در این دوران فعالیتهای رسوبگذاری همراه با تغییرات رخساره سنگی متأثر از جنبشهای آلپی آغازین ادامه یافت است. شرایط پلاتفرمی که از پرهکامبرین پایانی آغاز شده بود تا پایان تریاس میانی ادامه یافت. بینظمی موجود در ضخامت سازند روته، وجود یک فاز فرسایش قبلی از تریاس را تأیید میکند. به طوری که سازند الیکا در فاز کوهزایی تریاس با لیتولوژی آهکی ـ دولومیتی) با ناپیوستگی موازی بر روی سازندهای روته و نسن مینشیند این سازند در فاز کوهزایی تریاس میانی چین خورده است و سازند شمشک با ناپیوستگی زاویهدار بر روی آن قرار میگیرد. سازند شمشک خود با آهکهای مارنی سازند دلیچایی و سکانس آهکی ـ دولومیتی سازند لار پوشیده میشود. تفاوت رخسارههای بین البرز شمالی و جنوبی از ژوراسیک میانی آغاز میشود. فاز فشاری ژوراسیک پسین ـ کرتاسه (Late Kimmerian) باعث شده تا دریا از قسمتهای وسیعی از ایران مرکزی و شمال ایران عقبنشینی کند و نواحی قارهای فرسایشی ایجاد نماید. مرز بین ژوراسیک و کرتاسه به طور کلی با ناپیوستگی زاویهدار، نبود چینهای (Hiatus) و رسوبات قرمز قارهای و تبخیری مشخص میشود.
پیشروی دریای کرتاسه که در بارمین و آپسین آغاز گردید صرفاً مناطق چین نخورده قبلی را پوشاند. وقوع این پدیده در دامنه جنوبی با ناپیوستگی موازی موجود بین سازند تیزکوه و سازند شمشک تأیید میشود. در دامنه شمالی پیوستگی رسوبات سازند تیزکوه را بدون ناپیوستگی بر روی سازند شمشک آورده است.
سنوزوئیک: اختلاف چینهشناسی البرز جنوبی و شمالی در دوره ترشیاری به نحو بارزی ادامه مییابد به طوری که در دامنه جنوبی سازند فجن با رخساره کنگلومرا و ماسهسنگ قاعدهای با ناپیوستگی زاویهدار ناشی از جنبش کوهزایی کرتاسه پایانی ـ پالئوسن بر روی سازندهای قبلی میآید و خود توسط سنگهای آهکی ـ تخریبی زیارت و سپس آذر ـ آواریهای (Pyroclastic) ائوسن پوشیده میشود. در حالی که در دامنه شمالی این رسوبات هرگز وجود ندارند. لایههای الیگوسن پسین به علت جنبشهای پایانی ائوسن به صورت ناپیوستگی زاویهدار بر روی سنگهای ائوسن قرار میگیرد. سپس شرائط قارهای حاکم شده و البرز یک مرحله فرسایش را گذرانده است. در دامنه جنوبی رسوبات الیگوسن بالایی ـ میوسن زیرین با واسطه رسوبات آهکی معادل سازند قم به رسوبات مولاسی سازند قرمز بالایی (یا معادل آن) میرسد. در دامنه شمالی سنگهای کرتاسه با ناپیوستگی به رسوبات دریایی میوسن میرسد. تمامی طبقات ترشیاری در فاز نهایی آلپی ـ پلیوپلئیستوسن چین خوردهاند. چینخوردگی لایههای کنگلومرای هزاردره مؤید این فاز کوهزایی هستند. به دنبال آن نیز در کواترنر پادگانههای رودخانهای قدیمی و جدید، مخروطههای طغیانی سیلابی، لغزشها و ریزشها و واریزهها (مجموعاً کوهرفتها) نهشته شدهاند.
چینهشناسی:
در حوضه آبخیز مورد مطالعه ۱۸ واحد چینهشناسی و چینهسنگی دیده میشود که قدیمیترین آنها متعلق به اوایل دوران دوم زمینشناسی و جدیدترین آنها مربوط به نهشتههای منفصل عهد حاضر میباشد. به طور عمومی در این حوضه سازندها از شمال به جنوب و جنوب به شمال به طرف مرکز و میانه طرح جوانتر میشوند. به عبارت دیگر، امتداد رودخانههای اصلی از محور یک ناودیس بسیار بزرگ شرقی ـ غربی میگذرد. در ذیل هر یک از این سازندها و واحدهای چینهای تشریح شدهاند.
۳-۳-۱- سازند شمشک Js
نام آن از معدن زغالسنگ شمشک در البرز مرکزی گرفته شده و در مقطع تیپ شامل چندین بخش سنگی است. این سازند از نظر سنی متعلق به ژوراسیک زیرین (لیاس) میباشد. طبقات این واحد شامل رخسارههای ماسهسنگی ریزدانه تا متوسط دانه به رنگ خاکستری و شیلهای ورقهای نازک لایه سیلتی ـ رسی میباشد. بخشهای زغالدار در این سازند در گستره طرح بسیار ناچیز بوده و قابلیت برداشت ندارند.
امتداد لایهبندی آن عمدتاً شرقی ـ غربی و شیب آن به سمت شمال و شمال شرقی میباشد. این سازند در اکثر مناطق حوضه به وسعت ۱۳۷ هکتار دیده میشود و در سایر زیرحوضههای این آبخیز رخنمون آن دیده نمیشود. ضخامت آن در این محل حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰ متر بوده که عمدتاً توسط واریزههای آهکی بلوکی و قطعه سنگی سازند لار پوشیده شده است.
سازند لار JL
در آبخیز جلیزجند این سازند از آهکهای ضخیم لایه و تودهای آندزیت دار به رنگ خاکستری حاوی ندول و باندهای چرتی تشکیل یافته است. آهکهای لار در اثر ماهیت سنگ شناسی خود عموماً از سیمای صخرهای و رخساره تودهای با دامنه نامنظم برخوردارند که ارتفاعات و ستیغهای بلند کوههای بزمیچال، نالی فیرودیلار در شمال گستره مطالعاتی را بوجود آوردهاند. سازند لار به دلیل لیتولوژی خاص خود غالب ارتفاعات بلند سلسله جبال البرز را تشکیل میدهد. آهکهای خاکستری تا کرم رنگ این سازند با داشتن ندولهای چرتی از آهکهای سازند دلیچایی قابل تفکیک هستند. کوههای سلمان کش و سفیدلو که منطبق بر رأس تاقدیس می باشند از این سازند شکل گرفتهاند و این به دلیل سختی نسبتاً بالای سنگهای آهکی چرتدار این سازند میباشد. این سازند همراه با سازندهای آهکی کرتاسه بلندیهای این آبخیز را تشکیل دادهاند. ضخامت این آهکها در گستره طرح به بیش از ۲۰۰ متر نیز میرسد. امتداد لایههای آن عمدتاً شرقی غربی و شیب آنها بسته به موقعیت قرارگیری آنها به سمت جنوب تا شمال متغیر است. فرسایش فیزیکی در این سازند به صورت شکستگی بلوکی در امتداد درزهها به واسطه عامل دما و یخزدگی آب و فرسایش شیمیایی به صورت انحلال و پدیده کارست قابل تشخیص است. بر روی نهشتههای این سازند به طور ناپیوسته رسوبات کرتاسه پسین تیزکوه و یا سنگهای آتشفشانی بازیک با بافت بادامکی و دیابازی (ملافیر) قرار گرفته است. سن سازند لار ژوراسیک پسین (مالم) میباشد این سطح معادل ۱۱ درصد از کل آبخیز مورد مطالعه میباشد.
نهشتههای کرتاسه K
نهشتههای کرتاسه در البرز عموماً شامل نهشتههای کربتاته میباشد و تا کنون نامگذاری مشخصی و استانداردی بر روی این رسوبات انجام نشده به جزء سازند تیزکوه بقیه رخسارههای این دوره به صورت غیررسمی مورد شناسایی و نامگذاریهای مختلف برای آنها انجام شده است. در این مطالعات واحدهای سنگی و رسوبی کرتاسه زیرین به ترتیب از قدیم به جدید با علائم Kc Km و Kt (سازند تیزکوه) و نهشتههای کرتاسه بالایی با علائم K2 و K3 معرفی شدهاند. این تقسیمبندی تا حدود بسیار زیادی از تقسیمبندی دلبناخ پیروی می کند که طی آن سازند تیزکوه K1 و تناوب آهکهای بیوژنیک K2 (شامل سه واحد K2a، K2b و K2c) و K3 در آن وجود دارد. سازند تیزکوه از تیزکوه واقع در جنوب غرب کوه دماوند (غرب دهکده پلور) برگرفته شده این سازند در قاعده از آهکهای تخریبی زردرنگ و قرمزرنگ با میان لایههایی از کنگلومرای پلیژنتیک قرمز رنگ است که بر روی آن آهک دانهریز اربتیولین دار خاکستریرنگ و در برخی رخنمونها تودههای بازالتی فرسوده (ملافیر) Km گسترش دارد. این سازند در زیرحوضه G1، G2 و G3 رخنمون داشته و حدود ۱۲۶۸ هکتار وسعت دارد. واحد Km شامل سنگهای آتشفشانی بازیک با بافت بادامکی و یا دیابازی (ملافیر) است. در نمونههای سالم بافت افیتیک دیده میشود ضخامت آن حداکثر به ۹۰ متر میرسد و سن آنها با توجه به موقعیت چینهشناسی کرتاسه زیرین و ماقبل آپسین مشخص شده است. سازند تیزکوه که بر روی آنها قرار گرفته شامل سنگهای آهکی دانهریز و متراکم دانه ریز و متراکم به رنگ روشن که اغلب حاوی فسیل اوربیتولین است. ضخامت متوسط آن در گستره طرح به حدود ۲۰۰ متر میرسد و از نظر مورفولوژی سنگهای پرشیب و پلکانی را تشکیل میدهند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
واحد Km در زیرحوضههای G1، G2 رخنمون داشته و وسعتی معادل ۸۵۷ هکتار درگستره مورد مطالعه دارد. واحدهای کرتاسه بالایی عمدتاً آهکی بوده و بر روی نهشتههای کرتاسه زیرین به واسطه یک دگرشیبی فرسایشی قرار گرفتهاند واحد K2 با لیتولوژی سنگهای آهکی بیولوژیک چرتدار (سیلیسدار) در کوههای خولرز و سفید لد و به طور کلی دیواره ارتفاعات جنوبی آنها رخنمون دارند. سن این سنگها براساس مطالعات اشتایگر ۱۹۶۴ سنومانین ـ تورونین مشخص شده است. امتداد آنها تقریباً شرقی ـ غربی و شیب آنها عموماً به سمت شمال شرق با زاویه زیاد میباشد. در قاعده این واحد یک چینه سنگی کنگلومرایی با ضخامت حدود ۲۰ تا ۳۰ متر در رأس ارتفاعات دیده میشود که کنگلومرای پلیژنتیک با سیمان سخت آهکی میباشد. این واحد با علامت KC بر روی نقشه نشان داده شده است. این کنگلومرا در زیرحوضههای G1 و G3 رخنمون داشته و وسعتی در حدود ۵۸ هکتار دارد.
نهشتههای آهکی واحد K2 نیز در زیرحوضههای G2-5، G2-6 و G2-7 رخنمون داشته و در کل گستره طرح ۲۶۱ هکتار وسعت دارد. واحد K3 نیز در همین ارتفاعات و بر روی ارتفاعات و بر روی واحد K2 شامل یک ردیف از سنگهای آهکی مطبق و دانهریز به رنگ روشن بژ تا خاکستری روشن بوده که ضخامت آنها نسبتاً زیاد بودو و از نوع بیومیکرایت و حاوی رادیوار فرامنیفر و تیغههای اسفنجی است. سن این آهکها براساس آمونیتهای گزارش شده توسط دلنباخ کامپانین و مائس تریشتین است. این واحد با مجموع ۱۳۷ هکتار در کل گستره طرح در زیرحوضههای G2-5، G2-6 و G2-7 رخنمون دارد. در واحد K2 یکسری سنگهای دیابازی و جریان گدازههای به شدت هوازده دیده میشود که به مساحت ۳۱ هکتار در زیر حوضههای G2-2 و G2-3 قرار گرفتهاند.
۳-۳-۲- سازند فجن PEF
در فاصله بین دوران دوم و سوم فاز فرسایشی مهمی بر منطقه حاکم بوده، تداوم این فاز یا مرحله فرسایشی در البرز منجر به تخریب و فرسایش بسیار از سنگهای دورانهای قدیمیتر گردیده است. در اثر این امر اغلب واحدهای سنگی متعلق به دوران سنوزوئیک با سطوح ناپیوستگی دگرشیب بر روی سنگهای قدیمیتر یا به تعبیری رخسارههای سنگی و رسوبی مزوزوئیک واقع گردیدهاند. نهشتههای ترشیری در گستره طرح مشتمل بر سازندهای فجن، زیارت و کرج بوده که اختصاصات آنها به شرح ذیل است:
سازند فجن در قاعده نهشتههای ترشیر قرار گرفته و به صورت دگرشیب بر روی سنگهای سازندهای کرتاسه و ژوراسیک گسترش دارد. این واحد با سن پالئوسن تا ائوسن زیرین با رخسارههای زیر دیده شده است. تناوب طبقات کنگلومرا با سیمان آهکی، آهک کنگلومرایی و ماسهسنگ است که قطعات سنگهای دوران مزوزوئیک تا پالئوزوئیک در آنها قابل مشاهده است. درگستره آبخیز مورد مطالعه تناوب طبقات کنگلو مرایی ضخامت بیشتری داشته و ضخامت طبقات ماسهسنگی بسیار ناچیز میباشد. گسترش این سازند نسبت به سایر نهشتههای سنوزوئیک یعنی سازند کرج ناچیز میباشد. سازند فجن به غیر از زیرحوضه G2-2 در بقیه زیرحوضهها رخنمون ندارد و مجموعاً مساحت ۳۳ هکتار از سطح منطقه مورد مطالعه را تشکیل داده است. سن سازند فجن به پالئوسن نسبت داده شده است.
۳-۳-۳- سازند زیارت EZ
رسوبات آواری سازند فجن از سمت بالا و یا به طور جانبی به سازند زیارت تبدیل میشوند. این سازند برای اولین بار توسط دلنباخ در مغرب دهکده توچال مورد مطالعه قرار گرفته است. این سازند به جزء چند مورد رخنمون کوچک در بخش میانی گستره طرح عمدتاً در زیرحوضههای G2-8، G3-2 و G3-3 برونزد دارد. این سازند از نظر سنگشناسی عمدتاً از سنگهای آهکی نومولیتدار با رنگ تیره و زرد هوازده تشکیل یافته سن آن پالئوسن تا ائوسن میانی است. این سازند بهطور ناپیوسته برروی سازندهای فجن و لار دیده میشود. میانگین ضخامت آن درمنطقه به کمتر از۸۰ متر بالغ میگردد. آهکهای زیارت بطورهم شیب توسط نهشته های جوانتر سازند کرج پوشیده میشود. شیب لایههای آن به سمت جنوب و شمال و امتداد آنها تقریباً شرقی ـ غربی است. وسعت این سازند در آبخیز مورد مطالعه ۲۵۶ هکتار است.
۳-۳- ۴ سازند کرج EK
سازند کرج متشکل از انواع رسوبات پیرو کلاستیک PyroClastic (آذر ـ آواره) و جریانهای آتشفشانی واحد سنگشناسی مهمی را در چینهشناسی ایران در برمیگیرد و علیرغم ضخامت زیاد خود در مدت زمان کوتاه زمینشناسی (اوایل و اواسط ائوسن میانی) رسوبگذاری نموده است. در قلمرو حوضه مورد مطالعه رخنمونهای این سازند از رخسارههای سنگی متعددی همچون گدازههای آندزیتی و داسیتی و ریوداسیتی، سنگهای آذر ـ آواری و توفهای داسیتی سبز و کرمرنگ با لایهبندی خوب همراه با رسوبات شیلی توف دارد و انواع توفهای شیشهای و بلورین و شیلهای آهکی ترکیب یافته است. نهشتههای فوق به صورت نوارهای نسبتاً پهن و کشیده در مناطق میانی حوضه در هسته یک ناودیس به نام معراج ـ دیلار با راستای عمومی شرقی ـ غربی امتداد دارند.
نهشتههای سازند کرج در گستره آبخیز جلیزجند با علامت EK مشخص شدهاند. این واحد که حداکثر ضخامت آن به حدود ۱۵۰۰ متر میرسد اغلب با قاعدهای از نهشتههای قدیمیتر قرار گرفته است. سنگهای آذر ـ آواری شامل توفهای سبز و به ویژه توفهای شیشهای و خاکستر توف است. این واحد در بخش میانی شامل توف قو تونیت مارنی سبز رنگ تا کرمرنگ و مقدار زیادی شیل است که معادل با بخشهای میانی سازند کرج میباشد. بطور کلی سازند در منطقه عمومی طرح بیشتر فرورفتگیها و ناودیسهای قدیمی را پر کرده است و به سمت شمال طرح ازضخامت آنها کاسته میگردد. فرسایشپذیری بخشهای شیلی و توفیتهای مارنی این سازند زیاد میباشد. بخشهایی به صورت عدسیهای گچی که به علت کوچکی بر روی نقشه مشخص نشدهاند در داخل این سازند دیده میشود.
در خروجی حوضه مورد مطالعه در جنوب آن و بر روی آهکهای سازند لار به صورت دگرشیب یکسری رسوبات مارن، توفهای مارنی سبز روشن همراه با میانلایههای توف سبز رنگ و شیل سازند کرج دیده میشود که با علامت Em بر روی نقشه مشخص شدهاند. این بخش از نظر جایگاه چینهشناسی از لایههای سازند کرج در شمال گستره طرح جوانتر بوده و وسعتی معادل ۶۱٫ ۶ هکتار دارد.
۳-۳-۵- سازند قرمز بالایی M
بطور کلی سازندهای اولیگوسن معادل سازند قم در گستره طرح دیده نمیشود. بلکه تشکیلات رسوبی سرخ رنگ معادل سازند قرمز بالایی به طور دگرشیب بر روی نهشتههای ائوسن قرار میگیرد. این رسوبات شامل ماسهسنگ، شیل، ماسهسنگ کنگلومرایی و گلسنگهای (مارنی) قرمز و قهوهای تیره میباشد. این نهشتهها اغلب به طور دگرشیب به وسیله رسوبات کنگلومرایی دوره پلیوسن و پلیستوسن پوشیده میشوند. این رسوبات براساس جایگاه چینهشناسی خود سن میوسن داشته و در خروجی حوضه مورد مطالعه (G-int) سطحی معادل ۳۷٫ ۵ هکتار را تشکیل دادهاند.
۳-۳-۶- نهشتههای کواترنری Q
با عنایت به اینکه سیستم کواترنری در انتهای ستون چینهشناسی قرار داشته و رخسارههای تهنشین شده در این دوره از پراکندگی و گسترش وسیعی در سطح زمین برخوردارند و میتوان از نزدیک به بررسی چگونگی تشکیل و تحول آنها در زمان و مکان پرداخت دراواخر پلیوسن و اوایل پلئیستوسن فازپایانی وچین خوردگی آلپی به وقوع پیوسته و پس از آن سیمای ریختشناسی و کنونی ایران یکی از مراحل اصلی تحول و تکوین خود را پشت سر گذارده است. پیآمد این چینخوردگی که در سراسر ایران گسترش داشته وجود و پیدایش یک فاز فرسایشی نسبتاً شدید بوده که مراتب ضعیفتر و ملایمتر آن همچنان ادامه دارد. نهشتههای کواترنری در منطقه مورد مطالعه شامل انواع مخروطهای سنگریزه حاصل از بهمن (فرسایش برف و بهمن) نهشتههای واریزهای و کوهرفتی، زمین لغزش، سنگهای آهکی جوش خورده در پاشنه زمین لغزش، اراضی کشاورزی خاکدار و آبرفت بستر رودخانههای اصلی میباشند که معمولاً به صورت افقی سایر واحدها و سازندهای قدیمیتر را میپوشانند. این نهشتهها عموماً از درجه پیوستگی ضعیف (سیمانتاسیون ناچیز) برخوردار بوده و اکثراً فاقد سیمان و به صورت منفصل میباشند.
اختصاصاتی چون موقعیت و جایگاه گسترش آنها، درجه سیمانتاسیون، اجزاء تشکیل دهنده رسوب و کیفیت جورشدگی و کیفیت جورشدگی و گردشدگی آنها، منشأ و شکل نهشتهها از جمله شاخصهای مؤثر در تفکیک و طبقهبندی نهشتههای کواترنر محسوب میشوند. مهمترین نهشتههای کواترنری منطقه را رسوبات مخروط طغیانی خروجی حوضه که به صورت تراسهای آبرفتی پادگانه قدیمی از تنگه ساواشی تا شهرستان فیروزکوه دیده میشوند. این رسوبات کنگلومرایی که توسط سیمان ماسهای ـ رسی و جورشدگی ضعیف کاملاً سیمانته نشده در زیرحوضه G-int به وسعت ۱۲۹۵ هکتار دیده میشوند. تودههای خاک و سنگ بهم ریخته زمینلغزشهای بزرگ رخ داده در سازند کرج که عمدتاً به دلیل زیرشویی رودخانه و مصالح مستعد سازند کرج و بارندگی نسبتاً زیاد منطقه به صورت برف به وقوع پیوستهاند سطحی معادل ۶۲۶ هکتار را در حوضه جلیزجند تشکیل دادهاند. این لغزشها ۵ مورد بوده که همگی به صورت اتفاقی اتفاق افتاده و از انوع قدیمی و فسیل میباشند. این لغزشها در زیرحوضههای G2-4، G2-5، G2-6، G2-int و G3-1 به وقوع پیوستهاند. واریزههای بلوکی و درشت دانه آهکی پای ارتفاعات سازندهای لار و کرتاسه جمعاً به وسعت ۱۰۵۸ هکتار عمدتاً در زیرحوضههای آبخیزهای G2 و G3 دیده میشوند. باغات و اراضی کشاورزی آبی و دیم به وسعت ۹۲۰ هکتار در خروجی حوضه و آبرفتهای بستر رودخانه اصلی و فرعی به وسعت ۵۲۸ هکتار در کلیه زیرحوضهها قابل مشاهدهاند.
ژئومورفولوژی
کلمه ژئومورفولوژی از سه واژه یونانی geo به معنای زمین، Morpho به معنای شکل و Logos به معنای دانش یا شناخت تشکیل شده است که به مطالعه علمی ویژگیهای هندسی سطح زمین میپردازد. بنابراین ژئومورفولوژی به معنای ریختشناسی زمین یا شکل شناسی زمین میباشد. پیچیدگیهای بسیار و تنوع ویژگیهای شکلهای زمین، اختلافهایی را در نظریات و دیدگاه های مطالعاتی شکلهای زمین به دنبال داشته است. مهندسان فقط به توصیف شکل زمین وارزیابی ثبات و تغییرات شکل زمین در کوتاهمدت توجه میکنند چه این مسأله جنبه کاربردی مهمی دارد. از سوی دیگر، زمینشناسان علاقهمندند که تأثیر واحدهای سنگشناسی متفاوت را در شکل زمین بدانند زیرا آگاهی از کنترل زمینشناختی اشکال زمین به آنها امکان میدهد که با بهره گرفتن از عکسهای هوایی و تصاویر ماهوارهای از سنگها و ساختمانها نقشهبرداری کنند. ژئومورفولوژیستها نیز بسته به اهداف خود که میتواند توصیف، گذشتهنگری، پیشبینی و یا هر سه باشد.
دیدگاه ها و روش های متفاوتی را در مطالعه زمینی به کار میبندند. در آبخیزداری هدف اصلی از مطالعات ژئومورفولوژی دستیابی به واحدهای کاری جهت برنامههای کاری اصلاحی مکانیکی و بیولوژیک میباشد. در ارتباط با مسائل منطقهای نظیر بررسی مناطق بهمنخیز، مناطق دارای لغزش، مطالعه فرسایش و رسوب، تهیه نقشههای پوشش گیاهی و خاکشناسی نیز میتوان از مطالعات ژئومورفولوژی که اساس کار در آن شناخت سنگها بوده، بهره جست تا بتوان از روی آنها به سایر موارد مانند وضعیت فرسایش، شبکه هیدروگرافی و… و سرانجام شناخت واحدهای اصلی ژئومورفولوژی پرداخت، با بررسی و فتوژئولوژی عکسهای هوایی نیز میتوان از اطلاعات نسبتاً کاملی که از منطقه موجود است را با برداشتهای صحرایی تکمیل نمود. با بهره گرفتن از این دو ابزار نقشه ژئومورفولوژی این حوضه آبخیز تهیه و ارائه شده که ذیلاً به شرح واحدها، تیپها، رخسارهها و سایر اشکال و پدیدههای مختلف ژئومورفولوژیک منطقه اقدام گردیده است.
۳-۴- واحدهای ژئومورفولوژیکی
بر مبنای ریختشناسی، ارتفاع از سطح دریا، یا شیب و ارتفاع نسبی عوارض نسبت به یکدیگر واحدهای مختلف ژئومورفولوژیک هر ناحیه تشخیص و تفکیک داده میشوند. در این تشخیص نقشههای توپوگرافی و عکسهای هوایی ابزار مورد استفاده میباشند. براساس تفسیر عکسهای هوایی منطقه و فتوژئولوژی آنها ارتفاعات و ناهمواریهای طرح جزو ناهمواریهای عادی محسوب میگردند.
زیرا کوهها و بلندیهای منطقه و همچنین گودیهای آن منطبق بر ساختمانهای زمینشناسی یعنی تاقدیسها و ناودیس در شمال و میانه آن میباشند. بر پایه این بررسیها واحدهای کوهستان تپهماهور و دشت میانکوهی و فلات در منطقه مورد مطالعه تشخیص داده شده است. این موضوع نشان دهنده سر آبخیز بودن محدوده مورد مطالعه و توان تولید آب در آن میباشد.
۳-۵- تیپهای ژئومورفولوژیکی
واحدهای ژئومورفولوژیکی به دو نوع تیپ دامنههای منظم و دامنههای نامنظم تفکیک میشوند و بر همین پایه اراضی کشاورزی مستقر در گودیهای منطقه براساس نوع پروفیل طولی و عرضی دامنه به تیپهای ناهموار و هموار تقسیمبندی میشوند. تیپ دامنه منظم و هموار به دامنههایی گفته میشود که صاف و فاقد برجستگیهای مشخص و عمده میباشند و تغییرات شیب در نیمرخ و پروفیل آنها تدریجی و یا ثابت میباشد. این نوع دامنه در مجموع واحد کوهستان و تپهماهور منطقه ۸۵۶۴ هکتار معادل ۵۱ درصد از سطح این آبخیز را تشکیل میدهد. لذا با فرض مناسب بودن خاک و شیب در این تیپ تنها ۸۵۶۴ هکتار از سطح منطقه مورد مطالعه استعداد کارهای اصلاحی بیولوژیکی را دارد که آن نیز بهتر است با توجه به ارتفاع بلند منطقه به صورت کپهکاری و بذرکاری (با توجه به مطالعات هواشناسی و پوشش گیاهی) انجام پذیرد. از ارتفاع ۲۷۰۰ متر به بالا به ندرت میتوان درختان را مستقر نمود و علت آن سرمای زیاد زمان کوتاه دوره رشد و رویش است. در این ارتفاع تا ارتفاع ۳۳۰۰ متر معمولاً درختان ارس طبیعی رشد مینمایند.
این شرایط نشان از شکننده بودن شرایط بیولوژیک درگستره این آبخیزها دارد. بنابر این مدیریت آبخیزداری و مرتع نقش بسزایی در حفظ تعادل زیستمحیطی این عرصهها خواهد داشت. این دامنهها در واحدهای کوهستان و تپهماهور براساس شواهدی همچون کیفیت رخنمون واحدهای سنگی، وجود پوشش نهشتههای منفصل و خاک و درصد آن بر روی آنها و اشکال ژئومورفولوژیکی و غیره به رخسارههای مختلفی تفکیک شدهاند. دامنههای نامنظم به دامنههایی اطلاق میشود که از شیب غیریکنواحت و ناهمگن برخوردار بوده و تغییرات شیب در نیمرخ آنها به طور ناگهانی کم و زیاد میشود. این تغییرات دارای دلایل مختلف به شرح ذیل است:
عوض شدن جنس یا ماهیت سنگ (تناوب سنگهای سخت و سست)
جابجایی در نتیجه فعالیتهای زمینساختی نظیر گسلها و شکستگیهای بزرگ
بهم ریختگی دامنه براثر زمینلغزش و ریزش بلوکهای سنگی
فرسایش دیفرانسیل ناشی از توسعه سیستمهای شکستگی و ماهیت کانیشناسی و سنگشناسی طبقات
دامنههای نامنظم در واحد تپهماهور و کوهستان ۵۶۰۰ هکتار (۳۳ درصد) از مجموع مساحت آنها را تشکیل میدهد. بر روی این نوع دامنهها فرسایش عمدتاً ناشی از طبیعت زمینشناسی بوده در حالی که بر روی دامنههای منظم فرسایش نوع پیشرونده با عامل انسانی دخیل است. با توجه به سطح زیاد دامنههای نامنظم و رخنمونی بودن آنها و با عنایت به نفوذ کم و عدم تراوایی سنگهای بستر که عمدتاً ولکانیکی و آذر آواری میباشند (سرآبخیزها) فلذا ضریب هرزآب بر روی این رخسارهها نسبتاً زیاد تا زیاد میباشد. بنابراین کاهش سرعت رواناب و ذخیرهسازی آنها جهت کاهش حجم سیلاب و کنترل آنها در سر آبخیزها انجام عملیات مکانیکی بر روی این رخسارهها در اولویت اول و ضروری میباشد. سطوح مخروطافکنهها و آبرفتهای بستر رودخانههای اصلی به صورت ناهموار و اراضی دشتی نیز هموار میباشند. انتخاب نوع عملیات بیولوژیکی بر روی دامنههای منظم و مخروطافکنهها بستگی به نوع خاک و شیب آنها خواهد داشت.
۳-۶- رخسارههای ژئومورفولوژیک
رخساره حالت خاص یک واحد کاری است که ما را از نوع رخنمون و نهشتهها و ناهمواریها و نیز شرایط آب و هوایی و وضعیت پوشش گیاهی آگاه میسازد. در واقع همین واحدهای سنگشناسی است که برحسب عوامل تخریب و فرسایش تیپها و رخسارههای متفاوتی را در هر واحد ایجاد میکند. به عبارت بهتر تقسیمبندی تیپ به اجزاء کوچک براساس شکل ظاهری نوع رخنمون و اشکال فرسایش و تخریب را رخساره مینامند. پس از تعیین رخسارهها و تهیه نقشه ژئومورفولوژی با تلفیق نقشههای شیب، جهت و ارتفاع و. . . با نقشه رخسارههای ژئومورفولوژیکی واحدهای همگن مشخصی خواهد شد که آن را واحد کاری مینامند. در اینجا ضروری است که روش عرفی و نامگذاری رخسارههای ژئومورفولوژیکی تشخیص داده شده دراین حوضه آبخیز بیان گردد. برای نامگذاری هریک از واحدها، تیپها و رخسارهها علائم اختصاری ویژهای انتخاب شده است و از این علائم با لحاظ کردن ضوابط معینی جهت نامگذاری بخشهای مختلف استفاده شده است. برای معرفی واحد کوهستان از علامت M و برای واحدهای تپهماهور و فلات و آبرفت بستر رودخانه و اراضی کشاورزی از علائم H، DT و QA و QaL بهرهگیری میشود. جهت تعیین تیپهای ژئومورفولوژیکی که براساس انتظام دامنهها صورت گرفته از حروف I به معنی نامنظم و R به معنای منظم استفاده شده است. به منظور مشخص نمودن رخسارههای ژئومورفولوژیکی از علائم O به معنی رخنمون سنگی (Out crop) و C به معنی دامنههای پوشیده از نهشتههای منفصل و خاک استفاده کردهایم. درصد متوسط برای هر یک از این دو نوع رخنمون را حرف m (ام کوچک) بیان می کند. جهت تعیین هر یک از رخسارههای ژئومورفولوژیکی از حروف فوق به نحوی استفاده شده است که از سمت چپ به راست به ترتیب حروف نوع واحد، تیپ، رخساره و رخنمون و درصد آن را در پهنه مورد نظر نشان میدهند. با توجه به توضیحات فوق رخسارههای ژئومورفولوژیک موجود در حوضه آبخیز جلیزجند شهرستان فیروزکوه عبارتند از:
جدول شماره۳-۲ رخسارههای ژئومورفولوژیکی آبخیز جلیزجند
واحد ژئومورفولوژی | تیپ ژئومورفولوژی |