از آسیبهای اجتماعی است و در طرف مقابل یعنی روستاها خالی از جمعیت و مخصوصاً جمعیت فعال شده و با خروج هر جوان روستایی از روستا، رکود فعالیت کشاورزی و افزایش واردات و خروج ارز از کشور را در پی خواهد داشت (قاسمی سیانی،۱۳۸۸: ۱۶۳). بهطوری که افزایش روستاگریزی و فرار از محرومیت روستایی در سالهای ۱۳۷۵تا ۱۳۸۵ افزایش یافته و نرخ رشد منفی جمعیت روستایی از ۱۱ استان به ۲۵ استان افزایش یافته است، همچنین دامنه تغییرات ۲ تا ۸۷/۲ نرخ رشد منفی جمعیت روستایی تردیدی در روستاگریزی مناطق روستایی کشور بر جای نمیگذارد (شایان و همکاران، ۱۳۹۲: ۱۱۹). در حال حاضر، به علت عدم توسعه متعادل و متوازن بین مناطق شهری و روستایی مهاجرت در سطح کشور هم چنان ادامه دارد و بر حجم آن در دهه اخیر به شدت افزوده شده به طوری که ۷/۱۶ درصد از جمعیت کشور ۷۵- ۸۵ جابه جا شده اند. این نسبت در دهه ۵۵-۶۵ برابر ۲۲ درصد بوده و در دهه (۷۵-۶۵) برابر ۵/۱۳ درصد بوده است (زالی، ۱۳۹۱: ۳۰).
در ایران مهاجرت یکی از عوامل اساسی و مهم تحولات فضایی کشور محسوب شده، و به عنوان اثرگذارترین عوامل تحولات شهری از آن نام بردهاند. در فاصله دو سرشماری ۱۳۵۵تا ۱۳۶۵ حدود ۵/۱ میلیون نفر از نقاط روستایی به نقاط شهری مهاجرت کردند که اکثر آنها را تحصیلکردگان روستایی و روستائیان فقیر را تشکیل میدادند. در فاصله دو سرشماری بعدی یعنی ۱۳۸۵-۱۳۷۵ نیز ۲/۲ میلیون نفر مهاجر روستا-شهری ثبت شده است (زنجانی،۱۳۷۱: ۱۹۹).
بررسیهای داخلی و خارجی که درباره مهاجرت به خصوص مهاجرت از روستا به شهر انجام شده، توافق دارند که تمایل و تصمیمگیری برای مهاجرت به سن و جنس و تحصیلات بستگی دارد. افراد ۱۵ تا ۳۰ ساله در جریان مهاجرت سهم عمده را دارند. طبق نتایج سر شماری ۱۳۷۵، بیشترین مهاجران زن و مرد در سنین ۲۴-۲۰ ساله (۱۳۲۰۷۶۶نفر) قرار دارند، همچنین در سرشماری یاد شده نسبت جنسی کل کشور ۱۰۳ و نسبت جنسی مهاجران ۱۲۳ گزارش شده است (مرکز آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۷۵)، که نشان میدهد بیشترین مهاجران کشور را مردان تشکیل می دهند. مردان بیشتر برای کسب درآمد، دانش، اشتغال و غیره مکان اقامت خود را ترک میکنند. از آنجا که اکثر مهاجران را جوانان جویای کار تشکیل میدهند، در نتیجه نوعی عدم تعادل (از نظر ساختار سنی) بین جمعیت شاغل در مناطق شهری (قطب مشاغل صنعتی و خدماتی) و مناطق روستایی (قطب مشاغل کشاورزی) پدید آمده است. این عدم تعادل به صورت سالخوردهتر شدن جمعیت کشاورز، و جوانتر شدن جمعیت شاغل در بخشهای صنعت و خدمات جلوهگر میشود (رمضانیان، ۱۳۸۰: ۲۲۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تحقیقات در خصوص مهاجرت روستائیان به شهرها عمدتاً بر آن است تا تبیین کنند که چرا روستائیان مهاجرت میکنند و عوامل مؤثر بر آن چیست؟ اگر چه عوامل اقتصادی و غیراقتصادی به طور هماهنگ در ایجاد انگیزه مهاجرت روستا-شهری مؤثرند، بی تردید در فرایند تصمیمگیری برای مهاجرت بطور نسبی عامل تأثیرگذار در اشخاص و از مناطق گوناگون متفاوت است: چرا که طیفی گسترده از افراد و قشرها را شامل میشود که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
جمعیت آماری این بررسی را جوانان روستایی شهرستان سراب در آذربایجان شرقی تشکیل می دهند: زیرا آنها به دلیل ویژگیهای روانی و اجتماعیشان برای مهاجرت مستعدترند. بخش کشاورزی ایران بیشتر در روستاها و به طور سنتی اداره میشوند. در واقع جوانان روستایی نیروهای کار بالقوه آینده برای اشتغال در بخش کشاورزی محسوب میشوند. اکثر بررسیها نشاندهندهی این امراست که جریانهای مهاجرتی در ایران عمدتاً از روستا به شهر است. بیتردید استمرار روندهای کنونی از طریق تأثیر بر ساختار سنی و جنسی جمعیتهای روستایی، باعث سالخوردگی جمعیت شاغل در بخش کشاورزی شده است و در نتیجه موانعی جدی بر سر راه توسعهی پایدار روستایی پدید آورد (کاظمیپور و قاسمیاردهایی،۱۳۸۷ :۱۳۱).
استان آذربایجانشرقی در دهه های گذشته، تحت تأثیر مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه جغرافیایی، با نقل و انتقالات شدید جمعیتی روبرو بوده است. این استان در ۵۰ سال گذشته بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین استانهای ایران داشته است. به گونهای که خالص مهاجرت آن از حدود ۱۰۱- هزار نفر در سال ۱۳۴۵ به حدود ۱۵۳-هزار نفر در سال ۱۳۸۵ رسیده است (حاتمی و بیکمحمدی،۱۳۸۹ : ۲۵). در فاصلهی دو سرشماری (۱۳۸۵-۱۳۷۵)، بالغ بر ۲۶۸ هزار نفر از جمعیت استان آذربایجان شرقی به سایر نقاط کشور مهاجرت کردهاند، شهرستان تبریز با سهمی بالغ بر ۴۰ درصد از کل مهاجرین بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین نقاط مختلف آذربایجانشرقی به خود اختصاص داده است. شهرستان میانه با بیش از ۳۲۵۰۰ نفر و شهرستان سراب بیش از ۲۶۰۰۰ نفر، در رتبه های بعدی قرار دارند (وزارت کشور، معاونت برنامه ریزی،۱۳۹۱، برنامه پنجم توسعه: ۱۸).
همان طور که ذکر شد، شهرستان سراب بعد از شهرستان تبریز و میانه در رتبهی سوم مناطق مهاجر فرست استان آذربایجانشرقی قرار دارد. بر اساس سرشماری سال ۱۳۶۵ جمعیت شهرستان سراب ۱۶۱۹۰۴ نفر بوده و در سرشماری سال ۱۳۷۵ با نرخ رشد ۸۴/۰- درصد به ۱۴۸۸۳۱ نفر رسیده بود. این در حالی است که بیشترین رشد جمعیت در ایران طی دههی۱۳۶۰ اتفاق افتاده است. با ادامهی روند رشد منفی بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت این شهرستان به ۱۳۳۶۱۷ نفر کاهش یافت. با تفکیک جمعیت شهری و روستایی این نتیجه بدست میآید که جمعیت شهری رشدی بطئی داشته و این جمعیت روستایی است که باعث رشد منفی جمعیت شهرستان شده، به طوری که جمعیت روستایی شهرستان در سرشماری سال ۱۳۶۵ معادل۱۱۴۱۵۱ نفر بوده که با رشد منفی ۴۶/۱- در سال ۱۳۷۵ به ۱۰۶۲۳۹ نفر کاهش یافته بود، و در سال ۱۳۸۵ با رشد ۷۱/۱- به ۷۷۰۸۹ نفر رسید. در سرشماری سال ۱۳۹۰ جمعیت روستایی شهرستان سراب به ۷۲۴۴۱ نفر تنزل یافته است (مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری نفوس و مسکن سرشماریهای ۱۳۶۵، ۱۳۷۵، ۱۳۸۵و ۱۳۹۰). این نکته نشان میدهد که جمعیت روستایی شهرستان همچنان با شدت در حال مهاجرت میباشد و اگر این روند در چند سال آینده ادامه یابد، باید شاهد خالیشدن جمعیت از اکثر روستاهای شهرستان باشیم و چون اقتصاد شهرستان سراب بیشتر متکی به کشاورزی است و حدود ۷۰ درصد شاغلین این شهرستان در این بخش مشغول به کارند. بیتردید ادامهی روندهای کنونی مهاجرتهای روستا-شهری و افزایش رشد منفی جمعیت روستایی به سالخوردگی بیشتر در بخش کشاورزی و در نتیجه به مانعی جدی بر سر راه توسعه روستایی تبدیل خواهد شد (دفتر برنامه ریزی و آمار استانداری آذربایجان شرقی، فرمانداری شهرستان سراب).
این پژوهش با تمرکز بر جوانان روستایی شهرستان سراب درصدد بررسی تمایلات مهاجرتی آنها و انواع سبکهای مهاجرتی آنهاست. در واقع میخواهیم بدانیم تمایلات مهاجرتی در بین جوانان روستایی چگونه است؟ معانی نهفته در پس تمایلات مهاجرتی جوانان چیست؟ چند سبک تمایل به مهاجرت وجود دارد؟ بنابراین منظور از تمایل به مهاجرت در این بررسی خود مهاجرت نیست بلکه مهاجر بالقوه است؛ یعنی شخصی که اگر فرصت و یا شرایطی برایش فراهم شود تمایل دارد جابجا شود (کاظمیپور و قاسمیاردهایی، ۱۳۸۶: ۱۳۱) افراد مورد تحقیق در این پژوهش کسانیاند که بیشتر مستعد مهاجرت هستند یعنی جوانان روستایی موردهای مطالعه در این تحقیق میباشد.
ضرورت انجام تحقیق
از میان پدیده های مختلف اجتماعی، پدیده جمعیت به لحاظ صفات گوناگون خود نمایانترین مشخصهی کلی هر سرزمینی است، جمعیت نقطه عطفی است که تمامی عناصر دیگر از آن شکل میگیرند و متأثر میشوند. بنابراین جمعیت مهمترین عنصر اساسی و تحلیلی و متمایز کننده مکان و تشکیلات فضایی است که موضوع اصلی علوم اجتماعی را تشکیل میدهد.
هر نوع برنامه ریزی و تعیین خط و مشیهای اقتصادی و اجتماعی در سطوح مختلف ناحیهای، منطقهای و ملی ، مستلزم آگاهی از کم و کیف پدیده های دموگرافیکی است. روند مهاجرتهای روستایی در کشورهای توسعه یافته به تدریج صورت گرفته و مراکز شهری بهطور نسبی به نیروی کار روستائیان نیازمندند. اما در جهان سوم فقر روستایی که پایین بودن درآمد کشاورزی، کاهش بهره وری و کمکاری نمودهای عمده آن هستند، مهاجران را از مناطق روستایی به مناطقی میراند که فرصتهای بیشتری وجوددارد (بیکمحمدی و حاتمی، ۱۳۸۹:).
مهاجرت میتواند برانگیزندهی توسعه، تفاهم و همزیستی و تأمینکنندهی منافع کلی جامعه باشد و یا به تجمع جمعیت در شهرهای بزرگ یا در محدوهای خاصی از سرزمین بینجامد و از طریق آن مشکلاتی را در تنظیم بهینهی امور و بویژه خدمات مورد نیاز ایجاد کند و به عدم تعادل اقتصادی در مبداء مهاجرتها منجر شود، و تخلیهی سرزمین از نیروی کار توانمند از نظر اقتصادی، اجتماعی و علمی و فنی را به دنبال داشته باشد (زنجانی،۱۳۸۰: ۲).
بررسی پدیده مهاجرت روستا به شهر در کشورهای جهان سوم از این لحاظ حائز اهمیت است که: اولاً از یک سو مهاجرت روستائیان به شهرها اقتصاد روستایی را از نیروی انسانی کارآمد برای فعالیتهای کشاورزی محروم میکند. ثانیاً خروج قشرهای جوان و فعال از روستاها، ساخت نظام اجتماعی روستاها را با خطر از هم گسیختگی مواجه میسازد و ثالثاً باعث عارضه در اقتصاد شهری که آمادگی پذیرش هجوم شتابزده روستائیان را ندارد، میگردد. آثار سوء مهاجرتهای روستایی در کشورهای جهان سوم میتوان در بیکاریهای پنهان حاشیهنشینی، فشار بر روی امکانات شهری بخصوص امکانات تولیدی و معضلات اجتماعی-روانی موجود در شهرهای این کشورها مشاهده نمود (ایمان، ۱۳۸۴: ۱۶۶ ). در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، مهاجرت از روستا به شهر در زمرهی مهمترین مسائل اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد مسائل و مشکلاتی از جمله؛ بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کمکاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخوردگی و زنانهشدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود میآورند (قاسمیاردهایی، ۱۳۸۵: ۵۳) که امروزه به عنوان یکی از مشکلات حاد کشور مطرح است، مسأله مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و مراکز استان یکی از مسائل مهم این استان تلقی میسود.
تداوم مهاجرتهای بیرویهی روستائیان کشور را میتوان شاخصی در فقدان نگرش ناحیهای در فضایابی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در برنامه ریزی توسعه کشور تلقی کرد. اعمال سیاستهای تمرکزگرایانه در مکانگزینی این فعالیتها، ازیک سو عامل تمرکز خدمات و تسهیلات رفاهی – معیشتی در شهرها شده است و از سوی دیگر، محرومیت و فقر روستایی را به دنبال داشته است. تداوم این روند نابرابر سبب شکاف و دوگانگی چشمگیر بین شهر و روستا شده است و آنها را به قطبهای جاذب و دافع جمعیتی تبدیل کرده است، به گونهای که تلقی روستاها به عنوان کانونهای ناامن و محروم از نظر اقتصادی و اجتماعی، منجر به تشدید انگیزههای مهاجرت در روستائیان، به امید برخورداری از حداقل امکانات در شهرها و حتی در شهرهای کوچک و روستا- شهرهایی شده است که از زمان کسب هویت شهری شدن آنها چندی نمیگذرد؛ بنابراین مهاجرت به که عنوان «فرایند» میتوان بر آن اطلاق کرد، میتواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمت دیگر به فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی–بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد (شایان و کهنهپوشی، ۱۳۹۲: ۱۱۸).
بررسی مهاجران از لحاظ مدت اقامت نشان داد که مدت اقامت کم تر از پنج سال درصد بیشتری را نسبت به مدت اقامت پنج سال و بیشتر دارد. در مهاجرت های داخلی ۱۳۷۵ سهم مهاجرتهای کوتاهمدت بیشتر از مهاجرتهای انجام شده طی دورهی ۸۵ بلند مدت است. این مسئله نشان میدهد که مردم همچنان تمایل به مهاجرت دارند و با احتمال زیاد بر شدت جریان های مهاجرتی در دههی آینده افزوده خواهد شد (قاسمیاردهائی و حسینیراد، ۱۳۸۸: ۲۰۷).
مطالعهی مهاجرت در استان آذربایجانشرقی از این حیث اهمیت دارد که طبق گزارشهای مرکز آمار ایران و براساس سرشماریهای انجام شده در چند دههی اخیر، این استان از مهاجرفرستترین استانهای ایران محسوب میشود. در این میان، غیر از مرکز استان یعنی کلانشهر تبریز بقیهی نقاط استان به عنوان مناطق مهاجر فرست تلقی میشوند، و براساس سرشماری ۱۳۸۵، شهرستان سراب یکی از شهرستانهای مهاجرفرست استان آذربایجانشرقی محسوب میشود ( سرشماری نفوس و مسکن سال ۱۳۸۵). این در حالی است که منطقه سراب به سبب وجود زمینهای مسطح و مرغوب برای کشاورزی و وجودآب کافی در جلگهی سراب و همچنین قرار گرفتن معادن آلومینیا سینیت (مادهی اولیهی تولید آلومینیوم) میتواند شرایط بهتری را برای ساکنین ایجاد کند، اما به دلایل متعددی از میزان مهاجرفرستی بالایی برخوردار است (دفتر آمار وارقام استانداری آذربایجانشرقی، فرمانداری سراب). در جریان مهاجرتهای روستا-شهری، جوانان همیشه اولین گروههایی هستند که روستا را ترک میکنند، فرایند تصمیمگیری برای مهاجرت بهطور نسبی در اشخاص و در مناطق گوناگون متفاوت است، چرا که طیفی گسترده از افراد و اقشار را تشکیل میدهند که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
کمتر پژوهش کیفی در مورد مهاجرت و تمایلات مهاجرتی در ایران انجام شده است. از این رو مطالعه کیفی تمایلات مهاجرتی در میان جوانان منطقه سراب می تواند به شناسایی دلایل تأثیرگذار مهاجرت و شناخت معانی ذهنی آنان از مهاجرت از این منطقه کمک نماید.
اهداف تحقیق
هدف کلی این پژوهش تحلیل کیفی تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی که در روستاهای شهرستان سراب به منظور بدست آوردن هدفهای جزئی که در زیر عنوان شدهاند می باشد:
شناخت تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی
شناخت سبکهای مختلف تمایلات مهاجرتی جوانان شهرستان سراب
شناخت معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی جوانان
شناخت فرایند شکلگیری سبکهای تمایل به مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب
پرسشهای تحقیق
۱) تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است؟
۲) اصولاً چند سبک تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب وجود دارد؟
۳) معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی چیست؟
۴) فرایند شکلگیری هر یک از سبکهای تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است.
فصل دوّم:
مبانی نظری
مقدمه
در این فصل به مرور ادبیات نظری تحقیق پرداخته میشود، ابتدا به پیشینههای خارجی و داخلی تحقیقات انجام گرفته در حوزه مهاجرت پرداخته میشود و سپس به بررسی انواع دیدگاه های نظری در مورد مهاجرت از جمله دیدگاه جامعهشناختی، دیدگاه جمعیتی، دیدگاه اقتصادی و دیدگاه های اجتماعی و فرهنگی مورد توجه قرار میگیرند و سپس به چند مورد از نظریههای دانشمندان در مورد مهاجرت به طور اختصار آورده شده و در نهایت با ارائه نظریه جذب و دفع و بررسی روندهای مهاجرتی در ایران مورد کار را در این فصل به پایان میرسد.
پیشینه تحقیق
از اوایل قرن نوزدهم، مهاجرت و به خصوص مهاجرت از روستا به شهر به عنوان یک پدیدهی اجتماعی مهم نمایان شد و لذا به طرز جدیدی مورد توجه صاحبنظران، اندیشمندان و جامعهشناسان قرار گرفت. بروز تغییرات سریع در جامعه شهری، جاذبه شهرها، رفاهطلبی و افزونخواهی انسان سبز فایل، سبب پیدایش نوع جدیدی از مهاجرت شد و به دنبال آن اصطلاح ترک روستا و روستاگریزی درسه دههی اول قرن بیستم رایج شد (جمشیدیها و علی بابایی ۷۲:۱۳۸۱). گاه مهاجرت باعث حرکت جمعیت از مکانهای پرجمعیت به مکان های خالی از سکنه شده، نیروی کار اضافی را به این مناطق منتقل کرده و باعث رونق اقتصادی این مناطق شده است.گاهی نیز مهاجرت باعث تمرکز بیش از حد جمعیت در برخی مناطق، بیکاری، ایجاد مشاغل کاذب و حاشیه نشینی شده است. مهاجرت در برخی از موارد باعث ارتقای شغلی افراد و افزایش درآمد آنها شده و گاه منجر به فقر و فلاکت انسانها شده است. مهاجرت در برخی مناطق و در شرایط خاص به دلیل وجود عوامل منفی درمبداء صورت میگیرد و درشرایط دیگر، جاذبههای مقصد عامل مهاجرت محسوب میشود. این جنبه های متفاوت وگاه متضاد باعث شکلگیری نظریات مختلف در مورد مهاجرت شده است. بنابراین ادبیات نظری مربوط به مهاجرت بسیار گسترده میباشد و هر اندیشمندی با توجه به سلیقه و زاویهی دید خود به یکی از ابعاد مهاجرت پرداخته است. بنابراین هیچ مکتب و دیدگاهی نتوانسته تمام فضای مفهومی و تمام ابعاد مهاجرت را پوشش دهد. بیشتر نظریات مربوط به مهاجرت به عامل اقتصاد وتفاوت سطح درآمد در شهر و روستا به عنوان عامل اساسی مهاجرت یاد میکنند. هرچند بیشتر نظریهپردازان سعی نمودهاند عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و جمعیتی را نیز مد نظر قرار دهند؛ اما در نهایت برای عامل اقتصادی نقش پر رنگتری قائل شدهاند.
به طور کلی با توجه به بررسیهای انجام شده میتوان ویژگیهای زیر را در مورد مهاجرتهای روستایی در ایران مشخص نمود: ۱- مهاجرتها مرد گزین، مجرد گزین و جوان گزین هستند؛ ۲- شروع مهاجرتها به صورت فردی است و سپس شکل جمعی و خانوادگی پیدا میکند؛ ۳- باسوادها و خوشنشینان بخش عمده ای از مهاجران را تشکیل میدهند؛ ۴- عامل اقتصادی در قالب جستجوی کار عامل مهمی محسوب میشود؛ ۵- متغیرهایی مانند وجود خویشاوندان در شهر، کمی زمین، الگوی کشت تجاری، با مهاجرت ارتباط تنگاتنگی دارند (ازکیاوغفاری،۶۵:۱۳۸۳).
تحقیقات داخلی
مطالعات زیادی در حوزه مهاجرت و مخصوصاً مهاجرتهای روستا-شهری انجام شده است که اکثریت قریب به اتفاق آنها به روش کمی بوده و معمولاً با بهره گرفتن از آمار و ارقام و یا داده های حاصل از تکنیکهای کمی (پرسشنامه) بدست آمدهاند. مطالعهای که به روش کیفی در این حوزه انجام شده است میتوان به تحقیق قاسمی اردهایی در مورد مهاجرت با عنوان شبکه های اجتماعی مهاجران و باز تولید فرهنگ مهاجرت در مناطق روستایی می باشد که در این پژوهش محقق نشان داده است که اگر یک تعداد از مهاجر از یک منطقه جغرافیایی واحد در مقصد مشترکی اقامت گزینند. در نتیجه همین انتخاب خاص یکسری ساختارهای اجتماعی همراه با قدرت تعیین کنندگی خودشان به وجود خواهد آورد. که به طور عمده اطلاعاتی در زمینه بازار کار، استخدامهای خاص و بازار مسکن واقع در منطقه میزبان که به مبداءهای روستایی رسیده است را شامل می شود، اشاره به همین ساختارهای اجتماعی دارد. در اثر همین قدرت ساختارهای به وجود آمده است که مهاجران پیشگام نفوذ زیادی در مورد انتخاب محل اقامت مهاجران بعدی به دست میآورند (محمودیان، قاسمی اردهایی ۱۳۹۱: ۱۲۳).
رضایی(۱۳۹۱) نشان داد که تأمین معیشت یکی از مهمترین علل مهاجرت روستا - شهری محسوب میشود، بنا به گزارش این محقق نبود کار و درآمد کافی در روستاها باعث شده که جوانان روستایی به سمت شهرها گسیل گردند. بعد از اقتصاد، آموزش به عنوان متغیری تأثیرگذار در مهاجرت میباشد، جوانان به منظور ادامه تحصیل به سمت شهرها مهاجرت میکنند. متغیرهای تأثیرگذار در مهاجرت جوانان که این محقق در کارش بدان دست یافته عبارتند از بالا بودن هزینه های زندگی روستایی در مقابل درآمد کم روستایی، نگرش منفی به کشاورزی و اختلاف با اهالی روستائیان است.
قاسمی اردهایی و کاظمی پور (۱۳۸۶) نشان دادهاند که جاذبهِ شهری مهمترین و تأثیرگذارترین عامل در تمایل به مهاجرت بوده و بعد از آن هزینه مهاجرت و تجربهی اقامتی بیشترین سهم را در تمایلات مهاجرتی داشتهاند. در بررسی دیگری مقدس و شرفی(۱۳۸۷) نشان دادهاند که تنها ۹درصد از نمونهی مورد مطالعه آنها کمتر تمایل به مهاجرت داشتند: یعنی ۹۱درصد از پاسخگویان در مطالعه آنها تمایل به ترک محل زندگیشان را دارند. در این بررسی مشخص شده که در میان متغیرهای جمعیت شناختی، گرایش به مهاجرت در بین پاسخگویان مرد، مجرد، با درآمد پایین، تحصیلات لیسانس و در فاصلهی سنی ۲۵-۲۲ در جامعهی آماری مورد مطالعهی آنها بیش از سایر گروههاست. از عوامل برانگیزندهی گرایش به مهاجرت میتوان به عامل فرهنگی؛ شامل نابرابری اجتماعی، عدم امنیت در جامعه، کمبود امکانات زندگی و عامل آموزشی شامل؛ نیاز به پیشرفت تحصیلی و شغلی، عدم امکانات پژوهشی و آموزشی، پایین بودن کیفیت نظام آموزشی و عامل اقتصادی؛ که در برگیرندهی تورم، بیکاری، عدم داشتن شغل مناسب، عدم تناسب هزینه با درآمد است اشاره کرد.
غفاری و ترکی هرچگانی (۱۳۸۹) در مطالعهای به بررسی عوامل مؤثر بر مهاجرت جوانان روستایی به شهر پرداختهاند و نشان دادهاندکه در مجموع روندهای مهاجرت فردی و خانواری از روستا به شهر به دلایلی چون بیکاری آشکار و پنهان در اقتصاد روستایی، ضعف یا نبود برخی خدمات زیربنایی و روبنایی، ادامه تحصیل، ازدواج، عدم تطبیق مدرک تحصیلی با زمینه های شغلی موجود در روستا، وقوع حوادث طبیعی و غیر قابل پیشبینی از جمله خشکسالی، سیل و غیره میباشد.
تحقیقات خارجی
تایسون[۱] و همکاران (۲۰۱۰) در مطالعه راجع به تمایلات مهاجرتی در دو منطقه وستوک فنلاند و بلژیک و وین کولونیا در هلند نشان دادند که فرصتهای اشتغال و وابستگیهای منطقهای به محل سکونت مهمترین عامل در تبیین مقاصد مهاجرتی جوانان در هر دو منطقه می باشد آنها همچنین به این نتیجه رسیدند که سابقه مهاجرتی والدین تأثیری تعیین کننده در تمایلات مهاجرتی جوانان دارد. منطقه وستوک به لحاظ اینکه خانواده ها هویت وستوکی داشتند یعنی اصالتاً اهل وستوک بودند جوانان کمتر تمایل به مهاجرت داشتند و سعی می کردند در آنجا بمانند و سنتهای خانوادشان را ادامه بدهند. ولی وین کولونیا به لحاظ اینکه یک منطقهی مستعمره بوده و با بخشهای دیگر هلند ارتباط تنگاتنگی داشته، سابقه مهاجرتی در آن منطقه در تمایلات مهاجرتی در آن منطقه تأثیر گذار بوده است. آنها همچنین به نقش آموزش در تبیین تمایلات مهاجرتی پرداختند و نشان دادند که آموزش نقش مبهمی در تبیین تمایلات مهاجرتی داراست. آموزش در وستوک تأثیری ناچیزی در تبیین تمایلات مهاجرتی دارد. این در حالی است که در وین کولونیا جوانانی که تحصیلات بالاتری دارند تمایل کمتری به ترک محل سکونت خود حتی پس از وارد کردن متغیرهای فرصت اشتغال و هویت منطقهای داشتند. این در حالی بود که بطور کلی در هلند افرادی که دارای تحصیلات بالاتری هستند تمایل بیشتری به ترک خانوده دارند و سعی میکنند زندگی مستقلی را شروع کنند و به عنوان یک فرد مستقل زندگی کنند. جوانان در وستوک به خاطر اشتغال سرزمین اصلی شان (مادریشان) را ترک میکنند.
جارنسون[۲] و تورلیندسون[۳] (۲۰۰۶) نشان دادند، پیشفرض تحرک اجتماعی در مناطق روستایی تحرک جغرافیایی است، آنها در پژوهشی که در مورد تمایلات مهاجرتی جوانان ایسلندی انجام دادند به این نتیجه رسیدندکه فرصتهای اشتغال برای جوانان تأثیر گذارترین عامل تمایلات مهاجرتی میباشد و بعد از فرصتهای اشتغال حمایت والدین و کنترل والدین و عدم علاقه به فعالیت در صنایع اولیه از دیگر عوامل تأثیرگذار در تمایل به مهاجرت میباشد. طبق مطالعاتی که این محققان انجام داده اند در سال ۱۹۹۲ حدود ۶۰ درصد از جوانان انتظار می رفت که اقدام به مهاجرت کنند، در این دهه اجتماعات روستایی ایسلند بزرگترین کاهش جمعیت را به خود اختصاص داده بودند و در سال ۲۰۰۳ حدود ۶۹ درصد از جوانان انتظار میرفت اقدام به مهاجرت کرده باشند در این مقطع نیز کاهش جمعیت مناطق روستایی اجتنابناپذیر به نظر میرسید.
کرباسی و فهیمیفرد[۴] (۲۰۰۸) در تحقیقی با عنوان ارزیابی مهاجرت روستا - شهری در ایران به بررسی سطح سواد روستائیان ایران پرداختند و نشان دادند که سطح سواد روستائیان مخصوصاً در میان جوانان در انتخاب مهاجرت تأثیرگذار است. جوانان روستائی با افزایش سطح تحصیلات، انتظار درآمد بیشتری را دارند و در نتیجه به سمت شهرها مهاجرت نموده تا به این هدفشان نائل گردند (کرباسی و فهیمی فر، ۲۰۰۸).
دیدگاه های نظری
پدیدهی مهاجرت به دلیل بینرشتهای بودن، موضوع بسیاری از رشتههای علومانسانی، اجتماعی و اقتصادی است، بنابراین آرا و نظریات گوناگونی دربارهی آن وجود دارد که هریک از آن ها به مصادیق خاصی از مهاجرت پرداخته و در آن زمینهها موضوع را نه به صورت کلی بلکه به صورت انتزاعی و در قالب نگرشهای خاص خود بررسی و تحلیل کردهاند. به همین دلیل نظریههای مهاجرت کلی و جهانشمول نبوده و قادر به تبیین انواع مهاجرتها نیستند. از آنجایی که شکل و ماهیت مهاجرتها در سطح جوامع خصوصاً در سطح کشورهای جهان متفاوت میباشند این تفاوت در کنار اثرپذیری آن از ویژگیهای فردی، محیطی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دامنهی عملکرد نظریههای مهاجرتی را تقلیل داده و آن ها را به ابزارهایی برای درک بهتر ابعاد گوناگون مهاجرت محدود کرده است (زنجانی، ۱۳۸۰: ۵۴).
امروزه تعریفی که از مهاجرت ارائه میشود، هرچند که محتوای جامعهشناختی این پدیده را در بر نمیگیرد با این حال دید نسبتاً تازهای از مسائل اصلی جامعهشناختی در مطالعهی مهاجرت ارائه میدهد: مهاجرت حرکت بالنسبه دائمی جمعی است به نام مهاجر، از یک مکان به مکان دیگر که مقدم بر آن، مهاجران براساس سلسله مراتبی از ارزشها یا هدفهای باارزش تصمیم میگیرند و نتیجهی این حرکت، تغییراتی در نظام کنش متقابل مهاجران است (لهسائیزاده، ۱۳۶۸: ۴۳). مهاجرتپدیده جدیدی نیست، انسان همیشه در حرکت بوده و برای بدست آوردن غذا از یک نقطه به نقطه دیگر رفته است. پس از ساکن شدن آدمیان نیز این حرکت ادامه یافته، اما علل و محرکهای آن تغییر کرده است، این پدیده همانند سایر پدیدههای انسانی، واقعیتی است انکارناپذیر و غیر قابل تفکیک از زندگی بشر، تحرّک و جابجایی جمعیت قدمتی به درازای عمر بشر دارد و تا پایان زندگی او نیز با وی عجین خواهد بود (اصلانی، ۱۳۸۵: ۴۸).
همان طور که بحث گردید، مهاجرت یک پدیدهی بین رشتهای است، به خاطر همین موضوع علل مهاجرت، وابسته به ویژگی های مختلف شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی افراد متفاوت است. اما علل برانگیزنده مهاجرت از روستا به شهر، از لحاظ ماهیت میتواند جمعیتی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، زیست محیطی، فرهنگی، و یا آمیزهای از همه این علتها باشد که به چند مورد از آنها اشاره میگردد:
دیدگاه های جامعهشناختی درباره مهاجرت
مهاجرت یکی از موضوعات اصلی مورد بحث جامعه شناسان است، که از ظهور جامعهشناسی به طور رسمی در قرن نوزدهم، بحث در مورد مهاجرت، جامعهشناسان را به خود مشغول کرده است. این مسأله در بین جامعهشناسان کلاسیک به طور مستقیم و غیر مستقیم مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که امروزه مبانی نظری جامعهشناسی را تشکیل میدهد. با پیشرفت جامعه شناسی و تخصصی شدن آن امروزه در جامعهشناسی زمینهای خاص برای تجزیه و تحلیل نظری و عملی مهاجرت اختصاص داده میشود (لهساییزاده،۱۳۶۸: ۱۱). در جامعه شناسی چند دیدگاه نظری در مورد مهاجرت ارائه شده است که چند مورد از آنها را مورد ارزیابی قرار میدهیم:
نظریه کارکردگرایی
در دیدگاه کارکردگرایی هر تغییر در جوامع واکنشی به وضع موجود به شمار میآید که بالطبع در جهت ایجاد تعادل اجتماعی صورت میگیرد. در این دیدگاه مهاجرت در پاسخ به یک حالت عدم تعاون در جهت رسیدن به تعادل در جامعه صورت میگیرد (ایمان،۱۳۶۹، ۶۷ ). این دیدگاه مهاجرت را عامل مطمئنی برای جلوگیری از آسیبهای اجتماعی میداند و معتقد است مهاجرت با ارضای نیازهای مهاجران باعث تخفیف نارضایتی و بیعدالتی اجتماعی میشود (تقوی، ۱۳۷۱ ، ۵۶).
سنت نظریات کارکردباوری در رابطه با دلایل مهاجرت است، کارکردگرایان بر این باورند که تمام نیازهای اجتماعی در چارچوب نظامهای اجتماعی آموخته میشود. کنشگران در جامعه به نیازهایی باور دارندکه نظام نمیتواند آنها را برآورده کند. چون خصایص ساختی نظام اجتماعی و کنشگران در طول زمان هرگز ایستا نیستند. کارکردگرایان بر این باورند چون در نظام تعادل بهم میخورد لذا مهاجرت به عنوان یک عنصر الزامی جهت برقراری تعادل مجدد در جامعه است. در بسیاری از کشورها (بخصوص کشورهای جهان سوم)، بعضی مناطق از لحاظ توسعه از سایر مناطق پیشی گرفته و فرصتهای مختلفی را برای افراد بوجود آورده است؛ در حالی که مناطق دیگر عقب مانده و توانایی جذب استعدادهای موجود را ندارد. لذا نیروی اضافی انباشته شده در یک منطقه در پی فرصتهای مختلف به مناطقی کشیده میشوند که در آن مناطق فرصتها بیش از افراداست. از این جهت مهاجرت از یک مکانیسم تطابق با تغییرات ایجاد شده تبدل میگردد، و از طرف دیگر تعادل از دست رفته را به جامعه بازمیگرداند (لهساییزاده، ۱۳۶۸: ۱۳).