محیط ساختهشده قابلبرگشت
زمینهای زراعی
سیستمهای کشت
مراتع، جنگلها
سیستمهای تغییریافته
ث
زمینهای محدود
جنگلهای دستنخورده
اکوسیستمهای بارور طبیعی
نواحی غیر بارور
بیابانها، یخپهنهها
منبع: همان
بر اساس روش کلی ابداعشدهی واکرناگل و ریز[۷۹]، محاسبهی شاخص ردپای بومشناختی شامل مراحل زیر است:
تخمین سرانهی مصرف سالانهی مواد مصرفی اصلی بر اساس مجموع داده های منطقهای و تقسیم میزان مصرف کل به میزان جمعیت.
تخمین زمین اختصاص دادهشده به هر نفر برای تولید هر مورد مصرفی، از طریق تقسیم متوسط مصرف سالانهی هر مورد بر متوسط سالانهی تولید، یا بازده زمین.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
محاسبهی متوسط کل ردپای بومشناختی هر نفر از طریق جمعکردن تمام مناطق اختصاص دادهشده برای همه بخشهایی که در یک سال توسط یک فرد، مصرفشده است.
محاسبهی ردپای بومشناختی برای جمعیت منطقه معین که با محاسبهی حاصلضرب متوسط ردپای هر نفر در اندازهی جمعیت به دست می آید .(Wackernagel & Rees,1996: 68)
ردپای بومشناختی در شکل اولیه خود از رابطه شماره ۴ محاسبه می شود:
رابطه شماره۴ :
EF =
در این رابطه D: تقاضای سالانه به یک محصول وy: بازده سالانهی همان محصول است. واحد اندازهگیری ردپای بومشناختی هکتار جهانی است. هکتار جهانی با کمک دو عامل ارزیابی می شود. ضریب بازده[۸۰]که متوسط بازده ملّی هر هکتار پهنهی زمین را با متوسط بازده جهانی همان نوع زمین، مقایسه می کند .ضریب تعادل[۸۱] که بهرهوری نسبی میان انواع مختلف پهنههای زمین و آب را نشان میدهد .بنابراین ردپای بومشناختی به شکل رابطه شماره ۵ خواهد بود.
رابطه شماره ۵ : EF=
در این رابطه P: میزان محصول بهدستآمده یا پسماند بهجامانده برای()؛ YN : متوسط بازده ملی برایP ؛ YF وEQF: به ترتیب ضریب بازده و ضریب تعادل برای کشور و نوع پهنهی زمین در موضوع موردبحث هستند.
هر منطقه دارای ظرفیت زیستی خاص خود است و همچنین ظرفیت زیستی جهانی نیز وجود دارد که پشتیبان ظرفیتهای منطقهای است. در یک منطقه ما شاهد ورود و خروج مواد و منابع هستیم. هر منطقه بر اساس ظرفیت خود میزان خاصی منابع تولید می کند و از این میزان مقادیری را به خارج از منطقه صادر و در صورت کمبود، مقادیری را وارد می کند. درنهایت از جمع تولیدات منطقهای و واردات به منطقه و کم کردن مقادیر صادرات به دیگر نقاط، ردپای مصرف برای منطقه محاسبه می شود. در شکل زیر ورود و خروج منابع را در یک سیستم (منطقه) مشاهده می شود (سردارآبادی،۱۳۹۳ :۲۴ ).
شکل شماره۳: جریان تولید و صادرات و واردات منابع درون یک سیستم
منبع : همان
پس از محاسبهی ردپای بومشناختی، ظرفیت زیستی برای تعیین پایداری یا ناپایداری محاسبهشده و با ردپای بومشناختی مقایسه می شود. ظرفیت زیستی، نواحی زمین حاصلخیزی است که برای تولید منابع و جذب پسماند وجود دارد. ظرفیت زیستی مناطقی مانند صحرای افریقا و کوههای آلپ که زندگی در آنجا وجود ندارد را شامل نمیشود. بهطور خلاصه ظرفیت زیستی توانایی پهنههای خاکی و آبی برای تهیه خدمات بومشناختی است. ظرفیت زیستی یک منطقه برای هر نوع پهنه زمین مطابق رابطه شماره۶ محاسبه می شود.
رابطه شماره۶:
BC
BC: ظرفیت زیستی A: نواحی موجود برای مصرف یک نوع زمین معین YFوEQF : به ترتیب ضریب بازده و ضریب تعادل برای انواع پهنههای زمین (همان).
مزیتها و معایب روش ردپای بومشناختی:
مزایای ردپای بومشناختی
که این مزایا عبارتاند از:
سازماندهی دادهای حاصل از منابع مختلف: ارزیابی ردپای بومشناختی، چارچوب مشخصی برای جمع آوری اطلاعات مورداستفاده از منابع و ضایعات را فراهم میآورد. بهبیاندیگر این روش، بهمثابه سازمان دهنده اطلاعات لازم برای مدیریت محیطی عمل می کند. ارزیابی ردپای بومشناختی، اطلاعاتی در مورد داده های ورودی و منابع مربوط به دست میدهد و امکان مطالعه مورد به مورد و جلوگیری از تداخل جزئیات اطلاعاتی را فراهم می کند. با توجه به طبیعت جامع گرا و قابلیت آن برای بیان تقاضای منابع، میتوان گفت که داده های حاصل از ارزیابیهای ردپای بومشناختی میتوانند مرجع سایر داده ها قرار گیرند.
جمعکردن اطلاعات واگرا : وجود چارچوبی مشترک و واحد برای مقایسه کاربردهای زیستمحیطی، ارتباط دادن اجزای مختلف را باهم ممکن میسازد. نتایج قابلفهم و واحدهای مشترک کمک میکند که هر فرد مطالب و داده های خود را به دیگران منتقل نماید، مثلاً به مدیران زیستمحیطی اجازه میدهد که بتوانند در مورد قابلیت عملکرد محیطزیست باهم گفتگو کنند. با ایجاد چنین شبکه سادهای که استفاده از منابع را به ظرفیت زیستی زیستکره مربوط میسازد، میتوان مفاهیم قابلفهمی از تحملپذیری شهرها برای همه مردم مطرح کرد. بهاینترتیب مردم میتوانند در شناسایی موقعیتها برای رفع مشکل همکاری کنند.
شناسایی اولویتها: دادن اطلاعات زیستمحیطی در یک زمینه مشترک، امکان شناسایی اولویتهای لازم را فراهم می کند. بهویژه اگر این اطلاعات با اطلاعات اقتصادی و کیفیت ارزیابی زندگی همراه باشد، میتوان موقعیتهای اقتصادی را برای کاهش ردپای بومشناختی شناسایی کرد. با بررسی امکانات فناورانه برای کاهش مصرف انرژی بدون آنکه بر کیفیت زندگی تأثیر بگذارد، میتوان در انرژی و هزینهها صرفهجوییهای زیادی کرد.
مشخص کردن ریسکها و کاربردهای ناشناخته: ارزیابی ردپای بومشناختی به مدیران زیستمحیطی اجازه میدهد که حوزه های مهم تقاضای منابع را که هنوز جزو اطلاعات مدیریت زیستمحیطی نیستند، شناسایی نمایند. با داشتن تقاضا برای کلیه منابع مهم، میتوان جریان منابع را تعیین نمود. این تصویر کاملتر اجازه و فرصت صرفهجویی در منابع و کاهش هزینهها (یا افزایش سود) را به همراه دارد.
پیگیری پیشرفتها بهمرورزمان: منابع اطلاعاتی که قابلیت عملکرد بومشناختی را هرسال تعیین می کنند، امکان مقایسه نتایج و پیگیری پیشرفتها را بهمرورزمان فراهم میآورند.
امکان بحث در مورد تحملپذیری شهرها: ارزیابی ردپای بومشناختی شرایط را برای بحث در مورد تحملپذیری شهرها و محاسبه و مقایسه گزینه های مختلف برای صرفهجویی فراهم میآورد، برای مثال، میتوان یک برنامه بازیافت ضایعات برای شناسایی صرفهجوییهای واقعی ساخت. (wackernagel,2003: 37)
معایب روش ردپای بومشناختی:
از معایب این رویکرد نیز میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
روش جاپای بومشناختی تنها شامل مصرف و ضایعاتی است که مستلزم نواحی زمین است.
مشکلآفرینترین بعد و جنبه، ایده جمعبندی گروه های مختلف زمین در یک عدد واحد است.
این شاخص بیشتر روی مسائل کمی تأکید دارد و کمتر مسائل کیفی را در نظر میگیرد.
شاخص ردپای بومشناختی تغییر فناوری را نادیده میگیرد.