انسانی که خود را مصداق چنین حقیقتی میبیند، هیچگاه تن به ذلت و خواری و اسارت در برابر انسانی دیگر نمیدهد و با تکیه بر خداوند از هر قید و بندی رها میشود .
و ثانیا، به طور مستقیم، روح آزادی را در انسانها تقویت میکند و به مبارزه با آزادی ستیزان فرامی خواند.
اگر امتها، پیام الهی را که توسط پیامبران ابلاغ شده بود، به گوش جان میگرفتند و بگیرند، هیچگاه حریت و کرامتشان به تاراج نمیرفت و نخواهد رفت، و فریاد «هیهات منا الذله» آنان، مستبدان و مستکبران عالم را ناکام خواهد گذاشت، بلکه همان طور که سابقا اشاره کردیم، قرآن، نه تنها به آزادیطلبی و عزت خواهی فرمان میدهد، که انسان را نسبتبه آزادی همه بشریت مسؤول میداند و از نشوریدن علیه ظلم و آزادی ستانی میآشوبد:
«و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال والنساء و الولدان الذین یقولون ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من لدنک نصیرا» .[۷۸]
این امیرالمؤمنین (ع) است که فریاد میزند: «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا» [۷۹] و میفرماید: «خداوند رحمت کند کسی که حقی را ببیند و بر او کمک کند یا ظلمی را مشاهده کند و در مقابل او بایستد .» .[۸۰]
بدینسان است که قرآن کریم و تربیتیافتگان مکتب و اولیای الهی، با تعالیم ارزشمند خود، انسانی پرورش میدهند سرشار از آگاهی و دانایی، با روحی عزتطلب و ظلم ستیز و حق گرا، که هیچگاه اجازه نمیدهد، فریبکاران و برتری جویان و ستمکاران، آزادی او را سلب کنند و او را به بند اهوای خود کشند، بلکه از او چراغی همیشه روشن میافروزند، فرا راه همه آزادیخواهان و عدالتطلبان عالم که منطقش این است: «الموت اولی من رکوب العار» .[۸۱]
۲-۳: آزادی اجتماعی از دیدگاه امام خمینی (ره)
در اندیشه امام خمینی؛ همواره کلمات ساده و دقیق هستند که به کلمات غلیظمعنا میبخشند، حضرت امام؛ با اندیشه ناب خود نگاهی نو به آزادی داشتهاند و اساساًآزادی از دیدگاه وی باید در جهت رشد و تعالی شخصیت انسان به کار گرفته شود. زمانیکه از امام خمینی؛ درخواست میشود معنای آزادی را بیان کنند در پاسخ چنینمیفرمایند:
«آزادی یک مسألهای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیدهشان آزاد است،کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید، کسی الزام به شمانمیکند که حتماً باید این راه را بروید، کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخابکنید، کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آنجا شغل داشتهباشید، آزادی یک چیز واضحی است».[۸۲]
در این سخن امام به جای پرداختن به بیان مفهوم آزادی به برخی از مصادیق آناشاره میکند، زیرا مفهوم آزادی نیاز به بیان ندارد و بر همگان روشن است و از بدیهیاتاست. آنچه مهم است، پیاده کردن این مفهوم در عینیت خارجی و بیان پیش نیازها وشروط و چگونگی آن و همینطور شکلگیری آن در زمانها و مکانها و دیگرنیازمندیهای آزادی است که باید مطرح شود.
از دیدگاه امام انسان آزاد آفریده شده و در چهارچوب قانون باید حرکت کند، ایشاندر مورد آزادی در اسلام چنین میگوید:
«شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید این احکام اسلام است. اسلام،انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و مالش و بر جانش و بر نوامیسشساخته است و میگوید هر انسانی در مسکن آزاد است، در مشروب و مأکول، آنچه خلافقوانین الهیه نباشد، آزاد است. در مشی آزاد است. حکم اسلام است که اگر کسی به منزلکسی حمله برد برای آن کس که مورد حمله واقع شده است کشتن حمله کننده جایزاست».[۸۳]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
پس آزادی در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا برای آنحد و مرز نیست. زمانی که میگوییم آزادی اسلامی، یعنی رهایی از تمام قیدها و بندهاجز قانون خدا، رهایی از بردگی در برابر زورمندان، رهایی از وابستگیهای مادی، رهایی ازشهوت و خواست نفس، رهایی از ستم پذیری و چاپلوسی است.
امام خمینی در بیان معنای صحیح آزادی چنین میگوید: «حالا که من آزادم]آیا باید[ هرکاری میخواهم بکنم؟ آزادم که هرکسی را میخواهم اذیت بکنم؟ آزادم کههرچه میخواهم بکنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملکت باشد؟ این آزادیاست؟ این را ما میخواستیم؟ ما آزادی میخواستیم در پناه اسلام… اسلام هم آزادیدارد، اما آزادی بی بند و بار نه، آزادی غربی ما نمیخواهیم».[۸۴]
آزادی ما از مبانی اسلام نشأت میگیرد و کاملا فطری و الهی است. امام میگوید:«یکی از بنیادهای اسلام آزادی است. انسان واقعی فطرتاً یک انسان آزاد است».[۸۵]
با بررسی آثار و اندیشههای امام خمینی درباره آزادی به این نکته مهم میرسیمکه لازمه انسانیت آزادیاست. از نظر ایشان هرگاه به اصل آزادی و حریت انسان خدشهوارد گردد عبودیت غیرالهی ممکن و محقق خواهد شد.
امام خمینی (ره) می فرمایند: “فریاد می زنند که اختناق است . اختناق است آزادی نیست… .نمی گذارندکه این جوان های ما آزاد باشند
امام خمینی (ره) می فرمایند: “فریاد می زنند که اختناق است . اختناق است آزادی نیست… .نمی گذارندکه این جوان های ما آزاد باشند … . این ها نمی گذارند که رادیو و تلویزیون ما زن های لخت را نشان بدهد … وبچه ها و نوجوان های ما را مشغول کند . این یک آزادی وارداتی است که از غرب آمده است “.
این آزادی ممنوع است، زیرا تخریب می کند و روی دیگران تاثیر منفی می گذارد.کسی که حجاب را رعایت نمی کند ، حقوق دیگران را پایمال کرده است ، زیرا اجتماع خانه ی همه و مربوط به همه ی انسان ها است . باید حقوق همه ی مردم حفظ شود . کسی در خانه عمومی ، حق فساد و خلاف ندارد ،زیرا حقوق دیگران و قانون تضییع می شود .اگر افراد در اجتماع آزاد بودند ، دیگر قوای مقننه و مجریه و قضائیه لازم نبود .
قوای انتظامی و قضایی برای جلوگیری از آزادی مطلق و کنترل جامعه است این نیروها احکام را بر ضد مجرمان صادر و اجرا می کنند تا جامعه مهار و کنترل شود و نظم و انضباط اجتماعی پدید آید، حتی وقتی یک رئیس جمهور آرای بالایی را می آورد و اکثریت به اهداف خود می رسند و با آزادی در انتخاب ، به مطلوب دست می یابند ، از اقلیتی که میلیون ها انسان هستند ، آزادی سلب می شود ، زیرا باید تابع آرای اکثریت باشد و حق اعتراض و مخالفت با آرای عمومی را ندارند و باید برای حفظ نظام نهایت همکاری را بادولت بنمایند ، تا کشور از هرج و مرج نجات یابد و به اهداف عمران و آبادی در ابعاد گوناگون برسد و آن ها بالاجبار باید تحت نظام حاکم باشند و همین دلیل روشنی است که آزادی ، نسبی است.
آزادی اجتماعی در چارچوب مبانی اعتقادی به صورت کامل در اسلام وجود دارد. اسلام با ایجاد روح مسئولیت در همه اعضای جامعه، بهترین زمینه را برای آزادی اجتماعی فراهم آورده است. امربه معروف و نهی از منکر یکی از مصداق های برجسته آزادی اجتماعی در اسلام به شمار می رود. پیشینه آزادی اجتماعی به زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برمی گردد؛ زیرا طرح آرا در اسلام همیشه آزاد بوده است و هرکسی می تواند حرف خودش را بیان کند و حاکم اسلامی نیز ملزم به شنیدن سخنان مردم است.
امام خمینی رحمه الله با اشاره به این مطلب، آزادی اجتماعی را حق مردم می دانست و بر این باور بود که آزادی اجتماعی این امکان را به مردم می دهد که نظر خود را نسبت به مسائل سیاسی روز بیان کنند و به طور فعال در امور سیاسی شرکت جویند. همچنین هرگاه انحراف کارگزاران را از اصول اسلامی دیدند، با آن به مبارزه بپردازند. این آزادی تا آنجاست که به اعتقاد ایشان شامل استیضاح حاکم اسلامی نیز می شود:
آزادی آرا در اسلام از اول بوده است و در زمان ائمه علیهم السلام، بلکه در زمان خود پیغمبر آزاد بود حرف هایشان را می زدند.[۸۶]
هیچ کس حق ندارد در برابر آزادی اجتماعی، مانع تراشی کند. حاکم یا کارگزار اسلامی نیز زمانی قابل انتقاد خواهد بود که اصول اسلام را زیر پا بگذارد و اگر چنین کند، از حاکمیت اسلامی معزول خواهد شد. امام خمینی رحمه الله، مخالفت با اسلام را به بهانه آزادی اجتماعی، توطئه می داند و می گوید که باید با آن مقابله شود:
جمهوری اسلامی از اول که پیروز شد، آزادی را به طور مطلق به همه طوایف داد. نه تنها هیچ روزنامه ای تعطیل نشد، بلکه هر گروه و حزبی به کارهای خود مشغول بودند و بعضی از گروه ها که ناشناخته بودند، از طرف دولت به کار گمارده شدند، لیکن به تدریج فهمیده شد که اینها توطئه گرند یا جاسوسی می کنند.[۸۷]
بنیان گذار جمهوری اسلامی، قلمی را آزاد می داند که در راستای منافع امت اسلامی به کار گرفته شود. ایشان قلمی را مقدس و سودمند می شمارد که توده های مردم را بیدار کند و به آگاهی آنان از وضعیت خویش بیانجامد. ایشان در اهمیت قلم می فرماید:
قلم، خودش یکی از اسلحه هاست. این قلم باید دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد.[۸۸]
این اشخاص صالح همان مؤمنان هستند که مردم را بیدار می سازند و با شفاف سازی حد و مرز حقوق واقعی آنان، مردم را به سمت اسلام هدایت می کنند. حضرت امام خمینی رحمه الله، شرط آزادی قلم را در فاضل بودن و توطئه گر نبودن صاحبان قلم می داند. منظور ایشان از توطئه، مخالفت صاحبان قلم با شریعت مقدس اسلام است. حاکم اسلامی نیز که ولی فقیه جامع الشرایط است، باید در مقابله با این توطئه ها، از کیان اسلام دفاع کند:
بعد از انقلاب، یک آزادی مطلقی به همه داده شد… انقلاب اسلامی جلوی هیچ طایفه ای را… [و] جلوی هیچ قلمی را نگرفت. چند ماه [بعد ]که معلوم شد می خواهند توطئه کنند، توطئه گرهایی که بر ضد اسلام می خواستند توطئه کنند، جلوی یک چند نفری را گرفتند… حالا هم یک قلم فاسد باز می گوید که جلوی فلان مجله [را گرفتید.] نمی دانند اینها [و ]آن مجله [و] روزنامه تمام چیزش از اسرائیل بوده است. اینها توقع دارند اسرائیل که درمی خواهد توطئه کند، نباید جلویش را گرفت. باید آزاد کرد قلم را. قلم آزاد، قلمی است که توطئه گر نباشد. قلمی آزاد است، روزنامه ای آزاد است که نخواهد این ملت را به تباهی بکشد و… قلم های فاسد، آزاد نباید باشد… .[۸۹]
امام خمینی رحمه الله به آزادی قلم افرادی معتقد بود که عالم به اسلام بوده و از انحراف به دور باشند. ایشان با پذیرش انتقاد و آزاد دانستن قلم برای انتقاد می گوید انتقاد نباید در راستای توطئه علیه اسلام و کیان مملکت باشد و فساد را تبلیغ و ترویج کند:
وقتی ما دیدیم که در یک روزنامه ای از یک اشخاصی مطلب نوشته می شود که اینجا عُمال اجانب هستند و می خواهند مملکت ما را به خرابی بکشانند، از آن طرف مقالاتی و مطالبی که راجع به مسائل نهضت، راجع به مسائل اسلام است یا تحریف می شود یا نوشته نمی شود، این طور مطبوعات را ما نمی توانیم برایش احترام قائل شویم. برای مطبوعاتی ما احترام قائل هستیم که بفهمد آزادی بیان و آزادی قلم یعنی چه؟ گفته می شود که مردم آزادند. یعنی آزاد است که انسان بزند مردم را بکشد؟ آزاد است که قانون شکنی بکند؟ آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل کند؟ آزاد است که توطئه کند بر ضد ملت؟ اینها آزادی نیست که توطئه کند بر ضد ملت. اینها آزادی نیست. [تنها ]در حدود قوانین و در حدود کارهای عقلانی آزاد است.[۹۰]
به طور کلی، قلمرو آزادی قلم و آزادی مطبوعات، بیان اهداف عالی اسلام و حفظ منافع ملی است و مربی گری، خدمت به کشور، احترام به مقررات اسلام، بی غرض بودن، پرهیز از خیانت و پخش شایعه و حرکت نکردن در مسیر دشمنان از مهم ترین ویژگی های یک قلم آزاد در اندیشه آن بزرگوار به شمار می رود.[۹۱]
۲-۴: قلمرو آزادی اجتماعات سیاسی و احزاب از نظر امام خمینی رحمه الله
اندیشه امام خمینی رحمه الله درباره تشکیل اجتماعات سیاسی و احزاب در چارچوب رعایت اصول اسلام و مصالح مردم شکل می گیرد. از نظر ایشان، چارچوب احزاب و تشکل های سیاسی را اسلام تعیین می کند و اجتماعات باید در حدود احکام اسلامی تشکیل شود:
هرگونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم، در صورتی که مصالح را به خطر نیاندازد، آزادند و اسلام در تمامی این شئون، حد و مرز آن را تعیین کرده است…[۹۲] اگر ما الان دیگر انقلابی رفتار کنیم، نمی توانند بگویند که شما آزادی ندادید. ما آزادی دادیم، سوءاستفاده شد و آزادی نخواهیم داد و من شاید امروز و فردا، بسیاری از این احزاب را ممنوع، اخطار و اعلام کنم و نگذارم خروج کنند. تمام نوشته هایشان را از بین می بریم؛ برای اینکه ملت فهمید که اینها خراب کارند. اینها اشخاصی نیستند که بشود با آنها به ملایمت رفتار کرد.[۹۳]
به باور امام خمینی رحمه الله از ابتدای تاریخ تنها دو حزب الهی و شیطانی وجود داشته است و حزب الهی همیشه پیروز خواهد بود. ایشان می گوید اگرچه ممکن است احزاب غیرالهی برای مدتی دوام بیاورند، ولی نابود خواهند شد و حزب اللّه ، حاکم خواهد گشت:
آنها که در این راهند که راه را پیدا کنند، می توانند حجاب ها را پاره کنند و بیابند راه احزاب اللّه را از باب اینکه «حزب اللّه هم الغالبون» و حزب های دیگر همه که فرضا مدتی بمانند و دست و پا بزنند، مغلوبند و آن چیزی که لازم است برای همه افراد بشر، این است که خودشان را در حزب خدا وارد کنند.
ایشان معتقد است در چالش های عقیدتی و سیاسی، اسلام موفق خواهد بود و هیچ لطمه ای به اسلام وارد نخواهد شد. البته اگر گروه ها به دنبال حذف اسلام باشند، باید جلوی ایشان گرفته شود. امام خمینی رحمه الله در دوران پیش از پیروزی انقلاب، در پاسخ به این پرسش خبرنگار نشریه فرانسوی لوموند که «با توجه به نداشتن روابط سازمانی، آیا یک اتحاد تاکتیکی را با مارکسیست ها برای سرنگون کردن شاه در نظر دارید و رفتار شما با آنها پس از موفقیت احتمالی تان چگونه خواهد بود؟» چنین می فرماید:
نه، ما حتی برای سرنگون کردن شاه با مارکسیست ها همکاری نخواهیم کرد… ما می دانیم که آنها از پشت خنجر به ما می زنند و اگر روزی به قدرت برسند، رژیم دیکتاتوری برقرار خواهند کرد که مخالف حقوق اسلام است. در جامعه ای که ما به فکر استقرار آن هستیم، مارکسیست ها در بیان مطالب خود آزادند؛ زیرا ما اطمینان داریم که اسلام در بردارنده پاسخ به نیازهای مردم است. ایمان و اعتقاد ما قادر است که با ایدئولوژی آنها مقابله کند. در فلسفه اسلامی از همان ابتدا مسئله کسانی مطرح شده است که وجود خدا را انکار می کرده اند. ما هیچ گاه آزادی آنها را سلب نکرده و بدان لطمه وارد نیاورده ایم و هرکس آزاد است اظهارعقیده کند، ولی برای توطئه کردن آزاد نیست.[۹۴]
به طور کلی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، این حق را به مخالفان سیاسی نظام می دهد که به فعالیت بپردازند و با دفاع از حقوق خود، به تشکیل انجمن ها و گروه های سیاسی دست بزنند. البته این اجتماعات نباید اساس جامعه را ویران کند؛ یعنی نباید با هستی نظام و اصول اسلامی مخالف باشد و آن را به چالش بکشاند.
-
- امروزه آزادی در کنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموکراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین, به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید, آزادی در مفهوم امروزینش, مفهوم جدیدی است که سابقه ای در تاریخ اندیشه دینی ندارد; به دیگر سخن, ما نمی توانیم برای تحلیل چنین واژه ای از واژگان اختیار و یا حرّیت استفاده کنیم. آزادی فلسفی تحت عنوان اختیار و تفویض در
مقابل جبر, از مباحث دیرین کلام و فلسفه اسلامی است. آزادی عرفانی که رهایی از تعلقات دنیوی است نیز در اندیشه عرفانی مسلمانان, سابقه ای طولانی دارد و بیش تر با عنوان حریت و آزادی مورد توجه قرار می گیرد. آزادی حقوقی با عنوان حرّ در مقابل عبد نیز گرچه در فرهنگ اسلامی, جایگاه اصیلی ندارد, اما با توجه به وجود (عبید) و (اماء) در عصر تشریع, مباحث متعددی را در آثار فقهی به خود اختصاص داده است.
- امروزه آزادی در کنار مفاهیمی مانند جامعه مدنی و دموکراسی و نیز نحوه تعامل آن ها با دین, به مهم ترین سؤال و مشغله موجود در حوزه اندیشه سیاسی این مرز و بوم مبدل شده اند. بی تردید, آزادی در مفهوم امروزینش, مفهوم جدیدی است که سابقه ای در تاریخ اندیشه دینی ندارد; به دیگر سخن, ما نمی توانیم برای تحلیل چنین واژه ای از واژگان اختیار و یا حرّیت استفاده کنیم. آزادی فلسفی تحت عنوان اختیار و تفویض در
البته ممکن است کسی در تحلیل مفهوم آزادی, آن را مبتنی و یا حتی متأخر از اختیار قرار دهد و با انجام اصلاحاتی, روایتی اسلامی از آن, ارائه کند, لکن نمی توان بین آزادی در مفهوم فلسفی آن و آزادی در مفهوم مدرن و تجویزی اش, تلازمی منطقی برقرار کرد. بوده اند عالمانی که با قبول مبنای فلسفی جبر و یا شبهه جبر, از جهت سیاسی, آزادی خواه شده اند (نظیر مرحوم آخوند خراسانی در نهضت مشروطیت) و یا این که با نفی چنین مبنایی و طرفداری از اختیار تکوینی آدمی, این گونه آزادی های اجتماعی و سیاسی را موجب هدم دین دانسته اند(نظر شیخ فضل الله نوری)
۲.دیدگاه امام خمینی در باب آزادی در واقع بازتابی از روایت ایشان از واقعیت و نه مفهوم آزادی در مغرب زمین و نیز واکنشی در قبال وارداتی بودن این پدیده در ایران است. به عقیده امام, آزادی به مفهوم امروزین, مفهومی جدید دارد که از دوران مشروطه به این سو وارد کشورمان شده و صبغه بومی و اسلامی ندارد. این که آزادی در غرب چه تعاریفی دارد و در چه مفهومی به کار می رود, اجزا و عناصر تشکیل دهنده آزادی در دستگاه فلسفی غرب چیست? سؤال هایی است که ایشان دغدغه پاسخ گفتن به آن ها را نداشته است آن چه امام خمینی را وا می داشت تا به نقد آزادی بپردازد ورود برخی از نمادهای فسادانگیز آزادی به ایرانی بود که خود در ذیل مستبدترین دولت, توان نفس کشیدن نداشت. نمادی از آزادی که نه با هویت ایرانی سازگاری داشت و نه هم با هنجارهای دینی تطابق می کرد. از این رو, امام خمینی با کشاندن این پدیده به حوزه بایدها و نبایدهای
اخلاقی و دینی, تلاش نمود تا در چهارچوب شریعت به آزادی مفهومی جدید بخشد و از معایب وارداتی آن جلوگیری نماید.
۲-۵: روایت امام خمینی از مسئله آزادی در غرب
نگاه منتقدانه امام خمینی به آزادی در غرب مبتنی بر سه جزء است:
اوّلاً: آزادی در غرب “مخالف سنن انسانی” و “مخالف با اخلاق” است و در حصار محدود کننده قواعد و قوانین قرار نمی گیرد.[۹۵]
ثانیاً: اگر چیزی به نام آزادی هم وجود داشته باشد, صورتی صرف است و عینیتی ندارد, چرا که نفی آزادی در هر دو شعبه مدرنیسم “مارکسیسم و لیبرالیسم” در قالب های دیکتاتوری حزب کمونیست و استبداد نژاد پرستانه اکثریت وجود دارد, به گفته امام خمینی:"همان هایی که ادعای کمونیستی و کذا می کنند خود آن ها از همه قلدرتر و از همه دیکتاتورترند و ملت هایشان را به بند کشیده اند, آزادی در آن ممالک نیست برای کسی. همان طوری که در ممالک غربی هم آزادی نیست. اگر آزادی باشد این سیاه های بیچاره, چه کرده اند که این طور تحت فشارند.[۹۶]
ثالثاً: این به مفهوم نادیده گرفتن عناصر یا مصادیق مفید آزادی در غرب نیست, آزادی بیان, آزادی انتخاب و آزادی قلم از محسنات آزادی در آن دیار است, که سوگمندانه اجزای نامطلوب دیگر آن به کشورمان وارد شده است."غرب به ما چیزی نمی دهد که مفید باشد, دارد چیزِ مفید اما به ما نمی دهد, صادر نمی کند, آنی که به ما صدر می کند آن چیزهایی است که مملکت های ما را به تباهی می کشند.[۹۷] این طور نیست که همین آزادی که در ایران در زمان پدر و پسر وارد کردند, این آزادی باشد که در غرب هست. یا این دموکراسی که ادعا می کنند و در ایران هم تعقیب می کنند… آزادی که برای ایران و برای ممالک شرقی آن ها تحویل داده اند, عبارت از آزادی در اموری است که موجب تباهی ملت ما و جوان های ما شده است. [۹۸]