از مداخله ۴۶/۳ ± ۰۶/۱۴ بوده که پس از اجرای برنامه آموزشی به ۷۴۵/۳ ± ۶۴/۱۲ کاهش یافته است. این در حالی است که میانگین همین بعد در دختران گروه کنترل قبل از مداخله ۵۳۲/۳ ± ۷۴/۱۳ و پس از آن به ۹۴۶/۳ ± ۲۴/۱۶ افزایش داشته است.
متاسفانه مطالعه مداخلهای جهت تایید یا رد این نتیجه یافت نشد لذا از مطالعات توصیفی مرتبط استفاده گردید. نتایج پژوهش میسرا و همکاران ۲۰۰۰، نشان داد که دانشجویان دختر در مقایسه یا مردان در خصوص عوامل استرسزای فشار نمرات بالاتری را گزارش نموده اند. بطوری که میانگین استرس ناشی از فشارها در دختران ۴۴/۰ ± ۰۴/۴ و در پسران ۵۴/۰ ± ۸۵/۳ گزارش شد (۷۶) .
مطالعه شکری و همکاران ۱۳۸۵ نیز نشان داد که دانشجویان دختر در عامل فشار نمرات بیشتری از پسران کسب کردهاند. میانگین نمرات دختران و پسران در این مطالعه به ترتیب ۹/۱۱و ۷۴/۱۰ بود(۲۰).
نتیجه مطالعه امینی و یوسفی ۱۳۸۰ حاکی از بالاتر بودن میانگین نمران پسران در مقایسه با دختران در این بعد بود. میانگین نمرات دختران ۸۳/۱۲ و پسران ۹۹/۱۲ بود (۷۷).
دستیابی به این یافته نشان میدهد که آموزش و بکارگیری مهارت هوش هیجانی باعث کاهش استرس در بعد فشارها در دانشآموزان دختر میگردد. دانشآموزان با آشنایی و بکارگیری مهارتهای هوش هیجانی در پیش بینی خواستههای دیگران توانایی بیشتری یافتهاند و فشارهای ناخواسته را درک و هیجانهای خود را بهتر مهار نموده و در نتیجه استرس کمتری را تجربه نمودهاند (۵۳).
در راستای هدف شماره ۴ پژوهش تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر استرس ناشی از تغییرات در دختران یافتههای جدول ۲۲-۴ نشان میدهد میانگین این بعد در گروه مداخله پس از اجرای برنامه آموزشی نسبت به قبل آن، کاهش معنیدار یافته است (۰۰۰۱/۰> p). میانگین نمرات دختران گروه آزمایش در مرحله قبل از مداخله ۷۶/۲ ± ۱۸/۸ و در مرحله پس از مداخله ۳۳/۳ ± ۸۲/۶ بوده است. در گروه کنترل میانگین نمرات این بعد در ابتدای کار و قبل از مداخله ۱۰۲/۳ ± ۳۸/۹ بوده و در پایان پس از اجرای پس آزمون به ۸۶۶/۲ ± ۱۶/۱۰ افزایش یافت. این یافته نیز حاکی از موثر بودن آموزش ارائه شده میباشد که دختران را قادر ساخته است با استرس ناشی از تغییرات مواجهه مطلوبتری داشته باشند و در نتیجه استرس کمتری را پس از شرکت در جلسات آموزشی تجربه نمایند.
متاسفانه مطالعه مداخلهای جهت تایید یا رد این نتیجه یافت نشد لذا از مطالعات توصیفی مرتبط استفاده گردید. نتایج پژوهش میسرا و همکاران ۲۰۰۰، نشان داد که زنان در مقایسه یا مردان در خصوص عامل تغییرات نمرات کمتری دارند و میانگین نمرات آنها ۷۱/۲ در مقایسه با پسران با میانگین ۷۷/۲ قرار دارد(۷۶).
پژوهش شکری و همکاران ۱۳۸۵ نیز نشان داد نمرات دختران در بعد تغییرات بیشتر از پسران است. میانگین ۱۱/۹ متعلق به دختران و میانگین ۲۷/۸ متعلق به پسران بود (۲۰).
نتیجه کار امینی و یوسفی ۱۳۸۰ نشان داد که در عامل تغییرات دانشجویان دختر نمرات بالاتری نسبت به پسران دارند. میانگین نمرات دختران ۵۲/۷ و پسران ۷۱/۷ گزارش شد(۷۷).
این دانشآموزان در مقابل تغییرات رخ داده شده در زندگی روزمره خود و در مسیر دستیابی به اهدافشان، مواجهه بهتری داشته و استرس کمتری را تجربه کردند چرا که احتمالا تغییرات را پیش بینی کردهاند و متناسب با آن رفتارهای سازگارانهتری برنامهریزی و بکار گرفتهاند(۳۱). افراد با هوش عاطفی بالا راحتتر میتوانند خود را با شرایط محیطی وفق دهند و در شرایط پراسترس موفقتر عمل کنند (۵۴).
در راستای هدف شماره ۵ تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر نمرات حاصل در بعد استرس خود تحمیلی یافتهها در جدول (۲۳-۴) نشان میدهد که پس از اجرای برنامه آموزشی بین میانگین نمرات این بعد در دو گروه تفاوت آماری معنیدار وجود دارد (۰۰۱/۰> p). همچنین میانگین نمرات در بعد استرس خود تحمیلی در دختران گروه کنترل افزایش و در مورد گروه مداخله کاهش داشته است. در مقایسه درون گروهی ، مشخص شد که تغییرات نمرات استرس خود تحمیلی در گروه مداخله چشمگیر نبوده است (۰۷۶/۰=p). در حالی که این تغییرات که در جهت افزایش رخ داده در گروه کنترل چشمگیر بوده است (۰۰۰۱/۰>p). میانگین نمرات این بعد در گروه آزمون و کنترل قبل از مداخله به ترتیب ۶۷۴/۳ ± ۷۴/۲۲ و ۷۰۳/۳ ± ۲/۲۴ بوده است که بعد از اجرای پس آزمون میانگین ها به ۹۶۹/۳ ± ۸۶/۲۱ و ۷۱۵/۳ ± ۱۸/۲۵ تغییر یافته است.
متاسفانه مطالعه مداخلهای جهت تایید یا رد این نتیجه یافت نشد لذا از مطالعات توصیفی مرتبط استفاده گردید. نتایج پژوهش میسرا و همکاران ۲۰۰۰، نشان داد که زنان در باره عامل استرس خودتحمیلی با کسب میانگین نمرات ۷۸/۳ در مقایسه با پسران با کسب میانگین ۶۰/۳ میزان بالاتری از استرس را دارند(۷۶).
مطالعه شکری و همکاران ۱۳۸۵و امینی و یوسفی ۱۳۸۰ نیز نشان داد که دانشجویان دختر استرس خودتحمیلی بالاتری دارند(۲۰ و ۷۷).
از این یافته میتوان نتیجه گرفت که مهارت هوش هیجانی فرد را قادر میسازد بر هیجانات منفی خود غلبه نموده و از وارد آمدن فشار روانی از جانب خود جلوگیری نماید. علت عدم معنی دار بودن کاهش استرس خود تحمیلی در گروه آزمایش این است که چون این مهارت یک فرایند ذهنی است دانشآموز جهت بکارگیری صحیح این مهارتها نیز فشار روانی متحمل شده است و در ابتدای امر قادر به استفاده موثر و بهینه از آن نمیباشد.
در راستای هدف شماره ۶ تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنشهای فیزیولوژیک به استرس تحصیلی در دختران مورد مطالعه یافتههای جدول (۲۴-۴) نشان میدهد میانگین نمرات دانشآموزان در واکنش جسمانی به استرس در گروه های مورد مطالعه
متفاوت میباشد که این تفاوت از نظر آماری معنیدار میباشد (۰۰۴/۰>p). در مقایسه درون گروهی، نیز مشخص شد که تغییرات واکنش فیزیولوژیک به استرس پس از مداخله در هر دو گروه رخ داده است به نحوی که میانگین آن در گروه مداخله کاهش معنیداری داشته است(۰۰۰۱/۰>p). در حالی که این تغییرات در گروه کنترل افزایش یافته است اما این افزایش معنیدار نبوده است (۹۰۰/۰=P).میانگین نمرات واکنش جسمانی به استرس در گروه مداخله و کنترل قبل از مداخله ۴۵۵/۱۴ ± ۳۶۰/۴۰ و ۹۷۳/۱۶ ± ۴۲۰/۴۴ بوده است که همگن بودهاند و پس از مداخله میانگین دو گروه به ترتیب به ۲۸۰/۱۵± ۰۴۰/۳۴ و ۲۲۹/۱۹± ۴۰۰/۴۴ تغییر یافته است. کاهش میانگین نمرات در گروه مداخله معنیدار بوده است اما در گروه کنترل این کاهش ، چشمگیر نمیباشد.
نتیجه کار مطالعاتی شیربیم و همکاران ۱۳۸۸ نیز نشان داد که آموزش مهارتهای مدیریت استرس باعث کاهش نشانگان جسمانی و اضطراب دانشجویان در گروه مداخله شده است. میانگین نمرات دانشجویان قبل از مداخله در گروه آزمایش و کنترل ۴۵/۱۰ و ۶۰/۱۰ بود. این میزان پس از مداخله به ترتیب به ۱۰/۶ و ۱۰/۱۱ تغییر یافته بود. این بافته با نتیجه کار ما مطابقت دارد و نشانگر آن است که این مهارت باعث کاهش واکنش جسمانی به استرس در فرد میگردد(۳).
در پژوهش اصانلو و همکاران ۱۳۸۷ که به بررسی تاثیر برنامه آموزش مدیریت هوش هیجانی بر نشانگان استرس مادران کودکان کمتوان ذهنی پرداخته بود، نتایج آن نشان داد که این برنامه مداخلهای باعث کاهش نشانگان استرس در مادران میگردد. میانگین نشانگان کلی استرس قبل از مداخله در این مطالعه در گروه آزمایش و کنترل به ترتیب ۴۱/۷۴ و ۷۶/۶۹ بود که پس از اجرای مداخله این میانگین ها به ۴۱/۵۰ و ۶۷/۷۲ تغییر یافته بود که حاکی از کاهش میانگین نشانگان کلی استرس در گروه مداخله میباشد ( ۰۰۱/۰>p). میانگین نمرات واکنش جسمانی به استرس در مادران گروه مداخله قبل از دریافت برنامه آموزشی ۶۴/۲۸ بود که پس از مداخله به ۴۵/۱۹ کاهش یافته که معنیدار بوده است(۰۰۱/۰>p). میانگین نمرات واکنش جسمانی مادران گروه کنترل قبل از مداخله ۲۹/۲۵ و پس از آن ۹۰/۲۵ بوده است که چشمگیری را نشان نمیدهد(۷۵). یافتههای این مطالعه در همسو با نتیجه پژوهش ما میباشد و نشان میدهد که آموزش مهارت هوش هیجانی باعث کاهش واکنش جسمانی به استرس در دریافتکنندگان آموزش میشود با این تفاوت که در مطالعه ما میانگین نمرات واکنش جسمانی گروه کنترل نیز کاهش داشته است اما این کاهش معنیدار نبود. دلیل این تفاوت جزئی در نوع استرسی است که دانشآموزان با آن مواجه میشوند از طرفی میتواند بدلیل متفاوت بودن جامعه پژوهش ما باشد که در این مطالعه جامعه آماری دختران دانشآموز بوده و در مطالعه اصانلو مادران کودکان کم توان ذهنی.
نتایج مطالعه اسماعیلی و همکاران (۱۳۸۶) با عنوان تاثیر آموزش مولفههای هوش هیجانی بر سلامت روان، نشان داد که آموزش مولفههای هوش هیجانی بر سلامت روان موثر است و آموزش مولفههای هوش عاطفی باعث بهبود شاخص کلی علائم مرضی و معیار ضریب ناراحتی میشود. همچنین نشان داد که علائم سلامت روان شامل شکایت جسمانی بعد از مداخله بهبود
یافتند. میانگین شاخص کلی علائم مرضی و شکایات جسمانی در دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنیداری دارند (۰۰۱/۰>p)(78). این یافته نیز با نتیجه مطالعه ما همخوانی دارد و نشان میدهد که برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنش جسمانی به استرس موثر میباشد.
مطالعات توصیفی- تحلیلی نیز وجود ارتباط بین عوامل استرسزا و نشانگان جسمانی را تایید نمودهاند. مطالعه خلیلیان و همکاران ۱۳۷۹ نشان داد که بین عوامل استرسزا و شکایات جسمانی دانشآموزان دبیرستانی شهر ساری ارتباط وجود دارد (۰۱/۰>P) که در میان محدوده گستردهای از علائم جسمانی، سردرد شایعترین نشانه در بین جمعیت دانشآموز دبیرستانی بود(۱۲). برنان (۲۰۰۶) به نقل از استنبرگر و رولاند (۱۹۹۳) مینویسد که استرس باعث تغییر در علائم حیاتی و پارامترهای همودینامیکی در فرد میشود(۷۹).
در پژوهش موربرگ (۲۰۰۷) در بین دانشآموزان دبیرستانی نشان داد که استرس مدرسه محور با نشانههای جسمانی در ارتباط است(۱۷). مطالعه کارینگ و همکاران (۱۹۹۹) نیز نشان داد که استرس مدرسه محور با نشانههای جسمانی در میان نوجوانان مرتبط است به نحوی که تندخویی، تحریکپذیری، بیخوابی، سردرد، کمردرد، ضعف، عصبیت، سرگیجه و درد معده در پسران و تندخویی، تحریک پذیری، سردرد، بیخوابی، ضعف، درد وعده ، کمردرد و عصبیت در دختران ۱۵-۱۳ ساله از شایعترین علائم در مواجهه با موقعیتهای استرسزا میباشد(۸۰).
مطالعه آگولا و اونگاری (۲۰۰۹) نیز آشکار کرد که ۸۸ درصد دانشجویان دوره لیسانس علائم جسمانی مانند سردرد، میگرن، درد، تنش، احساس درد در گردن و شانه و ایجاد مشکل در تفس را بعنوان شایعترین واکنش به استرس تجربه مینمایند(۱۱).
در راستای هدف شماره ۷ تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنش هیجانی به استرس تحصیلی در دختران مورد مطالعه یافتههای جدول(۲۵-۴) حاکی از وجود تفاوت در گروه ها از لحاظ متغیر مذکور میباشد. میانگین نمرات واکنش هیجانی به استرس تحصیلی در گروه مداخله و کنترل کاهش داشته است. میانگین نمرات واکنش هیجانی به استرس در گروه مداخله قبل از دریافت برنامه آموزشی ۶۹۱/۷ ± ۰۲۰/۱۹ بوده است که پس از برگزاری جلسات آموزشی این میزان به ۸۲۰/۶ ± ۹۲۰/۱۶ کاهش یافته است که معنیدار گزارش شد ( ۰۴۱/۰>p). در حالی که میانگین نمرات این بعد در گروه کنترل قبل از مداخله ۸۷۹/۷ ± ۵۸۰/۲۱ میباشد و بعد از مداخله به ۴۹۶/۶ ± ۵۶۰/۲۱ کاهش یافته است اما این کاهش معنیدار نبود (۰۷۵/۰=p). در مقایسه نمرات پس آزمون دو گروه با هم، تفاوت آماری معنیدار دیده شد (۰۰۱/۰>P).
در پژوهش اصانلو و همکاران ۱۳۸۷ که به بررسی تاثیر برنامه آموزش مدیریت هوش هیجانی بر نشانگان استرس مادران کودکان کمتوان ذهنی پرداخته بود، نتایج آن نشان داد که این برنامه مداخلهای باعث کاهش نشانگان عاطفی استرس در مادران میگردد. میانگین نمرات نشانگان عاطفی مادران در گروه آزمایش قبل از مداخله ۹۵/۱۴ بود که پس از آن به ۱۴/۱۱ کاهش یافته است و این میزان در گروه کنترل قبل از مداخله ۰۵/۱۶ و پس از آن ۹۵/۱۵ میباشد. یافتههای این مطالعه با نتیجه پژوهش ما مطابقت دارد . در مطالعه ما نیز در هر دو گروه کاهش نشانگان عاطفی پس از مداخله مشهود است اما در گروه آزمایش این کاهش معنیدار میباشد در حالی که در گروه کنترل کاهش، چشمگیر نبود (۷۵).
مطالعه اسماعیلی و همکاران ۱۳۸۶ نیز نشان داد که آموزش مولفههای هوش هیجانی بر سلامت روان موثر است و باعث بهبود شاخص کلی علائم مرضی و معیار ضریب ناراحتی شد. همچنین نشان داد که برخی علائم سلامت روان شامل افکار پارانوییدی، افسردگی، اضطراب و وسواس و اجبار و روان پریشی بهبود یافتند. میزان میانگین نمرات متغیرهای سلامت روان در دو گروه پس از مداخله تفاوت آماری معنیداری داشته است بطوری که در مقیاسهای افکار پارانوئیدی، افسردگی، وسواس و اجبار و اضطراب میزان معنیداری (۰۱/۰>p) و در مقیاس روانپریشی (۰۵/۰>P) بود. تمامی موارد و مقیاسهای مذکور جزء واکنشهای عاطفی فرد محسوب میگردد که پس از دریافت آموزش مولفههای هوش هیجانی بهبود داشتهاند(۷۸).
مطالعه حاج امینی و همکاران ۱۳۸۷ با موضوع آموزش هوش هیجانی بر واکنشهای هیجانی دانشآموزان نشان داد که بعد از مداخله آموزشی واکنشهای هیجانی در گروه آزمون بهبود داشته است. نمره واکنش افسردگی در گروه آزمایش قبل از مداخله ۵ درصد نرمال، ۳/۳۳ درصد متوسط و ۷/۱۱ درصد شدید گزارش شده بود. پس از اجرای مداخلهای نمرات به ترتیب به ۷/۱۶ درصد، ۲۰ درصد و ۳/۱۳ تغییر یافت. نمرات این متغیر در گروه کنترل قبل از مداخله، به ترتیب ۵ درصد نرمال، ۴۵ درصد متوسط و بدون مورد افسردگی شدید، بود که پس از پایان جلسات آموزشی و اجرای پسآزمون این میزان به ۱۰ درصد،۳/۲۸ درصد و ۷/۱۱ تغییر یافتند. نتیجه نهایی این مطالعه نشان داد که در بعد واکنش هیجانی افسردگی، این میزان در گروه ها قبل و بعد مداخله تفاوت معنیداری نداشته است (۱۶/۰=p). در نمره واکنش اضطراب نمرات گروه آزمون قبل از مداخله ۷/۶ درصد نرمال، ۳/۳۸ درصد متوسط و ۵ درصد شدید گزارش شد که پس از اجرای مداخله نمرات این بعد بدین صورت تغییر کردند: ۶/۲۶ درصد نرمال، ۷/۲۱ درصد متوسط و ۷/۱ درصد شدید. همچنین نمرات این بعد در گروه کنترل و قبل از مداخله ۲۰ درصد نرمال، ۲۵ درصد متوسط و ۵ درصد شدید بود که بعد از مداخله یه ۷/۶ درصد نرمال، ۴۰ درصد متوسط و ۳/۳ درصد شدید تغییر پیدا نموده بود. این تغییرات در بعد واکنش اضطراب به استرس بعنوان یکی از واکنشهای
هیجانی، پس از مداخله در مقایسه با مرحله قبل از آن تفاوت آماری معنیداری را نشان میداد (۰۰۵/۰>p).بطور کلی واکنشهای هیجانی در گروه آزمون بعد مداخله تفاوت آماری معنیداری با گروه کنترل داشته است (۰۰۳/۰>p)(81).
مطالعه شهنی و همکاران ۱۳۸۷ نیز نشان داد که آموزش هوش هیجانی بر اضطراب اجتماعی، سازگاری اجتماعی و هوش هیجانی دانشجویان موثر بوده است و باعث بهبود تمامی متغیرها شده است. میانگین میزان اضطراب دانشجویان دختر، به عنوان یک جزء از واکنش هیجانی، قبل از مداخله در گروه آزمون ۵۲/۴۱ و در گروه کنترل ۲۰/۴۲ بود. پس از اجرای برنامه آموزشی میانگین میزان اضطراب در دو گروه به ترتیب ۰۲/۲۴ و ۱۰/۴۰ شد که در مرحله پیگیری نیز میانگین این متغیر ۲۱ و ۹۵/۳۸ گزارش شد. این روند تغییرات در مقایسه دو گروه با هم معنیدار بودند (۰۰۱/۰>p)(70). این یافته با نتیجه مطالعه ما مطابقت دارد یعنی در مطالعه ما نیز در هر دو گروه کاهش واکنشهای هیجانی را داشتهایم اما این کاهش در گروه کنترل معنیدار نبوده است.
در پژوهش میکولاژاک و لومینت (۲۰۰۸)، یافتهها نشان داد که تاثیر آموزش مفاهیم هوش هیجانی بر واکنش شناختی به اتفاقات استرسزا موثر است. پس از اجرای برنامه آموزشی، بین دو گروه شرکتکننده از لحاظ واکنش به استرس تفاوت آماری معنیداری یافت شد (۰۵/۰>p)(82).
در مطالعه شیربیم و همکاران (۱۳۸۸) نیز میزان اضطراب اجتماعی، نوعی واکنش عاطفی به استرس، دانشجویان پس از دریافت آموزش مهارتهای مدیریت استرس کاهش یافته بود. میانگین این متغیر قبل از مداخله در گروه آزمون ۳۰/۱۲ و در گروه کنترل ۱۳ بود. این میانگینها پس از دریافت مداخله به ۸۵/۶ و ۳۰/۱۳ تغییر یافتند. میزان آن در گروه آزمون کاهش معنیدار و در گروه کنترل افزایش فاقد معنیداری داشته است. در مقایسه بین دو گروه میزان اضطراب پس از مداخله تفاوت معنیداری نشان میدهد (۰۰۰۱/۰>p)(3). نتیجه این مطالعه در مورد گروه کنترل با یافته مطالعه ما همخوانی ندارد. در مطالعه ما میزان واکنش عاطفی به استرس پس از مداخله، کاهش یافته است اما در پژوهش شیربیم شاهد افزایش آن هستیم. علت این مسئله در این میباشد که واکنش عاطفی شامل چندین جزء اعم از افسردگی، اضطراب، خشم، احساس گناه میباشد که توسط پرسشنامه استرس تحصیلی گادزلا بررسی میشود . بنابراین اضطراب تنها بخشی از واکنش عاطفی به استرس است. این احتمال وجود دارد که با سنجش سایر متغیرهای واکنش عاطفی، میزان آن کاهش یابد. از طرفی جامعه آماری مطالعه ما با جامعه پژوهش شیربیم متفاوت است. افراد در جنس، سنن و شرابط مختلف واکنشهای متفاوتی به استرس از خود بروز می دهند که این مسئله بر میزان نمره دریافتی فرد از این بعد تاثیرگذار است. همچنین نوع مداخله بکار گرفته شد و متغیر وابسته نیز متفاوت از هم میباشد. ما به بررسی تاثیر آموزش هوش هیجانی بر استرس تحصیلی دختران نوجوان دانشآموز پرداختهایم در حالی که شیربیم به بررسی اثر آموزش مدیریت استرس بر نشانگان جسمانی و اضطراب دانشجویان پرداخته است. نوع استرسی که یک دانشآموز تجربه میکند به مراتب با استرس تجربه شده دانشجو متفاوت خواهد بود.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
مطالعه فورمن (۱۹۸۱) نیز نشان داد که آموزش کنترل استرس بر میزان اضطراب حالت - صفت و رضایت شغلی معلمان موثر است. میانگین نمرات اضطراب حالت و میانگین نمرات اضطراب صفت در گروه آزمون قبل از مداخله به ترتیب ۳۸/۳۷ و ۳۷/۳۸ بود که پس از دریافت برنامه آموزشی به میزانهای ۳۸/۳۰ و ۸۸/۳۴ کاهش یافت. میانگین این دو متغیر در گروه کنترل قبل از مداخله ۵۰/۳۴ و ۸۸/۳۰ گزارش شد که پس از اجرای پس آزمون به ۷۵/۳۷ و ۷۵/۳۳ افزایش یافتند(۸۳). این یافته نشان میدهد که آموزش کنترل استرس بر اضطراب بعنوان یک واکنش عاطفی به شرایط تنشزا موثر بوده است که هماهنگ با نتیجه مطالعه ما میباشد .
در مطالعه هاینز (۱۹۹۲) نیز نتایج آن نشان داد که برنامه آموزشی استرس باعث کاهش اضطراب و خشم در نوجوانان سنین راهنمائی میشود. میانگین نمرات اضطراب حالت، اضطراب صفت، خشم حالت، خشم صفت، افسردگی و خشم ابراز شده قبل از مداخله به ترتیب ، ۴۱، ۱۷/۴۳، ۶۷/۱۳، ۳۳/۲۱،۱۷/۵۴ و ۳۳/۳۰ گزارش شد . این نمرات پس از دریافت مداخله به ۳۰، ۶۷/۳۱، ۸۳/۱۱، ۵۰/۱۸، ۱۷/۵۰، ۱۷/۲۸ کاهش داشتند. در بررسی پیگیرانه ۳ ماه پس از دریافت برنامه، نیز میانگین نمرات این متغیرها به ترتیب ۴۰/۳۲، ۲۰/۳۱، ۲۰/۱۱، ۶۰/۱۸، ۸۰/۴۹ و ۴۰/۳۰ بودند. در برخی موارد در مطالعات پیگیری، متغیرها نسبت به پسآزمون کاهش و در برخی موارد افزایش داشتند با این حال نسبت به مرحله قبل از مداخله همچنان کاهش را نشان میدهند (۸۴). متغیرهای مذکور در مطالعه هاینز در واقع واکنش عاطفی به استرس بوده است که پس از مداخله کاهش قابل توجهی را نشان میدهند و این نتیجه همسو با یافتههای مطالعه ما میباشد.
نتیجه مطالعه اسمیت و همکاران ۲۰۱۲ نشان داد که جویدن آدامس به اندازه ۴۰ تکه طی دوره دو هفتهای باعث کاهش واکنش هیجانی به استرس شده است. میزان اضطراب و افسردگی در گروه آزمون پس از مداخله ۸۸/۶ و ۰۳/۳ بود در حالی که در گروه کنترل این متغیرها با میزانهای ۸۴/۶ و ۶۴/۸ گزارش گردید(۸۵). که این یافته با نتیجه پژوهش ما همسو میباشد.
نوریان وهمکاران ۱۳۹۰ نیز نشان داد که آموزش مولفههای هوش هیجانی باعث کاهش استرس و اضطراب موقعیتی و صفتی در پزشکان و پرستاران شاغل در بخشهای مراقبتهای ویژه میشود.میانگین اضطراب موقعیتی گروه مداخله قبل از آموزش ۲۲/۴۵ بود که پس از اجرای آموزش مولفه های هوش هیجانی به ۴۷/۴۰ کاهش یافت. این در حالی است که میانگین امتیاز اضطراب موقعیتی گروه کنترل قبل از مداخله ۷۷/۴۶ بود که در پس آزمون ۰۵/۴۷ افزایش یافت. میانگین امتیاز اضطراب صفتی گروه مداخله قبل از آموزش ۰۳/۴۰ بود که پس از اجرای آموزش به ۲۳/۳۶ کاهش یافت، در حالی که میانگین امتیاز اضطراب صفتی گروه شاهد قبل از مداخله ۲۱/۴۰ بود که در پسآزمون به ۹۵/۴۰ افزایش یافت(۷۴). نتیجه کار نوریان و همکاران موید یافتههای پژوهش ما میباشد.
مطالعه نقدی و همکاران (۱۳۸۹) نیز نشان داد که آموزش هوش هیجانی بر واکنشهای هیجانی ( پرخاشگری) دانشآموزان پسر سال اول دبیرستان موثر است. میانگین نمره پرخاشگری فیزیکی، کلامی، خشم و خصومت در پسران گروه آزمون قبل از
مداخله ۷۳/۳۱، ۶۷/۱۶، ۲۷/۲۳ و ۶۰/۲۷ بود که پس از مداخله به ۸۰/۲۶، ۵۳/۱۴، ۸۷/۱۸ و ۰۷/۲۰ کاهش یافتند. این در حالی است که میانگین نمرات پسران گروه کنترل در متغیرهای مذکور قبل از مداخله به ترتیب ۱۳/۳۲، ۲۷/۱۶، ۶۷/۲۲ و ۴/۲۶ بود که در پسآزمون به ۸۰/۳۰، ۳۳/۱۷، ۹۳/۲۲ و ۶۰/۲۳ تغییر یافتند. در تمامی موارد مذکر به جز پرخاشگری کلامی شاهد افزایش میانگینها در گروه کنترل هستیم(۸۶). از آنجا که پرخاشگری به عنوان واکنشی رفتاری محسوب میگردد لذا یافته مطالعه نقدی موید نتیجه پژوهش ما مبنی بر موثر بودن آموزش هوش هیجانی بر واکنش رفتاری میباشد.
در مطالعه پاشایی و همکاران (۱۳۸۸)، آراندا (۲۰۰۸)، افتخار صعادی و همکاران (۱۳۸۸)، سلطانی و همکاران (۱۳۸۹)، کاپرووایز (۱۳۸۸)، شهنی ییلاق و همکاران (۱۳۸۶)، کوهن (۲۰۰۶)، نوریان و همکاران (۱۳۹۰) نیز یافتهها نشان داد که انواع مداخلات اعم از آموزش هوش هیجانی، آرامسازی عضلانی، آموزش مقابله با هیجانها، بر میزان اضطراب و سازگاری افراد موثر است (۶۶،۶۷،۶۸،۷۰،۷۱،۷۲، ۷۳و ۷۴)که تمامی مطالعات در راستای هدف شماره ۷ مطالعه ما میباشند.
مطالعات توصیفی نیز به وجود ارتباط استرس و واکنشهای عاطفی صحه گذارده اند از جمله مطالعه سارافینو نشان داد که بین نشانههای فشار روانی و برانگیختگی هیجانی رابطه وجود دارد(۱۲). مطالعه فیرر و اندروز (۲۰۰۹) نیز نشان داد که بین استرس و افسردگی ارتباط وجود دارد که از لحاظ آماری معنی دار بود (۰۱/۰>P) و میتوان از متغیر استرس مرتبط با مدرسه به عنوان فاکتور پیش بینیکننده میزان افسردگی دانشآموز بهره برد(۸۷). مطالعه سایوواگانت (۲۰۱۰) نیز نشان داد که استرس زندگی با نشانههای روان مرتبطاند و نیز هوش هیجانی بالا با نشانههای خاص روانی مانند اضطراب و ترس و ترس اضطرابی که همگی از علائم عاطفی به استرس هستند ارتباط دارد(۸۸). مطالعه آگولا (۲۰۰۹) نیز نشان داد که ۸۸ درصد دانشجویان مقطع لیسانس مبتلا به اضطراب و عصبیت و مشکلات گوارشیاند(۱۱).
تمامی مطالعات حاکی از وجود ارتباط بین استرس و نشانههای عاطفی هستند بنابراین در صرت تغییر در میزان استرس تجربه شده میتوان از شدت و تعداد واکنشهای هیجانی به آن نیز کاست. هر روشی که چنین قابلیتی ایجاد نمایند ما را به این هدف خواهد رساند. در پژوهش حاضر دستیابی به این مطلب با برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی محقق گردید به طوری که پس از اجرای برنامه آموزشی، میزان واکنشهای هیجانی نیز کاهش یافته بود.
در راستای هدف شماره ۸ تعیین تاثیر برنامه آموزشی مهارتهای هوش هیجانی بر واکنشهای رفتاری به استرس در دختران نوجوان مورد مطالعهیافته های جدول(۲۵-۴) حاکی از وجود تفاوت در گروه ها از لحاظ متغیر مذکور میباشد. میانگین نمرات واکنش رفتاری به استرس تحصیلی در گروه مداخله و کنترل کاهش داشته است. میانگین نمرات واکنش رفتاری به استرس در گروه مداخله قبل از دریافت برنامه آموزشی۰۲۰/۱۴ بوده است، پس از برگزاری جلسات آموزشی این میزان به ۲۰۰/۱۲ کاهش یافته که معنیدار گزارش شد ( ۰۰۰۱/۰>p). در حالی که میانگین نمرات این بعد در گروه کنترل قبل
از مداخله ۵۶۰/۱۲ میباشد و بعد از مداخله به ۶۰۰/۱۱ کاهش یافته است و این کاهش معنیدار بود (۰۴۱/۰=p). در هر دو گروه بعد از اجرای پسآزمون واکنشهای رفتاری به استرس کاهش داشته است که البته در گروه دریافت کننده برنامه آموزشی این کاهش چشمگیرتر بوده است. علت کاهش واکنش رفتاری در گروه کنترل میتواند بدلیل بروز موقعیتهای متفاوت برای آنان بوده باشد که با واکنشهای دیگری غیر از واکنش رفتاری به آن موقعیت استرسزا عکسالعمل نشان دادهاند. از طرفی تفاوتهای شخصیتی، سبکهای رفتاری و روشهای مقابلهای دانشآموزان نیز میتواند در مواجهه با استرس موثر باشد.
در مقایسه بین دو گروه در مقایسه نمرات پسآزمون دو گروه با هم، تفاوت آماری معنیدار دیده نشد (۴۸۳/۰>P). این علت عدم تفاوت ممکن است در نتیجه این مسئله باشد که چون در هر دو گروه کاهش میانگینها را پس از مداخله داشتهایم، تفاوت بروز کرده از لحاظ آماری معنیدار نیست.
در پژوهش اصانلو و همکاران ۱۳۸۷ که به بررسی تاثیر برنامه آموزش مدیریت هوش هیجانی بر نشانگان استرس مادران کودکان کمتوان ذهنی پرداخته بود، نتایج آن نشان داد که این برنامه مداخلهای برمیزان نشانگان رفتاری استرس در مادران موثر نبوده است. میزان نشانگان رفتاری استرس در گروه آزمایش پس از مداخله کاهش داشته است اما این سیر نزولی از لحاظ آماری معنیدار نیست (۰۵۹/۰=p)(75). این یافته با نتیجه مطالعه ما همسو نمیباشد. دلیل تفاوت در این یافته میتواند به این خاطر باشد که واحدهای پژوهش در مطالعه ما دختران نوجوان بودهاند در حالی که در پژوهش اصانلو و همکارانش واحدها، مادران کودکان کمتوان ذهنی هستند. در سنین مختلف واکنشها به موقعیتهای استرسزا متفاوت است ضمن اینکه افراد با مکانیسمهای متفاوت و سبکهای سازگاری مختلف با استرس مواجه میشوند. از طرفی نوع استرس تجربه شده در دو مطالعه نیز یکسان نیست. در مطالعه ما متغیر وابسته استرس تحصیلی است در حالی که در پژوهش اصانلو و همکارانش نوع استرس تجربه شده مادران متفاوت بوده در نتیجه واکنش به آن هم متفاوت است. میزان درک و دریافت و نحوه بکارگیری مهارتهای آموزش داده شده به واحدهای پژوهش نیز در نتیجه مطالعه موثر میباشد که منشا گرفته از سن، سطح سواد و توانایی واحدها در استفاده از مهارتهای هوش هیجانی تاثیرگذار هستند.
در مطالعه سپهریان (۱۳۸۶) باعنوان “تاثیر آموزش مهارتهای هوش هیجانی بر شیوههای مقابله با فشار روانی در نوجوانان شهر ارومیه” یافتهها حاکی از موثر بودن آموزش ارائه شده داشت و بدین صورت که میزان استفاده از مکانیسمهای سازگاری مسالهمدار در گروه پسران دریافت کننده مداخله، پس از اجرای آموزش بیشتر بوده است. در گروه دختران دریافت کننده
مداخله نیز در مکانیسمهای سازگاری اجتنابی و هیجانمدار نیز بهبودی مشاهده شده است به نحوی که دختران پس از دریافت آموزش نمره بیشتری در مقایسه با دختران گروه کنترل در بعد مسالهمداری کسب کردند(۵۶). از آنجا که مکانیسمهای سازگاری با استرس در طبقهبندی واکنش رفتاری به استرس قرار میگیرند لذا میتوان نتیجه گرفت که مطالعه سپهریان با یافته مطالعه ما همسو میباشد.
یوسف و همکاران (۲۰۱۱) در مطالعه خود با عنوان ” میزان شیوع استرس، استرسورها و مکانیسمهای دفاعی در میان دانشآموزان دبیرستانی ئر مدارس دو شهر مالزی” به این نتیجه رسیدندکه دانشآموزانی که استرس دارند تمایل بیشتری به استفاده از مکانیسمهای دفاعی منفی، انکار، ملامت و سرزنش خود و رفتارهای بی قید و بندانه دارند(۸).
مطالعه پیکارسکا (۲۰۰۰) که در آن به بررسی استرس مدرسه، رفتارهای مهم معلمان و مکانیسمهای سازگاری کودکان پرداخته بود نشان داد که ۴/۶۹ درصد کودکان در مواجهه با استرس با روشهای غیرسازنده با آن مقابله مینمایند. از جمله این روشها صدمه به خود، تلاش برای خودکشی، خشونت علیه معلم، والدین و همکلاسیها، اجتناب و فرار از خانه و مدرسه بودند. تمامی این مکانیسمها در دستهبندی واکنش رفتاری به استرس قرار میگیرند (۸۹).
مطالعه سیاروجی (۲۰۰۲) نیز نشان داد که تمایل به خودکشی در کنار افسردگی و ناامیدی با میزان استرس تجربه شده فرد در ارتباط است(۹۰).
مطالعه هویزاوی و عنایتی (۱۳۸۸)، اسماعیلی و همکاران (۱۳۸۶) نیز نشان داد که آموزش مولفههای هوش هیجانی و مهارتهای مقابله با هیجانها بر شیوههای رویارویی با استرس در دانشآموزان، پرخاشگری موثر میباشد (۱۴، ۷۸) .