۳- حکمت و خرد،
۴- آگاهی و دوراندیشی؛
۵- هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی، آرام بودن؛
۶- تعهد، فداکاری و ایمان( بروس لیچفیلد[۵۷]، به نقل از غباری بناب و همکاران، ۱۳۸۶، ص۱۳۵).
۲-۳-۷- مدل سیسک و آمرام[۵۸]
ابعاد هوش معنوی از دیدگاه سیسک و آمرام در موارد زیر خلاصه میشود؛ دانش درونى، شهود عمیق، شناخت خود و یکى شدن با طبیعت و جهان، توانایی حل مسئله، هدایت باطنی و استفاده از سبکهای تعالی مثل شهود برای حل مسائل، پذیرش و عشق به حقیقت، زندگی کردن در تعادل همراه با روحانیت و دیدگاه سیستمی کلگرا برای دیدن ارتباط درونی میان هر چیزی و غیره( سهرابی، ۱۳۸۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ساغروانی از میان مدلها و نظریات اشاره شده در زمینه هوش معنوی مدل جدیدی ارائه نمود، و آن را مدل۳-S نامید. براساس این مدل، افراد دارای هوش معنوی بالا، از عوامل زیر برخوردارند: خداوند( منبع آفرینش)، خلق( محیط) و خود( خویشتن). این مدل را در فارسی میتوان ۳- خ نامید( ساغروانی، ۱۳۸۸؛ ص۴۶).
۲-۴- مؤلفه های هوش معنوی دراسلام
در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرارگرفته است. به طور مثال، جامی(۱۳۸۱) براساس متون مذهبی مؤلفه های ذیل را برای هوش معنوی برشمرده است:
مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری.
تشخیص و دریافت پیامهای معنوی از پدیده ها و اتفاقات.
سوال و دریافت جواب معنوی در مورد منشا و مبدا هستی(مبدا و معاد).
تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج و خطا و به کارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی.
تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی.
تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد و شکوفایی این کرامت.
تشخیص معنای زندگی، مرگ و حوادث مربوط به حیات، نشور، مرگ و برزخ.
تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی.
درک حضور خداوندی در زندگی معمولی.
درک زیباییهای هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر.
داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشا دانش است نه استدلال و قیاس.
هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرآنی میشود و موجب میگردد افراد کلام انبیا را راحتتر و با عمق بیشتر درک نمایند.
هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است، باعث میشود افراد به جوهره حقیقت پی ببرند و از پردههای اوهام عبور نمایند.
هوش معنوی در فهم داستانهای متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستانها کمک فراوانی میکند.
هر چند عرفای اسلامی نیز این مؤلفه ها را ذکر نمودهاند، ولی ازآنجا که این مؤلفه ها به انسان بینش میدهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی میشوند، میتوان آنها را جزء مؤلفه های معنوی قلمداد نمود.
عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزهداری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن میتوانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند( غباری بناب و همکاران،۱۳۸۶، ص۱۳۶).
۲-۵- رشد هوش معنوی
به نظر میرسد اگر تعاریف هوش معنوی، روش های مختلف دانستن را دربرنگیرند، ناقص هستند. در بررسی اخیر رابرت فورمن[۵۹]، افرادی که دارای سنین مختلفی بودند، معنویت را مفهومی تجربهای میدانستند تا فراعقلی. تمرینهای تأملی مانند مراقبه، به دلیل اینکه وابسته به آشنایی با سه روش متمایز دانستن( حسی، عقلی، تاملی) است، برای پالایش هوش معنوی مناسب به نظر میرسد. این سه روش دانستن( حسی، عقلی، تاملی)، بخش جداییناپذیر از هوش معنوی هستند که بعضی از افراد نشان میدهند( وگان[۶۰]، ۲۰۰۳).
آگاهی هوشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خودآگاهی از جمله عوامل اصلی رشد هوش معنوی تلقی میشوند، علاوه بر این، بعضی از روشها، راهبردها و تمرینها برای رشد آن مفید تلقی میشوند؛ مثلاً وگان معتقد است هوش معنوی از طریق افزایش وسعت نظر و گشودگی و داشتن نقطه نظرهای مختلف، حساسیت زیاد نسبت به تجارب و واقعیاتی نظیر حالت تعالی( ماورایی) و موضوعهای معنوی، فهم عمیقتر نمادها و بازنمایی افسانهها و کهن، الگوهای ناهوشیار کشف نشده افزایش مییابد( نازل[۶۱]، ۲۰۰۴).
از آنجا که هریک از انواع مختلف هوش به میزان متفاوتی رشد میکنند، ممکن است در یک فرد، یکی از آنها رشد زیادی کند، ولی انواع دیگر رشد چندانی نکرده باشند. زمانی که موضوعات هیجانی یا اخلاقی حل نشده باقی میمانند، از رشد معنوی جلوگیری میکنند. بلوغ معنوی به عنوان یکی از جلوههای هوش معنوی، شامل درجهای از بلوغ هیجانی و بلوغ اخلاقی( روحیه اخلاقی) و رفتار اخلاقی میشود و خردمندی و دلسوزی برای دیگران را صرفنظر از جنس، قومیت، سن یا نژاد دربر میگیرد. میتوان گفت بلوغ معنوی دید عمیق و گستردهای است که با آگاهی همراه است و شامل ارتباط زندگی درونی ذهن با زندگی بیرونی میشود( وگان،۲۰۰۲).
زهر و مارشال معتقدند هوش معنوی از طریق جستجوی معنای اصلی موقعیتها، مطرح کردن «چرا» برای مسائل و تلاش برای برقراری ارتباط میان رویدادها رشد میکند. همچنین یادگیری و بازشناسی و گوش دادن به پیامهای شهودی راهنمایی کننده یا صدای درونی، متفکربودن، بالا بردن خودآگاهی ،آموختن از اشتباهات و صداقت داشتن با خود باعث افزایش هوش معنوی میشود( نوبل۰، ۲۰۰۱، زهر و مارشال به نقل از نازل ،۲۰۰۴).
۲-۶- مقایسه هوش معنوی با هوش های دیگر
ویگلزورث چهارهوش بدنی، شناختی، هیجانی و معنوی را براساس ترتیب رشد آنها، به شکل هرمی مطرح نموده است. الگوی ویگلزورث در جدول شماره( ۲-۱) نشان داده شده است. الگوی مورد نظر بر اساس این دیدگاه است که کودکان ابتدا بر بدن خود کنترل پیدا می کنند( هوشبدنی)، سپس مهارتهای زبانی و مفهومی( هوشبهر) خود را گسترش میدهند. این هوش در فعالیتهای مدرسهای کودک مطرح است. هوش هیجانی برای بسیاری از افراد هنگامی مطرح میگردد که علاقهمند به گسترش روابط خود با دیگران باشند. در انتها، هوش معنوی زمانی خودنمایی میکند که فرد به دنبال معنای مسائل میگردد و سؤالاتی مانند «آیا این، همه ی آن چیزی است که وجود دارد؟» را مطرح مینماید.
جدول شماره (۲-۱): رابطه هوش ها
منبع ( ویگلزورث، ۲۰۰۴)
مک هاوک معتقد است هوش معنوی به نسبت آموزش غیردینی و دانش واقع بینانه، با شهود، نگرش و خردمندی رابطه نزدیکتری دارد. ماهیت غیراختصاصی و کلنگر آن و استفاده از نمادگرایی ادراک فرد را گسترش میدهد و آن را عمق میبخشد. این امر به غنیسازی روابط و بهبود کار روزمره کمک میکند. علاوه بر این، حرکت به سمت خودشکوفایی و رشد معنوی بیشتر به هوش معنوی مربوط میشود. به نظر میرسد افرادی که هوش معنوی یکپارچه دارند، ممکن است سبک زندگی متفاوتی داشته باشند( نازل، ۲۰۰۴).
لیچفیلد شباهتهای هوشهای مختلف( هوشهای گاردنی) را چنین عنوان میکند:
وجود لایه های همپوشی بین همهی هوشها،
تفاوت هریک از هوشها در افراد مختلف،
قابل رشد بودن هوشها،
لیچفیلد سه تفاوت عمده را میان هوش معنوی و دیگر هوشها برشمرده است. از نظر وی هوش معنوی:
انحصاراً با دیگران سر و کار دارد.
همه سطوح دیگر( هوشهای دیگر) را در بر میگیرد.
ارزیابی آن احتمالاً ذهنیتر از سایر هوشهاست.
جدول شماره (۲-۲): مقایسه هوش معنوی و هوش متعارف