آرایههای ادبی: حلقه به گوش کنایه از تسلیم و فرمانبردار. فرمانبرداری مردم جهان را به کاسه یوز تشبیه کرده است چون کاسهی گدایی نیز حلقهای به خود دارد . شیر سیستان استعاره از رستم . جهان مجاز از اهل جهان به علاقهی حال و محل.
۹۴ - نعلی که افکند ادهمش ، شمشیر سازد رستمش
مومی که گیرد خاتمش، حرز سلیمان بینمــش
واژگان: ادهم: اسب سیاه، ستور سیاه رنگ و خنگ نیز آمده است. (آنندراج) موم : مادّهای نرم و جامد و غالباً زرد رنگی که از منابع مختلف گیاهی و یا حیوانی و معدنی به دست میآید. (معین) خاتم: انگشتری، انگشتر. (معین) حرز: تعویذ، طلسم، دعایی مأثور اعم از خواندنی و آویختنی. (دهخدا)
معنی و مفهوم: رستم از نعلی که از پای اسب سیاه اخستان جدا شد و افتاد شمشیر میسازد و مومی که انگشتر او را در بر میگیرد حرز و نگهبان جان سلیمان میبینم .
آرایههای ادبی: سلیمان با خاتم تناسب دارد . بیت دارای اغراق است .
توضیحات :
رستم : جهان پهلوان حماسههای ایران از پیوند زال، پهلوان سپید موی حماسهی ملّی با رودابه دختر شاه کابل به وجود آمد. زادن او همچون زندگیاش شگفتی آفرین و غیر عادی بود … به یاری سیمرغ چارهگر - به اصطلاح امروزه به شیوهی سزارین - از مادر بزاد و به زودی تن و یالی مردانه یافت. سراسر عمر پرافتخار او به آزادگی در گوشهی زابلستان گذشت و فقط در تنگناها به یاری ایرانیان و شاهان و شاهزادگان شتافت. ( یاحقی ، ۱۳۷۵: ۲۱۴ - ۲۱۳ )
سلیمان : سلیمان پسر داود از پیغمبران و پادشاهان بنی اسرائیل است ( در تورات فقط شاه است نه پیغمبر ) که بر طبق روایات مذهبی ۷۰۰ سال ( عمر جم ) سلطنت کرد و تورات را نشر داد امّا در متون تاریخی پادشاهی او از ۹۳۵ تا ۹۷۲ پیش از میلاد گفته اند. او در سوریهی قدیم یا شام میزیست. اسم مادر او در تفسیر سورآبادی بتشایع آمده است… باد ، فرمان بر سلیمان بود و تخت او را که شادروانی به مساحت چهل فرسنگ در چهل فرسنگ بود حمل و نقل میکرد . علاوه بر این مأمور بود که هر چه در ملک سلیمان میگذرد به گوش او برساند… سلیمان بر تمام جن و دیو و انس و جانوران مختلف مسلّط و حاکم بود و اجنّه جزو لشکر او بودند… دلیل حکومت سلیمان بر جن و انس وجود انگشتری بود که نگینی به وزن نیم دانگ داشت و بر آن اسم اعظم نقش شده بود. ( شمیسا ، ۱۳۸۷: ۳۳۴ - ۳۳۲ )
۹۵ - اسبی کبود است آسمان، هرّای زرّین اختران
باشد به نام اخستان، داغی که بــر ران بینمـش
واژگان: هرّا: گلولههای طلا و نقره را گویند که در زین و یراق اسب به کار برند اعم از لجام و سینه بند و … . (برهان)
معنی و مفهوم: آسمان همچون اسبی کبود رنگ است و ستارگان به منزلهی گلولههای زرّینی که به زین و یراق این اسب آویزان است و نشان داغی که بر ران این اسب حک شده به نام شاه اخستان حک شده است .
آرایههای ادبی: آسمان به اسب کبود و ستارگان به هرّا تشبیه شده است (تشبیه مجمل) .
۹۶ - چون با رضا شد هم قرین، جبریل بینم بر زمین
ور در فلک بیند به کین، هر چار طوفان بینمش
واژگان: قرین: مصاحب، هم نشین، یار(معین) جبریل: یکی از چهار فرشتهی مقرّب اسلام که حامل وحی الهی بر انبیاست.(معین)
معنی و مفهوم: وقتی ابوالمظفر اخستان در حالت رضا و خشنودی است، گویی جبرئیل امین است که بر زمین نازل شده است؛ امّا اگر در آسمان به خشم و کینه بنگرد یک بار دیگر چهار طوفان در دنیا واقع می شود .
آرایههای ادبی: به صورت مضمر اخستان را در حالت خشنودی به جبرئیل مانند کرده است . بیت دارای اغراق است به ویژه در مصراع دوم.
توضیحات :
جبریل: جبریل لفظی است عبرانی و اصل آن جبرئیل به معنی مرد خدا یا قوّت خداست که به موجب آیهی ۹۱ از سورهی بقره جبرئیل قرآن را بر قلب پیامبر اکرم (ص) نازل کرده است … مفسّرین و ارباب قصص جبرئیل را یکی از چهار فرشتهی مقرّب می شمارند و او را بر میکائیل و اسرافیل و عزرائیل برتری میدهند. میگویند جبرئیل بر آدم نازل شد و برای وی بیست و یک صحیفه آورد و به او زراعت و طرز استفاده از آهن را آموخت. جبرئیل ابراهیم را از آتش نجات داد … و موسی را در مبارزه با فرعون حمایت کرد و هنگام خروج بنی اسرائیل از مصر سوار بر اسب محجل ظاهر گردید و فرعونیان را به بحر احمر کشانید و در آن غرق کرد. ( خزائلی ، ۱۳۷۱: ۲۷۸ -۲۷۷ )
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۹۷ - از بس که لبهای سران، بوسد سم اسبش عیان
چون جویم از نعلش نشان، مسمار مرجان بینمش
واژگان: مسمار: میخ آهنی.(معین) مرجان: جوهر سرخ رنگ.(دهخدا)
معنی و مفهوم: از بس که لبهای بزرگان بر سم اسب شاه اخستان بوسه میزند، هنگامی که به دنبال نشانی از نعل اسب او هستم میخهایی از جنس جوهر سرخ (لبهای سرخ سران) که از نعل اسب او جدا افتاده میبینم .
آرایههای ادبی: بیت دارای اغراق است. در حروف« س » و « ن » واج آرایی دارد. لبهای بزرگان به صورت مضمر به مرجان تشبیه شده است .
۹۸ - انجم بریزند از حسد، جانها گریزند از جسد
کاید چو شمس اندر اسد، وز چرخ میدان بینمش
واژگان: اسد: ششمین برج از بروج دوازدهگانه و آن به صورت شیر است. (معین)
معنی و مفهوم: هنگامی که شاه اخستان در اوج اقتدار، مانند خورشید که وارد برج اسد میشود به میدان وارد میشود (و آسمان میدان اوست) ستارگان از حسد فرو میریزند و جانها از شکوه و هیبت شاه از جسمها میگریزند .
آرایههای ادبی: بیت دارای اغراق است. جسد، حسد و اسد با هم جناس اختلاف در حرف نخستین دارند . شمس ، اسد ، انجم و فلک مراعات نظیر دارند .
توضیحات :
شمس در اسد : برج اسد خانهی خورشید است و خورشید رب روز و قوّت او در این خانه است و ماه دوم تابستان و پنجم سال . در نجوم احکامی، تحویل خورشید به برج اسد که خانه اوست دلالت بر حال ملوک و عدل ایشان و فراوانی غلّه دارد. ( مصفی ، ۱۳۶۶: ۲۴۸ )
۹۹ - آن پیل مست انگیخته ، وز دست شست آویخته
با بحر دست آمیختـه، تمساح پیچان بینـمش
واژگان: شست: قلاب و تور ماهیگیری. (معین) تمساح: تیرهای از سوسماران آبی که به داشتن دندانهای قدامی فک پایین مشخص است. (معین)
معنی و مفهوم: شاه اخستان همان کسی است که فیل مست را به حرکت درآورده و شستی (قلاب و تور) به دست خود آویزان کرده و با دریا دست و پنجه نرم می کند (در حال کشتی گرفتن با دریاست) و دریا را در دستان او همچون تمساحی میبینم که به خود میپیچد .
آرایههای ادبی: بیت دارای اغراق است . دست و شست جناس اختلاف در حرف اول و بیت واج آرایی در حرف « س » دارد.
۱۰۰ - جوزا لگام مرکبـش، وز گـرد، قلب عقربـش
روی آفتاب و تـن شبش، دُم جوزهرسان بینمـش
واژگان: جوزا: دوپیکر، توأمین، نام برجی است از بروج آسمانی.(فرهنگ لغات)توضیحات. لگام: دهنه، دهانه، افسار. (معین) مرکب: آن چه که بر آن سوار شوند مانند اسب، استر، خر ، شتر، کشتی و … . (معین) جوزهر: دو نقطهای است که آن دو نقطه دو دایره از افلاک را قطع میکند. (فرهنگ لغات) توضیحات
معنی و مفهوم: افسار اسب شاه اخستان، در دو رشتهای بودن همانند برج جوزاء و گردی که بر روی تنش است، همچون ستارهی هیجدهم ماه (قلب عقرب) میباشد و روی سفید این اسب مانند خورشید روشن و تنش در تیرگی همچون شب می کند و دُمش مانند دو نقطهی تقطیع جوزهر است .
آرایههای ادبی: افسار اسب شاه به جوزاء ،گرد روی بدنش به قلب عقرب ، رویش به آفتاب، تنش به شب و دمش به جوزهر تشبیه شده اسب (به صورت مجمل) . واج آرایی در حرف «ش». کل بیت دارای اغراق است .
توضیحات :
جوزاء: خانهی عطارد است و وبال مشتری و شرف رأس و هبوط ذنب ، مذکر و نهاری، گرم و تر و دموی و ذوجسدین و هرکه به طالع جوزاء بود خوب صورت و معتدل قامت و متناسب الاعضاء و سبک روح و خوش بوی و کریم الاخلاق و صاحب کتاب و حساب وفلسفه و ادیب و امین و ثابت نظر و حسن العینین و باریک گردن باشد. ( مصفی ، ۱۳۶۶: ۱۶۸ )
جوزاء: جوزاء یا دوپیکرگی از صورتهای دوازدهگانهی فلکی در جنوب منطقه البروج است که به شکل دو پیکر ایستاده به نظر میآید. برج جوزاء برج سوم و برابر خرداد ماه است . تصویر این دو پیکر را به گونههای مختلف تصویر کردهاند. « به شکل دو تن ایستاده تخیّل شده است دستها برگردن یکدیگر دارند » برخی دو کودک برهنه نوشتهاند . گاهی مراد از جوزا صورت فلکی جبار است در این صورت شکل جوزاء را به صورت مردی کمر بسته و شمشیر بر دست گرفته ، تخیّل کردهاند ، کمر او را نطاق خوانند. (شمیسا، ۱۳۸۷: ۳۳۶)
قلب عقرب: قلب العقرب منزل هیجدهم ماه است. علامت آن ستارهای است سرخ رنگ از قدر دوم با دو ستارهی دیگر در دو طرف آن از قدر سوم به شکل قوس در زیر صورت اکلیل شمالی ، قلب بدان سبب گفتهاند که بر محل قلب صورت عقرب واقع است. (مصفی، ۱۳۶۶: ۵۹۷)
جوزهر: معرب گوزهر در نجوم پهلوی جوزهر یا گوزهر نام دارد. ستارهی دنبالهداری است که به دور خورشید میگردد و آن را جوزهر ماه هم گفتهاند. در نجوم اسلامی، جوزهر، نقطهی تقاطع فلک حامل و فلک مایل قمر است که عبارت از دو نقطه میباشد یکی از عقدهی رأس که همان گوچهر رأس و دیگری را عقدهی ذنب که همان گوچهر دمب و هردو را جوزهرین یا عقدتین رأس و ذنب گفتهاند. (مصفی، ۱۳۶۶: ۱۷۲ –۱۷۱)
۱۰۱ - خورشید چون مولای او بوسـه زند بر پای او
هر صبح از سودای او بر خاک غلطـان بینمـش
واژگان: مولا: سرور، مخدوم، آقا، بنده. (از اضداد)(معین) سودا: هوا و هوس، میل شدید ، عشق. (معین)
معنی و مفهوم: خورشید مانند بنده و غلام اسب شاه اخستان است و بر پای او بوسه میزند و هر صبح از عشق و شیفتگی به این اسب، او را می بینم که در خاک میغلطد (اشاره به بالا آمدن خورشید از پشت کوه) .
پژوهش های پیشین در مورد شرح مشکلات دیوان ...