فصل دوم
پیشینه پژوهش
در این فصل به بازنگری مبانی نظری و پیشینه تجربی پژوهش پرداخته میشود. در ابتدا مباحثی در مورد ازدواج و طلاق ذکر شده است، سپس مطالبی راجع به مفهوم نگرش در معنای کلی، نگرش نسبت به ازدواج و آمادگی ازدواج و مبانی نظری مربوط به آن ها مورد بحث قرار گرفته و بررسی میشود و در پایان پیشینه تجربی متغیرهای پژوهش بیان شده است.
ازدواج
“وَ مِن آیاته اَن خَلَقَ لَکُم من اَنفُسکُم اَزواجاً لتسکُنوا اِلیها و جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَه وَ رَحمَه اِن فی ذلکَ لایاتِ لقوم یَتَفَکَرون".
از نشانههای خداوند این است که از جنس خودتان برای شما زنان و همسرانی آفرید تا در کنار آن ها به سکون و آرامش درآیید و بین شما رحمت و صمیمیت قرار داد و به درستی که در این کار نشانههایی است برای افرادی که اهل تفکر و اندیشه هستند (سوره روم، آیه ۲۱).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
توجه به آیه شریفه نشان میدهد که ازدواج از نشانههای الهی بوده و در طبیعت آفرینش جای دارد و نه تنها برای ارضای نیازهای زیستی بلکه به منظور رسیدن به آرامش، رهایی و برقراری دوستی و صمیمیت و برقراری سلامت جسمی و روانی میباشد. با توجه به اهمیت ازدواج در سلامت انسان و جامعه خداوند انسانها را به این امر دعوت نموده است. در آیه ۳۲ سوره ی مبارکه نور آمده است: “دختران و جوانان مجرد و غلامها و کنیزهای شایسته خود را همسر دهید و زمینه نکاح آنان را فراهم آورید چنانچه فقیر و تهیدست باشند خداوند از فضل بینهایت خود بینیازشان کند و خداوند واسع و علیم است.” پیامبر گرامی اسلام نیز به تشکیل خانواده توجه بسزایی داشتهاند. از پیامبر خداست که فرمود: در چهار موقع عنایت و رحمت حق متوجه انسان میشود: به وقت باریدن باران، به هنگام نظر کردن فرزند به صورت پدر از باب مهر و محبت، در آن زمان که در خانه کعبه باز میشود و آن وقت که عقد و پیمان زناشویی بسته شده و دو نفر با یکدیگر جهت زندگی جدید وارد عرصه نکاح میشوند (مؤمنی، ۱۳۹۰). در اهمیت نقش متقابل زن و مرد به عنوان همسر میفرماید: زنان زینت و پوشش شما هستند و شما زینت آن ها و این بدان معنی است که زن و مرد برای یکدیگر آفریده شدهاند تا طبق آیینها، سنن، قوانین قومی و مذهبی با هم پیوند یابند و در کنار هم آرام و قرار گیرند. در حقیقت ازدواج یک پیوند است. پیوندی برای یک زندگی مشترک و مبرا شدن از گناه و دستیابی به سعادت دنیا و آخرت. ازدواج موجب تشکیل اولین واحد اجتماعی یعنی خانواده میگردد و میتواند نقش بسزایی در سرنوشت جهان بشری داشته باشد. حضرت محمد(ص) میفرماید: هیچ بنایی نزد خداوند محبوبتر از بنایی نیست که در سایه ازدواج پدید آمده باشد (مظاهری، ۱۳۸۲). چنین اهمیت و موهبتی در هیچ مذهبی دیده نشده است و آنهایی که تن به ازدواج اسلامی میدهند عملا از چنین اهمیتی آگاه میشوند. باید اذعان نمود که نعمات و اثرات ازدواج موجب بلوغ شخصیت، نجات از رکود، جمود، بیداری و هوشیاری در زندگی، دوری و برکناری از بوالهوسی و هرزهگری، آرامش جسم و روان، رفع نیازهای طبیعی و غریزی، آرامش یافتن از شور و هیجان، آشنایی با واقعیتها و شکوفا شدن زندگی با آمدن فرزندان میشود چرا که فرزندان در دوران کودکی موجب شادی و نشاط والدین و در جوانی کمک کار ایشان و بعد از مرگ باقیات الصالحات خواهند بود که نتیجتا رضایت خداوند را در پی خواهد داشت (ممبینی، ۱۳۹۱).
ازدواج پیوند مشترک دو فرد با حفظ استقلال نسبی هر یک در جهت تکامل طرفین میباشد. ازدواج یکی از انتخابهای مهم و سرنوشت ساز هر زن و مردی میباشد. این انتخاب یکی از مراحل و فرایندهای رشد محسوب میشود که در تکامل ابعاد درونی و شخصیتی انسان مهم است (هویلیپور، ۱۳۸۹).
ازدواج یک فرایند طبیعی و مهم در زندگی انسانهاست و در همه زمانها و کلیه فرهنگها به شکلهای گوناگون وجود داشته است. با ازدواج یکی از اساسیترین نهادهای اجتماعی یعنی خانواده موجودیت پیدا میکند و نیازهای زیستی، روانی، و اجتماعی انسان تأمین میگردد که صرفا جنبه فردی ندارد. در واقع میتوان گفت نهاد جامعه بر پایه ازدواج قرار گرفته است. استواری خانواده به ازدواج و رابطه زناشویی پایدار و بنیادین بستگی دارد. بدین معنا، هرگونه تزلزل و سستی در رضایت زناشویی یا عدم وجود یک ازدواج موفق علاوه بر آنکه آرامش روانی زوجها را مختل میکند بقا و دوام خانواده را نیز درمعرض خطر قرار میدهد. ازدواج یک پدیده چند بعدی است و تحت تأثیر عوامل متعددی قرار دارد که از آن جمله میتوان به نقش عوامل روانشناختی و اقتصادی اشاره کرد (فقیرپور، ۱۳۸۴).
برای ازدواج تعاریف گوناگونی وجود دارد که در این جا به تعدادی از این تعاریف اشاره میشود: ازدواج ارتباطی است که دارای ویژگیهای بینظیر و گستردهای میباشد. ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر، هم زیستی زوجین در درون خانواده موجب ارتباط عمیق و همه جانبهای میشود که بی هیچ شک و شبهای قابل مقایسه با دیگر ارتباطات انسانی نمیباشد، به نحوی که قرارداد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است (براون، سانچز، نوک و رایت[۳۵]، ۲۰۰۶).
از طرفی به باور نپیر[۳۶] (۲۰۰۲، به نقل از شریفی زاده، ۱۳۹۲)، ازدواج عبارت است از تجربه و یادگیری حفظ فردیت در عین مکملیت، آشنایی با نحوهی تقسیم و تخصیص قدرت، فراگیری تلاش و لذت بردن در کنار یکدیگر و برای برخی مهمتر از تمام این موارد، کسب مهارت در خصوص تربیت نسل بعد. ازدواج کردن به معنی درهم آمیختن دو چشم انداز و دو تاریخچه است که شامل ارزشها و جهانبینیهای متفاوت میباشد. ازدواج یکی از مهمترین حوادثی است که در زندگی رخ میدهد، لذا اهمیت فراوانی دارد. چهار پدیده مهم زندگی انسان تولد، مرگ، شغل و ازدواج است. این پدیدهها در شکلگیری شخصیت و جهتگیری زندگی انسان نقش قاطع دارد. ازدواج عامل مهمی در ایجاد آرامش و سکون آدمی است. اریک فروم روانشناس آلمانی میگوید: “انسان از لحظهای که به دنیا میآید، هرکاری که میکند برای رفع احساس تنهایی خویش است.” وقتی این تنهایی بیشتر شود بیشتر به تکاپو میافتد تا برای خودش یاری دست و پا کند. ازدواج نقش عمدهای در زندگی بشر دارد و عوامل معنوی فراوانی در کیفیت و چگونگی این امر مهم مؤثر میباشد (نظری و نوابی نژاد، ۱۳۸۶).
ازدواج علاوه به پاسخگویی به نیازهای جنسی و عاطفی فرد، نیازهای اقتصادی، ارتباطات اجتماعی و فرهنگی او را نیز تنظیم میکند و به سبب اهمیت و تأثیری که دارد، به عنوان هنجاری پذیرفته شده در همه کشورهای دنیا به حساب میآید (اکبرزاده، حسینپور و مصباح، ۱۳۸۹).
از آنجا که انتخاب همسر جزیی از مراحل رشد روانی انسان محسوب میشود و امری اجتناب ناپذیر است ازدواج به عنوان مهمترین رفتار اجتماعی برای دستیابی به نیازهای عاطفی و کسب امتیاز همواره مورد تأیید بوده است. ازدواج رابطهای ظریف و پویا است و توجه به کانون گرم خانواده و تعاملات مناسب بین افراد در خانواده موجب رشد و پیشرفت انسانها میگردد (حقیقیزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
در اکثر جوامع، ازدواج تقریبا یک رسم مهم است (مایرز، ماداتهیل و تینگل[۳۷]، ۲۰۰۵). ازدواج یکی از بهترین و مهمترین راه پاسخگویی به انگیزهی تعلق و مهربانی است و نیز ساختار اساسی برای تشکیل خانواده و پروراندن نسل بعدی میباشد. امروزه یکی از اتفاقات اجتماعی مهم در تمام جهان تعلل در ازدواج و کاهش آن در بین جوانان است. در ایران نیز، در دهه های اخیر ما با یک افزایش در میزان این اتفاق مواجه شدهایم به این صورت که در طول ۲۰ سال گذشته تعداد ازدواجها ۱% بوده است و میانگین سن افرادی که برای اولین بار ازدواج کردهاند در حدود ۳۶ بوده هست (قلیلی، اعتمادی، احمدی، فاتحیزاده و عابدی، ۲۰۱۲). از این رو با توجه به نقش فرهنگ و اعتقادات مذهبی در کشور و پایبندی جامعه به سنن و آداب، به نظر میرسد در جامعه ایرانی ازدواج و تشکیل خانواده بیشترین نقش را در دوره بزرگسالی داشته باشد (حقیقیزاده و همکاران، ۱۳۸۹).
ازدواج یک پیوند مطلوب انسانی است، زیرا یک ساختار اساسی برای بنیاد نهادن روابط خانوادگی و صمیمیت است، وانگهی یک ازدواج خوب به زندگی افراد معنا و هویت میدهد (مؤمنی، ۱۳۹۰).
ازدواج یکی از مهمترین پدیدههای زندگی و رابطهای تنگاتنگ و صمیمانه بین دو انسان است، که میتواند پناهگاه امنی برای مقابله با دشواریهای زندگی باشد. ازدواج مناسب میتواند موجبات رشد و شکوفایی تواناییهای انسان را فراهم آورد. از طرف دیگر، پیامدهای اجتناب ناپذیر ازدواج نامناسب، نه تنها باعث مشکلاتی برای زوجین است، بلکه دامنگیر فرزندان و جامعه نیز میشود (کرامری، کویت، فگو و ماهونی[۳۸]، ۲۰۰۷).
کسی که در فکر ازدواج است و یا ازدواج میکند، انتظار دارد این زندگی با خوشبختی، سعادت و رضایت همراه باشد و از لحظه لحظه زندگی خود لذت ببرد. بدین سبب، آنچه از خود ازدواج مهمتر به شمار میرود، موفقیت در ازدواج یا رضایتمندی زوجین است. در واقع، ازدواج موفق و شروع رابطه زناشویی قادر است بسیاری از نیازهای روانی و جسمی را در یک محیط امن برآورده سازد و تأثیر به سزایی بر سلامت و بهداشت روانی افراد، داشته باشد (مؤمنی، ۱۳۹۰).
ازدواج رابطهای انسانی، پیچیده، ظریف و پویا است که از ویژگیهای خاصی برخوردار است. دلایل اصلی ازدواج عمدتاً عشق و محبت، داشتن شریک و همراه در زندگی، ارضای نیازهای عاطفی- روانی و افزایش شادی و خشنودی است (نوابینژاد، ۱۳۸۰).
بر طبق نظر کلمن[۳۹] (۱۹۸۸؛ به نقل از شریفی زاده، ۱۳۹۲) اصولاً ازدواجها به سه هدف شکل گرفتند، به عبارتی برای رفع نیازهای جنسی مردان، تربیت و تولید مثل فرزندان و نیازهای اقتصادی زنان. علاوه بر این، هر شریک میداند که از او چه انتظاراتی میرود. مردان میدانند که از آن ها انتظار میرود که قوی، آرام و کم حرف، با کفایت، غیر احساساتی، حلال مسائل، با در آمد خوب [۴۰]و حمایتگر باشند. از سوی دیگر زنان میدانند که آن ها باید آشپزهای خوب، خانهدارهای شایسته، خیاط و دوزنده، کسی که به کلیسا میرود و فرزندان را تربیت میکند، باشند. در برخی ازدواجها انتظار میرود که نیازهای جنسی مردان مهمتر از نیازهای زنان باشد زیرا ادراک رایج این است که فرض میشود زنان میل جنسی یا ارضای جنسی را تجربه نمیکنند. احتمال دارد که این دیدگاه برخی زنان را تحت تأثیر قرار دهد تا از این انتظارات پیروی کنند. به هر حال این آغازگر تغییر است، زیرا از بین دلایل دیگر، زنان ازدواج میکنند تا نیازهای روانشناختیشان مانند مصاحبت، حمایت عاطفی، دوستی و صمیمیت و رابطه عاشقانه رفع شود که از آن طریق میتوانند همه جنبههای زندگیشان را با شریکشان سهیم شده و به خشنودی دست بیابند. در توافق با این نظر آماتو(۲۰۰۱)، شرلین[۴۱] (۲۰۰۹)، ویت و گالاگر[۴۲] (۲۰۰۱)، بیان کردند که به نظر میرسد که انتظارات از ازدواج به عنوان منبع خشنودی شخصی افزایش یافته است. در بسیاری از فرهنگها مخصوصاً در فرهنگ امریکا، هدف از ازدواج برآوردن نیازهایی مانند آزادی، فردیت، استقلال و خود مختاری و خشنودی است (به نقل از ممبینی، ۱۳۹۱).
طبق نظر تورنتون (۱۹۹۸) به نظر میرسد تأکید بر فردیت، آزادی، استقلال و دنبال کردن خشنودی شخصی در افزایش طلاق سهیم بوده است. این مسئله به این واقعیت اشاره دارد که فردیت تعهد زناشویی را از بین میبرد. نگرش رایج این است که اگر ازدواج نیازهای افراد را رفع نکند بنابراین هیچ دلیلی برای ماندن در ازدواج نیست.
گزارشی که در مورد خشونت خانگی برای کمیسیون حکومت آماده گردید نشان داد که ازدواج نهادی جهانی است که به طور واقعی در هر جامعه شناخته شده یافت میشود. یکی از مهمترین هدفهای اجتماعی ازدواج این است که از لحاظ اجتماعی مورد توجه قرار گرفته و والدین را ترغیب کند تا به صورت متقابل مسئولیت فرزندان زیستی (فرزندان خود) یا فرزند خواندهها را به عهده بگیرند. در حالی که کمیسیون تصدیق میکند که ازدواج برای همه والدین دست یافتنی، حفظ کردنی یا مطلوب نیست، همچنین اعتقاد دارند که مؤثرترین شیوه برای الحاق فرزندان به پدران و مادرانشان است. در این شیوه ازدواج برای بهزیستی فرزندان با اهمیت میگردد. برای مثال پاپینو[۴۳] (۱۹۹۶)، یک جامعهشناس (نقل شده در گزارش کمیسیون حکومتی) اشاره کرده که داشتن دو والد که در یک ازدواج با کارکرد خوب و غیر بهرهکشی با هم هستند منبع سودمند و امتیازی برای کودک است. والدین ازدواج کرده اطمینان و امنیت اساسی معینی را برای فرزندان خود از نظر تربیت و حمایت فراهم میکنند. وی اظهار میکند که والدین دلبستگی را پرورش میدهند (شریفیزاده، ۱۳۹۲).
ناک[۴۴] (۱۹۹۹)، بیان میکند که اگر چه ازدواج برای فرزندان و جوانان مهم است، همانطور که نهاد اجتماعی ابتدایی (خانواده) برای پرورش فرزندان تضعیف میشود، ازدواج هم تضعیف میگردد. وی اعتقاد دارد که با گذشت هر سال درصد بیشتری از فرزندان در خانههایی زندگی میکنند که شامل دو والد ازدواج کرده نیست. به طور ثابت اولین عامل تأثیرگذار، سطح بالای طلاق میباشد. به نظر او تقریباً از هر ده ازدواج احتمال دارد چهارتای آن ها به طلاق ختم شوند. او ذکر میکند که عامل تأثیرگذار دوم وجود فرزندانی که در ۳۰ سال گذشته، در خارج از عقد زناشویی متولد شدهاند میباشد. در نتیجه درهم پیچیده شدن و ترکیب این رویدادها، ازدواج و والد بودن از هم متلاشی میشوند. والدین مجرد، فرزندان را به تنهایی بزرگ میکنند. برخی والدین زیستی با همدیگر و با فرزندانشان زندگی میکنند اما ازدواج نکردهاند. همچنین والدین دیگری در خانههایی همراه با شریک همخانه فرزندانشان را بزرگ میکنند. او در خاتمه میگوید که تقریباً نیمی از فرزندانی که امروزه رشد میکنند زمانهایی را با زندگی کردن با زوجین ازدواج نکرده و همخانه سپری میکنند.
در یک بررسی پژوهشی که در آفریقای جنوبی توسط پاینار[۴۵] (۱۹۸۹) انجام گرفت، گزارش شده که طلاق آن چنان بخشی جداییناپذیر از جامعه مدرن شده که دیگر هیچ استثنایی وجود ندارد که یک فرد طلاق گرفته نباشد. این اتفاق آنقدر رایج است که گاهی اوقات به سادگی در شناسایی و اعتراف پیامدهایی که بر روی فرزندان میگذارد اشتباه میکنیم (ممبینی، ۱۳۹۱).
ازدواج یکی از مهمترین پدیدههای زندگی و رابطهای تنگاتنگ و صمیمانه بین دو انسان است، که میتواند پناگاه امنی برای مقابله با دشواریهای زندگی باشد. ازدواج مناسب میتواند موجبات رشد و شکوفایی تواناییهای انسان را فراهم آورد. از طرف دیگر، پیامدهای اجتناب ناپذیر ازدواج نامناسب، نه تنها باعث مشکلاتی برای زوجین است، بلکه دامنگیر فرزندان و جامعه نیز میشود (کرامری و همکاران، ۲۰۰۷). اختلال در ازدواج نیز عامل بسیاری از مشکلات روانی بیماران بستری در بخش روانی بیمارستانها است (تامپسون، لیزردی، کی یز و هسین[۴۶]، ۲۰۰۸).
اکثر کلیساهای مسیحی و همچنین دین اسلام و یهود بر اهمیت ازدواج و انسجام خانواده تأکید دارند. ازدواج به خصوص به عنوان یک پیمان مقدس بوده است نه یک مقوله ساده، سطحی و کم اهمیت (کپینوس و پلرین[۴۷]، ۲۰۰۸). مسئله ازدواج چون از مسائل مهم و اساسی حیات بشر و جامعه بشری در طول تاریخ بوده و میباشد، نه تنها مورد بحث ادیان و مذاهب بلکه از مباحث جامعهشناسی، حقوق، روانشناسی و… نیز بوده است. اکثر علوم به تناسب و بر اساس درک و جهانبینی خاص خود و نیز بر مبنای نوع و تلقی از ازدواج، در این زمینه بحث کرده است. هر انسانی اگر همه نیازمندیهای خود را بر طرف کرده باشد ولی ازدواج نکرده باشد، بدون تردید احساس کمبود خواهد کرد. افرادی که به ازدواج پشت میکنند، ناخودآگاه با فطرت و طبیعت خود به جنگ برخاستهاند. در نتیجه، چون بر خلاف فطرت حرکت میکنند با دشواری و مشکلات فراوانی برخورد خواهند کرد، زیرا تمایلات فطری به طور طبیعی باید ارضاء شود و اگر منع و ممانعت به وجود آید، عامل پیدایش ناراحتی و تشویش خواهد شد (یوسفی، ۱۳۸۹).
از نظر برخی از محققان ازدواج دارای مؤلفههایی است که اگر این مؤلفهها به درستی کار کنند باعث افزایش خشنودی و شادی از رابطه میشود. نیکولز[۴۸] ( ۱۹۹۶؛ به نقل از مؤمنی، ۱۳۹۰) مؤلفههای ازدواج را اینگونه بیان میکند:
ارتباط: توانایی اشتراک معنایی با یکدیگر است که میتواند به شکلهای کلامی و غیرکلامی و یا نمادین باشد. ارتباط ابزاری برای تأثیرگذاری بر رابطه و تقویت آن است.
تعهد: به معنای این است که زوجین تا چه حد برای روابط خود ارزش قائل هستند و برای حفظ و تداوم آن انگیزه دارند.
توجه: نوعی وابستگی عاطفی است که زوجین را در پیوند با یکدیگر نگاه میدارد، این اصطلاح به جای عشق به کار میرود.
توافق: مجموعه انتظارات از پیش تعیین شده خاص توسط زوجین است. این انتظارات و توافقها در سه سطح هستند، که عبارتند از: آگاهانه و کلامی، آگاهانه و غیرکلامی و ناآگاهانه و غیرکلامی. زوجهایی که در مرحله توافق هستند به شناسایی و روشنسازی انتظارات میپردازند. تکالیف این مرحله شامل جدایی از خانواده اولیه، پرورش یک هویت مربوط به ازدواج و برقراری یک رابطه جنسی ارضاءکننده برای هر دو طرف است.
ازدواج مقدمه تشکیل خانواده است که با پیوند زناشویی تشکیل میگردد و تداوم و بقای آن بستگی به تداوم و بقای جامعه دارد و به عنوان مهمترین و عالیترین رسم اجتماعی، برای دستیابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال همواره مورد تأیید بوده است (ممبینی، ۱۳۹۱). روابط زناشویی رضایت بخش زیربنای عملکرد خوب خانواده است و کشمکشهای زناشویی، میتواند بقای خانواده را تهدید کند. همچنین وجود مشکلات حل نشده بر کارکرد خانواده و در نتیجه بر جامعه، تأثیر منفی میگذارد. برای استحکام و ثبات خانواده عوامل مرتبط با رضایت زناشویی ضروری به نظر میرسد. بنابراین در صورت توجّه به عوامل مؤثر بر رضایت زناشویی میتوان انتظار داشت که با افزایش سطح رضایت زناشویی بسیاری از مشکلات روانی، اجتماعی و عاطفی خانوادهها و کل جامعه کاهش مییابد (شریفیزاده، ۱۳۹۲). پژوهشها نشان میدهند که اختلافهای زناشویی ارتباط مستقیمی با مشکلات روانی خانواده دارد (افروز، ۱۳۸۸).
معمولاً جامعه را در اولین تقسیمبندی به چند نهاد اصلی تقسیم میکنند. نهاد خانواده، نهاد آموزش، اقتصاد، حکومت و دین و در جوامع پیشرفته نهاد علم نیز در سده اخیر به نهادهای اجتماعی اضافه شده است. نهاد خانواده یکی از نهادهای مهم اجتماعی است که با ازدواج آغاز میشود. بنابراین، ازدواج از آنجا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است اهمیت بنیادین و پایهای دارد. سنگ بنای نهاد خانواده در ازدواج گذاشته میشود (نیل فروشان و همکاران، ۱۳۹۲).
ما در انتخاب خانوادهای که در آن به دنیا آمدهایم هیچ گونه اختیاری نداشتهایم، اما معمار خانواده آتی خود خواهیم بود. هرچند ازدواج همهی امر خانواده نیست اما خشت اول و سنگ بنای خانواده است. بنابراین یکی از مهمترین مسائل در نهاد خانواده، ازدواج و مسائل پیرامون آن است. ازدواج یک نقطه عطف در زندگی انسان است و یکی از مهمترین تصمیمات در طول زندگی فرد است. با ازدواج خانواده تشکیل میشود و نظام خویشاوندی شکل میگیرد و نسل بقا مییابد (شریفیزاده، ۱۳۹۲).
ویرجینیا ستیر[۴۹] (۲۰۰۰؛ ترجمه بیرشک، ۱۳۸۸) خانواده را به عنوان جایی مینگرد که در آن میتوان به عشق و تفاهم و پشتیبانی دست یافت، جایی که در آن میتوان نفس تازه کرد و برای مقابله با دنیای خارج نیروی تازهای گرفت. این واحد به ظاهر کوچک، از ارکان عمده و از نهادهای اصلی هر جامعه به شمار میرود. در واقع، هر خانواده را باید خشت بنای جامعه و کانون اصلی حفظ سنت و رسوم و ارزشهای والای مورد احترام و شالوده و استحکام مناسبات پایدار اجتماعی و روابط میان فردی و مهد پرورش فکر و اندیشه و اخلاق و تعالی روح به حساب آورد. خانواده یکی از مهمترین محیطهای مؤثر بر سلامت بدنی و روانی افراد به حساب میآید و شرایط لازم را برای رشد و رسیدن به هماهنگی جسمی، روانی و اجتماعی فراهم میکند (مؤمنی، ۱۳۹۰). همچنین در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم، روان و اساساً کانون کمک، تسکین، التیام و شفابخشی است. کانونی است که باید فشارهای روانی وارد بر اعضای خود را تخفیف دهد و راه رشد و شکوفایی آن ها را هموار کند. اگر خانواده بتواند محیط سالم و سازندهای برای اعضای خود فراهم کند که نیازهای جسمانی و روانی آن ها را برآورده کند کمتر ممکن است به نهادهای اجتماعی خارج از خانواده احتیاج پیدا شود (ثنایی ذاکر، ۱۳۷۹). معمولاً خانواده سالم افراد سالم و خانواده ناسالم موجب بروز مسائل فراوانی در سطح جامعه خواهد شد و اگر سعی در بهبود و پیشرفت خانواده حاصل نشود، مشکلات اجتماعی روز به روز بیشتر خواهد شد (ستیر، ۲۰۰۰؛ ترجمه بیرشک، ۱۳۸۸).
در گذشته «خانوادهپرستی» یک نوع دین و یا حداقل رکنی از آن به شمار میرفت. مردم، مؤسسین خانواده یعنی نیاکان خویش را، چون خدایان میپرستیدند. نظریه «هرج و مرج جنسی[۵۰]» در روابط مرد و زن و «زناشویی و تولید مثل بدون تشکیل خانواده» در آغاز حیات بشر، امروزه از طرف «مردمشناسی» و با استناد مدارک تاریخی به هیچ وجه تأیید نمیشود. غالب جامعهشناسان بر این عقیدهاند که «تشکیل خانواده» در زندگی بشر، حتّی مقدم بر حیات مدنی اوست. در حقیقت، میراث و ره آورد بشر از سفر طولانی تکوینی وی و از مرحله حیات جانوران تکامل یافته، محسوب میشود که همهی اینها نشاندهنده جایگاه و ارزش خانواده از ابتدا تا به حال بوده است (شریفیزاده، ۱۳۹۲).
از بدو پیدایش انسان بر روی کره زمین همواره زنان و مردان با تشکیل کانونی به نام خانواده عمری را در کنار هم گذرانده و فرزندانی در دامان پر مهر خود پرورش داده و از این جهان رخت بربستهاند. شاید در یک تقسیمبندی کلی زندگی انسان را به دو بخش اساسی شامل دوران مجردی ومتأهلی تقسیم کرد. ازدواج مرز جدا کننده مجردی از متأهلی است (فردوسیپور، ۱۳۸۴). نیازهای ذاتی و جهان شمولی چون صمیمیت، روابط جنسی، دوست داشتن ودوست داشته شدن، سرسپردگی، کسب امنیت از طریق توجه و حضور یک همراه و …. انسانهای بالغ را به یافتن یک همراه مناسب دعوت میکند. به استثنای موارد معدودی، پیوند جویی با دیگران به طور عام (در روابط اجتماعی) و با یک همراه غالباً مادام لعمر به طور خاص (درروابط زناشویی) گرایش ذاتی همهی انسانهاست (حسینی، ۱۳۸۹).
عناصر و اهداف ازدواج
حیدری (۱۳۸۷) بیان میکند که عده ای از روانشناسان از جمله فروید، معتقدند که ازدواج در گذشته متضمن پنج عنصر یا عامل بوده است. این عوامل هنوز کم و بیش، به ویژه در اجتماع از جمله معیارهای اساسی زناشویی میباشند که عبارتند از :
عامل اجتماعی ازدواج: از آنجا که ازدواج یک پدیده اجتماعی است بنابراین تنها اجتماع میتواند همواره بر آن نظارت نماید و مصالح مورد علاقه زن و مرد را که مورد تأیید مقررات اجتماعی و قانونی نیز هست را در هر ازدواج در نظر بگیرد و آن را حتیالمقدور بنا بر مقتضیات زمان و مکان اعمال نماید. بدون تردید اگر نظارت و کنترل جامعه نبود، زناشویی به تدریج جنبه فردی و خصوصی به خود میگرفت و تنها عنصر حکمفرمای آن، تمایلات غریزی و جنسی و میل طرفین میگردید و ازدواج به صورت نامطلوبترین نوع خود یعنی روابط سست و غالبا بیدوام آزاد جنسی زن و مرد در میآمد. جامعه از ازدواج، اهدافی مستحکم و منطقی را خواستار است. به عبارت دیگر، خواستار تولید مثل، بقای نسل، پرورش و تربیت نونهالان، ایجاد آرامش و تعادل روانی و کمال شخصیت و خلاصه خواستار تشکیل خانواده و سازمانی است که یار و مددکار افراد سالم جامعه فردا باشد (حیدری، ۱۳۸۷).
نوابینژاد (۱۳۸۰) در این مورد مینویسد: ازدواج و بنای خانواده یکی از ارزشمندترین و مقدسترین اقدامات برای هر انسان تلقی میشود، به گونهای که هیچ اقدام اجتماعی دیگری را نمیتوان از جهت ارزش با آن مقایسه کرد. خانواده یک گروه و واحد اجتماعی است و در برگیرنده بیشترین، عمیقترین و اساسیترین مناسبات انسانی میباشد. بنابراین، ازدواج و تأسیس کانون خانوادگی برای سلامت، امنیت و سعادت اجتماع سودمند و ضروری است. هر گاه جوانها به موقع ازدواج کنند، به کانون گرم خانواده دل ببندند و بنیاد خانواده مستحکم باشد، به گونهای قابل ملاحظه از فسادها، پلیدیها، انحرافها و بیبند و باریها، تجاوزهای جنسی و قتل و جنایتها کاسته خواهد شد.
عامل اقتصادی ازدواج: یعنی قبول تأمین احتیاجات اقتصادی زن توسط شوهر، یا شوهر توسط زن، و یا توسط یکی از خانوادههای طرفین. در جامعه عموماً چه از نظر حقوقی و چه از نظر عرف و عادت، تأمین معاش و زندگی زن، به عهده مرد است. خودداری مرد از پرداخت هزینه زندگی در فقه اسلامی و حقوق مدنی میتواند علت و دلیل کافی برای طلاق محسوب شود لیکن جوامعی نیز وجود دارند که در آن ها عملاً تأمین معاش مرد به عهده زن است (حیدری، ۱۳۸۷).
عامل جنسی ازدواج: یعنی اجازه داشتن روابط جنسی مرتب زن و مرد با یکدیگر. در حقیقت، شاید بتوان گفت که بدون این عامل اساسی و ثابت، زناشویی فاقد هرگونه مفهوم واقعی و زیستی است و لیکن در برابر این عامل مصالح اجتماعی یا نظارت و علاقه جامعه به زناشویی و چگونگی آن نیز جنبه اساسی دارد (حیدری، ۱۳۸۷).
نوابینژاد (۱۳۸۰) اعتقاد دارد انسان دارای مجموعهای از نیازها و غرایز است که عدم ارضاء و یا عدم توجه در ارضای هر کدام از این غرایز منجر به تزلزل در شخصیت میشود. یکی از نیرومندترین غرایز انسان غریزه جنسی است که بر اثر ازدواج تأمین این نیاز در فرایند طبیعی و سالم قرار میگیرد و زن و مرد را از انحراف به گناه مصون میدارد. بنابراین وسیله طبیعی و شروع ارضای این غریزه، ازدواج و تشکیل خانواده است. شاید به همین علت است که رسول خدا (ص) میفرماید هر کس ازدواج کرد نصف دینش را حفظ کرده است.
عامل زیستی ازدواج: یعنی طبیعت از «نزدیکی جنسی» زن و مرد، پیش از هر چیزی خواستار «تولید مثل» به خاطر «بقای نسل» است نه لذتجویی صرف جنسی (حیدری، ۱۳۸۷).
نوابینژاد (۱۳۸۰) بیان میکند که یکی از موضوعات مهمی که در ازدواج دختر و پسر مطرح است و ماحصل بزرگ ازدواج شمرده میشود، مسأله تولید مثل و بقای نسل است که از اهداف اساسی ازدواج محسوب میشود. به عبارت دیگر، تولد انسانهایی که نیازمند تربیت و پرورش صحیح هستند. وجود فرزندان باعث گرمی، پویایی و صفای کانون خانوادگی و انگیزهای برای دوام زندگی و احتمالاً تضعیف در درگیریهای زن و شوهر است. رسول خدا (ص) در همین زمینه میفرماید : «تزویج کنید تا صاحب فرزند شوید و بر شمار شما افزوده شود، زیرا من در قیامت به امتهای دیگر به وسیله کثرت شما مباهات میکنم».
عامل روانی ازدواج: یعنی جلب رضایت و تمایل طرفین یا خانواده طرفین، که رکن اساسی هر روابط زناشویی به شمار میرود. در اجتماعات قدیمی و کشاورزی و غیرصنعتی، که فرد بیشتر تحت قیمومیت خانواده به سر میبرد به رضایت و تمایل طرفین کمتر توجه میشد و هنوز هم کمتر به این تمایلات و رضایت دختر و پسر توجه میشود بلکه رضایت و تمایل خانوادههای زن و شوهر و هر دو خانواده و نظایر آن ها را مورد توجه قرار میدهند. پس از ازدواج، دوام و سلامت خانواده به عوامل زیادی بستگی دارد و یکی از مهمترین عوامل رضایت زن و شوهر از زندگی زناشویی میباشد (حیدری، ۱۳۸۷).