ج) خوش خلقی در حج
علاوه بر این،خوش رویی و خوش خویی در همه جاو با همه کس،نیکوست،اما در سفر حج وبا همسفران حج،به مراتب نیکوتر است؛زیرا سفر،سفر به سوی خداست و همگی میهمانان خداهستند.اکرام مهمان،اکرام میزبان است.
قال الصادق(ع):"انَّ الخُلقَ الحَسَنَ یُمیثُ الخَطیئَه کَما تُمیثُ الشَّمسُ الجَلیدَ؛خلق نیکو،گناه را آب می کند،آنچنانکه آفتاب،یخ را آب می کند.” و حسن خلق نه تنها آن است که آزارش به کسی نرسد؛بلکه وقتی در حدّ تمام است که،آزار دیگران را نیز تحمل کند،بلکه بالاتر،در مقابل ایذای آنان،فرتنی و تواضع کند و خدمتگذاری و احسان و احترام،از خود نشان بدهد.(ضیاءآبادی،۱۳۸۹،ص۹۵)
عالم ربّانی مرحوم ملّا احمد نراقی نیز گوید:«حج گذار باید بارفقا و اهل سفر خویش تواضع کند و از کج خلقی و درشت گویی غایت اجتناب نماید و فحش نگوید و سخن لغو از او سر نزند و سخنی که رضای خدا در آن نیست،نگوید و با کسی جدال و خصومت نکند.(کارگر،۱۳۸۰،ص۷۸)
د) همکاری و تعاون در حج
حج گذار در کارها وامورات کاروان،نباید اصل تعاون و همکاری را فراموش کند و انتظار داشته باشد که در همه جا و در هرحال مسوولان و کارگزاران کاروان در خدمت او باشند و کارهای او را انجام دهند،بلکه او نیز به یاری و کمکدیگران بشتابد و در کارها مشارکت داشته باشد.(همان،ص۷۹)
ه) حفظ زبان
شخص محرم در حال احرام،باید شدیدأ مراقب زبان خود باشد؛زیرا عمده ی معاصی از ناحیه ی زبان دامنگیر ادم میشود.لذا پیغمبراکرم(ص)می فرماید:«لا یَستَقیمُ ایمانُ عَبدٍ حَتَّی یَستَقیمُ قَلبُهُ و لا یَستَقیمُ قلبَهُ حتی یستَقیمُ لِسانُهُ؛ایمان بنده مستقیم نخواهد شد تا قلبش مستقیم گردد و قلبش مستقیم نخواهد گشت تا زبانش مستقیم شود.»
پس بر حجّاج محترم است که در همه حال و مخصوصأ در حال احرام شدیدأ مواظب گفتار خود باشند و عمل فوق العاده بزرگ و عزیز خود را فاسد و بی ارزش نسازند.از دروغ و غیبت ودشنام و ناسزا،قسم خوردن و خودستایی و عیب جویی واستهزا،شوخی های رکیک و نیشدار و دل آزار،بپرهیزند و این آیه ی کریمه ی قرآن را برای یکدیگر بخوانند:«فَلا رَفَثَ وَ لافُسوقَ و لا جِدالَ فِی الحَجِّ»(ضیاءآبادی،۱۳۸۹،ص۱۰۳)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۴-۶-۴- اثر تربیتی حج از حیث ارتباط انسان با جهان هستی
الف) شناخت طبیعت به عنوان مظهر حق
طبیعت کتابی مفتوح از صفات خداوند است که آگاهی از آن انسان را به سوی آن چنان محبتّی به خدا سوق میدهد که موجب اطاعت کامل از او میشود.طبیعت آزمایشگاهی است که در آن انسان از صحت وحی و صدق پیامبر(ص)آگاه میگردد.در طبیعت انسان افعال،صفات و اسمای الهی را که در ظرافت خلقت هستی تجسم کرده است می یابد و می تواند نمودهای قدرت الهی را در قوانین حاکم بر اشیاء و تغییر و تحوّل آنها بیابد.این امور از اخبار مربوط به وحی مطمئن میشود؛بنابراین وحی و طبیعت دو بخش از یک کتاب اند که یکی،آیات را در ضمن کتاب تقدیم میکند و دیگری،آن را در آفاق و انفس(هستی)عرضه می دارد.این نوع رابطه کمال بخشی بین آیات کتاب و نشانه های طبیعت امری است که اصول فکر تربیت اسلامی آن را آشکار و تقویت می کند،برای مثال،ابراهیم(ع)ازخدا تجربه ای عملی در آزمایشگاه طبیعت می خواهد تا از این رهگذر،اطمینان را در قلب و ایمان را در آن راسخ دارد.همینطور هنگامی که قریش از پیامبر(ص)معجزه ای مادی میخواهند،وی آنها را به سوی شهود معجزات در نظام هستی راهنمایی می کند:«انَّ فی خَلقِ السَّمواتِ وَ الارضِ وَ اختِلافِ الَّیلِ و النَّهارلَآیات لِآولی ألاباب»(مشایخی راد،۱۳۸۰،ص۹۷)
شناخت طبیعت به عنوان مظهرحق وآیت الهی وتسخیر وبهره مندی درست ازآن درجهت سیربه سوی کمال مطلق ازاهداف مهم تربیت است.
«إنَّ فی اختِلافِ الَّیلِ والنَّهارِوَماخَلَقَ اللهُ فی السَّمواتِ والارضِ لَآیاتٍ لِقَومٍ یتّقون»همانا درآمدو شدشب وروز وآن چه خدادر آسمان هاوزمین آفریده است برای مردمی که پروادارند دلایلی آشکاراست.
دقت وتفکردر آفرینش وهستی ولطایف صنع خدا واتقان آن وحقایق طبیعت، انسان را به حقیقت هستی راه می نماید.(همان)
« سَنُریهم آیاتُنا فِی الآفاقِ وفی أنفُسِهِم حَتّی یَتَبَیَّن لَهُم أَنّه الحَقّ؛به زودی نشانه های خودرا درافق های گوناگون ودروجودهایشان خواهیم نمود، تابرایشان روشن گردد که اوحق است.» (سوره فصلت،آیه۵۳)
امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: «ولو فَکّروا فی عَظیمِ القُدرَهِ وجَسیمِ النِّعمهِ لَرَجَعوا إلی الطَّریقِ وخافُوا عذابَ الحریقِ ولکن القلوبُ عَلیلهٌ والبَصائرُ مدخولهٌ؛ اگرانسان با اصلاح دل وبینش خودبه طبیعت بنگرد ودرآن سیرکند وآن رابه سخره گیرد وبهره مندشود می تواند به حق راه یابد.»(دشتی،۱۳۸۸،خطبه۱۸۵،ص۲۹۰)
یکی از برنامه های اسلام برای تحقق این هدف،برنامه تربیتی حج می باشد تا ازاین رهگذر به شایستگی خداوند برای محبت و اطاعت کامل پی ببرند و رابطه عبودیت خود را با خداوند مستحکم نمایند.(مشایخی راد،۱۳۸۰،ص۹۷)
ب)استفاده ی بهینه از داشته های تکوینی
طبیعت وحتی حیواناتی که درآن زندگی می کنند، باید مورد مراقبت انسان قرار گیرند. انسان حق ندارد ازطبیعت به هرنحوی که مایل است استفاده کند. تخریب یا آلوده کردن طبیعت ومحیط زیست نکوهیده است وموجب به خطر افتادن زندگی بشر می شود. حضرت علی(ع) می فرمایند:” نسبت به بندگان خدا وبلاد او تقوا را رعایت کنید ،زیرا شما مسؤول هستید حتی درارتباط با قطعات زمین وحیوانات".
داده ها و داشته های هستی شناختی خداداد،امانت های خداوند در دست انسان است؛بنابراین انسان نباید چنین بپندارد که مالکیت و تصرّف او در این آفریده ها مطلق و بی رویه است و او می تواند بی هیچ محدودیت،هرگونه که دلخواه اواست،در این داشته ها تصرف کند.در روایتی از امام صادق(ع) آمده است:«المالُ مالُ اللهِ یَضَعَه عِندَ الرَّجُلِ وَدایع؛ثروت ها و دارایی ها همگی از خدااست که به امانت دراختیار انسان ها قرار می دهد.»انسان امین موظف است که در مورد امانت براساس خواست و دستور مالک حقیقی و موکّل خود عمل کند.
اگر تمامی نعمت ها و مواهب درونی و بیرونی و حتّی نعمت وجود انسان،امانت های خداوند در دست او است،باید در استفاده از این نعمت ها نیز جانب امانت را رعایت کرده و از قلمرو ای که مالک حقیقی تعیین نموده،فراتر نرود.جنبه ی کنترل کننده و اثرگذار این بینش نیزدر رفتارها و عملکردهای انسان و سیاست گذاری های تربیتی،نکته ای در خور توجّه است.این ویژگی،هم در مربیان و هم در فراگیران اثرگذار است.مربیان،فراگیران را امانت دار الهی می دانند و خود آنان نیز امانت خداوند نزد آنانند.فراگیران نیز باید در بهره گیری بهینه و به موقع از داشته های تکوینی تلاش بیشتری از خود نشان دهند ودر برابراین داشته ها نیز امانت دار خوبی باشند.(شاملی،۱۳۸۶،ص۸۹)
تمامی مناسک حج سعی در به ظهور رساندن این مساله مهم و حیاتی دارد.از طرفی در حریم امن الهی ودر حال احرام نباید درخت یا گیاهی را کند،زیرا این کار ازبین بردن"حرث"و"نسل"است.نابود کردن حرث و نسل فساد است و کار مفسدان و دوزخیان.اما بهشتیان که همواره در جهت اصلاح و احیای زمین و دل آدمی اند گیاه نمیکنند و علفی را نابود نمیکنند.اینها آثار خداست در سرزمین عشق،وکسی که عاشق اوست به آثار او تعرض و تجاوز نمیکند.
فلسفه تحریم شکار حیوان،کشتن حشرات و دفع جانوران مأنوس بدن،کندن علف و درخت در حرم مقدّس کعبه و در حال احرام ایجاد امنیّت است.هر موجود ذی روحی صاحب حس است و در صورتی که مورد تجاوز قرار گیرد،رنج می برد،هرچند که مراتب حس و درجه حسّاسیت در انسان،حیوان و گیاه متفاوت است.تغییر شرایط زندگی جانوران بر ایشان ناراحت کننده است،هرچند که در کشتن و قطع عضویا تغییر محیط حشرات و حیوانات یا در قطع و کندن گیاه،رنج آنها برای ما محسوس نباشد.حریم خانه خدا و شهر مکه برای همه باید امن باشد که در قرآن به شرافت ان تحت عنوان"بلدالامین"سوگند یاد شده _تا نه تنها انسانها که حتی حیوانات و نباتات نیز رنجی نبینند،به خصوص از حجاج که در حال مقدس احرام یعنی در مقام اسلام محض و اطاعت کامل فرمان خداوند متعال هستند.
در آیه ی۱۲۶سوره ی بقره می خوانیم: «وَ اِذ قالَ إبراهیمُ رُبّّ إجعَل هَذَا بَلَداً أمناً وَارزُق أهلِهِ مِنَ الثَّمَراتِ مَن امَنَ مِنهُم بِااللِه وَالیومِ الاخِرِ قالَ وَ مَن کَفَر فَاُمَتّعُهُ قَلیلا ثُمّ اضطرُّهُ الی عذابِ النّارِ و بئس المصیر»
این آیه بر ایمنی شهر و اهالی آن دلالت دارد امّا چون صفت"آمنأ” به شهر نسبت داده شده ،این امنیّت شامل حیوانات و درختان و گیاهان و به طور کلّی حفظت محیط زیست می شود. .(مشایخی راد،۱۳۸۰،۹۸)
۴-۷- بخش پنجم : بررسی سؤال پنجم تحقیق
از منظرقرآن و روایات ،علل عدم تحقق آثار تربیتی حج در شماری از حجاج چیست؟
امیر المؤمنین فرموده اند:«فإنَّ لِکُلِّ شیءٍ آفهٌ»،بر این اساس ،اکنون پرسش این است که حج گذار با ارتکاب چه اموری در حج خود آفت وارد می کند و از ارزش حج خویش می کاهد و بهره و ثمره ی اندک عایدش می شود.
برخی از زائران خانه ی خدا،گاهی در تحقق اعمال حج،رنج ها می برند و چنین می اندیشند که آنها را تمام و کامل به انجام رسانده اند،در حالی که چنین نبوده و ازآفات عمل خویش غافل اند. (اشراقی،۱۳۸۸،ص۲۴)
در این قسمت به برخی عوامل عدم تحقق آثار تربیتی حج در شماری از افراد اشاره خواهیم کرد،ابتدا این عوامل را به دو بخش علل فکری وعلل عملی تقسیم خواهیم کرد.در بخش علل فکری به مباحثی از قبیل: عدم آشنایی با اسرار عبادت ها و دستورات دینی،غفلت از تاریخ گذشته ی مسلمانان،عدم آگاهی از مناسک حج،عدم تسلیم در مناسک،توجّه به غیر صاحب البیت،پرداخته ایم.
ودر بخش علل عملی به مباحثی از قبیل:عدم رعایت تقوا قبل و بعد از سفر حج،تبدیل حج به سفر سیاحتی و تجارتی،روی آوری به فرنگی مآبی پرداخته ایم.
الف) علل فکری
۱.عدم آشنایی با اسرار عبادت ها و دستورهای دینی
سرور عارفان،پیشوای مسلمانان،حضرت صادق(ع)فرموده اند:
«وَاستَقِم عَلی شَرطِ حُجَّتِکَ هذِهِ و وَفاءِ عَهدِکَ الَّذی عاهَدتَ بِهِ مَعَ رَبِِّکَ و أجَبتَهُ لَهُ إلی یَومِ القیامهِ؛(وچون اعمالت به پایان رسید)،به شرطی که با خدا بسته ای تا قیامت پایدار بمان و به عهدی که با او بسته ای و آن را تا رستاخیز بر خویشتن واجب دانسته ای،استقامت کن.»(کارگر،۱۳۸۰،ص۱۶۰)
بخش مهم تزکیه ی نفوس در پرتو آشنایی با اسرارعبادتها و دستورهای دینی است.تعلیم کتاب و حکمت که در آیه ی شریفه ی"یُعَلّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَهَ وَیُزَکّیهِم"آمده،هم عقاید و اخلاق واعمال عبادی و هم مسایل اقتصادی،سیاسی،نظامی و مانندآن رادر برمیگیرد.از این روتزکیه ی مذکورِ در آیه نیزبرای بیان باطن همه ی این امور است وهمانگونه که تزکیه ی هر عمل به سبب نیل به اسرار آن عمل است،هر عملی سرّی دارد که توجّه به آن مایه ی تزکیه ی روح است.
شایان ذکر اینکه،هر عملی از مصدر خاص صادر می شود و از خصوصیت ان حکایت دارد.از صدر مشروح،عمل خالص و مشروح صادر می شود که نه به نقص مبتلا و نه به عیب آلوده است.بر این اساس زائر بیت الله به هر میزان که به اسرار حج اگاه باشد،حج او خالصانه و خلوص او مشروح تر است؛زیرا خلوص که معیار بهره مندی ازثواب و شأنی از شئون عقل عملی است،مسبوق به معرفت است و معرفت از شئون عقل نظری است.شخص سالک ابتدا باید مراحل عبادی را بفهمد،تا برابر فهم و معرفت خود،اقدام خالصانه داشته باشد.پس بدون آشنایی به اسرار اعمال،پیمودن مراحل کامل اخلاص میسّر نیست.این نکته درباره ی معرفت به اسرار سایر عبادات نیز صادق است.بنابراین،چنانچه کسی پیش از معرفت به اسرار حج،راهی بیت الله شود،گرچه ممکن است برحسب ظاهرحج او صحیح باشد،لیکن حج کامل و مقبول انجام نداده و ضیافت الله نصیب او نشده است؛زیرا روح چنین حج گزاری به سبب عدم آگاهی به اسرار حج،تعالی پیدانکرده است.(جوادی آملی،۱۳۸۳،صص۱۶۶-۱۶۵)
۲٫غفلت از تاریخ گذشته ی مسلمانان
امروزه به تبع کندوکاو درامور مادی حیات وجستجوی فراگیر بشر درطبیعت بسیاری از سنت ها وقانون های حاکم برپدیده ها کشف شده اند وهمین امربشر رادر کسب قدرت وسلطه برطبیعت وساخت اسباب وابزار موردنیاز زندگی یاری داده است.
افسوس که این امر چنان چشمان ظاهر بین آدمی راپرکرده که نه تنها قانون های مادی وطبیعی راصل ومحور همه امور قرار داده واز درک سنت های لایتغیر وپیچیده نهفته درورای عالم مادی غفلت می جوید، بلکه ازاین هم پافراتر نهاده به مدد همین امور جزئی قصد شناسایی واظهار نظر درباره همه امور عالم وآدم ازبدو خلقت تا ابدالآباد رادر سر می پروراند. اما اگربخواهی، حج چنان چشمانت رامی گشاید که ازورای همه صورتها قادر به درک وجه عمیقتر تاریخ گذشته شوی. درک قانونمندیهای خاصی که لایتغیرند وچونان چراغی فراروی تو قرار می گیرند، مبادا که درگرداب هلاکت بیفتی .
از این روست که : حج بدون توجه به تاریخ، سیرو سفر درصورت های منجمد وبی روحی است که ماده المواد ماندن وتأثیرگزاردن را ازدست داده است. خروج از شهر ودیار از زائر طالبی مهیای تجدید عهد می سازد .او می رود تا همه حج رابه حال وروز کنونی اش پیوند دهد ،ورنه همه اعمال ومناسک مخصوص به آن تبدیل به اعمال کوروتکراری وبی معنا می شود. شایداز همین روست که امروز حاجی دروقت بازگشت از سفر قادربه نشر دروس حج وبسط اخلاق ویژه حاجیان نیست. ،(همان ،ص۴۶۰)
حج آنگاه معنی خویش راباز می یابد که زائر با میثاق آغاز کند ،یعنی رجعت به هویت فراموش شده از طریق تذکر تاریخی وحج آن زمان به آینده حاجی پیوند می خورد که عاملی برای استمرارحیات حقیقی او درعرصه هستی شود. زیرا حاجی تنها دروقت حج از زندان صورت ها خارج می شود ودر می یابد که با دریافت سنت هاو شناخت قانونمندیها پابه پای نمونه ها والگوها می تواند جایگاه خویش رادریابد.
مصادیق عینی کفرو حقیقت زمانش رابشناسد وپی ببرد که او ودیگر همدینانش درکجای این مسیر طولانی قرارگرفته اند.
درمی یابد که درکجا وچگونه آن عهد ومیثاق شکسته شده وبالاخره چگونه می توان آن عهد راتجدید کرد ومهیای عروج شد. زیرا به حقیقت ،حج موجب تقویت دین ونشانه اسلام است. که خداوند آن رادر میان مسلمین قرار داده وبه انجام آن امر فرموده است .علی ابن ابی طالب درنهج البلاغه می فرمایند: « فَرَضَ اللهُ… والحَجُّ تقویه لِلدّین » وحج راخداوند واجب کرد تا موجب قوت دین باشد. .(همان،ص۵۱-۲۶)