شکل ۲-۳: مهارتهای مورد نیاز مدیران در سطوح مختلف سازمان
همانگونه که در شکل مشخص است مدیران در همه سطوح سازمان به میزان یکسانی به مهارتهای انسانی جهت انجام وظایف نیازمندند و دلیلش اینست که بدون توجه به نوع وظیفه و سطوح مدیریتی، با انسانها کار میکنند و برای انگیزش و هدایت کارکنان باید از این مهارت برخوردار باشند از این رو بر مهارت انسانی تأکید ویژه میشود(هرسی و بلانچارد، ترجمه علاقهبند، ۱۳۷۷، ص ۱۶). یکی از صاحبنظران گفته است همه مهارتهایی که ذکر شد واجد اهمیتند، اما میزان و درجه اهمیت هر یک بسته به سطوح مدیریتی متفاوت است. علاوه بر مهارتهای فنی مهارت انسانی نیز در سطوح پائین سازمان اهمیت زیادتری دارد چون مدیران عملیاتی بیش از دیگر مدیران با کار و انسانها که انجام دهنده کارند در ارتباط هستند و باید علاوه بر داشتن حداکثر مهارت در چگونگی انجام کار بتوانند ارتباط صحیح کاری برای ایجاد انگیزه در آنان هم برقرار کنند.
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در سطوح بالای سازمان مدیران با تغییرات زیادی مواجهند و مشکلاتی که در برابرشان قد علم میکنند غیر قابل پیشبینی هستند بنابراین توانمندیشان به مهارت ادراکی که مستلزم قدرت ذهنی بیشتری است اهمیت زیادتری مییابد. البته این مدیران نیز در حدود نیازمندیهایشان باید از مهارتهای فنی و انسانی برای اطلاع از چگونگی کار سازمان و برقراری ارتباط با مدیران سطوح پائین برخوردار باشند. شکل ۴-۲ مهارتها را به نسبت سطوح مدیریتی نشان میدهد(عباسزادگان، ۱۳۷۹، ص ۲۵).
شکل ۲-۴: مهارتهای مدیران به نسبت سطوح مدیریتی
در همین زمینه صاحبنظر دیگری گفته است هر چه مدیر به خط عملیاتی سازمان نزدیکتر باشد نیازمند مهارت فنی زیادتری است و به همین نسبت به مهارت ادراکی کمتری نیازمند است، در این وضعیت باید دارای مهارت انسانی بالایی به جهت کار با افراد باشد. برای مدیران میانی مهارتهای سهگانه فنی، انسانی و ادراکی تقریباً در حد بالایی مورد نیاز است در مدیریت بالای سازمان، مهارت سهگانه فنی، انسانی و ادراکی تقریباً در حد بالایی مورد نیاز است در مدیریت بالای سازمان، مهارت ادراکی، بالا و مهارت انسانی نسبتاً بالا و مهارت فنی در سطح متوسطی قرار دارد.
۲-۱۳- مهارتهای ارتباطی
ارتباط یعنی فراگرد ارسال پیام از جانب فرستنده و دریافت فهم آن از جانب گیرنده. زمانی که پیام ارسالی توسط گیرنده دریافت شده و وی منظور واقعی پیام را ادراک نماید ارتباط برقرار شده است. به طور خلاصه میتوان گفت که مدیران برای انجام هر نوع فعالیتی ناگریز از کاربرد ارتباطات هستند (سید عباسزاده، ۱۳۸۰).
چستر آی. بارنارد[۹۰]: فراهم آوردن یک سیستم ارتباطی، از جمله وظایف اساسی مدیر است (هوی و میکسل، ۱۳۸۲).
فرانک، ای. اکس. دانس[۹۱] با هر وری بر نوشتههای علمی، نورد پنج تعریف برای ارتباط پیدا کرد که این تعاریف حداقل دارای پانزده زمینه متفاوت بوده و برای فهمیدن ارتباط، رویکردهای متفاوت و گاهی متناقض ارائه دادهاند.
فیلیپ و لوئیز[۹۲] میگویند: ارتباط یعنی تبادل پیامها، عقیدهها یا نگرشها که موجب تفاهم بین فرستنده و گیرنده شود (هوی و مسیکل، ۱۳۸۲).
۲-۱۴- تعاریف اثربخشی
۲-۱۴-۱- مفاهیم
صاحبنظران به مدیریت از ابعاد و جنبههای مختلف نگریستهاند و وجوه گوناگون آن را در سازمان مورد بحث قرار دادهاند، بطور معمول آنچه از مفاهیم در تعاریف مدیریت بدست میآید، اینست که تقریباً عموم صاحبنظران علاوه بر کارکردها و وظایف مدیر در سازمان، اثربخشی سازمانی را نیز مورد توجه و تأکید قرار دادهاند.
«کریتنر[۹۳]» با توجه به این ابعاد گفته است: «مدیریت یعنی، فرایند کار کردن با دیگران و از طریق دیگران و با بهره گرفتن از منابع محدود بنحوی که هدف سازمانی با اثربخشی در محیطی متغیر تحقق یابد.» (پرداختچی، ۱۳۷۵، ص ۵۱) بنابراین مدیر باید به تغییر در همه ابعاد آن توجه کند، حتی در نقش خود؛ «نقش مدیر بطور مداوم در حال تغییر است در عین حال بسیاری از مشاهدات به عمل در آمده گذشته میتواند امروز هم به عمل در آید.» (اچسون و دامین گال، ترجمه بهرنگی، ۱۳۸۰، ص ۳۵۰).
در این بخش (مفاهیم و نظریههای اثربخشی) مدلهای اثربخشی و شاخصهای اثربخشی دبیرستان مورد مطالعه قرار میگیرد. در عین حال این موضوع قابل توجه است که تعریف و تعیین اثربخشی یک سازمان شاید در نگاه اول بصورت موضوعی نسبتاً مشخص جلوه کند اما متخصصان سازمان و مدیریت بخوبی میدانند که مطالعه آن مسائل پیچیده و مباحثه برانگیز سازمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد(اسکات، ترجمه بهرنگی، ۱۳۸۰، ص ۴۴۶).
آمیتای اتز یونی[۹۴] معتقد است یک سازمان زمانی اثربخش است که نتایج قابل مشاهده و فعالیتهای آن با اهداف سازمانی برابر بوده یا بیشتر از آنها باشد (هوی و سیکل، ۲۰۰۳).
فیدلر[۹۵] که نظریه رهبری اثر بخش را مطرح کرده است. اثربخشی را مشتغل بر روابط مدیر با همکاران، میزان کار از پیش تعیین شده، میزان قدرتی که مدیر از مقام خود به دست میآورد میداند.
مدل اقتضایی فیدلر دارای ۲ فرضیه میباشد:
۱- سبک رهبری[۹۶] که بوسیله نیازهای انگیزشی رهبر تعیین میگردد.
۲- اثربخشی گروه[۹۷] که تابع رابطه بین روش رهبری و درجه مطلوب بودن موقعیت است. به عبارت دیگر کار موثر گروهی بستگی به انگیزههای رهبر و توانائیهای رهبر در اعمال نفوذ در موقعیت دارد (شیرازی، ۱۳۷۳).
هوی میکسل (۲۰۰۳) اثربخشی مدیر را مفهومی چندبعدی میداند که شامل ۳ جزء میباشد.
۱- سبک رهبری ۲- اجزاء مدیریت ۳- اجزاء عملکرد.
ریچاردهال[۹۸] اثربخشی سازمانی را سوال اصلی(نهایی) در هر تجزیه و تحلیل آورده و میگوید: اثر بخشی سازمان (اگرچه یک معما است ولی مفهوم و سنجش آن با همه پیچیدگی و ابهام، موضوع اساسی در تجزیه و تحلیل سازمانی) است. اثربخشی هم در راس تحقیقات سازمانی است و هم بسیار عمیق و بیپایان.
پارسونز[۹۹] برای اثربخشی چهار بعد قائل میشود که هریک چهار شاخص دارد و در نتیجه شانزده شاخص مطرح میشود:
الف- سازگاری: شامل شاخصهای قابلیت، انطباق، رشد، توسعه.
ب- دستیابی به هدف: شامل شاخصهای موفقیت، کیفیت، کسب منافع، کارایی.
ج- تمامیت: شامل شاخصهای رضایت، جو، ارتباطات، تعارض.
د- دوام: شامل شاخصهای وفاداری علایق اساسی زندگی، انگیزش، هویت (میرکمالی، ۱۳۷۳).
پیتر دراکر بر این باور است که مدیریت اثربخشی احتمالاً عامل اصلی در کشورهای توسعه یافته و مورد نیازترین عامل برای کشورهای در حال توسعه است. به همین سبب کشورهای در حال توسعه مثل کشور ما به وجود مدیران اثربخش در همه سازمنها بویژه در آموزش و پرورش نیازمند است. در آینده با روند کنونی رشد و جمعیت و کاهش منابع و بحران سازماندهی و مدیریت، نیاز به مدیریت اثربخش و کارآمد آنچنان زیاد خواهد شد که بدون پیش بینی چنین نیرویی، بهبود و توسعه آموزش و پرورش مدارس در جامعه در حال توسعه ایران، با مشکلات اساسی روبرو خواهد شد. نقش مدیران کارآمد و اثربخش در آموزش و پرورش و در توسعه و پیشرفت جامعه انکارناپذیر است تا آنجا که صاحبنظران براین باورند که عملکرد یک ملت یا جامعه به عملکرد و سازمانهای آن بستگی دارد و عملکرد سازمانهای یک جامعه در گروه عملکرد مدیریتی آن است (لاکت، ۱۹۹۴).
پیتر دراکر استدلال کرده است که عملکرد مدیر برحسب دو مفهوم کلیدی و مهم مورد ارزشیابی قرار میگیرد: کارایی و اثربخشی. یعنی مدیران آموزش و پرورش، باید واجد این دو ویژگی باشند تا سازمان آموزش و پرورش در کل سازمان موفق و اثر بخش باشد (نیکنامی، ۱۳۷۵).
۲-۱۵- ملاکهای اثربخشی
از سال ۱۹۶۰ تا اواخر ۱۹۷۰ مطالعات زیادی در زمینه اثربخشی سازمان صورت گرفته است. یک نگرش کلی در این مطالعات سی معیار مختلف در جهت اندازه گیری اثربخشی سازمانی شناسایی شده است. این ملاکها عبارتنداز:
۱- اثربخشی کلی سازمان: ارزشیابی و برآورد کلی از گزارشات عملکرد.
۲- قابلیت تولید: کمیت محصول یا خدمات سازمان.
۳- کارایی: نسبت بین عملکرد واحد با هزینههای آن.
۴- سوددهی: میزان درآمد بعد از کسر کل هزینهها
۵- کیفیت: چگونگی محصول یا خدمات ارائه شده توسط سازمان.
۶- حوادث: تعدد و یا تکرار حوادث در یک کار و در یک زمان.
۷- رشد: افزایش میزان متغیرهایی چون نیروی کار، سرمایه، سوددهی و… نسبت به گذشته.
۸- غیبت: به میزان عدم حضور کارکنان بدون دلیل موجه.
۹- بازده: تعداد فعالیتهای خاتم یافته یا محصولات به دست آمده.
۱۰- رضایت شغلی: رضایت شغلی فرد از میزان برون دادی که خودش آن را محقق کرده است.
۱۱- انگیزش: میزان نیرو و تمایلاتی که به فرد آمادگی لازم را برای فعالیت و تحقق هدف خاص میدهد.
۱۲- روحیه: پدیده گروهی که تلاش زیاد، اشتراک اهداف، احساسات افراد متعلق به گروه را تحریک میکند.
۱۳- کنترل: میزان کنترل مدیریتی موجود در سازمان برای جهت دهی رفتار اعضا.
۱۴- تضاد، همکاری: انتخاب اهدافی که باعث میشود افراد یکدیگر را دوست داشته باشند. به خوبی با هم کار کنند و ارتباط و هماهنگی کامل داشته باشند یا اهداف دیگری که باعث ایجاد برخوردهای فیزیکی و لفظی و ارتباطات غیراثربخش و هماهنگی ضعیف میگردند.
۱۵- قابلیت انعطاف: قابلیت تغییر در سازمان، روشها، استانداردهای اجرایی آن متناسب با تغییرات محیط.
۱۶- هدفگذاری و برنامهریزی: میزان برنامهریزی و هدفگذاری صریح برای آینده.
۱۷- وحدت اهداف: میزان برنامه ریزی و هدف گذاری صریح برای آینده.
۱۸- درونی کردن اهداف: میزان پذیرش اهداف سازمانی و قبول و صحت و تناسب آنها.
۱۹- تناسب ارزشها و نقشها: درجهایی که اعضا یک سازمان روی نگرشهای نظارتی مطلوب و عملکرد مورد انتظار، روحیه و الزامات نقش، توافق دارند.