سال
میلادی/شمسی
کل جهان
(میلیارد نفر)
شهری
(میلیارد نفر)
نسبت شهری به کل(درصد)
کل ایران
(میلیون نفر)
شهری
(میلیون نفر)
نسبت شهری به کل (درصد)
۱۹۵۰(۱۳۳۰)
۲٫۵
۰٫۸
۳۱%
۱۶
۶
۳۸%
۱۹۹۹(۱۳۷۹)
۵٫۸
۲٫۷
۴۶%
۶۳
۴۰
۶۴%
بنا بر اطلاعات موجود در سال ۱۹۹۰ حداقل ۶۰۰ میلیون نفر در حاشیه شهرها زندگی میکنند و نسبت ساکنین این گونه بافتها به جمعیت شهری حدود ۲۷% برآورد میگردد که این نسبت در ایران حدود ۲۰% میباشد.
آنچه در مورد درصدهای فوق قابل توجه میباشد، وسعت و کمیت اینگونه بافتها و همچنین پایینتر بودن درصد حاشیهنشینی در ایران است، که عمدتاً مربوط به درآمدهای نفتی در سالهای گذشته میباشد.[۱۱۳]
مسئله حاشیه نشینی یا اسکان غیررسمی پیرامون شهرها در ایران، مسئلهای صرفاً کالبدی (فیزیکی) نبوده و برآمده از عوامل کلان ساختاری در ابعاد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در سطح ملی و منطقهایست. آنچه که در شکلی نابهنجار نسبت به بافت متداول شهر مشاهده میشود، تجلی فقدان برآورده شدن نیاز مسکن و سرپناه اقشار کم درآمدی است که در فضای رسمی و برنامهریزی شده شهر جایی ندارند و در فرار از محدودیتهای قانونی خارج از استطاعت خود، بر برپایی سکونتگاههای خود انگیخته و نابسامانی میپردازند که به فرصتهای درآمدی و اشتغال شهری دسترسی داشته باشد. آشکار است که دسترسی به خدمات شهری نیز برای آنها میسر میشود اگر چه حق رسمی برخورداری از آن در محل سکونت خود را نداشته باشند و البته در گذر زمان معمولاً به این حق رسمی دست پیدا میکنند.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در بررسی اجمالی علل پیدایش و گسترش اینگونه سکونتگاهها به ۴ دسته علل بر میخوریم:
بلایای طبیعی (همچون سیل و خشکسالی که موجهای انسانهای مصیب زده را در پی دارد)
حوادث اجتماعی و سیاسی (همچون درگیریهای منطقهای و راه افتادن جنگزدگان)
ساختار اقتصادی (همچون افزایش فقرشهری و ناکارآمدی بازارهای رسمی زمین و مسکن)
نارسایی نظام برنامهریزی و مدیریت شهری (همچون عدم تامین فضای اسکان کم درآمدها و به حاشیه رانده شدن آنها)
علل دستهبندی شده در موارد یک و دو، علل ناگهانی و برآمده از شرایطی ویژه هستند در حالیکه موارد سه و چهار، عللی مستمر و ناشی از ساختار عمومی جامعه بوده و برخلاف موارد پیش گفته راه حلهای مشخص و موردی را میطلبند، در واقع به راه حلهای کلان و عام نیاز دارند.
مطالعات جامعی در سطح کشور برای گونه شناسی حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی برای شناخت دقیق انواع علل پیدایش، نحوه گسترش و ویژگیهای ساکنین آنها در ابعاد اقتصادی- اجتماعی و کالبدی ضروری است و دانش کافی در حال حاضر وجود ندارد.
چنانچه بپذیریم شکلگیری اینگونه سکونتگاهها به دلایلی فراتر از حیطه جغرافیا و اقتصاد شهرباز میگردد، آنگاه ضرورت چاره جویی، پشتیبانی و تامین منابع در سطحی فراتر از یکایک شهرها هویدا میشود. در این زمینه، وجود ستادی در سطح کشور و سپس در سطح استان یاور مهمی است.
بنابر دیدگاههای عدالت اجتماعی و نوع دوستی، خدمات شهری برای اینگونه سکونتگاههای غیررسمی باید تامین شود و با توجه به اینکه در روال کنونی، حداقل مشارکت از طرف ایشان وجود دارد، هزینههای سنگینی بر بودجه شهر و در واقع پرداخت کنندگان عوارض شهر تحمیل میشود. این اقدام از یک سو باعث نارضایتی گروهی از شهروندان خواهد شد که بازتاب پرداخت عوارض خود را بر کیفیت زندگی شهری خود ندیده و از سوی دیگر باعث ایجاد ارزش افزودهای برای ساکنین سکونتگاههای غیررسمی شده که پیامی برای گسترش بیشتر آنها و مهمانان ناخوانده بیشتری است. در هر حال نباید از ارتقاء خدمات و بهبود زندگی در اینگونه اجتماعات به هر عنوانی جلوگیری نمود که پیامدهای آن به مراتب بدتر از خلاف آنست.
پدیده حاشیه نشینی و اسکان غیررسمی در شهرهای کشور پدیدهای گذرا نبوده و آن را رو به گسترش در آینده میتوان دانست که با توجه به فقرزدایی شهری، اقدام برای برنامهریزی راهبردی در سیاستهای شهرنشینی کشور را میطلبد.
با عنایت به تنوع و ابعاد گسترش این پدیده نیاز به اراده ملی و مطالعات عمیق، و جمع آوری تجارب پراکنده میباشد و آنچه به عنوان توصیه در سطج کشور مطرح شده موارد زیر است: