جبران می تواند به شکل استرداد، غرامت، اعاده اعتبار، یا کسب رضایت باشد.
استرداد: بنا نهادن دوباره وضعیتی که قبل از نقض وجود داشته است، تا جایی که اساسا غیر ممکن نباشد یا با مانعی غیر مناسب برخورد نکند، چه با بازگرداندن موضوع یا پرداخت ارزش آن. مثال ها: آزاد کردن اشخاصی که غیرقانونی بازداشت شده اند یا برگرداندن اموالی که غیرقانونی توقیف شده اند.
غرامت: غرامت مالی برای خسارات وارده (به علاوه ارزش چیزی که قابل استرداد نیست). این شکل از جبران شامل جبران خسارات مادی است که قابل تقویم هستند مانند از دست دادن در آمد و هزینه درمان صدمات فیزیکی یا خسارات غیر مادی مانند از دست دادن فرصت تحصیلی.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اعاده اعتبار (توان بخشی): از آنجایی که پول هرگز نمی تواند صدمات روحی و روانی وارده در نتیجه نقض حقوق بین الملل بشردوستانه و حقوق بشر را جبران کند، توانبخشی در روند بهبود قربانیان ممکن است صورت گیرد که شامل مراقبت های پزشکی و روان پزشکی و خدمات حقوقی و اجتماعی است.
کسب رضایت: اقرار به نقض، ابراز تاسف یا عذر خواهی رسمی از طرف کشور نقض کننده.[۲۸]
هم کشور ها و هم اشخاص قربانی می توانند خسارت را از کشور مسئول بخواهند. وقتی دو کشور درگیر در مخاصمه موافقتنامه صلح منعقد می کنند، حق درخواست خسارت قربانیان نمی تواند نادیده گرفته شود. این یک اصل مسلم حقوق بین الملل است که قربانیان جنگ می توانند جبران خسارات وارده را درخواست کنند.
حق قربانیان برای جبران خسارت هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی قابل اجراست:
* اشخاص می توانند در دادگاه های ملی کشور قربانی، دادگاه های منطقه ای یا بین المللی، یا در موارد خاصی نزد دادگاهی در کشور ثالث ادعای خسارت کنند. مثلا ایالات متحده به اتباع خارجی اجازه می دهد علیه هر کشوری در دادگاه های ملی اش اقامه دعوا کنند.
* دعاوی بین دو کشور در دیوان بین المللی دادگستری اقامه می شود.
* کشورها می توانند طی یک موافقت نامه دیوان داوری برای رسیدگی به اختلاف خود ایجاد کنند.
* جبران خسارت ممکن است در نتیجه قطعنامه شورای امنیت انجام شود که می تواند یک مکانیزم الزام آور برای جبران خسارت ایجاد کند. مثلا بعد از تجاوز عراق به کویت، کمیته غرامت سازمان ملل (UNCC) در نتیجه چنین قطعنامه ای ایجاد شد که عراق از آن طریق به شرکتها، کشورها و اشخاص بسیاری خسارت پرداخت کرد.
* کشورها می توانند برنامه ها و طرح هایی را برای جبران خسارت خود معرفی کنند. برای مثال آرژانتین بعد از دیکتاتوری نظامی، در سال ۱۹۸۰چنین برنامه هایی را تنظیم کرد که از آن طریق تعداد بسیاری از اشخاص خسارات دریافت کردند.
در مورد کشورهایی که چندین بار قربانی تجاوز به حقوق بین الملل بشر دوستانه شده اند، کمیسیون هایی برای رسیدگی به دعاوی آنها ممکن است تشکیل شود. این کمیسیون ها نهادهای قضایی نیستند تا با مجازات های کیفری سر و کار داشته باشند اما اجازه می دهند که قضایای مربوط به تجاوز و نقض در آنها مطرح شوند. برای مثال در آفریقای جنوبی بعد از نظام آپارتاید چنین کمیسیونی تشکیل شد.
تمام اقدامات اشخص باعث ایجاد مسئولیت بین المللی کشور نمی شود. برای اینکه کشوری مسئول باشد، تجاوز صورت گرفته باید به آن کشور مربوط باشد. به عبارت دیگر، کشور مسئول عملی است که شخص متجاوز مرتکب شده است.
اقدامات نهادهای دولتی: سازمان ها یا موسسات وابسته به دولت، بدون توجه به اینکه این اقدامات قانونی اجرایی یا قضایی باشند، مربوط به کشور هستند.
اقدامات نیروهای مسلح: اقدامات نیروهای مسلح و افرادی که با آنها همکاری می کنند، مستقیما مربوط به کشورهاست و بنابراین در هر حال کشور مسئول اقدامات آنهاست.
اقدامات اشخاص دارای مقام دولتی: همچنین اقدامات اشخاص یا نهادهایی که برخی وظایف دولتی را انجام می دهند، به کشور ارتباط دارد.
بطور کلی، یک تجاوز تنها زمانی به کشور ارتباط دارد که ارگان یا شخص از اختیار خود تجاوز کند یا خارج از دستور عمل کند.
مطابق حقوق بین الملل بشر دوستانه، طرف یک منازعه مسئول تمام اقداماتی است که بوسیله اشخاصی صورت می گیرد که بخشی از نیروهای مسلح آن هستند. این امر نشان می دهد که کشور مسئول اقدامات شخصی نیروهای مسلح خود نیز می باشد. به عبارت دیگر، در زمان جنگ، اگر مامورین نیروهای مسلح خارج از اختیارات مرتکب جرمی شوند، کشور مسئول می باشد. کشورها به منظور ایفای تعهد خود باید کنترل شدیدی را بر سربازان و نهادهای درگیر در یک مخاصمه مسلحانه اعمال کنند. آنها باید مواد کنوانسیون را به نیروهای مسلح خود آموزش دهند. چرا که در غیر اینصورت قادر به اجرای آن نخواهند بود. ماده ۱ کنوانسیون های ژنو بیان کننده یک اصل اساسی است که مقرر می دارد کشورها مسئول رعایت و تضمین رعایت کنوانسیون در تمام اوضاع و احوال می باشند. منظور از رعایت این است که تمام تاسیسات دولتی و اشخاص و نهادهای تحت اختیار آنها باید مقررت کنوانسیون های ژنو را رعایت کنند. یک کشور مسئول اقدامات سربازانش در تعارضات بین المللی مثلا برای حفظ صلح می باشد. در واقع کشورها مسئول هستند که مقررات کنوانسیون را در تمام مناطق تحت کنترلشان رعایت کنند.[۲۹]
کشور ها مطابق منابع مختلف حقوق بین الملل هم در برابر کشورها و هم در برابر اشخاص مسئولیت دارند. کشور ها، نهادهای بین المللی دیگر و اشخاص از حقوق و وظایفی که بر اساس حقوق بین الملل دارند بهره مند هستند. وقتی کشورها تعهدات بین المللی خود را نقض می کنند، این امر ممکن است هم به اشخاص و هم به کشورهای دیگر آسیب برساند. بنابراین در برابر موارد زیر مسئول است:
* مطابق قوانین حقوق بشر در برابر اتباع خود و اشخاص تحت صلاحیتش
* مطابق حقوق بین الملل بشر دوستانه، در برابر غیرنظامیان و مبارزین کشور مقابل در طول مخاصمه
* براساس اصول کلی حقوق بین الملل و کنوانسیون های دو جانبه و چند جانبه ای که امضاء و تصویب کرده اند، در برابر کشورهای دیگر و سازمان های بین المللی (مثل سازمان ملل)
* در ارتباط با قواعد بین المللی مهم مانند ممنوعیت نسل زدایی یا شکنجه، در برابر جامعه بین المللی.
فصل دوم
«ارزیابی کلی حق عدم مراجعت اسرای جنگی به کشور متبوعشان»
طرح موضوع
دردوران باستان وقرون وسطی مفهوم اسیر و اسیر جنگی به معنا و مصداق امروزی وجود نداشت و موضوعی ناشناخته بود اسیران جنگی و یا بطورکلی شکست خوردگان درجنگ، محکوم به قتل، دارآویخته شدن یابردگی و اسارت بودند بردگی اسیران به این ترتیب بود که آنان از لحاظ مالی و جانی در اختیار شخص اسیر کننده و یا مقامات نظامی کشور اسیر کننده قرار داشته و آن ها به هرنحو که میل و اراده مینمودند با اسیر رفتار و سلایق خود را اعمال می کردند.
«یونانیان حتی خشونت وبی رحمی را تا آنجا کشانده که درمواردی اسیران را با آهن گداخته یاسرب و چیز نوک تیزکورمی کردند. تاریخ گویای این واقعیت تلخ است که رفتار و عملکرد یهودیان و بخصوص نحوه برخورد مسیحیان درطول جنگ های صلیبی با اسیران جنگی، رفتاری توام با خفت وخواری و ایذا و شکنجه های سخت بوده است. منجمله اینکه: «وتیوریا[۳۰]» عالم مذهبی مسیحیت اعتقاد داشت که باید کلیه اسیران جنگی مسلمانان را بدون استثتا به قتل رساند و زنان و فرزندان آنان را به بردگی در آورده و این رفتار و برخورد با اسیر جنگی قرن ها طول کشید و اصول مربوط به اسارت جنبه عرفی داشت».[۳۱]
۲-۱- ارزیابی اسارت در جنگ های جهانی
مفهوم اسیر جنگی دراواخرقرن هفدهم پس از جنگ های سی ساله معروف به و دستفالی در آن قرارداد مطرح گردید. «در همین اعصار بود که مونسکیو و ژان ژاک روسو دانشمندان و فیلسوفان فرانسوی عقاید علمی وجدیدی را درباره اسیر جنگی ابراز نمودند از نظر این دوجنگ یک رابطه دولت است، تنها اختیار یا حقی که حقوق جنگ برای طرف های متخاصم نسبت به سربازان به بند آمده دشمن می شناسد این است که از ادامه شرکت آنان درجنگ ممانعت بعمل آورد.»[۳۲]
تا زمانهای درازی اصول حاکم بر اسارت قواعد عرفی و سلیقه های شخصی و حاکمان وقت بود به مرور زمان برخی مقررا ت در بعضی قراردادهای دوجانبه و نیز تعدادی از متون حقوقی داخلی کشورها هویدا شد شاید بتوان از قرارداد تجارت بین ایالات متحده و دولت پرو در۱۰ سپتامبر ۱۷۸۵ که درماده ۲۴ قرارداد موصوف متعرض قوانین و مقرراتی قابل اجرا در زمان جنگ بین دو کشور شده بود از قدیمی ترین قراردادها در این زمینه نام برد. قانون دیگری که ازآن می توان به عنوان عاملی مهم واثر گذار در این برهه نام برد قانونی است که در مه ۱۷۹۲ مجلس ملی فرانسه به تصویب رساند که طی آن اعمال سبعیت و خلاف شان و شئون انسانی، رفتارهای خشن و بهره کشی نسبت به اسیر جنگی مردود و قابل مجازات اعلام گردید. ضمن این که اسرای جنگی برای نخستین بار درجهان تحت مراقبت و حمایت ملت فرانسه قرار گرفت. این مصوبه تاثیر زیادی در وضعیت و رفتار با اسیران جنگی در فرانسه و دیگرکشورها داشت. به عنوان مثال می توان به قرارداد تبادل اسرا مربوط به اسرای جنگی بین ایالات متحده و انگلستان اشاره نمود که در مه ۱۸۱۳ امضا و شرایط و حقوقی جهت اسیران، همچنین نحوه مبادله ی آن ها متذکر شده بود. و یا معاهده «تروخیلو» که بین اسپانیا و کلمبیا درخصوص نظم و ترتیب دادن به جنگ و وضعیت اسرای جنگی در نوامبر۱۸۲۰ امضا شد و حقوق زیادی را برای اسرای جنگی پیش بینی کرد. در این سال ها نیز اسیران علی رغم اینکه از حقوق زیاد وجدیدی برخوردار شده اما هنوز با فرم ها و استانداردهای حقوقی و مطابق با موازین انسانی فاصله زیادی وجود داشت کشتارهای جمعی هنوز تکرار می شد و عدم رعایت حقوق اسیران هنوز شمایی از قدرت ویک باب بود، سرنوشت رقت بار و اسفناک اسیران در جنگ های انفصال آمریکا که در خلال این جنگ ها ۲۴۰۰۰ اسیر فدرالی در اردوگاه های نیروهای جنوب به فجیع ترین شکل کشته شدند. و یا۳۶۰۰۰ کنفدره در اردوگاه های شمال بدون هیچ رحمی کشته گشتنداین ها از نمونه های بارز و کاملاً مشخص عدم رعایت حقوق اسیران جنگی بودند. وضعیت حقوقی اسیران جنگی تا پایان قرن ۱۹ درهیچ معاهده ای به طور تفصیلی گنجانده نشده بود قبل از آن در مواد ۱۰۵ و ۱۰۶ مقررات ۱۸۶۳ کشورآمریکا در مورد مبادله اسیران اشاراتی شده بود در سال ۱۸۶۶ درپراگ کنوانسیونی بین اطریش و پروس منعقد شد که در برگیرنده اصولی در رابطه با تخلیه سرزمین اتریش بود قوانین و مقرراتی هم در مورد مبادله اسیران جنگی در این کنوانسیون به چشم می خورد. اولین تلاش درتنظیم وضعیت اسیران جنگی و رفتار با آن ها در یک معاهده ی چند جانبه و درکنفرانس ۱۸۷۶ بروکسل بود که اگر چه جنبه الزام آوری نداشت اما حاوی اصولی بود که میتوان آن اصول را پیش در آمد تحولات و تصمیمات و مقررات بعدی دانست، دراعلامیه بروکسل تعداد۱۲ ماده از مواد آن به قوانین و مقررات حاکم براسیران جنگی اختصاص داشت، ولی همانطورکه قبلا ذکرگردید اعلامیه مذکور مورد تصویب واقع نشد و در نتیجه به مرحله اجرا نیز در نیامد. اما اصول آن درموافقت نامهها و معاهدات بین المللی بعدی موثر واقع و زیر بنای آن ها قرارگرفت. قرن نوزدهم شاهد مفاهیم نوین و جدیدی در حقوق طبیعی وحرکت جدید بشر دوستانه به ویژه درایده های دانشمندان و فلاسفه همانند «هنری دونان[۳۳]» بود.
«سرانجام جهان متمدن وپیشرفته این اصل مهم را پذیرفت که اسیر یک جنایتکار نیست، بلکه صرفا دشمنی است که دیگر قادر به حمل سلاح نمی باشد و باید از حقوق انسانی برخوردار و در پایان مخاصمات او را آزاد نمود ضمن این که هنگام اسارت نیز باید مورد احترام قرارگرفته و با او رفتار انسانی داشت، شخصیت جسمانی، معنوی، شئونات انسانی وحقوق حقه ی او محفوظ بماند. این مفهوم ودیدگاه جدید از اسیر که مقبول اکثر دول بود از طریق فعالیت های دیپلماتیک وحقوقی به شکل متون حقوقی مدون در رویه حقوقی و عملی دولت ها جای گرفت.
متن پیش نویس ۱۸۷۴ بروکسل، کنوانسیون ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ لاهه، موافقت نامه های ویژه میان دولت های متخاصم در۱۹۱۷ و۱۹۱۸ دربرن سوئیس وکنوانسیون ۱۹۲۹، همگی نشان دهنده نقاط عطف و شگرف دراین تحول بزرگ بودند».[۳۴]
اصول اولیه حقوق وتکالیف اسیران جنگی درفصل دوم بخش اول قواعد مربوط به حقوق وآداب جنگ زمینی، ضمیمه کنوانسیون دوم اولین کنفرانس صلح لاهه درسال ۱۸۹۹ طی موارد ۴ تا ۲۰ در نظرگرفته شده بود که همان قواعد مذکور با تغییرات کمی در موارد ۴ تا ۲۰ کنوانسیون سال ۱۹۰۷ لاهه آورده شده بود، که درآن به مساله بازگشت هرچه سریعتر اسیران جنگی به ارکان خود اشاره شده بود.
ماده ۲۰ چنین مقرر می کرد که: بعد از انعقاد پیمان صلح، بازگشت اسیران جنگی باید در کوتاهترین زمان ممکن انجام پذیرد: همان طورکه در فحوای مفاد ماده ۲۰ در هردو کنوانسیون آمده مشخص می گردد که قواعد مذکور فقط در مورد وضعیت وحالت بازگشت اسیران جنگی آن هم بعد از خاتمه جنگ و انعقاد پیمان صلح بین متخاصمین را شامل می شد و مواد موصوف شامل حالت بینابین ناشی از برقراری آتش بس[۳۵] یاترک مخاصمه فعال بین طرفین درگیر را شامل نمی شد و این موضوع مسکوت مانده بود در خلال جنگ جهانی اول عدم کفایت و دقت مواد اشاره شده کاملاً آشکار گردید لذا متفکرین و مسئولین کشور ها در صدد رفع این نواقص بودند که این مهم وخواست با انعقاد موافقت نامه های جدید بین کشور های متخاصم در طول سالهای ۱۹۱۷ و۱۹۱۸ تا حدود زیادی عیوب عنوان شده مرتفع گردید. در زمانی که ماده ۲۰ کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه تحت بررسی و اظهار نظر قرار داشت الزام کشور نگهدارنده و دارنده اسیر نسبت به باز گشت و عودت اسیران جنگی به اوطانشان بخشی از حقوق بین المللی عرفی محسوب می شد و حسب عرف آن روز جامعه جهانی، کشورها با اسیران رفتار می کردند البته این ماده نمی توانست یک ماده وقاعده خوبی باشد زیرا در جنگ ها معمولا از زمان خاتمه نبرد فعالانه تا انعقاد پیمان صلح مدت زمان طولانی میگذشت و در برخی موارد مخاصمات فی مابین بدون معاهده صلح پایان می پذیرفت.
درنتیجه اسیران جنگی کشورهای درگیر در این حالت بلاتکلیف می ماندند و سال های سال بدون هیج امید و تکلیفی در زندان ها و اسارتگاههای طرف مقابل به سرمی بردند. «ترک فعالانه جنگ جهانی اول در نوامبر سال۱۹۱۸ صورت گرفت و معاهده صلح ورسای در۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ بسته شد که وفق ماده ۲۱۴ پیمان و رسای مقرر شده بود( بازگشت اسیران جنگی و غیر نظامیان بازداشتی در کوتاهترین زمان بعد از به اجرا در آمدن معاهده حاضر انجام می پذیرد درعمل معاهده منعقد در۱۵ ژانویه سال ۱۹۲۰ اجرا شد و به همین دلیل ملاحظه می شود که از زمان ترک مخاصمه بین کشورهای درگیر تا زمان اجرای معاهده صلح بین بیش از ۱۴ ماه به طول انجامید و اسیران جنگی و بازداشتی این مدت را نیز در بلاتکلیفی و اسارت سپری نمودند».[۳۶]
۲-۱-۱- اسیران نظامی
اصولاً اگر انحرافات، تجاوزات و تجردهای انسان های خودخواه و زورمدار نبود، اساس زندگی نوع بشر برصلح، همزیستی مسالمت آمیز، صفا، صمیمیت و برادری بود زیرا که فطرت انسانها، آن ها را به سوی زندگی صلح آمیز و شرافتمندانه رهنمون می نماید و کمتر نیاز به جنگ و بکارگیری ابزار و ادوات جنگی می باشد.
به شهادت تاریخ و اسناد و مدارک موجود تا اوایل قرن ۱۹ مهمترین راه حل و برخورد با اسیران جنگی ازطریق کشتن به روش های گوناگون حتی به فجیع ترین شکل یا خرید و فروش آن ها می شد. در کشورهای اسلامی، بردگی اسیران مرسوم و جاری بود. «دراعلامیه ای از حاکم وقت تریپولی، درآوریل ۱۸۱۶ آمده که درصورت جنگ با هرقدرت اروپایی، هیچ یک از اسیران جنگی به بردگی نخواهند رفت و به صورت برده فروخته نمی شوند و باتمام زندانیان به عنوان اسیر جنگی، با انسانیت رفتارخواهد شد و مبادله آنها طبق رویه اروپاییان درموارد مشابه انجام میشود و در پایان مخاصمات، اسیران بدون گرفتن فدیه و جریمه به کشورهایشان عودت داده خواهند شد». سیاست های دولت های غربی درمقابل امپراطوری عثمانی تلاش برای تخفیف شرایط رفتار با اسیران و یا القای بردگی بود. البته رویه جدید چندان مورد رضایت سلطان عثمانی نبوده و به همین جهت «در ژانویه ۱۸۲۴ ازسوی حاکم تونس اعلامیه ای منتشر گردید که طی آن وی متعهد شد که (برخلاف دستورات سلطان عثمانی ) اگر درآینده هر برده مسیحی یا یونانی به اینجا آورده شود، نه آن ها را بفروشد ونه به کسی اجازه خـریداری آن ها را بدهد، بلکه تا برقراری صلح، ازآن ها به عنوان اسیر جنگی نگهداری می کنیم، وآن گاه آنان اسیران ماوما هم اسیران آنان را بدون فدیه بازگشت خواهیم داد».[۳۷]
«حکومت های مسیحی، درطول تاریخ نسبت به اسیران بسیار سبوعانه وبا بی رحمی ویژه ای رفتار شده است»[۳۸]. مطالعه تاریخ جنگ های معاصر وهمچنین جنگ های صلیبی ولشکرکشی های اسکندرمقدونی نشان میدهد که دول غربی هم به هیچ وجه پرونده درخشانی دررفتار با اسیران جنگی نداشته اند وآنچه درجنگ جهانی دوم ازسوی آلمان هیتلری در رفتار با اسرا و سوزاندن اسیران جنگی درکوره های سوزان واستفاده از اسیران به عنوان نمونه های آزمایشگاهی و… که درتاریخ ثبت گردیده، مایه ننگ ورسوایی تمدن اروپایی است. رفتار دول استعمارگر اروپا با سرزمین های تحت استعمار، سیاست های تجاوز کارانه وحمله به کشورهای ضعیف به خصوص آفریقایی و اسیر نمودن مردان، زنان، بچه ها و همچنین به هنگام جنگها و انقلابات استقلال طلبانه کشورهای جهان سوم همه اسرا را باغل وزنجیر و در بدترین شرایط زیستی نگهداری نمودند با باهمان غل و زنجیر مجبور به پارو زدن در کشتی ها و یا کار در مزارع را باید به فهرست مذکور اضافه نمود.
وضعیت حقوقی اسیران جنگی تا پایان قرن ۱۹ درهیچ معاهده یا توافق عمومی گسترده وفراگیر به طور تفصیلی گنجانده نشده بود.قبل از آن در مواد ۱۰۵ و ۱۰۶ مقررات ۱۸۶۳ درامریکا در مورد مبادله اسیران اشاراتی مختصر شده بود. درسال ۱۸۶۶ در«پراگ» کنوانسیونی بین اتریش وپروس شامل اصولی دررابطه با تخلیه سرزمین اتریش وعقب نشینی نیروهای پروس و هم چنین مقرراتی درمورد مبادله اسیران جنگی بین دو کشور منعقد گردید. اولین تلاش درتنظیم وضعیت حقوقی اسیران جنگی و رفتار با آنها، دریک معاهده چند جانبه، درکنفرانس ۱۸۷۶ «بروکسل» بود که اگر چه جنبه الزام آور نداشت، ولی حاوی اصولی بود که می توان آن ها راپیش درآمد تحولات بعدی دانست. دراعلامیه بروکسل، طی ۱۲ ماده برقراری رژیم حاکم براسیران جنگی مطرح شد ولی این اعلامیه هرگز تصویب نشد و به مرحله اجرا در نیامد، اما اصول آن درموافقت نامه های بین المللی بعدی مد نظرگرفته وملاک اعتبار واقع گردید. قرن نوزدهم شاهد مفاهیم نوین در حقوق طبیعی حرکت جدید بشر دوستانه به ویژه در ایدههای «هنری دونان»[۳۹] بود.
بر اثر همین تفکرات روشن وجهت دهنده جهان متمدن بلاخره این اصل مهم و بدیهی را پذیرفت که اسیران جنگی جنایتکار نمی باشند، بلکه صرفاً آنان دشمنانی هستند که دیگر قادر به حمل سلاح نبوده و در پایان مخاصمات وجنگ مسلحانه باید سریعا و بدون هیچ گونه آزار واذیت یا گروکشی آزاد شوند و در هنگام اسارت نیز باید مورد احترام بوده و شخصیت و کمال انسانی آن ها را حفظ و با آنان رفتاری انسانی داشت. این مفهوم وبرداشت از اسیر جنگی از طریق فعالیت های دیپلماتیک و رایزنی سیاسی وحقوقی به شکل متون حقوقی واصول وقوانین مدون در رویه دولت ها وحقوق جزایی آن ها جای گرفت. متن پیش نویس ۱۸۷۴ بروکسل، کنوانسیون های ۱۸۹۹ و۱۹۰۷ لاهه، موافقت نامه های ویژه میان متخاصمین در۱۹۱۷ و۱۹۱۸ دربرن سوئیس و کنوانسیون ۱۹۲۹، همگی نشان دهنده نقاط عطف در این تحول بوده اند. «اصول اولیه حقوق، تکالیف وظایف اسیران جنگی در فصل دوم بخش اول قواعد و مقررات مربوط به حقوق، آداب وآیین جنگ زمینی، ضمیمه کنوانسیون دوم کنفرانس صلح لاهه در۱۸۹۹، درمواد۴ تا ۲۰ گنجانده شد. همان قواعد باکمی تغییرات وبه شکل واضح تر وکامل تر درمواد ۴تا ۲۰ کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه آورده شد، که درآن به بازگشت ورهایی هرچه سریعتر اسیران جنگی پس از پایان مناقشه اشاره شده بود.ماده ۲۰ چنین مقرر کرده است که بعد از انعقاد صلح، بازگشت اسیران جنگی باید در کوتاهترین زمان ممکن انجام پذیرد»[۴۰].
همان طور که مشخص ومعلوم است، ماده ۲۰ هردوکنوانسیون لاهه یعنی کنوانسیون های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۷ فقط درمورد بازگشت اسیران جنگی، بعد از انعقاد صلح بین کشورهای متخاصم یا دو کشور درگیر سخن می گوید و این عبارت درمورد حالت بینابینی ناشی از برقراری آتش بس یاترک مخاصمه مصداق ندارد.یعنی وضعیت ومدت زمانی که معمولا بین پایان نبرد مسلحانه و انعقاد قرارداد صلح بین طرفین مناقشه وجود دارد را نادیده گرفته و ازآن غافل شده بود.
درخلال جنگ جهانی اول عدم کفایت وکارآیی مواد مذکور آشکارگردید.این نقایص با انعقاد موافق نامههایی میان متخاصمین درسالهای ۱۹۱۷ و۱۹۱۸ تا حدودی زیاد برطرف گردید. هنگامی که ماده ۲۰ کنوانسیون ۱۹۰۷ لاهه مطرح بود، الزام قدرت نگهدارنده به برگرداندن اسیران جنگی، بخشی از حقوق بینالملل عرفی محسوب میشد. البته این ماده نمی توانست مطلوب باشد زیرا گاهاً تا انعقاد صلح زمان طولانی طول می کشید و حتی در برخی موارد مخاصمات بدون معاهده صلح پایان می پذیرفت. ترک مخاصمه یا پایان جنگ جهانی اول در نوامبر ۱۹۱۸ بود و معاهده صلح و رسای در روز ۲۸ ژوئن ۱۹۱۹ منعقد که در ماده ۲۱۴ آن مقرر شده بود، بازگشت اسیران جنگی وغیرنظامیان بازداشتی، درکوتاهترین زمان بعد از به اجرا درآمدن معاهده انجام پذیرد.
ملاحظه میشودکه از زمان ترک مخاصمه و پایان عملی مناقشه بین طرفین درگیر تا هنگام به اجرا درآمدن صلح (۱۵ژانویه ۱۹۲۰) بیش از ۱۴ ماه به طول انجامید. و این وضعیت طولانی بودن بین پایان جنگ و انعقاد پیمان صلح عملاً نمود عینی پیداکرد.
در یونان باستان اسیران را در تماشاخانه های جنگی برای تفریح و تفنن با وسایل گوناگون می کشتند تا نفس بیمار خود را تشفی بخشند چشم ها را از حدقه در میآوردند دست و پا می بریدند، برگردن هایشان راه می رفتند تا مشرف به مرگ شوند و یا برای تفریح وتفنن و مجالس بزم اسیران را برهنه میکرده و برای تلذذ روح کینه توزی ونمایش فخرخود، آن بیچارگان را به انواع رقص ها وادار می کردند. در زمان دیگر یعنی جنگ جهانی اول نیز اردوگاه ها ی موحش، نمور و غذای بسیار کم همراه با شکنجه های وحشتناک، اسیران بیچاره را دچار مرگ تدریجی مواجه ساخت.
در خلال جنگ جهانی اول و بعد از آن کشورها ی درگیر جنگ من جمله آلمانیها و ژاپنی ها رفتارهای بسیار سبوعانهای بازندانیان جنگی داشتند به طوری که دراردوگاهی بنام «بوفن والدبود» درسلولی که تنها ۱۲متر گنجایش داشت شانزده اسیر نگهداری می شده است. یک نافرمانی یا یک حرکت غیر مجاز فردی از اسیران کافی بود تا تمام آن نفرات تنبیه شوند. کف اطاق ها ۳ متر پایین تر از سطح زمین قرارداشته است همین امر باعث شده بود تا زندانیان براثر تحلیل قوای جسمانی، اثر سوء تغذیه شدید به محض فرو افتادن بیهوش می شدند.
اغلب آنها به محض برخورد با زمینی که کفش سیمانی بوده دست وپایشان می شکسته است. اطاق هایی به نام اطاق خفه کن مشهور بوده که در آن جا انواع شکنجه ها، شلاق ها،ضرب وشتم ها ودادن یک وعده غذا به زندانیان از عادت جاریه بوده است. وقتی هم این بخت برگشته ها دراثر این همه آزار واذیت و … می مردند جنازهی آن ها جلوی سگ ها انداخته وغذای سگ ها می شدند.
پوشاک ولباس زندانیان بسیار ناچیز به طوری که در مقابل سرما نگهدارندهی آنان ازشلاق سرد سرما نبوده، ازبهداشت ودرمان که اثری یافت نمی شده است. هـرکس بـرحسب شرایط خاص ومشمئزکننده اردوگاه مریض می شد یا بهبودی خود به خود و یا مرگ علاجش بود، چون دارو و درمانی وجود نداشت. در ژاپن و روسیه و یوگسلاوی و… نیز زندانیان جنگی وضعیتی بهتر از همنوعان خودشان در آلمان، ایتالیا و… نداشتند. البته اگر بخواهیم در مورد تمامی فقرات و بندهای قوانین عمومی و جهانی درخصوص اسیران جنگی بحث شود مطلب بسیار طولانی و ملال آور خواهد شد چرا که در خلال جنگ جهانی اول و بعد از آن مدت زمان طولانی گذشته و به نوعی شامل مرور زمان می باشد و بنا داریم که در گفتار سوم به طور مشروح در این باره سخن گفته و مطلب ادا شود.
درایده برخی ازصاحب نظران ودارندگان قدرت گاهی امراض مسری درتعدیل جمعیت کره زمین نقش داشتند و در سده ۱۹ و ۲۰ و۲۱ جنگ ها این نقش را به عهده گرفته اند لذا جهت دست یابی به اهداف وسیله ها توجیه می شوند. به همین منظور منکوب نمودن، تسلط بریک سرزمین یا ملت، بدست آوردن منابع زیر زمینی یا روی زمینی ممالک وسرزمین های دیگر هرگونه اقدامی قابل قبول و پذیرفتنی بوده است. لذا گلوله باران بی رحمانه شهرها، آتش زدن خرمن ها و مزارع، مسموم نمودن رودخانه و نهرهای مورد استفاده و… همه از انواع عملکردها در خلال جنگ جهانی اول می باشد اذهان بشریت هنوز آن خاطرات تلخ را از یاد نبرده که سربازان آلمانی یا ژاپنی به محض ورود به یک شهر یا روستا غارت و چپاول را شروع می نموده و مردم بی گناه را در یک مکان تاریک و نمور زندانی و به زنان و دختران تجاوز می کردند و معترضین را درجلوی چشم همگان به شکل فجیع وغیر انسانی می کشتند، آلوده کردن آب آشامیدنی مردم تحت محاصره از بدیعی ترین اقدامات بود، آتش زدن غلات، مزارع دشمن از ابتدایی ترین اعمال جهت تسلیم شدن حریف محسوب می گشت، عدم اجازه رسیدن آذوقه به محل محاصره شده وتلف شدن مردم مورد محاصره کاملاً طبیعی وازکارهای جاریه بود دریک جمله هراقدام ممکن وهرعمل زشت وقبیح جهت سرکوب نمودن، تسلیم دشمن، مباح و مجاز و جزء دستورات صادره محسوب میگشت، هرمانع و رادعی به شدت و به هرشکل ممکن از سر راه برداشته می شد.
تاریخ بشر، حمله مغولان به ایران و سرزمین های دیگر و کشتار دسته جمعی جوانان را از یاد نبرده است در مستعمرات انگلستان، افریقا، در اشغال کشورهای بلوک شرق توسط تزار، درجنگ دولت عثمانی با ارمنی ها جنایات عدیده ای توسط طرفین جنگ اعمال گردید که هرورق و هرعمل صورت گرفته خنجری است بر پیکر انسانیت. مردم آگاه و خردمند جامعه هنوز اقدامات بسیار رذیلانه فرانسه در اشغال الجزایر و کشتار بی رحمانه و دسته جمعی اسرا را به یاد دارند، جوخه های اعدام قرون وسطایی در قتل عام زندانیان جنگی درقلب اروپا را به خاطر دارند هرچند جامعه جهانی آن روزگار در تلاش و تکاپو جهت انتظام بخشیدن و تعیین حقوق اسیران جنگی در قوانینی از قبیل معاهدات و کنوانسیون های ۱۸۹۹ و۱۹۰۷ لاهه اقدامات ارزنده ای را شکل داده بود اما این اقدامات در وهله ی اول کافی وتمام نبود، درثانی جنبه الزام آورنداشت بلکه بستگی به میل واراده دارنده اسیر بود که چگونه و به هر نحو بخواهد عمل نماید.
نارسایی ها، زیر پا گذاشتن حقوق اسیران و رفتارهای بسیار خشن قرون وسطایی به اسیران جنگی ازسوی خیلی از کشورهـا به خصوص آلمان هیتلری باعث شد، «که درقـرن نوزدهم یعنی۱۹۲۱، در دهمین کنفـرانس بین المللی صلیب سرخ در ژنو توصیه گردید که کنوانسیونی در مورد اسیران جنگی وتعیین حقوق و تکالیف آن ها و همچنین ضمانت های اجرایی آن تنظیم گردد. درسال ۱۹۲۹ حکومت سوئیس کنفرانس دیپلماتیکی در ژنو به منظور قبولاندن یک کنوانسیون به کشورهای شرکت کننده و یا سایر کشورهای دیگر در مورد اسیران جنگی منعقد، و به همین منظور پیش نویس کنوانسیون مدنظر را تهیه و در اختیار آنان قرار داد که توسط کمیته بین الملل صلیب سرخ تصویب شد و درآن خاتمه بخشیدن به بازداشت اسیران جنگی و رهایی آنها از مهمترین آثار یک معاهده، صلح بین کشورهای متخاصم محسوب شده بود. لیکن بدین معنی نبود که با انعقاد صلح تمام اسیران جنگی به فوریت آزاد و به مملکت و به مملکت متبوعشان برگردند، لیکن ماده ۷۵ کنوانسیون ۱۹۲۹ ژنو، فقط بدین معنی بود که بازگردانیدن اسیران جنگی در زودترین زمان ممکن بعد از انعقاد صلح به اجرا درآید»[۴۱]. درحقیقت جامعه جهانی وکشورهای عضو یک گام به جلوتر برداشته و معاهدات ۱۸۹۹و۱۹۰۷ را تکمیل تر می نمودند. در مورد انعقاد قرارداد یا معاهده ترک مخاصمه،کنوانسیون ۱۹۲۹ مقرر داشت که معاهده ترک مخاصمه بین طرفین باید در اصول و مقررات خود حاوی موادی باشد که تعیین تکلیف اسیران همچنین رهایی و بازگشت آنان را درگیرد همچنین مقرر نمود که اگر طرفین تنظیم کننده و امضا کننده پیمان صلح، به دلایلی از انجام آن سرباز زدند، یابه طور سهوی فراموش کردند باید موافقت نامه جداگانه ای درخصوص اسیران منعقد و درآن بازگشت هرچه سریعتر و با کمترین تاخیر اسیران جنگی را عملی وممکن سازند. البته چنین رویه ای پیش ازاین هم وجود داشت، کما اینکه در ترک مخاصمه «اولم»[۴۲] رهایی همه اسیران جنگی دوطرف توسط طرفین بدون قید وشرط پرداخت فدیه مقرر شده بود. یا درترک مخاصمه «مالمو»[۴۳] بین طرفین توافق شد که همه اسیران جنگی آزاد شوند. همچنین در موافقتنامه ترک مخاصمه ای که درسال ۱۸۱۴ بعد از اولین سقوط ناپلئون بین کشورهای ذینفع منعقد گردید بر بازگشت تمامی اسیران جنگی فورا و بدون هیچ قید و شرط وتاخیری به ممالک متبوعه خویش توافق و برای این منظور و اجرای توافقات حاصله تعیین کمیسیون رهایی مقرر گردید.