۱- اسلام دین علم و خرد
سر پذیرفته شدن اسلام در مجامع علمی و پیشرفت کنونی آن در میان دانشمندان، پیوند جاودانه آن با دانش و خرد میباشد متون دینی اسلام به ویژه اصیلترین و معتبرترین آنها قران کریم، بستگی این آئین مقدس را با علم و عقل پایهریزی و تأیید مینماید. عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری، سه اصطلاح مهم و رایجی هستند که در واقع، هر یک بعدی از ابعاد این قوّه شناختی را توضیح میدهند.[۵۶۶]
روایات اسلامی عقل را در عرض انبیاء حجت الهی ما بین خداوند و بندگانش قرار داده و آنرا محبوبترین مخلوق خدا و وسیله امتیاز انسان از سایر حیوانات و علت ثمربخش شدن عبارت و مدار کیفر و پاداش میداند[۵۶۷]
اسلام با نگاهی معرفت گرایانه ضمن ستودن سطوح سهگانه عقل، انسان را به بهرهگیری هرچه بیشتر از این نعمت الهی فرامیخواند و کسانی را که از آن استفاده نمیکنند با شدیدترین عبارتها مذمّت میکند تا جایی که آنها را از حیوان هم پستتر میداند: «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرا مِنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»[۵۶۸]
عقلانیت اسلامی برخلاف عقلانیت مدرن غرب که تنها به ساحت ابزاری بودن عقل محدود می گردد،از هر سه سطح برخوردار بوده و در یک موالات و ترتیب منطقی، ابتدا در یک پرسش اصلی و کلان، از انسان و حیات می پرسد و وقتی سنگ بنای عقلانیت را گذارد و مختصاتو اهداف و مبانی آنرا معلوم کرد به تنظیم اخلاقیات مینشیندو عاقبت به روشها و ابزار تأمین اهداف مادی و معنوی بشریت می پردازد.[۵۶۹]
عقل اسلامی ساختار ویژهای دارد و در ذیل راهنمایی آموزههای دینی معنا مییابد و لذا میتواند از دیگر قوای آدمی از قبیل خشم و شهوت و احساسات رهانیده شده و در جایگاهی فوق آنها، مهار و کنترل دیگر قوا را دراختیار بگیرد. مبتنی با این نگاه است که عقل در جایگاه “ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان»[۵۷۰] .این عقل حجت الهی است و به فرموده امام صادق علیهالسلام میفرماید: “الْعَقْلُ دَلیِلُ الْمُؤْمِنِ.»[۵۷۱]
تولید و توسعه علم در تمدن اسلامی مورد عنایت خاص قرار گرفته؛ دراسلام از سویی، کلیه طبقهبندیها در عرصه دانشاندوزی را برانداخت و همه را به تدبّر در احوال کائنات و تأمّل در آیات الهی دعوت کرد.[۵۷۲] اسلام امر کرد، حتی در برابر کفار زانوی تلمّذ بزنید،[۵۷۳] ازتنپروری و تنآسایی بپرهیزید و برای فراگیری علوم سختترین گردنهها را پشت سر بگذارید[۵۷۴] و به دورترین نقاط عالم سفر کنید،[۵۷۵]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در واقع مهمترین نقشی که اسلام در ایجاد تمدن اسلامی ایفا کرد زمینهسازی مناسب برای رشد و شکوفایی علم است. بر این اساس، لازم است نشان دهیم که اسلام با چه شیوههایی عناصر گوناگون تمدن اسلامی را میسر ساخته است
۲-قرآن و دعوت به تجربه و حس
قران به عنوان رکن اندیشه و تحرک مسلمین در جای جای قرآن و به هر مناسبتی از انسان خواستار تعقل می باشد، آدمى به اندیشیدن و بهره جستن از اندیشۀ خویش براى پىبردن به اسرار جهان دعوت شده است: افلا تعقلون، لعلّهم یتذکرون، افلایتذکرون، فانظروا و…. نظایر فراوان اینها، که در قرآن کریم آمده، همه دستورهایى است که افراد مسلمان را به تفکر و تدبّر در هر چه آفریده شده است، مىخواند و این خود آغاز علم و دانش است. در قرآن، برترى دانشمندان بدین زیبایى توصیف شده باشد که «هل یَستوىِ الّذینَ یعلمونَ و الّذینَ لا یَعلمونَ» و یا در ستایش حکمت و فرزانگى چنین نغز گفتارى آمده که “ومن یؤت الحکمه فقداوتى خیراًکثیراً.»[۵۷۶]
علّامه طباطبائى دربارۀ تأثیری که اسلام و قرآن در پیشرفت مسلمین داشت آورده اند: «و به جرئت مىتوان گفت که عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى از طبیعیات و ریاضیات و غیر آنها به صورت نقل و ترجمه در آغاز کار و به نحو استقلال و ابتکار در سرانجام، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود… و معلوم است که مدنیّت وسیع اسلامى که کمى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله( قسمت معظم معموره را تحت تسلط خود گرفت و در آن حکومت نمود و بالاخره امروز در حدود ششصد میلیون از جمعیت کره زمین را به نام اسلام مىدارد، یکى از آثار بارزه قرآن مجید بود… و بدیهى است چنین تحولى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مىباشد در حلقههاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت و از این رو، یکى از علل و مقدمات تحول امروزى و بسط و پیشرفت فرهنگ جهان، قرآن مجید خواهد بود.»[۵۷۷]
اسلام و قرآن با طرح موارد حسی و دقت ستور دادن به دقت در آن امور عقل را به کنکاش طبیعت دعوت می کند. از آسمان و ستاره و فجر دم میزد، از آفرینش و صورتگری در رحم سخن میگفت، خلقت شتر را به یاد میآورد، زندگانی مورچگان و زنبوران عسل را تذکر میداد، به چگونگی پرواز پرندگان اشاره میکرد، از شکفتن دانه در زمین و از خوشه گندم و خرما و. . . این دانشها بجز علوم فقهی و تفسیری و قرآنی و حدیثی و ادبی بود که پایهگذار اصلی آنها نیز کتاب خدا بود.[۵۷۸]
اسلام با قرار دادن عباداتی که احتیاج به وقت در مسایل نجومی دارد، وخواهان مشاهدات دایمى تغییرات است و چون براى اداى نماز، اوقات خاصى تعیین گردیده، سبب شد دانشمندانى همچون بیرونى، خواجه نصیر، ابن یونس و دیگران ابزارى براى تعیین اوقات نماز اختراع کنند. افزون بر نماز، شروع و پایان ماه رمضان و زمان طلوع و غروب خورشید در آن، و همچنین لزوم مشاهده خورشید و ماه گرفتگى براى اداى نماز آیات و مهمتر از همه تعیین جهت قبله، به پیشرفت این علم در دنیاى اسلام کمک نمودند. از این جهت است که یکی از دانشمندان بزرگ جهان اسلام می گوید: هر مسلمان پس از آموختن اصول دین و قوانین مذهبی، باید از علم نجوم بهره مند گردد، چون به وسیله آن ست که به وحدانیت و به عظمت جهان و عالی ترین دانش و بزرگترین قدرت و کمال صنعتش پی می بریم». البته باید توجه داشت که مسلمانان موهومات مربوط به تنجیم (تأثیر اوضاع کواکب در احوال مردم روى زمین از حیث سعد و نحس بودن) را رد کردند و بىاساس بودن آن را اعلام داشتند، اما آن دانش را باطل نساخته و رصد و زیج ایجاد کردند.[۵۷۹]
دانش جغرافی، در پرتو این وجهه نجومی در پرتو فرهنگ اسلامى رشد چشمگیرى کرد. بسیارى از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکّه و مدینه، که هر ساله میزبان زائران بیت اللهالحرام بوده اند، به نگارش درآمدند و در این دانش پیش گام دیگر ملت ها شدند. نقشه جهانى، که ابوعبدالله ادریسى، مؤلف کتاب نزهه المشتاق فى اختراق الآفاق اختراع نمود، مدت ها مرجع اروپاییان بود.[۵۸۰]
۳- کسب علم و عبادت
زیگرید هونکه، کسی است که در جای جای کتابش از اسلام تمجید می کند. وی نه تنها آموزهای مترقی اسلام را می ستاید بلکه با کنایه زدن به غرب ضعف آنها را نیز به رخشان می کشد و می گوید: «آیا محمّد(ص) با گفتن این جمله که «مدادُ العلماء افضلُ من دماءِ الشهداءِ» چیزى نگفته که اگر آن زمان در رُم کسى این حرف را مى زد، او را در دادگاه به عنوان ضدّ دین محاکمه مىکردند»[۵۸۱]
وی در بحثى با عنوان «طلبُ العِلم عبادهٌ » مى نویسد: «دنبال علم رفتن را محمّد(صلى الله علیه وآله( چنان جدّى به مردان و زنان توصیه مى کند که شباهت به دستورات مذهبى و عبادات دارد….. طرز فکر اسلامى این است که همه دانش ها از جانب خدا مى آید و به او راه مى برد. به خاطر همین، دستور مىدهد: «دانش را از هر سرچشمهاى هست، بدست آور!» آرى به خاطر خدا دانش را حتى از منابع و لسان بىدینها و لامذهبها هم بیاموز.»[۵۸۲]
از سوى دیگر، اسلام یک ساعت تفکّر و اندیشیدن را برتر از یک سال عبادت به شمار آورده است;[۵۸۳] زیرا در پرتو تفکر صحیح است که مى توان ره چند ساله را یک شبه پیمود. چه زیباست که اسلام تملّقگویى و چاپلوسى را به شدت محکوم مىکند، اما این امر مذموم را در طلب دانش جایز مىشمارد.[۵۸۴]
۴- عقل ابزاری اسلامی
روایات فراوانی مسلمان را به بهرهگیری از عقل در تامین معاش تشویق میکنند؛ من جمله روایات مربوط به اهمیت کار و تلاش، محاسبه، مشاوره، دوراندیشی، استفاده از تجربه دیگران و عبرت گرفتن از حوادث و رخدادها، تأمین زمینه زندگی شرافتمندانه برای اعضای جامعه از سوی دولت و تأمین زندگی مرفّه برای خانواده از سوی سرپرست خانواده، خواست اکید اسلام است. امام صادق (ع) فرمود: مؤمن در مصرفْ کمهزینه، در برخورد با مردم کمککار آنان و در امور زندگی خود دوراندیش و زیرک است: “الْمُؤْمِنُ حَسَنُ الْمَعُونَهِ خَفِیفُ الْمَئُونَهِ جَیِّدُ التَّدْبِیرِ لِمَعِیشَتِهِ لَا یُلْسَعُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَیْنِ»[۵۸۵] و نیز روایاتی که به سنجش سود و زیان در کارها و بهرهگیری از فرصتها تأکید دارند: “إذا أمکنت الفرصه فانتهزها فإن إضاعه الفرصه غصه.»[۵۸۶] ممنوعیت راکد گذاشتن سرمایه و به کار نگرفتن آن “تَرْکُ التِّجَارَهِ یَنْقُصُ الْعَقْلَ»[۵۸۷] و تأکید به در نظر گرفتن وسایل مناسب برای رسیدن به اهداف در کلیه کارهای فردی و اجتماعی و روایات فراوان دیگری از این دست، ناظر به سطح ابزارشناسی عقل میباشند.
۵- ترغیب به علم آموزی
فرهنگ دینى “طلب العلم فریضهٌ علی کل مسلم»،[۵۸۸] جستجوى دانش را بر هر مسلمانى لازم شمرد و در نتیجه آن صدها دانشمند همچون فارابى، ابن سینا، خوارزمى و خواجه نصیر پدید آمدند؟[۵۸۹]
اسلام کسب علم را مستحب اعلام کرد و در برخی موارد، بر عوام و خواص واجب ساخت و با همگانی کردن دانش در میان تمام مسلمانان، آن را از انحصار طبقه ای خاص درآورد و فرمود: “هر کس به راهی برود که به کسب علمی بینجامد، خدا برای او راهی به سوی بهشت میگشاید. »[۵۹۰]
باید اذعان کرد، آنچه مایه ترقیات علمی و پیشرفت های مادی را برای مسلمین میسر ساخت در حقیقت، آموزههای اسلام بود که با تشویق مسلمین به علم و ترویج نشاط حیاتی، روح معاضدت و تساهل را جانشین تعصبات دنیای باستانی کرد و در مقابل، رهبانیت کلیسا، که ترک و انزوا را توصیه میکرد، با توصیه مسلمین به راه وسط، توسعه و تکامل صنعت و علم انسانی را تسهیل کرد
قرآن نیز به عنوان کتابی مشوق عقل و جهل ستیز عالم را همچون اهل ایمان مراتب والائی میبخشد و ایمان و علم را مایه سرافرازی و بلند مرتبگی انسان میداند و میفرماید:”یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ»[۵۹۱]
رسول خدا(صلى الله علیه وآله با“اُرسلتُ بالتعلیم»[۵۹۲] هدف از بعثتش را تبیین کرد. جامعه را به فراگیرى هر دانشى که براى روح و جسم انسان سودمند باشد، فرا خواند
ویل دورانت هم با بیان احادیثی در این مورد، بر تاثیر تشویق و ترغیب اسلام به علم اندوزی صحه میگذارد و زمینه های اجتماعی را، که بر اثر این تشویقات منجر به رشد علم و دانش گردید، ذکر میکند: «به طوری که از احادیث نبوی معلوم میشود، پیامبر مردم را در طلب علم تشویق میکرد و این کار را محترم می دانست و از این جهت، با مصلحان دینی تفاوت داشت"… »[۵۹۳]
انتشار دین اسلام، که مسلمانان به آن مامور بودند، مستلزم پیکار با بیسوادی بود; «زیرا آیات قرآن کریم نوشته می شد و کسی که توانایی داشت آن ها را برای دیگری میخواند. . . پس از جنگ بدر، برای رهایی هر اسیری آموختن دو طفل از اهالی مدینه مقرر شده بود و این یک نمونه روشن از طرز فکر بنیانگذار اسلام است. پیامبر اسلام برای بعضی یاران خود، حتی یادگرفتن زبان بیگانه را لازم شمردند و زیدبن ثابت را مامور یادگرفتن زبان یهود نمودند. . . عده دیگری را نیز حضرت وادار کرد زبان سریانی بیاموزند. »[۵۹۴]
۶- توصیه به استفاده از علوم سایرین
دین اسلام نه تنها با علم و تمدن تعارضی ندارد وحتی.اسلام با تشویق و تحریک مسلمانان به علم اندوزی زمینه را برای توسعه علمی آنها فراهم نموده و اجازه استفاده از پیشرفتهای علمی سایر تمدن ها را داده است
چنانکه در احادیث نبوى به این فراگیری علم در هر کجا و از هر کسی ، توجه داده شده است که رسول اکرم فرمود: «کلمه الحکمه ضاله المومن فحیث وجدها فهو احق بها» [۵۹۵]
بدینسان، اسلام فرهنگ تساهل در علمآموزی را میان مسلمانان ترویج کرد. با این فرهنگسازی، مسلمانان در مدت یک قرن و اندی مطالب و علومی به زبان عربی ترجمه کردند که رومیان در مدت چندین قرن از انجام آن عاجز بودند. آری، مسلمانان در ایجاد تمدن شگفتآور خود در غالب موارد به همین سرعت پیش رفتهاند.[۵۹۶]
۷- احترام به دانشمندان
علاوه بر سنّت گفتارى پیامبر اکرم(ص)، که مشوّق مسلمانان در فراگیرى علوم بود سیره عملی و رفتاری پیامبرفراگیری علم و دانش را تأئید می نماید؛ در جنگ بدر، بهاى آزادى هر اسیر را آموزش خواندن و نوشتن به ده مسلمان قرار داد،[۵۹۷] و در پىروى از همین سیره نبوى است که مسلمانان شرط آزادى اسیران جنگى چینى را، که در شهر سمرقند آورده بودند، ادامه شغل سابقشان قرار دادند; چون اسرا در کارخانه کاغذسازى کار مىکردند. همین سبب شد که در شهر سمرقند، صنایع کاغذسازى مهمّى رشد کرد.[۵۹۸]
ب- باورها در انحطاط
باید اذعان کرد که دین اسلام با آموزه های مترقیاش هیچ آموزۀ اصلی که باعث پسرفت انسان ها شود ندارد منتها گاها برخی آموزه هایش گرفتار بدفهمی و نافهمی گردیده و از اصل کارایی خود دور شده است.
باورهای دنیا گریز
مطالعه تاریخ تمدن اسلام به خوبی گویای آن است که هم فرایند شکلگیری و هم پویایی تمدن اسلامی ارتباط تنگاتنگی با حضور فعال و مؤثر اسلام در عرصه اجتماع داشته است. سیر نزولی تمدن اسلامی زمانی آغاز شد که حضور مؤثر دین در عرصه اجتماع رو به کاهش نهاد .
پس از آن که وضع اقتصادی مسلمانها در اثر فتوحات بهبود یافت و مزه فریبنده «جاه و مال» در کام عدهای از محرومین و عناصر سست ایمان و منافق به خوبی انعکاس یافت، عکس العمل عدهای در مقابل این انحراف به سوی جاهطلبی و ثروت اندوزی این بود که ؛ برخی به بهانه حفظ خویشتن را از آلودگیها و فساد و دنیاپرستی و اختلافاتی که دامنگیر اکثریت مسلمانان شده بود ، از اوضاع کناره گرفته و به زهد و ترک دنیا پناه بردند.[۵۹۹]
عدهای با سوء برداشت از مفاهیم الهیای چون:آیات و روایات در مذمت دنیا
«آیا به زندگانى دنیا به جاى حیات آخرت رضایت دادید؟ متاع و کالاى دنیا در مقابل عالم آخرت بسیار اندک و ناچیز است».[۶۰۰] تنبلی را برگزیدند چرا که «خداوند روزى را براى هر که بخواهد فراخ یا تنگ مىگرداند و (کافران) به زندگانى دنیا خشنود و دلشادند و حال آن که زندگانى دنیا در قبال آخرت، متاع ناقابلى است»[۶۰۱] معرفی میکردند و بنابراین دنیا یعنى هر چیزى که بازیچه و سرگرم کنندهى انسان و وسیلهى غفلت انسان از خداوند باشد دوری میکردند. [۶۰۲]
بدون تردید زهد، امری سفارش شده در اسلام است و علی (علیهالسلام) آن را عبارت از «ملول نشدن به گذشته و خوشحال و متکی نبودن به آنچه شخص از دنیا دارد»[۶۰۳] معرفی کرده بود، به صورت فرار از دنیا و ترک همه گونه لذائذ مباح و پشت پا زدن به شئون دنیوی و ریاضت کشی و فقر در آوردند.
اما گرایش انحرافی صوفیانه، بهانهای که برای رفتار خود داشتند را وجود برخی آیات که انسانها را به دوری از دنیا ترغیب میکردند ، ومشابهت صوری بین زهد اسلامی و روش صوفیانه نقش موثری در نمو روح تصوف و پیشرفت آن در میان مسلمین داشته است. ابن جوزی در این باره مینویسد: « علت اقبال مردم به تصوف این است که مدح زهد در اذهان مسلمین از ابتدا نقش بسته بوده است و عموم مسلمین پارسایی را بزرگترین و با ارزشترین چیزها شمردهاند و از آن جا که صورت ظاهر صوفیان را موافق زهد یافتند و نیز گفتار آنان را لطیف و موافق ذوق دیدند گروهی به آنها گرویدند»و درادامه در فرق زهد اسلامی با عزلت تصوف میآورد «در صورتی که روش قدما بر خلاف رویه صوفیه خالی از خشونت و خشکی نبوده است.به علاوه تصوف هم ظاهرش آراسته به پاکیزگی و تعبد و زهد است و هم باطناً راحتی و تسلی بخش میباشد و آن خشکی و خشونت را نیز ندارد که مانع از سماع و امور ذوقی گردد»[۶۰۴]
اهل تصوف نه تنها از زندگی بین مردم دست برداشته بودند؛ بلکه به اعمالی خلاف شان دست میزدند . نقل است جنید دو مرتبه ابوبکر شبلی را امر به گدایی کرد و در هر مرتبه وی یک سال دریوزهگی میکرد، میگوید: «هر روز گدایی می کردم و به او (جنید) میبردم و او آن را به درویشان میداد و شب مرا گرسنه همیداشت.»[۶۰۵]
مشخص است چنین برداشت نابجایی از آموزههای دینی، برای کسانی که اعتقاد به چنین امری پیدا کنند چیزی جز عزلت از اجتماع، دوری از پیشرفت و عقب ماندگی اجتماعی نخواهد بود.
احکام عملی
روایات فراوانی وجود دارد که دین به معنای اسلام و آیین نازل شده بر پیامبر اسلام به کار رفته است ، برای نمونه رسول خدا میفرماید: اسلام بر ده سهم استوار شده، بر شهادت لااله الاالله که عمده و اساس است و نماز که فریضه است و حج که معظم شریعت است و روزه که سپر است و زکات که موجب طهارت[ مال] است و حج که معظم شریعت است و جهاد که مایه عزت است و امر به معروف ونهی از منکر که سبب وفا به دین خدا و طریق پیامبران است و جماعت که موجب انسو الفت است وعصمت از معاصی که اطاعت از خداست[۶۰۶]
نوع برخورد اسلام با تکالیف طوری است که همچنان که در سخن گفتن و ارتباط کلامی از مغلقگویی پرهیز کرده، در تکالیفی هم که بر عهده انسانها گذاشته، توانایی آنها را لحاظ کرده است:”لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا.»[۶۰۷]. به قول علّامه طباطبائی در تفسیر المیزان، این نفی سختی تکلیف، هم مربوط به فهم است و هم مربوط به اطاعت عملی.[۶۰۸]
اعتقاد به آموزه های دینی نقش های متعدد را در اجتماع و فرد بر عهده دارد این آموزه ها در عین اینکه عبادی اند، سیاسی هم هستند و در عین این که جنبه پیش برنده را دارند، جنبۀ پیشگیرانه را هم بر عهده دارند. قوانین فقهی، مثل حکم قصاص و دیه، حکم جهاد، تقسیم غنائم، حکم ارث، حرمت خمر، حدّ سرقت، حدّ زنا، احکام حج، تعدد نسوان و غیره باعث ایجاد وحدت در جامعه اسلامی گردید و این رسالت زندگی عرب را یکسره دگرگون کرد و کسانی را که در غرور و فساد جاهلیت خویش، گویی به نفاق و شقاق ابدی محکوم شده بودند، به وحدت و اتحاد کشانید.[۶۰۹]
غزالی که در کتاب احیا العلوم به دنیایی بودن فقه اشاره میکند، به نماز و روزه و حلال و حرام به صورت معنویترین حالت اشاره میکند. به تعبیر فقیهان شیعه و اهل سنت، علم فقه، مجموعهای از گزاره هایی است که از کتاب و سنت واجماع و عقل و دیگر منابع فقهی جهت ببان اعمال افعال مکلفین استنباط میشود. فقیهان شافعی مسلک به تبع دسته بندی اخلاق اسلامی را به عبادات، مناکحات و جنایات منشعب ساخته و مباحث فقهی را به دینی و اخروی مرتبط کرده اند؛ بنابراین عبادات برای تامین سعادت اخروی و معاملات برای زندگی کاری و مناکحات برای حفظ نوع بشر و احکام جنایی و جزایی برای بقای فرد میباشد[۶۱۰]
فقه شیعه نیزدامنه گستردهای از احکم دنیی و اخروی را بیان میکند. محقق حلی در شرایع الاسلام، فقه را به ۴ بخش عبادات، عقود، ایقاعات و احکام تقسم میکند[۶۱۱]
شهید صدر با رویکردی جدید مباحث فقهی را در چهار گروه تقسم میکند
۱- عبادات( نماز، روزه، اعتکاف، حج، عمره، کفارات)
۲- اموال عمومی( خراج؛ انفال، خمس و زکات) و اموال خصوصی