- §§
māh ī gōspand tōxmag [mˀh y gwspnd twhmk’ | = Av. mā̊ŋha- gaociϑra-]
(تنجیم: ایزدان اختری)
* ماه گوسپند تخمه: ایزد ماه، ماه اختری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: ترکیب پهلوی māh ī gōspand tōxmag صفت ایزد ماه و ترجمه ترکیب اوستایی mā̊ŋha- gaociϑra- «ماهِ گاو-چهره» است. از اینرو، واژه پهلوی gōspand به همۀ چهارپایان سودمند اشاره داشته و معادل اوستایی آن gaospəṇta- مرکب از (gao- «گاو، چهارپا» + spəṇta- «پاک، نیک (و سودمند)» میباشد. دلیل «گاوتخمه» بودن ماه، مطابق بندهشن (۴الف: ۴)، این است که روانِ گاو یکتا آفریده پس از مرگ، به ماه-پایه عروج میکند و در آنجاست که تخمه و نژادِ گاو توسط ماه ایزدی نگهداری و حفظ میشود. (رک. māh ، abāxtar)
ریشه شناسی: این عبارت مرکب است از: māh + کسرۀ اضافه + gō + spand + tōxm + پسوند –ag .(برای بررسی ریشه شناختی سه جزء اول رک. Māh ، Gāw و gāh ī Amahrā̌spandān): هند و اروپایی آغازین: tókman- «بذرِ جوِ سبز»؛ اوستایی: gaospəṇta- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۵۰۶) + taoxman- «تخمه»؛ معادل با ترکیب اوستایی gao.čiϑra- «حامل تخمۀ گاو»؛ فارسی باستان: taumā- «نژاد، خاندان» (کنت، ۱۹۵۳: ۱۸۵)؛ فارسی میانه: «دارای تخمه (=نطفه) گاو، صفت ماه» (بهار، ۱۳۴۵: ۳۸۶)؛ gwspnd [KYNˀ] گوسفند، چهارپا (بهار، ۱۳۴۵: ۲۵۰، ۳۸۵)؛ فارسی میانه ترفانی: gōspand «گاو، گوسفند» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۱۶۸)؛ tōhm [twhm, t̠whm] «تخمه، نژاد» (دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۳۳۰)؛ پازند: gōspand (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۸۴)؛ فارسی نو: گوسفند تخمه؛ گوسپند؛ گاو؛ معادل انگلیسی: the Moon having the seed of the Beneficent Animal (انکلساریا، ۱۹۵۶: ۵۷).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- §§
Māhīg [mˀhyk’ | Av. masiia- | M mˀhyg | N māhī]
(اسامی بروج)
* ماهی: دوازدهمین برج فلکی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: نام این برج به عربی «حوت»، به لاتین «Pisces»، و نشانۀ اختصاری آن «i» میباشد. این برج فلکی، به صورت دو ماهی تصور شده است که بوسیله یک رشته به هم متصل شدهاند. صورت فلکی ماهی، برج دوازدهم از دایرهالبروج است و مابین دلو (دول) و حمل (بره) قرار دارد. در نجوم سنتی، ورود خورشید به این برج، برابر با آغاز ماه اسفند است.
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: *māhi (اوستایی: masiia-) + پسوند تصغیر -g (اوستایی: ~ka)؛ سانسکریت: mátsya- (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۷۶)؛ اوستایی: masiia- (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۱۵۵)؛ فارسی میانه: māhīk [mˀhyk] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۳)؛ māhīg [mˀhyk’] (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۰۳)؛ املای آن در TD2 (انکلساریا، ۱۹۰۸: ۲۵) māhīg [mˀhg] (بهار، ۱۳۴۵: ۲۷۰)؛ فارسی میانه ترفانی: māhīg [mˀhyg] (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۳؛ دورکین-مایسترارنست، ۲۰۰۴: ۲۲۴)؛ فارسی میانه اشکانی ترفانی: māsyāg [mˀsyˀg] (بویس، ۱۹۷۷: ۵۵، ۵۶؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۳)؛ فارسی نو: ماهی (هوبشمان، ۱۸۶۵: ۲۱۹)؛ معادل انگلیسی: Pisces ؛ معادل عربی: حوت (ḥūt) (دوبلوا، ۲۰۰۶: ۱۰۵).
- §§
māh-pāyag [mˀh-pˀdk]
(تنجیم: تقسیمات آسمان)
* ماه-پایه: پایه چهارم آسمان، بهشت، جایگاه ماه ایزدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: (رک. pāyag )
ریشه شناسی: (رک. māh و pāyag)
- §§
Margān [mlgˀn | > Av. mahrka-]
(احکام بروج: اوتاد)
* مرگان: بَیتُ المَوت، وتد هشتم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: در احکام نجوم سنتی، وتد ثامن، که خانه هشتم است، «بَیتُالمَوت» نام دارد (دهخدا؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵). نام تنجیمیِ این خانه را در پهلوی Margān «مرگان» به معنی «مرگها» است. در تنجیم سنتی، میخ هشتم، خانه مرگ (Death) است که معادل آن در لاتین Mors نام دارد (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰). در بندهشن، از آنجا که بحث اوتاد، در تشریح زایچه کیهان مطرح شده است و در این زایچه، برج سرطان، در وتد طالع (وتد اول) واقع است، برج دلو نیز در «میخ مرگان» یعنی بیت الموت جای دارد. بنا بر التفهیم (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۲۹)، دلالتهای ویژه مولودان برای این وتد عبارتند از: «[آخر بزرگی و ] مرگ و سببهایش و کشتن و زهرها و تباهی تن از دارو خوردن و میراثها و مال زنان و نفقه کردن و درویشی و حاجتومندی و حیله های مرگ». (برای توضیحات بیشتر رک. Mēx)
ریشه شناسی: این واژه مرکب است از: marg- «مرگ» + پسوند نسبت -ān «ـان»؛ هند و ایرانی آغازین: از ریشه *mar- «مردن» (لوبوتسکی، ۲۰۰۹: ۶۵)؛ سانسکریت: maraṇā- «خانه هشتم» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۷۸۹) از ریشۀ mar- «مردن» (رک. gōzihr-mār)؛ اوستایی: مشتق از mahrka- «مرگ» از ریشه marək- «کشتن» (رایشلت، ۱۹۱۱: ۲۵۱)؛ فارسی باستان: از ریشه mar- «مردن» (کنت، ۱۹۵۳: ۲۰۲)؛ فارسی میانه: Margān (تقی زاده، ۱۳۱۶: ۳۲۹؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶؛ بهار، ۱۳۴۵: ۲۸۳-۲۸۴؛ بهار، ۱۳۷۵: ۱۰۵، ۱۰۶)؛ صورت جمع marg [mlg] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۵۴؛ نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۷؛ مایرهوفر، ۱۹۹۶: ۳۲۴)؛ فارسی میانه ترفانی: مشتق از marg [mrg] (مکنزی، ۱۹۷۱: ۵۴)؛ پازند: مشتق از marg ؛ فارسی نو: مرگان؛ معادل انگلیسی:Death «مرگ» از لاتین Mors (اسنودگراس، ۱۹۹۷: ۹-۱۰؛ مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۲۶)؛ معادل عربی: بَیتُالمَوت.
- §§
marz
(تنجیم)
* مرز: حدّ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضیحات: منجمان هر برجی را از نظر جهات به پنج قسمت نامساوی تقسیم بندی کرده و برای هریک از این قسمتها، سیاره ای حاکم کرده و برای آنها ویژگی هایی قایل میشوند تا بتوانند از آنها احکام را استخراج کنند. در تنجیم، به هر یک از این قسمتها، به فارسی «مرز» و به عربی «حدّ» میگویند (بیرونی، ۱۳۵۲: ۴۰۸، ۴۰۹).[۳۳] (نک. ēwēnag)
ریشه شناسی: صورت جنوب غربی این واژه māl- «مالیدن» است (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۷)؛ ایرانی آغازین: *mard- (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۷)؛ سانسکریت: mṛd-, mṛṡ- «گرفتن، لمس کردن، مغلوب کردن، مالیدن» (مونیرویلیامز، ۱۹۶۰: ۸۳۰-۸۳۱)؛ اوستایی: marəza- «مرز، محدوده» (بارتولومه، ۱۹۰۴: ۱۱۵۳)؛ marz- (کلنز، ۱۹۹۵: ۴۴)؛ فارسی میانه: marz «مرز، سرحد؛ در نجوم: قران» (مکنزی، ۱۳۷۳: ۱۰۵)؛ «مرز» (بهار، ۱۳۷۸: ۵۹)؛ «مرز، حد» (بهار، ۱۳۴۵: ۲۸۱)؛ marzihistan [mlcyhstn’] «در تماس بودن، (نجوم) در اجتماع بودن» (نیبرگ، ۱۹۷۴: ۱۲۷)؛ فارسی میانه اشکانی: marz [mrz] «مرز، حدود» (بویس، ۱۹۷۷: ۵۸)؛ فارسی نو: مرز؛ انگلیسی: terms «مرز» (مکنزی، ۱۹۶۴: ۵۱۶)؛ معادل عربی: حدّ.
- §§
Mā̌šā̌ha(g) [Paz. mašāha, māšāha, maš́āha]
(منازل قمر)