در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۷،۲۲،۳۷،۵۲،۶۷،۸۲ پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
روابط بین فردی :
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ،۲۳،۳۸،۵۳،۶۸،۸۳پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
خوش بینی :
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۹،۲۴،۳۹،۵۴،۶۹،۸۴ پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
احترام به خود:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات۱۰،۲۵،۴۰،۵۵،۷۰،۸۵پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
کنترل تکانه :
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۱۱،۲۶،۴۱،۵۶،۷۱،۸۶پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
انعطاف پذیری:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۱۲،۲۷،۴۲،۵۷،۷۲،۸۷پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
مسئولیت اجتماعی :
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۱۳،۲۸،۴۳،۵۸،۷۳،۸۸پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
همدلی:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۱۴،۲۹،۴۴،۵۹،۷۴،۸۹پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
خود ابرازی :
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالات ۱۵،۳۰،۴۵،۶۰،۷۵،۹۰ پرسشنامه بار - اون بدست می آورند .
انطباق پذیری و همبستگی خانواده:
در این پژوهش منظور از خانواده نمراتی است که آزمودنی ها در پرسشنامه ی مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده که دارای ۴۰ سوال است کسب می نماید.
روابط خانوادگی:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پرسشنامه۲۰سئوالی ازریابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده(م ا ا ه خ - III) بدست می آورند .
انطباق پذیری:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالهای زوج پرسشنامه خانواده(م ا ا ه خ - III) بدست می آورند .
همبستگی:
در این پژوهش نمره ای که آزمودنیها از پاسخگویی به سئوالهای فرد پرسشنامه خانواده(م ا ا ه خ - III) بدست می آورند .
فصل دوم
ادبیات تحقیق
مقدمه
امروزه هوش هیجانی دو حوزه و طیف گسترده دارد. یکی از جنبه روانی شناختی که طی آن هوش هیجانی به عنوان یک ویژگی یا خصیصه شخصیتی به حساب آورده شده و دیگری پژوهش های تجربی هستند که به صورت دقیق و جامع این سازه را مورد مطالعه قرار داده و روش های ارزیابی معتبری برای سنجش آن ارائه کرده اند (گل پرور و همکاران (۱۳۸۵)).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تاریخچه هوش هیجانی:
از نظر روان شناسان سالهای ۱۹۹۰، به عنوان دهه شناخت یا مغز[۱۸] معروف است. در نیمه دوم این دهه یعنی از ۱۹۹۵ مطبوعات مردمی (از جمله کتاب گلمن که روان شناسی روزنامه نگاری می باشد) متمایل بودند این دهه را احساس و هیجان یا قلب[۱۹] نامگذاری می کنند، التبه نه به عنوان علاقه به فیزیولوژی قلب و عروق بلکه به عنوان نشانه علاقه روز افزون به هیجانها و به خصوص هوش (سیاروچی و همکاران، ۱۳۸۳) همچنین گلمن عنوان می کند، منشأ قدیمیترین زندگانی هیجانی ما به حس بویایی یا به بیان دقیق تر به قطعه پویایی باز می گردد. یعنی به یافته هایی که بو را می گیرند و تجزیه و تحلیل می کنند. تکامل مراکز قدیمی هیجانی ازنظر بویایی شروع شد و این مرکز در نهایت به قدری بزرگ شدند که قسمت فوقانی ساقه مغز را احاطه کردند (گلمن، ۱۳۸۶) .
سالوی و مایر عقیده دارند که در زمینه روان شناسی، در مورد مفهوم هوش هیجانی دو مرجع قبل از تئوری انها وجود دارد:
- اول ماورو[۲۰] (۱۹۶۰)، نتیجه گیری معروف خود را ارائه داد: هیجان ها را نباید به هیچ عنوان در مقابل “هوش” قرار داد، آنها خود یکی از مراتب بالای هوش می باشند.
دوم باین[۲۱] (۱۹۸۶ و ۱۹۸۴) که این اصطلاح را در رساله خود که به چاپ نرسیده است به کاربرد. تنش بین دیدگاه های شناختی متفرق در مورد معنی با هوش بودن و دیدگاه های وسعیتری که نقش مثبتی به هیجان ها می دهند، به قرن ها قبل بر می گردند. برای مثال فلاسفه عقلیون[۲۲] یونان قدیم هیجان ها را بسیار فردی می دانستند که توسط خود جذب می گردد و نمی تواند راهنمای بینش و عقل[۲۳] باشد. بعدها حرکت رومانیسم در پایان قرن ۱۸ و شروع قرن ۱۹ اروپا تأکید بر آن نمود که تفکر شهودی که ریشه در هیجان ها دارد می تواند بینشی را ایجاد کند که بوسیله منطق تنها به دست نمی آید. شاید توجه جدیدو مدرن امروزی به هوش هیجانی رشد در تحقیقات مربوط به توانایی های انسانی می باشد. به دنبال نتیجه گیری کرونباخ (۱۹۶۰) که عقیده داشت که در سالهای ۱۹۸۰ شکافی در تجزیه و تحلیل ماهیت هوش ظاهر گشت. در این جو مطالعاتی و بافت اجتماعی بود که سالوی و مایر مقالات ۱۹۹۰ خود را به چاپ رساندند و هوش هیجانی را به عنوان توانایی درک احساسات و همچنین به عنوان راهنمائیهای اطلاعاتی برای تفکر و عقل قلمداد کردند (اسماعیلی، ۱۳۸۶).
تعاریف هوش هیجانی:
هوش هیجانی توانایی یگانه ای نیست بلکه مجموعه ای از توانایی هاست که شامل درک، ارزیابی و فهم هیجانهای خود و دیگران می شود. تقریبا همه تعاریفی که از هوش هیجانی به عمل آمده اند آن را مجموعه ای از توانائیها می دانند. در این بخش به بررسی تعاریفی که از هوش هیجانی به عمل آمده است می پردازیم.
تعاریفی که تا قبل از سال ۱۹۹۰ در مورد هوش هیجانی و یا مؤلفه های مشابه به آن داشت با اشکالاتی مواجه بودند. این تعاریف یا صریحا به هوش هیجانی اشاره می کردند اما واضح و روشن نبودند یا واضح بودند ولی اشاره مستقیمی به هوش هیجانی نداشتند. (مایر، ۲۰۰۰، نقل از سیاروچی و همکاران، ۲۰۰۱).
نخستین تعاریفی از هوش هیجانی، برخاسته از کارهای «مایر» و سالوی در سال ۱۹۹۰ بود. در این تعاریف اولیه از یک رویکرد دو قسمتی استفاده شده بود.
اولین رویکرد فرایند کلی اطلاعات هیجانی و رویکرد دوم تعیین مهارتهای دخیل در این فرایند کلی بود (نقل از همان منبع).
تعریف اولیه مایر و سالوی از هوش هیجانی چنین است: (هوش هیجانی) نوعی فرایند اطلاعات هیجانی است که شامل ارزیابی دقیق هیجانات خود و دیگران به بیان مناسب هیجانات و تنظیم سازگارانه هیجان در جهت افزایش کمی و کیفی سطح زندگی است.
آنها در سال ۱۹۹۹ تعریف دو قسمتی ارائه کردند که بر اساس این تعریف:
«هوش هیجانی» توانایی شناخت معانی هیجانات و روابط بین آنها، همچینین استدلال و حل مشکلات بر مبنای هیجانات اشاره دارد. از طرف دیگر هوش هیجانی به معنای توانایی درک هیجانات، مقایسه هر هیجان با احساس مربوط به همان هیجان، فهم اطلاعات هیجانی و اداره آنهاست (نقل از همان منبع).
برطبق تعریف گلمن هوش هیجانی شامل پنج حوزه شناخت هیجانات خود، اداره هیجانات، برانگیختن خود، شناخت هیجانات دیگران و داشتن روابط متقابل با دیگران می شود.
گلمن در سال ۱۹۹۸ تعریف دیگری از هوش هیجانی ارائه کرد که بر طبق آن «هوش هیجانی عبارتست از توانایی مهار تمایلات عاطفی و هیجانی خود، درک خصوص ترین احساسات دیگران و رفتارآرام و سنجیده در روابط انسانی. (اکرامی، ۱۳۸۵)
دکتر استیوهین (۱۹۹۷، نقل از همان منبع) تعاریف زیر را مورد هوش هیجانی ذکر می کند:
مطلع بودن از احساسات و این که درباره آنها چه باید کرد.
آگاه بودن از احساسهای خوب و بد و چگونگی دستیابی به آنها
آگاه بودن از هیجانات و اداره آنها در جهت افزایش بقا و شادمانی
درک واقع بینانه از هیجانهای خود همان گونه که رخ می دهد.
شناسایی احساسات و افکار وبیان آنها به طور واضح و مستقیم.
توانایی همدلی و احساس همدردی به منظور تسکین دیگران.
توانایی تصمیم گیری عاقلانه و ایجاد توازن میان افکار و هیجانات وپی بردن، به این نکته که کدام – نه عقل و نه هیجان- به تنهایی مناسب نیستند بلکه برقراری تعادل بین عقل و احساسات بهترین حالت است.