بهره گیری از روشهای کمی و مدل های ریاضی توسط برنامه ریزان برای سهولت درک و شناخت پیچیدگی های مسائل و مشکلات در مناطق مختلف ، اجتناب ناپذیر میشود (افروخته ،۱۱:۱۳۷۱). در مقابل، چارچوب نوین توسعه، با پذیرش دیدگاه های همچون اجتماعات محلی، نقش سازمآنهای غیر دولتی( NGO) عدالت و دومکراسی –مشارکت شهروندی و مهم تر از همه محط زیست و توسعه پایدار ، بر رویکرد توسعه از پایین تاکید می کند( هودر،۱۶:۲۰۰۰[۲۰]).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در این راستا، توسعه یافتگی شهرستانهای یک استان با توجه به توزیع فضایی ناهمگن منابع و همچنین عوامل مختلف اقتصادی، اجتماعی، و طبیعی ّبعضا ممکن است دارای روندی متناسب نباشد (مولایی ،۷۲:۱۳۸۷). لذا با توجه به اینکه هدف کلی توسعه، تعالی همهجانبه جوامع انسانی است (آسایش ،۱۷:۱۳۷۵). از این رو در فرایند برنامهریزی برای دستیابی به توسعه و قرار گرفتن در مسیر آن، شناخت و درک شرایط و مقتضیات جوامع انسانی و نیازهای آنان در ابعاد مختلف ، از جمله اقدامات ضروری در این زمینه است (زیاری ،۲۱:۱۳۷۸).
از جمله تئوری های مطرح در برنامهریزی منطقهای تئوری مرکز پیرامون جان فرید من میباشد . جان فریدمن در تئوری خود برای غلبه نابرابریها و ایجاد یک سیستم فضایی با سلسله مراتب منظم فضایی بحث مرکز پیرامون را مطرح می کند و با طرح دو مفهوم بخش مرکزی و منطقه مرکزی، نگرش سیستمی در برنامهریزی منطقهای را مورد تاکید قرار میدهد. به نظر وی دو نیرو از مرکز به پیرامون وارد میشود .
نیروی اول اثر پخش است که برای توسعه و تقویت پیرامون موثر است . این نیرو شامل سرمایه گذاری مرکز در پیرامون، خرید محصولات کشاورزی یا تولید پیرامون خرید مواد اولیه از پیرامون برای صنایع مرکز و استفاده از پیرامون برای گذران اوقات فراغت میباشد که اثرات مثبت در تقویت پیرامون دارند (زالی ،۳۷:۱۳۷۹).
نیروی دوم اثر قطبش است این اثر باعث زوال پیرامون می شد و شامل صرفه جویی های مقیاس در مصرف صرفه جویی های حمل و نقل ، اثرات روانی پیرامون نسبت به مرکز که با ارزش های مرکز همراه است و دسترسی آسان به اطلاعات، اثراتی هستند که تاثیر منفی بر تقویت و توسعه در پیرامون می گذارند (زارع ،۵۲۸:۱۳۷۰).
فرید من تقابل بین این دو اثر را باعث توسعه متداول یا توسعه نامتعادل منطقه می داند . آنچه که در این بین اهمیت دارد . تعادل و تعامل بین این دو نیرو است . اگر اثر پخش یا حاکم شود توسعه به تدریج سمت تعدل خواهد رفت ولی اکر اثر قطبش حاکم شود، رابطه استعماری حاکم شد و تمرکز شدید در مرکز ادامه خواهد یافت و بر عدم تعادل فضایی خواهد افزود. بنابراین اگر هدف، توسعه متعادل باشد، باید نیروه های که باعث تقویت پیرامون می شوند تقویت شود (اجلالی ،۴۳:۱۳۷۱).
تئوری دیگر در زمینه ساختار فضایی، تئوری توسعه فضایی هیلهورست است ولی با توجه به اهمیت راهبرد های توسعه فضایی در از بین بردن دوگانگی های درون منطقهای و بخشی، متناسب با شرایط سلسله مراتبی و برخورداری سکونتگاه ها چهار استراتژی آمایشی را مطرح می کند :
استراتژی انسجام (تثبیت )متمرکز
استراتژی انسجام (تثبیت )پراکنده
استراتژی گسترش (بسط )
استراتژی گسترش (بسط )پراکنده
هیلهورست در این چهار استراتژی دو مقوله اساسی را مطرح می کند: بسط و تثبیت
در استراتژی تثبیت هدف تقویت نیروهای مایل به مرکز است و در استراتژی بسط هدف تقویت نیروهای گریز از مرکز میباشد. از نظر وی استراتژی بسط دنباله طبیعی و زمانی استراتژی تثبیت است (هیلهورست،۱۴۳،۱۳۴:۱۳۷۰).
اگر توسعه را یک روند یا یک فرایند بدانیم ، باید به ترتیب به تقویت مرکز منطقهای حوزه نفوذ مرکز منطقهای ایجاد محورهای توسعه و تقویت مراکز واقع در اطراف مرز منطقهای بپردازیم، به توسعه متعادل منطقه از راهبرد انسجام متمرکز شروع شده و در طی یک فرایند به راهبرد گسترش یا بسط پراکنده می رسد. از نظر هیلهورست تنها در این صورت است که
ساختار متعادل فضایی در مناطق ایجاد خواهد شد (زالی و قنبری ،۸۱،۸۳:۱۳۸۳) .
ب )نظریه قطب رشد :
مفهوم قطب رشد را فرانسوا پرو فرانسوی در دهه ۱۹۶۰میلادی مطرح کرد . به اعتقاد پرو قطب های رشد دارای صنایع یا کارخانه های با عملکرد بالا و دارای امکان رشد بسیار قوی هستند . او رشد صنایع اساسی و پیشرفته را موتور حرکت رشد اقتصاد ملی می داند که در مکآنهای معینی بروز می کند در نتیجه رشد نامتوازن پدید می آید و صنایع جدید در نزدیکی زیر ساختها و زیر بناهای مورد نیاز آن مستقر می شوند و نقاط رشد معینی را ایجاد می کنند . این تمرکز مکانی با عقب ماندگی نواحی دیگر همراه خواهد بود و نتیجه آن قطب بندی منطقهای و گسترش ناهمگون توسعه از نظر جغرافیایی است . در پی آن آثار نفوذ کننده متعددی تصحیح این عدم توازن را تضمین خواهد کرد(هاروی،۹۹:۱۳۷۶) فرانسیس پرو اقتصاددان فرانسوی در فضای اروپای غربی بعد از جنگ دوم جهانی، ایده “قطب رشد” را مطرح کرد که گاهی به آن “قطب های توسعه” و “مراکز رشد” نیز گفته میشود. بر اساس نظریه های پرو، رشد در مناطق یا قطب هایی معین و در زمانی مشخص پدید می آید. صنایع “محرک” یا شرکت های “پیش برنده” که در قطب ایجاد می شوند، آثار پیوسته ای بر یکدیگر دارند و رشد اقتصادی را در همه گروه های صنعتی از طریق خریداران و فروشندگانی ارتقا می دهند که به افزایش تولید می پردازند. همچنین صنایع مذکور، در نوآوری و گسترش توسعه در سراسر ناحیه تحت نفوذ، به طور بخشی و فضایی مؤثر هستند (هایت ،۵۴:۲۰۰۴) و (فریدمن :۱۹۶۶) فرانسوا پرو معتقد است که هرگاه عوامل توسعه در ناحیه ای متمرکز شود، انتشار امواج آن به نواحی دیگر، دیر یا زود با موانعی روبرو میشود) حتی در کشورهای پیشرفته .( میزان عوامل کندکننده انتشار توسعه به نواحی دیگر، به درجه توسعه اقتصادی کشورها بستگی دارد. در کشورهای توسعه نیافته، عوامل کندکننده دربیشترین حد از عدم توازن قرار دارند، بنابراین، پراکنش و انتشار توسعه به مناطق دیگر نیز با موانع بیشتری روبرو میشود. گاهی در کشورهای توسعه نیافته، به دلایلی مانند کشف منبع انرژی، رونق اقتصادی قابل ملاحظه ای ایجاد شده است، اما تراکم عوامل کندکننده طوری بوده است که مانع انتشار توسعه به نواحی پیرامون منبع انرژی میشود. بنابراین، اختلاف شدیدی از نظر توسعه اقتصادی بین دو ناحیه هم مرز پدید می آید (متا،۳۵:۱۳۸۴). در کشورهای در حال توسعه، راهبرد قطب رشد عمدتاً با سه هدف مورد استفاده قرار گرفته است اول، مدرنیزه کردن نواحی عقب مانده و با اقتصاد منزوی، دوم، ایجاد مراکز شهری در مناطقی که منابع طبیعی قابل بهره برداری داشتند و سوم، در مواردی که مشکل رشد فزاینده در متروپل ملی به وجود آمده است. این رویکرد در موارد فوق توسط کشورهای مختلف جهان سوم در دهه ۱۹۵۰ مورد استفاده قرار گرفت(کلانتری،۷۱:۱۳۸۰) در واقع این راهبرد به دلایل مختلف زیر، به عنوان ابزار سیاست گذری مورد استقبال کشورهای مختلف قرار گرفته است:۱ -به دلیل شکل گیری تراکم اقتصادی در این قطبها، به عنوان راهی بسیار کارا و با بهره وری زیاد برای زایش توسعه محسوب می شوند، ۲- تمرکز سرمایه در مناطق رشد، موجب کاهش هزینه های عمومی گردیده است و خدمات را در سطح منطقه وسیع تری عرضه می کند، ۳-آثار اشاعه توسعه از این مناطق به نواحی اطراف، موجب حل بسیاری از مشکلات مناطق عقب مانده و محروم اطراف می گردد. فرانسوا پرو در همین زمینه تفاوت کشورهای توسعهیافته و توسعه نیافته را در ناهماهنگی عوامل اقتصادی می داند که وی آن را از دو جنبه بررسی کرد: نخست ناهماهنگی وضعیت اقتصادی و دوم ناهماهنگی در ساختار نظام اقتصادی و اجتماعی. ناهماهنگی وضعیت اقتصادی هنگامی وجود دارد که نوسآنهای اقتصادی در کوتاه مدت هماهنگ نباشند، مانند مسئله قیمت ها و رابطه آن با هزینه تولید. اما ناهماهنگی در ساختار اقتصادی و اجتماعی، به دلیل ضعف زیربنای اقتصادی و اجتماعی است. در یک کشور توسعه نیافته، معمولاً ترکیب عوامل یادشده به گونه ای است که توسعه اقتصادی از حیث افزایش تولید، کند میشود و ظرفیت بهره برداری از عناصر تولیدی کاهش مییابد (متا،۳۲:۱۳۸۴) قطب های رشد عموماً به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و بوم شناختی نسبت به مراکزی از شبکه های شهری و پویایی منطقهای، مناطقی ناپایدار - جزایری از توسعه در دریایی از توسعه نیافتگی- هستند. منابع انسانی، مالی و طبیعی عظیمی که در پروژه های قطب رشد مورد استفاده قرار می گیرد، در کنار “آثار نشت” یا “پراکنش” وسیع متعادل نیستند. با وجود این، بیشترین مشکلات و ناهماهنگی های اجتماعی را در شرایط زندگی سخت و سطح پایین، نظیر قطبی شدن طبقاتی شدید و اقتصادی مبتنی بر بازارهای محلی، بدون پیوند با بخشها یا مکآنهای اقتصادی دیگر ایجاد می کنند (هایت ،۱۹:۲۰۰۴) گرچه یکی از اهداف قطب رشد، یکپارچه کردن جمعیت شهری با مناطق داخلی آن است، اما قطب های رشد، عموماً اقتصاد روستایی را تخریب می کنند و مشکلات تهیه غذا را برای قطب رشد ایجاد می کنند (والدر:۱۹۸۱) همچنین، قطب های رشد با روندهای مهاجرتی از حومه شهرها مواجه می شوند و بدین ترتیب، فقدان نیروی کار در بخشهای کشاورزی، دریایی، محلی و نیروی کار اضافی در مراکز رشد پدید می آید (هایت ،۱۹:۲۰۰۴)
در مرکز قطب رشد، بنگاههای پیشتاز متعلق به صنایع پیشاهنگ قرار دارند که بر سایر واحدهای اقتصاد مسلط هستند. حالت تسلط یک شرکت بر بسیاری از شرکت های دیگر مشخصه مهم پدیده قطب رشد است (سازمان برنامه و بودجه ،۳۶:۱۳۷۳).
مفهوم اثر بخش ، اثر تراوش یا اثر چکیدن در تئوری قطب رشد به این معنی است که با مرور زمان ویژگی های پیشاهنگی قطب رشد ، مانند موجی در فضای اطراف پخش میشود تا سراسر منطقه را بگیرد. اثر بخش مهمترین قسمت این نظریه است که و حاکی از تراوش اثرات توسعه به اطراف قطب است . تجربیات حاصل از اجرای سیاست های قطب رشد در امر توسعه در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا نشان دهنده این واقعیت است که تاثیرات جانبی قطب های رشد در توسعه منطقهای با توفیق همراه نبوده است و نتوانسته توسعه همه جانبه و یکپارچه منطقهای را فراهم آورده و در اغلب موارد تأتیرات منفی و زیان باری در پی داشته است، بدین سان که نابرابریهای بین مرکز و پیرامون افزایش یافته است . تأثیرات منفی لین نظریه باعث شد که در سال ۱۹۷۵میلادی هوزلیتر نظریه شهر های زایا و شهر های انگلی را مطرح می کند . در این نظریه شهر های زایا به شهر های گفته میشود که اثرات مفید بر حوزه نفوذ دارند و شهر های انگلی شهر های هستند که باعث سیر قهقرایی حوزه های پیرامونی خود می شوند (شکویی ،۳۱۳:۱۳۷۳).
پ)نظریه توسعه ناحیهای: مروری بر ادبیات نظری و کاربردی در زمینه توسعه ناحیهای نشان می دهد که توسعه ناحیهای از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار گرفته است اقتصاددانان نئوکلاسیک رشد و توسعه ناحیهای را مبتنی بر توجیه شرایط بازار آزاد می دانند (پاپلی یزدی و سناجردی ،۲۰۰:۱۳۸۲). که جریان آزاد منابع بین نواحی در یک سرزمین یا کشور در بلند مدت نوعی تعادل بین ناحیهای را به وجود می آورد (حکمت نیا و موسوی ،۱۰۲:۱۳۸۳) نئوکینزها یا طرفداران نظریه پایه اقتصادی، صادرات را به عنوان مهمترین پایه رشد شهرستان در نظر دارند(صرافی ،۱۰۲:۱۳۷۹) و فعالیت های منطقه را به دو بخش پایه( صادراتی) و غیرپایه تقسیم می کنند. موتور رشد و نیروی محرّکه اقتصاد منطقه را درآمد ناشی از بخش صادرات می دانند (صباغ کرمانی ،۱۴۷:۱۳۸۰). میسرا معتقد است که هدف همه فرایندهای توسعه رفاه انسان است و توسعه ناحیهای نیز استثنائی بر این قاعده نیست (حسین زاده دلیر ،۷۳:۱۳۸۴).
امروزه اقتصاددانان نظریه رشد متوازن در مناطق مختلف، ضرورت برنامهریزی منطقهای صحیح را جهت رسیدن به توسعه متوازن مطرح می کنند و معتقدند که توسعه متعادل ناحیهای با فراهم کردن بهترین شرایط و امکانات برای توسعه جامع همه نواحی، تفاوتهای کیفیت زندگی بین ناحیهای و درون ناحیهای را به حداقل رساند و نهایتا از بین ببرد(مولایی،۷۴:۱۳۸۴).
هیرشمن و میردال از نخستین کسانی بودند که کاربردهای مکانی فرایند توسعه را شناختند و از این طریق برای ایجاد پیوند میان مدلهای رشد اقتصادی و نظریۀ توسعه منطقهای اقدام کردند. در واقع، توجّه اصلی هیرشمن بر رشد اقتصادی متمرکز بود، میردال بسیار بیشتر از هیرشمن به این نکته معتقد است که توسعه، یک روند کنش متقابل بین نواحی مختلف است که تفاوتهای ابتدایی در زمینۀ موفقیّت آتی را افزایش می دهند(مهندسان مشاور DHV، ۱۳۷۱: ۴۵-۴۶).
فرانسوا پرو نظریۀ راهبرد قطب رشد را برای رشد و توسعه شهرستانهای کمتر توسعهیافته ارائه کرد(حسینزاده دلیر، ۱۳۸۳: ۶۹). وی معتقد است رشد به طور همزمان در همه جا ظاهر نمی شود بلکه در قطبها و مراکز خاص ظاهر شده و سپس از طریق فعل و انفعالاتی آثار نهایی خود را در کل اقتصاد نمایان میسازد(صباغ کرمانی، ۱۳۸۰: ۲۴۶).
ث )فن تونن: یوهان هنریک فن تونن (۱۸۵۰-۱۷۸۳)در المان متولد شد . او در نظر داشت با توجه به روابط شهر و روستا به قوانین حاکم بر تولیدات کشاورزی دست یابد . نظریه فن تونن اساس همه نظریه های مکانی در زمینههای اقتصادی است . فن تونن ، بیشتر بر الگوهای کاربری زمین با توجه به قیمت های تولیدات کشاورزی تأکید می کند . بحث او از پراکندگی مکانی تولیدات زراعی و تولیدات دامی شروع میشود و درباره رابطه نوع کشت و رقابت بین تولیدات و سیستمهای زراعی برای کاربری قطعات ویژه ای از زمین ادامه می یابد .
فن تونن بر عامل خاک تأکید می کند و چون حاصلخیزی آن در همه جا یکسان نیست، عامل حاصل خیزی خاک در هزینه تولید یک عامل مهم به شمار می رود و در مکان یابی تولیدات کشاورزی تأثیر اساسی دارد و البته وی به عامل آب و هوا تیز دز میزان تولید محصولات زراعی و دامی توجه می کند .
اصول نظریه فن تونن بدین شرح است :
-تأثیر یک شهر بر حوزه های کشاورزی و با عامل فاصله گیری از شهر تعیین میشود.
-نوع تولیدات کشاورزی با توجه به هزینه حمل و نقل تغییر می یابد.
-هزینه حمل و نقل ، عامل تعیین کننده در مکان یابی های تولیدات کشاورزی به شمار می رود.
-در این مدل، مکان یابی تولیدات کشاورزی از باغداری تا پرورش دام و کشت گندم تغییر می یابد.
-اساس نظریه وی بر پایه میزان نزدیکی محل تولیدات کشاورزی به بازار تنظیم یافته است.
-در این نظریه ، عامل فاصله از عوامل مهم به شمار می رود .هدف از عامل فاصله بیشتر فاصله اقتصادی است تا فاصله فیزیکی ، هزینه فاصله فیزیکی را نیز فراموش نمی کندن
-تولیدات کشاورزی روستاهای اطراف ، تنها در شهر مورد بحث به فروش می رسدن
نطریه فن تونن ، اولین نظریه بهره اقتصادی –بهره مکانی در علم جغرافیا است که سالهل هم برای مطالعات شهری مفید بوده و هم در بررسی های روستایی و کاربری زمین اساس کار قرار گرفته است (شکویی،۲۷۶-۲۷۹:۱۳۸۷).
ج)نظریه کریستالر نظریه مکان مرکزی کریستالر: یکی از علمی ترین ساخت سکونتگاه ها که در بیشتر موارد ، برنامههای توسعه اجتماعی – اقتصادی کشورها و نواحی را تحت تأثیر قرار داده است ، نظریه مکان مرکزی والتر کریستالر (۱۸۹۳-۱۹۶۹)است و وی در طرح نظریه مکان مرکزی بیشتر از نظریات علمی فن تونن ، آلفرد وبر و انگلندر بهره گرفته است . هدف اصلی نظریه مکان مرکزی شرح وتبیین سازمان فضایی سکونتگاه ها و حوزه نفوذ آنهاست . در نظریه کریستالر ،۲عامل مهم به نظر می رسد ۱- آستانه کالا و خدمات ۲-محدوده بازار فروش کالا و خدمات . در اینجا نتیجه می گیریم که مراکز مختلف نظام سکونتگاهی تنها از طریق نوع و تعدادکارکردهای محدوده بازار فروش کالا و خدوات و میزان اشتغال جمعیت شناخته و تبیین میشود . در نظریه کریستالر عامل هزینه حمل و نقل و امد وشد برای خرید کالا و خدمات از موارد تعیین کننده محسوب می شوند یعنی مصرف کنندگان کالا و خدمات برای گریز از پرداخت هزینه زیاد آمد و شد به نزدیکترین مکان مرکزی مراجعه می کنند در صورتی که مصرف کننده ای به مکان مرکزی (بازار )دورتری مراجعه کند و هزینه مسافرت بیشتری را بپردازد باید کالا و خدمات کمتری بخرد . این تأثیر عارضی فاصله از طریق پرداخت هزینه حمل و مقل به واقعیت می رسد . نتیجه این عملکرد ، کاهش تقاضا با توجه به عامل فاصله از مکان مرکزی است . روشن است که علاوه بر هزینه اضافی حمل و نقل مدت زمان مصرف شده نیز از عوامل اصلی در عدم مراجعه به مکان مرکزی دورتر خواهد بود (شکویی،۳۸۱:۱۳۸۷).
نظریه مکان مرکزی از ترکیب ابعاد ایستا و پویا به وجود آمده است .از طرفی ویژگی های نظریه مکان مرکزی ، تنها به صورت ایستا نمیتواند مفهوم کامل نظریه مکان مرکزی را بیان کند. در نظریه پویا عامل زمان یک اصل مهم است یعنی همه پدیدارها با توجه به شرایط قبلی و شرایط پس آیندی و آتی بررسی می گردد در حالی که در نظریه ایستا، تنها بر شرایط ثابت تأکید میشود نه به تغییرات و دگرگونی ها اشاره می گردد و نه به آینده و گذشته موضوع اهمیت داده میشود. میتوان گفت مشخصات ایستا و پویایی سیستمها ی مکان مرکری به صورت یکپارچه اساس کار کریستالر بوده است . وی در نظریه خود ترکیبی از سازمان ایستا و پویا را ارائه میدهد.
نظریه مکان مرکزی کریستالر، بیشتر بر بازاریابی و بخش خدمات تأکید دارد تا بخش صنعت .در صنایع، عوامل لازم، به در دسترس بودن مواد اولیه و نیروی کار ماهر مکان وابسته است. نظریه کریستالر نه تنها بحث جدیدی در جغرافیای شهری و جغرافیای اقتصادی مطرح ساخت، بلکه برای اولین بار، ارزیابی اقتصادی و جغرافیای بخش خدمات را نیز در سیستم سکونتگاهی وارد کرد . با طرح نظریه کریستالر، سازمان فضایی سیستم اقتصادی، یکی از اساسی ترین بخش تحقیقات جغرافیایی شناخته شد(شکویی،۳۹۰:۱۳۸۷)
چ)- نظریه مرکزـپیرامون: جان فریدمن در سال ۱۹۷۵با ارائه نظریه مرکز –پیرامون مرکز را منشا توسعه دانسته است، بدین معنا که توسعه با زایش در مرکز پیرامون جریان می یابد (کلارک،۹:۲۰۰۰) بحث مرکز پیرامون، همواره در مطالعات جغرافیایی مطرح بوده ولی با پژوهش های امثال جان فریدمنشاخصیت بیشتری پیدا کرده و به موضوغ مهم رابطه بین شهر و روستا نیز مرتبط می گردد . مرکز به هر کانون تأتیر گذار اطلاق میشود که بسته به نوع و درجه فعالیت روی شعاع خاصی از پیرامون اثر می گذارد . نظریه مرکز پیرامون از بعد کلان یا رویکرد جهانی به عنوان مرکز یا متروپل (کشورهای فرا صنعتی و توسعهیافته) و وابستگی پیرامون یا حاشیه (کشورهای نفتی و توسعه نیافته) به آن ها توجه دارد (صرافی،۱۰۱:۱۳۸۴)
مرکز یا کانون هر فعالیت، دارای توانمندی های بالایی از عملکرد و قدرت است که قسمتی از ان به نسبت عکس فاصله در پیرامون توزیع می کند (هر چه فاصلع بیشتر تأثیر کمتر). منطقه پیرامونی، حوزه خارج از مرکز یا حاشیه تلقی میشود که همواره جریانی از مبادله (کالا و سرمایه ) و جابجایی (انسان) را با مرکز به دنبال داشته عموماًروابط به صورت متقابل یا کنش دو طرفه بین این منطقه و مرکز عمل میشود . هر چند در جمع بندی های نهایی کفه به نفع مرکز سنگین تر میشود . بعضی از محققین به این منطقه پیرامونی حوزه نفوذ یا پسکرانه هم می گویند که هر مرکز با پیرامون خود در ۳قلمرو متفاوت مراحلی از تسلط دارد (مؤمنی،۳۸۵:۱۳۵۹).
مدل مرکز پیرامون قابل تسری به نظریه قطب رشد در توسعه منطقهای نیز هست (صرافی ،۱۲۱:۱۳۷۹). به این معنی که همیشه جریانی از تخلیه قدرت و امکانات از حاشیه به مرکز وجود دارد. اگر چه طرفداران قطب رشد معتقدند توسعه بعد از اشباع در مرکز ، به پیرامون سرایت خواهد کرد، در سطح کلان نیز گسستگی نظام سلسله مراتب سکونتگاهی و تقسیم نامتوازن جمعیت و امکانات در کشورهای توسعه نیافته و تجمع آن ها در کانون هایی نظیر مادر شهر ها ی ملی و منطقهای انعکاسی از شرایط مرکز –پیرامون و سیاستگذاری های کلان سرمایه در جهان است از یک سو نظام سلطه جهانی از دیر باز برای قدرت جریان زهکش کننده هموارن در این کشورها به تمرکز روی کرده و از دیگر سو در درون این کشورها نیز تمرکز منشا صرفه اقتصادی بوده است. این دو مسأله در کنار هم موجب تمرکز شده است (سجادی ،۱۶۹:۱۳۸۰).
فریدمن که مدل مرکز پیرامون را پیشنهاد می کند می گوید: هر نظام جغرافیایی شامل دو زیر نظام فضایی است یکی مرکز قلب پیشتاز و پویایی نظام است و دیگری پیرامونی که میتوان آن را بقیه نظام به حساب آورد که در حالت وابستگی و سلطه پذیری نسبت به مرکز قرار دارد. این چنین رابطه ای را هم در سطح ملی (بین مناطق و مرکز )هم در سطح درون منطقه قاره ای و حتی جهانی میتوان به کار برد .
در حقیقت مفهوم مرکز پیرامون وقتی به اوضاع روابط بین المللی اطلاق میشود که در آن ۲ سیستم که دارای محتوای اطلاعاتی منطقی، مشابه نیستند در شرایطی بسیار دور از هم قرار دارند، به طوری که مرکز (متروپل)کشورهای فرا صنعتی هستند که نظام اقتصادی سرمایه داری بر آن ها حاکم است و به مرحله سرمایه گذاری خارجی رسیده اند . پیرامون (حاشیه ) کشورهای هستند که اقتصاد آن ها در مرحله پایین تری قرار دارد و در اقتصاد جهانی ادغام شده اند (آزاده ،۹:۱۳۸۰).
ح) نظریه رشد متعادل: از نظریهپردازان معروف رشد متعادل، لوئیس نورکس و روزن اشتایناست. این افراد در دهه ۱۹۵۰ نظریه توسعه بخشهایی از ممالک جنوب و توسعهنیافته را مطرح کردند. مبانی نظری رشد متعادل بر دو محور اصلی استوار است:
- اعتقاد به وابستگی متقابل بین بخشها و زیربخشها، در ایجاد بازار برای یکدیگر است که نتیجه آن از بین رفتن کمبود تقاضا، بدون اتکا به بازارهای خارجی است.
- اعتقاد به وجود صرفهجوییهای خارجی، حاصل از ایجاد یا تقویت یک فعالیت اقتصادی است.
برای از میان بردن رکود اقتصادی و رهایی از فقر، میتوان با سرمایه گذاری همزمان در فعالیتهای مختلف اقتصادی به این هدف دست یافت. نورکس معتقد است با سرمایه گذاری در بخش صنعت و کشاورزی به طور همزمان، از یک طرف بازار فروش تولیدات صنعتی تضمین می شود و از طرف دیگر با افزایش قدرت خرید در بخش صنعت، بازار تولیدات کشاورزی نیز فراهم می شود. گسترش بازار هم خود انگیزه لازم برای سرمایه گذاری را به وجود میآورد. روزن اشتاین هم با طرح نظریه «فشار بزرگ» معتقد است که برای خروج از وضعیت رکود بایستی با یک حرکت همهجانبه، از طریق سرمایه گذاریهای گسترده و همزمان بهخصوص در طرحهای زیربنایی، این مهم تحقق یابد. بنابراین با سرمایه گذاریهای همزمان در فعالیتهای مختلف، تقاضا برای محصولات این سرمایه گذاریها فراهم می شود که این خود یک صرفهجویی خارجی است. گسترش بازار از این طریق ایجاد صرفهجوییهای خارجی دیگری نظیر پرورش نیروی کار ماهر، افزایش سطح تکنولوژی و غیره را به دنبال دارد(زیاری، ۱۳۸۳: ۲۰۲).
خ)نظریه توسعه پایدار: با اوج گرفتن نگرانی از عواقب فعالیتهای انسانی برای کره زمین بر پییه قطعنامه مجمع عممی سازمان ملل در اواخر سال ۱۹۸۲میلادی ، کمیسیونی جهانی به ریاست خانم “برانت لند"از نروژ ، جهت بررسی جامع مسائل زیست محیطی و توسعه جهانی تشکیل شد. در پی پژوهش ها و گفت و شنودها ی وسیع بین المللی، این کمیسیون گزارش نهایی خود را تحت عنوان “اینده مشترک ما"در نیمه سال ۱۹۸۷ میلادی منتشر کرد و از آن پس واژه های “توسعه پایدار"که بحث محوری این گزارش را تشکیل داد ، مقبولیت و رواج گسترده ای یافت.
کمیسیون برانت لند توسعه پایدار را “نیازهای کنونی بدون کاهش توانایی نسلیهای آتی در برآوردن نیازهایشان” تعریف نموده است .
در این تعریف حق هر نسل در برخورداری از همان مقدار سرمایه طبیعی که در اختیار دیگر نسلها به رسمیت شناخته شده و استفتده از سرمایه طبیعی در حد بهره آن مجاز شمرده شده است . به بیان دیگر توسعه پایدار در بهره بردتری از داده های طبیعی محدود به حد باز تولید و جبران طبیعی آنهاست . در غیر این صورت ، موازنه منفی در بهره برداری از سرمایه طبیعی به کاهش تدریجی آن می انجامد و توسعه را ناپایدار می کند.
البته دیدگهای اقتصد نئو کلاسیک و تفکرات فن گرایی که جایگزینی سرمایه طبیعی با سرمایه های مصنوع را ممکن میسازد ، در مسیر توسعه کنونی مهم بوده است که در این ارتباط هزینه های زیست محیطی و تخریب روند اکولوژیکی که اساساً با هیچ منفعتی قابل جبران نیست نادیده گرفته شده بود.
نظریه توسعه پایدار جامع و مانع بوده ، لذا در تمام ابعاد توسعه شهری ، روستایی و منطقهای و ملی مدنظر است . نظریه توسعه پایدار شهری، دلالت بر جلوگیری از آلودگی های محیط شهری و منطقهای ، کاهش ظرفیتهای تولیدی محیط محلی، منطقهای و ملی و حمایت از بازیافت ها، عدم حمایت از توسعه های زیان آور و شکاف میان فقر و غنی دارد و راه رسیدن به این الگوها را از طریق برنامهریزیهای شهری ، روستایی ، منطقهای و ملی در راستای نقش قانون ، کنترل کاربری ها و کنترل بیشتر در شهر و روستا می داند . این نظریه به عنوان دیدگاهی استراتژیک به نقش دولت در این برنامهریزیها زیاد اهمیت قایل است و معتقد است ، دولتها باید از محیط زیست شهری حمایت گسترده ای نمایند .
در این نظریه، پایداری شکل شهر، الگوی پایدار سکونتگاه ها، الگوی مؤثر حمل و نقل در زمینه مصرف سوخت مورد بررسی قرار می گیرد و شهر را در ابعاد منطقه شهری به صورت منطقه شهر اجتماعی نگاه می کند (زیاری،۲۳۰:۱۳۷۸)
توسعه پایدار روی دو مفهوم کلیدی تأکید می کند:
الف) مفهوم نیازها: نیازها در مرحله اول شامل نیازهای اولیه مثل غذا، پوشاک، مسکن و شغل است و در مرحله دوم نشانگر آن است که هر فرد در هر نقطه دنیا باید مجال بالا بردن سطح زندگی خود را داشته باشد.
ب) محدودیتها، که باحاکمیت فناوری در برآوردن نیازهای کنونی و آینده تحمیل شده است.
محدودیتها شامل محدودیتهای طبیعی منابع محدود و همچنین روند رو به کاهش بازدهی ناشی از بهرهبرداری بیش از اندازه از منابع، آب و کم شدن تنوع زیستی برای آینده مشترک ماست. بهترین راه حل این است که نیازها به بهترین وجه برطرف شود، در حالیکه منابع کاهش نیابند. یعنی هر نوع توسعهای باید در تمام زمینهها به برطرف شدن نیازها کمک کرده و باعث افزایش محدودیتها نشود(هوتادو وپرلو:۱۹۹۹). [۲۱]بر اساس توسعه پایدار بهره برداری از داده های طبیعی، محدود به حد بازتولید و جبران طبیعی آنهاست. در غیر این صورت، موازنه منفی در بهره برداری از سرمایه طبیعی به کاهش تدریجی آن میانجامد و توسعه را ناپایدار می کند. این همان وضعیتی است که به اصطلاح، توسعه کنونی با تکیه بر رشد اقتصادی به وجود آورده است(زیاری، ۱۳۸۰: ۳۷۴).
د) توسعه پایدار منطقهای: نظریه توسعه پایدار در سطح منطقهای و ناحیهای بر بهبود مستمر شاخص های توسعه و کیفیت زندگی برای مردم در محدوده فضایی موردنظر دلالت دارد. توسعه منطقهای اغلب در بر گیرنده دو هدف رفاه مردم و رفاه مکانهاست(زیاری، ۱۳۸۳: ۱۴). روی آوردن به برنامه ریزی توسعه منطقهای، برآمده از هدفهای کلانی است که به اشکال مختلف هر یک با مجموعه ای از آن ها برای واحدهای فضایی کوچکتر از کشور(یک منطقه) مورد نظر قرار میگیرد و به شرح زیر قابل دستهبندی است: