ه: تناسب داشتن موقعیتهای زمانی، مکانی و اجتماعی:
کنش انسانی در موقعیتهای مختلف تفاوت دارد برای مثال، کنش یک فرد در دروان کودکی با کنش او در دوران بزرگسالی فرق دارد، یا چگونگی برخورد آدمی با آشنایان، یا برخورد او با افراد ناآشنا تفاوت می کند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
کنش انسانی دو نوع پیامد دارد:
اول پیامدهای ارادی؛ این پیامدها به اراده افراد انسانی یعنی خود کنشگر یا افراد دیگر وابسته است.
چرا؟ باید افراد به جنبههای به ظاهر بی اهمیت رفتار اجتماعی علاقمند باشند. گذشتن از کنار کسی در خیابان. یا رد و بدل کردن چند کلمه با دوستی، فعالیتهای کوچک و کم اهمیت به نظر میرسد، کارهای که ما هر روز به دفعات بیشمار انجام می دهیم بی آنکه نیازی به اندیشیدن دربارهی آنها داشته باشیم. در واقع، مطالعهی این گونه شکلهای به ظاهر بیاهمیت. کنش متقابل اجتمای دارای اهمیت زیادی در جامعهشناسی است، و نه تنها به هیچوجه کم اهمیت نیست که یکی از جذابترین حوزههای پژوهشی جامعه شناسی است.
مطالعهی کنش متقابل اجتماعی روزانه به دو دلیل بسیار مهم است.
۱- کارهای عادی زندگی روزانه، که ما را در کنش متقابل چهره و کم و بیش دائمی با دیگران میکنند، قسمت اعظم فعالیتهای اجتماعی ما را شکل میدهند.
۲- مطالعهی کنش متقابل اجتماعی در زندگی هر روزه به روشن کردن نهادها و نظامهای اجتماعی بزرگتر کمک می کند. در واقع، همهی نظامهای بزرگ اجتماعی به الگوهای کنش متقابل اجتماعی که در جریان زندگی روزانه مان انجام می دهیم بستگی دارد.
نشان دادن این موضوع دشوار نیست یعنی زود گذرترین نوع کنش متقابل اجتماعی که می توان تصور کرد. هنگامی که چنین رخدادی را مستقلاً در نظر بگیریم شاید چندان ارتباط مستقیمی با شکلهای بزرگ و دایمیتر سازمان اجتماعی نداشته باشد. اما وقتی بسیاری از این گونه کنش های متقابل اجتماعی را در نظر بگیریم، دیگر چنین نیست. ویژگیهای بسیار فراگیر زندگی اجتماعی از طریق بی توجهی مدنی و سایر شیوههای کنش متقابل که ما به کمک آنها با بیگانهها رابطه برقرار میکنیم، حفظ می شوند. در جوامع امروزی بیشتر مردم در شهرهای کوچک و بزرگ زندگی میکنند ودایماً با دیگران، بی آنکه آنها را بر پایهی روابط شخصی بشناسند، کنش متقابل دارند. بیتوجهی مدنی یک از وسائلی است که به زندگی بشری با جمعیتهای پر جنبش و شتابانش، و بسیاری تماسهای زودگذر و غیر شخصی،خاصیت ویژهاش را می دهد (گیدنز، ۱۳۸۹: ۲۲۹-۱۱۸)
تعریف کنش انسانی
اگر به اطراف خود بنگریم، متوجه میشویم که هر کس و هر چیز در حال انجام کاری است. خود ما نیز در همه حال به فعالیتی مشغولیم، حتی در خلوت دربارهی امور مختلف فکر می کنیم در جهان، تمامی موجودات کاری انجام می دهند، ابر در آسمان حرکت میکند. آب در جویبار روان است، درخت برگ و بار میدهد، خون در رگهای آدمی میچرخد، کشاورزی به کشت و زرع میپردازد و ما نیز به کار و کوشش و فعالیت های روزانهی خود میپردازیم.
زمینهی لازم برای نقشهای اجتماعی به وجود میآورند و نظام اجتماعی خرد و کلان و نیز به وسیلهی کنشهای اجتماعی متقابل شکل میگیرد.
هر یک از پدیدههای اجتماعی در تناسب با دیگر پدیده های اجتماعی شکل می گیرد. مثلاً هر کنش یا هنجارهای خاص سازگار است. در جامعه ای که نوعی از هنجارهای اجتماعی استقرار یافته است. کنش هایی که ناسازگار با آن هنجارها باشد. نابهنجار شمرده میشوند هر کنش بر اساس نیت، هدف و معنای خاصی شکل میگیرد. نیت و هدف کنشگر باارزشهای مورد نظر او مناسبت دارد. ارزشهای اجتماعی – که همان ارزشهای مورد قبول جامعه است – نیز کنشهایی متناسب با خود را میطلبند. ارزشهای اجتماعی از کنشهایی حمایت می کنند که متناسب با آن ها باشند و کنشهایی را که متناسب با ارزشهایی ناشناخته و مغایر باشند، کنترل می کنند؛ یعنی. کنترل اجتماعی و جامعه پذیری نیز، متناسب با باورها، ارزشها و هنجارهای اجتماعی است. نظام اجتماعی برآیند سایر پدیدههای اجتماعی است. در این نظام، پدیدههای مختلف اجتماعی دارای تاثیر متقابل هستند. اگر پدیدههای خرد اجتماعی از نسبتی هماهنگ برخوردار باشند، نظام اجتماعی کلان از انسجام برخوردار است و اگر پدیدههای خرد، از جمله خرده نظامها، مثل نظام تعلیم و تربیت و نظام اقتصادی و سیاسی، ناسازگار عمل کنند، نظام اجتماعی کلان، متناسب با آن ناسازگاریها دستخوش تغییراتی خواهند شد (بروس کوئن، ۱۰۲:۱۳۸۰)
کنش متقابل زیستی و فرهنگی:
فرایند اجتماعی شدن، در آغاز تولد و با مراقبتهای اولیه از نوزاد آغاز میشود. چنانکه می دانیم، کودک انسان کاملا بی حفاظ و وابسته به افراد پیرامون خویش است. غذا، لباس و سرپناه او را باید دیگران آماده کنند- نیاز به محبت و توجه و تماس کودک با دیگران نیز به همان اندازه مهم است. آزمایشهای علمی نشان داده است که اگر بچه میمونها را از مادرشان جدا کنیم و در تنهایی نگه داریم، به صورت بهنجار رشد نخواهد کرد. اگر چه آزمایشهای مشابهی در مورد کودک انسان صورت نگرفته است، اما انتظار میرود که در وضع مشابه، کودک انسان نیز واکنش مشابه داشته باشد و از رشد طبیعی بازماند.
مثال: یکی از روانشناسان، به نام ماری مارلو، در آزمایشهایی که به عمل آورد، دریافت که نوزاد میمونها نیاز شدید و آشکاری به تماس بدنی با مادر خود دارد. بچه میمونها در تنهایی و دور از مادرشان نگهداری می شوند، دو «مادر» عروسکی در دسترسشان قرار گرفت. یکی از آنها به یک باطری بسته شده و دیگری با پارچه نرم پوشیده شده بود.
دانشمندان از اینکه می دیدند بچه میمونها به آن «مادر» عروسکی که با پارچه نرم پوشیده شده بود بشدت دلبستگی پیدا کردهاند، شگفت زده شدند، چون نسبت به عروسک دیگر کمتر علاقه نشان میدادند. احساس نیاز آنها به عروسک پارچهای نرم بیش از نیازشان به غذا بود. هیچکدام میمونهایی که به این ترتیب نگهداری می شدند نتوانستند به طور طبیعی رشد کنند. (بروس کوئن، ۱۰۵:۱۳۸۰)شاید برخی از مکانیسم های کنش متقابل اجتماعی که توسط گافمن، گارفینکل و دیگران تحلیل شدهاند عمومیت داشته باشد، اما بسیاری از آنها چنین نیستند. برای مثال، فراهم آوردن نشانهگذارها، برای دادن علامت آغاز و پایان برخورد ما، بدون در نظر گرفتن ویژگی کنش متقابل انسانی در همه جاست وسایل گوناگونی که برای سازماندهی برخورد ما به کار می روند نیز در همهی اجتماعات انسانها یافت می شوند – مانند بدن را به حالت روی گردانده از دیگران نگاه داشتن به هنگام تشکیل یک جمع مشغول گفتگو. با وجود این، از بسیاری از لحاظ زندگی هر روزه ما در جوامع امروزی غربی با زندگی مردم در فرهنگهای دیگر بسیار متفاوت است. برای مثال، بعضی جنبههای بی توجهی مدنی با رفتار اعضای جوامع بسیار کوچک اساساً ارتباط است که در آنها بیگانهای وجود ندارد و محیطهایی نیز که در آن بیش از تنی چند ممکن است در یک زمان با همدیگر باشند، اگر وجود داشته باشند، بسیار معدود است. بسیاری از موضوعات بحث بیتوجهی مدنی گافمن و جنبههای دیگر کنش متقابل اجتماعی، اساساً مربوط به جامعههایی است که در آنها تماس با بیگانهها امری عادی است. زندگی روزانهی ما به طور اساسی به وسیلهی تغییرات مربوط به صنعت گرایی، شهرگرایی و ظهور و توسعهی دولتهای امروزی شکل گرفته است. یک مثال به نشان دادن برخی تفاوتهای میان کنش متقابل اجتماعی در جوامع امروزی و سنتی کمک خواهد کرد. یکی از کم توسعه یافتهترین فرهنگها از نظر تکنولوژی که در جهان باقی مانده فرهنگ کونگ، «Kung» است. ( که گاه بوشمن نیز خوانده شدهاند)، که در ناحیهی صحرای کالاهاری و بوتسوانا و نامبیا، در آفریقای جنوبی زندگی می کنند. شیوهی زندگی آنها، به علت تأثیرات خارجی در حال دگرگونی است. اما ما الگوهای سنتی آنها را مورد بحث قرار خواهیم داد.
کونگ ها به صورت گروههای سی یا چهل نفره در سکونتگاههای موقتی نزدیک گودالهای آب زندگی میکنند. غذا در محیط آنها کم است و آنها باید مسافت زیادی را برای یافتن آن بپیمانید. این گونه راهپیمایی به طور متوسط بیشترین زمان را در روز اشغال می کند. زنان و کودکان اغلب در اردوگاه می مانند، اما بسیاری از اوقات تمام گروه ممکن است همهی روز را به راهپیمایی بگذرانند. اعضای جامعه گاهی در طول یک روز در منطقهای به وسعت ۱۰۰ مایل مربع پراکنده می شوند، و شب برای خوردن و خوابیدن به اردوگاه بر میگردند. مردان به ویژه ممکن است در بیشتر طول روز تنها یا در گروههای دو سه نفره باشند. اما هر سال در فصل معین این جریان عادی فعالیتهای روزانهی آنها تغییر میکند: یعنی فصل بارانی زمستان که آب فراوان است و غذا آسانتر به دست میآید. زندگی روزانه کونگها در این مدت پیرامون شرکت در شعایر و مراسم، که تدارک و اجرای آنها بسیار وقت گیر است، متمرکز میشوند. (گیدنز: ۱۳۸۹: ۱۴۲-۱۴۱)
جنیره و فرهنگ در زندگی اجتماعی روزانه، معمولاً توجه زیادی به نگهداری و حفظ کردن آبروی یکدیگر نشان می دهیم.
بیشتر آنچه را که معمولاً «ادب» یا «نزاکت» در گردهم آییهای اجتماعی می نامیم شامل خودداری از صحبت دربارهی جنبههایی از رفتار است که ممکن است در غیر این صورت منجر به از دست رفتن آبرو شود. آداب دانی نوعی تدبیر حفاظتی است که هر یک از دو طرف با این انتظار به کار میبرند که، در مقابل ضعفهای خودشان تعملاً در معرض دید عموم قرار نخواهد گرفت، همهی ما بی آنکه بدانیم. در کنش متقابل که با دیگران داریم حالت چهره وضع و حرکات بدن را به دقت و به طور مداوم کنترل میکنیم بعضی از افراد در کنترل حالت چهره و سازماندهی ماهرانهی کنش متقابل با دیگر متخصص هستند. مهارتهای دیپلماتها، به عنوان مثال،عیناً شامل این گونه ویژهکاری است. یک دیپلمات خوب باید بتواند در حالی که کاملاً آسوده و آرام به نظر می رسد – بادیگران که ممکن است با عقایدشان موافقت نداشته یا حتی به نظرش نفرت انگیز برسد- کنش متقابل داشته باشد. میزان موفقیت در این امر میتواند در سرنوشت تمامی ملتها موثر باشد. به عنوان مثال دیپلماسی ماهرانه می تواند تیرگی روابط میان ملتها را بر طرف کرده و ازجنگ جلوگیری کند. (گیدنز: ۱۳۸۹: ۱۲۲-۱۲۱)
تأثیر گذاری: گافمن و نویسندگان دیگری که دربارهی کنش متقابل اجتماعی نوشتهاند، اغلب مفاهیمی را که از تئاتر گرفته شده است در تحلیل کنش متقابل اجتماعی مورد استفاده قرار میدهند. مفهوم نقش اجتماعی که به این منظور او «و به طور کلی تر» فراوان در جامعهشناسی به کار میرود از زمینهی تئاتری نشأت گرفته است. نقشها انتظاراتی هستند که از نظر اجتماعی تعریف شدهاند و فرد در پایگاه با موقعیت اجتماعی به کار میرود پیروی میکند. به عنوان مثال، معلم بودن، داشتن موقعیتی ویژه، است، نقش معلم شامل رفتار کردن به شیوههای مشخص نسبت به شاگردانش است. به گفتهی گافمن بخش اعظم زندگی اجتماعی را می توان به مناطق روی صحنه و مناطق پشت صحنه تقسیم کرد. مناطق روی صحنه موقعیتهای اجتماعی یا برخوردهایی هستند که در آن افراد نقشهای رسمی یا دارای اسلوب را بازی می کنند- آنها اجراهای روی صحنه هستند. مناطق پشت صحنه جایی است که وسایل و اسباب لازم برای نمایش را مهیا می کند و خود را برای کنش متقابل در محیطهای رسمیتر آماده میسازند (گیدنز: ۱۳۸۹: ۱۳۳-۱۳۲)
کنش متقابل در زمان و مکان: مشاهدهی این که چگونه فعالیت ها در مکان- و نیز زمان – توزیع گردیدهاند، برای تحلیل برخورد ما، و نیز برای درک جنبههای اساسی زندگی اجتماعی به طور کل اهمیت بنیادی دارد. بدیهی است. هر کنش متقابل دارای موقعیت است. در جای خاصی رخ میدهد، و دورهی زمانی ویژه ای دارد. اعمال ما در طول یک روز معمولاً در زمان و نیز در مکان منطقه بندی می شوند بدین سان، برای مثال، مردمی که سرکار میروند یک محدوده – مثلا از ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر- از وقت روزانه ای خود را کار می کنند. اوقات هفتگی آنها نیز زمان بندی شده است: احتمال دارد در روزهای هفته کار کنند، روزهای آخر هفته تغییر دهند. زمانی که در محل کار صرف میشود، معمولاً به معنای حرکت مکانی نیز هست. برای مثال شخصی که ازخانه به محل کار سفر می کند ممکن است با اتوبوس از یک ناحیه شهر ابه ناحیهی دیگر برود یا شاید از حومهی شهر به داخل شهر سفر کند. بنابراین هنگامی که زمینههایی را که کنش متقابل اجتماعی در آن جریان دارد مورد مطالعه قرار میدهیم اغلب سودمند است، که حرکات مردم را در عرصهی زمان – مکان تحلیل کنیم. همچنان که از محدودههای زمانی زودگذر میکنیم. غالباً در عرصهی مکان نیز حرکت میکنیم. (گیدنز: ۱۳۸۹: ۱۳۵)
زندگی هر روزه در چشمانداز فرهنگی و تاریخی:
۲-۳ ساختار اجتماعی
کلمه ساخت به معنی نحوه قرار گرفتن اجزا و عناصر یک کل در درون آن کل است. ماکس و بر ساخت را «طرح منطقی روابط انتزاعی که شالوده یک واقعیت را تشکیل میدهند» در تعریف کرده است و لوی اشتراوس منظور از ساخت را «ترکیب خاص اجزای یک مجموعه با هدف معین» می داند و برای آن این سه خصلت اساسی را میشمارد:
۱- ساخت همچون منظومه یا نظامی است که دگرگونی هر جزء آن موجب دگرگونی دیگر اجزاء میشود.
۲- هرساخت می تواند به صورت نمونههایی فراوان دیگری از نوع خود تجلی کند.
۳- ساخت دارای خاصیت پیشبینی است«بدین معنی که اگر در عناصری از ساخت تغییراتی پدید آید می توان پیش بینی کرد که دیگر عناصر یا در کل ساخت چه تغییراتی رخ خواهد داد. (وحیدا، ۷۵:۱۳۸۸) ساختار اجتماعی به مجموعه یا کل اجتماع متشکل از اجزاء که همبستگی متقابل اجزاء آن را به صورت یک کل در آورده و بقا و تداوم آن را تأمین می کند، گفته می شود. (بروس کوئن ۱۹۹:۱۳۸۰) همچنین به روابط و مناسبات ثابت و تقریباً پایدار که میان افراد، گروه ها و طبقات مختلف یک جامعه برقرار است. «ساختار اجتماعی» میگویند، نهادها و رفتارهای اجتماعی یا فرهنگی در آن جامعه بر اساس این روابط ترتیب و تنظیم مییابند (بروس کوئن ۲۴۱:۱۳۸۰) مفهوم ساخت اجتماعی یکی از مفاهیم مهم در جامعه شناسی است ساخت اجتماعی بیانگر این واقعیت است که زمینههای اجتماعی زندگی ما فقط از نظم و ترتیب های تصادفی رویدادها و کنشها تشکیل نمیشود بلکه این زمینهها، به شیوههای متمایزی ساخت یافته یا الگومندهستند (گیدنز، ۸:۱۳۸۹) در نظام اجتماعی افراد و گروه ها از طریق حقوق، وظایف، توقعات و الزامات به هم پیوند می خورند. برای این که مردم بتوانند در کنار هم به کار و زندگی بپردازند، روابطشان باید دارای معیارهایی باشد وقتی می گوئیم جامعهای دارای ساخت است منظور این است که: روابط مردم آن بر طبق ترتیب یا طرح و بافت ویژه ای برقرار میشود. این ترتیب، طرح و بافت نظمی را به وجود میآورد که تعیین کننده نحوه و شکل روابط مردم در زندگی روزمره آنها با هم است. (همان:۹) به عقیده پارسنزو همکارانش «تعامل خود و دیگری، اساسیترین شکل یک نظام اجتماعی است» خود و دیگری هر یک می توانند هدف جهتگیری یکدیگر واقع شوند، از یک سکوکنش خود نسبت به دیگری تابع واکنش دیگری نسبت به خود، نه تنها از جنبه ظاهری که حتی پیش بینی تفسیر دیگری از کنش خود است و از طرفی، ضرورت جهتگیری نسبت به انتظارات دیگران را نشان می دهد. ارتباطات نمادین پیش شرط این امر است، یعنی تفسیر واکنش دیگری بایستی علاوه بر امکان واقعی، برای خود هم معنا داشته باشد (نظام فرهنگی) این نهادهای فرهنگی، اهمیت چشمگیری برای کنش گران دارند. فرهنگ هم واسطه مبادله تفسیر و انتظار خود از دیگری و هم مجموعه هنجاری کنش است از این رو است که انگیزش خود و دیگری با الگوهای هنجاری از طریق تعامل انجام می شود. (بروس کوئن ۱۹۸:۱۳۸۰) نظام اجتماعی در سادهترین شکل از تعامل دو جزء نقش و انتظار ایجاد میشود که در قالب ارزشهای مشترک فرهنگی برای تحقیق اهداف جمعی سازمان یافتهاند. از این لحاظ جمع میتواند چونان یگانگی اعضایش با نظام ارزش مشترک تعریف شود . جمع دارای اهداف، تعامل و حیطههای تعریف شده است و کنش آن محصول کنش کثیر افراد کنشگر است. جمع می تواند نسبت به اعضا یا بیرون از خود کنش کند. (همان: ۱۹۹) ساختار جامعه شامل شیوه سازمان یافته مؤلفههایی مانند نهادها، گروهها، پایگاهها و نقشهاست. (ستوده، ۳۷:۱۳۸۱) که به تعریف مختصری در باب هر یک خواهیم پرداخت:
۲-۳-۱نهاد اجتماعی
نهاد اجتماعی عبارت است از سازمان یا نوعی تشکل سازمان یافته پایدار که به مرور زمان وبه اقتضای نیازمندیها بو جود آمده و دارای دستورها و فایدههایی بیش و کم منسجمی است. هر نهاد دارای نقش و وظیفهای معین است و با نهادهای بنیادی اجتماعی چون خانواده، آموزش، دین و اقتصاد و … همپیوند و هماهنگ است(روح الامین ،۹۳:۱۳۸۸). نهاد اجتماعی الگوی استقرار یافته و پایدار روابط اجتماعی در جامعه هستند در واقع نهادهای اجتماعی مجموعه سازمانی یافتهای از باور ها و هنجارها هستند که استمرار مییابند تا جامعه بکوشد چگونه نیازهای اجتماعی ضروری خود را برآورده سازد. (گیدنز،۴۳۴:۱۳۸۹)
نهاد عبارت است از یک نظام (سیستم) و روابط اجتماعی تدوین شده که افراد به آن وفادارند، زیرا قبول یا تصور میکنند که این نظام ارزش های مشترک آنان را در برابر خود مییابند و خویش را کم یا بیش ناگریز از پیروی از آن ها میبینند. نهادهای اجتماعی در جامعه به حیات خود ادامه می دهند و پیوسته درحال دگرگونی و تحولاند (ترابی، ۱۷:۱۳۸۰) لازم به ذکر است با توجه به تعاریف و خصوصیاتی که در علوم اجتماعی برای نهاد آمده است، ملاحظه می گردد که مجموعه نهادهای اجتماعی یک جامعه است که فرهنگ آن جامعه را میسازد. به عبارت دیگر، رابطه فرهنگ و نهاد اجتماعی رابطه عموم و خصوص مطلق است. بدین معنی که ترکیب و هماهنگی نهادهای اجتماعی است که فرهنگ یک جامعه را شکل میبخشد و هیچ نهاد اجتماعی را نمی توان یافت که خارج از فرهنگ جامعه باشد. (همان: ۴۳) سرانجام میتوان گفت: نهادها مجموعهای انتزاعی از الگوها و شیوههای رفتاری هستند که از آداب و رسوم، ارزشها، هنجارها و اعتقادات سازمان یافته تشکیل شده از جامعه منشا گرفته و در اثر کنش و واکنش اجتماعی تشخیص و تحقیق یافته و به تدریج به تصویب و تثبیت رسیده است. دارای دوام، عمومیت، فناناپذیر، پویایی، منظم و پیچیدگی است و کنترل کننده رفتار جامعه بوده، به وسیله آنها میلها و نیازهای اساسی اجتماعی ما تأمین میگردد. نهاد از طبیعت جامعه برخاسته و کم و بیش خود را بر افراد جامعه تحمیل می کند (بروس کوئن ۱۵۷:۱۳۸۰)
۲-۳-۲انواع نهادهای اجتماعی
نهادهای اجتماعی بر دو نوع است.
۱- نهادهای نخستین یا اصلی
۲- نهادهای دومین یا فرعی
نهادهای نخستین یا اصلی: برای رفع نیازهای حیاتی افراد و بقای جامعه ضرورت دارد و هر فرد از زمانی که به دنیا میآید تا لحظه مرگ با آنها در ارتباط است. که «میراثهای اجتماعی» از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و آموزش و پرورش صورت میگیرد. از این رو گفته میشود که نهادهای نخستین یا اصلی، عمومی و جهانی هستند و در هر عصر و جامعهای وجود دارند. مانند، نهاد خانواده و خویشاوندی و ازدواج، نهاد دین و سازمان دینی، نهاد آموزش و پرورش، نهاد سیاست (حکومت و دولت) و نهاد اقتصاد که از اهمیت بسیاری برخوردار است. نهادهای دومین یا فرعی: آن دسته از نهادها هستند که به نیازهای درجه دوم انسان پاسخ میگویند و غالباً از فرعیات نهادهای نخستین (اساسی و اصلی) به شمار میروند. بدین جهت مانند آنها ضرورت جهانی ندارند بلکه وجود آنها بسته به نیاز جوامع است. هر چه جامعه وسیعتر و پیچیدهتر گردد. موسسهها و سازمانهای اجتماعی از نوع نهادهای دومین یا فرعی گسترده تر و فراوانتر میشود. نهادهای فرعی یا دومین عبارتند از: نهادهای بهداشتی، نهاد ارتباطی، هنری و زیبایی، تفریحی ، علمی و (گیدتز، ۴۲۵:۱۳۹۸)
۲-۳-۳گروههای اجتماعی
شامل دو یا چند نفرند که دارای هویت مشترک، کنش متقابل و شکلی از روابط اجتماعی باشند. نهادها توسط گروههای اجتماعی پدید میآیند. مثلا خانوادهای که در آن پرورش مییابیم گروه اجتماعی است. (ستوده: ۳۷:۱۳۸۴) در واقع نظام و روابط اجتماعی موجود میان یک عده معین که در پرتو حسن تعاون و یا به منظور رسیدن به مقاصد مشترک یا هر دو با یکدیگر متعهد گردیدهاند، گروه را به وجود میآورد. ولی باید اضافه کرد که این گروهدارای فرهنگ مشترک مخصوصی است که نقش ویژه گروه و ارزشهای مربوط به آن را تعیین می کند، و اعضای گروه اجتماعی را از سایر اشخاص که بیرون از گروهاند متمایز میسازد. (بروس کوئن ۱۹۸:۱۳۸۰)اگ برن و نیم کف در تعریف گروه می گویند: «گروه اجتماعی که صورت کامل آن جامعه است، واحدی مرکب از دو تن یا عده بیشتری که بر اثر «کنش متقابل اجتماعی» به یکدیگر پیوند خورده باشند یا به عبارت دیگر: گروه اجتماعی، عدهای انسان است که بر اثر ارتباط متقابل، تن به کنشهای متقابل می دهند. هرگروه عهدهدار کارکرد یا وظیفه ای است و تا زمانی که آن وظیفه دارای لزومی اجتماعی باشد دوام میآورد.» اما در تعریف جامعی از گروه می توان چین بیان کرد که: گروه اجتماعی واحدی است مرکب از دو نفر یا بیشتر که بین آنها کنشهای متقابل نسبتاً پایداری برقرار است که با نام یا نوع آن مشخص میگردند دارای تفاهم مشترک هستند و از نظر فکری و عاطفی نیز خود را به یکدیگر بسیار نزدیک حس میکنند و برای رسیدن هدف و آرمان مشترکی که گروه برای رسیدن بدان به وجود آمده با یکدیگر همکاری مینمایند. آنچه در تعریف گروه منظور است، آن است که:
۱- افراد گروه دارای کنشهای متقابل هستند و با یکدیگر تعامل دارند.
۲- از عضویت در گروه آگاهی دارند.
۳- دارای تفاهم مشترک هستند و از نظر عاطفی، روحی و فکری نیز خود را به یکدیگر بسیار نزدیک حس می کنند.
۴- هدف و آرمان مشترک دارند و برای رسیدن بدان با یکدیگر همکاری مینمایند (قرائی، ۱۷۲:۱۳۸۹) لازم به ذکر توضیح است که گروه شامل افراد خاص شناخته شدهای است، در حالیکه نهاد شیوه استاندارد شده انجام چیزی است. مفهوم خانواده تمایز این دو را نشان میدهد. وقتی درباره خانواده شما یا خانواده ما صحبت میکنیم یعنی به خانواده شخصی اشاره داریم، در اینجا خانواده گروه است. اما وقتی که به خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی نگاه می کنیم ما داریم درباره ایدئولوژیها و الگوهای استاندارد شده رفتاری که زندگی خانوادگی ما را سامان می دهد، صحبت میکنیم برای مثال، خانواده به عنوان نهاد اجتماعی شامل برخی پایگاههای اجتماعی سازمان یافته یا روابط تعریف شدهای بین زن و شوهر- والدین و کودک- برادر و خواهر میشود. خانوادههای خاص همیشه با این ایدئولوژی ها و الگوهای رفتاری تطابق ندارند . (گیدنز، ۴۵۳:۱۳۸۹)
۲-۳-۴پایگاه اجتماعی
به موقعیتی که شخص در گروه دارد می گویند. پایگاههایی که ما به طور گسترده اشغال می کنیم هویت اجتماعی ما را مشخص می کند. (ستوده، ۳۷:۱۳۸۴) پایگاه اجتماعی ارزشی است که یک گروه اجتماعی برای یک نقش اجتماعی قائل است به عبارت دیگر: وقتی نقش اجتماعی فرد در گروه یا جامعه با نقشهای دیگر مورد ارزش گذاری و مقایسه قرار می گیرد و بر حسب درجه اهمیت رتبه بندی گردد پایگاه و موقعیت آن نقش معلوم شود. پس پایگاه اجتماعی یک نقش ارزش گذاری اجتماعی نقش است، که که هر جامعه ای مطابق مقتضیات خود آنها را «رتبه بندی» می کند، مثلاً نقش یک آموزگار، دبیر، استاد دانشگاه، پزشک، کارگر، دهقان یا یک راننده هم فرق دارد و پایگاه اجتماعی آنها متفاوت است. برخی مهمتر و از پایگاه اجتماعی بالاتری برخوردارند و برعکس. (قرائی، ۲۷۰:۱۳۸۹) چون هر کس عهدهدار نقشهای گوناگون است، از این رو، پایگاههای اجتماعی متعددی را هم احراز میکند نظریه «مجموعه نقشها» بیانگر آن است که پایگاه اجتماعی فقط با یک نقش همراه نیست بلکه با دستهای از نقشها پیوسته است. از این رو، هر پایگاه اجتماعی، مناسبات معین را همراه دارد. مثلا پایگاه اجتماعی یک معلم مدرسه، مجموعه نقشهای خود را به همراه دارد که توسط آنها با شاگردان، مدیر مدرسه، اولیای دانش آموزان و… در تماس است. لازم به یادآوری است که بین مجموعه نقشها و آنچه که جامعهشناسان به نام نقشهای متفاوت می نامند باید فرق گذاشت. مثلا یک فرد ممکن است نقشهای متفاوتی داشته باشد. مثل معلم که علاوه بر نقشهای ویژه اش، نه نقشهای دیگری چون پدر و مادر بودن، ورزشکار بودن عضو حزب یا انجمن و … بودن دارد.
هر یک از این نقشها خود دارای پایگاهی است که مجموعه نقشهای ویژه او، یعنی مناسباتی که با مدیر، اولیا بچهها و آموزش و پرورش و همکاران برای هر شخصی «مجموعه پایگاهی» میسازد. (قرائی، ۲۷۲:۱۳۸۹) به عبارت دیگر، مجموعه پایگاهی به همه پایگاههایی را که یک شخصی در یک زمان مفروض اشغال می کند گفته میشود. (بروس کوئن ۳۶۳:۱۳۸۰)
بنابراین «پایگاه اجتماعی» مقامی است که از لحاظ اجتماعی شناخته شده و در واقع یک محل معین در فضای اجتماعی است که در مقابل فضای جغرافیا قرار دارد ولی می توانآن را برعهده واجدان شرایط قرار داد و دارای حقوق و وظایف خاص است. (همان: ۲۶۵)
پایگاه اجتماعی دو گونه اند.
۱- اکتسابی (محول) ۲- انتسابی (محقق)