تجزیه و تحلیل دادهها قلب روش نظریه پردازی بنیادی است. این کار در چارچوب یک فرایند مکانیکی و گام به گام انجام نمیشود. تجزیه و تحلیل در این روش نیازمند خلاقیت، صبر، تیزبینی و نکته سنجی پژوهشگر است. در اصل روح تحلیل در استراتژی نظریه پردازی برخاسته از دادهها، نوعی تحلیل مقایسهای دادهها است که از آن به مقایسه مستمر تعبیر میشود. با توجه به شکل ۳-۲، تولید طبقهها (مقولهها) و ایجاد ارتباط بین آن ها از طریق مقایسه بین رویدادها با یکدیگر، رویدادها با طبقهها و طبقهها با یکدیگر حاصل میشود. هدف کلی در تمام این فرایند این است که طبقهها را از بین دادهها برویانیم (دانایی فرد و اسلامی، ۱۳۸۹)
شکل ۳-۲: رویه مقایسه مستمر در نظریهپردازی
(دانایی فرد و اسلامی،۱۳۸۹)
از آنجا که نظریهها نمیتوانند با پیشامدهایی که در دادههای خام، پراکنده است تولید شوند پژوهشگر دادههای خام را قطعه قطعه میکند به طوریکه هر قطعه بتواند یک پیشامد (کنش) را که در یک بافت خاص و درون یک فرایند اجتماعی مشخص روی داده، گزارش کند. به هر یک از این قطعهها یا بخشهای کوچک دادههای خام که از افراد و منابع گوناگون یا در طول زمانی معین بدست آمده ” نشانه”[۹۱] گفته میشود. هر نشانه دارای یک بار معنایی خاص است که پس از تحلیل و مقایسه مستمر، برچسب مفهومی دریافت میکند.
برچسبهای مفهومی یا مفاهیم، آجرهای ابتدایی ایجاد یک بنای نظری هستند که در گام بعدی از طریق فرایند مقایسه مستمر بین آن ها، طبقهها ایجاد میشوند. طبقهها از مفاهیم انتزاعی تر بوده و نظیر قسمتهای گوناگون یک ساختمان، اجزای بنای نظری را تشکیل میدهند. این فرایند تجزیه و تحلیل دادهها به کدگذاری مرسوم است. کدگذاری روشی اساسی برای مشخص سازی طبقههای موجود در دادهها است و هدف آن سازماندهی و تسهیل بازیابی دادهها میباشد. در فرایند کدگذاری، مفاهیم تشخیص داده میشوند و ابعاد و خصموصیات آن در دادهها کشف میگردند. برای تنظیم و تشریح نظریه، سه مرحله کدگذاری به کار میرود (دانایی فرد، ۱۳۸۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳-۱۱. مراحل کدگذاری در گراندد تئوری:
-
- گام اول: کدگذاری باز
-
- گام دوم: کدگذاری محوری
-
- گام سوم: کدگذاری انتخابی
۳-۱۱-۱. گام اول: کدگذاری باز:
این مرحله از روش نظریه داده بنیاد بلافاصله بعد از اولین مصاحبه انجام میشود. به عبارت دیگر محقق پس از هر مصاحبه شروع به پیدا کردن مفاهیم و انتخاب برچسبهای مناسب برای آن ها و ترکیب مفاهیم مرتبط میکند. کدگذاری باز بخشی از تجزیه و تحلیل است که به صورت مشخص به نامگذاری و مقوله بندی پدیدهها از راه بررسی دقیق آن ها میپردازد. در ضمن کدگذاری باز دادهها به بخشهای مجزا خرد میشوند، برای به دست آوردن شباهتها و تفاوتها مورد مقایسه قرار میگیرند و سوالاتی درباره مقولات مطرح میشود. اولین گام در کدگذاری باز برچسب زدن (نامگذاری) برای پدیدههاست به این صورت که هر پاراگرف را بر میداریم به اجزایی تقسیم میکنیم و به هر کدام از حوادث، ایدهها یا رخدادها نامی میدهیم. برای محققان بسیار راحت است که صرفاً نکات اصلی یا جملات را تکرار کنند اما این کار مفهوم پردازی نیست بلکه خلاصه گویی است. در هنگان نام گذاری برای پدیدهها بهتر است واژگانی را انتخاب کرد که آنقدر انتزاعی باشند که حداقل ده واقعه متفاوت ولی دارای ماهیت یکسان را پوشش دهد.
گام بعدی در کدگذاری باز کشف مقولهها میباشد. وقتی در دادهها پدیدههای خاصی را مشخص کردیم آن گاه میتوانیم مفاهیم را بر محور آن ها گروه بندی کنیم. این کار تعداد واحدهایی را که باید با آن ها کار کنیم کاهش میدهد. روند طبقه بندی مفاهیم را که به نظر میرسد به پدیدههای مشابه ربط پیدا میکند مقوله پردازی نامیده میشود. به مقولهای که کدهای (برچسبهای) مرتبط را در بر میگیرد یک نام مفهومی داده میشود. باید توجه داشت که این نام باید انتزاعیتر از اسامی مفاهیمی (کدها) باشد که مجموعه آن ها مقوله را تشکیل میدهد. مقولات دارای قدرت مفهومیاند زیرا قادرند دیگر مفاهیم را بر محور خود جمع کنند. در اینجا لازم است توضیح مختصری در مورد کد، مفهوم و طبقه ارائه دهیم:
-
- کدها، واحدهای پایهای (یا خرد) تحلیل هستند؛ زیرا از (تصویر ذهنی و) مفهومسازی دادهها نظریه شکل میگیرد، نه به تنهایی از خود دادههای واقعی
-
- مفاهیم، در نظریهسازی داده بنیاد زیر مقولههایی از نوع کدهای باز هستند که وظیفهشان ارائه جزئیات بیشتری در مورد هر طبقه است
-
- طبقهها، در مقایسه با مفاهیم، انتزاعیتر بوده و سطحی بالاتر را نشان میدهند. آن ها از طریق همان فرایند تحلیلی انجام مقایسه برای برجستهسازی شباهتها و تفاوتها که در سطح پایینتر برای تولید مفاهیم استفاده شد، تولید میشوند. طبقهها «شالوده» ساختن نظریه هستند و ابزاری فراهم میکنند که بهوسیله آن نظریه میتواند یکپارچه شود (استراوس و کوربین، ۱۹۹۰).
۳-۱۱-۲. گام دوم: کدگذاری محوری:
مرحله دوم کدگذاری که به آن کدگذاری محوری گفته میشود، پژوهشگر یکی از طبقهها را به عنوان طبقه محوری انتخاب کرده، آن را تحت عنوان پدیده محوری در مرکز فرایند، مورد کاوش قرار داده و ارتباط سایر طبقهها را با آن مشخص میکند. ارتباط سایر طبقهها با طبقه محوری در پنج عنوان میتواند تحقق داشته باشد (استراوس و کوربین، ۱۹۹۰):
-
- شرایط علّی. این شرایط باعث ایجاد و شکلگیری پدیده یا طبقه محوری میشوند. این شرایط را مجموعهای از طبقهها به همراه ویژگیهایشان تشکیل میدهد که مقوله اصلی را تحت تأثیر قرار میدهند.
-
- راهبردها[۹۲] (کنشها و تعاملات). بیانگر رفتارها، واقعیتها و تعاملات هدفداری هستند که تحت تأثیر شرایط مداخلهگر و بستر حاکم، حاصل میشوند.
-
- بسترحاکم[۹۳]. به شرایط خاصی که بر راهبردها تأثیر میگذارند بستر گفته میشود. تمیز آن ها از شرایط علّی مشکل است. این شرایط را مجموعهای از مفاهیم، طبقهها یا متغیرهای زمینهای تشکیل میدهند در مقابل شرایط علّی که مجموعهای از متغیرهای فعال است. گاهی اوقات متغیرهای بسیار مرتبط را ذیل شرایط علّی و متغیرهایی با ارتباط کمتر را ذیل بستر حاکم طبقهبندی میکنند.
-
- شرایط مداخله گر[۹۴]. شرایطی هستند که راهبردها از آن ها متأثر میشوند. این شرایط را مجموعهای از متغیرهای میانجی و واسط تشکیل میدهند. شرایط مداخلهگر، شرایط ساختاری هستند که مداخله سایر عوامل را تسهیل یا محدود میکنند و صبغه علّی و عمومی دارند.
-
- نتایج و پیامدها[۹۵]. برخی از طبقهها بیانگر نتایج و پیامدهایی هستند که در اثر اتخاذ راهبردها به وجود میآیند. این روش کدگذاری که اصطلاحاً به آن «مدل پارادایم» کدگذاری محوری گفته میشود توسط استراوس و کوربین ارائه شده است و به این دلیل محوری گفته میشود که کدگذاری حول محور » یک طبقه انجام میشود (شکل شماره ۳-۳).
شکل شماره ۳-۳: مدل پارادایمی کدگذاری محوری (منبع بازرگان،۱۳۸۷، ص ۱۰۲)
۳-۱۱-۲-۱. شاخصههای انتخاب یک طبقه محوری:
-
- باید بتوان آن طبقه را در مرکز قرار داد یعنی، همه طبقههای اصلی دیگر بتوانند به آن ربط داده شوند؛
-
- باید بتوان آن را به کرات در دادهها مشاهده کرد یعنی، در همه (یا تقریباً همه) موردها، نشانههایی وجود دارند که به مفهوم این طبقه اشاره میکنند؛
-
- . توضیح و شرحی که با ربط دهی طبقهها به یکدیگر (براساس طبقه محوری) ارائه شده و تکامل پیدا میکند منطقی و سازگار باشد. لازم نیست این ارتباط را تحمیل کرد؛
-
- . باید بتوان برای بیان این طبقه نام یا عبارتی بکار برد که به قدر کافی انتزاعی باشد؛
-
- . وقتی این طبقه مورد پالایش، توسعه و بهبود قرار میگیرد باید به عمق قدرت اکتشاف و تبیین نظریه افزوده شود؛
-
- . اگر شرایط تغییر کند تبیین و توصیفی که بر اساس این طبقه در مورد فرایند ارائه میشود باید کماکان به قوت خود باقی بماند. هرچند تا حدودی تغییراتی در نحوه بیان آن بهوجود بیاید (دانایی فرد و اسلامی،۱۳۸۹).
۳-۱۱-۳. گام سوم: کدگذاری انتخابی (گزینشی):
روند انتخاب مقوله اصلی به طور منظم و سیستماتیک آن با سایر مقولهها، اعتبار بخشیدن به روابط، و پرکردن جاهای خالی با مقولاتی که نیاز به اصلاح و گسترش دارند. این روند شامل چند گام میباشد:
اولین قدم متضمن توضیح خط اصلی داستان است. گام دوم ربط دادن مقولات تکمیلی بر گرد مقوله اصلی با بهره گرفتن از یک پارادایم (که در کدگذاری محوری توصیف شده است). گام سوم مرتبط ساختن مقولات به یکدیگر در سطح بعدی است. گام چهارم به تأیید رساندن آن روابط در قبال دادههاست. آخرین قدم تکمیل مقولاتی است که اصلاح و یا نیاز به بسط و گسترش دارند (نقوی،۱۳۸۸، ص ۱۰۴).
۳-۱۲. روایی و پایایی دادهها:
روایی: روایی، پاسخ به این سؤال است که چقدر یافتههای پژوهشگر با دنیای واقعی تطابق و هماهنگی دارد یعنی آیا یافتهها واقعاً وجود دارند؟ آیا چیزی که پژوهشگر در حال مشاهده و بررسی آن است همان چیزی است که او در حال سنجیدن و اندازهگیری آن است (دانایی فرد،۱۳۸۳، ص ۵۸). در این پژوهش از منابعی نظیر مصاحبه با اساتید و دانشجویان دکتری استفاده شده است. دامنه گردآوری دادهها و رسیدن به نظریه پژوهش، حدود ۴ ماه بوده است. یافتههای این پژوهش برای مشارکت کنندگان ارائه و متن نظریه توسط آن ها مطالعه و نقطه نظرات آن ها اعمال شده است. این پژوهش توسط ۲ نفر از اساتید مورد مطالعه و بازبینی قرار گرفته و مواردی جهت اصلاح یا تغییر نظریه بیان شده است.
پایایی: پایایی به گستره تکرارپذیری یافتههای پژوهش اشاره دارد. یکی از راههای نشان دادن پایایی مطالعه حسابرسی[۹۶]فرایند آن است. مطالعه و یافتههای آن زمانی قابل حسابرسی هستند که محقق دیگر بتواند مسیر تصمیم به کار رفته توسط محقق در طول مصاحبه را با روشنی و وضوح پیگیری کند و سازگاری مطالعه را نشان دهد. به علاوه محقق دیگر باید بتواند به نتیجه گیری مشابه یا قابل مقایسهای برسد، به عبارت دیگر نتیجهگیری وی در مورد دادهها، دیدگاه و موقعیت او متضاد با نتیجهگیری محقق نباشد. مسیر تصمیم راهی را برای محقق ایجاد میکند تا مسیر ارتباطات حسابرسی را تأیید کند. مسیر تصمیم متضمن بحث صریح و واضح تصمیمات گرفتهشده درباره انتخابهای نظری، روشی و تحلیلی در طول مصاحبه است (مورفی،۲۰۰۸، ص ۱۰۶).
بنابراین محقق پایایی دادهها را از طریق نشان دادن مسیر تصمیمات خود و همچنین قرار دادن تمامی دادههای خام، تحلیل شده، کدها، مقولهها، فرایند مطالعه، اهداف اولیه و سؤالها در اختیار اساتید راهنما و مشاور و با حسابرسی دقیق صاحبنظران درستی تمام گامهای تحقیق مورد تأیید قرار گرفت. علاوه بر این در تحقیق کنونی از روش توافق درون موضوعی برای محاسبه پایایی مصاحبههای انجام گرفته استفاده شده است.
پایایی بین دوکدگذار: برای محاسبه پایایی مصاحبه با روش توافق درون موضوعی دوکدگذار (ارزیاب)، از یک دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد درخواست شد تا به عنوان همکار پژوهش (کدگذار) در پژوهش مشارکت کند؛ آموزشها و تکنیکهای لازم جهت کدگذاری مصاحبهها به ایشان انتقال داده شد.. روش کار به این ترتیب است که از میان کل مصاحبهها، چند نمونه به صورت تصادفی انتخاب و هر کدام از آن ها دوبار در یک فاصله زمانی کوتاه و مشخص (بین پنج تا سی روز) کدگذاری میشود. سپس کدهای مشخص شده در دو فاصله زمانی، برای هرکدام از مصاحبهها با یکدیگر مقایسه میشود و از طریق میزان توافقات و عدم توافقات موجود، شاخص ثبات برای آن تحقیق محاسبه میگردد. درهرکدام از مصاحبهها، کدهایی که در نظر دو نفر باهم مشابه هستند با عنوان “توافق"و کدهای غیر مشابه با عنوان” عدم توافق” مشخص میشوند. سپس محقق به همراه این همکار پژوهش، تعداد سهم صاحب هر کدگذاری کرده و درصد توافق درون موضوعی که به عنوان شاخص پایایی تحلیل به کارمی رود با بهره گرفتن از فرمول زیر محاسبه شد:
تعداد توافقات*۲
۱۰۰ %* = درصد توافق درون موضوعی
تعداد کل کدها
نتایج حاصل از این کدگذاریها در جدول ۳-۱ زیر آمده است:
جدول ۳-۱: نتایج بررسی پایایی بین دو کدگذار
ردیف | عنوان مصاحبه | تعداد کل دادهها | تعداد توافقات |