بعبارت دیکر مهم ترین انگیزه هموارسازی سود این است که شرکتهایی که روند سود مناسبی دارند و سود آنها دچار تغییرات عمده نمی شود نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری دارند. هموارسازی باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای آن می شود. نتایج تحقیقی در مورد ۳۵۸ شرکت پذیرفته شده در بورس آمریکا نشان داد که شرکتهایی که سود آنها دچار تغییرات زیادی در طول سالهای قبل نبوده دارای ارزش سهام بالاتری هستند و در مقایسه با شرکتهایی مشابه بدهی کمتری دارند(هانگ و دیگران[۲۹]، ۲۰۰۹). سایر انگیزههایی که باعث می شود مدیران در پی هموارسازی سود باشند عبارتند از:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۵-۱ دریافت پاداشهای مدیریتی بیشتر به خاطر بالا بودن ارزش سهام:
وقتی سهام شرکت در بورس نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۵-۲ پرداخت بهره کمتر در استقراض از موسسات اعتباری و بانکها:
هموارسازی سود شرکت را در حال رشد نشان میدهد و این خود نمایانگر ریسک کمتر در مورد این شرکت است و به آن امکان میدهد با نرخ بهرهی پایینتری از موسسات اعتباری و بانکها وام بگیرد و نقدینگی حاصل از بهرهی کمتر می تواند یکی از منابع مالی شرکت برای توسعه آن باشد(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۵-۳ جذب سرمایه:
روند رشد شرکت در تصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان موثر است زیرا آنها معتقدند این شرکتها ریسک کمتری دارند و برای سرمایه گذاری بهترند(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
از سال ۱۹۵۳، هیورت مدعی شده است که انگیزه هموارسازی سود براین پایه قرار دارد که رابطه با اعتباردهندگان و کارکنان بهبود یابد و از سوی دیگر از طریق اقدام های روان شناسانه چرخهها و نوسانهای تجاری کاهش یابد. گوردن بر این باور است که:
۱- شاخصی که مدیریت شرکت در انتخاب از میان روشهای حسابداری به کار می برد این است که روش مزبور، مطلوبیت یا رفاه را به حداکثر برساند.
۲- همین مطلوبیت تابعی از امنیت شغلی، سطح و نرخ رشد حقوق و سطح و نرخ رشد شرکت (از نظر اندازه یا بزرگی) میباشد.
۳- رضایت سهامداران از عملکرد شرکت باعث می شود که مقام و میزان پاداش مدیران بالا رود. یعنی اگر سایر عوامل ثابت باشد، هر قدر سهامداران ابراز رضایت یا سعادت بیشتری کنند، امنیت شغلی، درآمد و سایرخواستههای مدیریت نیز بیشتر خواهد شد(توماس و های[۳۰]، ۲۰۰۲).
- این رضایت به نرخ رشد و ثبات سود شرکت بستگی دارد.
با توجه به انگیزه های فوق یک مدیر، ۱) سود مورد گزارش را هموار میسازد و ۲) نرخ رشد سود را هموار میسازد. مقصود از هموارسازی نرخ رشد سود به شرح زیر است: اگر نرخ رشد بالا بود، رویههایی به اجرا در می آید تا آن را کاهش دهد و عکس قضیه هم صادق است.»
“بیدل من” دو دلیل ارائه می کند که مدیریت بر آن اساس می کوشد سودهای خالص مورد گزارش را هموار سازد. نخستین دلیل بر این فرض استوار است که یک جریان ثابت سود می تواند انتظارات ذهنی سرمایهگذار را نسبت به نتایج احتمالی سود و سهام آتی تحت تاثیر قرار دهد در نتیجه بر ارزش سهام شرکت اثری مطلوب می گذارد، زیرا میزان ریسک کل شرکت را کاهش میدهد(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
بیدلمن دومین انگیزه را برای هموارسازی، توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار میداند و میگوید: « تا آنجا که عادی شدن موفقیتآمیز است و تا میزانی که سرمایه گذاران کاهش کواریانس بازده سهم و بازده بازار را تشخیص داده و در فرایند ارزش یابی شان دخالت می دهند، هموارسازی روی ارزش سهام، اثرات سودمندی خواهد داشت.»
در واقع هموارسازی سود، ناشی از احساس به این نیاز است که مدیریت میخواهد پدیده عدم اطمینان محیط را خنثی نماید و نوسانهای عملکرد سازمان را که ناشی از چرخه میان دورهای که مبتنی بر رونق و کساد است، کاهش دهد.
دلایل بیدلمن در تحقیقی که میچلسون و همکارانش در سال ۱۹۹۹انجام دادند تایید شد. تحقیق آنها نشان میدهد که هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازاربه سودهای هموار پاسخ مثبت نشان میدهد.
انگیزه های مدیریت سود در بر کیرنده موارد ذیل میباشند که اولین بار توسط (هب ورث)بیان شد وتوسط گردون در قالب فرضیه های زیر مورد بررسی و آزمون قرار گرفت(چانی و دیگران، ۲۰۰۹).
الف)- پاداش
ب)- قبول شروط قرار دادن وام
ج)- سنجش مسئولیت
د)- ارائه قیمت اولیه سهام
ه)- انتخابهای حسابداری
و)- حداقل کردن مالیات سود
ی)- سایر انگیزه ها(پانن[۳۱]، ۲۰۰۹).
همانگونه که ذکر شد این فرضیه که ممکن است شرکتها به طور تعمدی سود را هموار سازند برای اولین بار توسط «هپ ورث» بیان شد و توسط «گردون» با مجموعه ای از فرضیات توسعه داده شد:
فرضیه ۱: ضابطهای که مدیران شرکت از میان اصول حسابداری تعدادی را انتخاب می کنند ماکزیمم کردن مطلوبیت یا آسایش خودشان است.
فرضیه ۲: مطلوبیت مدیران با: ۱ - امنیت شغلی ۲ - نرخ رشد سودشان و ۳ - نرخ رشد اندازه شرکت افزایش می یابد.
فرضیه ۳ - به دست آوردن اهداف مدیریت که در فرضیه ۲ بیان شد بستگی به رضایت سهامداران از عملکرد شرکت دارد.
فرضیه ۴: سهامداران با افزایش نرخ رشد سود (یا متوسط نرخ بازدهی دارایی) و ثبات در سود راضی میشوند.
بنابراین این نظریه مطرح شد که فرض کنیم چهار فرضیه فوق مورد قبول واقع شوند یا صحیح باشند. مدیران باتوجه به محدودیتهایی که بر قدرتشان وجود دارد سعی می کنند که: ۱ - سود گزارش شده را هموار سازند و ۲ - نرخ رشد سود را هموار کنند(مرادی، ۱۳۸۷).
بطور خلاصه برای هموارسازی سود، انگیزه های متعددی برشمرده شده است که میتوان به تاثیر بر قیمت و ریسک سهام دستکاری پاداش جبران خدمات مدیران رهایی از محدودیتهای قراردادهای بدهی و… اشاره کرد. باید یادآور شد که انگیزه برای هموارسازی سود محدود به مدیران سطح بالا نمی شود. مدیران پایین دست نیز سعی بر هموارسازی دارند تا از دیدگاه مدیران رده بالا عملکرد خوبی نشان داده باشند. آنها سعی می کنند به بودجه تعیین شده دسترسی پیدا کنند و همچنین در سطح مناسب کارآیی فعالیت کنند(مرادی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۶ انواع هموارسازی سود
جریان هموارسازی سود با دو رویکرد طبیعی وعمدی ارائه گردیده است.
الف)- هموارسازی طبیعی / که در آن فرایند سود بطور ذاتی جریان همواره سود را ایجاد می کند.
ب)- هموارسازی عمدی توسط مدیریت
۱)- هموارسازی مصنوعی: که به هموارسازی حسابداری مطرح بوده ومنتج از تغییر در رویکرد های موثر بر صورتهای مالی است. مثل روش استهلاک
۲)- هموارسازی واقعی: که به هموار سازی معاملاتی و اقتصادی معروف است و نشات گرفته از اعمال نظر مدیریت در وقایع وتصمیمات عملیاتی است. مثل تغییر در تولید و تقسیمات سرمایه گذاری(اسلان[۳۲]، ۲۰۰۹).
۲-۲-۷ روشهای هموارسازی سود
هموارسازی به سه روش انجام می شود:
۱) هموارسازی از طریق وقوع رویداد و یا شناخت و ثبت آن.
۲) هموارسازی از طریق تخصیص به دوره های زمانی.
۳) هموارسازی از طریق طبقه بندی(ون و دیگران[۳۳]، ۲۰۰۳).
به تازگی این اصطلاح تغییر یافته است و به جای هموارسازی سود از عبارت مدیریت سود استفاده می شود.
تحقیقات جدیدنشان میدهد هموارسازی سود تنها مربوط به مدیریت رده بالا و تهیه گزارشهای مالی برون سازمانی نمی شود؛ بلکه فرض بر این است که هموارسازی در مدیریت رده پایین و حسابداری درون سازمانی نیز وجود دارد.
به طور کلی، مقصود از ابعاد هموارسازی سود ابزار یا روشهایی است که به وسیله آن اعداد و ارقام مربوط به سود یکسان می شود. بارنز و همکاران تفاوت بین سه روش هموارسازی را به صورت زیر بیان نموده اند:
۲-۲-۷-۱ هموارسازی از طریق وقوع رویداد:
چکیده
ادبیات داستانی در طول تاریخ پر نشیب و فراز خود از منزلگاه ها و گذرگاههای مختلفی عبور کرده است. از کلاسیسیسم و رمانتیسم تا رسیدن به رئالیسم و ناتورالیسم تحولاتی بسیار اساسی و چشم گیر را شاهد بودیم. در ایران به دلیل ساختار فکری و فرهنگی خاصی که بر اخلاق اجتماعی و سرعتِ این تحولات حاکم است، نویسندگان گاه سیرحضور مسائل مربوط به پردازش متون کلاسیک، رمانتیک، رئال و ناتورالیستی را هم زمان تجربه می کردند. اگر با دیدی تاریخی به مسألهی حضور سبک و زبان در ادبیات معاصر نگاه کنیم، میبینیم که نطفهی این نوع نگاه به سبک از دورهی مشروطه در داستان معاصر بسته شد و نویسندگان آن دوره برای نخستین بار در آثار خود از سبک های یاد شده و دغدغه های آنها سخن گفتند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
در آن دوره، از یک سو نویسندگانی که خود از دل دنیای کلاسیک برخاسته بودند متون خود را بر پایه ی نگاه کلاسیک و رمانتیک نگاشته بودند و از دیگر سو نویسندگانی که دغدغهی مدرنیته و نو شدن داشتند در ارتباط با روح و روحیهی مدرنیته و نقشی که میتواند در جامعه ایفا کند، داستان نوشتند.
پس از مشروطه نیز، هم در عرصهی داستان و هم شعر، نویسندگان سعی نمودند به تدریج نگاه تازهای را در سبکِ آثار خود داشته باشند. هدایت را با داستان هایی مانند سه قطره خون، سگ ولگرد، زنده به گور، زنی که مردش را گم کرده بود و رمان بوف کور، باید یکی آغازگران این راه پر پیچ و خم دانست. بعد از هدایت داستاننویسان پرتوانِ دیگری مثل صادق چوبک نیز ادامهدهندگان این راه بودند.
در داستان هر کدام از نویسندگان معاصر، به فراخور می توان نگاه سبکی و دغدغهی مدرنیسم و رئالیسم را دید. هر چند که در داستان های صادق چوبک نگاه ویژه به ناتورالیسم در داستان هایی مثل انتری که لوتیش مرده بود بسیار پررنگ و قابل ردیابی است.
در ادبیات داستانی غرب هم، پیش و بیش از ادبیات داستانی ایران می توان این مسیرِ طی شده را دید. نزدیکی جالب توجه زبان و سبک نوشتاری نویسندگان جنوب و غربِ ایالات متحده از جمله ویلیام فاکنر و تأثیر این سبک و زبان بر نویسندهای چون صادق چوبک غیر قابل انکار است.
تلاش این تحقیق بر آن است تا با نهایت دقت به بررسی زوایای پنهان کیفیت و کمیت رئالیسم و ناتورالیسم در داستان معاصر – به ویژه داستان صادق چوبک – بپردازد و از دیگر سو با نگاهی تطبیقی به ویژگی های سبکی و زبانی ویلیام فاکنر و تأثیر و تقابل وی با چوبک نگاهی ویژه بیندازد. در این بررسی به بنیان ها و اسلافِ ناتورالیسم هم نگاهی جدی خواهد شد.
امیدکه این تلاش، بهانه و انگیزهای برای دیگر منتقدین معاصر جهت پرداختن بیش از پیش به این مقولهی ادبی باشد.
بخش اول
کلیات
مقدمه
واژه ی کلاسیک در معنای عام خود، به تمام آثاری که نمونه ی ادبیات یک کشور و مایه ی افتخار آن کشور است اطلاق می شود. اما در معنای سبک شناسانه دیگر به آن معنای وسیع بسنده نخواهیم کرد.« مکتب کلاسیک به مکتبی در ادبیات گفته می شود که پیش از تولد سایر مکاتب ادبی در قرن ۱۷ در فرانسه متولد شد» (سید رضا،۸۱:۱۳۷۶)
و خود را مقلد ادبیات قدیم یونان و روم می دانست. کلاسیسیم اساساً مکتبی فرانسوی است و نمایشنامه نویس و منتقد بزرگ آن زمان فرانسه، کورِنی، درتدوین ونشر وهمه گیری این مکتب نقش بسزایی ایفا نمود. کمی بعد نسخه ی انگلیسی شده ی این مکتب را در کار شاعران معروف به شاعران کلاسیسیسم آگوستی می توان پی گرفت.
البته بعدها و با ظهور رمانتیسیسم، تعاریفی ازکلاسیسیسم به دست آمدکه پیشتربه منظور تحقیر و کوچک دانستن رمانتیک و برتری سبک کلاسیک نضج گرفته بود که در جای خود به آن هم خواهیم پرداخت.
اما مکتب کلاسیک را به جز در فرانسه می توان در سایر کشورهای اروپایی هم ردیابی نمود. پبشتر به انگلستان اشاره ای رفت. اما بد نیست به حضور این مکتب در آلمان و ایتالیا هم اشاره ای داشته باشیم.
ادبیات قرن ۱۸ آلمان در واقع واکنشی سریع به بدبینی پیش از دوران کلاسیسیسم یعنی دورانِ باروک بود و به دلیل واکنشی و تقابلی بودنِ آن به مکتبی خوش بین وخردگرا معروف بود.« در آلمان شعور، به هنجاری، احتمالات، طبیعت و قاعده مندی همه ناشی از نحوه ی تفکرِ فیلسوفِ بزرگِ آن زمانِ آلمان لایب نیتس، بود.» (سکرتان، افشاریه۹۹:۱۳۷۵)
در این نوعِ نگرش، هم زیبایی و خوبی و راستی معادل هم بودند و هم هدفِ ادبیات و آموزشِ ادبیات را برآورده می کردند.« این نگاه واکنشی البته در موزیکِ آلمانی هم فوق العاده مفید و ساختمند شد که نمونه ی برجسته ی این نوع موزیک را در آثارِ باخ می توانیم بشنویم.»(همان)
نویسندگان و متفکرانِ آلمانی در دوران کلاسیسیسم، زبانِ آلمانی را به یک زبانِ ادبی بدل کرده بودند. تأثیرپذیری از باستانیانِ رومی و یونانی هدفِ کلاسیسیسم آلمانی بود و البته آن ها برجستگانِ فرانسوی یی چون کورنی را هم از یاد نبرده بودند. فلسفه ی آلمانی هم از کلاسیسیسم تأثیر بی بدیلی گرفته بود. «رِنه دکارت با ادای دین به فیلسوفی چون لایب نیتس و کسانی چون هیوم و جان لاک، خداگرایی عقلی را تدوین می نمود و همین امور عطشِ آلمان ها را نظم و ترتیب و صلح و صفا را بیشتر پررنگ می کرد.»(سید حسینی،۱۱۵:۱۳۷۶)
در ایتالیا اما کلاسیسیسم نمودی دیگر داشت. آن چه در این دوران تحت عنوان اومانیسم یا انسانگرایی مطرح است نخست در ایتالیا مطرح شد. اومانیسم در واقع ریشه ای رومی دارد. رومیان برای مطالعه و تحقیق پیرامونِ آثار یونانیانِ قدیم نظامی ادبی-فلسفی بنا نهاده بودند و عقیده داشتند که در سایه ی مطالعهی آثارِ قدیم می توان قدرتِ معنوی انسان را رشد داد و او را به صورتی انسانی تر یا مدنی تر درآورد. «کلمهی اومانیسم در اصل و ریشه به معنای «مطالعاتِ آزاد» است. » ( همان :۸۴)
در نگاه اول مطالعه ی «ادبیاتِ انسانی» به ادبیاتی متفاوت با «الهیات» اطلاق می شود. پس در واقع، اومانیسم یعنی مطالعاتِ غیرمذهبی. اما باید به این نکته توجه داشت که در واقع مقابله ای بین اومانیسم و مذهب نیست. بلکه در واقع مقابله با ادبیاتِ قرون وسطی است که اغلب فاقد ارزش ادبی بوده اند. کمی بعد این اومانیسمِ ایتالیایی با کلاسیسیسمِ فرانسوی گره خورد.
برای به پایان رساندنِ بحث کلاسیسیسم بد نیست به وضعیتِ اجتماعی و سپس اصول و قواعدِ دورانِ کلاسیک اشاره ای داشته باشیم.
وضع اجتماعی در دورانِ کلاسیک:
برای این که بدانیم چه عواملی ایجادِ قواعدِ محکم و تغییرناپذیر را برای هنر و ادبیات ایجاب می کرد باید به وضعِ اجتماعی دوره ی کلاسیک اشاره نماییم.
«دوره ی کلاسیک بیش از هر چیز دوره ی سلسله مراتب است. در عرصه ی سیاست حکومتِ سلطنتی با قدرتِ زیاد مستقر شده است. پادشاه با حقی که به زعمِ خودش از «خدا» به او تفویض شده است حاکم و فرمانروای مطلق است. عشق به میهن با مفهومِ عشق به پادشاه و اطاعت از فرامین او هم معنا شده اند. شعار آن دوران این بود: «یک قانون، یک دین، یک شاه». کلاسیسیسم این مفاهیم را حقایقِ انکارناپذیر می شمارد.» (سید حسینی، ۹۴:۱۳۷۶)
زندگی در واقع به معنای زندگی مجلل و درباری در آثار کلاسیک ها نشو و نما داشت. در این محافلِ مجلل، همه چیز از روی آداب و رسوم ترتیب داده می شد. همه باید قواعدی را که با کمالِ دقت وضع شده اند را بدانند و تلاش برای عوض کردن این قواعد امکان ناپذیر و حتی مضحک می بود.
پس در زندگی ادبی نیز باید تابع قواعد و انضباط بود و پیش از هر چیز باید دانست که هنر تفنن و یا تفریح نیست. هنر تنها زمانی ارزش داشت که وجه ی آموزشی و یا اخلاقی به خود می گرفت. گذشته از این ها، برای ادبیات قواعدی وجود داشت که امکان داشت بر سر آن بحث و مشاجره کرد اما نمی توان یکسر به فکر دور انداختن آن ها افتاد و باید دانست که اثر هنری وقتی حائز اهمیت و ارزش است و به درجه ی کمال می رسد که از این قواعد پیروی کند.
اصول و قواعد مکتب کلاسیک:
وقتی بحث بر سر اصول و قواعدِ مکتب کلاسیک است باید به یک نکته ی مهم اشاره داشت و آن این که «ادبیات کلاسیک قرن هفدهم، ادبیاتی مردمی یا عامه پسند که مورد همه ی طبقات باشد نیست. این ادبیات، ادبیات گروه اجتماعی نسبتاً کوچکی است که در دربار و شهر بسر می برند و مخاطبینش افراد خبره می باشند.» (سید حسینی،۹۶:۱۳۷۶)
ذکر برخی موارد در ادبیات کلاسیک ممنوع است؛ نظیرِ مخالفت با مذهب، مباحثِ الحادی و مباحث تند سیاسی. البته این به معنای تبعیتِ تمام نویسندگان آن دوران از این قواعد نیست. کسانی چون «کورنی، پاسکال و سن سیمون، هر کدام عصیانگرانی در دوران خود بوده اند. البته این عصیانگری هیچ گاه ضدِ نظم موجود نبود.» (همان)
دو نکته که در ادبیاتِ کلاسیک محل مناقشه است نخست وجود همین قواعد است به گونه ای که گاه سبب می شود این تصور به وجود آید که این قواعد دست و پای نویسندگان را می بسته و اجازه ی بروز خلاقیت را از آن ها می گرفته. دومین نکته هم تأثیر و تقلید از نویسندگان دوران قدیم، به ویژه نویسندگان روم و یونان، است. که البته هر دوی این نکات قابل بحث و بررسی اند. اما به دلیل این که باید بحث را سریع تر از کلاسیسیسم به سمت و سوی رمانتیسم ببریم فقط مؤلفه های اساسی این مکتب را برمی شماریم و بر هرکدام تحشیه ای می نگاریم:
جست و جوی تعادل و کمال: «تفاوتِ اساسی کلاسیسم با مکاتبِ پیش و پس از خود در همین جست و جوی تعادل درونی و عمیق است که بین جوهرِ ذهنی یا عاطفی اثر ادبی و قالبی که اثر در آن ارائه می شود دارد. در میان نیروهای پرهرج و مرجِ عشق و عاطفه و ذهنی که ناظر بر آن هاست اثر باید مسیر مشخص و معینی را نشانگر باشد که بتواند آن ها را به راه «درست» هدایت کند.»(همان:۹۷) این راه درست، «راهِ سلامت» است. چنان که گوته کلاسیسیسم را سالم معرفی می کرد و رمانتیسم را بیمار.
اما حقیقت پیچیده تر است. روانشناسی جدید راجع به سرکوب کردن یا نکردن جنون ها، عصیان ها و بی نظمی ها اموری را به ما آموخته است حال و هوای جنون را کلاسیک ها هم دریافته بودند اما کوشش می کردند که آن را تابعِ ضرورت های بالاتری بدانند. آن ها این ضرورت ها را حقیقت می دانستند و از طریقِ آن به کمال می اندیشیدند.
تقلید از طبیعت: این تقلید از طبیعت یا طبیعت گرایی را به ویژه در انتهای بررسی سبکی این مقال و در سبک ناتورالیسم بیشتر توضیح خواهیم داد و ریشه های ناتورالیسم را در کلاسیسیسم درخواهیم یافت. اما عجالتاً و در ارتباط با کلاسیسیسم باید به این نکته اشاره داشت که کلاسیک ها قبل از رعایت هر قانون و قاعده ای تقلید از طبیعت را در نظر داشتند. به نحوی که« بوالو در فن شعر خود می گوید: «حتا یک لحظه هم از طبیعت غافل نشوید.» تقلیدِ کلاسیک ها از طبیعت البته ویژه ی خود آن هاست. کلاسیک ها این تقلید را نه به مثابه ی یک دوربین عکاسی عیناً و با دقت انجام می دهند بلکه از نقوشِ در هم طبیعت، جوهر هر چیزِ خوب یا بد را بیرون می کشند»(نوری،۱۰۸:۱۳۸۵)
و آن جوهر را به نحوی که مطابق با حقیقت و واقعیت باشد به صورت کامل بیان می کنند. هنرمند کلاسیک در پی کشف و نشان دادنِ طبیعتِ انسان است نه آن طبیعتِ زنده و رنگارنگِ بیرونی.
تقلید از قدما: طبیعت به شکلِ بی واسطه قابلِ تقلید نیست چراکه هیچ یک از سرمشق های طبیعت دارای مشخصاتِ کامل و بی نقصِ زیبایی نیست. اما قدما توانسته اند از میانِ مطاهری طبیعت، بهترین و مناسب ترینِ آن ها را انتخاب نمایند و در آثارشان به طرزِ شایسته ای بیان کنند. همین امر سبب می شود که نویسندگانِ کلاسیک از قُدَما الهام بگیرند و« قهرمانانشان به همان نحو زندگی می کنند، عاشق می شوند و می میرند که قهرمانانِ متونِ قدیمی.»(سیدحسینی،۱۰۰:۱۳۷۶)
عقل یا احساس؟: کلاسیسیسم بیشتر با خردگراییِ دکارتی همراه است. هر چند که حواشی، تعرضه و مخالفت هایی هم، به خصوص در فرانسه بر دکارت در آن دوران دیده می شد. در دوره ی کلاسیک اما بحث و استراتژی بیشتر بر مبنای عقل گرایی و گاه حتی تحلیل بود.
آموزنده و خوشایند: به زعمِ صاحب نظرانِ کلاسیک «صرفِ زیبایی یا تجسم و نشان دادنِ آن در یک اثر هنری کفایت مند نبود. اثر هنری در عینِ زیبایی باید آموزنده و دارای نتایجِ اخلاقی می بود.»(همان:۱۰۳)
البته باید دانست که کلاسیسیسم مکتب وعظ و خطابه ی خشک هم نیست، بلکه مکتبی است حدفاصلِ بین درس و تعلیمِ محض و بازی و تفریحِ ساده و روشی که اتخاذ می کند باید به ذایقه ی مردم خوش بیاید.
وضوح و ایجاز: اثرِ کامل اثری است که روشن و شفاف باشد. وضوح و شفافیت البته نه به این معناست که اثر دارای طرحی ساده و سطحی باشد؛ بلکه به این معناست که جملات با دقت و ظرافتِ هنرمندانه ای تنظیم شوند و از کلماتِ نامفهوم و همچنین زاید پالوده شده باشد. زبانِ کلاسیک وسیع نیست و دایره ی واژگانیِ محدودی دارد. از وُلتِر نقل شده است که هیچ چیزِ بی فایده ای را نباید گفت.
حقیقت نمایی: حقیقت نمایی یکی از اصلی ترین اصولِ این مکتب است. این امر از ارسطو وام گرفته شده است.« او در فصل نهم از «فن شعر»ِ خود می گوید: «شکی نیست که اثرِ شاعر از آن چیزی که اتفاق افتاده بحث نمی کند، بل از آن چیزی سخن می گوید که وقوعِ آن برحسبِ ضرورت یا حقیقت نمایی محتمل به وقوع است.»(نوری،۱۱۲:۱۳۸۵)
این نظریه ی« حقیقت نمایی – که باید آن را جدا از حقیقی و یا ممکن دانست- را ابتدا محققان ایتالیایی شرح و تفسیر کردند و سپس توسط محققان فرانسوی هم این اصل به کار برده شد»(سید حسینی،۱۰۴:۱۳۷۶)
برازندگی یا نزاکت ادبی: برازندگی یکی از اصطلاحاتِ اساسی زیبایی شناسی کلاسیک است و از جمله مواردی است که از ادبیات و متونِ قدیمِ یونان وارد مباحث کلاسیسیسم شده است.
قانون سه وحدت: منظور از قانونِ سه وحدت، وحدت موضوع، وحدتِ زمان و وحدتِ مکان است که از اصول مهم مکتب کلاسیک است. «نویسندگانِ کلاسیک به پیروی از پیشوایانِ یونانی خود عقیده داشتند که در هر اثر ادبی باید این وحدت ها رعایت شود و اثری که این وحدت ها در آن رعایت نشده باشد نمی تواند مورد قبولِ هنرمندانِ کلاسیک واقع شود.»(نوری،۱۱۱:۱۳۸۵)
پس از این بررسی اجمالی بر روی کلاسیسیسم باید برای رسیدن به رئالیسم و ناتورالیسم کمی به مکتب رمانتیسم هم بپردازیم
در تعریفِ رمانتیسم منتقدان و کوشندگانِ زیادی جهد نمودند اما هیچ گاه یک تعریفِ مشخص و مورد وثوقِ همه ی طرفین ارائه نشد. رمانتیسم را گاه «جنبشی دانسته اند ادبی که در اوایل قرن نوزدهم پدیدار شد»(فورست،جعفری۱۱:۱۳۷۵)
و گاه آن را «جنبشی دانسته اند که به هر آن چه کلاسیسیسم، آن را مردود و بی ارزش دانست ارج می نهد.»(سیدحسینی،۱۶۱:۱۳۷۶)
به هر حال بیشتر تعاریف موجود از رمانتیسم در تقابل با کلاسیسیسم است. همان گونه که پیشتر هم اشاره شد؛ فی المثل «گوته می گوید: رمانتیسم بیماری است»(سیدحسینی،۱۱۴:۱۳۷۶)
و کلاسیسیسم سلامتی است. یا «هاینه می گوید: هنر کلاسیک محدود و متناهی را تصویر می کند اما هنر رمانتیک نامحدود و لایتناهی را در نظر دارد و از آن خبر می دهد.»(فورست،جعفری،۱۳:۱۳۷۵) همچنین« مور در تعریفِ رمانتیسم می گوید: رمانتیسم، توّهمِ مشاهده ی لایتناهی در درون طبیعت است به جای این که آن را از طبیعت منفک و جدا کند.»(همان)
« ژان ژاک روسو هم در تعریف کوتاهی رمانتیسم را بازگشت به طبیعت می شمارد.»(همان)
به طور کلی یک پدیده هنگامی رمانتیک است که، آن چنان که ارسطو هم به بیانی دیگر گفته، بیش از این که محتمل و امکان پذیر باشد، اعجاب آور و شگفت انگیز باشد. پس چنین پدیده ای توالی منطقیِ علّت و معلول را به خاطر عشق به ماجراجویی درهم می ریزد.
درحوزه تصمیمات استراتژیک مرتبط با کاربرد موثر منابع انسانی سه زمینه زیر حائز اهمیت است:
متناسب نمودن منابع انسانی، استراتژی های سازمان و در صورت لزوم ارائه توصیه هایی در جهت کوچک سازی[۲۴] و متناسب سازی[۲۵] سازمان
چگونگی دریافت خدمات پشتیبانی از درون[۲۶] و بیرون سازمان [۲۷]
تعدیل منابع انسانی از طریق جابه جایی های درون سازمانی، انتقال، ترفیع، ارتقاء مقام، تغییر مسیر شغلی افراد و تدابیری از این قبیل (میرسپاسی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۸-۵) نظام روابط کار
روابط کار آن گونه که در متون مدیریت آمده، عبارت است از چگونگی تنظیم روابط کارگر و کارفرما و با توجه به اینکه این روابط از زمان ورود افراد به سازمان تا جدا شدن و حتی بعد ازجدا شدن آنها از سازمان مورد توجه است، به تعبیری تمام اقداماتی که در قلمرو بحث مدیریت منابع انسانی است را شامل می گردد. این تداخل در حدی است که گاهی در نمودارهای تشکیلات سازمان مسئول روابط کار یا روابط صنعتی بجای مدیر پرسنل بکار برده می شود. در مدل سیستمی مدیریت منابع انسانی به اشتراک و تعارض سه دسته منافع، تحت عنوان: منافع سازمان، منافع کارکنان و منافع جامعه، برون دادهای سیستم و به صورت سه دایره متداخل نشان داده شده است که در مقوله روابط کار، می تواند منافع کار فرما، نفع کارگر و منافع دولت که نماینده منافع جامعه است، نامیده شود (میرسپاسی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۹) مفاهیم و تعاریف استراتژی
واژه استراتژی از کلمه یونانی Stratego مرکب از Stratos به معنای ارتش و Ego به معنای رهبر گرفته شده است (کیانی، ۱۳۸۱).
اقتصاددانان معمولاً استراتژی را چگونگی تخصیص مطلوب منابع کمیاب برای رسیدن به هدف می دانند. در تعریف مدیریت، استراتژی: طرحی است جامع، واحد و کامل که جهت رسیدن به هدف با بهره گرفتن از برتریهای استراتژیک سازمان با تغییرات عمده محیطی برخورد می کند (شاهرودی، ۱۳۸۲).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
در تعریفی دیگر استراتژی عبارتست از تعیین اهداف و آرمانهای بلند مدت و اساسی برای یک شرکت و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این اهداف و آرمانها (اعرابی و مورعی، ۱۳۸۲).
کویین[۲۸] پنج تعریف رسمی از استراتژی را ارائه می دهد که به ۵P معروف است و عبارتند از:
استراتژی به عنوان یک طرح[۲۹]: در این مفهوم، استراتژی یک طرح آگاهانه است که قبل از عمل تدوین میشود.
استراتژی به عنوان یک الگو[۳۰]: در این مفهوم، استراتژی یک الگوی رفتاری سازمان است خواه عمدی باشد یا نباشد.
استراتژی به عنوان موضع[۳۱]: در این مفهوم، استراتژی موضعی است که سازمان در محیط خود انتخاب میکند (نحوه موضع گیری سازمان در محیط).
استراتژی به عنوان دیدگاه[۳۲]: در این مفهوم، استراتژی یک دیدگاه است که در ذهن استراتژیست ها وجود دارد؛ این دیدگاه می تواند به طور مشترک شکل بگیرد.
استراتژی به عنوان صف آرایی[۳۳]: در این مفهوم، استراتژی معرف یک نوع صف آرایی است درست مثل مانور که برای بیرون راندن رقیب صورت می گیرد.
شکل ۲-۳) طرح شماتیک استراتژی از دیدگاه کویین
منبع: (واسعی، ۱۳۷۸)
به عقیده آرمسترانگ، سه مفهوم کلیدی استراتژی عبارتست از: مزیت رقابتی، قابلیتهای متمایز و هماهنگی استراتژیک
۱) مزیت رقابتی: مفهوم مزیت رقابتی اولین بار توسط پورتر[۳۴] (۱۹۸۵) ابداع شد. وی بر تمایز (عرضه محصولات یا خدماتی که در سراسر صنعت بی نظیر است) و تمرکز (توجه به یک گروه خریدار یا بازار محصول به میزانی بیشتر و به شکلی کاراتر و اثر بخش تر از رقبا) تاکید دارد. وی سه استراتژی رقابتی را برای کسب مزیت رقابتی معرفی کرد که عبارتند از:
نوآوری[۳۵]: تولید کننده منحصر بفرد بودن
کیفیت[۳۶]: ارائه و عرضه کالا و خدمات با کیفیت به مشتریان
رهبری هزینه ها[۳۷]: رهبری هزینه ها در نتیجه برنامه ریزی شده سیاستها با هدف مدیریت صحیح مخارج
۲) قابلیتهای متمایز: فرصتهای فرا روی شرکت برای حفظ مزیت رقابتی به وسیله قابلیتهای آن تعیین می شود. قابلیتهای متمایز عبارتند از آن دسته از مشخصات و ویژگیهایی که قابل کپی برداری توسط رقبا نیستند، یا این که به دشواری می توان آنها را تقلید کرد. قابلیتهای قابل تقلید را می توان خریداری کرد یا هر شرکتی که از مهارتهای مدیریتی بالا برخوردار باشد و منابع مالی خوبی در اختیار داشته باشد، می تواند آنها را خلق کند. بیشتر قابلیتهای فنی قابل تقلید هستند. مزیت رقابتی در بلند مدت برای شرکتی ایجاد می شود که دارای"شایستگیهای اصلی”[۳۸] هستند. مزیت رقابتی در شرکتی ایجاد می شود که سریع
تر یاد می گیرد و آموختههای خود را به شکلی موثرتر از رقبا به کار می برد. این در واقع همان مفهوم مدیریت دانش است. بارنی[۳۹] تصمیم گیری در مورد اینکه آیا می توان یک منبع را یک شایستگی یا قابلیت متمایز دانست یا نه، چهار معیار را تعریف کرده است:
الف) خلق ارزش برای مشتری
ب) قدرت آن در مقایسه با رقبا
ج) قابل تقلید نبودن
د) قابل جایگزین نبودن
مفهوم قابلیت متمایز، اساس نگرش منبع محور به استراتژی را تشکیل می دهد.
۳) هماهنگی استراتژیک: مفهوم هماهنگی استراتژیک به معنای حداکثر کردن میزان هماهنگی مزیت رقابتی یک شرکت با قابلیتهای آن شرکت و هم چنین به معنای حداکثر کردن منابع با فرصتهای موجود در محیط بیرونی است (اعرابی، ۱۳۸۵).
حال به بررسی سه مفهوم قصد استراتژیک، استراتژی منبع محور و قابلیت استراتژیک می پردازیم:
الف) قصد استراتژیک: همل و پرهلد[۴۰]( ۱۹۸۹) معتقدند که قصد استراتژیک به بیان آن موقعیت ممتاز و پیشگامی بر می گردد که سازمان می خواهد به آن برسد و معیاری است برای ارزیابی میزان موفقیت سازمان در حصول به این هدف. دس و میلر[۴۱] (۱۹۹۶) توالی قصد استراتژیک را به شرح زیر تعریف کرده اند:
۱) چشم اندازی[۴۲] گسترده در خصوص این که سازمان چطور باید باشد.
۲) ماموریت سازمان[۴۳]
۳) آرمان های[۴۴] خاصی که عملیاتی می شوند
۴) اهداف[۴۵] عملیاتی استراتژیک
ب) استراتژی منبع محور[۴۶]: این دیدگاه به این نکته اشاره دارد که توان و قابلیت استراتژیک یک شرکت به قابلیت (کیفیت و کمیت) منابعش بستگی دارد. مزیت رقابتی پایدار ناشی از تحصیل و استفاده کارا و صحیح از مجموعه ای منابع متمایز است که رقبا قادر به تقلید و کپی آنها نیستند. موفقیت رقابتی ناشی از ایجاد “قابلیتهای پویا”[۴۷] می باشد. قابلیت پویا، توان و قابلیت یک شرکت در نوسازی، احیا، تقویت و تعدیل شایستگی های اصلی اش در طول زمان می باشد.
ج) قابلیت استراتژیک[۴۸]: قابلیت استراتژیک، مفهومی است که به توان یک سازمان در طراحی و اجرای استراتژیهایی بر می گردد که برای شرکت مزیت رقابتی پایدار به وجود می آورد. بنابر این قابلیت استرتژیک عبارت است از توان و ظرفیت انتخاب بهترین چشم انداز، برای تعریف مقاصد واقع بینانه، برای هماهنگ کردن منابع با فرصتها و طراحی و اجرای طرحهای استراتژیک (اعرابی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۱۰) واقعیت فرایند طراحی استراتژی
مشکل از آنجا نشات می گیرد که استراتژی ها اغلب بر اساس فرضیات نامطمئن و قابل تردیدی مبتنی میگردند که باعث می شود که آینده نیز شبیه گذشته باشد. مینتزبرگ (۱۹۸۷) معتقد است که استراتژی به جای اینکه به شکل سیستماتیک و آگاهانه طراحی گردد، فرایند طراحی مدد استراتژی گرفتار آنچه که او آن را حلقه های کوانتومی می نامد، می شود. وی می گوید که استراتژی در تئوری فرایند سیسماتیک است: اول ما فکر می کنیم، سپس عمل می کنیم. اما ما هم چنین عمل می کنیم تا فکر کنیم. در عمل، یک استراتژی می تواند در پاسخ به یک موقعیت در حال تکامل خلق گردد. او استراتژی را الگوی اجرای قدم به قدم فعالیت می نامد و بر اهمیت فرآیندی فعال بین عوامل اصلی تاکید می کند. او بر مفهوم استراتژی نوخواسته [۴۹] تاکید می کند، که مشخصه اصلی آن تولید چیزی است که برای سازمان جدید و نو محسوب می شود. حتی اگر این محصول جدید از دید برنامه ریزان شرکت به روش منطقی تولید نشده باشد. ویتینگتون[۵۰] (۱۹۹۳) استراتژی را از نظر شکل به چهار دسته تقسیم کرده است:
۱) کلاسیک[۵۱]: طراحی استراتژی در قالب فرآیندی منطقی حاوی محاسبات مختلف صورت می گیرد. فرایند طراحی استراتژی از فرایند اجرای استراتژی مستقل فرض می شود.
۲) تکاملی[۵۲]: طراحی استراتژی، فرآیندی است تکاملی یعنی محصول نیروهای بازار که در این مرحله سازمانهای کارا و با بهره وری بالا موفق می شوند.
۳) پروسه ای[۵۳] (فرآیندی): طراحی استراتژی فرآیندی گام به گام است یعنی از طریق بحث و مجادله شکل میگیرد و تکامل می یابد. تعیین استراتژی تا زمان بروز رویداد غیر ممکن است.
۴) سیستماتیک: استراتژی توسط سیستم اجتماعی طراحی می شود که در آن قرار گرفته است. علایق و منافع نهادینه شده و فرهنگی بیش تر از محدودیت های فرا روی طراحان استراتژی، انتخاب را محدود می کند (اعرابی، ۱۳۸۵).
۲-۱-۱۱) نگرش سیستماتیک به طراحی استراتژی
طراحی استراتژی شرکت را می توان به عنوان فرایند خلق جهت و راستای حرکت تعریف کرد. اغلب آن را به عنوان امری منطقی، اقدامی گام به گام، فرآیندی خطی و یا به عبارت دیگر نگرش سیستماتیک توصیف کرده
اند.
از حیث نظری، فرایند طراحی استراتژی در بر گیرنده اقدامات زیر است:
۱) تعریف ماموریت
۲) تعیین اهداف
۳) انجام پویشهای محیط داخلی و خارجی سازمان برای ارزیابی نقاط قوت و نقاط ضعف داخلی و فرصت ها و تهدیدهای خارجی (تجزیه و تحلیل SWOT)
۴) تجزیه و تحلیل استراتژی های موجود برای تعیین روایی آنها با توجه به ارزیابی های داخلی و خارجی (شامل تجزیه و تحلیل شکاف و بررسی قابلیت منابع)
۵) تعریف قابلیتهای متمایز سازمان با توجه به این تجزیه و تحلیل
۶) تعریف مسایل اصلی استراتژیک برخاسته از تجزیه و تحلیلهای قبلی (مسایلی مانند قلمروی بازار محصول، قابلیت منابع و…)
سادگی ام چون خانواده بیشیله پیلهای هستیم و همه چیز را عین واقعیت مطرح میکنیم قربانی این شده ایم که شخص سومی که میآید در زندگیمان حرفشان را راست میگیریم و دورویی در ما نیست وشیله پیله در ما نیست متاسفانه ما قربانی سادگیمان شدهایم زندگی اولم قربانی سادگیام شد و همه چیز را عین واقعیت می گفتیم ولی طرف اینطوری نبود(مورد شماره ۳۱، ۳۰ ساله، کارمند بخش خصوصی،سبکزندگی جسورانه).
قربانی عدم مهارتهای شغلی و اجتماعی
قربانی قانون. زمان من قانون کنکور عوض شدو من با رتبهام می توانستم پزشکی قبول شوم ولی نشدم(مصاحبه شماره ۴۱، ۲۳ ساله، کارشناس مامایی، سبکزندگی محافظهکارانه).
تغییر قوانین و سیاستهای غلط کشور
من قربانی اعتیاد همسرم شدم. سالها به خاطر اعتیاد افتاد زندان و من مجبور شدم با مادر شوهر زندگی کنم و بچهها را بزرگ کنم. کتک خوردم و آزاراهای زیادی دیدم(مورد شماره ۱۷، ۴۵ ساله، پرستار، سبکزندگی مصلحتاندیش)
اعتیاد
ما همه قربانی افکار اطرافیانمان هستیم هرچقدر این اطرافیان به ما نزدیک تر باشند درصد قربانی بالاتر است. خیلی از اطرافیانم قربانی رفتار پدر و مادرشان و تعصبهای بیجای خانواده و جامعه هستند(مورد شماره ۳۸، ۲۸ساله، هنرمند، سبکزندگی جسورانه).
من قربانی تابو بکارت و اینکه آگاهی لازم برای زندگی مشترک در زمینه جنسی نداشتم(مورد شماره ۲۸، ۲۹ ساله متأهل،مصلحتاندیش).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
افکار و عوامل غلط جامعه
بله خانمی را در همین محله خزانه دیدم که ازم خواست بلوتوثم را روشن کنم و برایم بلوتوث سکسی می فرستاد و حتی پیشنهاد جا و مکان هم به من داد که می خواستم بلایی به سرش بیاورم که فقط به خاطر اینکه آبروی خودم نرود چیزی نگفتم. خانم قواد بوده و مشکل داشته است…….. هنوز که هنوزه اعصابم به هم میریزد و با خودم فکر میکنم شاید من رفتاری داشتم که چنین پیشنهادی به من شدهاست(مورد شماره ۱۳، ۲۳ ساله دانشجوی گرافیک، سبکزندگی جسورانه).
پیشنهاد قوادان
در محیطهای کار و در بخش خصوصی اینکه شاید مدیران برای پرسنلشان دندان تیز کنند……. جای دیگری که رفتم همان اول قضیه مطلقه بودنم را گفتم که استخدامم بهم نخورد مدیرمالی آنجا یک مدتی که گذشت گفت بیا با هم رابطه داشته باشیم یا بیا صیغه من شو و برایت خانه میگیرم و این موردها در جامعه ما متأسفانه هست(مورد شماره ۳۳،۴۰ ساله،سیکل خانهدار، سبکزندگی محافظهکار).
پیشنهاد بیشرمانه
بله همین که گفتم. درمورد تجاوزی که برایم افتاد هم باید بگویم……….من ۱۷ساله بودم که این اتفاق برایم افتاد من خیلی ساده بودم خیلی بچه بودم اصلاً فکرش را نمیکردم(مورد شماره۷، ۲۶ ساله، کارمند،سبکزندگی جسورانه)
حدود ۵سال پیش…. رسیده بودم درب منزلمان و منزل ما دقیقا نبش یک خیابان فرعی است و خیابان پرترددی هم هست و ساعت ۴عصر هم بود و ساعت خلوتی هم نبود کلید انداختم درب را باز بکنم یک موتوری من را هل داد داخل و چاقو داشت و من را تهدید کرد و از من خواهشی داشت من داد کشیدم و مادرم اینها نبودند در را بست و…….(مورد شماره ۳۵، ۲۵ ساله، کارمند،سبکزندگی محافظهکارانه)
تجاوز
عمویم…. در جاده ایلام تصادف می کند خودش راننده بود پدرزنش کنارش بود و خانمش هم فوت می کند و همه می روند در کما جز مادر و پدرزنش و عمویم حافظه کوتاه مدتش را از دست داد بابام کارخانه داشت آن زمان و ما داشتیم همه چیز را تمام می کردیم و می خواستیم خارج از کشور زندگی کنیم و بابام هی آورد و خرج اینها کرد و پولها تمام شد عمویم خوب شد وبعد ما فقط توانستیم با آن پول برویم خیابان پیروزی یک خانه بخریم و تمام زندگی مان خرج شد کارخانه قطعه سازی برای ایران خودرو داشت و با شوهرخاله ام و برادرش شریک بودند. و وقتی بابام تصادف کرد من هیچ پشتوانه ای نداشتم(مورد شماره ۲۴، ۲۳ ساله، کارمند بخش خصوصی،سبکزندگی محافظهکارانه)
تصادف جادهای
زندگی اول قربانی شدم خودم تصمیم نگرفتم برای ازدواج قربانی شدم وخوب بزرگترها تصمیم گرفتند و همینطوری ما را دادند رفتیم واقعاً در آن زندگی قربانی شدیم اذیت و آزاری که شدیم مردی که از نظر روحی و روانی مشکل داشت و بچههای مریض و مشکل دار و زن را نمی فهمید و خیلی آدم ناهنجاری بود و سرهر چیز کوچک دعوا و جنجال و کتک کاری دندان می شکاند فک می شکاندو دماغم را شکاند و اصلاً متوجه نبود که منی که زنم و در خانه کار می کنم دارم کار می کنم و خوب هر روز می گفت چرا من کار کنم تو بخوری من هم می رفتم خانه مردم کار می کردم و خرج خودم و بچههایم را در می آوردم و هر کاری می کردم تا او به من خرجی ندهد و خرجی هم اواخر نمی داد بچههایم ناتوان ذهنی داشتند. قربانی تصمیم گیریهای بزرگترها شدیم(مورد شماره ۳۳، ۴۰ ساله، خانهدار، سبکزندگی محافظهکارانه).
تصمیم دیگران
بله، مربوط به الآن نیست چند دفعه پیش آمده که از پشت یک دستی میزنند یا میگیرند و میروند اولین باربچه بودم و فقط شروع کردم به گریه کردن جرات نداشتم داد و جیغ بزنم یا مرده را بزنم(مورد شماره ۱۸، ۲۰ساله، دانشجو، سبکزندگی جسورانه).
تعرضهای کلامیو غیرکلامی
امثال من و خواهرم که حرفهای بی خود و زننده شنیدیم و جوانیمان هدر رفت کسی که زندگی اش هدر برود. خوب زندگی اولمان هدر رفت و در زندگی دوم هم خیلی سختی کشیدیم تا آنرا بسازیم. قربانی کسی ست که سختی در زندگی زیاد بکشد جوانی اش تباه شود وقتی می نشینم می بینم جوانی ام بی خودی تباه شده. اگر شوحرمان شهید نمیشدند انقدر اذیت نمیشدیم(مورد شماره ۴۲، ۵۱ ساله، خانهدار، سبکزندگی محافظهکارانه)
جنگ
بله تمام عمرم قربانی بودم شوهرم به من خیانت کرد احساس میکنم قدرت مقابله نداشتم وقتی بهش گفتم انکارش کرد ولی وقتی فکر کردم باید مقابله کنم با این رفتارش از هر طریقی حالا یا با طلاق و.. چون فکر کردم بچهها و پدر و مادرم آسیب میبینند. له شدم ولی صدایم در نیامد(مورد شماره۱۵، ۴۰ ساله، پزشک، سبکزندگی مصلحتاندیش)
پدرم به مادرم خیانت کرد با یک زن ناسالم ارتباط برقرار کرد…… کارشان به طلاق کشید…..برچسب بچه طلاق خیلی تو مدرسه و زندگی من خواهرم را اذیت کرد…. از ۱۲ سالگی مجبور شدم جای مادرم را در خانه بگیرم و خواهرم را تر و خشک کنم……من قربانی خیانت پدرم شدم(مورد شماره ۳۶، ۲۱ ساله مجرد، سبکزندگی جسورانه)
خیانت همسر و ارتباط موازی (شرعی و غیرشرعی)
من یکبار دزدیده شدم. حدود ۵سال پیش بود که به خاطر چند پروژه به نازی آباد رفتم و از آنجا ماشینی دربست گرفتم که بیایم خزانه راننده گفت که از اتوبان بروم؟ من هم گفتم موردی ندارد و از اتوبان وارد کوچههای فرعی تهران قم شد و من با کلی وسیله و مشماع خودم را از ماشین به بیرون پرت کردم که هنوز اثرات جراحتش روی دستم مشخص است و تا یک هفته هم در رختخواب خوابیدم و حتی به خانوادهام هم ترسیدم بگویم. فقط خدا با من بود که در آن بیابان مأموران نیروی انتظامی رسیدند و برایم ماشین گرفتند(مورد شماره ۱۳ ۲۳ ساله، گرافیست، سبکزندگی جسورانه).
۷۱/۱ D.W= 3/35 F= 66/0 = ۶۷/۰ = R2 N= 200
نتایج جدول نشان میدهد که حاشیه بازاریابی با قیمت خرده فروشی رابطه مستقیم و با هزینه های بازاریابی رابطه معکوس دارد، به عبارت دیگر یک واحد افزایش در قیمت خرده فروشی ۶۱/۰ واحد افزایش در حاشیه بازاریابی را موجب میشود و یک واحد افزایش در هزینه های بازاریابی ۲۵/۱ واحد حاشیه بازاریابی را کاهش می دهد. نکته قابل توجه در این رابطه این است که حاشیه بازاریابی بیش از آنکه از قیمت های خرده فروشی تأثیر پذیرد، متأثر از هزینه های بازاریابی است.
(تعدیل شده ضریب برازش مدل) نشان میدهد که ۶۶ درصد از تغییرات مربوط به حاشیه بازاریابی توسط متغیرهای مستقل(هزینه های بازاریابی و قیمت خرده فروشی) توضیح داده میشود، مقدار Fدرسطح ۹۹ درصد معنی دار شده که نشان میدهد برآورد الگوی حاشیه بازاریابی و کل رگرسیون از نظر آماری معنی دار است. مقدارآماره دوربین- واتسون نیز بیانگر عدم وجود خود همبستگی در مدل مذکور است.
۴-۳-۲- آزمون فرضیات تحقیق
در این بخش به وسیله آزمونهای آماری (محاسبه ضریب همبستگی پیرسون، اسپیرمن، تحلیل واریانس یک طرفه و تست کروسکال والیس) فرضیات تحقیق مورد آزمون و بررسی قرار میگیرند.
۴-۳-۲-۱- فرضیه اول:
* بین انجام عملیات بازاریابی توسط کارگزاران مستقل بازاریابی و سطوح درآمدی باغداران رابطه وجود دارد.
برای آزمون این فرضیه از روش های تجزیه واریانس یک طرفه و تست کروسکال والیس۱ استفاده شد، گزارش آزمون در جدول ۴-۳۹ و جدول ۴-۴۰ آمده است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
جدول ۴-۳۹: نتایج محاسبه ضریب تست کروسکال والیس فرضیه اول
رابطه
تعداد نمونه
ضریب تست کروسکال والیس
Sig
بین انجام عملیات توسط کارگزاران مستقل بازاریابی و سطوح درآمدی باغداران
۲۰۰
*۶۹/۱۵۰-
۰۰/۰
جدول ۴-۴۰: نتایج محاسبه ضریب تجزیه واریانس یک طرفه فرضیه اول
رابطه
تعداد نمونه
ضریب تجزیه واریانس یک طرفه
Sig
سطوح حاشیه های بازاریابی باغداران و مهارت های بازاریابی آنها
۲۰۰
*۰۶/۸۰-
۰۰/۰
Kruskal-Wallis Test
هر دو روش فوق رابطۀ معکوس بین دو متغیر را نشان دادند. تست کروسکال والیس با توجه به مقدار ضریب کای دو بدست آمده(۶۹/۱۵۹-) با درجه آزادی ۳ وسطح معنی داری مربوطه(sig=0.00) وجود رابطه بین دو متغیر را در سطح ۹۵ درصد معنی دارنشان میدهد. نتایج حاصل از روش تجزیه واریانس یک طرفه نشان میدهد بین گروه های مسیر فروش اختلاف معنی دار وجود دارد و فرض مبنی بر این که متوسط سطح درآمد باغداران در ارتباط با مسیرهای مختلف فروش مساوی است رد میشود، آماره F به دست آمده از جدول ANOVA در این تحلیل(۰۶/۸۰ -) به دست آمده است که به توجه به سطح معنی داری (۰۰٫۰ (sig= در سطح اطمینان ۹۵ درصد معنی دار میباشد.