صورت انوار شدید و یا ضعیف جلوهگر میشود، نه مراتب شدید و ضعیف حقیقت واحد وجود و یا نور، چنانچه وصف ویژهی حکمت متعالیه است و این تفاوت ژرفی است میان فلسفه شیخ اشراق و ملاصدرا. (اکبریان، ۱۳۸۶، ص۱۰۴-۱۰۵)
وحدت تشکیکی وجود مقدمهای برای وحدت شخصی وجود
در این که صدرالمتألهین در بسیاری از نوشتههای خود بر اصل تشکیک وجود تأکید کرده است شبههای وجود ندارد، وی بخش عظیمی از اسفار را بر مبنای نظریهی مدون خود در باب وحدت سنخی و تشکیکی وجود پیریزی کرده است. ولی برخی بر این باورند که برخلاف این تأکیدات فراوان، نظر نهایی صدرا تشکیک در وجود نیست، بلکه او از مسئلهی تشکیک به عنوان یک نظر متوسط و جهت آسانی در امر تعلیم بهره گرفته است و نظریهی نهایی او همان وحدت شخصی وجود است. جوادی آملی از جملهی این افراد است وی در این زمینه مینویسد: صدرالمتألهین در بیشتر آثار خود دو نظر ارائه میدهد: نظر متوسط و نظر نهایی. نظر متوسط او براساس تشکیک وجود تنظیم میشود که بر ارکان چهارگانهی آن متکی است. نظر نهایی صدرالمتألهین وحدت شخصی هستی است که در آن وجود و موجود، واحد است و کثرات، ضلال واحدند. (جوادی آملی، ۱۳۷۵، ب۳، ج۱، ص۵۴۶)
بنا بر گفتهی وی صدرا ما را در اسفار به نکتهای بسیار مهم توجه میدهد. این نکته اصل محکم و استواری است که توجه به آن برای شناخت تمامی مراحل و مقامات کتاب شریف اسفار لازم و ضروری است؛ به این بیان که اگر ما در مراحل و مواقع مختلف اسفار از کثرت تشکیکی وجود سخن به میان میآوریم، به حسب مراتب تعلیم و تعلم و به لحاظ رعایت حال متعلمین است وگرنه آنچه ما در صدد آن هستیم همان وحدت شخصی وجود و موجود ذاتاً و حقیقهً است که موافق با مذهب اولیاء و عرفای الهی و مطابق با مشهود بزرگان از اهل کشف و یقین میباشد. (همان، ب۱، ج۱، ص۴۷۹)
عین عبارت صدرا در اسفار چنین است:
و ممّا یجب أن یعلم انّ اثباتنا لمراتب الوجود المتکثره و مواضعتنا فی مراتب البحث و التعلیم علی تعدّدها و تکثّرها لا ینافی ما نحن بصدده من ذی قبل – ان شاءا… – من إثبات وحده الوجود و الموجود ذاتاً و حقیقهً کما هو مذهب الأولیاء و العرفاء من عظماء أهل الکشف و الیقین. (ملاصدرا، ۱۳۸۳، ج۱، ص۸۳)
جوادی آملی در این باره در شرح حکمت متعالیه خود مینویسد:
از نظر صدرالمتألهین تشکیک وجود رقیقه وحدت شخصی است، وی براساس عنایتی که به عرفان دارد میکوشد تا فلسفه را به عرفان نزدیک نماید و تشکیک را به عنوان رقیقه وحدت شخصی وجود تبیین نماید. لذا در پایان بحث علت و معلول در کتاب اسفار در ضمن چند فصل تلاش میکند که اصل علیت را به تطور و تشأن علت برگرداند تا بتواند با عرفان سازگار باشد. (جوادی آملی، ۱۳۷۲، ب۴، ج۶، ص۲۵۷)