درست است و پژوهش نیز بر اساس همین اندیشه دینی است که انجام پذیرفته است.
بر اساس همین اندیشه دینی نیازها از تفکرات متفاوت مورد تحقیق قرار گرفته است. در واقع این اندیشه مانند یک الگو بوده است که باعث رد و یا پذیرش طبقه بندی نیازها و یا دیگر نظرات طرح شده در تحقیق گردیده است.
۴
صاحب نظر در حوزه معارف اسلامی و مدرس دانشگاه
باید حواسمان باشد درمیدان حریف بازی نکنیم گاهی اوقات ما میخواهیم علمی را که از ریشه و مبنا اسلامی نیست را اسلامیزه کنیم که این یک تله است که نیاز به دقت بیشتر دارد. وقتی نگاه بازاریابی که علمی غربی است به انسان فقط مادیست ما میخواهیم چکار کنیم؟ آیا اصلا بازاریابی اسلامی مفهوم صحیحی است؟
مثل اینکه ما بیاییم گزارههای اسلامی را برای ترویج ورزش زیبایی اندام قرار دهیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ما نباید اسلام را ابزار توجیه سایر قرار دهیم. که این بحث جدایی میخواهد.
به مبنا اشاره کردید چیزی که تغییر دادنش در موضوع تحقیق به وضوح قابل مشاهده است که این از عبارت انسان شناسی اسلامی فهم میشود. در مورد خرید و فروش هم که در اسلام نه تنها با اصل این بحث مسالهای وجود ندارد بلکه در قرآن کریم خداوند میفرماید: احل الله البیع
یعنی خداوند خرید و فروش را حلال دانستهاند. و آیات:
«و ان لیس للانسان الّا ماسعی»(نجم ۳۹).
«و اینک نیست برای انسان، مگر آنچه را که کوشش کرده».
«للرّجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنّساء نصیب ممّا اکتسبن»(نساء،۳۲).
«برای مردان از آنچه بدست آوردند بهرهای، و برای زنان نیز آنچه به دست آوردند بهرهای است».
از سیل احادیثی که به کسب روزی حلال اشاره شده است نیز به همین روایت بسنده میشود که
قال رسول الله (ص): «العباده سبعون جزءاً افضلها طلب الحلال».[۴۱]پیامبر خدا (ص) فرمود : «عبادت هفتاد بخش است که برترین آن کسب حلال است».
درنگرش امام و استاد مطهری انسان جایگاه محوری دارد. حتی نسبت به دین، یعنی دین طفیلی انسان و برای رشد اوست. امام میفرماید: موضوع علم انبیا انسان است. پس شما نمیتوانی جامعه را در غیاب انسان و ویژگی های او و لوازم و ملزومات آن اداره کنی. انسان کوچک نیست و مهم است. انسان یک طرف مهم سیر الی الله است.
این همان اهمیت انسان است که در تحقیق اشاره شده است.
استاد محترم در بیان تایید موضوع جایگاه مهم و محوری برای انسان هستند که در این پژوهش اصل بوده است.
فطرت۲ معنا دارد: ۱-عام: ساختار وجودی انسان، که طبیعت و حیوانیت انسان جزء این است.۲-خاص: آن مفهوم خاص فطرت انسان که موجب تفکیک آن از نباتات و حیوان میگردد. چه بسا معنای عام فطرت بیشتر بدرد شما بخورد اما هر دواینها لازم است.
در پژوهش اعمال خواهد شد. هر چند بحث اصلی این پژوهش، فطرت به معنای خاص میباشد.
انسان نوزاد تقریبا یک حیوان بالفعل است (یعنی بیشتر حیوان است) ولی یک انسان بالقوه است. یعنی باید مولفههای انسانی را بمرور زمان بدست بیاورد . وقتی میگوییم ما به مشتری به دید انسان نگاه میکنیم همین معنی رشد ویژگیهای بالقوه فطری اوست. ما یک نگاه غایت گرا داریم به مشتری. بعنوان یک موجود در مسیر به او مینگریم. و ما به عنوان بازاریاب هم باید او را در این مسیر کمک کنیم و در رشد او سهیم باشم(تاکیید روی نگاه غایت گرایانه). لذا اگر کالایی بفروشم که اورا در حیوانیتش متوقف کند دیگر نگاه انسانی ندارم. ودیگر لازم نیست برای اینکه او مشتری من شود او را تا حد حیوان پایین بیاورم.
شاید این فرمایش تمام حرف پایان نامه باشد.
نگاه به انسان شما ۲ پایه دارد: یکی غایت گرایی و دیگری نگاه جامع نگری به نیازهای انسان. جامع نگری به این معنی که:
الف)همه مراتب وجودی انسان را در نظر بگیریم. درست است ما باید فطرت را شکوفا کنیم ولی نباید ویژگیهای نباتی و حیوانی را فراموش کنیم. انسان منهای حیوانیت، انسان نیست وغایت گرایی نیز میخواهد بگوید این جمیع نیازها و ویژگیها غایتی دارد و سمت سو و جهتی دارد.
ب)تاثیر و تاثر اینها روی هم: درمورد جامع نگری در بیانات شهید مطهری روح و جسم روی هم تاثیر میگذارند و جسم موجب پیشرفت یا پسرفت روح می شود (و برعکس).
مطمئنا نیازها بر یکدیگر تاثیر میگذارند. به همبن دلیل است که ارضای بیش از حد یکی از نیازها علاوه بر اینکه خود این افراط مضر است، باعث میشود انسان نتواند سایر نیازها را آنگونه که ممکن است ارضا کند چرا که انسان امکانات محدودی دارد که باید مدیریت شوند.
علاوه بر اینکه ارضای کاریکاتوری نیازها مضر خواهد بود.
ما در اسلام به انسان به عنوان موجود در مسیر مینگریم. نگاه ما فازی است، نه صفرو یکی. یعنی انسان های مختلف در مراحل مختلف زندگی در مراتب و مقامهای مختلفی هستند. هر دارویی برای هر شخص متفاوت است وبرای همان شخص واحد در شرایط مختلف باید دارویی جدا تجویز کرد. مثلا شاید دیدن فیلم برای امام حرام باشد ولی شخص دیگر اصلا نیاز او باشد (سیئات المقربین حسنات الأبرار) ویا مثلا حسنین در کودکی مثل همه بچه ها بازی میکردند واین بازی کردن هم نشان نقص فطری آنها نیست. این جاست که میگوییم در نگاه مدیریتی جامع (حال اینجا بازاریابی) نباید بعضی مراتب وجودی انسان را نادیده گرفت.
این مطلب متفاوت بودن سطوح ارضای نیاز در افراد را بیان میکند که در چرخه عمر نیاز اشاره خواهد شد و نیز اشاره میکند که شناسایی نیاز باید تک به تک صورت پذیرد.
در ضمن پرداختن به فطرت در این تحقیق دلیلی بر کم اهمیت بودن و یا نادیده گرفتن سایر نیازها نیست. بلکه از بین نیازهای فطری و غیرفطری، این نیازهای فطری هستند که در این پژوهش تبیین شدهاند.
البته ما اولویت را به ابعاد فطری و روحی میدهیم چون غایت گرایی ما است ولی باز هم باید از گرایش به رهبانیت بیم داشت.
تکیه بر فطرت به رهبانیت نمیانجامد.
تاکید این پژوهش بر فطرت به دلیل گستردگی بحث است نه اینکه باقی نیازها اهمیت ندارند.
هر چند اشاره شده است که نیازهای فطری و غیر فطری باید متناسب ارضا شوند و این خود نشان از این دارد که به رهبانیت نتیجه نمیدهد.
یک بحث کلی و مبنایی: شاید کسی اشکال بگیرد که ای مردم این همه تنوع ومصرف گرایی خوب نیست و فلان….؟ (حواسمان باشد ما در بحث های تولید علم انسانی خیلی شعار میدهیم)حالا ما میپرسیم ای کسی که این را میگویی بیا و تکلیف ما را با گرایش فطری ابداع و خلاقیت مشخص کن. فطرت تولید کننده و فروشنده دوست دارد ابداع کند و دائما جدید باشد و فطرت خریدار هم دوست دارد تنوع داشته باشد و…. حال پس باید این نیاز فطری نیز شکوفا شود.
اما یک بحث مبارزه با مصرف گرایی نیز داریم. بله! این یک چالش است که شما باید آن را پاسخ دهید. یک اشکال دیگر ما این است که ساده انگاریم در مسائل که از همان شعار زدگی میآید. آری بحث ها خیلی پیچیده است. شما باید گره های پیچیده بحث ها را بدور از شعار زدگی باز کنید .
پاسخ این است که مطمئنا در صورتی که نیازهای تولید کننده نیز به صورت متناسب ارضا نشوند همین اتفاق میافتد. حس فطری خلاقیت و نوآوری بدون رشد متناسب خیرخواهی به چیزی غیر از مصرف گرایی منجر نخواهد شد.