شرکت ها بایستی در پایان هر دوره فعالیت صورت های مالی اساسی تهیه نمایند. یکی از این صورتهای مالی صورت سود و زیان است که آخرین رقم آن سود خالص واحد تجاری است. در واقع سود از جمله برترین شاخص های اندازه گیری فعالیت های واحد اقتصادی است (ثقفی و آقایی ، ۱۳۷۳: ۵). با توجه به اهمیت و کاربردهای مختلف سود اهداف گزارشگری سود شامل موارد زیر است:
سود به عنوان مبنایی برای محاسبه مالیات و توزیع مجدد ثروت بین افراد است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
سود به عنوان راهنمایی مورد تصور است که بر اساس آن سیاست های مربوط به سود تقسیمی و نگهداری سود تدوین می شود.
سود را به عنوان شاخصی از بیشترین مبلغی می دانند که می تواند به صورت سود تقسیمی توزیع یا در شرکت سرمایه گذاری مجدد شود.
سود به عنوان راهنمایی برای سرمایه گذاری و تصمیم گیری مورد توجه قرار می گیرد.
معمولاً چنین فرض می شود که سرمایه گذاران می کوشند بازده مبلغی را که سرمایه گذاری میکنند به حداکثر برسانند. در واقع سرمایه گذاران به دنبال سهام شرکت هایی هستند که از توان سودآوری بالایی برخوردارند و حاضرند سهام این شرکتها را به قیمت بالاتری خریداری کنند (هشی و دیگران ، ۱۳۸۸: ۳۷). البته با توجه به درجه قابل قبولی از ریسک، سود به عنوان یک ابزار یا وسیله پیش بینی کننده به حساب می آید که افراد را در امر پیش بینی سودها و رویدادهای اقتصادی آینده یاری می دهد. سود معیاری است که از مباشرت مدیریت بر منابع شرکت و کارایی در به انجام رساندن امور شرکت است، به طوری که هیات استانداردهای حسابداری مالی این موضوع را بدین صورت ارائه کرده است:
“یکی از هدف های صورتهای مالی این است که در مورد قضاوت درباره توانایی مدیریت از نظر استفاده بهینه یا اثر بخشی از منابع شرکت و جهت دادن به عملکرد در راستای دستیابی به هدف اولیه شرکت که با گذشت زمان بالاترین مقدار نقد به مالکان بازگرداند، اطلاعاتی مفید ارائه نماید". گزارشگری
سود می تواند به عنوان ابزاری باشد تا مدیریت بر اساس آن در مورد آینده برنامه ریزی نماید.
۲-۲-۱-۳- پیش بینی سود و استفاده کنندگان سود
پیش بینی عنصر کلیدی در تصمیمات اقتصادی است. سرمایه گذاران، اعتباردهندگان، مدیریت و سایر اشخاص در تصمیم گیری های اقتصادی خود متکی به پیش بینی ها و انتظارات هستند. برای مثال یک سرمایه گذار در تصمیماتی همچون خرید، فروش یا نگهداری سهام، مایل است از زمان و میزان سودهای تقسیمی و ریسک آنها مطلع باشد. برای آگاهی از این گونه خصوصیات سودهای تقسیمی آتی که از قبل و با دقت کامل میسر نیست، به ناچار باید به پیش بینی روی آورد. اعتباردهندگان نیز به سود آتی شرکت علاقهمند هستند. هر قدر میزان سود پیش بینی شده شرکت بیشتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که اعتباردهندگان اصل و بهره اعتبار اعطایی را در سررسیدهای مقرر دریافت دارند. مهمترین منبع اطلاعاتی سرمایه گذاران، اعتباردهندگان و سایر استفاده کنندگان از اطلاعات شرکت ها پیش بینی های سود ارائه شده توسط شرکت ها در فواصل زمانی معین است. البته برای اعتباردهندگان این امکان وجود دارد که برای بررسی اعتبار شرکت ها و یا طبق قراردادهایی که با شرکت منعقد می کنند، اطلاعات خاصی را از شرکت بگیرند. ولی مهمترین منبع اطلاعاتی سرمایه گذاران، اعتبار دهندگان و سایر استفاده کنندگان از اطلاعات شرکت ها (در بورس اوراق بهادار) پیش بینی های سود ارائه شده توسط مدیریت شرکت ها در فواصل زمانی معین است. پیش بینی سود باید اطلاعاتی فراهم کند که منطقی و به موقع باشد تا بتواند نیازهای اطلاعاتی استفاده کنندگان را به نحو مناسبی بر طرف نماید. انجمن های حرفه ای حسابداری در برخی از کشورها در جستجوی یافتن مبانی رضایت بخش برای تهیه و ارائه پیش بینی های مالی هستند. در سال ۱۹۷۲ در تحقیقی که توسط انجمن حسابداران خبره کانادا انجام شد، اسکینر[۱۴] هدف حسابداری را انتقال اطلاعات مربوط با توجه به نیازهای استفاده کنندگان بیان کرد. در سال ۱۹۷۳ نیز یک گروه تحقیقاتی از انجمن حسابداران رسمی امریکا به سرپرستی رابرت ام تروبلاد[۱۵] اظهار داشتند که هدف اصلی صورتهای مالی ارائه اطلاعات مفید برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی است. در سال ۱۹۷۵ کمیته نظارت بر استانداردهای حسابداری انگلیس بیان داشت: به عنوان یک دیدگاه اساسی گزارش های ارائه شده از سوی شرکت ها باید تا حد امکان نیازهای اطلاعاتی استفاده کنندگان را برآورد سازد. در همه این بیانیه ها اهداف گزارشگری مالی شامل ارکان معینی است. همگی آنها گزارش اطلاعات را مورد بحث قرار داده و بر ارائه اطلاعات سودمند و مربوط تاکید دارند تا در جهت تخصیص کارا و استفاده اثر بخش از منابع، اتخاذ تصمیمات و قضاوت در مورد عملکرد مدیریت مفید واقع شوند. این گروه از تحقیقات همچنین به طور غیر مستقیم به استفاده کنندگان اطلاعات اشاره می کنند. البته نظر هر یک از گروه های استفاده کننده با توجه به نیازهای اطلاعاتی آنها نسبت به مسئله پیش بینی سود می تواند متفاوت باشد. این استفاده کنندگان در یکی از سه گروه ذیل قرار می گیرند:
گروه استفاده کنندگان دارای امتیاز، از قبیل اداره مالیاتی، سازمان های نظارت و بازرسی، دولت، بانک ها
گروه سهامداران، اعم از سهامداران گذشته، حال، آینده و مشاوران آنها
گروه ذینفعان ویژه مثل رقبا، اعتباردهندگان و سایر ذی نفعان اقتصادی که تحت تاثیر افشای اطلاعات قرار دارند (قربانی ، ۱۳۸۹: ۱۲).
۲-۲-۱-۴- فواید سود برای سرمایه گذاران
ارزیابی برای سرمایه گذاران انگیزه اصلی برای پژوهش های حسابداری است. بهبودهای اخیر در نظریه سرمایه، دلایلی برای انتخاب رفتار قیمت اوراق بهادار به عنوان آزمونی تجربی از مفید بودن سود را فراهم نموده است. تاکید بر فواید سود از اواخر دهه ۱۹۶۰ محسوس است، زیرا مساله ارتباط و فواید اطلاعات مالی و انتخاب رویه های حسابداری مطلوب در راس دستور کار تحقیقات حسابداری بود. واضح است که توانایی استنباط ما در مورد مفید بودن اطلاعات مالی به شواهد بازار سرمایه محدود است. ارزیابی مفید بودن اجتماعی هر گونه عمل قانونی یا عمومی نتایج پیچیده ای دارد که ساده تر از مقررات افشای مالی نیست. هر چند که این مشکلات اقتصاددانان و سایر متخصصین علوم اجتماعی را از درگیر کردن خود در ارزیابی مؤثر بودن، مربوط بودن و مفید بودن رویه های اجتماعی باز می دارد، ولی ارزیابی مفید بودن سود که محصول اولیه مقررات افشای مالی است، به طور آشکار اهمیت قابل توجهی دارد. مفید بودن سود، اهمیت زیادی برای کاربران اطلاعات مالی نظیر محققان حسابداری، قانون گذاران و خط مشی گذاران دارد. سود گزارش شده در صورت های مالی اولین قلم اطلاعاتی فراهم شده در این صورت ها است. بیور[۱۶] میگوید: “محتوای اطلاعاتی سود مربوط ترین مساله حرفه حسابداری است، زیرا نتایج آن مستقیماً مطلوبیت فعالیت حسابداری را منعکس می نماید". نظریه های اقتصادی نقش اصلی سود شرکت را کمک به تخصیص منابع در بازار سرمایه میدانند.
از سویی دیگر، وجود برخی از شرایط در محیط گزارشگری مالی، امکان ارزیابی مستقیم کیفیت اطلاعات به وسیله استفاده کنندگان را دشوارتر می سازد که از آن جمله می توان به تضاد منافع، پیامدهای اقتصادی با اهمیت، پیچیدگی اطلاعات و عدم دسترسی مستقیم به اطلاعات اشاره کرد (نیکخواه آزاد و دیگران ، ۱۳۷۸: ۱۵). در این میان مدیران می توانند از دانش خود درباره فعالیت های تجاری برای بهبود اثر بخشی صورت های مالی به عنوان ابزاری برای انتقال اطلاعات به سرمایه گذاران و اعتباردهندگان استفاده کنند. با این حال چنانچه مدیران برای گمراه کردن استفاده کنندگان صورت های مالی (درون و برون سازمانی) از طریق اعمال اختیارات خود در زمینه گزینش های حسابداری اختیاراتی داشته باشند، ممکن است نتیجه عکس حاصل شود که در این صورت رویدادی تحت عنوان مدیریت سود رخ می دهد. امروزه مدیریت سود یکی از موضوعات بحث انگیز و جذاب در پژوهش های حسابداری به شمار می رود، که در ادامه به معرفی مدیریت سود می پردازیم.
۲-۲-۲- مفاهیم مدیریت سود
فلسفه مدیریت سود، بهره گیری از انعطاف روش استاندارد و اصول پذیرفته شده حسابداری می باشد. البته تفسیرهای گوناگونی که می توان از روش های اجرایی یک استاندارد حسابداری برداشت کرد، از دیگر دلایل وجود مدیریت سود می باشد. این انعطاف پذیری دلیل اصلی تنوع موجود در روش های حسابداری است. در زمانی که تفسیر یک استاندارد بسیار انعطاف پذیر است، یکپارچگی داده های ارائه شده در صورتهای مالی کمتر می شود. اصول تطابق و محافظه کاری نیز می تواند باعث مدیریت سود شود. بنابر گفته گتشو[۱۷] (۱۹۸۶)، شرکت کارباید[۱۸]، سود سه ماهه نخست سال مالی خود را بدون اضافه نمودن به موجودی نقد و تنها با بهره گرفتن از روش تعهدی حسابداری استهلاک، معافیت های مالیاتی سرمایه گذاری ها و به حساب دارایی بودن بهره، افزایش داد. مدیران شرکت تأکید کرده اند که این کار برای ارائه صورت های مالی واقعی تر و قابل مقایسه کردن صورت های مالی شرکت، با سایر شرکت های در صنعت مشابه، صورت گرفته است. تحلیل گران مالی و حسابرسان از این پدیده به عنوان «ترفند حسابداری» نام می برند. این در حالی است که تمامی این اقدامات در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری صورت گرفته است (نوروش و دیگران ، ۱۳۸۴: ۱۶۸).
مفهوم مدیریت سود از زوایای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. برای نمونه از نظر گاردون و همکارانش[۱۹]، اگر زمانی مدیران روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزینند و نوسانات سودهای گزارش شده کاهش یابد، نتیجه مدیریت سود است. آنها همچنین متذکر می شوند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است می توانند روی سود گزارش شده اثر بگذارند (سوگت رویچوهیری[۲۰] ، ۲۰۰۶: ۳۳۷). به نظر هیلی و والن[۲۱] (۱۹۹۹) مدیریت سود هنگامی رخ می دهد که مدیران از قضاوت های شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دست کاری می نمایند. این هدف به قصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سود در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت با تأثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود شخصی می باشد، صورت می گیرد.
جونز و مارشا[۲۲] (۲۰۰۱) تعریف جامعی در خصوص مدیریت سود ارائه نموده اند. به نظر آنها مدیریت سود (دستکاری سود) زمانی اتفاق می افتد که مدیران با بهره گرفتن از قضاوت (تشخیص) در گزارشگری مالی و ساختار مبادلات جهت گمراه نمودن بعضی از ذینفعان (شامل سهامداران، اعتباردهنگان، کارکنان، دولت، سرمایه گذاران و غیره) درباره عملکرد اقتصادی شرکت با تحت تأثیر قرار دادن نتایج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، در گزارشگری مالی تغییر ایجاد می کنند.
دی[۲۳] (۱۹۸۸) بیان می کند که مدیریت سود معمولاً از استفاده مدیران از مزایای عدم تقارن اطلاعاتی ناشی می شود. وی حداقل دو مسأله مهم را مطرح نموده است. اولاً، برای افزایش پاداش مدیران که توسط سرمایه گذاران تأمین می شود، سود دستکاری می شود و ثانیاً، سرمایه گذاران بالفعل تمایل دارند که بازار برداشت بهتری از ارزش شرکت داشته باشد. بنابراین، انتقال ثروت بالقوه از سرمایه گذاران جدید به سرمایهگذاران قدیمی که ایجاد کننده یک تقاضای داخلی برای مدیریت سود هستند، به وجود می آید.
شیپر[۲۴] (۱۹۹۳) مدیریت سود را دخالت عمدی در فرایند گزارشگری مالی خارجی با قصد به دست آوردن سود، تعریف می کند. به طور کلی می توان گفت که مدیریت سود یعنی اقدامات آگاهانه به عمل آمده توسط مدیریت در خصوص چگونگی گزارش سود جهت رسیدن به اهداف خاص به گونه ای که منطبق با اصول و رویه های حسابداری می باشد. هر چند که این تعریف ها در سطح وسیع مورد پذیرش است، اما کاربرد عملیاتی این تعریف ها، کمی دشوار است، زیرا قصد و نیت مدیریت، شواهد عینی در اختیار نمیگذارد. در ادبیات حسابداری ارائه تعریف روشن از مدیریت سود مشکل است، زیرا مرز میان مدیریت سود و تقلب های مالی مشخص نمی باشد. تقلب مالی، حذف یا دستکاری عمدی واقعیات اصلی یا داده های حسابداری است که در کنار سایر داده های موجود، باعث تغییر قضاوت و یا تصمیم گیری استفاده کننده از داده ها خواهد شد. جهت تعیین خط مشی کمیسیون بورس اوراق بهادار در خصوص مدیریت سود، نظریههای اخیر کمیسیون بورس اوراق بهادار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در حالی که بیشتر این منابع به واژه مدیریت سود اشاره داشتند، ولی هیچ کدام از این منابع تعریف روشنی از مدیریت سود ارائه نداده اند. هر چند که لویت[۲۵] (۱۹۹۸) خاطر نشان می سازد که انعطاف پذیری در حسابداری به این حرفه اجازه میدهد که نوآوری هایی داشته باشد. انحرافاتی چون مدیریت سود، هنگامی رخ می دهد که افراد از این انعطافپذیری سوء استفاده می نمایند و از این انحرافات جهت پوشش نوسان های مالی واقعی استفاده میشود. این مهم باعث می شود نتایج واقعی عملکرد مدیریت آشکار نشود (نوروش و دیگران ، ۱۳۸۴: ۱۶۹-۱۶۸).
به طور وضوح، مطالعات تئوری نمایندگی بارها تحت طبقه بندی مدیریت سود قرار گرفته، از این رو مدیریت شرکت تلاش دارد تا سود را تحت تأثیر قرار دهد برای:
بیشینه سازی پاداش ها.
اجتناب از نقص شروط بدهیهای اوراق قرضه که از پرداخت سود سهام جلوگیری می کند.
حداقل نمودن گزارش درآمد برای به حداقل رساندن دخالت دولت اگر مؤسسه قابلیت سیاسی بالائی داشته باشد.
نمونه های دیگری از مدیریت سود برای حداکثر نمودن قیمت سهام برای سهامداران موجود در ارتباط با سهامداران بالقوه جایی که درآمد گزارش شده که شاخص مهمی از قیمت سهام می باشد، مشاهده میگردد. کتمان سود واقعی اهرمی است که مدیریت از آن استفاده می کند که آنها با افزودن هزینه های بیشتر در تنظیم سود و زیان سود را به حداقل رسانده برای اینکه حمایت دولت را بر علیه رقبای خارجی درخواست نماید. بعضی شواهد مؤید آن است که شرکت ها به طور متوسط از میان تعرفه ها، سهمیه ها و قراردادهای بازاریابی با سود کم و اندک در پی وضعیت حمایتی هستند. اگر این اثرات آماده و ارائه شود مدیریت ایجاد سود را در داخل منابع اطلاعاتی خواهد گنجاند. زیرا بازار از انعکاس نادرست سود آگاه نخواهد شد. به هر حال پژوهش ها مؤید این می باشد که مدیریت سودها و درآمدها مشکل است و برای کشف و پیاده کردن آن بحث و عملیات طولانی انجام گرفته است. یک نمونه از مدیریت بر مبنای سود، «هموارسازی سود» میباشد (کرباسی یزدی ، ۱۳۸۷: ۲۰۶).
مدیریت سود، دخالت عمدی در فرایند گزارشگری مالی خارجی با قصد بدست آوردن سود است. انعطاف پذیری در حسابداری به این حرفه اجازه می دهد که فرآوری هایی داشته باشد. انحرافاتی چون مدیریت سود، هنگامی رخ می دهد که افراد از این انعطاف پذیری سوء استفاده می نمایند و از این انحرافات برای پوشش نوسان های مالی واقعی استفاده می شود. این مهم، باعث می شود نتایج واقعی عملکرد مدیریت آشکار نشود. این عبارت، بر این دلالت دارد که در چارچوب اصول پذیرفته شده حسابداری، اگر تصمیمات حسابداری برای دگرگون سازی یا پنهان نمودن عملکرد اقتصادی واقعی شرکت مورد استفاده قرار گیرد، میتواند مدیریت سود تلقی شود (نوروش و نیکبخت ، ۱۳۸۴: ۱۶۹).
۲-۲-۳- انگیزه های مدیریت سود
۲-۲-۳-۱- قرارداد بین مدیران و مالکان
یکی از حوزه های مورد مطالعه در حسابداری اثباتی، مربوط به قراردادهای بین مدیران و مالکان بوده است. این زمینه پژوهش با تئوری نمایندگی رابطه ای تنگاتنگ دارد. یکی از راه های ایجاد انگیزه در مدیران این است که سهام شرکت به آنان داده شود. راه دیگر، آن است که با توجه به قیمت سهام، بر اساس عملکرد مدیران به آنان پاداش هایی پرداخت شود و یا اینکه مشاهده می شود پاداش هایی که در ازای عملکرد مدیران داده می شود، به سود خالص و درآمد شرکت بستگی دارد. استفاده از سود خالص و درآمد باعث میشود که بتوان بین عملکرد و اجزای تشکیل دهنده سود خالص (مانند افزایش درآمد یا کاهش هزینه ها) رابطه دقیق تری برقرار کرد. مدیرانی که پاداش آنها بر اساس افزایش سود خالص تعیین می گردد دارای انگیزه مشخصی می شوند تا از طریق دستاویز قرار دادن قوانین و مقررات حسابداری، سود را بالا ببرند. این پدیده را “فرضیه مبتنی بر برنامه پرداخت پاداش” می نامند. در این فرایند مدیران تا آنجا که امکان دارد هزینه ها را کاهش می دهند تا احتمال افزایش سود در آینده بالا رود. منظور کردن استهلاک به روش خط مستقیم (و نه به روش تصاعدی) نمونه ای از تصمیمی است که مدیر می تواند در رابطه با بکارگیری قواعد و مقررات حسابداری اتخاذ نماید (خسرو نژاد ، ۱۳۸۸: ۲۱).
۲-۲-۳-۲- قرارداد بین مدیران و بستانکاران
قراردادهای متعارف وام (اوراق قرضه) یکی دیگر از موضوعاتی است که بسیار مورد پژوهش قرار میگیرد. می توان ثابت کرد که مدیر در صدد به حداکثر رساندن منافع خود است، به ویژه اگر دارای سهام شرکت باشد تصمیمی نخواهد گرفت که بیشترین منافع دارندگان اوراق قرضه تأمین شود. بنابراین اغلب بستانکاران از مدیریت می خواهند تا قراردادی را امضاء کنند که منافع آنان محفوظ بماند. برای مثال، مدیریت انگیزه ای برای انتشار اوراق قرضه ای ندارد که نسبت به اوراق قرضه عرضه شده اولویت داشته باشد، زیرا وی با این اقدام ریسک اوراق قرضه جدید را کاهش می دهد که در نتیجه قیمت آنها کاهش خواهد یافت.
در مورد فرضیه های مربوط به قرارداد وام، همانند فرضیه های مربوط به پاداش مدیران، مدیریت دارای انگیزه می شود که سود های دوره آینده را به دوره کنونی منتقل کند، زیرا این اقدام باعث می شود که نسبت بدهی ها به حقوق صاحبان سهام کاهش یابد. این پدیده را فرضیه “بدهی ها به حقوق صاحبان سهام” مینامند. بستانکاران در بسیاری از قراردادهای وام، نسبت های مالی را تعیین می کنند و مدیریت را ملزم می نمایند تا به گونهای عمل کند تا نسبت مزبور از حد معینی فراتر نرود. برای مثال، امکان دارد وامدهندگان، شرکت را ملزم نمایند تا نسبت جاری را در سطح معینی نگه دارد.
۲-۲-۳-۳- انگیزه های سیاسی
شرکت های بزرگ که از نظر سیاسی در معرض دید همگان قرار دارند، دارای انگیزه هایی هستند که سودها را به دوره های آینده انتقال دهند. این پدیده را “گستره فرض” می نامند. این فرض بر پایه دو مسیر مخالف قرار می گیرد که از فرض پاداش تا فرض نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام ادامه می یابد. این امر بیان می کند که شرکت های بزرگ تصمیمات مربوط به حسابداری خود را بر پایه استراتژی هایی قرار میدهند که سود کاهش یابد تا کمتر مورد توجه سیاستمداران قرار گیرند. چنین به نظر می آید که این فرضیه در مورد شرکت های بسیار بزرگ به ویژه نفت و گاز صدق می کند.
۲-۲-۳-۴- انگیزه های مالیاتی
شاید مالیات بر درآمد آشکارترین محرک برای مدیریت سود باشد. به هر حال مقامات مالیاتی مایلند قوانین حسابداری خودشان را برای محاسبه مالیات سود در جهت کاهش فضای مانور شرکت ها تحمیل کنند. اما به هر حال صرفه جویی مالیاتی می تواند انگیزه مناسبی برای مدیریت سود تلقی گردد.
۲-۲-۳-۵- تغییرات در مدیران ارشد اجرایی
فرضیه طرح پاداش پیش بینی می کند که به بازنشستگی رسیدن مدیران ارشد اجرایی، موجب اتخاذ استراتژی حداکثر کردن سود خواهد شد تا پاداش خود را افزایش دهند و یا این که آنها برای جلوگیری و یا به تأخیر انداختن التهابات و تشنجات ناشی از عملکرد نامطلوب شرکت ها، اقدام به مدیریت سود برای افزایش آن می نمایند. این محرک ها برای مدیران ارشد اجرایی جدید نیز عملی می باشند. به خصوص اگر در هر گونه کاهش ارزش، مدیران ارشد اجرایی سابق مقصر قلمداد شوند. از طرف دیگر، در مواردی که انتظار می رود سودهای آتی دارای رابطه ضعیفی با سودهای جاری باشند، مدیران سودهای جاری را ذخیره میکنند. دلیل این هموارسازی طبق بررسی دیفوند و پارک[۲۶] امکان التهاب و تشنجات علیه مدیریت، هنگام ضعیف بودن سودهای جاری بدون توجه به عملکردهای سودآوری قبل می باشد. در نتیجه هموارسازی سود برای جلوگیری از گزارش سود کم، امنیت شغلی را زیاد می کند (خسرو نژاد ، ۱۳۸۸: ۲۳).
۲-۲-۳-۶- انگیزه های مربوط به نخستین عرضه عمومی[۲۷]
ارزش بازار شرکت هایی که برای نخستین بار اوراق بهادار خود را به عموم عرضه می کنند، به درستی مشخص نمی باشد. هیوقز[۲۸] تحلیلی را ارائه نمود با این محتوا که اطلاعاتی مانند سود خالص می تواند راهنمایی برای سرمایه گذاران در مورد ارزش شرکت باشد. از طرفی دونتو[۲۹]، کلارکسون[۳۰]، ریچاردسون و سفسیک[۳۱] به شواهدی در این مورد پی بردند که بازار نسبت به سودهای پیش بینی شده به عنوان راهنمایی برای تعیین ارزش شرکت به طور شدید عکس العمل نشان می دهد. این موضوع، احتمالی را مطرح میکند که مدیران شرکت ها به امید این که ارزش بازار سهام شرکت خود را افزایش دهند، سود را مدیریت میکنند.
۲-۲-۳-۷- کاستن از هزینه های معاملاتی
بر مبنای تئوری هزینه معاملاتی شرکت هایی که سود بیشتری دارند، در تعامل با ذینفعان (سرمایهگذاران، اعتباردهندگان، تأمین کنندگان مواد، کارکنان و مشتریان) هزینه های معاملاتی کمتری میپردازند. از اینرو منافع شرکت چنین اقتضا مینماید که حتی از راه دستکاری رقم سود بیشتری راگزارش
نمایند (مهرآذین ، ۱۳۸۷: ۵۰).
۲-۲-۳-۸- برآوردن انتظارات
برآوردن انتظارات انگیزه دیگری برای مدیریت سود است که از آن به عنوان تئوری انتظارات[۳۲] یاد شده است. این تئوری بیان می دارد، تصمیم گیرندگان در ارزیابی خود از شرکت یک نقطه مبنا دارند و ارزیابی خود را با توجه به همان نقطه مبنا و تعدیل آن از راه توجه به اطلاعات مربوط به سود و زیان های غیر منتظره شرکت انجام می دهند. همچنین تئوری انتظارات بیان می کند که تابع ارزش افراد برای مواقع سود شکل مقعر دارد و در موارد زیان شکل محدب پیدا می کند. از این رو چنین تابعی S شکلی در پیرامون نقطه مبنا (مرکز آن) شیب کمتری دارد. بنابراین شرکت ها می توانند برای اجتناب از عواقب ناخوشایند تغییرات در انتظارات، رقم سود و زیان خود را به نقطه مبنا (پیش بینی تحلیل گران) نزدیک نمایند. این امر برای هر دوسوی نقطه مبنا قابل طرح است. یعنی هنگامی که سود شرکت بیش از پیش بینی تحلیل گران است و شرکت بخشی از سود دوره جاری را به اندوخته های پنهانی منتقل می کند و همچنین وقتی که کمتر از پیش بینی تحلیل گران است و مدیریت از محل اندوخته های پنهانی به افزایش سود گزارش شده دست می زند.
۲-۲-۴- الگوهای مدیریت سود
الگوهای گوناگون مدیریت سود عبارتند از:
۲-۲-۴-۱- الگوی بدست آوردن آرامش
این الگو که مخرب ترین نوع مدیریت سود است، به مدیریت هرویین شهرت یافته است و زمانی اعمال می گردد که به دلیل نارضایتی سهامداران از مدیریت به خاطر عدم دستیابی به اهداف آنها، احتمال برکناری مدیریت وجود داشته باشد. در این حالت مدیریت سعی می کند به روش های مختلف مانند فروش داراییهای مستهلک شده، کاهش ذخیره مطالبات مشکوک الوصول و غیره، سود سال جاری را بالا برده و عملکرد شرکت را خوب جلوه دهد. این شیوه از مدیریت سود تا حد دستیابی به یک آرامش نسبی اعمال می گردد. دلیل نامگذاری مدیریت هرویین به این دلیل است که شیوه مورد بحث، همانند استفاده از هرویین برای بار اول خوشایند است اما بعدها آثار زیان بار خود را نشان می دهد (بهاری مقدم ، ۱۳۸۵: ۴۷).
۲-۲-۴-۲- الگوی حداکثرکردن سود[۳۳]