۵-۳-۲ نظریه زیستی
نظریه زیستی شخصیت جایگاه ویژه ای درمتون روانشناسی علمی جهان دارد.شاید بتوان سابقه تلاش برای پیوند بین روانشناسی(روان)و زیست شناسی(تن)را در متون باستانی، نظریه چهار مزاج بقراط وحتی قبل از آن پی جست. گاه بازتاب این گونه نظریات را در متون جا مانده از فلاسفه ایرانی نیز می توان دید؛برای مثال،ملاصدرا حدوث وپدیدآیی نفس رائابسته به جسم می داند.قرن گذشته،قرن بیستم،شاهد تلاش های گسترده روانشناسی است که کوشیده اند میان روان وتن ،ذهن وبدن ونیز رفتار ومغز پلی بزنند وجایگاه کردار را در کنش و ساختار های مختلف مخ بکاوند.حاصل این گونه تلاش ها در گرایش های علمی نظیر علوم عصب پایه و نوروپسیکولوژی بازتاب خوبی داشته است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بااین وجود به نظر می رسد در متون فارسی تلاش دامنه دار ومستمری در این زمینه صورت نگرفته است. از این میان می توان به غفلت متون روانشناسی فارسی در پرداختن به شخصیت از دیدگاه زیستی اشاره کرد. گرایش های ذهنی(به ویژه روانکاوی)در تحلیل رفتار،سال های متمادی گرایش غالب در میان روانشناسان ایران بوده است.
هر چند این گرایش،در چند دهه اول قرن بیستم،در کشورهای باختری نیز به حوزه علوم رفتاری سایه افکنده بود،لیکن پس از دهه های ۱۹۶۰و۱۹۷۰ به تدریج جای خود را به گرایش های عینی داد.در واقع رویکرد زیست شناختی شخصیت بر پایه های علمی محکمی تکیه زده است؛پایه هایی که بدون تلاش وپافشاری افراد مثل آیزنک، جفری گری، نیوتن، رابرت کلونینجر ودیگران نمی توانست شکل گیرد(کاویانی،۱۳۸۶).
۱-۵-۳-۲ نظریه سرشت
کلنینجر کار خود را بر ساختار شخصیت به منظور ارائه ی طرحی که تفاوت های موجود را در بیماران با اختلال جسمی سازی۱ (شکایت از مشکلات جسمی یا سندرم بریکت۲ ) نشان دهد، آغاز نمود(کلنینجر۱۹۸۶) او دریافت که بیماران با اضطراب جسمانی دارای نشانه های شخصیتی تکانشور- پرخاشگر می باشند در حالی که بیمارانی که دارای اضطراب شناختی یا ذهنی منتشر می باشند نشانه های شخصیتی وسواس – اجباری را نشان می دهند. قبلاً آیزنک با بهره گرفتن از پرسشنامه ی شخصیتی خود (ای پی کیو) نشان داده بود که بیماران هیستری و سایر بیماران با اضطراب جسمی از تیپ شخصیتی هیجانی- برونگرا[۱۷۵] برخوردار هستند در حالی که افراد هیجانی یا نوروتیک با اضطراب شناختی دارای تیپ شخصیتی هیجانی– درونگرا می باشند(آیزنک و آیزنک ۱۹۷۶) .
“کلنینجر” مدلی عام را ارائه داد که شخصیت بهنجار و نابهنجار را در بر می گیرد. او منتقد نظریه ی آیزنک است و معتقد است که مدل های ارائه شده بر اساس یافته های آماری، تحلیل عوامل نارسا و ناقص می باشند. از دیدگاه او نظریه های “آیزنک “و دیگران فقط جنبه های فنوتیپیک شخصیت را که قابل مشاهده اند می سنجد( در این نظریه ها معمولا ساختار های فنوتیپیک و ژنوتیپیک را یکسان فرض می نمایند). “کلنینجر” معتقد است که بعد برونگرایی ” آیزنک” از نظر ژنتیکی[۱۷۶] دارای ماهیتی ناهمگن است . برونگرایی از نظر او ترکیبی از ویژگی های تکانشوری[۱۷۷] و گرایش به جمع[۱۷۸] است که از نظر ژنتیکی مستقل از یکدیگرند . اما این ویزگی یعنی برونگرائی در نظریه ی “آیزنک” همگن در نظر گرفته شده و طبعاً تحت تاثیر عوامل یکسانی قرار می گیرد. در حالی که در نظریه ی “کلنینجر” سعی می شود ابعادی از شخصیت که جبنه های وراثتی دارند مستقل از یکدیگر در نظر گرفته شوند. (حق شناس،۱۳۹۰).
البته کلنینجر خود معترف است که نظریه ” جفری گری[۱۷۹]” (۱۹۸۱) در ساختار زیربنای نظری او برای ارائه ی پرسشنامه ی سرشت و منش TCI نقش مهمی داشته است. قابل ذکر است که “جفری گری” با شواهد آزمایشی نشان داد که با داروهای ضد اضطراب هم نوروتیزم کاهش پیدا می کند و هم برونگرائی افزایش می یابد و نتیجه می گیرد که اضطراب می تواند به عنوان یک بعد مستقل از شخصیت باشد تا محصولی از ترکیب دو بعد درونگرائی و نوروتیزم که در نظریه “آیزنک” مطرح گردیده است . از دیدگاه ” گری” تکانشوری نیز دارای ویژگی های مستقل است تا این که ترکیبی از برونگرائی و نوروتیزم باشد. گری (۱۹۸۱) نشان داده است که در شرایط یادیگری عامل[۱۸۰] یا وسیله ای (این واژه ها معادل هم به کار گرفته می شوند) در شرایط تنبیه میزان ارائه ی پاسخ با افزایش نمره ی اضطراب فزونی می یابد؛ در حالی که در شرایط پاداش میزان ارائه ی پاسخ با افزایش نمره ی تکانشوری همسو است . در حالی که این یافته ها ارتباطی با افزایش نمرات با ابعاد آیزنکی نشان نمی دهند. قابل ذکر است که “گری” برای اضطراب و تکانشوری به ترتیب سامانه های بازداری رفتاری[۱۸۱] و فعال سازی رفتاری یا تقرب[۱۸۲] را پیشنهاد نموده است . وی با گردآوری شواهد عمدتا آزمایشی – تجربی نشان می دهد که هر یک از این سیستم ها دارای مدار عصبی مخصوص به خود و مستقل از دیگری است . البته علاوه بر دو سیستم مورد اشاره، ” گری” سیستم سومی را به عنوان سامانه جنگ و گریز [۱۸۳]مطرح می سازد که برای آن نیز مدار عصبی ویژه ای
را تعریف نموده است . کلنینجر علاوه بر استفاده از یافته های آزمایشگاهی و نظریه ی ” گری” از نظریه ی روانپزشک سوئدی به نام ” هنریک سجوبرینگ[۱۸۴] ” نیز استفاده کرده است . سجوبرینگ مدلی از شخصی براساس نظریه های عصبی – ژنتیک ارائه کرده است . سجوبرینگ (۱۹۷۳) سه بعد متانت[۱۸۵] ( در مقابل تکانشوری) اعتبار[۱۸۶] (در مقابل وسواس – اجبار) و پایداری[۱۸۷] (در مقابل دمدمی مزاج جمع گرا) را مطرح نمود و معتقد بود که درجات پایین این ابعاد به ترتیب ویژگی های هیستریک تکانشور[۱۸۸]، روان رنجور اجبار – وسواس[۱۸۹] و افسرده ی جمع گرا[۱۹۰] را شامل می شود.
براساس اطلاعات موجود در زمینه های فوق ” کلنینجر” مدل زیست – روانی[۱۹۱] خود را برای توضیح مولفه های سرشت ارائه نمود (کلنینجر ۱۹۸۷و ۱۹۹۱) در گام اول او بر آن است که سامانه های مرتبط با سرشت های پیشنهادی خود را در مغز توضیح دهد . او شواهدی را ارائه می کند که هر سرشت دارای سازمان یافتگی کارکردی[۱۹۲] در مغز است که متفاوت و مستقل از یکدیگر برای فعال سازی[۱۹۳]، ابقا[۱۹۴]ء، و بازداری[۱۹۵]رفتار در پاسخگویی به گروه های تعیین شده ای از محرک ها می باشند. فعال سازی رفتاری می تواند برای پاسخ به محرک های نو( جدید) به کار رود ؛ یا برای پاسخ به علائم وجود پاداش در محیط فعال شود و یا پاسخ فعال شده ای برای رهائی از تنبیه باشد.
بنابراین تفاوت های فردی در چنین قابلیتی در شکل اول نوجوئی[۱۹۶] نامیده می شود. در شکل دوم ، پاسخ یا رفتار برای وجود علایم پاداش فعال می شود که به آن پاداش وابسته می گوید. تفاوت های فردی در ابقاء پاسخ پس از قطع پاداش را در همین گروه قرار می دهد. سومین سامانه ی بازداری رفتاری در ارتباط با پاسخ به محرک های تنبیه یا علائم در میان نبودن پاداش است که در هنگام بروز چنین علایمی در محیط فعال می گردد پس بنابراین تفاوت های فردی را که با قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری[۱۹۷] مرتبط می گردد، آسیب پرهیزی[۱۹۸] نامیده است. رفتاری که مورد تقویت به وسیله ی پاداش قرار گیرد معمولاً تا مدتی پس از قطع پاداش ادامه می یابد. در واقع بعد پاداش وابستگی ابعاد جمع گرائی و پایداری مطرح شده توسط سجوبرینگ را در مقادیر پایین و بالای خود در بر دارد. یافته های بعدی کلنینجر و همکاران ( ۱۹۹۳) نشان داد که وابستگی به روابط گرم اجتماعی و پایداری در شرایط پاداش متناوب و کم احتمال، معمولاً مستقل از یکدیگر عمل می کنند و از نظر وراثتی نیز جدا از یکدیگر می باشند. بدین ترتیب در قسمت سرشت کلنینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند معرفی نمود و بعد چهارم را که فاقد زیر مقیاس است، پایداری[۱۹۹] نامید.
کلنینجر با طراحی آزمون سرشت و منش(TCI) و یافته های آن نشان داد که ابعاد سرشت و منش مطرح شده، بسیار با ثبات و پایدار و مستقل از تغییرات خلق می باشند و فقط آسیب پرهیزی به طور گذرا در زمان افسردگی و یا هیجانی بودن افراد افزایش پیدا می کند(کلنینجر ۱۹۸۷، کلنینجر و همکاران ۱۹۹۱، براون[۲۰۰] و همکاران ۱۹۹۲، شوراکیک و همکاران ۱۹۹۲، پرنا[۲۰۱] و همکاران ۱۹۹۲، جوفه و همکاران ۱۹۹۳) همچنین نوجوئی نیز می تواند در بیماران اختلال دو قطبی زمانی که علایم خفیف هیپومانی[۲۰۲] دارند، به طور موقت و گذرا افزایش پیدا کند( استراکوازکی[۲۰۳] و همکاران ۱۹۹۳) . ساختار و ثبات ابعاد سرشت در فرهنگ های متفاوت نیز مورد ارزیابی قرار گرفت از آن جمله از جمهوری چک[۲۰۴](کوزنگ[۲۰۵] و همکاران ۱۹۸۹) یوگسلاوی (شوراکیک و همکاران ۱۹۹۱)، ژاپن (تاکیوچی[۲۰۶] و همکاران ۱۹۹۳) ایتالیا ( منفردنیا[۲۰۷] و همکاران ۱۹۹۱، باتاگلیا[۲۰۸] و همکاران ۱۹۹۴ ) اسپانیا (کانیت[۲۰۹] ۱۹۹۳) و نروژ(استرندبای گارد[۲۱۰] و جنسن[۲۱۱] ۱۹۹۲) .
افزون و مهم تر این که در یک مطالعه ی نسبتاً گسترده بر روی دو قلو هاکه اخیرا انجام شد شواهدی دال بر تایید چهار بعد سرشت
که عبارتند از نوجوئی، آسیب پرهیزی، پاداش وابسته (که اکنون به حساسیت اجتماعی محدود شده است ) و پایداری به دست آمد و نشان داد که هر یک از این ابعاد به تنهایی از نظر ژنتیکی همگن و با یکدیگر متباین با این حال منفک از هم می باشند (استالینگر[۲۱۲] و همکاران ۱۹۹۴) این مطالعات نشان داد که عوامل محیطی گاهی تاثیر اندکی بر بعدهای پایداری و پاداش وابستگی دارد اما عامل مشترک ژنتیک بین آن ها وجود ندارد (استالینگر و همکاران ۱۹۹۴) . بدین ترتیب مدل ارائه شده به نحوی است که می تواند عوامل ژنتیک و عوامل محیطی را در زیر بنای شخصیت به تفکیک توضیح دهد. از نظر کلنینجر مدل چهار بعدی سرشت می تواند الگوی باستانی طبایع بقراط را نیز توضیح دهد.
براساس این طیع سودائی[۲۱۳] مترادف آسیب پرهیزی، صفراوی مترادف نوجوئی، دموی[۲۱۴] مترادف پاداش وابسته و طبع بلغمی[۲۱۵] مترادف بعد پایدار در نظر گرفته شده است(حق شناس،۱۳۹۰).
همچنین کلنینجر معتقد است که چهار بعد سرشت با هیجان های اصلی بشری نیز مترادف می باشند، چنانچه ترس را با آسیب پرهیزی، خشم با نوجوئی، عشق و وابستگی با پاداش وابستگی، و تسلط[۲۱۶] را با پایداری مرتبط دانسته شده است (کلنینجر ۱۹۹۴ و شوراکیک و کلنینجر ۲۰۰۵) .
سه نوع سرشت فراگیر را از همان ابتدای تولد می توان شناسایی و ارزیابی کرد؛ که می تواند در سرتاسر زندگی نسبتاً ثابت بماند.لیکن در این زمینه،جدل های متعددی در میان محققان بر سر تناسب ویژگی های رفتاری در نوزادان و صفات شخصیتی در بزرگسا لان وجود دارد. تفاوت های رفتاری مشهود از این دست، زیر سه عنوان اصلی قابل طبقه بندی است:اجتماع پذیری؛هیجان پذیری وسطح فعالیت.به این سه موارد عمده، صفات(خصلت های)سر شتی گفته می شود،(استرلا[۲۱۷] و همکاران،۱۹۸۷؛ به نقل از کاویانی،۱۳۸۶). برخی از مولفان اذعان داشته اند که «سرشت فراتر از تنها یک دسته نشانه های اولیه، به صورت مواد خامی عمل می کنند که سر انجام شخصیت از آن پدید می آید».حتی فراتر این شاید بتوان گفت که سنخ های سر شتی در واقع نقش«قالبی» را ایفا می کنند که ویژگی های شخصیتی را شکل میدهند. شواهد تحقیقی نشان می دهند که این سه طبقه شخصیتی(اجتماع پذیری،هیجان پذیری وسطح فعالیت)از بدو تولد وجود دارد،ودر طی زندگی تداوم می یابد و بر امور گوناگون تاثیر می گذارد(باس و پالومین[۲۱۸]،۱۹۸۴).
اجتماع پذیری
اجتماع پذیری طیف گسترده ای از شیوه های برخورد با محیط اجتماعی را شامل می شود. ازیک سوکودکان دارای کمینه(حداقل)اجتماع پذیری تمایل به گوشه گیری و دورماندن از تماس های اجتماعی دارند.و از سوی دیگر کودکان دارای پیشینه (حداکثر) اجتماع پذیری باافراد پیرامون راحت تر هستند، رفتار دوستانه دارند و توانایی وظرفیت تماس اجتماعی بابیش از یک نفررا از خود بروز می دهند. کودکان نوع اول. کودکان دشوار وکودکان نوع دوم کودکان آسان نامیده می شوند.به نظر می رسد اجتماع پذیری با خصلت شخصیتی برون گرایی در بزرگسالی،همپوشی دارد.این دو ویژگی رفتاری در کودکی و بزرگسالی، تداوم ویژگی های سرشتی را تأیید می کند(کی گان[۲۱۹] ،اسنیدمن[۲۲۰]،۱۹۹۱به نقل از کاویانی۱۳۸۶).
هیجان پذیری
هیجان پذیری به آمادگی فرد برای برانگیختگی فیزیولوژیک در پاسخ به محرک های محیطی، گفته می شود. هیجان های منفی بعد هیجان پذیری(ترس، خشم، ناراحتی)را دارند. این بعد از سرشت به لحاظ«آسانی برانگیخته شدن»(سطحی از تحریک که فرد را به پاسخ وادار می کند) و«شدت بر انگیخته شدن»(میزانی که فرد در مقابل محرک بر انگیخته می شود) از فردی به فرد دیگر، متفاوت است. شواهد علمی نشان می دهد که سطح هیجان پذیری افراد(بعد آسان برانگیخته شدن)ذاتی است و کودکان از بدو تولد در این بعد متفاوت هستند(ووربی[۲۲۱]،۱۹۸۶، ترجمه؛ کاویانی،۱۳۸۶).
سطح فعالیت
باس وپلومین (۱۹۸۴)سطح فعالیت را به لحاظ شدت و سرعت در افراد متفاوت می دانند.کمتر کسی تردید دارد که سطح فعالیت با مقوله سرشت،پیوند ندارد؛به این ترتیب، می توان آن را قابل انتقال از نظر وراثت دانست.یک کودک فرضی در دو سال اول حیاتش،سطح فعالیت نسبتا ثابتی دارد، لیکن کودکان به این لحاظ از یکدیگر متفاوت هستند(به نقل از گلدسمیت،کمپوس،۱۹۹۰،به نقل ازکاویانی،۱۳۸۶).
۲-۵-۳-۲نظریه منش[۲۲۲]:
از نظر کلنینجر مدل سرشت با ابعاد چهار گانه ، طرحی را برای تفکیک انواع مرسوم اختلالات شخصیت ارائه می نماید(کلونینجر،۱۹۸۷). اما نمی تواند وجود و یا عدم اختلال شخصیت را محرز و قطعی نماید(کلونینجر وهمکاران،۱۹۹۳). از دیدگاه این نظریه منش شناسی شخصیت به تفاوت های بین فردی در پندارهای مربوط به خویشتن[۲۲۳] و به اهداف و ارزش های فردی اشاره دارد. در واقع سرشت انسانی تفاوت های فردی در واکنش های هیجانی خودکار و عادتی را
پی ریزی می نماید در حالی که انواع خود پنداری ها اهمیت و معنای تجربه های جاری را مشخص می نمایند و از این طریق واکنشهای هیجانی را هم تحت تاثیر قرار می دهند. کلنینجر)۱۹۹۴)سه بعد برای منش در نظر می گیرد .
او در این مجموعه بعد خودراهبری۱ بر پایه ی پنداشت از خویشتن را به عنوان یک فرد مستقل۲ که دارای زیر مجموعه های وحدت، احترام ، عزت ، تاثیر بخشی ، رهبری و امید است تعریف کرده است . همچنین بعد همکاری۳ بر پایه ی پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی و جامعه قرار دارد که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به انجام امور خیریه مشتق می گردد. علاوه بر این دو بعد، بعد خودفراوری۴ بر پایه ی مفهوم از خویشتن بر پایه ی مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان پیرامون و منابع آن مطرح شده است که با پندارهای حضور رازگونه ایمان مذهبی، و متانت و صبوری بیان گردیده است(حق شناس،۱۳۹۰).
بنا بر نظریه ی کلنینجر افراد می توانند دارای سرشت مشابه باشند اما در ویژگی های منشی با یکدیگر تفاوت کنند. به عنوان مثال فردی با درجات بالایی از نوجوئی و شدت کمی از آسیب پرهیزی می تواند دچار اختلال شخصیت تکانشور۵ باشد مشروط بر این که از درجات پایینی از خود راهبری و همکاری برخوردار گردد. همین فرد چنانچه دارای نمرات بالایی در خود راهبری و همکاری باشد می تواند عالمی جستجو گر و کاشف یا کاسبی موفق باشد(از همان منبع).
۴-۲ پدیدآیی آزمونTCI
۱-۴-۲ ساختن وگزینش جمله های آزمون
نخستین مجموعه عبارت ها:عبارت ها برای هر کدام از زیر مقیاس ها، بر اساس مدل نظری کلونینجر،ساخته شد.سپس برای به دست آوردن الگوی همبستگی،مجموعه عبارت ها در جمعیت بهنجار جامعه اجرا گردید.عبارت هایی که در دو منتهای فراوانی پاسخ ها قرار داشتند(کمتر از۲۰% و بیشتر از ۸۰%)کنار گذاشته شد؛تغییرات در این دامنه مجاز انگاشته شد،چرا که می تواند نشانگر شدت تغییرات برگرد یک محور(بعد شخصیتی)خاص باشد.سپس عبارات با توجه به هماهنگی درونی در هر زیر مقیاس،سرند شدند.چند عبارت از ۱۰۰عبارت اولیه که به دلیل با چند گانه آن روی عوامل مختلف (که ایجاد ابهام مفهومی می کرد)،حذف گردید. در عمل،حدود۶۵%از عبارات نخستین برای تمامی مقیاس ها وزیر مقیاس ها نگاه داشته شد.فرم اولیه پرسش نامه شخصیتی کلونینجر،TPQوفرم بعدی که با افزودن ابعاد منش پدید آمد،TCIنامیده شد.(کاویانی،۱۳۸۶).
۲-۴-۲ گزینش عبارات برای پرسشنامه سرشت ومنشTCI:
۲۲۶عبارت نسخه کامل TCIشاید برای موقعیت های بالینی و تحقیقی،زیاد به نظر برسد. بنابر این یک نسخه کوتاه تر که بتواند هفت بعد سرشت ومنش را ارزیابی کند،مورد نیاز بود.چنین کاری با گزینش پنج عبارت از هر کدام از ۲۵ زیر مقیاس انجام شد.این کار باعث می شد تا تغییرات در محتوا حفظ شود.عبارات گزیده شده،آنهایی بودند که همبستگی بالایی با نمره کل هر مقیاس خاص داشتند. بنا براینTCI-125،با هدف کارایی بیشتر ساخته شد.(ازهمان منبع).
۳-۴-۲ تهیه و انطباق TCI-125
در گام اول دو منبع مستقل (کاویانی و حق شناس )آزمونTCI-125 را به فارسی ترجمه کردند.سپس دونسخه ترجمه شده مقایسه گردیدند و اصلاحات لازم بر روی تر جمه ها صورت گر فت و یک نسخه واحد بدست آمد.در این مرحله نکات فر هنگی و شیوه ارائه عبارات به نحوی که موجب سو گیری پاسخ دهی نشود مورد توجه قرار داشت.در گام نهایی برای اطمینان از درستی و صحت تر جمه، یک استاد زبان انگلیسی که دارای درجه دکتری از انگلستان بود (اقای دکتر سجادی) عبارات ترجمه شده را با جملات اصلی مقایسه کردند و نظرات اصلاحی ایشان بکار گرفته شد ومتن نهایی به دست آمد.
پرسشنامه سرشت ومنش TCI-125 دارای ۱۲۵ جمله است که آزمودنی بایستی برای هر عبارت یکی از گزینه های صحیح یا غلط درا انتخاب نماید ودر پاسخنامه ثبت نماید(حق شناس،۱۳۹۰).
۴-۴-۲ محتوای آزمون
پرسش نامه سرشت و منش(TCI)دارای چهار مقیاس سرشت(نوجویی،آسیب پر هیزی،پاداش-وابستگی وپشتکار)وسه مقیاس منش (همکاری،خو-راهبری وخود-فراروی)است (کلونینجر وهمکاران،۱۹۹۴).در نظریه کلونینجر سرشت به پاسخ های هیجانی خودکار باز می گردد،تا حدودی جنبه وراثتی دارد ودر سراسر زندگی استوار می ماند.در مقابل،منش به خودپنداره ها وتفاوت های فردی در اهداف،ارزش ها وانتخاب های فرد ومعنای تجربه او در زندگی بر می گردد.منش تا حدودی متاثر از یادگیری اجتماعی –فرهنگی است ودر طول زندگی رشد می کند .هر یک از ابعاد سرشتی و منشی در یک دستگاه (شبکه)تعاملی، جریان سازگاری و تطابق تجربیات زندگی را راه اندازی و هدایت می کند.آمادگی ابتلا به اختلال های هیجانی و رفتاری از چگونگی عملکرد این دستگاه تعاملی اثر می پذیرد.(کاویانی ،۱۳۸۶).
نوجویی
فردی که نمره بالادرنوجویی می آورد،متغیر از نظر احساسی ،هیجان محور،ماجرا جو،کنجکاو،مشتاق،دست ودلباز، زودرنج، تکانشی ودر مواردی غیر قابل پیش بینی. به آسانی جذب پدیده های نومی شود وبه نوآوری اهمیت ویژه ای می دهد.از معایبش این است که خشم بیش از حدی دارد وبه آسانی در رویارویی با ناکامی دست از کار می کشد بنابراین دمدمی مزاج در روابط و ناپایدار در کار است.
درمقابل فردی که نمره پایین می آورد،دارای خلقی یکنواخت است،بی تفاوت به تغییرات است، مشتاق وجستجوگر نیست، یکنواخت، محافظه کار است و محیط های آرام وکم تغییر را ترجیح می دهد. منظم، باقاعده، وصرفه جو است.
آسیب پذیری- پرهیزی
فردی که درآسیب پرهیزی نمره بالامی آورد،
محتاط محافظه کار، ترسو، پرتنش، برانگیخته، عصبی، کمرو، شکاک، مأیوس، منفعل، منفی گرا یا بد بین.حتی در موقعیت های معمولی، نیاز به تشویق و حمایت دیگران دارد. حساس به انتقاد وتنبیه ،به خوبی خطر را پیش بینی میکنند ومعمولا برنامه های منظم و دقیق دارند.
در مقابل فردی که نمره آسیب پرهیزی پائین می آورد،راحت، با شهامت، شجاع، آسوده خاطر، خوش بین، خوش مشرب، با انرژی، با تحرک، سرزنده و خوش بنیه.
پاداش- وابستگی
ویژگی های کسی که درمقیاس پاداش-وابستگی نمره بالامی آورد، بدین قرار است: دل رحم،گرم و صمیمی، حساس، وابسته، با تعلق و اجتماعی، علاقمند به معاشرت، به آسانی دوست پیدا میکند، حساس به موقعیت های اجتماعی، به راحتی تحت تأثیر نگرش های دیگران قرار می گیرد.
اما ویژگی های کسانی که دراین مقیاس نمره پایین می آورند بدین قراراست: اهل عمل، سرسخت، سرد، بی توجه به حساسیت جمعی و گروهی، ترجیح دادن تنهائی و فاصله با دیگران، کمتر وجه مشترک خود و دیگران را جستجو می کند، دارای باورداشت های منطقی وجدی بدون دخالت دادن احساسات و ملاحظه ی دیگران، دارای دید گاه های خود محورانه و کمتر به درک و خواست دیگران توجه می کند.
پشتکار
پروژه های پژوهشی با موضوع بررسی ویژگی های ...