به کودک توضیح دهید که هر یک از صورتها یا متعلق به فردی است که احساس خوشحالی می کند، زیرا دردی را احساس نمی کند و یا متعلق به فردی است که غمگین و ناراحت است زیرا از درد رنج می برد. صورت با شماره بسیار خوشحال است، زیرا اصلاً درد ندارد. صورت شماره ۱ تنها به مقدار کمی ناخشنود است زیرا درد بسیار کمی دارد. صورت شماره ۲ کمی بیشتر ناراحت است. صورت شماره ۳ ناراحت است؛ چون درد در حد متوسط است. صورت شماره ۴ درد زیادی دارد و صورت شماره ۵ دردی در حد نهایت تصور دارد که به آن علت گریه می کند. از کودک بخواهید یکی از این صورتها را متناسب با احساس درد خود انتخاب کند.
۴ ) معیار سنجش درد با بهره گرفتن از قطعات پلاستیکی[۶۵]
در این روش پنج قطعه پلاستیکی سفید رنگ به اشکال مختلف مثلاً مربع، مکعب و … در اختیار کودک قرار داده شده و به او گفته می شود که این قطعات پلاستیکی را با میزان درد خود مقایسه کنند. بدین ترتیب اگر یک انتخاب شود نشان دهنده بسیار کم، دو قطعه نشان دهنده درد کمی بیشتر، سه قطعه نشان درد متوسط، چهار قطعه نشانه درد زیاد، و هر پنج قطعه نشان دهنده درد غیرقابل تصور و بسیار شدید می باشد. اگر هیچ یک از قطعات پلاستیکی برداشته نوشته نیز نشان دهنده عدم وجود درد می باشد. تعداد قطعات انتخاب شده نشان دهنده نمره درد می باشد که از ۱۰ الی ۵ درجه بندی می شود.
۵ ) معیار سنجش درد حیوانهای مدرج[۶۶]
به کودک توضیح دهید ۶ لیوان وجود دارد که در ۵ تای آنها درد به میزانهای متفاوت وجود دارد. لیوان خالی نشان دهنده عدم وجود درد و لیوان شماره ۵ کاملاً پر از درد می باشد. لیوانهای بین این دو لیوان نیز به ترتیب نشان دهنده درد بسیار کم تا درد زیاد می باشد. از کودک بخواهید تا یکی از این لیوانها را که به خوبی درد او را توصیف می نماید انتخاب کند. (در این پژوهش از این نمونه معیار سنجش استفاده شده است. )
۶ ) معیار سنجش درد رنگ ها[۶۷]
در این روش به کودک ۶ مواد رنگی یا ماژیک در رنگهای سیاه، زرشکی، آبی، قرمز، سبز و نارنجی داده می شود و از او خواسته می شود تا آنها را بر حسب رنگی که نشان دهنده عدم وجود درد تا درد بسیار شدید و غیرقابل تحمل است مرتب نماید. هنگامیکه درجه بندی شدند به آنها به صورت ارزشی از ۰ الی ۵ نمره داده می شود.
همچنین وجود درد را می توان از طریق مشاهده علائم و نشانه های درد در کودک تشخیص داد. عدم فعالیت و تحرک، افزایش ضربان قلب و فشارخون، جمع کردن بدن، تحریک پذیری، گری، حالات چهره و شفاهی کودک، همگی می تواند دلیلی بر وجود درد در کودک باشد. » (جنت علیپور، ۱۳۷۹).
بستری شدن
بیماری و بستری شدن به عنوان یکی از مهمترین تجربیات زندگی کودک به شمار می آید. مطالعات تحقیقی در زمینه بستری شدن نشان می دهد که تجربه بیمارستانی در تکامل کودک بی تأثیر نبوده است، از طرفی نیز اثرات عاطفی آسیب پذیر در کلیه بچه هایی که در بیمارستان بستری می شوند وجود ندارد، همچنانکه بستری شدن می تواند یکی از تجربیات ترسناک و مهم کودکان باشد.
کمک به آمادگی کودک برای بستری شدن و راهنمائیهایی در این زمینه باعث سازگاری بهتر و سریعتر کودک با مسائل و مشکلات مربوط به بستری شدن در بیمارستان خواهد شد، «همچنانکه مارلو (۱۹۸۸) اظهار می دارد : بستری شدن برای کودکان یک ضربه روانی می باشد ولی آن می تواند به صورت یک تجربه روانی مثبت درآید. »
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
چاین[۶۸] (۱۹۷۴) عقیده دارد که کودکان قبل از مدرسه کمتر از کودکان کوچکتر دچار عصبانیت و ناراحتی می شوند بنابراین خیلی بهتر می توانند بستری شدن در بیمارستان را تحمل کنند. البته هر یک از این کودکان در هنگام بیماری نیاز دارند که مادرانشان نزد آنها باشد. برای توجه بیشتر ممکن است واکنشهایی را از خود نسبت به بستری شدن نشان دهند، مثل غذا نخوردن، نخوابیدن، بازگشت به رفتارهای کودکانه تر از سن خود، پرخاشگری[۶۹]، حساسیت زیاد، گریه و ترسهای بی دلیل. » (چاین، ۱۹۷۵).
بیشترین دلیل ترس کودکان سنین قبل از دبستانف از بستری شدن در بیمارستان احتمالاً مربوط به تکامل شناختی و تصور ذهنی کودکان از خود می باشد. ویلی ووانگ[۷۰] (۱۹۸۷) در این زمینه چنین اظهار می نمایند، با تکامل روانی – اجتماعی، یادگیری زبان و تکامل شناختی، کودک به خوبی از طرز صحبت کردن، معانی کلمات، قیافه و ظاهر افراد و طرز برخورد آنان، رفتار و افکار افرادی را که با او سروکار دارند، تشخیص می دهد. کلمات زشت و زیبا، بلندتر و کوتاهتر، لاغر و چاق کلماتی هستند که ممکن است در ذهن او اثرات نامطلوب برجای گذارند. یا در زمانی که بیمار است از قطع عضو، شکستگی، خونریزی و آنچه که باعث تفاوت او با کودکان دیگر شود، بسیار وحشت دارد. (کریمی، ۱۳۶۸).
بستری شدن در بیمارستان در بیشتر موارد برای کودکان خردسال تجربه بسیار تنش زایی است که می تواند به گوشه گیری عاطفی، رفتارهای گوناگون واپس گرایانه، گریه های طولانی مدت، برهم ریختن الگوی خواب، و انواع حالتهای ویرانگرا منجر شود، به طوری که کودکان اثر قرار گرفتن در معرض اینگونه رفتارها عصبانی و خشمگین می شوند. در واقع، تأثیرات بستری شدن در بیمارستان می تواند مدت زمانی طولانی پس از پایان اقامت در بیمارستان نیز ادامه یابد، اضطراب و رفتارهای جامعه ستیز در اواخر کودکی با تعداد نوبتهایی که یک کودک پیش از ۵ سالگی در بیمارستان بستری شده است، ارتباط دارد. (هیوز، ترجمه گنجی، ۱۳۸۴).
موری وزنتر[۷۱] (۱۹۷۹) درباره دلایل ترس کودک از بستری شدن اظهار می دارند، وابستگی کودک به خانواده، اضطراب جدایی، ترس از قطع عضو، ترس از اجرای روش های درمانی دردناک و جدید، ترس از طرد شدن و تنبیه شدن، از عوامل تشدید کننده ترس کودک از بستری شدن در بیمارستان می باشند. کودک این ترس را به صورت رفتارهای خصمانه، بی علاقه بودن نسبت به مسائل و محیط، گوشه گیری یا افسردگی، بی اشتهایی، بی خوابی و بی میلی نشان می دهد (موری، ۱۹۷۹ ).
یکی از مهمترین عواملی که به عنوان مانعی در برابر سازگاری کودک با محیط ظاهر می شود و بستری شدن را به یک بحران عمیق مبدل می سازد عدم توجه به نیازهای کودک و عدم ارضای آنها می باشد.
فشار روانی بستری شدن در بیمارستان پیامد این واقعیت است که اقامت در بیمارستان بیانگر دور شدن کامل از هر آنچیزی است که در دنیای کودک، آرامبخش، ایمن و آشناست. این امر نه تنها به معنای از دست دادن موقتی خانواده ودوستان بلکه همچنین از دست دادن بسیاری از آدابی است که زندگی کودک را می سازند.
برای کاهش فشار روانی ناشی از بستری شدن در بیمارستان در کودکان، مهمترین کار این است که تا آنجا که امکان دارد، در بخشهای مختلف بیمارستان عناصری قرار دهیم که کودک با آنها در دنیای خارج آشنایی دارد. این عنصرها عبارتند از : افراد آشنا، تکه هایی از لباس، حیوانات پارچه ای، اسباب بازیهای دلخواه (در صورتیکه مناسب به نظر می رسد) و فراهم کردن فرصتهایی برای بازی کردن با سایر کودکان.
آمادگی برای بستری شدن
اگر بستری شدن به طور ناگهانی اتفاق افتاده باشد، چون کودک، بدون آمادگی به محیط جدید وارد می شود، همه چیز برای او جدید و غریبه خواهد بود، در نتیجه عکس العملهای یاد شده ممکن است به مقیاس وسیعتری در او مشاهده شوند. ولی اگر بستری شدن با آمادگی قبلی صورت بگیرد پذیرش محیط جدید برای او آسان تر خواهد بود.
نحوه آمادگی قبل از بستری شدن کودکان می تواند نگرش آنها را نسبت به بستری شدن تغییر بدهد. آمادگی برای بستری شدن یک کار ضروری و مشخص است ولی یک برنامه استاندارد برای آن وجود ندارد. به طور کلی به بیمارستانهای اطفال برنامه پذیرش خود را روی آمادگی گروهی قبل از پذیرش متمرکز می کنند. آمادگی صحیح کودکان برای بستری شدن آنها در آینده مفید می باشد و گاهی نیز مضراتی را همراه دارد.
بعضی محققان معتقدند که آمادگی بچه ها از سن ۴ – ۷ سال در حدود یک هفته قبل از بستری شدن آنها می تواند صورت بگیرد که کودکان همانند سازی کرده و سؤالات خود را می پرسند.
به طور کلی بالابردن توانایی مقابله کودکان، سازگاری با شرایط جدید را سرعت می بخشد و این امر به تغییر نگرش آنان درباره محیط جدید بستگی دارد که از طریق آمادگی قبلی و آموزشهای لازم انجام می گیرد. هرچه قدر کودک بزرگتر باشد به آماده سازیهای بیشتر و طولانی تری نیاز دارد. کودک خردسال به خاطر محدودیتهای ذهنی بسیار سریعتر می توان به زمان بستری شدن واقعی نزدیک شود و چند روز آمادگی برای یک کودک خردسال و چندین روز تا چندین هفته آموزش برای آمادگی کودک بزرگتر منطقی به نظر می رسد.
در هر نوع آمادگی، سن یک فاکتور مهمی است که می تواند در برنامه ریزی برای آمادگی نقش داشته باشد. همچنین در آمادگی باید به تجربیات قبلی کودک که ممکن است برای او نگران کننده بود، توجه شود. عده ای معتقد هستند که کودکان با سابقه بستری احتیاج به آمادگی ندارد. در صورتیکه آمادگی برای تجربه جدید با دو فرض، ضروری به نظر می رسد :
هر وقت کودک به بیمارستان بر می گردد او یک شخص متفاوتی است : زیرا او در یک مرحله جدید تکاملی قرار داد.
تجربیات گذشته بیماری ممکن است نگران کننده باشد و او تصور کند که همان مسائل تکرار خواهند شد. بنابراین اساسی است که قبل از هر آمادگی برنامه ریزی دقیقی صورت بگیرد، رابرتسون در مورد آمادگی کودکان سالم تا زمانیکه بستری شدن آنها حتمی نشود، نباید در مورد بیمارستان اطلاعاتی داشته باشند در حالیکه برآمادگی بیماران قبل از بستری شدن تأکید دارد (میانجی، ۱۳۶۸).
از کتابچه های کوچک، فیلمها نمایشهای عروسکی می توان برای آماده کردن کودکی که دچار بیماری حاد نبوده و نیاز فوری به بستری ندارد، استفاده کرد. برای کودکانی که تاریخ بستری شدن آنان مشخص است، می توان مهمانی ساده برای کودک، والدین و خواهران و برادران آنان ترتیب داد. همچنین می توان ترتیبی داد که آنها به بیمارستان مراجعه نموده و طی یک برنامه منظم پیش بینی شده از محیط فیزیکی بیمارستام بازدید نمایند. بیمارستان، جامعه و برنامه های مدرسه باید در جهت آموزش والدین به کار گرفته شود تا در صورت بستری شدن کودک مفید واقع شوند.
بستری شدن می تواند رویداد آزاردهنده برای کودکان محسوب شود ولی چنانچه کودکان به خوبی آماده شوند تجربه مثبت روانی دربر داشته باشد. بستری شدن در بیمارستان می تواند به نحوی به عزت نفس کودک کمک نماید. چنانچه کودکان به موقعیتهای ناراحت کننده که در مدت بستری بالا جبار رخ می دهد غلبه نمایند اعتماد به نفس آنان از نظر سازش با موقعیتهای بالقوه تنش زای آتی، افزایش خواهد یافت (مارلو، ترجمه مانیانس، ۱۳۷۹).
عکس العمل کودکان به بیماری و بستری شدن
بستری شدن در بیمارستان، تجربه جدیدی برای شیرخواران و کودکان خردسال است. هنگامیکه جهت معاینه به مطب پزشک برده می شوند، به سادگی به پزشکان و پرستاران علاقه نشان می دهند در حالی که در بیمارستان قادر به درک این نیستند. از آنجایی که والدین معمولاً نگران هستند بنابراین احساس ترس آنان به کودکانشان القاء می شود. « مفهوم بیمارستان از دید کودک، بستگی به سطح بلوغ فکری و نحوه آمادگی برای بستری شدن دارد. چنانچه جدایی را به عنوان تنبیهی برای کار اشتباه تلقی کنند قدرت سازگاری آنها کمتر خواهد بود تا اینکه علت حقیقی بستری شدن و توقعاتی که از آنان می رود در جریان قرار گیرند. » (مارلو، ترجمه مانیاس، ۱۳۷۹)
اضطراب جدایی : مشکلات جدایی کودکان به دلیل عدم توانایی در درک وقت و زمان، مهم هستند. لغاتی مانند فردا یا چهارشنبه یا ۲ ساعت دیگر برای کودکان زیر ۷ سال بی معنی است. همچنین کودکانی که تجربه قبلی از جدایی ندارد، بستری شدن ممکن است اولین تجربه جدایی آنها از والدینشان باشند. شیرخواران و نوپایان به خصوص در سنین ۲۰ – ۶ ماهگی اضطراب جدایی را تجربه می کنند و اضطراب جدایی برای این گروه سنی بسیار تنش زا است (میانجی، ۱۳۶۸).
« اضطراب جدایی در سه مرحله اتفاق می افتد. رابرتسون در سال ۱۹۵۸ اثر بستری شدن روی کودکان را مطالعه کرد و آن را در ۳ مرحله اعتراض یا شکایت[۷۲]، ناامیدی و یأس و انکار عنوان کرد.
در مرحله اول که اعتراض نامیده می شود، کودک اضطرابش را از طریق گریه و برگشت از هر شخص به سمت والدین خودش نشان می دهد و نگران و عصبانی می شود.
در مرحله دوم یا ناامیدی، کودک آرام شده و گوشه گیر می شود، گریه کمتر شده و کودک بی تفاوت می شود. اگر جدایی ادامه یابد و مراقبتهای لازم اعمال نشود، کودک وارد مرحله سوم یا انفصال می شود که در این مرحله واژگونی عاطفی یعنی بریدگی از والدین و بستگی ظاهری به محیط و اطرافیان برای او اتفاق می افتد و بازگشت از این مرحله بسیار مشکل و عوارض سوء روانی جبران ناپذیری برای کودک به دنبال خواهد داشت.
ترس از صدمه و درد : عکس العملهای نوزادان به تحریک دردناک، حرکات بدنی همراه با گریه بلند و مختصر نشانه های درد در صورت است. پاسخ شیرخواران نیز به درد کم و بیش شبیه دوره نوزادی است. شیرخواران بزرگتر از خود مقاومت نشان می دهند و در هنگام انجام یک رویه آرام نگرفته و کوشش به دور کردن خود و فشار دادن مراقب می کنند. کودکان سن قبل از مدرسه از اعمالی که بدون اجازه باشد هراسان می شوند و به دلیل تفسیر لفظی لغات چیزها را بدتر از آنکه هست تصور می کنند. تفکر آنان براساس حوادث درک شده خارجی بنا شده و علت بیماری و بستری شدن را انجام عمل اشتباه توسط خد تصور می کنند (ممی یانلو، ۱۳۷۹).
عکس العمل نسبت به درد در این دوره سنی تغییر می کند. در نزدیک پایان چهارمین سال زندگی، خیلی از کودکان پیش دبستانی، قادر به کنترل درد می گردند. عکس العملهای اولیه کودکان سن قبل از مدرسه به درد عبارتند از : ترس، پرخاشگری جسمی و کلامی و وابستگی. پرخاشگری به صورت کشمکش یا فرار و یا گاهی به صورت بیان کلامی است. وابستگی نیز به صورت چسبیدن به والدین، بازی نکردن با دیگر کودکان و برگشت به ارتباط غیرکلامی نشان داده می شود (علیپور، ۱۳۷۹).
مهم است که پرستاران دک نمایند که هر یک از کودکان افراد منحصر به فردی هستند که نیازهایی از نظر محبت و امنیت دارند. نیازهای کودکان بیمار مشابه کودکان سالم است. کودکان به افرادی نیاز دارند که به آنها اعتماد کنند. از آنجایی که در زمان بستری هم باید زمینه رشد و تکامل فراهم شود بنابراین پرستار باید تا اندازه ای در جریان رفتار کودک در خانه و حتی الامکان در بیمارستان قرار بگیرد. البته نیاز به بازی و تماس با دیگران از مسائل غیرقابل انکار است.
عکس العمل و نقش والدین به بیماری و بستری شدن کودک
بستری شدن کودکان در بیمارستان نه تنها برای خود آنها به عنوان یک تجربه و بحران و عامل آسیب روانی به شمار می رود بلکه برای والدین آنها نیز یک عامل نگرانی و اضطراب و تجربه تلخ در زندگی خانوادگی خواهد بود و دقیقاً نگرش والدین در مورد بیماری و بستری شدن در نگرش کودکان آنها تأثیر خواهد گذاشت. بیشتر کودکان در پذیرش مکانیسمها و منابع ترس تابع پدر و مادر خویش هستند و همین اضطرب و نگرانی است که از والدین به کودکان بیمار انتقال یافته و ترس و نگرانی آنها را که نتیجه برخورد حاد تجربیات بیمار و بستری شدن و اضطراب قرار گرفتن در محیط جدید را تشدید می کند و وضعیتی را پیش می آورد که برای کودکان یک بحران واقعی به حساب می آید.
به طوری که در یک بررسی توسط استیسی[۷۳] بر روی گروهی از مادران که کودکانشان بستری شده بودند انجام گرفت؛ نتایج بررسی نشان داد مادرانی که در هنگام بستری شدن خود ترسیده بودند، به هنگام شنیدن بستری کودکانشان دچار اضطراب و ترس شده اند. به دلیل ارتباط وسیع بین کودک و الدین از زمان نوزادی، رفتار و نحوه سازگاری، موافقت و عدم موافقت او با مسائل مختلف طبق نظر والدین صورت می گیرد و در زمان بیماری کودک احتیاج به حمایت وسیع از طرف والدین و کسب اطمینان نیاز دارد و نسبت به نوع رفتار والدین حساسیت پیدا می کند. اگر والدین اضطراب زیادی نشان دهند و یا کنترل خود را از دست بدهند؛ در نتیجه ترس کودکان درباره سلامتی خویش افزایش می یابد (میانجی، ۱۳۶۸).
والدین می توانند درباره روند درمان با فرزندشان صحبت کنند، ولی هرگز نباید وارد جزئیات درد آور پزشکی شوندف مرتباً این اطمینان را به فرزندشان بدهند که در تمام مراحل درمان نزد او خواهند بود و تا زمانی که کاملاً بهبود نیافته باشد، او را تنها نخواهند گذاشت.
پژوهش های مختلف نشان می دهند که اگر کودک از چگونگی انجام کار و معاینه های پزشکی تا حد لازم مطلع و باخبر باشد، احساس امنیت بیشتری خواهد کرد و کمتر دچار ترس و اضطراب خواهد شد (منبع اینترنت).
والدینی که کودکانشان به دلایلی در بیمارستان بستری می شوند نه تنها احساس جدایی می کنند بلکه در این تصور هستند که سایر افراد جانشین آنان خواهند شد. به علاوه ممکن است احساس بی کفایتی نمایند از اینکه قادر به مراقبت از کودک نبوده اند. هنگامیکه پرستار مسئله نگرانی را در والدین تشخیص می دهد اولین وظیفه او شناسایی دلایل نگرانی و رساندن هرگونه کمکی است که باعث تسکین آنان می شود. والدین خصوصاً آنان که دارای یک کودک هستند غالباً احساس می کنند که بیماری ناشی از انجام یک کار اشتباه است. چنانچه کودک ناخواسته باشد بیماری وی به عنوان تنبیه برای خود (مادر) تلقی می کند و از اینکه نتوانسته است محیط طبیعی در دوران حاملگی و پس از آن را داشته باشد احساس گناه می کند. چنانچه والدین، خودشان را به خاطر بیماری کودک سرزنش نمایند پرستار می تواند یا توضیح واقعی بیماری، حس شایستگی را در آنان رشد دهد. چنانچه بیماری کودک به علت اشتباهی است که والدین مرتکب شده اند پرستار باید این را مطرح سازد که اشتباه توسط هرکسی ممکن است انجام شود. چنانچه پدر و مادر هر دو نگرانند و احساس می کنند افراد شایسته ای نیستند پرستار می تواند ابعادی که قابل ستایش است مطرح نموده و سبب رشد اعتماد به نفس در آنان شود.
علاوه بر احساسات آنها نسبت به بیماری ممکن است دچار ترس و هیجان از تجربه جدید کودک در بیمارستان شوند. از میان دلایل بی شمار می توان به موارد ذیل اشاره نمود :
۱ ) ترس از محیط شگفت آور بیمارستان : پرستار در این مورد می تواند موارد مصرف وسائل را با اصطلاح عام توصیف نموده و محیط کودک را مشابه خانه تجهیز کرده و تشویق کند که والدین به پرس و جو بپردازند. دادن پاسخهای ساده می تواند نگرانی آنها را برطرف نماید.
۲ ) ترس از جدایی کودک و ترس از اینکه پرستاران با انجام کار بیشتر توجه کودک را جلب خواهندکرد. چنانچه والدین ناراحت هستند از اینکه پرستاران مراقبت کودک را به عهده می گیرند. پرستار مسئول، می تواند پیشنهاد دهد که در مراقبت کودک تشریک مساعی نمایند.
۳ ) ترس از اینکه کار بیمارستان، موجبات رنج کودک را فراهم خواهند ساخت.
۴ ) ترس از اینکه احتمال سری بودن بیماری مطرح باشد و اینکه ممکن است به اعضای دیگر خانواده سرایت نماید.
۵ ) ترس از بار مالی ناشی از بیماری که در این رابطه می توان از مددکار اجتماعی کمک لازم را دریافت نمود.
۶ ) ترس از اینکه بیماری به عنوان انعکاسی از رفتار والدین در اجتماع مطرح خواهد شد (مارلو، ترجمه مانیاس، ۱۳۷۹ ).
موقعیت خانواده و عکس العمل آنها نسبت به بیماری و بستری شدن فرزندشان تأثیر دارد. مثلاً خانواده های تک والدینی اغلب در زمان های بحرانی به عنوان مثال بستری شدن، قدرت کمتری برای سازگاری دارند و محیط بیمارستان برای چنین خانواده هایی و کودکان شدیداً مضطرب کننده خواهد بود، زیرا اینگونه خانواده های از هم گسیخته از نظر اجتماعی، زمانی و انرژی قدرت رویارویی با استرسهای اضافی را ندارد.
اگر والدین بتوانند احساسات خود را کنترل کنند، بهتر نیازهای کودک را درک و برآورده می کنند و می توانند خود را با بیماری و بستری شدن انطباق دهند.
« یکی از کارهایی که والدین می توانند انجام دهند این است که یک محیط امیدوار کننده برای کودک بیمار ایجاد کنند. والدین می توانند اتاق کودک در بیمارستان را تزئین کنند و با توجه به قواعد بیمارستان اشیایی را بیاورند. به جز مواردی مانند گلها و گیاهان طبیعی، یا بادکنکهای پلاستیکی. والدین بهتر است اشیایی که برای کوکان آشنا و راحت هستند همراه ببرند. مانند :
تصاویری از خانه ؛