مرحوم طبرسی معنایی بسیار نزدیک به معنای لغوی را بیان نموده و می گوید: تفسیر عبارت است از پرده برداشتن از کلمهاى مشکل، و تفسیر روشن نمودن و کشف مراد است.[۱۲۱]
علامه طباطبایی می نویسد: تفسیر بیان معانى آیات قرآنى و روشن کردن مقصود و مدلول آنها است.[۱۲۲]
پس از بررسی و تحلیل دقیق تعریف دانشمندان اسلامی از این واژه، باید به این نکته توجه داشت که در تعریف تفسیر، برخى(مانند ابوالفتوح، زرکشی و فیومی) تفسیر را به عنوان یک علم تعریف کردهاند؛ و برخى(مانند راغب، طبرسی و علامه طباطبایی) آن را به عنوان یک تلاش فکرى مورد توجه قرار داده اند.[۱۲۳]
در این میان، آقای رجبی در تعریف تفسیر، دو قید «بر مبنای قواعد ادبیات عرب» و «اصول محاوره عقلائی» را به آن اضافه کرده و این تعریف را ارائه می دهد: «تفسیر بیان مفاد استعمالى آیات قرآن و کشف مراد خداوند و مقاصد الهى از آن بر مبناى قواعد ادبیات عرب و اصول محاوره عقلائى است».[۱۲۴]
۱-۲-۱۸٫ تفسیر به مأثور
از تفسیر به مأثور، یا تفسیر نقلی تعاریف متفاوتی ارائه گردیده است:
بلتاجی تفسیر را به طور کلی به دو نوع تقسیم می کند: تفسیر به مأثور و تفسیر به رأی. سپس تفسیر به مأثور را این گونه تعریف می نماید: «آن(تفسیر به مأثور) همان گونه که اسم آن دلالت دارد بر مأثور از اقوال تفسیری که از صحابه و تابعین رسیده است اتکا دارد».[۱۲۵]
آقای مؤدب در تعریف این اصطلاح می گوید:
«تفسیر به مأثور که از آن به تفسیر نقلى نیز یاد مىشود، آن است که در تفسیر آیه از اثر و نقل استفاده شود، خواه آن اثر و نقل، آیات دیگر قرآن باشد، یا کلام معصومعلیه السّلام و یا کلام غیر معصوم علیه السّلام ، مانند صحابه. در تفسیر به مأثور، اصل همان اثر است و اجتهاد و نظر نقش مهمى در آن ندارد».[۱۲۶]
ایشان، سپس اقسام تفسیر مأثور را نام برده و آن را به «تفسیر قرآن به قرآن»، «تفسیر با روایت» و «تفسیر با قول صحابی و تابعی» تقسیم می کند.[۱۲۷]
به نظر می رسد، ایشان، این تعریف و تقسیم بندی از تفسیر مأثور را از آیت الله معرفت اخذ کرده باشد.
آیت الله معرفت در این باره می گوید: تفسیر نقلی یا تفسیر مأثور در درجه اول، بر آنچه در خود قرآن آمده تکیه می کند، سپس بر نقل معصومعلیه السلامکه شامل پیامبرصلی الله علیه و آله و أئمهعلیهم السلام می شود و در درجه سوم، روایات صحابه و تابعان اعتماد می نماید.[۱۲۸]
عبدالحمید متولی میان تعریف اهل سنت و شیعه تفکیک قائل شده و در تعریف تفسیر مأثور می گوید:
«تفسیر مأثور به آن چه از پیامبرصلی الله علیه و آله یا صحابه یا تابعان نقل می شود شناخته می شود. اما تفسر مأثور نزد شیعه اثناعشری، بیان و توضیحی است که در خود قرآن آمده و یا نقلی که از پیامبرصلی الله علیه و آله و ائمه معصومعلیه السلام رسیده باشد».[۱۲۹]
مقصود از تفسیر به مأثور یا تفسیر نقلی در این پژوهش، همان «تفسیر روایی» می باشد که عبدالحمید متولی نیز، به آن اشاره نمود. و نیز، در تعاریف دیگر، اخص از تفسیر نقلی، بیان گردیده است.
۱-۲-۱۹٫ ظهور
واژه «ظَهر»، از لحاظ لغوی متضاد کلمه «بَطن»[۱۳۰] و به معنای «پشت و ورای هر چیزی» می باشد.[۱۳۱]
«ظُهور» هم جمع کلمه «ظَهر» و هم مصدر فعل «ظَهَرَ یَظهَرُ» می باشد که به معنای آشکار شدن است.[۱۳۲]
در علم اصول، اصلی به نام «اصاله ظهور الألفاظ» وجود دارد که به معنای اخذ معنای راجح در لفظی است که احتمال معنای دیگری، در آن برود.[۱۳۳] به عبارت دیگر، ظهور لفظ به معنای حمل آن بر معنای راجح و رها نمودن معنای مرجوح می باشد.
بنابراین، در فهم الفاظ قرآن کریم، این اصل باید رعایت شده و تا جایی که قرینه ای که ما را منصرف از ظهور آیه نکند وجود نداشته باشد، آن را بر معنای ظاهرش حمل نماییم.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۱-۲-۲۰٫ سیاق
مصدر فعل «سَاقَ یَسوقُ» و به معنای راندن و به حرکت درآوردن می باشد.[۱۳۴]
در اصطلاح، به گونه های مختلف، بیان شده است:
شهید صدر سیاق را این گونه تعریف نموده است: منظور از سیاق، هر آنچه از دلالت های لفظی و حالی است که پرده از فهم لفظ بردارد. دلالت های لفظی که همان کلماتی هستند که لفظ با آنها ارتباط مستقیم دارد و دلالت های حالی مربوط به شرایطی می شود که کلام را احاطه نموده است.[۱۳۵]
آیت الله مصباح در تعریف سیاق می گوید:
«یگانه قرینه لفظی پیوسته به سخنف کلمه ها یا جمله هایی است که پیش یا پس از کلام مورد تفسیر قرار گرفته و به گونه ای در مفهوم آن تأثیر دارند. ممکن است جمله ای صرف نظر از جمله قبل و بعد، مفهومی داشته باشد؛ ولی همین جمله با جمله قبل و بعد در نظر گرفته شود، مفهومی فی الجمله متفاوت از قبل افاده کند. این قرینه دراصطلاح ادیبان، اصولیان و قرآن پژوهان «سیاق» نام دارد و توجه به آن در فهم قرآن کریم، ضروری است».[۱۳۶]
۱-۲-۲۱٫ عموم و اطلاق
واژه «عام» و «عموم»، متضاد «خاص» بوده و به معنای فراگیر بودن و فراوانی است.[۱۳۷]
در اصطلاح، به معنای لفظی است که بدون هیچ گونه حصری، افراد زیادی را شامل شود؛ مانند لفظ «کُلّ»، «جمع مضاف»، «معرّف به الف و لام» و… .[۱۳۸]
بر این اساس، تا لفظی آن را تخصیص نزند، عموم آن اخذ می گردد که در علم اصول به آن «اصاله عموم اللفظ» گفته می شود.[۱۳۹]
«اطلاق» مصدر باب افعال از ریشه «طَلق»، به معنای رفع حصر می باشد.[۱۴۰]
در اصطلاح، به لفظی گفته می شود که دلالت بر ماهیتِ بدون قید می کند. این لفظ، تا زمانی که قیدی بر آن وارد نشده، بر اطلاق خود باقی است.[۱۴۱]
اصولیان، اخذ به اطلاق لفظ را زمانی که احتمال به مقید بودن آن وجود دارد، «اصاله اطلاق اللفظ» می نامند.[۱۴۲]
۱-۳٫ روش تفسیری علامه و آیت الله معرفت
آقای بابایی در تعریف اصطلاح «روش تفسیری» می گوید: «شیوه تفسیری خاصی است که مفسر بر اساس افکار و عقاید و تخصص علمی یا مکتب تفسیری خود در تفسیر آیات قرآن به کار می گیرد».[۱۴۳]
علامه طباطبایی در مقدمه المیزان، روش تفسیری قرآن به قرآن را توضیح داده و به نقد و بیان اشکالات وارد بر سایر روش های تفسیری، می پردازد.[۱۴۴]
ایشان، روش تفسیری قرآن به قرآن را، روش تفسیری معصومین علیهم السلام معرفی می کند و در توضیح روش تفسیری خود، می گوید: «این طریقه نوینى که بیانات این کتاب بر آن اساس نهاده شده، طریقهاى جدید نیست؛ بلکه از قدیمىترین روش های تفسیر نقلی است که معلمان تفسیر علیهم السلام، در این فن، سلوک نموده اند».[۱۴۵]
آیت الله معرفت در مورد روشی که در کتاب التفسیر الأثری الجامع در پیش گرفته، سه مرحله را عنوان می نماید:
-
- حمل آیه بر دلالت ذاتی، در صورتی که اجمال و ابهامی در آن یافت نشد. همچنان که اگر آیه ای دارای ظهور نبود معنای آن، به کمک شواهد و قرائن در آیات دیگر، یا حدیث صحیح الاسناد یا شاهد نزول بیان می گردد.
-
- مرحله دوم، بررسی تفسیر آیه در روایات مأثور از سلف می باشد که در درجه اول روایات پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله قرار دارد؛ چرا که وظیفه تبیین کتاب را از سوی خداوند به عهده دارد. در درجه دوم، صحابه و تابعان که در رأس آنان، ائمه معصومین علیهم السلام، می باشند.
-
- مرحله سوم، نقد و تنقیح روایات متشابه می باشد؛ به صورتی که آن را بر محکمات قرآن و سنت -که حجیت آنها بر اساس عقل می باشد-، عرضه می کند.[۱۴۶]
بر این اساس، می توان، وجه مشترک روش تفسیری علامه و آیت الله معرفت را توجه به تفسیر قرآن بر اساس آیات آن دانست. همچنین، تفاوت آن را در اهمیت خاصی عنوان نمود که آیت الله معرفت به بیان و نقد روایات تفسیری داده است.
۱-۴٫ بررسی آماری روایات صحابه و تابعان در دو تفسیر
با توجه به اینکه موضوع این تحقیق، نقش و جایگاه روایات صحابه و تابعان می باشد، جا دارد، گزارش آماری مختصری، پیرامون تعداد این روایات در تفسیر علامه طباطبایی و آیت الله معرفت ارائه گردد.
شاید به نظر آید، به علت اینکه تفسیر اثری آیت الله معرفت تنها شامل تفسیر سوره فاتحه و بقره است، بحث کمی و آماری جامعی نتوان ارائه داد؛ زیرا تفسیری ناتمام را نمی توان با تفسیری کامل از این لحاظ مقایسه نمود. اما از سویی، با توجه به اینکه روش تفسیری علامه، «تفسیر قرآن به قرآن» است، و از سوی دیگر، ایشان نسبت به روایات تفسیری، موضــعی منفی دارد، انتظار آن نمی رود که میزان استفاده از روایات در این تفسیر زیاد باشد.