از دیدگاه علامه (ره)دین اسلام یک دین صددرصد اجتماعی است.که علاوه بر کارکردهای فردی، دارای کارکردهای اجتماعی نیز میباشدکه عبارتند از :
۱-۲-۲-۴- اصلاح جامعه
عقاید دینی وعمل به تعالیم ودستورات آن فوایدی بر جای میگذارد که هیچ قانونی آن آثار را در برنخواهد داشت. مرحوم علامه طباطبایی معتقد است که :«دین هم در اصلاح فرد مؤثر است و هم در اصلاح جامعه تأثیری عمیق میگذاردو بلکه تنها وسیله سعادت ونیکبختی است».[۳۳۰]
وی بیان میکند که جامعهای که به دین پایبند نباشد، واقع بینی و روشنفکری را از دست میدهد و عمر گرانمایه خود را درگمراهی و ظاهربینی و غفلت میگذراند؛ عقل را زیر پا گذاشته، و چون حیوانات، کوتاه نظر و بیخرد زندگی میکند. دچار زشتی اخلاق و پستی کردار میشود و بدین ترتیب، به کلی امتیازات انسانی را از دست میدهد. چنین جامعهای گذشته از اینکه به سعادت ابدی و کمال نهایی خود نمیرسد، در زندگانی کوتاه و زودگذر این جهان نیز، نتایج شوم و آثار ناگوار انحرافات و کجرویهای خود را دیده و دیر یا زود چوب غفلت خود را خواهد خورد و به روشنی خواهد فهمید که تنها راه سعادت، همان دین و ایمان به خدا بوده است و سرانجام ازکردار خود پشیمان خواهد شد.
مرحوم علامه، علاوه بر اعتقاد به دین به کار بستن دستورات دینی را در اصلاح فرد و جامعه وتأمین سعادت آنها لازم شمرده ومیفرماید:
«باید دانست که آنچه سعادت انسان و نیکبختی فرد و جامعه وابسته به آن است، به کار بستن دستورات دینی است؛ و گرنه تنها نامگذاری فایده ندارد. زیرا آنچه که ارزش دارد، خود حقیقت است، نه دعوای حقیقت. کسی که خود را مسلمان میخواند و با درون تیره واخلاق پست وکردار زشتی که دارد انتظار فرشته سعادت را میکشد، درست مانند بیماری است که نسخه پزشک رادر بغل گذاشته [و ] توقع بهبودی دارد و مسلماًً با چنین فکری به سرمنزل مقصود نخواهد رسید».[۳۳۱]
۲-۲-۲-۴-ایجاد وحدت و همبستگی اجتماعی
علامه طباطبایى کارکرد دین را در ایجاد وحدت و همبستگى و رفع اختلافات با اهمیت دانسته و معتقد است که دین در بعد اعتقادى، اخلاقى، و عملى نقش مهم در یکپارچگى اجتماع، و رفع اختلافات دارد. وى با اشاره با این نکته که سعادت کامل جامعه بشرى در این است که پیوند برادرى و اخوت در میان مردم برقرار باشد، اظهار مى دارد که اسلام عزیز به این آرزوى فردى و اجتماعى دقیقاً جامه عمل پوشانیده، و روشی را براى مردم عرضه داشته که در اثر پذیرش آن، منافع حیاتى افراد محفوظ و اختلافاتشان رفع خواهد شد.[۳۳۲]
در آموزه های اسلامی بر همبستگی و اتحاد جامعه اسلامی تاکید بسیار شده است. درقرآن آمده است که :
« وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُو ا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً»[۳۳۳]
در این آیه از «حبل الله»به قرآن وسنت تفسیر شده که به عنوان محور همبستگی قرار گرفته اند و به مسلمانان دستور میدهد که با تمسک به این دو وحدت امت اسلامی را تحقق بخشند. در جای دیگر اطاعت از فرمان خداوند و اطاعت از پیامبر را مایه پیروزی و همبستگی دانسته است و میفرماید:
«وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَـزَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ»[۳۳۴]
علامه ابراز مى دارد که از نقاط قوت اسلام این است که اول نظر به مصالح و منافع اجتماعى دارد، و همواره از پیروانش خواسته است که به نفع اجتماع فکر کنند، نفع خود را در نفع جامعه ببیند، و ضرر اجتماع را ضرر خود بدانند، یعنى امرى که موجب وحدت و انسجام اجتماعى مى شود، و عقد برادرى و اخوت را به وجود مى آورد به آن اهتمام ورزد و از هر کارى که باعث اختلاف و تفرقه مى شود اجتناب نمایند.[۳۳۵]
۳-۲-۲-۴- تنظیم زندگی اجتماعی انسان
علامه طباطبایی معتقد است بشر به حسب طبع در پی بهرهکشی و استخدام دیگران است و این امر در عین این که او را به تشکیل اجتماع وا مىدارد، کار او را به اختلاف و فساد هم مىکشاند؛ در نتیجه در همه شئون حیاتش که فطرت و آفرینش، برآوردن حوائج آنها را واجب مىداند، دچار اختلاف مىشود و آن حوائج برآورده نمىگردد؛ مگر با قوانینى که حیات اجتماعى او را اصلاح نموده و اختلافاتش را برطرف سازد.ایشان بهترین راه رفع اختلاف و رسیدن انسان به کمال و سعادت انسان را دین می داند. [۳۳۶] یعنی خداوند به منظور اصلاح و تنظیم زندگی فردی و اجتماعی انسانها شرایع و قوانینى را در قالب دین ارسال نموده.ایشان بر این باور است که دین بهترین و عالی ترین روشی است که میتواند اجتماع بشر را منظم ساخته و بیش از هر روش دیگر مردم را به رعایت قوانین اجتماعی وادار نماید. علامه (ره)در این باره مینویسند:
«قوانین عملی در جامعه در گرو و بر عهده اخلاق است.چون که اخلاق در سر و آشکار و خلوت و جلوت، وظیفه و کار خود را خیلی بهتر از یک پلیس مراقب و یا هر نیروی دیگری که در حفظ نظم کوشش کند، انجام میدهد».[۳۳۷]
بر این اساس علامه اخلاق دینی را حافظ نظم و انتظام جامعه قلمداد میکنند.
۴-۲-۲-۴- شکوفایی تمدن و فرهنگ
یکی از آثار و فواید دین، شکوفایی فرهنگ وتمدن است. زیرا هر جا که دین حضور پیدا کرده جلوههای تمدنی بیشتری قابل ملاحظه است.برای روشن شدن نقش دین در شکوفائی و رشد تمدن باید ابتدا تمدن را تعریف نموده ومشخصه های آن را بیان کرد. در تعریف تمدن گفته اند: تمدن نظم اجتماعی است که درنتیجه وجود آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر میشود وجریان مییابد واموری مثل پیش بینی واحتیاط در اموراقتصادی، سازمان سیاسی، سنن اخلاقی و کوشش درراه معرفت را از عناصر وارکان تمدن دانستهاند وگفته اند: تمدن در شرائطی ظهور میکند که هرج ومرج ونا امنی پایان پذیرفته و به جای آن نظم و امنیت حاکم شده باشد تا انسان در سایه آن در راه کسب علم ومعرفت و تهیه وسائل بهبود زندگی حرکت کند.[۳۳۸]
( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
علامه طباطبایی تمدن غرب را از آثار دین و قوانین اسلامی میداند و در این باره میفرماید:
« حقیقت امر این است که این تمدن که ما فعلاً در جوامع مترقى بشر مى بینیم، همه از آثار نبوت و دین است، که این جوامع آن را به وراثت و یا تقلید به دست آوردند. از روزى که دین در میان بشر پیدا شد و امتها و جماعتهاى بسیارى خود را متدین به آن دانستند از همان روز علاقه به اخلاق فاضله و عشق به عدالت و صلاح در بشر پیدا شد، چون غیر از دین هیچ عامل دیگر و هیچ داعی دیگری بشر را به داشتن ایمان و اخلاق فاضله و عدالت و صلاح دعوت نکرده. پس آنچه از صفات پسندیده امروز در میان اقوام و ملل میبینیم، هر قدر هم اندک باشد بطور قطع از بقایای آثار و نتایج آن دعوت است… بنابر این اگر در دنیا امید خیر و سعادتی باشد، باید از دین و تربیت دینى انتظار داشت…
علاوه بر این، تاریخ راستگوترین شاهد است بر این که تمدن غرب و پیشرفت کشورهاى مسیحى اقتباسهاى است که مسیحیان بعد از جنگهاى صلیبى از قوانین عامه اسلامى کرده و به وسیله آن پیشرفت کردند، اما مسلمانان آن قوانین را پشت سر انداختند آنان پیشرفت کردند و اینان عقب ماندند».[۳۳۹]
بنابراین، از بیانات علامه میتوان این نتیجه را گرفت که شکوفایی فرهنگ و تمدن غربی از آثار و کارکردهای دین اسلام و عمل به قوانین اسلامی است.
۵-۲-۲-۴- حفظ منافع افراد ورفع اختلافات اجتماعی
از نظر علامه(ره)آیین مقدس اسلام یک روش کامل اجتماعی است و بدیهی است که سعادت کامل یک جامعه و بزرگترین آرزوی افراد این است که منافع حیاتی آنان تأمین گردد و از کشمکشها و تجاوزهایی که زندگی و صفای آن را تهدید میکند به قدر امکان جلوگیری شود تا با خیال راحت در شاهراه تکامل به سیر خویش ادامه دهد.ایشان در توضیح این مطلب بیان میکند که:
«اسلام به این آرزوی فردی و اجتماعی انسانیت جامه عمل پوشانیده، زیرا روشی را به جامعه بشری عرضه داشته که بر اثر پذیرش آن در شعاع واقع بینی، منافع حیاتی افراد محفوظ و اختلافاتشان رفع خواهد شد.» [۳۴۰]
دستگاه تکوین و آفرینش برای رسیدن به مقصد تغییر ناپذیر خود راه« نبوت» را برای انسان باز میکند. علامه معتقد است که : «نبوت در آغاز پیدایش خود، برای رفع اختلافات بشر پیدا شده و پیوسته نیز برای همین منظور خواهد بود.دستگاه آفرینش برای هدایت انسان به مقصد نهایی خود، این نوع را به سوی رفع اختلافات اجتماعی فطری هدایت خواهد کرد، چنانکه او را به سوی رفع احتیاجات بدنی مانند احتیاج به غذا و تولید مثل و دفع آفات و صدمات هدایت میکند، و هرگز این هدایت خطا نمی کند». [۳۴۱]
۶-۲-۲-۴- کارکردهای اجتماعی دین در عرصه احکام عملی(فقه)
قبل از پرداختن به مبحث اصلی لازم است درباره فقه، ویژگیهای آن کلیاتی را مطرح نماییم و در ضمن منظور علامه طباطبایی را دراین زمینه روشن سازیم.
۱-کلیاتی در باب احکام عملی
۱-۱- معنای لغوی و اصطلاحی احکام
احکام جمع «حکم» است. حکم، در لغت، به معنی فرمان، دستور، امر، قضاوت و منع است. احکام در اصطلاح «فقهی» عبارت است از کلیه اوامر الهی و دستورهای عملی اسلام در تمامی ابعاد فرهنگی، حکومتی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تربیتی، خانوادگی، عبادی، قضایی، جزایی، نظامی، هنری، بهداشتی، کشاورزی، ورزشی و. .. بنابراین احکام عملی اسلام که به آن مناسک عملی اسلام یا احکام فقهی نیز گفته میشود، ناظر بر جنبه عملی و رفتاری آدمی است.
۲-۱-موضوع و گستره احکام
موضوع علم فقه، «افعال مکلفین» است یعنی تمام کسانیکه به حد تکلیف میرسند، به لحاظ عملی و حکمی، وظایف و بایدها و نبایدهایی بر دوش آنها گذاشته میشود که به آن افعال مکلفین میگویند. علم فقه مشتمل بر احکام اولی و ثانوی و حکومتی است دراحکام اولی به مصالح خفیه فردی و اجتماعی و در احکام ثانوی و حکومتی به مصالح جلیه توجه میکند.[۳۴۲] به طور کلی هدف از آنها این است که انسان در خارج عمل خاصی را انجام دهد، و یا عملی که انجام میدهد چگونه باشد و چگونه نباشد، و به عبارت دیگر «قوانین و مقررات موضوعه ». فقه اسلامی تنظیم کنندۀ روابط انسان با خدا و انسان با انسان دیگر در حیات اجتماعی و… میباشد، و در حیات اجتماعی مسلمین نقشی بسیار بنیادی و اساسی دارد. [۳۴۳]
علامه طباطبایی احکام عملی اسلام را مبتنی بر توحید میداند و در توضیح این مطلب اظهار میدارد که:
«قوانین اجتماعی و عملی اسلام –فقه اسلامی –بر اساس اخلاق پسندیده و نیکو وصفات حمیده پایه گذاری شده و سازمان اخلاقی آن نیز بر پایه توحید استوار گشته است ».[۳۴۴]
ایشان در زمینه دقت شرایع و قوانین اسلام بیان میکند که:
«از کوچکترین حرکات و سکنات فردی و اجتماعی انسان گرفته تا بزرگترین آن را در نظر گرفته و همه را تعدیل نموده و از افراط و تفریط در یک یک آنها جلوگیری نموده و برای هر یک حدی معین فرموده و در عین حال تمامی اعمال بشر را بر اساس سعادت پی ریزی کرده و بر اساس توحید تنظیم فرموده است.»[۳۴۵]
علامه طباطبایی اعتقاد دارد که:« در دین خدا عقایدی است که باید بدان معتقد بود و وظایف عملی و قوانینی در عبادات و معاملات و سیاسات وجود دارد که باید بدان عمل نمود، همچنانکه هرجامعه ای به قوانین خود اعتقاد داشته و به آن عمل میکند. همین معناست که به ما اجازه میدهد که معارف دینی و آرای عقلی و احکام عملی آن را به چیزی مستند کنیم که معارف اجتماعی خود را بدان مستند میسازیم و آن مسئله وجود مصلحت و نبود مفسده است.اینجاست که حکم میکنیم به اینکه خدای سبحان هم، برای بندگان خود وظایف و تکالیفی تعیین نمی کند مگر اینکه در آن مصلحتی باشدکه دنیا و آخرت آنان را اصلاح نماید.»[۳۴۶]
از همین بیان علامه (ره)روشن میشود که اولاً بر پایه آنچه از روح تعالیم اسلام بر میآید و در علم کلام نیز بر آن تاکید شده است، احکام اسلامی تابع مصالح مردمان است و از همین رو، در علم فقه نیز، باب مبنا قرار دادن مصلحت برای استنباط برخی احکام گشوده شده است.[۳۴۷] ثانیاً تقسیم بندی که ازابواب فقه دارد را مطرح میسازد.
۳-۱- ابواب فقه از نظر علامه طباطبایی
ابواب فقه از نظر علامه (ره) عبارتند از:
۱-۳-۱- عبادات :
عبادات بخشی از قوانین عملی ودستوراتی است که در آنها فقط رابطه انسان با خدا تبیین گردیده است. [۳۴۸]در این اعمال قصد تقرب به خدا در آن شرط شده است، یعنی صرفاً برای رضای خدا باید انجام شود مانند نماز، روزه، خمس، صوم، اعتکاف، حج، عمره، جهاد امر به معرف و نهی از منکرو غیره. [۳۴۹]
۲- ۳-۱- معاملات :
در این اعمال قصد تقرب به خدا شرط نیست، و اگر به قصد و غرضی دیگر نیز صورت گیرد صحیح است.اما وقوع آنها موقوف به اجراءصیغه خاص میباشند، این نیز به نوبه خود دو نوع است :یا این است که آن صیغه باید به وسیله دو طرف خوانده شود، یکی طرف ایجاب باشد و یکی طرف قبول، و یا آنکه نیازی به دو طرف ندارد صیغهای است یک جانبه.
اگر از نوع اول باشد «عقد» نامیده میشود مانند بیع، اجاره، نکاح، تجارت، رهن، مفلس، حجر، ضمان، صلح، شرکت، مضاربه، مزارعه، مساقات، ودیعه، عاریه، اجاره، وکالت، وقوفات، و صدقات، سکنى، حبس، سبق و رمایه، وصیت و نکاح که یک طرف ایجاب میکند و طرف دیگر قبول. و اگر صرفا یک فرد به تنهایی میتواند اجرا کند بدون نیاز به طرف دیگر «ایقاع» نامیده میشود.مانند «ابراء»یعنی صرف نظر کردن از طلب خود، یا طلاق، عتق، خلع، مبارات، ظهار، ایلا، لعان، عتق، تدبیر و مکاتبه، اقرار، جعاله، ایمان، نذر.
۳-۳-۱- سیاسات (احکام ):
قصد قربت شرط صحت این اعمال نیست، و وقوع آن موقوف به اجراءصیغه خاص نیست. مانند ارث، حدود، دیات و غیره. [۳۵۰]
پس از بیان این کلیات و روشن شدن ابواب مختلف فقه از دیدگاه علامه طباطبایی، به مبحث اصلی باز میگردیم.
۲- کارکردهای اجتماعی احکام دینی بر حسب ابواب فقهی
علامه طباطبایی کارکردی فردی و اجتماعی را برای احکام عملی بیان میکند،اما در این نوشتارمجال پرداختن به همه آنها وجود ندارد. به همین خاطر با توجه به اینکه موضوع این پژوهش کارکردهای اجتماعی دین است، ما هم در این قسمت، بنابر تقسیم بندی که ایشان از ابواب مختلف فقه میکند، به بیان کارکردهای اجتماعی دین در سه عرصه فقه عبادی، فقه معامله ای و فقه سیاسی میپردازیم.
۱-۲- فقه عبادی و کارکردهای اجتماعی آن
فقه اسلامى در حوزه فرد و زندگى فردى انسان، ضوابطى قرار داده و به رابطه انسان با خالقش نظام بخشیده است مثل اینکه براى حفظ عقل او، مشروبات الکلى را تحریم کرده، و براى سلامت جسم او و خلوص روح و رشد و تقویت اراده او، روزه را واجب ساخته و براى صحّت و بقاى سلامتى اش اضرار به نفس را حرام کرده است.
به نظر علامه (ره)یکی از افتخارات اسلام مساله عبادات است. مردم مذاهب دیگر مانند یهود و نصاری طبق دستور دینی خود در غیر معبدهای عمومی از عبادت محرومند و از نظر قانون مذهبی جز در کلیسا و معابد خود نمی توانند عبادتی انجام دهند و نماز بخوانند، ولی در اسلام این محدودیت برداشته شده است و هر فرد مسلمانی موظف است که وظیفه عبادی خود را در هر حال که باشد انجام دهد، بالجمله در هر حال باید عبادت خود را مناسب آن حال انجام دهد و این خود یکی از اسرار موفقیت اسلام است.پیامبر اکرم (ص)فرمود:«برای من همه روی زمین معبد و پرستشگاه است» به همین مناسبت شارع اسلام نماز و روزه و حج را در مرحله اول، فردی قرار داده به این معنا که از هر فرد انجام آنها را خواسته و موقوف به حضور جماعت ندانسته، ولی در مرحله دوم فوائد اجتماعی آن عبادات را هم از نظر دور نداشته و جنبه اجتماعی به آنها داده است. [۳۵۱]اینک به کارکردهای اجتماعی برخی از احکام عبادی از نظر علامه اشاره میکنیم:
۱-۱-۲- کارکرد اجتماعی نماز