۳۸ - بـر دَرَج خـط قـدح، وز افـق تنـوره بیـن
عکـس دو آفتــاب را، نـور فــزای زنـدگــی
واژگان: دَرَج: پایهها و مراتب. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: بر درجههای (خطوط) روی قدح شراب و بالای تنورهی آتش نگاه کن و عکس دو آفتاب (شراب و آتش) را بنگر که هر دو موجب روشنایی و رونق زندگی میشوند.
آرایههای ادبی: دو آفتاب استعاره از شراب و آتش است .
۳۹ - حجرهی آهنیـن نگر، حقّـهی آبگیـنه بیـن
لعـل در این و زر در آن، کیسه گشای زنـدگـی
واژگان: حقّه: ظرف کوچکی که در آن جواهر یا اشیای دیگر گذارند. (معین)
معنی و مفهوم: به آتش دان (حجرهی آهنین) و جام شراب (حقّهی آبگینه) نگاه کن که شراب سرخ لعل فام در جام و آتش زرد زرّین در تنوره، هر دو کیسه گشای زندگی هستند.
آرایههای ادبی: بیت دارای آرایهی تقسیم است. لعل در این، اشاره به جام (حقّهی آبگینه) و زر در آن، اشاره به تنوره (حجرهی آهنین) دارد. کیسهگشا کنایه از هزینه کردن، خرج کردن.
۴۰ - جان پری در آهن اسـت، از همه طرفهتر ولی
نقـش پـری به شیشه بین، سحر نمای زنـدگـی
واژگان: طرفه: چیز تازه، نو. (معین)
معنی و مفهوم: با آن که پریان از آهن گریزانند؛ امّا جان پری (آتش) در آهن (آتش دان) قرار گرفته است و از طرف دیگر نقش پری (شراب لطیف) در شیشهی جام آشکار شده است و این سحر و جادویی است که به زندگی نمایانده میشود.
آرایههای ادبی: جان پری استعاره است از آتش به خاطر لطافت آن. نقش پری استعاره از شراب است که در زیبایی به پری مانند شده است. آتش در مصراع اوّل مجاز از آتش دان است به علاقهی جنس. بیت تلمیح دارد به این باور کهن، که پری از آهن میگریزد. مصراع دوم دارای ایهام است، یک معنی شراب سرخ در جام است و در معنای دور آن به این موضوع اشاره دارد که نقش پریان را معمولاً در آینهها میبینند.
۴۱ - دایـرهی تنـوره بیـن، ریختـه نقطـههای زر
کرده چـو سطح آسـمان، خـط سرای زنـدگـی
معنی و مفهوم: به سوراخهای دایرهای شکل آتشدان نگاه کن که چگونه جرقههای زرّین آتش از آن بیرون میجهد و مانند ستارگانی که سطح آسمان را پوشانیدهاند، این جرقههای زرّین نیز سطح خانه را روشن کردهاند.
آرایههای ادبی: نقطههای زر استعاره از جرقههای آتشینی است که از سوراخهای آتشدان بیرون میپرد. نقطههای آتش به ستارگان آسمان تشبیه شدهاند. دایره، خط، نقطه و سطح که اصطلاحات هندسی است با هم تناسب دارند.
۴۲ - شبـه سـپید باز بیـن، بر سـر کـوه بر، طُـله
بـاز سپـید روز بیــن، بستـه قـبای زنـدگـی
واژگان: طله: ابر تنک.(دهخدا)
معنی و مفهوم: ابر سپیدی که در بالای کوه قرار گرفته است، شبیه به باز سپیدی است که بر روی کوه نشسته باشد و خورشید یا روز نیز از ابر سفید، برای خود قبایی ساخته و بر تن کرده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آرایههای ادبی: سپید باز و باز سپید نوعی از قلب و وارونگی ایجاد کرده است. سپید باز در مصراع اوّل استعاره از ابر میتواند باشد. باز سپید روز در مصراع دوّم، استعاره از خورشید است یا میتواند خود روز به باز سپیدی مانند شده باشد که ابر را به منزلهی قبای خود قرار داده است.
۴۳ - قطره و میغ تیره بین، شیر سـفید و تخمگان
عـالـم دردمنــد را کــرده دوای زنـــدگــی
واژگان: میغ: ابر، سحاب. (معین) تخمگان: تخمه، تخم روییدنیها عموماً و تخم خرفه خصوصاً. (برهان)
معنی و مفهوم: قطرههای سفید باران و ابرهای سیاه، همانند شیر سفید (نوشیدنی) و تخمه (تخم خرفه) است که برای درمان درد عالم، ترکیب شده و بر زمین فرود میآید تا به عنوان دارو مصرف شود.
آرایههای ادبی: ابر سیاه به تخمگان (تخم خرفه) و قطرههای باران به شیر مانند شدهاند. عالم نیز به دردمندی مانند شده که از ترکیب شیر و تخم خرفه برای او دارو ساختهاند. بیت دارای حسن تعلیل است، شاعر بیان داشته که ابر سیاه و دانههای سفید باران به این دلیل به هم آمیختهاند تا مانند دارویی (ترکیب شیر و تخمه) برای درمان درد عالم باشند.
۴۴ - سال نو است و قرص خور، خوانچهی ماهی افکند
وز بره خـوان نــو نـهد، بهـر نـوای زنــدگـی
واژگان: ماهی: برج حوت. (فرهنگ لغات) بره: نخستین برج از ﻣﻨﻄﻘﺔ البروج. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: سال نو فرا رسیده و خورشید با نقل مکان از برج ماهی (حوت) به برج بره (حمل)، گویی سفرهی خوراک ماهی خود را رها کرده و سفرهای تازه از گوشت بره برای زندگی خویش گسترده است.
توضیح: اسفند به پایان رسیده و هنگام آغاز ماه فروردین است .
آرایههای ادبی: ماهی استعاره از برج حوت، حوت برج دوازدهم و بره استعاره از برج اول (حمل) است.
توضیحات:
ماهی: « (حوت) از صور دوازدهگانه است و کواکب او سی و چهاراند. در صورت چهار و در خارج صورت دو به صورت ماهی است. یکی به ظهر خرس اعظم و دیگری به جنوب مرأه السلسله و میان این دو ستارهای چند است. چنان که گویی آن ها را با ریسمان به هم پیوستهاند». «در خانهی مشتری است و وبال عطارد و هبوط او شرف زهره و شتایی و آبی و سرد و تر و بلغمی و ذوجسدین، هر که به طالع حوت زایده، بزرگ سر، سیاه موی، گرد چشم، نیک رای، خوش خلق، صاحب ادب، با حیله و دها بود». (ثروتیان، ۱۳۵۲: ۱۱۲)
بره: حمل، صورتی است از نیمکرهی شمالی در ﻣﻨﻄﻘﺔ البروج با بعد ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه و میل شمالی ۱۳ درجه … معروفترین ستارهی برج حمل شرطین بر شاخ و دیگر بطین است بر ران صورت که منازل اول و دوم قمر نام دارند و دو ستارهای که در خارج صورت است ناطح گویند… منجّمان احکامی حمل را برج منقلب، ربیعی، گرم و آتشی، خانهی مریخ نام نهادهاند و شرف آفتاب در نوزده درجه آن و علامت آن را در تقویم صفر قلمداد کردهاند و گویند کسی که طالع حمل دارد خندان، سخن گوی، ملک طبع، بزرگ منش، خشم آلود، مردانه و عاشق سفر است … حمل در منسوبات نجومی برج ملوک، صرّافان، صاحبان سکّه، آهنگران، رویگران، قصابان، شبانان، صیادان، جاسوسان و دزدان میباشد. (مصفّی ، ۱۳۶۶: ۲۱۰-۲۰۹)
۴۵ - تابـهی زر ندیـدهای بـر سـر ماهـی آمـده
چشـمهی خور به حوت بین وقت صفای زندگـی
معنی و مفهوم: اگر تا به حال تابهی طلایی ندیدهای که بر سر ماهی بیاید به چشمهی خورشید نگاه کن که بر سر برج ماهی (حوت) آمده و زمان خوشی زندگی است.
آرایههای ادبی: ماهی دارای استخدام است، با تابه به معنی ماهی دریا و با خور به معنی برج حوت میباشد. بیت دارای نوعی هنجار شکنی است. چرا که همیشه ماهی در تابه میآید و این جا تابه بر ماهی آمده است. تابهی زر استعاره از خورشید است. وقت صفای زندگی کنایه از زمان شادی است.
۴۶ - ابـر چو پیـل هنـدوان آمـد و باد پیـل بان
دیمـه روس طـبع را کشـته به پای زنـدگـی
واژگان: روس طبع: با طبع و خوی و سرشت روس، سرد و سوزان. (فرهنگ لغات)
معنی و مفهوم: ابرهای تیره و خاکستری رنگ بزرگ، همانند فیلهای هندی آمده و فضای آسمان را پوشاندهاند و باد مانند فیلبانی، این ابرها را هدایت میکند و به حرکت در میآورد. این ابرها دیماه سرد و خشک را که طبعی چون طبع سرزمین روس (سرد) دارد به پای زندگی کشته و قربانی کردهاند (هوا رو به گرمی میرود).
آرایههای ادبی: ابر را در رنگ خاکستری آن به فیلهای هندی مانند کرده است و باد نیز به فیلبان تشبیه شده است. دی ماه در سردی و خشکی، به روس مانند شده است. کشته شدن دیمهی روس طبع آرایهی تشخیص دارد.
۴۷ - روز یکـم ز سـال نـو، جشـن سـکندر دوم
خـاک ز جمـرهی سـوم، کرده قضای زنـدگــی
واژگان: جمرهی سوم: سومین باد گرمی و بخار زمین در پایان زمستان. (فرهنگ لغات)توضیحات
معنی و مفهوم: در روز اول فروردین و آغاز سال نو، در جشن شاه اخستان، که در شکوه و شوکت اسکندر دوم است، خاک زمین با گرما و بخاری که در پایان زمستان از زمین برخاسته است، هر آنچه از زندگی که در سرمای زمستان از دستش رفته، قضا کرده و دوباره سرسبزی و طراوت زندگی را باز یافته است.
آرایههای ادبی: سکندر دوم استعاره از ممدوح خاقانی (اخستان) است. یک، دو و سه صنعت سیاقه العداد را به وجود آورده است.