ب) نظر غیر مشهور فقهای امامیه
گروهی از فقهای امامیه معتقند در تعیین نفقه باید وضعیت زوج را ملاک قرار داد، لذا اگر زوجه از خانواده ای غنی و زوج از خانواده ای فقیر باشد، نفقه ای در حد زندگی فقرا برای زوجه در نظر گرفته میشود. پس نظر غیر مشهور در نظر گرفتن وضعیت شوهر است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
استدلال برخی آیه هفت سوره طلاق است که میفرماید: کسی که وسع مالی دارد، نفقه وسیع بدهد و آنکه کمتر دارد، از آنچه خداوند به او داد نفقه بدهد. [۱۸۷]
و مطلب دیگر آنکه برخورد نیکو زوج را وادار میکند که تنگدستی زوجه ی فقیر را برطرف نماید و زوجه را نیز وادار میکند که بیش از توانایی زوج از او درخواست نکند و در حد وسع زوج از او انتظار داشته باشد. [۱۸۸]
شیخ طوسی هم از فقهایی است که این قول را ترجیح می دهد: «نفقه زوجه با در نظر گرفتن وضعیت زوج تعیین میشود ، نه وضعیت و موقعیت زن» [۱۸۹]
ج) نظر فقهای عامه
براساس دیدگاه فقهای حنبلی، مالکی و دیدگاه مشهور حنفیها، در تعیین نفقه باید وضعیت زوجین در نظر گرفته شود.
این دسته معتقدند اگر طرفین از لحاظ ثروت و فقر اختلاف داشتند؛ حد وسط مراعات میشود.[۱۹۰]
در فقه عامه، مالکیه بر این اعتقادند که نفقه با رعایت شرایط زوجین، توان مالی مرد و شرایط زوجه، تعیین میشود. حنبلیها و برخی از حنفیه نیز بر این باورند. اما شافعیه و بسیاری از مشایخ حنفیه اعتقاد دارند که معیار نفقه تنها شرایط و توان و مرد بوده و وضعیت زن در این میان بیتأثیر است، البته مشروط به آن است که میزان نفقه کمتر از حداقل کفایت زن نباشد. [۱۹۱]
علامه طباطبایی از طرفداران این نظریه است و در تفسیر آیه ۲۳۲ بقره قید «معروف» را ، وضعیت متعارف زوجین معنا نموده است. [۱۹۲]
قانون خانواده لبنان که در بخشهای سنی نشین اجرا میشود و براساس همین تدوین شده، مطابق ماده ۹۹ آن: «در صورت امتناع زوج از پرداخت نفقه و مطالبه زوجه، دادگاه بر اساس وضعیت طرفین حین مطالبه، نفقه زمان استنکاف را تعیین خواهد کرد.»[۱۹۳]
با توجه به آنچه گذشت به طور کلی میتوان گفت که نظرات فقهای امامیه در این مورد به سه دسته تقسیم میشود: پاره ای ملاک را حال زوج میدانند و بعضی هم ملاک را حال زوجین می دانند و بعضی هم ملاک را حال زوجه می دانند و معتقدند که باید موقعیت و شأن خانوادگی و اجتماعی زوجه مورد نظر قرار گیرد.
بند دوم: ملاک تعیین نفقه در قانون مدنی
ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی ایران ، ملاک و ضابطه در تعیین مقدار نفقه یعنی کمیت و کیفیت آن را وضعیت زن دانسته و مقررداشته: «… که بهطور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد …»
همانطور که گذشت، طبق نظر مشهور فقهای امامیه هم نفقه سازوار با وضعیت زوجه ملاک تعیین نفقه بود. مقصود از چگونگی زندگی زن را هم چگونگی زندگی وی در منزل پدری میدانند. در قید زدن چگونگی نفقه سازگار با وضعیت زن چند مسئله قابل توجه است که نیاز به بررسی دارد:
الف) ملاک قرار دادن وضعیت زن
مقصود از شأن زن چیست؟ در جامعه کنونی ما، زنان دارای شأن مستقل از خانواده پدری خود میباشند. به طور مثال زنی که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده ولی با تلاش و تحصیل اکنون وکیل یا پزشکی چیره شده و یا فرد صاحب نامی گشته آیا باز در پرداخت نفقه میبایست شأن خانوادگی گذشته ی او لحاظ شود یا شأن اجتماعی کنونی خود زن؟ یا اگر زن از طبقه پایین جامعه باشد و با مردی ثروتمند ازدواج کند، اکنون در زندگی مشترک، شایستگی بهره ای بیش از اوضاع اقتصادی گذشته از همسر خود ندارد؟ در پاسخ باید گفت به نظر میرسد مراد از شأن زن اعم از شأن او در خانواده پدری، شأن اجتماعی مستقل خود زن و شأن خانوادگی کنونی او می باشد.
یکی از حقودانان نیز عقیده دارد: «میزان نفقه ، وضع زن در خانواده تشکیل شده از او و شوهر است نه خانواده پدری زن» .[۱۹۴]
در واقع هدف قانونگذار بیان این مطلب بود که رفاه ، امری نسبی است و در صدد بیان این مهم بود که باید وضعیت زن در حالت نسبتاً ثابتی نگه داشته شود و اگر زن به سطحی از زندگی عادت کرده ، پایین آمدن از آن موجب عسرت و سختی برای او میشود.
ب) ملاک قرار دادن وضعیت مرد
عدهای معتقدند نفقه و هزینه زندگی زن، باید متناسب با توان مالی مرد باشد.
آیا میتوانیم قائل به این باشیم که زوج تنگ دست به نیازهای تجملی و رفاهی زن ملزم باشد و اگر اقدام نکرد بتوان او را مجبور نمود؟ این مطلب با عرف، عدالت و انصاف سازگار به نظر نمیرسد و برای زوجه سزاوار نیست که در وقت تنگ دستی شوهر، نفقه افراد ثروتمند را از او مطالبه بنماید زیرا خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایی خود تکلیف نمیکند. به همین دلیل حقوقدانان، توجه به وضعیت مالی و موقعیت شوهر را ضروری دانسته اند و معتقدند اگر مرد ثروتمندی با زن فقیری ازدواج کند، الزامی ندارد که نفقه او را با توجه به توان مالی خود در حد خوبی دریافت کند بلکه پرداخت نفقه باید با توجه به وضعیت مالی زن صورت گیرد، برای مثال اگر تاجر ثروتمندی با یک دختر کپرنشین ازدواج کند ، تکلیفی بیشتر از تهیه یک کپر به عنوان مسکن و تأمین خوراک و پوشاک در حد همان مردمان کپرنشین بر عهده او نیست. به عبارت دیگر مرد باید متناسب با استطاعت مالی خود به همسرش نفقه بپردازد. و در مواردی که مرد ناداری با زن ثروتمندی ازدواج میکند، تکلیف مرد به تأمین نفقه زن بر طبق شأن او مرد را دچار عسرت و سختی میکند و به نوعی تکلیف بمالایطاق میشود. و این امر به جای اینکه ایجاد انسجام خانوادگی کند، باعث سردی روابط میشود. ثانیاً باعث سوءاستفاده مردان ثروتمند از دختران فقیر میشود. زیرا میدانند در مقابل زنان فقیر مسئولیتهای ناچیزی بر عهده آنهاست. بعضی معتقدند با توجه به اینکه تکلیف نفقه برعهده مرد است، باید ملاک تعیین آن را وضع مالی مرد قرار داد. زیرا تکلیف باید با توان مکلف سنجیده شود به عبارت دیگر تعهد باید متناسب با وضعیت متعهد باشد نه متعهدله این امر باعث میشود تعهدات غیر قابل اجرا کاهش یابد و همچنین باعث کاهش شمار دعاوی و کوتاه شدن سیر آنها می شود. [۱۹۵]
ج) ملاک قرار دادن وضعیت طرفین
همانطور که در مباحث قبل بیان شد در ماده ۱۱۰۷ ملاک تعیین نفقه تنها وضع زن قرار داده شده است، میتوان گفت این یکی از اشکالات ماده ۱۱۰۷ می باشد که صرف وضعیت زن را در تعیین کم و کیف نفقه ملاک قرارداده است.
بدین قرار زن متمکن قادر است همسر نادار خود را به لحاظ عدم تأیین نفقهای که در شأن و منزلت اجتماعی اوست تحت فشار قرار دهد و همینطور مرد ثروتمندی میتواند همسرش را به اعتبار وضعیت نامطلوب او در خانه پدریاش در شرایط سخت قرار دهد این امر،خلاف انصاف و عدالت است .
یکی از حقوقدانان در این خصوص بیان میکند : « به نظر میرسد که موقعیت و وضع مالی شوهر نیز باید مورد نظر باشد ؛ زیرا زن و شوهر پس از نکاح یک خانواده را تشکیل میدهند و جدای از هم نیستند. بنابراین اگر مردی ثروتمند با زنی فقیر ازدواج کند، حق ندارد وضع گذشته او را مبنای تعیین نفقه بداند؛ همچنان که اگر زنی ثروتمند با کارگر ساده ازدواج کند ، نمیتواند از او انتظار فراهم آوردن زندگی اشرافی را داشته باشد .» [۱۹۶]
لحاظ کردن شرایط طرفین هم مشکلات مخصوص به خودش را دارد. زیرا عملی کردن آن دشوار است. چون معیار مشخصی نداریم که بتوان بهراحتی نفقه را تعیین کرد و اگر تشخیص را هم بر عهده قاضی بگذاریم هر قاضی متناسب با میل و سلیقه و تشخیص خود عمل میکند. و این امر باعث تشتت آراء و بی عدالتی خواهد شد . و اگر هم منظور این باشد که قاضی شرایط طرفین را جمع کند و نتیجهای به دست آورد بازهم با مشکل لحاظ کردن وضعیت زوجه مواجه میشویم و در واقع معیار درستی به دست نیاوردهایم.
مبحث چهارم: تفاوت مفهوم مصادیق نفقه در قانون با جامعه
در قانون مدنی نفقه به نیازهای اساسی زوجه اختصاص یافته است ؛ همچنین در قانون مدنی و فقه اسلامی تصریح شده که نیازهای یک شخص بر اساس نیازها و موقعیت اجتماعی وی ممکن است متفاوت باشد. در نتیجه در خصوص اینکه جایگاه اجتماعی هر فرد چه اقتضائاتی دارد ممکن است برداشت های متفاوتی بوجود آید . همچنین با نگاهی به دعاوی خانوادگی میتوان مشاهده کرد که اکثر قریب به اتفاق دعاوی نفقه مربوط به نیازها و هزینه های ضروری زوجه است.
با این نگاه آیا رفتن به کلاس های ورزشی یا هنری مختلف توسط زوجه را نیز میتوان جزء هزینه های ضروری تلقی کرد؟
شاید نتوانیم چنین مواردی را در مفهوم نفقه بگنجانیم و بعید است که دادگاه ها به سهولت حکم به پرداخت این قبیل موارد بدهند ؛ در حالی که اختلافات متعددی که ناشی از عدم پرداخت این قبیل هزینه ها هستند در خانواده های اقشار متوسط جامعه ایجاد می شود ، هرچند که به عنوان دعوا در دادگاه مطرح نشوند.
به عبارت یگر مفهوم مندرج در قانون در مورد نفقه ، پاسخگوی نیازهای امروز بخش زیادی از جامعه نیست. اما برای رفع این مشکل چه راه حلی میتوان یافت؟
راه حل های پیشنهادی
۱-ذکر مصادیق جدید در قانون مدنی
۲-هدف اولیه قانون گذار از تحمیل نفقه بر مرد ، تامین نیازهای اولیه زنان بوده است ، لذا دامنه ی آن را نباید گسترش داد تا شامل هر چیزی بشود.
۳-ذکر مصادیق جدید با شرط ضمن عقد
۴- واگذاری داوری به عرف و تصمیم محاکم
هدف از اصلاح ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی در سال ۱۳۸۱ این بود که با اضافه کردن قید «ازقبیل » ، بیان کند که مصادیق مندرج در ماده جنبه ی احصایی ندارد و تمثیلی است ؛ البته حتی قبل از اصلاح این ماده نیز بسیاری از حقوقدانان معتقد بودند که موارد مذکور در ماده جنبه ی احصایی ندارد ؛ یکی از حقوقدانان در این خصوص می گوید : «این نیازها را نمی توان در چارچوب معینی محصور کرد وناچار باید داوری را بر عهده ی عرف واگذاشت ». [۱۹۷]
با توجه به این مساله نظر اول قابل پذیرش نخواهد بود، به علاوه اینکه ذکر تمامی مصادیق به صورت احصایی در متن قانون به سهولت امکان پذیر نمی باشد.
راه حل دوم نیز قابل دفاع نیست ، چون بخش اعظم جامعه در تامین این نیازهای اولیه مشکل چندانی ندارند. در واقع این معیارها تنها برای زنده ماندن کفایت میکند و اختلافات در نیازهای دیگر بروز می کند.ضمن اینکه نیازهای زندگی در جوامع امروزی به طور مداوم در حال تغییر و توسعه است ، و مواردی که در گذشته اصلا وجود نداشته امروزه جزء نیازهای ضروری و اولیه هر خانواده ای می باشد.
در روش سوم مصادیق نفقه از طریق قرارداد مشخص خواهد شد. به این ترتیب که زوجین هنگام نکاح آن را شرط می کنند.به این ترتیب اختلاف نظر در مورد میزان نفقه ی زن و فرزندان بروز پیدا نخواهد کرد و اختلاف نظر در مورد مصادیق آن نیز رخ نخواهد داد . اما مشکل این نظر این است که در هنگام ثبت ازداوج به دلایل مختلف زوجین دقت کافی برای درج این مصادیق نخواهند داشت ؛ زیرا اولا ممکن است حجب وحیای ذاتی زنان مانع از بیان صریح خواسته های آنان شود . ثانیا مشغله های ذهنی زن و شوهر به خاطر مراسم سنتی ،جشن و پایکوبی و مخارج و غیره مانع از تمرکز فکر برای چنین اموری می شود . ثالثا برخی اوقات تراکم کاری سردفتر ازدواج و طلاق و عجله ی زوجین برای برگزاری مراسم و غلیان احساسات آنها اجازه نمی دهد که زوجین بتوانند راجع به این مسائل فکر کنند.
شاید تهیه فرم هایی که بر اساس نیازهای طبقات مختلف اجتماعی تنظیم شده و بر اساس سطح اجتماعی و شئون و طبقه ی مالی زوجه مصادیق مشخصی را پیش بینی کرده بتواند این مشکل را حل کند . به این صورت که این فرم ها در هنگام ثبت ازدواج به زوجین ارائه گردد تا بتوانند از بین آنها مواردی را انتخاب کنند.اما این روش هم به دلیل اینکه ممکن است جامع تمام مصادیق مورد نیازدر زمان ها و موقعیت های مختلف نباشد با مشکل مواجه خواهد شد.
راه حل آخر به نسبت راه حل های قبلی معقول تر به نظر می رسد و در فقه اسلامی نیز بر آن تاکید شده است : « مقدار و نوع نفقه از پیش تعیین شده نیست بلکه ضابطه و معیار عرفی دارد و با در نظر گرفتن امثال زن و نیازهای شهری که در آن زندگی و سکونت دارد تعیین می گردد ». [۱۹۸]
واگذاری تشخیص به نظر قضات به معنای داشتن آرای متفاوت به لحاظ سلیقه های مختلف قضات خواهد بود.
تشخیص عرف نیز کار آسانی نیست ، زیرا برای اطلاع از نظر عرف باید به مردم رجوع نمود. هر چند مراجعه به نظر مردم در دعاوی خانوادگی سخت است ، اما در مورد نفقه این کار دشوارتر است ؛ زیرا میزان نفقه بر اساس پایگاه خانوادگی زوجه تعیین می شود . یعنی باید نظر بخشی از جامعه که همسطح زوجه هستند ، ملاک عمل قرار گیرد. تنها راه اندیشیده شده برای آن داشتن هیئت منصفه ای از مردم عادی است ؛ اگرچه در عمل ممکن است تشکیل این هیئت برای هر دعوای خانوادگی کار دشواری باشد.
نتیجهگیری و پیشنهاد
در قانون مدنی تأکید شده که تمام زنان باید نیازهای اولیهشان تأمین شود که میزان این تأمین نیاز بستگی به جایگاه و موقعیت اجتماعی زن دارد . حال این سؤال پیش میآید که آیا منطقی و عادلانه است که نیازهای اولیه زنان با شأن و جایگاه اجتماعیشان محاسبه شود؟ به نظر میرسد که این تفکیک براساس منطق پایهریزی شده باشد زیرا نیاز زنان در هر بخش با یکدیگر متفاوت است . شاید این تفاوت قشربندی برای زنان در نگاه برخی تبعیض تلقی شود، اما در قانون هیچ تفکیکی میان نیازهای زنان از طبقات مختلف اجتماعی وجود ندارد و همه اقشار مورد حمایت قانون مدنی قرار گرفتهاند . اما به عنوان مثال زنی که از سطح اجتماعی و طبقه اجتماعی پایین است ، باید خواستهها و نیازهایی که دارد برگرفته از همان طبقه اجتماعی باشد . زیرا ممکن است مردی که برای ازدواج این خانم را انتخاب میکند ، ملاکها و دلایلش هم سطح اجتماعی دختر باشد.
از طرفی زندگی مشترک و مسالمتآمیز ایجاب میکند که زوج ، زوجه را در رفاه و آسایش قرار دهد زیرا نحوه زندگی کردن زن در وجهه مرد مؤثر است . از آنجا که هدف ، حفظ استحکام نظام خانواده است و این قبیل احکام منافاتی با این هدف ندارند ؛ زیرا حتی اگر مرد توانایی پرداخت نفقه به همسرش را نداشته باشد زوجه حق فسخ نکاح را نخواهد داشت.
به همین دلیل فقهای امامیه در حال اعسار زوج ، اجازه فسخ نکاح را به زن نمیدهد . البته اسلام هرگز در پی تحمیل ضرر به افراد نیست و هر چند مجرد اعسار زوج از پرداخت نفقه سبب فسخ نکاح نیست ، اما در صورت عسروحرج و ضرر برای زوجه ، میتواند به موجب عسروحرج از حاکم تقاضای طلاق کند. [۱۹۹]
بنا به تعریف ،اعتماد را می توان اعتقاد شرکت ( الف ) دانست که : ۱) شرکت (ب) اعمال قول داده شده را انجام می دهد ، که منجر به نتایج مثبت برای شرکت ( الف ) خواهد شد و ۲) شرکت (ب) معمولاً اعمال غیر منتظره ای که منجر به نتایج منفی برای شرکت ( الف ) می شود را اتخاذ نخواهد کرد. (فونتنت و هیمن، ص۱۲۱۳) اعتماد بعنوان میل و خواسته برای تکیه و اطمینان کردن بر یک شرکت معامله ای که به او اطمینان وجود دارد. تعریف شده است . بویژه گانسان[۷۸] اظهار می کند که تعریف اعتماد باید شامل دو جزء ۱) اعتبار و ۲) سخاوتمندی باشد . اعتبار به مقدار اعتقادی که یک شریک کانال به عضو دیگر از گروه ۲ تایی مبنی به دارا بودن مهارت و آگاهی برای انجام یک وظیفه بطور موثر را دارد ، نسبت داده می شود .
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سخاوتمندی به حوزه ای اشاره دارد که بر طبق آن یک شریک در کانال معتقد است که عضو مقابل او در پیوند میانشان ، نیات و انگیزه های سودمندی برای او دارد. حتی وقتیکه شرایط و موقعیت های جدیدی رخ بدهد و برای آن شرایط و موقعیت های جدید هیچگونه قول وعده خاصی وجود نداشته باشد . (مهتا.ر و همکاران[۷۹]،ص۱۵۷)
از اینرو مولفه اعتبار در اعتماد ، روی انتظارات مشترک ،عمل نمودن واقعی شرکای کانال به گفته هایشان و یا بیانیه های نوشته شده آنها تمرکز دارد . در صورتیکه سخاوتمندی روی نیات و انگیزه های شرکای معامله متمرکز است . اعتماد در اعتبار یک شریک یک اعتقاد است که شریک روی حرف خود می ایستد ،وظایف و وعده های داده شده را انجام می دهد و صادق است . اعتماد در سخاوتمندی یک اعتقاد است که شریک علاقمند به رفاه شرکت است و نمی خواهد اعمال غیر منتظره ای انجام دهد که بطور منفی به شرکت تاثیر بگذارد . .(فان بروگن و همکاران ،ص۱۴۲)
بر طبق نظر نوتبون[۸۰] اعتماد ممکن است مربوط به توانایی یک شریک به انجام کار طبق وعده ها ( اعتماد صلاحیت) یا نیات او برای انجام آن ( اعتماد حسن نیت) باشد . بر اساس گفته های داس و تنگ[۸۱] ، اعتماد حسن نیت و اعتماد صلاحیت می توانند یک امتیاز و برتری روشنی را عرضه نمایند . (لیو و همکاران، ص۳)
اعتماد حسن نیت(GT) بعنوان انتظاراتی که بعضی ها در رابطه اجتماعی ، وظایف اخلاقی و مسئولیت برای نشان دادن یک نگرانی ویژه برای علایق دیگران ، بیش از خودشان دارند تعریف می شود که این معنی مشابهی با اعتماد سخاوتمندی دارد و این بر می گردد به یک انتظار مثبت از سخاوتمندی شریک که یک امر حسی و شهودی است . اعتماد صلاحیت(CT) بر مبنای مقداریکه یک طرف اعتقاد دارد که شریک معامله اش مهارت و آگاهی حرفه ای لازم را برای انجام کار ، بطور اثربخش برای دستیابی به منافع را دارا می باشد ، تعریف می شود . (لیو و همکاران، ص۳)
بر حسب تئوری هزینه معامله برای اعضای دو تایی ، اینکه سعی شود همه عدم اطمینان ها را در یک قرارداد نوشته شده پیش بینی شود ، غیر ممکن و هزینه زا است . البته از زمانیکه ممکن است معاملات دارای انصاف و درستی نباشد و رفتارهای فرصت طلبانه از قبیل نفع شخصی و تقلب وجود داشته باشد ، اعتماد می تواند خودش یک رفتار ریسکی باشد . بنابراین اعتماد نه تنها به انگیزه های موجود فردی بلکه به فعالیتهای ریسکی آنها نیز وابسته است . اعتماد معمولاً با ریسکها به وجود می آید . (لیو و همکاران، ص۳) اعتماد در یک رابطه ، ریسکهای مربوط به وابستگی را کاهش می دهد و به سطح عدم اطمینان ، تناسب اطلاعات برای تصمیم گیری ، قابلیت پیش بینی نتایج تصمیم و اطمینان تصمیم بستگی دارد . (فونتنت و هیمن، ص۱۲۱۳)
نقش اعتماد
خدمت اینگونه تعریف می شود که هر عمل یا عملکردی که شخصی ( یک طرف ) به شخص دیگر ( طرف مقابل ) عرضه می کند ، بطوریکه اساساً ناملموس بوده و موجب مالکیت چیزی برای طرف مقابل نمی گردد . بر عکس محصولات فیزیکی ، محصولات خدماتی را نمی توان قبل از خرید لمس کرد ، بویید یا شنید . بدلیل این ویژگی بارز ، مصرف کننده همواره محصولات خدماتی را محصولاتی با ریسک بالا می پندارد . از این حیث ، مصرف کننده بایستی باطناً به ارائه کننده خدمت در تحویل خدمت مورد نظر اعتماد کند . موفقیت رابطه تا حدود زیادی به میزان اعتمادی که بین مشتری فراهم کننده خدمات مالی وجود دارد ، بستگی داشته و اعتماد برای هر دو طرف مهم است . (عباسی ، ص ۵۵) شرکتها وقتی به یکدیگر متعهد می شوند که رابطه مهم بوده و به یکدیگر اعتماد داشته باشند. اعتماد همراه با تعهد یک بلوک ، زیربنای اساسی برای مدل ارتباطی می باشد که بازاریابان را برای کار در یک سرمایه گذاری رابطه مند ماندگار و باقی ماندن در یک موقعیت کوتاه مدت برای رسیدن به منفعت بلندمدت ، توسط ماندن با شرکای حاضر تشویق می کند . اعتماد فاکتور کلیدی در تعیین جهت گیری های بلندمدت است ، زیرا باعث تمرکز روی شرایط آینده می شود و احتمال اینکه سایرشرکا فرصت طلبانه عمل کنند را کاهش می دهد . (وانگ[۸۲] ،ص۸۳)
تحقیقات نشان داده است که طول مدت رابطه مشتری یک شرکت با ادراک و پنداشتی که مشتری از میزان قابل اعتماد بودن آن شرکت دارد رابطه مثبتی وجود دارد . بنابراین موسسات مالی به منظور بهبود روابط خود با مشتریان خود ، بایستی تلاش کنند تا قابل اعتماد بودن شرکت خود رانزد مشتری افزایش دهند . ( عباسی ، ص ۵۵)
پارامترهای کلیدی اعتماد
احساس اعتماد مشتری نسبت به یک شرکت به عوامل زیادی بستگی دارد. بطورکلی، بالا بردن اعتماد مشتری نسبت به شرکت مستلزم توجه به پارامترهای کلیدی ذیل می باشد: (عباسی،صص ۵۷- ۵۶)
۱)پنداشت از ریسک- در موقیتهایی که اعتماد نقشی ایفا می کند همچون رابطه بین یک مشتری و موسسه مالی ، ریسک یکی از عوامل نقش آفرین در آن می باشد . در اغلب مواقع ، میزان ریسک یک طرف به عملکرد طرف مقابل بستگی دارد . در چنین شرایطی اعتماد نقش مهمی ایفا می کند . یکی از شیوه های افزیش اعتماد مشتری ،کاستن پنداشت ریسک مشتری است که فراهم کردن تضمین های قانونی و قراردادی می تواند در تحقق آن کمک شایانی کند .
۲) تضمین های قراردادی - تضمین های قراردادی اساساً نیاز به رفتار مبتنی بر اعتماد را مرتفع می سازد . گرفتن تضمین در خریدها برای مشتریان به نوعی تدبیر اندیشی مبدل گشته است که ممکن است در قالب ضمانت نامه ،گارانتی و سایر وعده وعیدهای روشن یا مبهم ظاهر شود .
اطمینان : اعتماد زمانی به وجود می آید که شخص تا حدودی نسبت به انتظاراتی که از رفتار طرف مقابلش دارد اطمینان حاصل کند . این اطمینان در موسسات مالی ریشه در تعدادی از عوامل دارد . اگر مشتری در تجربه قبلی خود رضایت بخشی از موسسه داشته باشد ، مشتری با توجه به تجربه قبلی خود ، دلایل زیادی برای خود دارد که تجربه مجدد وی از آن موسسه ، رضایت او را همچون گذشته تامین خواهد نمود . بطوریکه برای تجربه دوم ، اعتماد بیشتری نسبت به موسسه خواهد داشت . « یک تجربه خوشایند و رضایت بخش به کاهش پنداشت از ریسک مشتری خواهد انجامید ». اگر مشتریان هیچگونه تجربه قبلی نداشته باشند ، توصیه های دیگران می تواند اطمینان و اعتماد آنها را در رویارویی با آن سازمان افزایش دهد .
۳) فرهنگ شرکت - همه موسسات مالی در یک کشور یا یک منطقه در محیط مشابه و یکسانی به فعالیت می پردازند و در محدوده خاصی که توسط قوانین و مقررات تعیین شده با هم رقابت می کنند . از اینرو موسسات می توانند از طریق ارائه تضمین های مضاعف ، همچون فرهنگی که خاص سازمان آنها باشد ، مزیتی استراتژیک کسب نمایند . اعتماد مشتری بر سازمانی که در سرمایه گذاری در نیروی انسانی یا کسب جوایز در کیفیت خدمات شناخته شده و زبانزد باشد ، افزایش قابل توجهی می یابد .
۳-۲)تعهد - تعهد در روابط یک پیش نیاز اساسی برای روابط بازاریابی صنعتی موفق می باشد و همچنین بعنوان یک شاخص حیاتی کیفیت رابطه دیده می شود .(فان بروگن و همکاران ،ص۱۴۳)
اندرسون و ویتز[۸۳] تعهد را بعنوان یک میل برای توسعه یک رابطه پایدار ، یک خواسته برای ساختن یک فداکاری کوتاه مدت برای حفظ رابطه و یک اطمینان در پایداری رابطه تعریف می کنند . (فان بروگن و همکاران ،ص۱۴۳)فولرتن[۸۴] اظهار می دارد که تعهد مشتری به یک تهیه کننده یک محرک بسیار مهم وفاداری مشتری در صنایع خدماتی است و بر طبق گفته مولفان بی شماری ، ساختار تعهد بعنوان ساختار مرکزی در بازاریابی رابطه مند می باشد . فهر[۸۵] آنرا بعنوان یک تمایل برای ادامه یک دوره از فعالیت و عمل از قبیل نگهداری یک رابطه با یک شرکت کسب و کار نشان داده است . ادبیات رابطه خریدار/ فروشنده ، تعهد را بعنوان یک ضمانت ناآشکار یا آشکار از استمرار رابطه ای میان طرفین مبادله تعریف می نماید . در شرایط ساده تر ، تعهد به انگیزش به ماندن با یک عرضه کننده اشاره دارد . در یک رابطه کسب و کار، تعهد یک احساس روانشناختی ذهن به واسطه اینکه یک روش ( برخورد/ نگرش ) تشکیل می شود ، در خصوص استمرار یک رابطه با یک طرف کسب و کار می باشد . (رایرون و میلر ،ص۲۴)
تعهد در روابط بصورت تمایل تحمل شریک مقابل ، جهت حفظ یک ارتباط ارزشمند تعریف می شود و زمانی به وجود می آید که یک طرف باور دارد که روابط مهم است و حداکثر تلاش را تضمین می کند تا روابط را حفظ کرده و یا افزایش دهد .در این تعریف موثراز تعهد ، دو چیز غایب است که آنها ابعاد ابزاری[۸۶] و موقتی[۸۷] هستند . تعهد ابزاری زمانی وجود دارد که طرف مقابل ، راه دیگری ندارد ویا با سرمایه خاصی سرمایه گذاری کرده است و یا هر دوی آن . تعهد موقتی زمانی وجود داردکه طرفین از تداوم ارتباطات انتظاراتی دارند . البته تعریف اصلی تعهد در بازاریابی رابطه مند ، بر مفهوم جهت گیری بلندمدت ، بیشتر مربوط است . یک خط مشی بلندمدت زمانی وجود دارد که گروه ها بر اهداف بلندمدت تمرکز می کنند و براین باورند که روابط در آینده برای هر دو طرف سودمند خواهد بود و اساساً این باور که یک ارتباط به نتایج مطلوب دست خواهد یافت بین گروه ها تعهد ایجاد خواهد نمود .(کوته و همکاران، ص۵۹۶)
بر حسب رابطه میان تعهد و وفاداری ، دیک و باسو[۸۸] اشاره می کنند که نتایج بالقوه تعهد ممکن است شامل ارتباطات دهان به دهان ( یکی از مهمترین جنبه های وفاداری نگرشی ) باشد . (رایرون و میلر ،ص۲۴)
تعهد یک شاخص مهم و حیاتی از یک جهت گیری بلندمدت در رابطه است که منتهی به هنجارهای اجتماعی – رابطه ای بزرگتر و تمایلات فرصت طلبانه کوچکتر و کمتر می شود که سرانجام باعث افزایش منافع رابطه می گردد .(فان بروگن و همکاران ،ص۱۴۳)
تعهد اثر بخش ، سودمندی و کارایی تبادلات رابطه ای را افزایش می دهد . تعهد ، رضایت دو جانبه طرفین و عملکرد مالی روابط دو جانبه را تحت تاثیر قرار می دهد . تشکیلات متعهد ، بر نتایج بلند مدت تمرکز داشته و تلاش می کنند تا از طریق یک سری از معاملات منافع را افزایش دهند ، که یک چشم انداز بلند مدت و تمرکز بر اهداف آینده در مفهوم تعهد محوری می باشد . تعهد با استقرار هنجارهای ارتباطی که شامل انعطاف پذیری و اتحاد است ، کارایی روابط متقابل را افزایش می دهد . (کوته و همکاران ،ص۵۹۶)
مشتریانی که تعهد بالایی به یک محصول یا خدمت دارند ، بیشتر خرید خواهند نمود . از طرف دیگر ، تعهد به بعد رفتاری وفاداری منتهی می شود . در حمایت از این تصور ، پریتچارد[۸۹] یک مسیر معنی دار از ایستایی به تغییر ( تعهد ) و به وفاداری پیدا نمود . همچنین بر اساس دلایل تجربی محققین ، یک رابطه میان تعهد مشتری و قصد خرید آینده و قصد ماندن در رابطه وجود دارد . (رایرون و میلر ،ص۲۴)
۳-۳)رضایت
رضایت در رابطه بعنوان یک حالت عاطفی و موثر مثبت ، منتج از ارزیابی همه جنبه های رابطه کاری شرکت با شرکت دیگر تعریف می شود . رضایت نقش با اهمیت در روابط بازی می کند و توسط آن می توان درک نمود که آیا افزایش همکاری میان شرکا سودمند می باشد یا خیر ، و همچنین رضایت باعث خاتمه یافتن کمتر روابط می شود. کاتلر ، این مفهوم مهم را بعنوان کلید نگهداری مشتری بیان می نماید . دلایل تجربی و تئوریکی م.(فان بروگن و همکاران ،ص۱۴۲)تعددی رابطه میان رضایت و نگهدری مشتری و یا وفاداری مشتری را نشان می دهد . برطبق تحقیق محققین، رضایت یک عامل تعیین کننده کلیدی به هر سطح از وفاداری به مارک می باشد . همچنین اغلب محققان رضایت را بعنوان محرک بر احتمال خرید یا استفاده مجدد از خدمات یا محصول یک تهیه کننده بیان نموده اند . (رایرون و میلر ،ص۲۵)
انتظار می رود رضایت از بوجود آمدن ارزش ، توسط کاری که بازاریاب و مشتری با یکدیگر انجام می دهند حاصل شود . این قبیل موقعیت ها به سهولت در بازاریابی B2B آشکار است و اغلب شامل مدیریت زنجیره ، تامین ادغام های شرکت و یا کانالهای بازاریابی یکپارچه شده می شود .(تینسلی[۹۰]،ص۷۰)
۲-۴-۸)مدل بازارهای شش گانه
در محیط متلاطم و پیچیده کسب و کار امروز، به نقش بازاریابی در سازمان ، فراتر از یک واحد سازمانی صرف نگریسته می شود . بازاریابی جدید ، حول محور حداکثر سازی ارزش مشتری از طریق نقش های مرز گستری مشتریان وفادار ، هماهنگ کننده های داخلی ، مدیران استراتژیک و واسطه های مشارکت درون شبکه سازمان ، می چرخد . ( عباسی ، صص ۳۳-۳۴) کریستوفر و پاین و بالانتاین برای اولین بار در سال ۱۹۹۱ چارچوبی برای بازاریابی رابطه مند که متشکل از ۶ بازار بود مطرح نمودند. (وینتر و پریس ،ص۲٫ رابینسون و جکسون ،ص۳)
مدل بازارهای ۶ گانه ، بازاریابی رابطه مند را در سطح سازمانی مورد توجه قرار می دهد و این مدل ۶ بازار را نشان می دهد که هر یک ابعادی از بازارهای رابطه مند را در بر می گیرد که روابط با آن گروه ها و بخش ها ، بطور بالقوه مستقیم یا غیر مستقیم بر اثر بخشی سازمان در بازار تاثیر می گذارند .
شکل۲ – ۱۹ ) حوزه بازارهای شش گانه ( عباسی ، ص ۳۵)
در این مدل ، بازارهای داخلی که در درون سازمان قرار گرفته ، در مرکز این مدل واقع شده است . این چارچوب به بازاریابی داخلی بعنوان تسهیل کننده ، هماهنگی کننده و حمایت مدیریت از روابط با گروه های سایر بازارها می نگرد .
البته این مدل با اوج گرفتن تحقیقات و مطالعات بازاریابی رابطه مند چندین بار مورد بازنگری قرار گرفته که مهمترین آنها ، قرار گرفتن بازار مشتریان در کانون چارچوب است که توسط کروانس و پیرسی[۹۱] مطرح شد . قرار دادن مشتری در مرکز مدل بازارهای ۶ گانه ، منعکس کننده هدف بازاریابی رابطه مند ، یعنی ایجاد ارزش برای مشتری و رضایت و وفاداری وی است که بهبود سودآوری در بلندمدت را برای شرکت به همراه خواهد داشت . ( عباسی ، صص ۳۵-۳۴)
الف ( بازار مشتریان :
شناسایی رابطه مستقم و مثبت حفظ مشتریان با سودآوری ، اولین بار توسط شرکت مشاورین مدیریت « باین و کو[۹۲] » مورد پژوهش قرار گرفت که مزایای حفظ مشتریان از طریق ایجاد رابطه ، با استقبال چشمگیر جامعه کسب و کار مواجه شد . ( عباسی ، ص ۳۶) البته تمرکز اولیه فعالیتهای بازاریابی روی ارباب رجوع تکیه می کند و تاکید روی روابط بلندمدت بازاریابی رابطه مند و نه فقط فروشهای شخصی ( بازاریابی معامله ای ) دارد . (وینتر و پریس ،ص۲)از اینرو روابط با مشتریان در مدل اصلاح شده همیشه در کانون تمام فعالیتهای شرکت باقی می ماند و بعد از تعدیل مدل ، بازار مشتریان در مرکز و احاطه شده توسط بازارهای دیگر قرار می گیرد . (اشمیت و وگل[۹۳]،ص۴)
اینکه مشتری شرکت ، مصرف کننده نهایی کالا یا خدمات است یا خیر ، بستگی به موقعیتی دارد که عرضه کننده در فرایند عرضه ارزش به مشتری دارد . اغلب سازمانها هم دارای مشتریانی تجاری ( واسطه ها ، توزیع کننده ها و خرده فروشان ) و هم مصرف کننده ( خریداران و استفاده کنندگان نهایی ) هستند . اما اینکه روابط قوی با کدام گروه و دسته ها برای شرکت مفیدتر و سودمند می باشد به قدرت نسبی هر یک از مشتریان فوق در سیستم ارائه ارزش بستگی دارد . بنابراین این نکته را نباید از نظر دور داشت که بازاریابی رابطه مند در هر موقعیتی و شرایطی مفید فایده واقع نمی شود . ( عباسی ، ص ۳۶)
گانسان بحث می کند که درک ناقص و نادرست از وقت و زمان مشتری مداری می تواند به مشکلاتی از قبیل اینکه مبادرت کردن به بازاریابی رابطه مند در صورتیکه در آن موقعیت بازاریابی معامله ای مناسب تر است ، ختم شود . پس مدیران باید هزینه ها و منافع ساختن رابطه را تعیین نمایند و از خود بپرسند آیا ساخت رابطه همیشه با ارزش تر از هزینه متحمل شده است ؟ (کومار و همکاران، ص۶۶۸) در موقعیتهایی که مصرف کننده درگیری کمی در فرایند تصمیم گیری دارد همچون محصولات مصرفی ، رویکرد معامله ای به بازاریابی برای مشتریان سودمندتر و مناسب تر خواهد بود . برای کسب و کارهایی که به عرضه خدمات مالی و حرفه ای می پردازند ، دائماً محصولات با دوام خود را « مثل اتومبیل » عوض می کنند و بسیاری از سازمانهایی که با شرکتهای تجاری سروکار دارند سرمایه گذاری در ایجاد رابطه با فرد فرد مشتریان به سادگی و روشنی قابل توجیه است )عباسی ، صص ۳۷-۳۶(
ب ) بازار مراجعان :
توصیه های دیگران می تواند یکی از عوامل تعیین کننده و مهم در ایجاد روابط بین سازمان و مشتریانش باشد . در بخش خدمات حرفه ای و تخصصی ، شبکه های اجتماعی و کسب و ارائه اطلاعات غیر رسمی در هدایت و شکل گیری تماسهای رسمی بسیار رایج است . تبلیغات دهان به دهان یکی از منابع شناخته شده و معتبر جستجوی اطلاعات برای مصرف کنندگان قبل از خرید محصولات گران قیمت یا خدمات پر ریسک می باشد.(عباسی ، ص ۳۷) توصیه دیگران ، در موقعیت هایی که محصولات وخدمات مشابه بسیار زیاد است ، یکی از شیوه های مطمئن و ساده کاهش گزینه ها برای مصرف کنندگان می باشد. (وینتر و پریس ،ص۲٫ اشمیت و وگل،ص۱۴)
همچنین در مواقعی که مشتریانی قصد خرید محصولاتی را دارند که ارزیابی آن پیچیده و مشکل باشد برای کاهش میزان ریسک متصور خود به سراغ توصیه افراد مورد اعتماد و ثالث خواهند رفت . (عباسی ، ص ۳۷)
ج) بازار داخلی :
در دیدگاه بازاریابی سنتی ، بازار داخلی هیچگونه نقش مهمی بازی نمی کرد ، در حالیکه بازاریابی رابطه مند به اهمیت مشتریان داخلی تمرکز می نماید . کارمند بعنوان یک قابلیت برای افزایش عملکرد جایگاه بازار خارجی مورد توجه قرار می گیرد . شرشیک[۹۴] بیان میکند که برآوردن نیازهای کارکنان برطبق خواسته های آنها پایه و اساس برآوردن نیازها و خواسته های مشتریان برطبق نیازشان است . (اشمیت و وگل،ص۱۰) بازار داخلی شامل کارکنان یک شرکت است که باید درگیر با کسب و کار و قسمتی از یک کسب و کار باشد .آنها برای بازاریابی مهم هستند ، بطوریکه کارکنان با سطوح بالای رضایت و آنهایی که روابط بلندمدت با شرکت دارندو با آن کسب و کار آشنا هستند ، بعلت اینکه دارای درجه آگاهی و تجربه بسیار بالایی می باشند ، پتانسیل لازم برای تامین رضایت ارباب رجوع و ایجاد اعتماد و روابط با مشتریان را دارا هستند .( وینتر و پریس ،ص۲)
د ) بازار جذب نیروی انسانی :
سازمانهای کنونی ، استخدام به شیوه سنتی را کنار گذارده و به استخدام قراردادی ، تامین منابع از خارج و مشارکت روی آورده اند که به آنها اجازه می دهد تا در مقیاس وسیع و موقتی به مهارتها و تخصصهای لازم دست یابند . ( عباسی ، ص ۳۸( از اینرو گروه های خاصی ازکارکنان هستند که تجارب و مهارتهای آنها نقش مهمی را در ایجاد و حفظ شایستگی های محوری یک سازمان ایفا می کنند . بازار جذب نیروی انسانی که کریستوفر ، بالانتاین و پاین برای نخستین بار وارد متون بازاریابی رابطه مند کرده اند ، به کارکنانی اشاره می کند که بطور بالقوه دارای خصوصیات و ویژگیهایی هستند که برای حفظ و تقویت شایستگی محوری ضروری و حیاتی است . بعلاوه به گروه ها و دسته های ثالثی اشاره می کنند از قبیل دانشگاه ها ، دانشکده ها ، آژانسهای کاریابی و سایر مراکز که با توده وسیعی از این کارکنان بالقوه سروکار دارند .منطق این کار در این است که اگر سازمانی می خواهد بهترین و ارزنده ترین افراد را جذب نماید باید در مرحله نخست خود را به گروه ها و نهادهای ثالث ذی نفوذ معرفی کند و روابط خوبی با آنها برقرار نماید تا بتواند بهترین نیروی کار آموزش دیده و با تجربه را از آنها بدست آورد . (وینتر و پریس ،ص۳٫ اشمیت و وگل،ص۱۰)
هـ ) بازار تاثیرگذاران :
کریستوفر و همکاران از اصطلاح تاثیرگذاران برای آن گروه و دسته هایی که بر سازمان ومشتریان بالقوه اش تاثیر می گذارند به کار می برد . دولتها ، نهادهای دولتی ، مطبوعات و رسانه ها ، مراکز حرفه ای و سرمایه گذاران و گروه های فشار از آن دسته اند. (وینتر و پریس ،ص۲٫ اشمیت و وگل،ص۱۴)حفظ روابط خوب با بازارهای تاثیرگذاران مناسب ، به شرکت اجازه میدهد که برابر با آخرین پیشرفتها در صنعت حاضر باشند و به مشتریان متعهدشان این پیشرفتها را عرضه کنند . اگر روابط سازمان با این گروه ها با دقت و فعالانه مدیریت شود نه تنها درهای بازار دیگر بر روی محصولات شرکت گشوده می شود بلکه ، موجب تقویت برخی فعالیتهای بازاریابی می گردد یا حتی جایگزین آنها می شود . برای نمونه ، مدیریت مدیرانه و ماهرانه روابط با رسانه ها در اغلب موارد می تواند ارزان تر ، اثربخش تر از تبلیغات رسمی باشد. (عباسی ، ص ۳۹) اگر چه رابطه با گروه های فوق ممکن است مستقیماً تاثیری بر افزایش محصول نگذارد ولی احتمال خرید محصول را بالا می برد یا از ورود محصول دیگر به بازار جلوگیری می کند . (وینتر و پریس ،ص۳)
و ) بازار عرضه کنندگان :
مهمترین قسمت از روابط خارجی ودر واقع مهمترین رکن مدل ، روابط شرکت با عرضه کننده ها می باشد که در ادبیات بازاریابی ، زنجیره روابط B2B نامیده می شود . آنها همچنین برطبق گفته پالمر روابط عمودی توصیف می شود که تمام یا قسمتی از زنجیره تامین را در بر می گیرد . (اشمیت و وگل،ص۶) در سالهای اخیر روابط با عرضه کنندگان یعنی جاییکه ادبیات بازاریابی و شبکه در هم می آمیزند ، در کانون توجه پژوهشگران و مقالات علمی بازاریابی قرار گرفته است . تغییر در رفتار خرید برخی از شرکتهای بزرگ تولیدی جهان در دهه ۱۹۸۰ در واکنش به تهدیدات جدی رقبای خاور دور ، خود اتفاق افتاد . آنها مجبور شدند از نگرش سنتی خود که مبادله با شرکتهای گوناگون عرضه کننده بود ، دست کشیده و به همکاری بیشتر با عرضه کنندگان محدود روی آورند.(عباسی،ص۳۹) شرکتها باید با تشخیص این حساسیت که عرضه کننده یکی از مهمترین قسمتهای تولیدشان است ، به کسب منافع توسط کار و فعالیت مشارکتی روی آورند . این امر موجب انعطاف پذیری سیستم های تولیدی شرکتها و افزایش کیفیت محصولات و کاهش هزینه ها و زمان تحویل کوتاه تر می شود که ماحصل آن بهبود موقعیت رقابتی شرکت از طریق ایجاد و ارائه ارزش برتر به مشتریان نهایی بود .( عباسی ، ص ۳۹) (وینتر و پریس ،ص۲)
فصل سوم
روش شناسی تحقیق
مقدمه
هر تحقیق فرایند علمی و روشمند است که طی آن پژوهشگر تلاش می کند تا برای یک مسئله پاسخ نظری پیدا کند و یا برای حل یک مشکل واقعی در دنیای عمل، راه کاری بیابد. از جمله ویژگیهای مطالعۀ علمی که هدفش حقیقت یابی است استفاده از یک روش تحقیق مناسب میباشد و انتخاب روش تحقیق مناسب به هدفها، ماهیت وموضوع مورد تحقیق و امکانات اجرایی بستگی دارد و هدف از تحقیق دسترسی دقیق و آسان به پاسخ پرسشهای تحقیق است ( خاکی، ۱۳۷۹،۱۴۳-۱۴۲). هرچه مساله تحقیق ویژگی های بهتری داشته باشد، فرایند تحقیق از دقت و انسجام بیشتری برخوردار خواهد بود. پژوهش گر در پژوهش، فرضیه یا اهدافی را صورت بندی کرده و یا علاقه مند است که آن ها را آزمون کند. جهت این عمل باید اطلاعاتی را جمع آوری کند. آن که این اطلاعات را از کجا (جامعه آماری)، با چه روشی (روش نمونه گیری و حجم آن) و چگونه (ابزار، آزمون و طرح) گرد آوری شده است را روش اجرای پژوهش گویند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این فصل پس از بیان نوع تحقیق، روش تحقیق، روش گردآوری داده ها، جامعه ، نمونه و روش سنجش اعتبار پرسشنامه ها، آزمون های آماری مورد استفاده و …، مطرح می گردد.
۳-۱ روش تحقیق
هدف از تحقیق حاضر توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص است. تحقیق حاضر از لحاظ هدف،تحقیقی کاربردی محسوب می شود. و چون به صورت پژوهشی از پرسشنامه برای جمع آوری داده های آن استفاده شده و محقق عملا در جریان تحقیق درگیر شده است، لذا تحقیق از لحاظ نحوی گردآوری داده ها، از نوع تحقیقات میدانی به شمار می رود .این تحقیق، توصیفی پیمایشی از شاخه میدانی است. در این تحقیق نیز اطلاعات، در یک زمان خاص جمع آوری گردیده و لذا از نوع مقطعی است.توصیفی است چرا که اولا، شامل مجموعه روشهایی است که هدف آنها توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است و ثانیا، اجرای تحقیق می تواند به شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فراگرد تصمیم گیری، کمک کند (سرمد و همکاران ۱۳۸۱ ). تحقیق توصیفی آن چه را که هست توصیف و تفسیر میکند و به شرایط وروابط موجود، عقاید متداول، فراگردهای جاری، آثار مشهود یا روندهای در حال گسترش توجه دارد (خاکی، ۱۳۷۹).این تحقیق پیمایشی می باشد زیرا در این نوع تحقیق هدف بررسی توزیع ویژگیهای یک جامعه است در پژوهش پیمایشی پارامترهای جامعه بررسی می شوند. در اینجا پژوهشگر با انتخاب نمونه ای که معرف جامعه است به بررسی متغیرهای پژوهش می پردازد.
۳-۲ متغیر های پژوهش
در یک تحقیق برای پاسخ دادن به سئوال های تحقیق و یا آزمون فرضیه ها ، تشخیص متغیرها ضروری است. فرضیه کلی در این تحقیق این است که اعتماد، رضایت مشتری و تعهد به رابطه بر وفاداری به برند و آگاهی از برند و ارزش ویژه برند وتصویر بیمارستان تاثیر معنی داری دارند.در این تحقیق ، دو نوع متغیر در نظر گرفته شده است.متغیر تصویر بیمارستان(بیمارستان خصوصی پارسیان شهر تهران ) وفاداری به برند و آگاهی از برند و ارزش ویژه برند متغیر وابسته و متغیرهای اعتماد ،رضایت مشتری وتعهد به رابطه به عنوان متغیر های مستقل در نظر گرفته شده است.
۳-۳ جامعه و نمونه آماری
۳-۳-۱ جامعه آماری
یک جامعه آماری عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدها که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند. صفت مشترک صفتی است که بین همه عناصر جامعه آماری مشترک و متمایز کننده جامعه آماری از سایر جوامع باشد (آذر، مومنی، ۱۳۸۰ ). همچنین در تعریفی دیگر بیان شده است که جامعه تحقیق، مجموعه حقیقی یا فرضی است که نتایج تحقیق به آن انتقال داده میشود( دلاور، ۱۳۸۰).جامعه آماری تحقیق موردنظر عبارتست از استفاده کنندگان از خدمات بهداشتی و درمانی بیمارستان خصوصی پارسیان شهر تهران.
۳-۳-۲ نمونه آماری
گروه نمونه، یک مجموعه فرعی از جامعه آماری است که با مطالعۀ آن محقق قادر است نتیجه را به کل جامعۀ آماری تعمیم دهد (سکاران، ۱۳۸۱). یا به عبارت دیگر، تعداد محدودی از آحاد جامعه آماری که بیان کننده ویژگیهای اصلی جامعه باشد را نمونه گویند (آذر، مؤمنی، ۱۳۸۷).
در این تحقیق از آنجایی که جامعه موردنظر استفاده کنندگان از خدمات بهداشتی و درمانی بیمارستان خصوصی پارسیان شهر تهران در نظر گرفته شده اند تهیه فهرست از تمامی استفاده کنندگان از خدمات بهداشتی و درمانی بیمارستان خصوصی پارسیان شهر تهران زمان بر و هزینه بردار است لذا جامعه به صورت نامحدود در نظر گرفته شده است.نوع نمونه گیری ،نمونه گیری تصادفی ساده و برای تعیین حجم نمونه با بهره گرفتن از روش کوکران ، حجم نمونه تعداد۲۰۰ به دست آمد.از اینرو تعداد ۲۰۰ پرسسش نامه بین اعضا جامعه توزیع گردید که در تجزیه و تحلیل مورد استفاده قرار گرفت.
۳-۴ منابع و روش گردآوری داده ها
مهمترین روش های گردآوری داده ها در این تحقیق بدین شرح است:
۱٫ مطالعات کتابخانه ای : در این قسمت جهت گردآوری داده ها در زمینه مبانی نظری و ادبیات تحقیق موضوع، از منابع کتابخانه ای، مقالات، کتابهای مورد نیاز و اینترنت استفاده شده است.
۲٫ تحقیقات میدانی: در این قسمت به منظور جمع آوری داده ها برای تجزیه و تحلیل از پرسشنامه استفاده گردیده است.
۳-۵ روش اندازه گیری متغیرهای پژوهش
در این پژوهش ۲۰۰ پرسشنامه جمع آوری شده است . سؤالات پرسشنامه مذکور شامل ۲ بخش عمده میباشد:۱٫ سؤالات عمومی : در سؤالات عمومی سعی شده است که اطلاعات کلی جمعیت شناختی در رابطه به پاسخ دهندگان جمع آوری گردد. این بخش شامل ۶ سؤال میباشد.
۲٫ سؤالات تخصصی : این بخش شامل ۳۹ سؤال است. در طراحی این قسمت سعی گردیده است که سؤالات پرسشنامه تا حد ممکن قابل فهم باشد. برای طراحی این بخش از طیف پنج تایی لیکرت استفاده شده است که یکی از رایج ترین مقیاس های اندازه گیری به شمار میرود. بر اساس مطلوبیت شاخص مورد نظـر از امتیاز ١ تا ۵ به گزینه ها اختصاص داده شده است. امتیاز ۵ به گزینه خیلی زیاد و امتیـاز ١ بـه گزینـه خیلی کم اختصاص داده شده است.
۳-۶ روایایی و پایایی پرسش نامه
۳-۶-۱ تعیین اعتماد (پایایی) [۷۸]پرسش نامه
پایائی دلالت بر آن دارد که ابزار اندازهگیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی بدست میدهد. دامنه ضریب اعتبار از صفر تا یک است(هومن،۱۳۷۰، ۱۱۶). ضریب پایایی صفر معرف عدم پایایی و ضریب پایایی یک معرف پایایی کامل است. “پایایی کامل” واقعاً به ندرت دیده میشود و در صورت مشاهده قبل از هر چیز باید به نتایج شک کرد . برای محاسبه ضریب پایایی ابزار اندازهگیری، شیوههای مختلفی به کار برده میشود. از جمله:
الف) اجرای دوباره آزمون یا روش بازآزمایی[۷۹]
ب) روش موازی یا روش آزمونهای همتا[۸۰]
ج) روش تصنیف یا دونیمه کردن آزمون[۸۱]
د) روش کودر _ ریچاردسون[۸۲]
ه) روش آلفای کرونباخ[۸۳]
مشهورترین ضریب اعتبار از طریق یکبار اجرای آزمون توسط کرونباخ ارائه شده است که به ضریب آلفای کرونباخ معروف است. این روش برای محاسبه هماهنگی درونی ابزار اندازهگیری از جمله پرسشنامه به کار میرود. در این ابزار پاسخ هر سئوال میتواند مقادیر عددی مختلف را اختیار کند. (بازرگان: ۱۳۷۶؛ ۱۶۹). پایایی قابلیت تکرار روش یا ابزار اندازه گیری است . اگر روشی از پایایی برخوردار نباشد ، داده های گردآوری شده روایی ( اعتبار ) نیز نخواهند داشت . بدین منظور یک نمونه اولیه شامل ۳۰ پرسشنامه پیش آزمون گردید و سپس با بهره گرفتن از داده های به دست آمده از این پرسشنامه و به کمک نرم افزار spss میزان ضریب اعتماد با روش آلفای کرونباخ (۰٫۹۶۵) محاسبه شد که نشان دهنده پایایی بسیار خوب پرسشنامه می باشد.جدول ۳-۱ ضریب آلفای کرونباخ متغیرهای تحقیق را به صورت زیر نشان میدهد.
جدول۳-۱ میزان آلفای کرونباخ پرسشنامه | |||||
نام مولفه | تعداد سوال | آلفای کرونباخ | حجم نمونه | ||
آگاهی نسبت به برند | ۶ | ۰٫۸۳۲ | ۲۰۰ |
عزت نفس فردی
۲۱۳/.
۲۶۱/.
۶۸۰/۱
۰٫۰۰۰
عزت نفس اجتماعی
۱۲۴/.
۱۵۷/.
۳۳۶/۱
۰۲۲/.
عزت نفس تحصیلی
۲۵۸/.
۳۳۷/.
۰۵۲/۲
۰٫۰۰۰
عزت نفس خانوادگی
۲۴۹/.
۳۳۲/.
۰۴۶/۲
۰٫۰۰۰
یافته های جدول بالا نشان می دهد که تمامی مؤلفه های حرمت خود قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر می باشند. به عبارتی می توان گفت با افزایش یک واحد از عزت نفس تحصیلی و خانوادگی می توان انتظار داشت که ۳۳ درصد از نمره پیشرفت تحصیلی بیشتر گردد.
فصل پنجم
بحث و نتیجه گیری
بحث
پژوهش حاضر با عنوان رابطه کمال گرایی و حرمت خود با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی اجرا گردید. جامعه آماری آن را کلیه دانش آموزان دختر و پسر مقطع دبیرستان که در سال تحصیلی ۱۳۹۲-۱۳۹۳ شهر اروندکنار تشکیل داد. همچنین نمونه پژوهش حاضر عبارت بود از ۱۶۰ نفر دانش آموز (۸۰ نفر پسر و ۸۰ نفر دختر) بود که به صورت تصادفی از جامعه انتخاب شده بودند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش عبارت بودند از: ۱)مقیاس کمالگرایی، ۲) پرسشنامه حرمت خود کوپر اسمیت و ۳) معدل پایان ترم برای سنجش پیشرفت تحصیلی. در نهایت برای تحلیل داده ها از آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون متغیره استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS استفاده شد.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در مورد فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر اینکه «بین کمال گرایی و حرمت خود با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه وجود دارد» بر اساس ضرایب همبستگی پیرسون رابطه مثبتی بین کمال گرایی و حرمت خود با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان وجود دارد. بر این اساس می توان چنین استنباط کرد که کمال گرایی با پیشرفت تحصیلی و حرمت خود با پیشرفت تحصیلی دارای ارتباط می باشند. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیره نشان داد که متغیرهای کمال گرایی و حرمت خود، باهم ۲۸ درصد از واریانس متغیر ملاک یعنی پیشرفت تحصیلی را پیش بینی میکنند. همچنین نتایج آزمون F نشان داد که متغیرهای کمال گرایی و حرمت خود پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دارند.
یافته های حاصل از این فرضیه با یافته پژوهش های نجفی، دهشیری، شیخی و دبیری(۱۳۹۰)، بختیارپور، حافظی و بهزادیشینی (۱۳۹۰)، اکبری (۱۳۸۸)، مهرابی زاده هنرمند، علامه و شهنی ییلاق (۱۳۸۶)، بشارت (۱۳۸۳)، قهرمانی، بشارت و نقی پور (۲۰۱۱)، کلانترکوشا، حاجی هاشمی، اجاقی، رادکریم و انصاری (۲۰۱۳) و وانگ (۲۰۱۲) همسو است.
در مورد تبیین یافته های حاصل از این فرضیه می توان گفت احساس شایستگی شخصی و خویشتن پذیری، تعیین کننده سطح کلی حرمت خود محسوب می شوند. کمال گرایی سازگار و مثبت به فرد امکان می دهد که بتواند با وجود معیارهای بالا، محدودیت های شخصی و محیطی را واقع بینانه بپذیرد و متناسب با توانایی های شخصی، موفقیت و احساس رضایت را تجربه کند. تجربه موفقیت و احساس رضایت با افزایش سطوح احساس شایستگی شخصی، سطح حرمت به خود را بالا می برد، بر عکس کمال گرایی ناسازگار و نوروتیک، که از سویی بر حسب معیارهای دست نیافتنی و کامل شخصی و از سوی دیگر، بر اساس عدم رضایت و انتقادگری مستمر از عملکرد شخصی، معین می شود، احتمال تجربه موفقیت و احساس رضایت را به شدت کاهش می دهد. این تجربه های ناخوشایند، احساسات عدم شایستگی شخصی را بر فرد تحمیل می کنند و حرمت خود را کاهش می دهند که این ناسازگاری در کمال گرایی و کاهش در حرمت به خود به دلیل مشکلاتی که در عملکرد فرد به بار می آورد موجب پدید آمدن اختلالاتی در عملکرد تحصیلی فرد می گردد.
در مورد فرضیه فرعی اول مبنی بر اینکه «بین کمال گرایی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر رابطه وجود دارد»، بر اساس بررسی ضرایب همبستگی، بین مؤلفه های کمال گرایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر در تمامی مؤلفه ها به جز نشخوار فکری، رابطه معنادار وجود دارد. بین مؤلفه های معیارهای بالا برای دیگران، نظم و سازماندهی، هدف مندی و تلاش برای عالی بودن با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت، که می توان گفت با افزایش این مؤلفه ها در دانش آموزان پسر میزان پیشرفت تحصیلی نیز افزایش می یابد. اما در مؤلفه های تمرکز بر اشتباهات، نیاز به تأیید و ادراک فشار از سوی والدین رابطه منفی و معناداری وجود داشت که بر طبق این یافته ها می توان گفت با افزایش این مؤلفه ها در دانش آموزان پسر به طور معناداری پیشرفت تحصیلی کاهش می یابد. در مجموع نیز کمال گرایی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر به میزان ارتباط وجود داشت. در ادامه به منظور برآورد پیش بینی کنندگی مؤلفه های کمال گرایی از پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که ابعاد کمال گرایی، ۲۲/۰ از واریانس متغیر پیشرفت تحصیلی پسران را پیش بینی میکند. همچنین نتایج آزمون F نشان داد که مؤلفه های کمال گرایی با پیشرفت پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دارند. لازم به ذکر است با وجود اینکه مؤلفه های کمال گرایی با همدیگر پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر را نشان می دهند، اما تنها مؤلفه های نظم و سازماندهی، ادراک فشار از سوی والدین، هدف مندی و تلاش برای عالی بودن پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دارند.
یافته های حاصل از این فرضیه با نتایج پژوهش آلیسون (۲۰۰۵)، توفاها و رامون (۲۰۱۰)، وانگ (۲۰۱۲)، کلانترکوشا، حاجی هاشمی، اجاقی، رادکریم و انصاری (۲۰۱۳) همسو است.
در تبیین یافته به دست آمده می توان گفت از آنجا که بین مولفه های کمال گرایی ناسازگار و پیشرفت تحصیلی پایین رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، می توان اذعان داشت که افراد کمال گرای ناسازگار تمایل دارند خود را با استانداردهای بسیار بالای تحصیلی مقایسه کنند، به این دلیل، در رابطه با عملکرد تحصیلی، اشتباهات خود را به طور شدید ارزیابی کرده و تمایل به خود انتقادی زیادی دارند. آن ها به شدن از شکست می ترسند، خود را با معیارهای بسیار سخت و بالا سنجیده و بین عملکرد و انتظارات از خود احساس ناهمخوانی می کنند. افراد کمال گرای ناسازگار دارای معیارهای بسیار بالا برای عملکرد، گرایش به قانون همه یا هیچ، و انتظار رسیدن به نتایجی بی نقص و کامل هستند که دستیابی به آن دور از انتظار است و موجب اضطراب می شود. اگر این گونه افراد به ایده آل های خود ساخته و دشوار خود نرسند، دچار اضطراب شده و احساس تقصیر می کنند و خود را سرزنش می کنند. در صورتی که این افراد تحت شرایط دشواری پرورش یافته باشند، احساس می کنند که این عوامل نباید از رسیدن به مقاصد آن ها جلوگیری کند، زیرا تصور می کنند باید آنقدر قوی باشند که بتوانند تمام سختی ها را تحمل کنند، بدون این که احساساتی همچون ترس و تسلیم و عناد را از خود ظاهر کند. تبیین دیگری که می توان برای عملکرد تحصیلی کمال گرایان ناسازگار می توان آورد این است که توجه شدیدی که این افراد به خود دارند، موجب بالارفتن اضطراب آن ها به صورت غیر منطقی خواهد شد، که این اضطراب باعث می شود کمتر قادر شوند بر روی وظایف تحصیلی خود تمرکز کنند، از این رو پیشرفت تحصیلی ضعیف تری نسبت به کمال گرایان سازگار داشته باشند.
در مورد فرضیه فرعی دوم مبنی بر اینکه «بین کمال گرایی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر رابطه وجود دارد» بر اساس بررسی ضرایب همبستگی رابطه بین مؤلفه های کمال گرایی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر در تمامی مؤلفه ها به جز ادراک فشار از سوی والدین، معنادار بود. بین مؤلفه های معیارهای بالا برای دیگران، نظم و سازماندهی، هدف مندی و تلاش برای عالی بودن با پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت به بر این اساس می توان گفت با افزایش این مؤلفه ها در دانش آموزان دختر میزان پیشرفت تحصیلی نیز افزایش می یابد. اما در مؤلفه های تمرکز بر اشتباهات، نیاز به تأیید و نشخوار فکری رابطه منفی و معناداری وجود داشت، که بر طبق این یافته ها می توان گفت با افزایش این مؤلفه ها در دانش آموزان دختر به طور معناداری پیشرفت تحصیلی کاهش می یابد. در مجموع نیز کمال گرایی با پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر به میزان ارتباط وجود داشت. در ادامه به منظور برآورد پیش بینی کنندگی مؤلفه های کمال گرایی از پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر نتایج آزمون رگرسیون چندگانه نشان داد که ابعاد کمال گرایی ۲۴/۰ درصد از واریانس متغیر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر را پیش بینی میکند. همچنین نتایج آزمون F نشان داد که مؤلفه های کمال گرایی با پیشرفت پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دارند. در ادامه نیز لازم به ذکر است که با وجود اینکه مؤلفه های کمال گرایی با همدیگر پیش بینی معناداری از پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر را نشان می دهند، اما معیارهای بالا برای دیگران و ادراک فشار از سوی والدین پیش بینی معناداری از سلامت پیشرفت تحصیلی ندارند.
یافته های حاصل از این فرضیه با نتایج پژوهش های یافته های حاصل از این فرضیه با نتایج پژوهش آلیسون (۲۰۰۵)، توفاها و رامون (۲۰۱۰)، وانگ (۲۰۱۲)، کلانترکوشا، حاجی هاشمی، اجاقی، رادکریم و انصاری (۲۰۱۳) همسو است.
در مورد تبیین و همسویی یافته های ناشی از این فرضیه می توان گفت که این یافته مانند یافته های ناشی از فرضیه فرعی اول است، به این معنی که عامل جنسیت تفاوت معناداری در رابطه بین کمال گرایی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان دختر ایجاد نکرده است.
«جرائم مانع یا بازدارنده»[۲۸۴] اصطلاحی است که نخسیت بار توسط بنتام، تحت عنوان «جرائم فرعی حاشیه ای یا تبعی»[۲۸۵] و در مقابل «جرائم اصلی»[۲۸۶] به کار گرفت. این اصطلاح یا اصطلاح «حالت خطرناک»[۲۸۷] در جرم شناسی مؤانست زیادی دارد و معمولاً در هنگام استعمال جرائم مانع، از این واژه نیز سخن به میان می آید که دلیل آن خواهد آمد.
در تبیین معنای جرائم مانع بیان شده که گاهی برای از بین بردن زمینه ارتکاب جرائم و متوقف کردن مجرم در ابتدای انحراف، برخی اعمال مقدماتی، مورد جرم انگاری قرار می گیرد.[۲۸۸] به دیگر سخن؛ گاهی برخی مقدمات ساده اعمال ضد اجتماعی که ماهیتاً در زمره انحرافات هستند و از نظر اجتماعی هنوز واجد چنان درجه وخامت، از لحاظ مقابله با ارزش ها و هنجارهای جامعه نرسیده اند تا در اعداد جرائم محسوب گردند، بنا به وجود مصالحی، توسط قانون گذار مورد جرم انگاری قرار می گیرند و یا حتی گاهی، اعمالی که به خودی خود از نظر اجتماعی، خنثی هستند و بار مثبت یا منفی ارزشی ضد ارزشی ندارند، ولی می توانند موجبات تسهیل ارتکاب جرایمی را در آینده فراهم آورند، مورد جرم انگاری قرار می گیرند. به عنوان نمونه از قسم اخیر، در قانون پلیس راه بلژیک، مصوب ۱۹۶۳، پیش بینی شده است که ترک نمودن یک وسیله نقلیه موتوری، بدون انجام احتیاطات لازمه، جهت جلوگیری از سوء استفاده از آن، از جمله تخلفات راهنمایی و رانندگی شناخته می شود و جریمه به آن تعلق خواهد گرفت. بنابراین بر طبق این قانون، اگر کسی بدون این که درب های اتومیبل خود را قفل نماید و یا آن را در گاراژ محفوظی قرار ندهد اتومبیل را با درهای باز در کنار خیابان بگذارد، پلیس به خاطر بی احتیاطی، او را جریمه خواهد کرد.[۲۸۹] چنان که، مشاهده می شود، در این قانون، برای عملی که از نظر اجتماعی به هیچ وجه واجد جنبه ارزشی یا ضد ارزشی نیست، جرم انگاری صورت گرفته است.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در تبیین علت این جرم انگاری ها، باید گفت: اگرچه این قبیل اعمال و یا انحرافات، ذاتاً برای جامعه و گروه خطرناک نیستند، اما به خاطر وجود ویژگی هایی، همچون حالت بالقوه داشتن برای ارتکاب سایر جرایم، یا خطرناک بودن استمرار آن حالت برای دارنده، و یا تسهیل کنندگی وقوع جرایم، ضروری است که توسط قانون گذار، به عنوان یک اقدام پیش دوستانه و پیشگیرانه در جهت از میان برداشتن زمینه ارتکاب جرایم اصلی و رفع حالت خطرناک در افراد مورد جرم انگاری قرار گیرد. به عبارت ساده تر، قرار گرفتن شخص، در وضعیت حالت خطرناک، باعث جرم انگاری این قبیل حالات و انحرافات می گردد.
لازم به توضیح است که همان گونه که بیان شد، جرم انگاری این قبیل انحرافات، اعمال یا حالات موجود در اشخاص، به دلیل اولی و بذاته نیست، بلکه به دلیل ثانوی و به تبع جلوگیری از وقوع جرایم اصلی است. به عنوان مثال، ولگردی یا تکدی که در بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران، مصوب ۱۳۵۷، مورد جرم انگاری قرار گرفته است.[۲۹۰] به خودی خود، یک انحراف اجتماعی است که ذاتاً برای جامعه و گروه خطرناک نیست، لکن وجود این انحراف در اشخاص و استمرار آن، دارنده ی آن را واجد حالت خطرناک و در معرض انجام برخی همچون سرقت قرار خواهد داد. بدین لحاظ و برای پیشگیری مورد جرم انگاری قرار گرفته اند.[۲۹۱]
بر همین اساس، مفهوم حالت خطرناک که از مفاهیم بنیادی «جرم شناسی بالینی»[۲۹۲]می باشد، در جرم شناسی پیشگیرانه نیز، جایگاه خاصی پیدا کرده است؛[۲۹۳] زیرا پیشگیری وضعی به عنوان یکی از انواع پیش گیری ها، رسالت اصلی خود را مداخله در موقعیت های پیش بزه کاری و حالت های خطرناک، جلوگیری از وقوع بزه می داند؛ امری که در حال حاضر در جرم شناسی، در درجه اول اهمیت قرار دارد.[۲۹۴]
در نظام حقوقی اسلام نیز به موارد متعددی از این قبیل جرم انگاری ها برخورد می کنیم که هدف از این جرم انگاری ها، نه به خاطر مفسده ذاتی آن اعمال یا حالات، بلکه دقیقاً به علت پیشگیری وضعی از بزهکاری و به جهت مقدمی بودن این موارد در سوق دادن افراد به جرائم و مفاسد آتی می باشد.
بر این اساس، ما در این قسمت از نوشتار، به برخی از این موارد که به نظر می رسد، حداقل یکی از اهداف جرم انگاری در آن ها، به منظور پیش گفته باشد، می پردازیم. بدون آن که بخواهیم حکمت های احتمالی دیگر وضع این احکام اسلامی را نادیده بگیریم.
حرمت نگاه به نامحرم و لزوم غض بصر
از جمله مصادیق جرم انگاری های مانع یا بازدارنده در اسلام، تحریم و گناه دانستن نگاه غیر به نامحرمان و لزوم غض بصر است.
خداوند در یک وظیفه همگانی خطاب به مردان و زنان مؤمن می فرماید:
«قل للمونین یغضوا من ابصارهم فروجهم ذلک ازکی لهم ان اللّه خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضن من ابصارهم و یحفظن فروجهن»[۲۹۵]
به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه نامحرمان) فرو گیرند، و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است! و به زنان باایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند.
غبض بصر، به معنای شکستن و کاهش دادن نگاه است که کنایه از خیره نگاه کردن می باشد؛ به عبارت دیگر، به اصطلاح علمای علم اصول، نگاه انسان به نامحرم باید، آلی باشد نه استقلالی. توضیح آن که، گاهی انسان به یک شخص، برای ورانداز کردن و دقت کردن به خود آن شخص است؛ مانند این که بخواهد وضع لباس و کیفیت آرایش شخص مقابلش را مورد بررسی قرار دهد. ولی گاهی نیز نگاه کردن به طرف مقابل برای این است که با او صحبت کند و چون لازمه مکالمه نگاه کردن است به او نگاه می کند. این نوع از نگاه کردن که به عنوان مقدمه و وسیله مخاطبه است، نگاه آلی است ولی از نوع اول، نگاه استقلالی است.[۲۹۶]
بنابراین معنای غض بصر در آیه شریفه فوق، خیره نشدن و چشم چرانی نکردن به نامحرم است.
به نظر می رسد مورد نهی واقع شدن نگاه های خیره در مکتب اسلام، دقیقاً در جهت جرم انگاری یکی از رفتارهای مقدماتی جرائم منافی عفت و جنسی صورت گرفته باشد؛ چه آن که همان گونه که بیان شد، منظور از غض بصر، نگاه های خیره به چهره نامحرم است، نه نگاهی که لازمه تخاطب و گفتگو کردن است و بدون قصد لذت صورت بگیرد. بدین لحاظ همان طور که در فقه اسلامی و رساله های علمیه مراجع تقلید هم ذکر شده، حرمت نگاه به نامحرم، دایر مدار قصد تماشاگری و التذاذ و یا خوف به فساد افتادن است؛ یعنی اگر نامحرم با قصد ربیه و التذاذ باشد و یا چنین قصدی در بین نباشد، ولی شخص احتمال بدهد که بر اثر نگاه به نامحرم، ممکن است به فساد بیافتد، موضوع حکم حرمت قرار می گیرد، ولی در غیر صور فوق، نگاه به نامحرم (در حدود تجویز شده شرعی) اشکالی ندارد.
چنان که ملاحظه می شود، جرم انگاری نگاه به نامحرم با آموزه های پیشگیری وضعی، قابل تطبیق است و فلسفه (یا یکی از حکمت های اصلی) این حکم اسلامی، پیشگیری از جرائم و انحرافات اخلاقی است که به دنبال نگاه های خیره، به وقوع خواهد پیوست.
امام صادق(ع) در ضمن سخنی ارزشمند، نگاه شهوانی و عواقب سوء ناشی ازآن را اینچنین توصیف می فرماید:
«النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظره اورثت حسره طویله»[۲۹۷]
نگاه حرام و آلوده، تیری از تیرهای شیطان است، و چه بسا نگاه هایی که موجب حسرت و پشیمانی طولانی شده است.
از نگاه تا گناه فاصله چندانی نیست، چراکه انسان چیزی را که می بیند پس از آن مدتی درباره آن فکر می کند و تخیلات خود را پیرامون آن پرورش می دهد، به گونه ای که پس از گذشت لحظاتی، تمامیفضای فکری و ذهنی شخص درگیر و مشغول به آن می گردد. این امر نیز به نوبه خود امیال شهوانی خفته را بیدار می سازد و به تدریج مرحله گذار اندیشه به عمل مجرمانه در جرائم جنسی و منافی عفت را طی می کند.
اما صادق (ع) می فرماید:
«النظره بعد النظاره فی القلب الشهوع و کفی بها لصاحبها فتنه»[۲۹۸]
نگاه به دنباله نگاه اول، در قلب انسان، شهوت را می رویاند و برای صاحبش موج فتنه خواهد شد.
نکته دیگری که در خصوص عوارض نگاه های شهوانی و حرام باید گفت بیماری های روحی و روانی است که به تدریج بر اثر این نگاه های در فرد ایجاد می شود در روان شناسی جنایی[۲۹۹] این بیماری ها تحت عنوان کلی پارافیلیا، شناخته می شود که خود شامل انواع مختلفی از اختلالات بر اساس تمایلات جنسی شدید و تکراری، خیال پردازی ها یا رفتارهایی مشخص می شوند که در بر گیرنده موضوع ها فعالیت ها نا معلوم اند و ناراحتی های معنا دار بالینی، یا مشکلاتی در تعاملات اجتماعی و حرفه ای و یا زمینه های مهم دیگر را در پی دارند.[۳۰۰]
از جمله این اختلافات که می تواند بر اثر نگاه های شهوانی پدیدار شود، اختلال «تماشاگری جنسی»[۳۰۱] است که عبارت است از: خیال پردازی های تحریک کننده، برانگیختگی های جنسی یا رفتارهای تکراری و شدید، در رابطه با تماشای یک فرد برهنه، در حال عریان شدن یا در جریان روابط جنسی، بدون آگاهی شخص مخاطب، بر این اساس، هدف عمل تماشا گری، ایجاد یک تحریک جنسی است و معمولاً فرد نمی خواهد با فرد مورد مشاهده، روابط جنسی داشته باشد و ارضای خود را از طریق استمنا به دست می آورد[۳۰۲]
نکته ای قابل توجه در خصوص این اختلالات این است که اغلب اختلال هایی که تحت عنوان پارافیلیا مشخص شده اند، نه تنها از لحاظ قوانین حفظ عفت عمومی منع شده اند، بلکه به اعمالی منتهی می شوند که می توانند به دیگران آسیب برسانند؛[۳۰۳] به عبارت دیگر، این اختلالات علاوه بر آسیب های روحی و روانی به خود فرد، منجر به تجاوز به دیگران و آسیب رسانی به آن ها نیز می شود. بدین لحاظ، کنترل نگاه و جرم انگاری نگاه های شهوت آلود در دین اسلام، به عنوان، یکی از مهم ترین ساز و کارهای پیشگیرانه در جهت جلوگیری از آسیب های فوق، اقدامی کاملاً موجه می نماید.
۲- حرمت خلوت با نا محرم
یکی دیگر از مصادیق جرایم مانع یا بازدارنده در اسلام، نهی خلوت و هم نشینی با نا محرمان به طور کلی، از جمله مکان هایی که در آن فرصت انجام بزه بسیار مهیا است، خلوت ها و مکان هایی است که انظار دیگران را به راهی نیست و از این رو، هیچ نوعی مراقبتی (جز مراقبت خداوندی) در آن وجود ندارد.[۳۰۴] امیرالمومنین علی (ع) در ضمن بیان شیوایی، از جمله علل و اسباب فجور و ارتکاب اعمال نا شایست را خلوت ها می داند و افراد را از آن پرهیز می دهد:
«سبب الفجور الخلوه»[۳۰۵]
علت و سبب انجام گناهان (مکان های) خلوت است.
جرم زا بودن مکان های خلوت، با وجود مرد و زن نا محرم، به مراتب وضعیت و موقعیت مستعد تری را برای انجام اعمال مجرمانه، به ویژه جرایم جنسی به وجود خواهد آورد.
در کتب شریفه «وسایل الشیعه» بابی تحت عنوان «حرمت خلوت با زن نا محرم» اختصاص داده شده که در ذیل آن، روایات معصومین در این خصوص آورده شده است.
از جمله این روایت ها، حدیث زیر پیامبر اکرم (ص) است که فرمود:
«من کان یومن بالله و الیوم الاخر فلا یبیت فی موضع یسمع نفس امراه بیست بمحرم»[۳۰۶]
هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در مکانی که نفس زن نا محرمی را می شنود، نماند.
هم نشینی و معاشرت با زنان، می تواند زمینه های تحرک شهوت جنسی را فراهم سازد و با شعله کشیدن شهوات، چه بسا حریم ها و حرمت های الهی، نادیده گرفته می شود. به همین دلیل و به واسطه وجود حالت و موقعیت خطرناکی که احتمال وقوع جرایم منافی عفت و جنسی، در آن بالا می رود، این موضوع، مورد جرم انگاری قرار گرفته است.
استاد شهید مطهری در رابطه با علت این جرم انگاری در اسلام بیان می دارد: در مسائل مربوط به غریزه جنسی، به حکم تأثیر قوی و تحریک شدیدی که این غریزه در وجود انسان دارد، تقوا و ایمان قوی افراد نیز نمی تواند تضمین کننده مستحکمی برای خویشتن داری و عدم ارتکاب جرایم جنسی باشد. بر همین اساس، در اسلام دستور داده شده که خلوت با وسیله بی عفتی ممنوع است، زیرا این خطر، خطری است که می تواند احیاناً در حصار تقوا، هر اندازه هم که منیع و مستحکم باشد، نفوذ کند و این حصار را فتح نماید.[۳۰۷]
۳- حرمت تکدی
یکی از گناهان بزرگ، در مکتب اسلام، تکدی و سوال و تقاضای از مردم، بدون نیاز است. جرم انگاری این انحراف اجتماعی، بیش از هر چیز به مفاسد مترتب بر درخواست و تقاضای شخص متکدی از مردم مربوط می شود که فلسفه آن در ذیل ذکر خواهد شد.
در روایات متعددی که از معصومین (ع) به دست ما رسیده، به شدت این کار، مورد نگوهش قرار گرفته است. پیامبر اعظم (ص) ارتکاب چنین عملی را از سوی غیر نیازمند، مستحق آتش دوزخ دانسته و اموال حاصل از تکدی را نیز اموالی غیر مشروع و حرام معرفی می نماید:
«من سئل شیئاً و عنده ما یغنیه فانما یستکثره من جمر جهنم»[۳۰۸]
کسی که از مردم چیزی در خواست کند، در حالی که به مقدار کفایت دارد، آتش دوزخ را برای خود افزون می سازد.
«لا تحل الصدقه لغنی»[۳۰۹]
صدقات برای افراد بی نیاز حرام است.
هم چنین در برخی از روایات وارد شده که شهادت متکدیان پذیرفته نیست:
«شهاده السائل الذی یسال فی کفه لا تقبل»[۳۱۰]
شهادت سائلی که با دست دراز کردن در نزد مردم گدایی می کند، پذیرفته نیست.
به نظر می رسد که فلسفه اصلی جرم انگاری و بر خورد شدید با متکدیان در تعالیم اسلامی، جلوگیری از نابودی احساس خود ارزشمندی و عزت نفس در افراد است. توضیح آن که، فردی که دست خویش را جلوی مردم دراز می کند و از آنان، در خواست کمک مالی می نماید- خصوصاً در مواقعی که نیاز مالی نیز داشته باشد- عزت نفس انسانی خویش را زیر پا گذاشته و ارزش های وجودی خویش را تباه نموده است. چنین اشخاصی – همان طور که در بخش های قبلی این نوشتار نیز بیان گردید- به علت دچار شدن به خود کم بینی و لگد مال کردن شخصیت انسانی خویش، دیگر برای خود ارزشی قائل نیستند و به همین دلیل، به راحتی در دام اعمال خود غیر اخلاقی گرفتار می شوند و دست به ارتکاب بزه می زنند. اینان حتی از آسیب رساندن به دیگران نیز هیچ ابایی ندارند؛ چرا که عامل بازدارنده ای در خود احساس نمی کنند.[۳۱۱]
نکته ای که در پایان این قسمت باید به آن اشاره شود، این است که هر چند اسلام، با تکدی و گدایی، به ویژه توسط افراد بی نیاز، به شدت مبارزه کرده است، اما از سوی دیگر واقعیت های اجتماعی را نیز فراموش نکرده است. وجود فقر در جوامع و نیازمند بودن افرادی که قادر به تامین نیازهای اولیه خویش نیز نیستند؛ امری است که به صورت یک واقعیت اجتماعی در همه جوامع انسانی مشهود است. بر همین اساس، اسلام در سوی دیگر تعالیم خویش، مسلمانان را موظف به شناسایی و یافتن فقرا و مساکین واقعی در جامعه و رسیدگی به احوال ایشان نموده است. ضمن آن که با فرهنگ سازی و ذکر حال فقرای نمونه در جامعه و تشریح عملکرد آن ها در عین نیازمندی (حفظ عزت نفس و عدم دراز کردن دست گدایی به سوی مردم)، تا آن جا امکان دارد، افراد را از این انحرافات اجتماعی باز می دارد.[۳۱۲]