سواد نجس: کنایه از دنیا، کرهی خاکی.
سگ: پستانداری از راستهی گوشتخواران که سر دسته تیره ی خاصی به نام تیره سگسانان میباشد (فم). این حیوان به بد نهادی و بدکاری و پلیدی مشهور است:
سگ به دریای هفتگانه بشوی چونکه ترشد پلیدتر گردد
(فرهنگ عوام، امینی)
شاعر از تشبیه این دنیا به سگ بی ارزشی و پستی آن را در نظر داشته است و پستی و حقارت کرهی خاکی در مقابل عظمت آسمان و افلاک مورد نظر او بوده است.
معنی بیت: فلک به مثابه دریاست و این کرهی خاکی در این میانه مانند سگی در دریاست که همچنان ناپاک است. فلک با تمام وسعت و پاکیاش نمی تواند این کره خاکی را از ناپاکی دور سازد.
۳۳)به طول و عرض فلک شاید ار فریفتهای که هست مهد تو این تیره گود با پهنا
تیره گود: کنایه از زمین (فرهنگنامه شعری)
معنی بیت: اگر فریفته و شیفته طول و عرض بی نهایت فلک باشی سزاوار است (و چندان خرده نمیتوان بر تو گرفت) زیرا که تو هنوز کودک هستی و آرامگاه تو این زمین پهناور است، و به جهت پرورش و تربیت خاکی و زمینی خود، فریفتهی هر چیز به ظاهر عظیم می شوی.
۳۴)به چشم عقل مه و مهر و پروین کیست؟ دو نان و خوشه انگور و خوانچه مینا
مه و مهر: ماه و خورشید
چرخ: فلک، آسمان، روزگار، سپهر، آسمان به اعتقاد قدیم که کرهای است گردنده، گردون (فرهنگ لغات و تعبیرات)
پروین (=ثریا)، پرو، پرن، پرون، پروز، پرویز، پرند و پارند، نامهای دیگر فارسی پروین است. در اوستا به صورت پشوایریه آیئنی Paoiryaeini آمده است و عربی آن ثریا مخفف ثروی است به معنی زن بسیار مال و از ثروت مشتق است و تصغیر ثریا به علت خردی ستارگان آن است. نام دیگر ثریا در عرب «النجم» است و در قرآن کریم سه بار آمده، از جمله: والنجم و الشجر یسجدان. ستارگان ثریا را شش تا هفت عدد دانستهاند که با چشم بدون سلاح می توان آنها را دید. ناصر خسرو علوی و انوری ثریا را هفت ستاره میبینند:
پروین چو هفت خواهر خود دایم بنشستهاند پهلوی یکدیگر
(ناصر خسرو/ ۱۴۲)
پروین را شاعران فارسی به چیزهای بسیاری مانند کرده و در شعر آوردهاند:
پروین و خوشه (خوشه انگور):
اگر نه برج ثور و شاخ انگور دو موجودند از یک مایه صادر
چرا پس خوشه انگور و پروین یکی صورت پذیرفت از مصور؟
(خاقانی/ ۲۰۲)
نقل با تلخیص از فرهنگ اصطلاحات نجومی
خوشه انگور: پروین
دو نان: کنایه از خورشید و ماه (فرهنگنامه شعری). همان مه و مهر است که در مصرع اول امده است:
زین دو نان فلک ار خوانچه دو نان بینید تا نبینم که دهان از پی خور بگشایید
(دیوان خاقانی)
خوانچه مینا: کنایه از فلک (فرهنگنامه شعری)، همان چرخ است که در مصرع اول آمده است.
در این بیت لف و نشر مشوش رعایت شده است.
معنی بیت: در نظر عقل، مه و مهر مانند دو نان و چرخ مثل خوانچه مینا و هفت ستاره ثریا بمثابه خوشه انگور است.
۳۵)تو در شکنجه خاکی و هر شب از پی تو فلک چو طشت پر آتش هی شود عمدا
شکنجه: (اسم): آزار و ایذاء و رنج و عقوبت و تعذیب و سیاست و کیستار (فرهنگ نفیسی به نقل از فرهنگ لغات و تعبیرات). در اصل شکستن و پیچیدن و عذاب دادن دزد و گنهکار بوده است (لغتنامه به نقل از فرهنگ لغات و تعبیرات).
طشت: معرب تشت، لگن، در این بیت از شرفنامه نظامی کنایه از آسمان است:
بدان تیغ کز طشت بنمود تاب سرافکنده تیغ گشت آفتاب
(فرهنگنامه شعری)
ظاهراً طشت آتش از ابزار شکنجه بوده است.
معنی بیت: تو در این جهان در معرض آزار و عقوبت و سیاست قرار گرفتهای و فلک و آسمان بطور عمد و از برای شکنجه تو، هر شب مانند تشت پر آتش میشود (ظاهراً شاعر نمودار شدن ستارگان را شب هنگام در آسمان در نظر داشته است).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳۶)دلت به گونه پرگار شد فراخ قدم از آنکه عقل تو چون دایره است بی سر و پا
فراخ قدم: آنکه گام بلند بردارد (فرهنگنامه شعری)
بی سر و پا: ۱-چیزی که نه سر دارد و نه پا. ۲-کنایه از فرومایه و پست
عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت یار به هر بی سر و پا نتوان کرد
در این بیت نوعی از آرایه استخدام رعایت شده است. بدین نحو که بی سر و پایی نسبت به عقل به معنی کنایی (پستی و فرومایگی) و نسبت به دایره به معنی اصلی خود (بی سر و پایی طبیعی) به کار رفته است. اشاره به آروزهای دور و دراز که انسان از روی بی عقلی، آرزوهای دور و دراز می کند.
معنی بیت: چون عقل درست و حسابی نداری و عقل تو مانند دایره سرگشته و بی سر و پاست و به جایی نمیرسد (اشاره به شکل ظاهری دایره).
دلت پر از آرزوهای محال و دست نیافتنی است (اشاره به شکل ظاهری پرگار).
۳۷)تو مردمی و فلک مهرهای است نیل اندود که گردن خر دجال از او شود زیبا
۳۸)به خون بمیر و مده خویشتن بدو زیرا که کس نداد به خرمهره گوهر گویا
مهره (اسم از عربی): هر چیز گرد مدور، گلوله (لغتنامه به نقل از فرهنگ لغات و تعبیرات).
نیل اندود: لاجوردی و آسمانگون و کبود و به رنگ نیل و تیره (ناظم الاطبا). به نیل اندوده (دهخدا).
مهرهی نیل اندود: کنایه است از چیز بی ارزش، همان خرمهره آبی رنگ (اشاره به رنگ آبی آسمان) که در بیت بعدی آمده است.
خر دجال: خری که بنا به افسانهها به دجال تعلق دارد و دارای خواص عجیبی است از جمله آنکه از هر موی او طبلی آویخته و مدفوع او مانند نقل و نبات است. (فرهنگنامه شعری .ج اول ص ۷۶۹).
-دراز گوشی که دجال در آخر زمان هنگام ظهور مهدی موعود، بر آن سوار است و خروج می کند و این دجال مرد کذّاب (مسیح کذاب) است که مردم را میفریبد و به اقوال مختلفی در بارهی او برمیخوریم. گویند مردی است یک چشم که از مادری یهود به دنیا آمده…. از خراسان یا کوفه یا محلهی یهودیه اصفهان ظهور و ادعای خدایی می کند و بسیاری به او می گروند. سرانجام به دست عیسی مسیح یا پس از ظهور مهدی موعود به دست وی کشته میشود (فرهنگ لغات و تعبیرات، ص و ص ۳۹۸ و ۴۷۷).
ارتباط بین مردم و خر و نیز خر و مهره که خرمهره را به ذهن متبادر میکند در این بیت دیده میشود. مهره بر گردن خر دجال بستن و یا درّر لؤلؤ بر گردن خوک آویختن و یا به زیر پای آن ریختن، کنایهای است از اینکه کسی چیز خوبی را در جای ناسزاوار صرف کند. چنانکه ناصر خسرو در این باره گفته:
من آنم که در پای خوکان نریزم مرین قیمتی درّ لفظ دری را
(دیوان ص ۱۴)