د) هزینه ساخت آنها نسبتاً بالا میباشد.
در سالهای گذشته روشهای مختلفی برای حل مسائل فوق ارائه گردیده است. یکی از این روشها بکارگیری کامپوزیتهای سه بعدی می باشد. ساخت اولین نمونه های کامپوزیت سه بعدی به سال ۱۹۶۰ برمیگردد. در طی این ۵۰ سال تحقیقات زیادی در زمینه روش های تولید کامپوزیت سه بعدی، افزایش خواص مکانیکی، تجاری سازی آنها و … انجام شده است. تنوع ساختار و روشهای تولید گوناگون، دامنه وسیعی از خواص مکانیکی را برای کامپوزیتهای سه بعدی به ارمغان آوردهاست. همچنین این کامپوزیت ها برخلاف کامپوزیتهای دو بعدی دارای رشته های فایبر در جهت ضخامت میباشند. این موضوع علاوه بر تقویت خواص مکانیکی در راستای ضخامت، از جدایش لایه ها تا حد امکان جلوگیری نموده و مقاومت در برابر ضربه را افزایش میدهد. در حقیقت کامپوزیتهای سه بعدی برخی از معایب اصلی کامپوزیت های دو بعدی را تا حد زیادی مرتفع کرده اند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
کامپوزیت های سه بعدی به چهار دسته اصلیِ Braided,Woven، Knitted و Stitched تقسیم بندی میشوند که تفاوت آنها در نوع ساختار داخلی و قرارگیری الیاف میباشد. یکی از انواع کامپوزیت های سه بعدیِ Stitched، کامپوزیت پیشرفته چند راستا یا NCF میباشد. کامپوزیت های پیشرفته چند راستا از طریق قرارگیری الیاف تک جهته روی یکدیگر و اتصال آنها به یکدیگر به کمک الیاف عمودی (الیاف در راستای ضخامت) تولید میگردند، در حالیکه در کامپوزیت های دو بعدی رشته های فایبر بصورت تار و پود در محل خود قرار گرفتهاند. کامپوزیت های پیشرفته چند راستا در مقایسه با کامپوزیت های دو بعدی، دارای خواص مکانیکی بهتر، سختی بیشتر، مقاومت بالاتر در برابر جدایش لایه ها و استحکام بیشتر در برابر بارهای ضربه ای و انفجاری میباشند.
در ساختار داخلی سه بعدی کامپوزیت های پیشرفته چند راستا، الیاف عمودی در فواصل معین در راستای ضخامت و روی سطح لایه های بالا و پایین قرار گرفته است. با عبور الیاف عمودی از ضخامت، الیافِ لایه ها دچار انحراف شده و حفره هایی در ساختار داخلی ایجاد میگردد. این حفرهها در پروسه های ساخت کاملاً با رزین پر میشوند. با توجه به این موضوع ساختار داخلی کامپوزیتهای پیشرفته چند راستا یک ساختار ناهمگن و غیر ایزوتروپیک میباشد و خواص مکانیکی آنها با روش های متداولِ مورد استفاده در کامپوزیت های دو بعدی قابل محاسبه نیست. همچنین با توجه به وجود الیاف عمودی در راستای ضخامت، نمیتوان کامپوزیت های پیشرفته چند راستا را ایزوتروپیکِ عرضی فرض نمود]۲[.
انجام بررسیهای تجربی، تئوری و عددی متعدد جهت شناخت هرچه بیشتر خصلتهای رفتاری کامپوزیتهای مختلف تحت شرایط بیرونی مختلف یکی از دلمشغولیهای عمده محققان در سالهای اخیر بوده بطوریکه نتایج به بارنشسته قبلی در کارکردهای عملی و صنعتی نیز به نمره قابل قبولی دست پیدا کردهاند.
از جمله این آزمایشات و مشاهدات که بر روی کامپوزیت ها انجام پذیرفته، پاسخ این لایه ها تحت بارگذاری ضربه است. ضربه قطعه خارجی در برخورد با قطعه کامپوزیتی از جمله مواردی است که اجزایی همچون بال و بدنه سازه های هوایی و دریایی را تهدید میکند و در صورت عدم دارایی استحکام مناسب می تواند به تخریب های گسترده و زیان آور بیانجامد. چرا که با همه این تفاسیر و تفاصیل، هنوز نیز کم و کیف پاسخ چندلایه های کامپوزیتی سه بعدی تحت بارگذاری های مساله سازی چون ضربه، محل دغدغه و اندیشه محققان است. بارهای ضربهای محتملی که در طول پروسه تولید و یا حین سرویس دهی و یا تعمیرات رخ میدهند گاهی تولید آسیب های داخلی کرده که با بازرسی های چشمی قابل تشخیص نیستند و در بارگذاریهای بعدی گسترش پیدا کرده و موجب کاهش استحکام سازه و متعاقبا وارد آمدن خسارت و صدمات به سازه و سازه های مرتبط و مجاور میشود. لذا منطقی است که در هنگام طراحی این سازه ها، جهت حصول اطمینان از میزان مقاومت شان در برابر بارهای ضربهای، استحکام آنها در این بارگذاریها مورد بررسی قرار گیرد.
۱-۲- پیشینه تحقیق
بعلت فراگیر و حائز اهمیت بودن پدیده ضربه بر روی سازههای کامپوزیتی، تاکنون مطالعات تجربی، عددی و تحلیلی متعددی جهت مطالعه پروسه ضربه بر روی انواع مختلف کامپوزیتها صورت پذیرفته است.
شاید بتوان گفت اولین مطالعات تجربی و آزمایشگاهی بر روی مواد مرکب تحت ضربه بالستیک به دهه ۶۰ میلادی برمی گردد که اسناد آن تا مدتها بعلت ارتباط با تحقیقات صنایع نظامی تا اواخر دهه ۸۰ بصورت سری باقی ماند تا اینکه در آن زمان مقالات متعددی در این زمینه انتشار یافت که از آن جمله می توان بررسی رفتار بالستیک چندلایه های فایبر با ماتریسهای اپوکسی و وینیل استر توسط واسادف[۱] در ۱۹۸۷ اشاره کرد]۳۴[.
کانت وِل[۲] در ۱۹۸۸ به آنالیز چندلایه های کربن-اپوکسی تحت محدوده وسیعی از سرعتها (۱۰ تا ۵۰۰ متر بر ثانیه) با بهره گرفتن از آزمایشات غیرمخرب اولتراسونیک پرداخت]۳۵[.
چن چانگ[۳] و وو[۴] در ۱۹۹۴ با ترتیب آزمایشی برای چندلایه های بافته شده گلاس – اپوکسی تحت ضربه گلوله با سر نیم کروی و محدوده سرعت بین ۲/۸ تا ۸/۹۲ دریافتند که به موازات افزایش سرعت گلوله، الگوی ناحیه تخریب از حالت دایره به فرم بیضوی و نهایتا لوزی تغییر شکل می دهد. ضمن اینکه برای سرعت های پایین تر از حد بالستیک انرژی جذب شده و ناحیه لایه لایه شده دارای رابطه خطی با انرژی اولیه گلوله هستند ]۳۶[.
سان[۵] و پوتی[۶] در ۱۹۹۶ سرعت حد بالستیک و سرعت باقیمانده گلوله بعد از پروسه ضربه را با بهره گرفتن از یک مدل المان محدود دو گرهی و دو درجه آزادی به ازای هر گره پیش بینی کردند]۳۷[.
ناندال[۷] و همکارانش در ۱۹۹۸ ضمن نادیده گرفتن رفتار غیرایزوترپیک چندلایههای گلاس- پلی استر تحت ضربه از یک کد اجزاء محدود دوبعدی LS-DYNA جهت پیش بینی توسعه گونه های مختلف تخریب آنها بهره بردند]۳۸[.
لوناسی[۸] و همکارانش در سال ۲۰۰۰ یک مدل تحلیلی شکست برای آنالیز سازه های نازک بافته شده گلاس-اپوکسی تحت بارگذاری ضربه ارائه کردند که به پیش بینی تخریب درون صفحهای کامپوزیت شامل شکست ماتریس و فایبر در جهات تار و پور می انجامید]۳۹[.
نایک[۹] و همکارانش در سال ۲۰۰۰ با بهره گیری از قانون تماسی هرتز به ارائه مدلی عددی برمبنای اجزاء محدود جهت بررسی و مقایسه رفتار (شامل ماکزیمم نیروی تماسی بوجودآمده در ضربه، ماکزیمم جابجایی، طول زمان ضربه) چندلایه های تک جهته و بافته شده صفحهای که در هر چهار وجه خود مهار شده اند تحت ضربه سرعت پایین پرداختند]۴۰[.
فوجی[۱۰] و همکارانش در ۲۰۰۲ نشان دادند که برای CFRP ها هرچه سرعت ضربه بیشتر باشد، توسعه ناحیه تخریب کمتر است]۴۱[ .
لوپزپونت[۱۱] و همکارانش در ۲۰۰۲ تاثیر دما و نواری یا بافته شده بودن[۱۲] فایبرها را روی سایز ناحیه تخریب CFRP ها تحت ضربه سرعت بالا بررسی کردند.]۴۲[.
کیم[۱۳] و همکارانش در ۲۰۰۳ رفتار پنل های شبه ایزوتروپیک کربن-اپوکسی را تحت ضربه دانههای تگرگ مورد بررسی قرار دادند و به مکانیزمهای تخریب مختلف تحت سرعتهای مختلف دست یافتند]۴۳[.
مدلسازیهای تماما سه بعدی نظیر آنچه بعدا لوپزپونت و همکارانش در ۲۰۰۳ ارائه کردند نیز مطرح شد، که بعنوان مثال می توان به تلاش چن[۱۴] و همکارانش در ۱۹۹۷ اشاره کرد که از یک روش بسیار بدیع برای بررسی ضربه های با سرعت بالاتر از ۵۰۰ متر بر ثانیه بر چندلایه های کربن – اپوکسی بهره بردند. آنها از هیدرودینامیک ذره مسطح شده[۱۵] که در اواخر دهه ۷۰ جهت حل مسائل اجرام سماوی و برخورد اجسام ریزاتمی با یکدیگر استفاده می شد، برای گسسته سازی فضایی مدل سه بعدی استفاده کردند]۴۴[.
روش های تحلیلی متعددی نیز برای دریافت پاسخ کلی سیستم تحت ضربه با در نظر گرفتن قانون بقای مومنتم و معادله انرژی که شامل معادلات جبری و دیفرانسیل می شوند ارائه شدهاند. نایک و همکارانش در ۲۰۰۵ با بررسی تحلیلی چندلایه های بافته شده دوبعدی تحت ضربه بالستیک براساس تئوری موج توانستند ضمن تعیین انرژی جذب شده توسط مکانیزمهای مختلف تخریب در هر بازه زمانی و میزان کاهش سرعت در انتهای هر بازه به پیش بینی سرعت حد بالستیک، طول زمان تماس و شعاع ناحیه تخریب دست یابند که توسط نتایج آزمایشگاهی نیز صحت نتایج خود را تایید کردند]۴۵[.
در سال ۲۰۰۶ نیز لوپزپونت و همکارانش یک مدل تحلیلی برای پیش بینی سرعت باقیمانده گلوله در پلیت های بافته شده صفحهای نازک از جنس کربن-اپوکسی تحت ضربه آن گلوله با سرعت بالا ارائه کردند]۴۶[.
در ۲۰۰۶ یونسانگ[۱۶] و همکارانش به بررسی آزمایشگاهی رفتار تحت ضربه یک چندلایه سه جهته عمودی با بهره گرفتن از دستگاه ارتقاء یافته میله فشاری هاپکینسون[۱۷] پرداختند و با تحلیل نمودار نیرو-جابجایی کامپوزیت، حساسیت انرژی جذب شده شکست و نیروی شکست را نسبت به نرخ کرنش مورد آنالیز قرار دادند و دریافتند این انرژی رابطه مستقیمی با سرعت اولیه گلوله و به تبع آن نرخ کرنش دارد. همچنین مود شکست در بارگذاری شبه استاتیکی عرضی را شکست کششی لایه عقبی و شکست فشاری لایه جلویی، و در بارگذاری عرضی ناشی از ضربه شکست ماتریس و فایبر ارزیابی کردند و هیچگونه مکانیزم لایه لایه شدن را نیز گزارش نکردند]۴۷[.
در ۲۰۰۷ ریسیو[۱۸] و همکارانش با بهره گیری از ایده جدیدی از اجزاء محدود، رشد لایه لایه شدن در NCF ها را شبیه سازی کردند]۴۸[.
جونتیکا[۱۹] و اسپ[۲۰] در ۲۰۰۸ با انجام آزمایشاتی بر روی NCF های تقویت شده، تخمینی از رفتار آنها را بدست آوردند. آنها در تست هایشان چندلایه های کربن – اپوکسی را تحت برخورد ضربه دو گلوله متفاوت از جنس یخ و سنگ گرانیت هرکدام با دوقطر متفاوت و محدوده سرعتی ۱۰۰ تا ۱۹۹ متر بر ثانیه قرار دادند و صحت یکی از مدلهای تحلیلی موجود را در این زمینه را بررسی کردند (مدل اولسون[۲۱]) ]۴۹[.
شیخ[۲۲] و همکارانش در ۲۰۰۸ در بررسی رفتار چندلایه های تحت ضربه بالستیک، ضمن مدل کردن چندلایه با المان پوسته و گلوله بصورت جسم صلب، از تئوری شکست درون صفحهای هشین و قانون رشد تخریب پیشنهادی ماتزنمیلر جهت پیش بینی شروع و رشد شکست بهره بردند و از سابروتین VUMAT همراه با ABAQUS در مدلسازی این پدیده استفاده کردند]۵۰[.
در سال ۲۰۰۸ بوژانگ[۲۳] و همکارانش یک رهیافت برمبنای سلول واحد و تئوری شکست ناحیه آسیب دیده بحرانی [۲۴]برای محاسبات اجزاء محدود تخریب ناشی از ضربه سرعت بالا روی کامپوزیت های سه جهته عمودی بافتهشده ارائه کردند. نکته مهم در نتایج بدست آمده این گروه این بود که مود شکست لایه لایه شدن مشاهده نشد]۵۱[.
والتر[۲۵] و همکارانش در ۲۰۰۹ به مشاهده و تحلیل میکروسکوپیک قطعات آسیب دیده آزمایشگاهی چندلایه های بافته شده گلاس- اپوکسی سه جهته که تحت بارگذاری سرعت بالا واقع شده بودند پرداختند و نتیجه گرفتند که علیرغم اینکه الیاف نگهدارنده عمودی نقش موثری در جلوگیری از لایه لایه شدن تحت ضربات با سرعت پایین دارند اما این مود در ضربات با سرعت های بالا، همچنان مکانیزم غالب شکست میباشد]۵۲[.
هیمل[۲۶] و هب[۲۷] در ۲۰۱۰ طی آزمایشهایی روی چندلایه های کربن – اپوکسی، به بررسی تاثیر تغییر پارامترهای مختلف دوخت مثل قطر، الگوی هندسی و جهت بافت الیاف عمودی، در خواص مکانیکی درون و برون صفحهای NCF ها مثل مدول و استحکام برشی و استحکام فشاری بعد از ضربه[۲۸] پرداختند]۵۳[.
گرلاچ[۲۹] و همکارانش در ۲۰۱۱ با انجام آزمایشاتی روی چندلایه های بافته شده سه جهتی ضمن تعیین “درصد الیاف نگهدارنده %۳ و %۶” و “نرخ کرنش ۰۰۱/. ، ۱۰، ۱۰۰۰” بعنوان دو متغیر آزمایش به این نتیجه رسیدند که هرچند این درصد تاثیر کمی در استحکام درون صفحه ای چندلایه های مذکور دارد اما در افزایش مقاومت آنها در برابر لایه لایه شدن در بارگذاری خمشی نقش مهمی را ایفا میکنند]۵۴[.
با بررسی منابع فوق و همچنین تحقیقات متعدد دیگر اینگونه بنظر می رسد که درک چگونگی رفتار چندلایههای NCF تحت ضربه بالستیک مطالعه ای دقیق و عمیقتر را میطلبد بطوریکه بعنوان مثال، ثابت های الاستیک جسم هدف را نه بصورت صرفا تحلیلی و بدون در نظر گرفتن ماهیت غیرهمگن و غیرایزوتروپیک آنها و نه بصورت دوبعدی که ناشی از نادیده گرفتن اثر الیاف عمودی و انحراف الیاف درون صفحهای از موقعیت قرارگیری اولیه خود و بوجود آمدن نواحی پر از رزین میباشد، بلکه با لحاظ کردن همه این موارد انجام و محاسبه شده باشد.
۱-۳- اهداف پایان نامه
در سالهای اخیر، دستهای از کامپوزیتهای ۳-D که به اختصار Stitched NCF یا کامپوزیتهای پیشرفته چند راستا نامیده میشوند بخاطر دارا بودن الیاف نگهدارنده در جهت سوم یعنی جهت عمود بر بافت الیاف درون صفحهای پارچه و محسنات مکانیکی ناشی از آن مورد توجه ویژه قرار گرفته اند.
محاسبه ثابت های الاستیک کامپوزیتهای مذکور از چند جهت با کامپوزیتهای تکجهته متفاوت است. اولاً ساختار داخلی کامپوزیتهای پیشرفته چند راستا، سه بعدی میباشد و تخمین ثابت های الاستیک آنها با تئوری های متداول میکرومکانیک مانند آنچه در لایه های تک جهته مشاهده می شود امکان پذیر نیست. ثانیاً ساختار داخلی کامپوزیتهای پیشرفته چندراستا ناهمگن میباشد. عبور الیاف عمودی در راستای ضخامت از میان لایهها باعث انحراف فایبرها از جهت گیری اولیهشان میگردد. این پدیده با تشکیل حفرههای لوزی شکل حول الیاف عمودی پدیدار میگردد. بنابراین در محاسبه ثابت های الاستیک معادل، این حفرهها نیز مدنظر قرار گرفتهاست.
مساله دیگر، ماهیت و کیفیت رفتار این کامپوزیتها تحت بار ضربهای با سرعت بالا است که در این پایاننامه در راستای بررسیهای پیشین جهت رفتارشناسی گونههای مختلف کامپوزیتها، به مطالعه عددی زوال یک قطعه کامپوزیتی پیشرفته چندراستا تحت بارگذاری ضربهای عمودی پرداخته و از نرمافزارهای تجاری در مدلسازی این پدیده و آسیب و زوال ناشی از آن استفاده شدهاست.
۱-۴- ساختار پایان نامه
در این پایان نامه، در فصل دوم شرح عمومی و مختصری از انواع کامپوزیتها و معایب و محاسن آنها ارائه شده و بطور خاص، کامپوزیتهای سه بعدی و چندلایه های دوخته شده مورد بررسی قرار گرفتهاند. در فصل سوم به فرایند محاسبه مولفههای ماتریس سختی کامپوزیتهای دوخته شده مبتنی بر رهیافت سلول واحد پرداخته و نتایج حاصل از مدلسازی نرمافزار برای زوایای ۰، ۹۰، ۴۵ و ۴۵- ارائه شدهاست. در فصل چهارم برخی از مهمترین تئوریهای شکست مرتبط با کامپوزیتها مورد بررسی قرار گرفتهاست. در فصل پنجم مفاهیم مقدماتی مکانیک آسیب به اختصار مورد اشاره قرار گرفته و سپس به بیان تئوریهای آسیب مورد استفاده در مدلسازی کامپوزیتی برخی نرمافزارهای مرسوم پرداخته میشود. در فصل ششم بعد از تقسیم بندی انواع ضربه، تاثیر سرعت ضربه و نرخ کرنش در بارگذاری کامپوزیتها مورد بررسی قرار میگیرد. و نهایتا در فصل هفتم مدلسازی پدیده ضربه بالستیک بر کامپوزیت سهبعدیِ دوخته شده و نتایج حاصل از آن ارائه شده است.
فصل دوم
مروری بر کامپوزیتها
۲-۱- مقدمه
کامپوزیت در حالت عام به کلیهی موادی اطلاق میشود که در ایجاد آنها، دو یا تعداد بیشتری ماده در مقیاسی میکروسکوپیک دخیل بوده و با هم ترکیب شدهاند. مواد کامپوزیتی درصورتیکه خوب طراحی و ساخته شوند خصوصیات اجزای اولیه تشکیل دهنده شان را در بالاترین کیفیت و کمیت حفظ خواهند کرد و حتی ممکن است حائز خصوصیات جدیدی شوند که مولفههای تشکیل دهنده اولیه نیز فاقد آن بودهاند. هدف از ساخت مواد کامپوزیتی ممکن است بهبود و ارتقاء ویژگیهایی نظیر استحکام، سختی، مقاومت در مقابل خوردگی و رطوبت، جلا و جذابیت ظاهری، وزن، عمر خستگی، تابعیت دمایی، هدایت گرمایی و عایق حرارتی و صوتی باشد. البته بدیهی است که منطقا نمیتوان افزایش همزمان تمام این موارد را انتظار داشت، چرا که برخی از این خصوصیات در تضاد با هم قرار دارند.
تاریخچه استفاده از مواد کامپوزیتی بسیار طولانی است. از زمان اولین استفاده آن اطلاعات دقیقی در دسترس نیست مثلا اسرائیلیان برای افزایش استحکام آجر گلی از کاه استفاده میکردند]۸[؛ سربازان سامورایی ژاپنی بخاطر استفاده از فلزات چندلایه در ساخت شمشیرهایشان مشهور بودند]۱۱[؛ یا اینکه مصریان برای تقویت استحکام چوب و مقاومت آن در برابر پیچش از تختههای چندلا بهره میبردند. در سالهای اخیر نیز استفاده از میلگرد در بتنهای تقویتشده نمونهای از کامپوزیتهای جدید هستند. همچنین از جنگ جهانی دوم به این سو، کامپوزیتهای ماتریس پایه که با فایبر تقویت شدهاند و دارای نسبت استحکام به وزن و سختی به وزن بالایی هستند در کاربردهایی مثل سازههای هوافضایی که وزن پایین جزو پارامترهای مهم طراحی است، بشدت مورد توجه و استفاده قرار گرفتهاند]۸[.
علاوه بر اینها که کامپوزیتهای دستساز بشر هستند، موارد متعددی از نمونه های طبیعی آن نیز وجود دارد که از آن میان میتوان به چوب اشاره کرد که کامپوزیتی است از فایبرهای سلولزی در ماتریسی از چسبهای طبیعی پلیمری که لیگنین نامیده میشوند]۱۸[. یا بعنوان مثالی دیگر بافت ماهیچههای بدن انسان است که به مثابه یک کامپوزیت چندلایهی چندجهتهی چندمنظورهی تطبیق پذیر رفتار میکند و رشتههای ماهیچهای نقش فایبرهای تقویت کننده را بر عهده دارند]۱۶[.
شکل ۲-۱- بافت کامپوزیتی ماهیچههای بدن انسان ]۱۶[
هر ماده کامپوزیتی شامل یک فاز گسسته و یک فاز پیوسته است که دو جزء عمده آن را تشکیل میدهند و فاز گسستهای که حکم تقویت کننده[۳۰] دارد و معمولا دارای خصوصیات مکانیکی بهتری است در فاز پیوستهای که ماتریس[۳۱] نامیده میشود قرار میگیرد.
دو گونه کلی مواد کامپوزیتی که براساس نوع فاز تقویتکننده دستهبندی میشوند عبارتند از: کامپوزیتهای فایبری[۳۲] که شامل یک فاز گسسته فایبری و یک فاز پیوسته ماتریسی اند وکامپوزیتهای دارای ذرههای ریز[۳۳] که شامل ذراتی گسسته در فاز پیوسته ماتریس اند]۱۷[. برخی منابع از گونه سومی کامپوزیتها نیز نام بردهاند که بصورت چندلایهای میباشند و مثل دو گونه اول دارای فازهای مجزای پیوسته و گسسته نیستند]۸[.
۲-۱-۱- کامپوزیتهای فایبری
فاز گسسته این کامپوزیتها فایبرها هستند. فایبرها معمولا دارای قطری بین اند اگرچه ممکن است در برخی گونههای خاص مثل برن به هم برسند]۲۷[. فایبرهای طویل- از هر جنسی که باشند- ذاتا از شکل حجیم[۳۴] همان مواد، سختتر و مقاومتر هستند. بعنوان مثال یک ورق شیشهای در تنش حدودا دچار شکست میشود، در حالیکه فایبرهای شیشهای در کاربردهای تجاری تنش تا و در کاربردهای آزمایشگاهی تا تنش را نیز میتوانند تحمل کنند. این تفاوت در میزان استحکام شکل فایبری و حجیم مواد از آنجا ناشی میشود که کریستالها در فایبر در جهت محور فایبر همراستا میشوند و همچنین نقصها و نابجاییهای فایبر در مقایسه با شکل حجیم کمتر است]۸[. معمولا مدول فایبرها در محدوده و استحکام آنها بین است. کرنش شکستشان نیز در حدود میباشد]۲۷[.
جدول ۲-۱- مقایسه خصوصیات فیزیکی و مکانیکی گونههای فلزی، فایبری و ماتریسی برخی مواد ]۱۶[
فایبرها در چهار دسته آلی[۳۵]، فلزی[۳۶]، مصنوعی[۳۷] و معدنی[۳۸] وجود دارند]۱۱[. گلاس، کربن، آرامید و برن از پرکاربردترین آنها محسوب میشوند. ضمنا یکی دیگر از پارامترهای دستهبندی فایبرها خصوصیات هندسیشان میباشد. فایبرها در سطح مقطعهای مختلفی همچون دایرهای، مثلثی، چهارضلعی، شش ضلعی و حتی حلقوی وجود دارند. از سویی دیگر همانگونه که در جدول زیر نشان داده شده است اگر نسبت طول به قطر فایبرها از حدی کمتر شود آنها را Whisker مینامند که بصورت بریده بریده در ماتریس پخش میشوند.
اما فایبرها به تنهایی نمیتوانند کاربردی صنعتی داشتهباشند مگر اینکه به طریقی کنار هم نگهداشتهشوند و ساختاری ایجاد کنند که بتواند بار وارده را تحمل کند. این مواد نگهدارنده و چسپابننده ماتریس نامیده میشوند. ماتریسها که بطور کلی دارای چگالی، سختی و استحکام کمتری نسبت به فایبرها هستند، کارکردهای مختلفی از جمله: نگهداشتن فایبرها در کنار هم، حفاظت از فایبرها و انتقال نیرو در زمان شکست فایبرها دارند]۸[. ماده ماتریسها میتواند بصورت ترد یا نرم، الاستیک یا پلاستیک و حتی دارای رفتاری خطی یا غیرخطی باشد. این ماده میتواند از جنس فلز، سرامیک، کربن و یا پلیمر باشد. ماتریسهای سرامیکی، کربنی و ماتریسهای فلزی همچون نیکل، تنگستن، تیتانیوم و آلومینیوم برای استفاده در شرایط دمایی بالا مناسباند]۱۷[. پلیمرها حداقل در سه فرم مختلف وجود دارند: خطی[۳۹]، شاخهای[۴۰] و شبکهای[۴۱]. در این بین و ناشی از ساختار داخلیشان، پلیمرهای خطی دارای کمترین و پلیمرهای شبکهای دارای بیشترین استحکام و سختی هستند. کائوچو نمونهای از پلیمر شبکهای، ترموپلاستیکهایی همچون نایلون و پلی اتیلن مثالهایی از پلیمر شاخهای میباشند. ترموستها نیز پلیمرهایی شبکهای اند که مولکولهای آن بصورت بازگشتناپذیری در واکنشی شیمیایی حین پخت شرکت میکنند و ساختاری سهبعدی و شبکهای را بوجود میآورند. اپوکسی، پلی استر، وینیل استر و فنولیک نمونههایی از ترموستها هستند]۸[.
شکل ۲-۲- سه گونه ماتریس پلیمری ]۸[
پاسخ ماتریسهای پلیمری معمولا بصورت ویسکوالاستیک و یا ویسکوپلاستیک است؛ لذا این ماتریسها تابعیت دمایی، زمانی و رطوبتی دارند]۱۱[. این ماتریسها، فارغ از ترموست یا ترموپلاستیک بودنشان، دارای مدول و استحکام بین و و کرنش شکست تا میباشند. در جداول زیر خصوصیات چند ماتریس پلیمری ترموست و ترموپلاستیک نشان داده شده است.
جدول ۲-۳- خصوصیات مکانیکی چند ماتریس پلیمری ترموست ]۱۸[