۸
۶۹۰.
طرد از مشارکت اجتماعی غیر رسمی
۱۰
۹۴۵.
احساس شرمساری اجتماعی
۴
۸۸۹.
احساس بیانصافی
۲
۸۳۲.
با توجه به جداول شماره(۳-۱۱) و (۳-۱۲) میتوان مشاهده کرد که متغیرهای پرسشنامۀ این تحقیق از آلفای خوبی برخوردار بوده است در نتیجه سوألات مطرح شده توانایی و قابیت اندازه گیری محتوا و خصوصیات مورد نظر در تحقیق را دارا میباشد.
مقدمه
فصل حاضر در راستای وضعیت احساس شادمانی زنان سرپرست خانوار تهران و تأثیر عوامل مطرودساز اجتماعی بر این احساس، به تجزیه و تحلیل اصلاعات و ارائه یافتههای حاصل از پژوهش که از طریق ابزار مصاحبه و پرسشنامه جمعآوری شده، پرداخته است. بخش اول این فصل شامل مصاحبه های است که قبل از اجرای پیمایش انجام گرفته است که از اطلاعات حاصل از این مرحله با تمرکز بر تجربه زیسته جمعیت نمونه در تعریف مفاهیم و مقولات بخش کمی، انتخاب بهترین تئوری و پاسخ به سوألات پژوهش استفاده شده است. در بخش دوم این فصل با بهره گرفتن از نرم افزار spss داده های حاصل از جمعآوری ابزاز پرسشنامه، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
۴-۱. بخش اول: تحلیل مصاحبه های تحقیق
برای تشخیص منابع مطرودساز اجتماعی و رابطهی آن با احساس شادمانی در بین زنان سرپرست خانوار تهران با ۳۰ نفر از این جمعیت که بین سن ۳۴ تا ۶۸ ساله بودند، مصاحبهای صورت گرفت. انتخاب این حجم نمونه با توجه به اهمیت اشباع نظری در انجام مصاحبه های کیفی صورت گرفته است. وضعیت اشتغال این زنان به گونه ای بود که عدهای شاغل بودند ولی درآمد چندانی نداشتند و دستهای هم نیز نه شغلی داشتند و نه منبع درآمدی که اکثریت این گروه از زنان در این دسته جای داشتند. از جمله علت سرپرستی این زنان عبارت از: ۸ نفر طلاق، ۸ نفر فوت همسر، ۵ نفر اعتیاد همسر،۵ نفر متواری بودن همسر، ۲ نفر از کارافتادگی همسر و ۲ نفر هم زندانی بودن همسر بوده است. همچنین در بین گروه سنی ۳۰ تا ۴۰ ساله ۸ نفر، گروه سنی ۴۰ تا ۵۰ ساله ۱۰ نفر، گروه سنی ۵۰ تا ۶۰ ساله ۸ نفر و گروه سنی ۶۰ سال به بالا ۴ نفر قرار داشتند. از نظر تحصیلات: ۸ نفر از این زنان دیپلم، ۶ نفر راهنمایی،۶ نفر بیسواد، ۵ نفر ابتدایی، ۳ نفر فوق دیپلم، ۲ نفر لیسانس داشتند و ۳۴ درصد از این زنان ۲ نفر،۳۰ درصد ۳ نفر،۲۰ درصد۱ نفر،۱۳ درصد۴ نفر و ۳درصد ۱ نفر را تحت تکفل داشتند. نتایج بهدست آمده از مصاحبه های انجام شده را میتوان در ۱۰ مفهوم دستهبندی کرد که زمینهساز احساس و رفتارهای اجتماعی خاص و بهویژه نداشتن احساس شادمانی در افراد میشوند:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
- مسؤلیت چندبرابر/ سنتی شمردن نقشها(مرد نانآور و زن خانهدار)، زمینه ساز تحقیر شدن و زیر پا گذاشتن غرور:
- محرومیت از نیازهای اساسی: زمینه ساز احساس نابرابری؛
- فقدان حامی عاطفی و مالی: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی؛
- یادآوری گذشتهی تلخ: زمینه ساز افسردگی؛
- استرس و نگرانی برای آیندهی فرزندان و احساس راکد بودن: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی؛
- احساس نابرابری: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی؛
- حمایتهای اقتصادی طردآمیز: زمینه ساز طرد اقتصادی؛
- مشکلات مالی و رفتارهای طردآمیز اطرافیان: زمینه ساز نگرانی و اضطراب و نداشتن احساس شادمانی؛
- طردشدگی و احساس ظلم و بیانصافی: زمینه ساز نداشتن احساس شادمانی (وجود انصاف و شادمانی)؛
- درخواست حمایت مالی از دولت و حمایت عاطفی از اطرافیان در اثر نداشتن حامی: زمینه ساز آسیبپذیری.
بنا بر تجربهی زیستی خود این زنان، تمامی این مفاهیم وضعیت طرد و محرومیت و عوامل مؤثر بر آن را نشان می دهند که زمینه احساس رعایت نشدن انصاف را در این گروه تقویت میکند. همچنین ارتباط این عوامل با احساس شادمانی این جمعیت قابل مشاهده است. در ادامه به تشریح هر یک از این مفاهیم پرداخته میشود:
۴-۱-۱. مسئولیت چندبرابر/ سنتی شمردن نقشها( مرد نانآور و زن خانهدار)، زمینه ساز تحقیر شدن و زیر پا گذاشتن غرور:
در ابتدای مصاحبه با زنان سرپرست خانوار از آنها پرسیده شد، “زن سرپرست خانوار را چگونه تعریف میکنید"؛ در جواب ۸۰ درصد از کل این زنان به مسئولیت چندبرابری اشاره داشتند که به علت حضور نداشتن مرد، باید به هر قیمتی آن را به دوش بکشند. آنها حتی به قیمت زیر پا گذاشتن غرور و فراموش کردن اینکه خودشان هم به عنوان یک انسان حق زندگی دارند، این بار را تحمل میکنند. بسیاری از آنها از بیماری و ضعف جسمی و روحی خود صحبت کرده و معتقد بودند که بهای تعهد مادرانه را نسبت به تأمین مخارج فرزندانشان به جان خریدهاند و حاضر شده اند به کارهای پست، سخت و فرسایشی مثل دستفروشی، کار در خانههای مردم، کارگری درکارگاهها و حتی در مواردی گدایی دست بزنند و از اینکه به عنوان یک زن تنها حقارتها، سرزنشها، بیتوجهیها و… را متحمل میشدند به شدت احساس افسردگی و تحقیر شدن میکردند. همچنین یک نکته مهم دیگر که از سخنان این قشر از زنان میتوان برداشت کرد، عدم پذیرش نقش سرپرستی از جانب آنها میباشد. این زنان سرپرستی را خاص مردان میدانستند و معتقد بودند که مرد باید نانآور و زن خانهدار(سنتی دانستن تقسیم نقشها) باشد و از آنجا که ناچاراً و اجباراً در نقش سرپرست بودن قرار گرفته بودند و همچنین توانایی و انگیزه نقش مردانه را نداشتند در نتیجه این وضعیت به نقش مادرانه آنها صدمه وارد کرده و زمینه تحقیر شدن آنها به دلیل عدم توانایی انجام وظایف متعدد به خاطر تداخل نقشها فراهم شده بود و در نهایت از وضعیت خود احساس نارضایتی میکردند.
«زن سرپرست خانوار یعنی آنقدر قوی باشی که بتوانی مشکلات را تحمل کنی، آنقدر مقاومت کنی که بتوانی زندگیت را بچرخانی، در هر شرایطی برای بچههایت هم پدر باشی هم مادر. برای خودت خیلی از غرورهایت را زیر پا له کنی، خوشیها و خواستههایت را زیر پا بگذاری به امید اینکه زندگیت را بچرخانی تا فرزندانت پا برجا بمانند. غرورت را زیر پا بگذاری و هر کسی هر چه گفت و هر چه شنیدی نادیده بگیری. باید سختی بکشی و مقاومت کنی فقط خودت هستی و خدایت» (زن ۳۷ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
«زن سرپرست خانوار یعنی هم زن و هم مرد هستی؛ یعنی باید از توان زنانه خود خیلی بیشتر مایه بگذاری، بخشی کارها زنانه است؛ یکسری از کارها مال مردها است؛ ولی وقتی مرد نیست باید همهی کارها را به دوش بکشی. درنتیجه خیلی فشار به خودت وارد میشود که نتیجهاش مریض شدن و افسردگی و هزار درد و مرض دیگر است» (زن ۳۹ ساله، علت سرپرستی: فوت همسر).
«زن سرپرست خانوار یعنی به عهده گرفتن نقشهای متعدد، یعنی اینکه خودت را از یاد ببری، اینکه خودت وجود داری، باید اول اطرافیانت مخصوصاً بچههایت را ببینی. باید اول آنها را تأمین کنی؛ بعد در نهایت اگر یک وقتی هزینهای ماند برای خودت. در کل زن سرپرست خانوار یعنی مسئولیت، دغدغه فکری به خاطر بچههایت، یعنی حقیر شدن و دست زدن به انجام کاری که دوست نداری. یعنی دستت تنگ باشد؛ ولی باید همه چیز را نظم بدهی، غذا مهیا باشد، خانه مهیا باشد، یعنی همهاش مسئولیت! چیز دیگری من در آن نمیبینم» (زن ۳۸ ساله، علت سرپرستی: طلاق).
«زن سرپرست خانوار یعنی همهی مسئولیتها گردن یک زن! یعنی صبح مثل مرد بزنی بیرون و شب خسته برگردی به خانه و مثل مادر به پخت وپز و محبت کردن بپردازی و بعد تا صبح از پا درد نخوابی؛ یعنی اینکه ۱۸ سال کار کنی و هیچ چیز از خودت نداشته باشی، یعنی ۱۸ سال بروی خانهی مردم وکارگری کنی و با تو بدرفتاری کنند؛ یعنی ارزشی برای خودت قائل نباشی» (زن ۴۳ ساله، علت سرپرستی: متواری شدن همسر).
«زن سرپرست خانوار یعنی کل مشکلات یک زندگی روی دوش یک زن، علاوه بر تکیهگاه عاطفی تکیهگاه اقتصادی خانواده باشی؛ یعنی علاوه بر محبت مادرانه باید بلد باشی مثل پدر هم با بچههایت رفتار کنی، یعنی اقتدار یک مرد را هم داشته باشی در کل یک زن سرپرست خانوار با زنان دیگر متفاوت است؛ یعنی یک جاهایی باید خُرد شوی» (زن ۴۶ ساله، علت سرپرستی: اعتیاد و متواری شدن همسر).
۴-۱-۲. محرومیت از نیازهای اساسی: زمینه ساز احساس نابرابری
به عنوان پرسش دوم مصاحبه از زنان سرپرست خانوار خواستیم که “زندگی راحت” را تعریف کنند. آنها “زندگی راحت را رسیدن به حدی از نیازهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی” دانسته و معتقد بودند، وقتی احساس رضایت و راحتی از زندگی خواهند داشت که نیازهای خود و فرزندانشان برآورده شود و فرزندانشان در اجتماع موقعیت مناسبی بهدست آورده و ارتقا یابند. آنها حتی به برآورده شدن میزان کمی از این نیازها نیز قانع بودند و میگفتند با وجود تلاش زیاد در زندگی، فقر و تنگدستی مانع از دستیابیشان به سرمایه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شده در حالی که اطرافیانشان بدون هیچ تلاشی، زندگی راحت و بدون دغدغهای دارند؛ آنها از نیازهای اولیه خود محروم هستند، در نتیجه در مقایسه با دیگران احساس نابرابری میکردند. نتایج تعریف این زنان از “زندگی راحت” مفاهیمی است که به ترتیب مهمترین عامل در دست نیافتن به یک زندگی راحت و در نتیجه احساس نابرابری در زنان سرپرست خانوار شده است.