نیروی گرانشی
بدیهی است که از بین این چهار نیرو، ضعیفترین آن نیروی گرانشی است که در مقابل سه نیروی دیگر اثر بسیار ضعیفی از خود نشان میدهد. با این وجود این نیروی برهمکنشی مهمترین نیروی موجود در جهان، جهت تشکیل ساختارهای موجود در کیهان میباشد.
نیروی برهمکنش گرانشی و قوانین حرکت، نخستین بار توسط نیوتن در قالب قوانین نیوتن بیان شد. این قوانین تحت تبدیلات گالیله ناوردا بوده و قادر به پاسخگویی بسیاری از مسائل موجود در جهان بودند. اما در اواخر قرن ۱۹ معلوم شد که وقتی این قوانین در سرعتهای خیلی نزدیک به سرعت نور مورد استفاده قرار گیرد، شکاف عمیقی بین برخی از نتایج تجربی و نتایج حاصل از این قوانین دیده می شود.
از سوی دیگر نظریه الکترودینامیک کلاسیک نخستین بار در سال ۱۸۶۴ توسط ماکسول با ارائه معادلاتی که امروزه آن ها را معادلات ماکسول مینامند مورد توجه قرار گرفت. این معادلات تحت تبدیلات گالیله ناوردا نیستند، زیرا معادلات ماکسول سرعت نور را یک ثابت جهانی پیش بینی می کند.
برای حل این مشکل، اینشتین پیشنهاد کرد، به جای استفاده از تبدیلات گالیله باید از گروه دیگری از تبدیلات مختصات استفاده نمود بطوریکه معادلات ماکسول تحت چنین تبدیلاتی ناوردا باقی بمانند. واضح است که در این صورت مکانیک نیوتنی تحت چنین تبدیلاتی ناوردا نبوده و بنابراین اینشتین به اصلاح مکانیک نیوتنی پرداخت و در سال ۱۹۰۵ نظریه نسبیت خاص را مطرح کرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
اینشتین در سال ۱۹۱۶ نظریه نسبیت عام، که تعمیمی از نظریه نسبیت خاص و گرانش نیوتنی میباشد، ارائه نمود. در راستای ارائه این نظریه، اصولی بود که به طور مستقیم یا غیرمستقیم اینشتین را به سوی این فرمولبندی سوق داد. این پنج اصل عبارتند از:
اصل ماخ[۱۴]
اصل همارزی[۱۵]
اصل هموردایی عام[۱۶]
اصل کمترین جفت شدگی[۱۷] گرانشی
اصل تطابق[۱۸]
۳-۱-۱ اصل ماخ
این اصل که دیدگاهی کاملاً فلسفی دارد، حرکت را یک مفهوم نسبی معرفی می کند و بیان می کند که در فضای خالی نمی توان گفت که جسم دارای حرکت است یا خیر. در این نظریه حرکت سیستم نسبت به یک دستگاه مختصات لخت سنجیده می شود. همچنین این نظریه منشا نیروهای لختی را در ماده میداند.
اگر عالم بطور یکنواخت انبساط نیابد، چارچوبی که در این نقطه لخت است در فاصلهی دور دیگر لخت نیست. با این حال باز هم در هر نقطه مجموعه ای نامتناهی از چارچوبهای لخت وجود دارند که همه نسبت به هم حرکت یکنواخت دارند [۲۴].
بیانهای مختلف اندیشه های ماخ که به اینشتین در ارائه نسبیت عام کمک کرد، از این قرارند:
الف- ماده هندسه را به وجود میآورد.
ب- اگر ماده وجود نداشته باشد، هندسه هم وجود ندارد.
ج- جسم در یک فضای خالی نمیتواند دارای اثر لختی باشد.
۳-۱-۲ اصل همارزی
اساس اصل همارزی، تساوی جرم لختی و جرم گرانشی است. قبلاً توسط فیزیکدانانی این تساوی بررسی شده بود. اما اینشتین از دیدگاه کلیتری به این نتیجه رسید. او به مفهوم جرم به صورت دقیقتری نگریست و دو نوع جرم لختی و جرم گرانشی را از هم تمیز داد و استنباط کرد که هیچ آزمایشی وجود ندارد که بتوان بین آثار دو ناظر، یکی در میدان گرانشی همگن (در یک چارچوب لخت) و دیگری در آسانسور در حال سقوط (چارچوب مرجع نالخت) تفاوت قائل شد.
۳-۱-۳ اصل هموردایی عام
بر طبق اصل اول نسبیت خاص، کلیه ناظرهای لخت در نسبیت خاص معادل هم هستند. اما اینشتین این موضوع که هم ناظرهای لخت و هم ناظرهای غیرلخت قادر به بیان قوانین فیزیک هستند و هیچ سیستم مرجحی وجود ندارد، معادلات فیزیک را به صورت تانسوری و به شکل هموردا بیان کرد. این معادلات هموردای فیزیک در همه دستگاهها شکل یکسانی دارند.
در نسبیت خاص با توجه به اینکه فضازمان تخت میباشد، متریک مینکوفسکی بهعنوان یک متریک خاص مورد استفاده قرار میگیرد. ولی در نسبیت عام با توجه به آنکه فضازمان خمیده است متریکهای متفاوتی لحاظ میگردد. با توجه به اینکه همه ناظرها باید بتوانند قوانین فیزیک را بهدرستی بهدست آورند، میبایست قوانین فیزیک به متریک و دستگاه مختصات بستگی نداشته باشد. از آنجایی که تانسورها به دستگاه مختصات بستگی ندارند، باید از حساب تانسوری استفاده کنیم.
۳-۱-۴ اصل کمترین جفت شدگی گرانشی
در تعمیم نسبیت خاص به نسبیت عام، نباید جملاتی که بطور صریح شامل تانسور انحنا هستند، اضافه شوند. یعنی در گذار از نسبیت عام به نسبیت خاص هیچ جمله غیرضروری نباید اضافه کرد. این اصل صریحاً توسط اینشتین مطرح نشد ولی بطور ضمنی از آن استفاده کرد.
۳-۱-۵ اصل تناظر
طبق اصل تناظر، نسبیت عام در غیاب گرانش باید به نسبیت خاص تبدیل شود و از طرفی دیگر در حد سرعتهای پایین و گرانش ضعیف نسبیت عام به گرانش نیوتنی مبدل میگردد ]۲۵[.
۳-۲ هندسه و متریک
برای اینکه سیستمهای گرانشی را بررسی کنیم، همانند سیستمهای کلاسیکی ابتدا باید چارچوب مناسب را انتخاب کنیم. در حوزه گرانش این چارچوب، متریک مربوط به فضازمان میباشد.
لازم به ذکر است که هرچند متریک حاوی اطلاعات هندسی بسیاری از فضازمان میباشد ولی در بر گیرندهی همه اطلاعات نخواهد بود. بطور مثال یک صفحهی تخت و استوانه دو فضای مختلف ولی با متریک یکسان هستند. علاوه بر متریک، وضعیت بردار عمود بر سطح نیز اطلاعات تکمیلی فضازمان را در بر دارد.
میدان و مواد موجود در فضازمان، ساختار و هندسهی آن را تعیین می کنند. این میدانها و مواد موجب خمیدگی فضازمان و در نتیجه خمیدگی مسیر حرکت ذرات موجود در فضازمان میشوند. خمیدگی فضازمان توسط تانسور انحنای ریمان داده می شود.
متریک به سه زبان قابل توصیف است:
به زبان هندسی ساده، متریک فاصلهی بین یک رویداد با رویداد دیگر را مشخص می کند.
در زبان مختصاتی، متریک تانسوری است که در ۴- بعد از ده جزء تشکیل شده است که بوسیلهی عبارت
(۳-۲-۱)
فاصلهی بین دو رویداد و را مشخص مینماید.
به زبان هندسهی دیفرانسیل مجرد، متریک ماشینی است به صورت که دو بردار و را تبدیل به یک اسکالر مینماید ]۲۶و۲۷[.
تانسور متریک فضازمان تخت در مختصات دکارتی بصورت میباشد، در نتیجه فاصلهی دو رویداد به صورت زیر معرفی می شود:
(۳-۲-۲)
با بهره گرفتن از مفهوم متریک فضایی در دو بعد، میتوان سه نوع هندسه را تعریف کرد:
هندسهی تخت: به ازای هر خط و نقطه خارج آن، یک و تنها یک خط به موازات آن خط مفروض می تواند از آن نقطه عبور داد. در این حالت جمع زوایای داخلی یک مثلث ۱۸۰ درجه است.
هندسهی ریمانی با خمیدگی مثبت: در این حالت جمع زوایای داخلی یک مثلث بیشتر از ۱۸۰ درجه میباشد.
هندسهی ریمانی با خمیدگی منفی(هندسهی لباچفسکی): در این حالت جمع زوایای داخلی یک مثلث کمتر از ۱۸۰ درجه میباشد.
۳-۳ تانسور اینشتین
پس از آنکه اینشتین به فکر ارائه نظریه نسبیت عام خود بر مبنای رفع محدودیتهای نسبیت خاص افتاد، اولین چالش پیشروی او گرانش نیوتنی بود که بیان مینمود جاذبه یک عامل خارجی است و صرفاً بر اجرام تاثیر خواهد کرد. حال آنکه بر طبق نظریه نسبیت خاص، جرم و انرژی تعاریف (ظاهراً) متفاوت از یک کمیت واحد هستند. لذا تمامی خصوصیات مربوط به جرم شامل انرژی نیز خواهد شد. پس گرانش نیز اگر بر اجرام اثر کرده و مسیر حرکت آن ها را منحرف می کند، بایستی مسیر حرکت بستههای انرژی متحرک (کوانتومهای نوری) را نیز منحرف نماید. این عمل بهراحتی از طریق مشاهدات ادینگتون مشهود بود، لذا اینشتین متوجه محدودیت نسبیت خاص در خصوص نادیده گرفتن تغییرات دربازهی زمانی شد. چراکه با نسبیت خاص تنها انحنای فضایی مد نظر گرفته میشد.
ایده اینکه اجرام سنگین علاوه بر مکان، بر زمان نیز اثر میگذارند اولین بار به ذهن اینشتین خطور کرد و برای توضیح ریاضیاتی آن از محاسبات تانسوری بهره گرفت.
نظریه نسبیت عام بر پایه معادلاتی موسوم به معادلات اینشتین بنا نهاده شده است. معادلات اینشتین از یک معادله تانسوری که هندسهی فضازمان عالم چهار بعدی را به خواص مواد موجود در آن ارتباط میدهد نتیجه می شود، که همانطور که در فصل اول به آن اشاره شد به صورت زیر بیان میگردد:
(۳-۳-۱)
این معادله نشان میدهد که وجود ماده (از هر نوع که باشد) موجب خمیدگی فضازمان می شود. در عین حال دینامیک حرکت ماده می تواند از این معادله استخراج شود.
برای بدستآوردن رابطه (۳-۳-۱) دو راه وجود دارد.
منابع پایان نامه دربارهلایه های سیاه گرانش گوس- بونه ...