روحیه پژوهشی عقیم
روحیه تکرار
زیاد انگیزه استفاده از اطلاعات کم
شکل ۵-۲:شکل گیری روحیه پژوهشی
- شکل گیری تفکر استانداردگرا:
یکی از شاخصهای انسان توسعه یافته مجهز شدن به تفکر استاندارد گراست که این امر در گرو وجود فناوری اطلاعات است. استاندارد فکر و عمل کردن موجب می گردد که نیروی انسانی توانمندی های خود را بهتر و بیشتر در راستای هدفهای سازمان قرار دهد و از انحراف اقدامات جلوگیری کند. استاندارد عمل کردن تعیین مشخصات کالاها و خدمات مورد نیاز یا تعیین درجه ویژگی های کیفی کالا و خدمات و حد مرغوبیت قابل پذیرش و مطلوبیت مورد نظر برای آن از نظر اندازه، شکل، رنگ، خواص فیزیکی و شیمیایی به منظور بهبود کیفیت و حصول اطمینان از مصرف یک فرآورده می باشد که زیر بنای آن وجود فناوری اطلاعات پویایی است که به صورت دائم اطلاعات مورد نیاز را برای استاندارد عمل کردن ارائه و از طریق بازخور اطلاعاتی سطح استاندارد گرایی ارتقا می یابد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
به طور کلی فناوری اطلاعات در ابعاد زیر به تقویت تفکر استانداردگرایی و توسعه منابع انسانی کمک می کند:
- چارچوبهای کلی استاندارد را مشخص می سازد.
- معیارها و شاخص های مورد نیاز را در دسترس قرار می دهد.
- میزان انحراف از استاندارد را تعیین می کند.
- با نظارت اطلاعاتی به عملیات فرد جهت می دهد.
- به تقویت مستندسازی که نوعی استاندارد سازی است می پردازد.
- انسجام فکری ایجاد می کند.
- از دخالت ذهنیت در کار جلوگیری به عمل می آورد. (سلطانی، ۱۳۸۲)
- تقویت خود نظارتی:
خود نظارتی یکی از ابعاد توسعه منابع انسانی است و هر فردی که بدان مجهز شود، دائما به بالندگی و کامل ساختن خود فکر می کند. خود نظارتی نوعی رهبری برخود است که از آن طریق می توان بر مجموعه دانش و اطلاعات و استعدادها مدیریت کرد. خود نظارتی زمانی کاربردی می شود که فرد به اطلاعات مناسب و مفیدی دسترسی داشته باشد، در این حالت می تواند وضعیت خود را با اطلاعات تولید شده، مقایسه و خود را به روز نگه دارد. با ضعیف بودن فناوری اطلاعات بازخورد اطلاعاتی و حرفه ای لازم به افراد داده نمی شود و در این حالت افراد منتظر نظارت و هدایت مدیران هستند و این امر مطلوبی در نظارت نیست. زیرا معمولا مدیران سازمان هیچ موقع خود مستقیما نیاز به داشتن اطلاعات و تخصص در مورد جزئیات فناوری اطلاعات ندارند و همواره برای آنها اطلاعات کلی کافی است. در این حالت است که نقش اطلاعات دهندگی را به خوبی ایفا نمی کنند و در نتیجه فرایند نظارت ناقص و ناکافی می شود. بر این اساس، فعال بودن فناوری اطلاعات می تواند خود نظارتی را تقویت سازد. به طور کلی فناوری اطلاعات در ابعاد زیر به تقویت خود نظارتی کمک می کند:
- سرعت دسترسی به اطلاعات را بالا می برد.
- بازخورد سریع اطلاعاتی فراهم می سازد.
- اصلاحات و تغییر دانش به راحتی انجام می شود.
- میزان انحراف از استانداردها مشخص می گردد.
- فرد به کشف نقاط ضعف کاری و حرفه ای خود می پردازد.
- فرد بر دانش خود خوب مدیریت می کند. (میر فخرایی،۱۳۸۰)
۴-۲ بخش چهارم:پیشینه ومدل مفهومی تحقیق
۱-۴-۲ تحقیقات دووت[۲۱] و همکارانش
دووت و همکارانش به بررسی تاثیر فناوری اطلاعات بر مشخصه های سازمانی پرداختند و نتایج خود را تحت عنوان پیامدهای سازمانی حاصل از کاربرد فناوری اطلاعات ارائه کردند. آنها ابتدا به تشریح دو عملکرد اصلی می پردازند که منجر به سودمندی فناوری اطلاعات می شود که عبارتند از: کارآیی اطلاعات و تضایف اطلاعات. آنها معتقدند که فناوری اطلاعات با این دو ویژگی بر مشخصه های سازمان تاثیر گذاشته و منجر به پنج پیامد سازمانی می شود که این پیامدها عبارتند از: توانمندسازی نیروی انسانی، رمز گذاری مبتنی بر دانش، افزایش حیطه سازمان، افزایش کارآیی و افزایش خلاقیت و نوآوری.در زیر مجموعه مشخصات سازمانی ابعادی که مورد بررسی قرار گرفته اند عبارتند از: ساختار، اندازه ، یادگیری، فرهنگ و روابط بین سازمانی. البته بخش ساختار با چهار زیر مجموعه تخصص گرایی، رسمیت، تمرکز و عدم تمرکز و تفکیک عمودی مورد بررسی قرار گرفته اند. ( دووت و همکاران، ۲۰۰۱)
۲-۴-۲ تحقیقات هنیتز و همکارانش:
این تحقیق در سطح دولت و مدیران دولتی انجام شده است و از این جهت با تحقیقاتی که در سازمانهای تجاری انجام شده است متفاوت می باشد و آن رابطه معنی دار قوی که بین فناوری اطلاعات و مشخصه های سازمانی در تحقیقات دیگر مشاهده شده بود در این تحقیق این رابطه ضعیف تر می باشد. هینتز و همکارانش سه موضوع اساسی را مورد بررسی قرار داده اند:
- تاثیر فناوری اطلاعات بر عملکرد سازمانی
- تاثیر فناوری اطلاعات بر ساختار سازمانی
- نقش نگرش مدیریت در استفاده از فناوری اطلاعات
آنها ابتدا نظرات موافقان و مخالفان در زمینه تاثیر فناوری اطلاعات بر ساختار و ابعاد آن را ذکر می کنند. از جمله این موارد عبارتند از: تاثیر فناوری اطلاعات بر تمرکز یا عدم تمرکز سازمانی. نتایج تحقیقات از یک طرف نشان می دهد که فناوری اطلاعات منجر به کاهش مدیران میانی می شود، مانند تحقیقات هوس ۱۹۶۰، و اسلز ۱۹۷۰ و مالون ۱۹۸۸٫ از طرف دیگر تعضی تحقیقات به طور معکوس می باشد و نشان می دهد که فناوری اطلاعات منجر به افزایش مدیران میانی می شود مانند تحقیقات پفر ۱۹۷۷، بلو و همکارانش ۱۹۷۶، میلر ۱۹۶۸،و لی ۱۹۶۴٫ از نظر هینتز و همکارانش از جمله دلایلی که منجر به این تضاد در ارائه نتایج شده است دو عامل بسیار مهم می باشد: