۵-۷-۵-۹٫ اتصال
«نهایت جمله احوال شریفه اتصال محب است به محبوب، و آن بعد از فنای وجود محب و بقای او به محبوب صورت نبود»[۹۲۲]
اتصال پس از فانی شدن و باقی شدن به بقای حق برای سالک حاصل می شود. بنابراین قبل از فانی شدن سالک امکان وصال نیست زیرا هنوز ساک در بند امور مادی است و نمی تواند قدرت الهی را تاب آورد. در حال فنا نیز اتصال ایجاد نمی شود پس باید سالک باقی به بقای حق شود تا بتواند انوار حق را بپذیرد و تاب تحمل تجلیات حق را بیاورد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در حال اتصال، نیروها و قوای سالک از نابودی حفظ می شود و هیچ چیز در او اثر نمیگذارد؛ چرا که اگر از غیر حق متاثر شود، از حال وصول خارج می گردد، به خلق بازمیگردد که این امر ناممکن است.
در این حال هیچ چیز، هیچ کسی حجاب سالک و حق قرار نمی گیرد؛ چرا که چیزی غیر از حق وجود ندارد.
ز تو بیدارم و از خویش غافل مرا یا رب توانی کرد واصل[۹۲۳]
«برخی عرفا گفته اند: سالکان چهار گروهند: توبه کننده، زاهد، مشتاق، واصل. توبه کننده با توبه خود محجوب است و زاهد با زهد خویش و مشتاق با حال خود، اما واصل هیچ حجابی ندارد و هیچ چیز حجاب او و خداوند نمی شود»[۹۲۴]
۵-۸. موانع و آفتهای سلوک در مناجات شاعران
در مبحث موانع سلوک در ادعیه. موانع و خطرات سلوک را چنین برشمردیم: ۱.دنیا و جلوههایش؛ ۲.شیطان و وسوسههایش؛ ۳. نفس و آروزهایش؛ ۴. خلق و حرفهایش.
به غیر از موانع، آفات دیگری نیز از دیدگاه ادعیه شیعه و امامان معصوم برای سلوک ذکر شده است، اعم از: الف. اهتمام به غیر حق؛ ب. اشتغال به غیر اهم؛ ج. درگیریها؛ د. اکتساب دنیا.
تمام اینها باعث فراموشی حق میشود، زیرا فراموشی انسان را از عبودیت باز میدارد و انسان مرتکب خطا و گناه میشود. حال در این بخش تلاش میشود مناجاتهای شاعران بررسی شود. آیا در این نیایشها نیز موانع سلوک را دستهبندی شده میتوان یافت یا خیر؟
طبق پژوهش و بررسیهای که در این تحقیق انجام شده است، در مناجات و نیایشهای شاعران، موانع سلوک بهصورت منسجم و دستهبندی شده به چشم نمیخورد، اما بهصورت جسته و گریخته، به بعضی از موانع و آفات اشاراتی شده است که آن هم بهصورت شکوه و شکایت به درگاه خداوند از حقتعالی طلب یاری و مغفرت کردهاند.
همانطور که در بخش موانع و آفات ذکر کردیم، هر چیزی که سالک را از یاد خدا و عبودیت باز دارد و به فراموش از ذکر حق منتهی کند، مانع و آفت است و گناه محسوب میشود، خواه در اعمال انسان ظاهر شود و خواه در صفات او باشد. شعرای عارف نیز بزرگترین و مهمترین آفت و خطر سلوک را گناه دانستهاند و در مناجاتهای خویش از بسیاری جرم و گناه نزد پروردگار خویش زبان به شکایت گشودهاند و از باریتعالی طلب مغفرت و آمرزش کردهاند.
۵-۸-۱٫ گناه و جرم
شعرای عارف در اشعار و نیایشهای خویش، عامل گناه را ذکر نکرده و بهطورکلی گناه و جرم خویش را از موانع سیر الیالله دانستهاند.
آنچه گـــفتم ز بد، از صـد یکـــی است
بر من این کشف است، اگر کس را شکی است
کس چه میداند ز مـــن جز انـــدکـــی
از هـــزاران جـــــرم و بــــد فعلـــم یکـــــــی
مــــن همــــیدانـــم و آن ســـتار مـــن
جــــــرمهـــــا و زشــــتی کـــــــردار مـــــن[۹۲۵]
در ابیات بالا مولوی از بسیاری گناه و ستاریت حقتعالی سخن میگوید؛ از جرمهایی که مرتکب شده و تنها حقتعالی از آنها باخبر است و به واسطه همین صفت ستاریت پروردگار کسی دیگر از آن مطلع نیست:
چــــون گـرفتارم گـــنه مــیآمدم
غـرقه دسـت انــدر حشــایش میزدم
گــــر ببخــشی جـرم ما ای دلفروز
شــب شبیهــا کـرده باشد روز روز[۹۲۶]