ضامن آهو: استعاره از امام رضا(ع)
و به یادآور آن نخستین عمری را که گذراندهام بی تو و بی گندم/ و آتشی در لبانم بگذار/ تا خونم را ببوسم/ و خونم را رستگار دار! (همان:۱۵۱)
آتش: استعاره از زبان مؤثر و گیرایی که صرف ذکر دعا و قرآن و نیکیها شود.
۴-۲-۲-۳-۲ استعارهی مکنیه
این نوع از استعاره بر خلاف استعارهی مصرّحه است؛ به این معنی که در استعارهی مکنیه «مشبه» ذکر و «مشبه به» حذف میشود؛ اما مشبه به محذوف جای خود را به یک یا چند وصف و مناسبات خود میدهد.استعارهی مکنیه در اشعار م.موید نسبت به استعارهی مصرّحه فراوانتر است منتهی استعارهی مکنیه از نوع تشخیص.
۴-۲-۲-۳-۳ اضافهی استعاری
چیست که تنها نام است/ که چیست که از نامش/ عطر زیبایی/ دیده میشود (همان:۱۲۹)
و اسبان/ اسب بودند/ هموار و هموار/ پویای راهواریِ ماهیچه/ در چارچوب خمیازه (همان:۱۷۳)
آ/ آلیا/ بومی نهادههای حبیب/ بومی بلندای با تو/ بی شیب بی تو/ بام سیب (همان:۲۲۱)
خرگاه های آتش/ دیوان زهرآگین/ تنوره میکشند و/ هراس/ فریاد خویشتن/ نمیشنود/ مگر (همان:۳۴۳)
آن جا/ شهربانو/ ایستاده/ بر کران آبی آرام/ خیزگاه ستاره (همان:۳۷۹)
کوبه درختان قطور گردو را/ نکوفته/ و به عرصات ذهن/روی آورده/ کنار نیلوفران دیرین (همان:۴۳۱)
آسان/ به دشواری/ و بام جهان/ دامان برف را/ میگستراند (همان:۴۷۲)
و انارهای سیاه به پرواز میشوند/ با درونه سرخ/ در آفتابی/ دیباچه آب/ و آبی/ دیباچه جهان (همان:۴۷۳)
آذرخش نُه گانه/ آن جا که/ بی کرانگی گل/ در ادراک والای پروانه (همان:۳۸۵)
سانِ آویز پیچک به گیلاس/ مانِ غم در سرا پرده یاس (همان:۲۴۵)
تشخیص غیر اضافی
چه هجوم آفتابی/ نیزهها/ شیرین بیان را آماج گرفتهاند/ و گون را/ شادان کردهاند (همان:۳۲۵)
مگر نیست/ آنسان که سنگ/ مرا میبیند و/ پل میبندد: پای بگذر/ پای مگذار/ و سنگی/ میگوید/- بر من/ و سنگی/ میگوید/ - نه. بر من مگذار/ و سنگی میگوید/ آری. بر من (همان:۳۳۳)
همین که باران نبارد/ کافیست تا/ این همه غبار/ خراشی نابکار/ بر رخسار اقاقیا/ بکارد (همان:۳۷۶)
این جنگل موهوم/ که دوشیزگان را میهراساند (همان:۲۶۶)
به سمت مهتاب/ آن جا که روح نیم خفته نرگس؟ آسود میچمد و/ ادراک بیمار نیست. (همان:۳۰۲)
این کرانه/ نی/ به لب/ سکوت میدمد/ این کرانه/ سرو نیست/ سروِ سرو می چمد (همان:۳۰۸)
و بدینسان/ شب میآمد/ باران باران باران/ در دو سوی ارغوان بناگوش (همان:۱۷۳)
امّا نمیشود/ که بادو پلک/ با دو پلک/ فقط آه با دو پلک/ گِل/ آه میکشد/ میترکد/ و همانی/ که/ زخمانه بلندترین آواز آبیهای رگهایم را/ به تنهایی/ شنیدهام یا با تو (همان:۱۶۲)
شراب/ آشکارا از معرکه میآید/ یا میرود/ که همیشه یال است/ و میگشاید/ حرکت را/ پنجرهای چند هزار ساله (همان:۹۷)
تشخیص اضافی
یا شراب زد/ که شد بهار/ یا که چشم تو بهار را/ شراب کرد/ یا بهار/ هم لب شراب/ چشم نوش توست (همان:۲۹)
و میرفتم/ تا بر تکیه گاهیِ سبزِ برگهای پهنِ نیلوفر زردِ آبی/ بنشینم/ و بگویم/ من از میهن ماهیها میآیم (همان:۱۳۳)
خواب جاویدی، خوشاب و یشم/ خوابِ بهار/ پاگیر پروانه/ مردابه بر و دوش کلاله (همان:۲۲۲)
در خیزشش از دل/ شکوفان میداریم/ سیمان را/ به پنداری خزه/ و التفات گیسو(همان:۱۷۹)
آمدن توست/و آمدن توست/این که میگریزی/بررهوارگمانی آغشته/شانه دمبرگ/ماه نهم (همان:۲۰۰)
و چیره از مهربانی زبان و حروف پس از حس (همان:۱۴۹)
در جنوب این سکوت/ باد/ شور میدمد/ از دریچههای باز/ میوزد ایاز/ لابه لای گیسوانِ یادهایِ دور/ لابه لای گیسوان شب/ ایاز میزند (همان:۳۲۱)
دَوَرانی باز و بسته/ چونانی چین آکاردئون/ به نواخت دست باد (همان:۳۳۹)
آن جا که/ بر تپهها/ خشکید/ یحیای نگاه/ پیش از خون شویی تن خوبش (همان:۳۵۰)
نمونههای دیگر
بازوی شعاع (۱۸۷)، ادراک آهو (۱۸۸)، پچ پچ بلدرچین(۱۹۷)، کامکار نگونساری(۲۰۳)، گوش جان(۲۸۹)، جان ابر(۳۰۳)، دل آیینه(۳۲۴)، جویبار جان(۲۸۹)، گیسوان شب(۳۲۱)، گیجگاه خیابان(۳۰۵)، خاموشی سنگ(۳۵۰)، رنج آهن(۴۱۳)، پشتوانهی گل سرخ(۳۵۶)، پردهنشین زمستان(۳۵۱)، سپاسمندی کبوتران کاریز(۴۳۲)، عرصات ذهن(۴۳۱)، پیشانی جان(۴۳۱)، جامگان آفتاب(۴۷۵)، شرم بازار (۴۷۵) و…
۴-۲-۲-۴ کنایه
کنایه پوشیده سخن گفتن درباره امری است از نظر لفظ و معنای ظاهری در محور همنشینی کلام و از نظر معنایی پوشیده و دور در محور جانشینی کلام قرار میگیرد. کنایه دریافت معنیِ معنی است از طریق استدلال. کنایه سبب درنگ خواننده است و ذهن او را به تلاش وا میدارد و حالات را برای او محسوس میسازد. کنایه ادعای خود را با دلیل همراه میسازد از این رو مخاطب توان انکار آن را ندارد و آن را میپذیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دکتر شفیعی کدکنی درباره کنایه مینویسد: «کنایه یکی از صورتهای بیان پوشیده و اسلوب هنری گفتار است. بسیاری از معانی را اگر با منطق عادی گفتار ادا کنیم لذَت بخش نیست و گاه مستهجن و زشت می کند، از رهگذر کنایه میتوان به اسلوبی دلکش و موثّر بیان کرد.»
چنانم میدانی که آن سوی دیارجان/ رخت میافکنم (م. مؤید،۴۳۱:۱۳۸۸)رخت افکندن: کنایه از مُقام کردن
و نیلوفران دیرپا/ رخت بربسته اند (همان:۴۳۲)رخت بربستن: کنایه از کوچ کردن
آه مادر مقدس!/ مادر برگزیده/ مگذار شبنم/ دامن برچیند و بر برگچه ننشیند (همان:۴۳۳)
دامن برچیدن: کنایه از گوشه نشینی اختیار کردن
اینک/ بوی خوش انار/ از جانم میتراود/ و در خم شصت و سوم/ نیز خیسیِ برّههای نو رسیده را دارم و پوست/ به مهربانی لیس تو میسپارم (همان:۴۳۷)
خم شصت و سوم: کنایه از شصت و سه سالگی و پیری
۴-۲-۲-۵ صنایع معنوی
از بخشهای دیگر سطح ادبی صنایع معنوی است. این نوع از بدیع با حسن و زیبایی معنا در ارتباط است. به گونهای که در صورت دگرگون شدن ظاهر لفظ، زیبایی معنا پابرجاست و آرایه آن حفظ میشود. در اشعار م.موید از میان صنایع بدیعی، آرایههای پارادوکس، تلمیح، حسامیزی و تضاد دارای بسامد بالایی هستند.
۴-۲-۲-۶ متناقض نما یا پارادوکس
آمیزش ناسازها یا بیان پارادوکس یکی از عوامل تشکیل دهندهی موسیقی معنوی است. موسیقی در این معنی عام و گسترده، شامل انواع متناظرها، تقارنها و تقابلهاست. در بیان پارادوکس تنها دو واژهی متناقض به صورت مجّرده و مرده در کلام به کار نمیروند بلکه همواره در ارتباط با همند و دو سوی تصویر همدیگر را نقض میکنند.
از پارادوکس به بیان نقیضی و ناسازی هنری نیز یاد میکنند.
مطالب درباره بررسی سبک شناختی اشعار سه تن ...