۱-۱-۳-رئالیسم روانشناختی:
«واقع گرایی روان شناختی به تصویر کردن حقیقت کار درونی ذهن وفادار است و به تشریح دنیای درونی شخصیت ها و تجزیه و تحلیل تفکر،احساس و ادراک آنها می پردازد،از این رو واقع گرایی روانشناختی به حالت ها و عواطف پیچیده ذهنی و ویژگی های درونی شخصیت های داستان توجه دارد و به انگیزه های رفتاری که از شخصیت ها سر می زند ،می پردازد.» (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۲)
۲-۱-۳-رئالیسم جادویی:
رئالیسم جادویی شاخه ای است از مکتب رئالیسم و مکتب ادبی مستقلی شمرده نمی شود.(میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۱)«خاستگاه رئالیسم جادویی کشورهای آمریکای لاتین و جهان سوم است.نویسنده رئالیست جادویی می کوشد در عین طرح مسائل تاریخی،سیاسی و اجتماعی سرزمین خود،افسانه ها،عقاید و باور های قومی آن رابازسازی کند.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۳۱۷-۳۱۸)
۳-۱-۳-رئالیسم انتقادی:
«اصطلاح واقع گرایی انتقادی یا رئالیسم انتقادی، اولین بار برای توصیف آن دسته از آثار ماکسیم گورکی، نویسنده روسی به کار رفت که در آنها شخصیت هااز محیط خویش جلوترند و برای رسیدن به وضع اجتماعی تازه تلاش می کنند، یعنی این شخصیت ها بااوضاع و احوال حاکم براجتماع در نبردند و برای تغییر آن در تلاش اند.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۳۰۱)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
«بعضی ازمنتقدان آمریکایی، اصطلاح واقع گرایی انتقادی را برای آن دسته از ادبیات داستانی واقع گرا که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آمریکا رایج بود،به کار بردند که در آنها نویسندگان به انتقاد ازجامعه و تحلیل وبررسی مسائل اجتماعی توجه داشتند. » (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۱)
۴-۱-۳-رئالیسم نو:
«تجدید و احیای واقع گرایی را در رمان و داستان کوتاه که زندگی مردمان فقیر را در صحنه های امروزی توصیف می کند،واقع گرایی نو می گویند.» (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۱۳)
۲-۳-رمانتیسم :
رمانتیسم بیش از اینکه یک جریان ادبی و هنری باشد،مرحله ای از حساسیت اروپایی است که در اواخر قرن هجدهم در انگلستان و آلمان و سپس در قرن نوزدهم در فرانسه، ایتالیا،اسپانیاو در کشورهای اسکاندیناوی ظاهر شد.(سید حسینی،۱۳۷۱: ۱۶۱) «رمانتیسم در اصل یک جنبش انقلابی است و شعارهای آن همان سخنان فلسفی و سیاسی است که تقریبأهمه آنها در اصل روشنگری مطرح شده است:بیان آزادحساسیت های انسان و تأیید حقوق فردی.» (همان:۱۶۱)
«در تعریف رمانتیسم بیشتر بر روی انواع فرار رمانتیک ها تکیه میشود:فرار به رؤیا،فرار به گذشته،به سرزمین های دوردست،به تخیل»(همان: ۱۶۲)«هنرمندان رمانتیسم، قواعد کهن را یکسره در هم شکستند و به جای عقل و منطق، بنیان هنر خود را بر تخیل، احساسات، تأکید بر فرد گرایی، خودجوشی،آزادی ازقواعد و ضوابط ادبی ارسطویی ،برتری تخیل بر منطق،ستایش طبیعت و دلبستگی شدید به گذشته به خصوص اسطوره های ملی و عرفانی قرون وسطی استوار ساختند. » (میرصادقی،۱۳۸۸: ۱۴۸)
از حیث تطور تاریخی،رمانتیسم در حیات خود سه گرایش متفاوت را پشت سر گذاشت. (داد،۱۳۷۱: ۲۴۶)
« مرحله ابتدایی که از آن با عنوان رمانتیسم احساساتی یاد می شود. مهمترین ویژگی این رمانتیسم، سفر به دنیای ناشناخته یا گذشته های دور، پناه بردن به طبیعت و دنیای مالیخولیایی، دورشدن از واقعیت های زندگی اجتماعی و وقایع روزمره و توجه به طبیعت بشر و بشر طبیعی.» (همان)
مرحله دوم که به آن رمانتیسم عرفانی می گویند.«اعتقاد به وجود جان جهان و منشأ ربوبی روح بشر منجر به میل شدید به بازگشت به این مرحله از زندگی روحانی نزد پارهای از شعرای رمانتیک گردید.» (همان،۲۴۷ )
مرحله سوم که به آن رمانتیسم اجتماعی می گویند،زیرا «مقدمه ای بر مکتب رئالیسم شمرده می شود و علاقه به هم آهنگی با زمان و مکان، توجه به مسائل اجتماعی و روابط میان فرد و جامعه ازمهمترین ویژگی های آن محسوب می شود.» (همان،۲۴۷)
مهمترین ویژگی های مکتب رمانتیسم را می توان به اختصار چنین توضیح داد:
۱- نمایش زیبایی، خوبی و شادی در کنار زشتی، بدی وغم، توجه به جامعه و قوانین اخلاقی و عشق (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۱۷۹)
۲- پایبندی به احساس و خیال پردازی به جای کشف شهود و رسیدن به حقیقت بر این اساس هنرمند رمانتیک آنچه را هست نمی گوید و از آنچه باید باشد بحث میکند.(همان:۱۷۹)
۳- الهام گرفتن از ادبیات قرون وسطی و اسطوره ها و قصه های ملی و بومی کشورهای خود ودیگر کشورها.(همان:۱۷۹)
۴- توجه به تزئین،آرایش و زرق و برق اثر به جای روشنی و رسایی آن. (همان:۱۷۹)
۵- رمانتیک ها با اعتقاد به اینکه دستورالعمل های ادبی مانع آزادی فکر و بیان است، هر نوع ضابطه و اصولی را به کناری انداختند و قواعد کلاسیک را به کلی نقض کردند. (همان،۱۷۹)
۶- «هنرمندرمانتیک،به دنبال آزادی از قواعد کلاسیک، فرماروائی من را در هنر مستقر می سازد و به وسیله هنر،خواهش های دل و رنج های روح خود را بیان می دارد.» (همان،۱۸۰)
۷- «آزردگی از محیط و زمان موجود و فرار به سوی فضاها یا زمان های دیگر ، دعوت به سفر تاریخی یا جغرافیایی، سفر واقعی یا بر روی بال های خیال، یکی دیگر از ویژگی های رمانتیک است. » (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۱۸۱)
۳-۳-ناتورالیسم:
ناتورالیسم یا طبیعت گرایی مکتبی است که براساس نظریه ای فلسفی به همین نام در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، ابتدا در فرانسه به وجود آمد و پس از آن به سایر کشورها از جمله آمریکا و انگلستان راه یافت. (میرصادقی،۱۳۸۸: ۲۷۵) «به موجب اصل ناتورالیسم تمام پدیده های هستی در طبیعت و در محدوده دانش علمی و تجربی جای دارد و هیچ چیز در ورای ماده وجود ندارد. » (داد ،۱۳۷۱: ۴۵۶) پیشروان این مکتب می کوشند، با بهره گرفتن از روش تجربی به تشریح حوادث و رویدادهای زندگی بپردازند. آنها، انسان، عادات، اخلاق، شخصیت، رفتار و سرنوشت او را تحت تأثیر نیروهای بیرونی(جامعه و طبیعت) و نیروهای درونی (توارث و ضمیر ناخودآگاه)می دانند و براساس ، همین فلسفه، انسان را محکوم آیین طبیعت و جبر علمی نشان می دهند،نه آزاد و با اراده . (سیدحسینی،۱۳۸۵: ۴۰۷)امیل زولا، نویسنده فرانسوی، پایه گذار این مکتب ادبی چنین فرض میکند که:« دنیای بشری نیز تابع همان جبری است که بر سایر موجودات طبیعت حکمفرماست.» (همان:۴۰۶ )
گفتنی است که اغلب محققان ، دو اصطلاح رئالیسم و ناتورالیسم رامترادف به کار برده اند، حتی گفته اند: رئالیسم و ناتورالیسم یک چیزند . باید گفت ناتورالیسم با رئالیسم تفاوت دارد اما مستقل از آن نیست . ناتورالیست ها عناصر مهم تازه ای بر رئالیسم افزودند و آن را از رئالیسم جدا کردند.
ویژگی های مهم مکتب ناتورالیسم به اختصار چنین است:
۱- نویسنده ناتورالیسم چنانچه امیل زولا در مقاله خود اشاره میکند،مانند آزمایشگری که هیچ احساسی نسبت به موضوع مورد آزمایش خود نشان نمی دهد، با بی طرفی کامل و بدون آنکه احساسات خود را دخالت دهد به برسی صفات ، مشخصات ، هوس ها، تهورات ، رفتار و عادات افراد و اجتماعات بشری می پردازد. (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۴۰۶)
۲- ویژگی دیگری که ناتورالیست ها توجه خاصی به آن دارند،« تأثیر وراثت در وضع روحی اشخاص است، زیرا معتقدند، شرایط جسمی و روحی هرکس از پدر ومادرش به او رسیده است. » (همان،۴۰۷)
۳- شخصیتهای رمان ناتورالیستی، اغلب طبقه متوسط یا کارگرهایی هستند که به شدت تحت تأثیر غریزه جنسی، گرسنگی، ترس، بیماری و محیط سرشاراز فساد، خشونت و هرزگی قراردارند و نهایت کار آنها جبراً انحطاط و مرگ است. (میرصادقی،۱۳۸۸: ۲۷۶)
۴- موضوع ناتورالیسم اغلب بیان زشتی ها، فجایع فقر، بی عدالتی ها و زندگی مردمانی است که ا سیر نیازهای حیوانی از قبیل گرسنگی، غرایز جنسی یا قربانی مفاسد اخلاقی هستند. چنان چه گویی هیچ چیز دیگری جز پلیدی، پریشانی، بی عدالتی و ننگ در دنیا وجود ندارد.(سیدحسینی،۱۳۷۱: ۴۰۹-۴۰۸)
۵- «ناتورالیسم به صورت قیامی علیه پیشداوری ها و قراردادهای اخلاقی و مذهبی پا به میدان می گذارد. سانسوری را که جامعه بر بخشی از مظاهر طبیعت و زندگی اعمال کرده است در هم می شکند. از چیزهایی سخن می گوید و مناظری را تشریح میکند که تا آن روز در آثار ادبی راه پیدا نکرده بود.» در آثار ناتورالیست ها برای نخستین بار عشق به عنوان نیازی جسمانی و جنسیت به منزله تجربه ای مشروع مطرح می شود. (همان،۴۰۸)
۶-توجه به زبان محاوره و آوردن گفت و گوی شخصیتها ی داستان متناسب با خصوصیات ذهنی،تربیتی، وضع و مقام و سن و سال آنها، یکی از برجسته ترین ویژگی های ناتورالیسم است که تأثیر بسیاری بر ادبیات گذاشت. (همان،۴۱۲)
۷-از دیگر ویژگی های مکتب ناتورالیسم، توجه بیش از حد به توصیف جزئیات صحنه ها و حوادث است. زیرا آنها معتقدند، حقیقت تنها از طریق معاینه و بررسی دقیق اشیاء حاصل می شود. (میرصادقی،۱۳۸۸: ۲۷۶)
۴-۳-سوررئالیسم:
سوررئالیسم به معنی« گرایش به ماورای واقعیت یاواقعیت برتر»(میرصادقی،۱۳۸۸: ۱۹۶) مکتبی است که ازنظر تاریخی در حدود سال ۱۹۲۰ بعد از جنگ جهانی اول در فرانسه آغاز شد. (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۷۸۵) «سوررئالیسم در درجه نخست عصیان است این عصیان حاصل هوس روشنفکرانه نیست،بلکه برخوردی است تراژیک بین قدرت های روح و شرایط زندگی،سوررئالیسم از ناامیدی عظیم در برابر وضعی که انسان بر روی زمین به آن تنزل پیدا کرده است و امید بی انتها به دگردیسی انسانی زاده شده است.»(همان:۷۸۳) و به سخن دیگر عصیانی است در برابر دنیا و زیر سئوال بردن آن. (همان:۸۰۸)
«سوررئالیست می کوشد ذهن را هنگام خلق اثر از قید منطق و استدلال، قانون علیت و اراده رها سازد. » (داد،۱۳۷۱: ۲۱۰) از این رو ذهن نویسنده سوررئالیست «پیوسته بین جاذبه اصل اشتیاق و اصل واقعیت،بین رویا و زندگی مادی و بین سنت باطنی و انقلابی ترین آموزه های دنیای مدرن در جستجوست و به جای بحث در باره جنبه های تئوریک می کوشد تا غریب ترین حوادث هستی را که حاکی از تداخل ذهن و عین یا رؤیای فردی و حوادث زندگی مادی و اجتماعی است نشان دهد.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۸۴۶)
مکتب سورئالیسم «رابطه ای با قوانین زیبا شناسی و اصول اخلاقی ندارد. زبان قرن بیستم است و نابسامانی ها و آشفتگی های زمان را بازگو می کند.» (همان:۷۹۶)
مهمترین خصوصیت های مکتب سورئالیسم را می توان به اختصار چنین توضیح داد:
۱- سورئالیست ها به دلیل اعتقاد به دنیایی که در آن سوی واقعیت ملموس وجود دارد، ارتباط با دنیای اطراف و بازآفریینی زندگی عادی و طبیعی و اجتماعی را کاری بیهوده می دانند.(میرصادقی،۱۳۸۸: ۱۹۶) «بنابراین سوررئالیست ها برای رسیدن به دنیای فرا واقعیت ازدنیای واقع دور می شوند تا در جهان اوهام و اشباح نفوذ یابند. آن ها معتقدند تنها بارویکرد به عالم وهم تا آن حدی که عقل بشری سلطه خود را از دست بدهد می توان به آن جا رسید که عمیق ترین هیجان هستی را درک و بیان کرد.پس هر جا که قوه تخیل آزادانه و بدون ممانعت ذهن نقاد تجلی کند،واقعیت برتر ظاهر می شود.» (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۸۲۴)
۲- پیروان این مکتب،« اشکال بیمارگونه،تصور و خیال، وهم و هذیان،شیوه بیان جنون آمیز، نگارش خودکار و تداعی معانی را بهترین شیوه نشان دادن واقعیت می دانستند و آثار خود را تحت تأثیر این عناصر به وجود می آوردند». (میرصادقی،۱۳۸۸: ۱۹۶)
۳- «به دلیل اعتقاد هنرمندان سورئالیست به بیهودگی، غیر واقعی و پوچ بودن دنیا، اغلب آثار آن ها رنگی از ریشخند و طنز و هزل دارد.» (همان،۱۹۷)
۴- سوررئالیست ها چون حوادث را حاصل روابط منطقی علت و معلول نمی دانند برای تصادف، اتفاق، خیال و وهم و خارق عادت بیش از واقعیت ارزش قائل اند و حوادث شگفت انگیز را بیشتر می پذیرند.(همان:۱۹۷)
۵-سوررئالیسم قواعد زیبایی شناسی علمی و حتی سیاسی مهم عصر خود را رد می کند و رابطه ای با قوانین و اصول اخلاقی و معنویات ندارد . (سیدحسینی،۱۳۷۱: ۷۹۶)
۵-۳-سمبولیسم:
«سمبولیسم و نماد گرایی به معنی عام،استفاده از نماد و مفاهیم نمادین است.نماد گرایی به این مفهوم در ادبیات سابقه ای دیرینه اما پراکنده دارد.»(داد،۱۳۷۱: ۲۹۵) اما «آنچه به نماد گرایی یا سمبولیسم معروف شده و مفهوم زیباشناسی جدیدی را در ادبیات القا می کند،مکتبی است که در اواخر قرن نوزدهم در شعر فرانسه به وجود آمد و رهبران آن شارل بودلر،آرتور رمبو،استفان مالارمه و پل ورلن بودند.» (میرصادقی،۱۳۸۸: ۳۰۰)
این مکتب عکس العملی بود در برابر مکتب واقع گرایی و ناتورالیسم و از نظر فکر،بیشتر تحت تأثیر فلسفه ایدآلیسم بود که از متافیزیک الهام می گرفت.(سیدحسینی،۱۳۷۱: ۵۴۳) «سمبولیست ها در تشریح مناظر، نه شکل لایتغیر اشیاء مادی،بلکه فرار ساعات و فصول و زمان زودگذر و آهنگ توقف ناپذیر زندگانی را شرح می دهند و قوانین نهفته وجود و طبیعت را تصویر می کنند.به نظر آنها طبیعت بجز خیال متحرک چیز دیگری نیست.»(همان:۵۴۴)بر این اساس رؤیا و تخیل که رئالیسم می خواست آن را از عالم ادبیات براند دوباره با سمبولیسم وارد ادبیات شد.(همان:۵۴۳)