بعبارت دیکر مهم ترین انگیزه هموارسازی سود این است که شرکتهایی که روند سود مناسبی دارند و سود آنها دچار تغییرات عمده نمی شود نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری دارند. هموارسازی باعث بالا رفتن ارزش سهام شرکت در بورس و جذب سرمایه گذاران بالقوه برای آن می شود. نتایج تحقیقی در مورد ۳۵۸ شرکت پذیرفته شده در بورس آمریکا نشان داد که شرکتهایی که سود آنها دچار تغییرات زیادی در طول سالهای قبل نبوده دارای ارزش سهام بالاتری هستند و در مقایسه با شرکتهایی مشابه بدهی کمتری دارند(هانگ و دیگران[۲۹]، ۲۰۰۹). سایر انگیزههایی که باعث می شود مدیران در پی هموارسازی سود باشند عبارتند از:
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۲-۲-۵-۱ دریافت پاداشهای مدیریتی بیشتر به خاطر بالا بودن ارزش سهام:
وقتی سهام شرکت در بورس نسبت به شرکتهای مشابه ارزش بیشتری داشته باشد مدیران توقع دریافت پاداش بیشتری دارند(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۵-۲ پرداخت بهره کمتر در استقراض از موسسات اعتباری و بانکها:
هموارسازی سود شرکت را در حال رشد نشان میدهد و این خود نمایانگر ریسک کمتر در مورد این شرکت است و به آن امکان میدهد با نرخ بهرهی پایینتری از موسسات اعتباری و بانکها وام بگیرد و نقدینگی حاصل از بهرهی کمتر می تواند یکی از منابع مالی شرکت برای توسعه آن باشد(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
۲-۲-۵-۳ جذب سرمایه:
روند رشد شرکت در تصمیم گیری سرمایه گذاران و اعتباردهندگان موثر است زیرا آنها معتقدند این شرکتها ریسک کمتری دارند و برای سرمایه گذاری بهترند(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
از سال ۱۹۵۳، هیورت مدعی شده است که انگیزه هموارسازی سود براین پایه قرار دارد که رابطه با اعتباردهندگان و کارکنان بهبود یابد و از سوی دیگر از طریق اقدام های روان شناسانه چرخهها و نوسانهای تجاری کاهش یابد. گوردن بر این باور است که:
۱- شاخصی که مدیریت شرکت در انتخاب از میان روشهای حسابداری به کار می برد این است که روش مزبور، مطلوبیت یا رفاه را به حداکثر برساند.
۲- همین مطلوبیت تابعی از امنیت شغلی، سطح و نرخ رشد حقوق و سطح و نرخ رشد شرکت (از نظر اندازه یا بزرگی) میباشد.
۳- رضایت سهامداران از عملکرد شرکت باعث می شود که مقام و میزان پاداش مدیران بالا رود. یعنی اگر سایر عوامل ثابت باشد، هر قدر سهامداران ابراز رضایت یا سعادت بیشتری کنند، امنیت شغلی، درآمد و سایرخواستههای مدیریت نیز بیشتر خواهد شد(توماس و های[۳۰]، ۲۰۰۲).
- این رضایت به نرخ رشد و ثبات سود شرکت بستگی دارد.
با توجه به انگیزه های فوق یک مدیر، ۱) سود مورد گزارش را هموار میسازد و ۲) نرخ رشد سود را هموار میسازد. مقصود از هموارسازی نرخ رشد سود به شرح زیر است: اگر نرخ رشد بالا بود، رویههایی به اجرا در می آید تا آن را کاهش دهد و عکس قضیه هم صادق است.»
“بیدل من” دو دلیل ارائه می کند که مدیریت بر آن اساس می کوشد سودهای خالص مورد گزارش را هموار سازد. نخستین دلیل بر این فرض استوار است که یک جریان ثابت سود می تواند انتظارات ذهنی سرمایهگذار را نسبت به نتایج احتمالی سود و سهام آتی تحت تاثیر قرار دهد در نتیجه بر ارزش سهام شرکت اثری مطلوب می گذارد، زیرا میزان ریسک کل شرکت را کاهش میدهد(نوروش و حسینی، ۱۳۸۸).
بیدلمن دومین انگیزه را برای هموارسازی، توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار میداند و میگوید: « تا آنجا که عادی شدن موفقیتآمیز است و تا میزانی که سرمایه گذاران کاهش کواریانس بازده سهم و بازده بازار را تشخیص داده و در فرایند ارزش یابی شان دخالت می دهند، هموارسازی روی ارزش سهام، اثرات سودمندی خواهد داشت.»
در واقع هموارسازی سود، ناشی از احساس به این نیاز است که مدیریت میخواهد پدیده عدم اطمینان محیط را خنثی نماید و نوسانهای عملکرد سازمان را که ناشی از چرخه میان دورهای که مبتنی بر رونق و کساد است، کاهش دهد.
دلایل بیدلمن در تحقیقی که میچلسون و همکارانش در سال ۱۹۹۹انجام دادند تایید شد. تحقیق آنها نشان میدهد که هموارسازی سود بر بازده سهام شرکتها تأثیر گذاشته و بازاربه سودهای هموار پاسخ مثبت نشان میدهد.
انگیزه های مدیریت سود در بر کیرنده موارد ذیل میباشند که اولین بار توسط (هب ورث)بیان شد وتوسط گردون در قالب فرضیه های زیر مورد بررسی و آزمون قرار گرفت(چانی و دیگران، ۲۰۰۹).
الف)- پاداش
ب)- قبول شروط قرار دادن وام
ج)- سنجش مسئولیت
د)- ارائه قیمت اولیه سهام
ه)- انتخابهای حسابداری
و)- حداقل کردن مالیات سود
ی)- سایر انگیزه ها(پانن[۳۱]، ۲۰۰۹).
همانگونه که ذکر شد این فرضیه که ممکن است شرکتها به طور تعمدی سود را هموار سازند برای اولین بار توسط «هپ ورث» بیان شد و توسط «گردون» با مجموعه ای از فرضیات توسعه داده شد:
فرضیه ۱: ضابطهای که مدیران شرکت از میان اصول حسابداری تعدادی را انتخاب می کنند ماکزیمم کردن مطلوبیت یا آسایش خودشان است.
فرضیه ۲: مطلوبیت مدیران با: ۱ - امنیت شغلی ۲ - نرخ رشد سودشان و ۳ - نرخ رشد اندازه شرکت افزایش می یابد.
فرضیه ۳ - به دست آوردن اهداف مدیریت که در فرضیه ۲ بیان شد بستگی به رضایت سهامداران از عملکرد شرکت دارد.
فرضیه ۴: سهامداران با افزایش نرخ رشد سود (یا متوسط نرخ بازدهی دارایی) و ثبات در سود راضی میشوند.
بنابراین این نظریه مطرح شد که فرض کنیم چهار فرضیه فوق مورد قبول واقع شوند یا صحیح باشند. مدیران باتوجه به محدودیتهایی که بر قدرتشان وجود دارد سعی می کنند که: ۱ - سود گزارش شده را هموار سازند و ۲ - نرخ رشد سود را هموار کنند(مرادی، ۱۳۸۷).
بطور خلاصه برای هموارسازی سود، انگیزه های متعددی برشمرده شده است که میتوان به تاثیر بر قیمت و ریسک سهام دستکاری پاداش جبران خدمات مدیران رهایی از محدودیتهای قراردادهای بدهی و… اشاره کرد. باید یادآور شد که انگیزه برای هموارسازی سود محدود به مدیران سطح بالا نمی شود. مدیران پایین دست نیز سعی بر هموارسازی دارند تا از دیدگاه مدیران رده بالا عملکرد خوبی نشان داده باشند. آنها سعی می کنند به بودجه تعیین شده دسترسی پیدا کنند و همچنین در سطح مناسب کارآیی فعالیت کنند(مرادی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۶ انواع هموارسازی سود
جریان هموارسازی سود با دو رویکرد طبیعی وعمدی ارائه گردیده است.
الف)- هموارسازی طبیعی / که در آن فرایند سود بطور ذاتی جریان همواره سود را ایجاد می کند.
ب)- هموارسازی عمدی توسط مدیریت
۱)- هموارسازی مصنوعی: که به هموارسازی حسابداری مطرح بوده ومنتج از تغییر در رویکرد های موثر بر صورتهای مالی است. مثل روش استهلاک
۲)- هموارسازی واقعی: که به هموار سازی معاملاتی و اقتصادی معروف است و نشات گرفته از اعمال نظر مدیریت در وقایع وتصمیمات عملیاتی است. مثل تغییر در تولید و تقسیمات سرمایه گذاری(اسلان[۳۲]، ۲۰۰۹).
۲-۲-۷ روشهای هموارسازی سود
هموارسازی به سه روش انجام می شود:
۱) هموارسازی از طریق وقوع رویداد و یا شناخت و ثبت آن.
۲) هموارسازی از طریق تخصیص به دوره های زمانی.
۳) هموارسازی از طریق طبقه بندی(ون و دیگران[۳۳]، ۲۰۰۳).
به تازگی این اصطلاح تغییر یافته است و به جای هموارسازی سود از عبارت مدیریت سود استفاده می شود.
تحقیقات جدیدنشان میدهد هموارسازی سود تنها مربوط به مدیریت رده بالا و تهیه گزارشهای مالی برون سازمانی نمی شود؛ بلکه فرض بر این است که هموارسازی در مدیریت رده پایین و حسابداری درون سازمانی نیز وجود دارد.
به طور کلی، مقصود از ابعاد هموارسازی سود ابزار یا روشهایی است که به وسیله آن اعداد و ارقام مربوط به سود یکسان می شود. بارنز و همکاران تفاوت بین سه روش هموارسازی را به صورت زیر بیان نموده اند:
۲-۲-۷-۱ هموارسازی از طریق وقوع رویداد:
تحقیقات انجام شده در رابطه با بررسی رابطه بین اجزای تعهدی سود با میزان ...