۳۷۷- کسی که گرم طلب است، هنگامی که به وصال رسید، از اضطراب درونی در وصل نمی ماند مانند تیر تیزی که رها شده و به مقصد رسیده ، از حد رسیدن تجاوز می کند و از نشانه می گذرد.
مفهوم بیت: بیان مبالغه در طلب.
۳۷۹- هرزه گرد: آواره و ولگرد.
مفهوم بیت: تاکید بر جایگیر نشدن و اقامت نکردن در یک جا.
۳۸۰- منظور از گره داشتن گل ، حالت غنچه بودن گل و تو در تو بودن گلبرگ های آن است.
منظور از زر ، ریزه و گرده گل است.
۳۸۱- جوّال : بسیار جولان کننده ، بسیار گردنده .(معین، ذیل واژه جوال) «جوال . [ج َوْ وا ] (ع ص ) گردنده . بسیار جولان کننده . (منتهی الارب ). ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۰۷۱)، (برهان، ۱۳۶۲: ۵۹۵)
آتش زیر پا داشتن: کنایه از بیقراری.
شعله جوّاله: مشعلی که آن را به سرعت تمام می گردانند.
۳۸۵- تبخال : اثر تب گرم بود که بر لب پدید آید. (حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). جوششی باشد که به سبب حرارت و سورت تب بر اطراف لب پدید آید. (فرهنگ جهانگیری ) ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۶۸۹)، (برهان، ۱۳۶۲: ۴۶۶)
در شعر غنی به صورت تبخاله، به کار میرود.
دریا کشان: استعاره از شراب نوشان.
۳۸۶- سر کردن : شروع کردن . (غیاث ). آغاز کردن . سر دادن. شروع کردن فسانه و حدیث و سخن و شیون و گریه و شکوه و راه و مانند آن . (آنندراج )
۳۸۷- سجود سر به محراب کمان : کنایه از افتادن سر است در مقابل کمان قاتل.
۳۸۸- معنی بیت: ما از زخم تیغ مضطرب و بی طاقت نشدیم و صبر کردیم امّا از زخم زبان بسیار نالان و غمگین شدیم.
۳۸۹- معنی بیت: از زندگی ای که موقوف به مادیّات است متنفرم ؛ مانند صبحی ام که با دیدن نان از زندگی ناامید می شوم .منظور از نان صبح ،آفتاب است که طلوعش موجب مرگ صبح می شود.
نان: استعاره از آفتاب به وجه مشابهت مدوّر بودنشان
۳۹۰- «نریزد» دو وجهی است.
در صورت متعدی بودن« کشتی» فاعل« نریزد» خواهد بود.
۳۹۱- نام بر آوردن : کنایه از مشهور شدن.
۳۹۴- آسمان به زیر زمین آوردن : کنایه از انجام دادن امری محال.
معنی بیت: اگر آسمان مانند خم به زیرزمین رود تا شراب زندگی را برای من مهیّا سازد آنقدر سختی و عذاب دارم که دوای درد دل من نخواهد شد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳۹۵- گره خاطر به معنی ملال خاطر است.
خاشاک به معنی ریزه ی کاه و چوب است که با خاک مخلوط شده است.
۳۹۶- خنده گور: اشاره به دهانه گشاد آن است که با دفن کردن مرده در آن بسته می شود.
خاک در دهن کردن : نوعی دعای بد و نفرین است.
۳۹۸- لفظ عرقناک با حال شمع تناسب دارد.
۳۹۹- مهره مار مانند دانه های انگور است که وجود آن موجب قدرتمندی و شانس و اقبال می شود.
۴۰۰- شمشاد: درختی همیشه سبز و چوب آن در غایت سختی و نرمی . (ناظم الاطباء). درخت معروف که از چوب آن شانه موی سازند و محاسن و زلف را بدان شانه کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ).
(دهخدا، ۱۳۸۵: ۲۸۳۹)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۲۹۴)
- شانه شمشاد ؛ شانه ای که از چوب شمشاد سازند.
سلسله : زنجیر. || ترتیب و اسامی پیران طریقت تا به اسم یکی از ناموران اهل ارشاد رسد. (آنندراج ) (غیاث (
دست بیعت دادن : دست در دست یکدیگر نهادن دو تن به نشانه ٔ بیعت و پیمان و قبول و عهد بیعت کردن. (برهان(
۴۰۱- در این بیت دندان به ژاله تشبیه شده است.
۴۰۷- شهباز: مخفّف شاهباز. جانوری است شکاری که به جثّه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد و باز بزرگ را نیز گویند. (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) به نقل از ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۸۵۶)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۳۱۳)
۴۰۸- بط: در عربی مرغابی را گویند. (برهان ). مرغابی . (ناظم الاطباء). جانور معروف .بط. [ ب َطط ] (اِخ) دهی است در راه دقوقا. (منتهی الارب ). به نقل از ( دهخدا، ۱۳۷۳: ۴۲۱۰)
۴۰۹- عشرت . خوش زندگانی کردن با هم . (غیاث ).|| خوشدلی . (غیاث اللغات ). عیش و نشاط. (آنندراج ). به نقل از ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۹۸۸)
۴۱۰- تردّد: گردیدن و رفتن و آمد و شد کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۷۲۳)
۴۱۱- معنی بیت: اگر برای کسب روزی به مشکلی در کارت ایجاد شود و از تلاش کردن باز مانی ، سرانجام مانند آسیا روزی نصیب تو خواهد شد.
مشبهٌ به شدن آسیا به اعتبار سوراخ سنگ آسیاست که دانه های گندم در آن می اندازند.
۴۱۲- مراد از تحریک زبان، جنبش و حرکت زبان است.
۴۱۳- شوخ : چرک جامه و چرک بدن . (غیاث اللغات ). || (ص ) بی باک و دلیر. (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || بازیگوش . شیطان [ کودکی ]. متمرّد. (لغتنامه مقامات حریری ). ( دهخدا، ۱۳۸۵: ۱۸۴۸ - ۱۸۴۷)، (برهان، ۱۳۶۲: ۱۳۰۶)
در شعر غنی:
کودکان غنچه گل را به نفس باز کنند | زیبد آن شوخ دهن گر به سخن بگشاید |