در حالیکه اقلیم و آب و هوا در قلمرو جو و فضای فوق بستر سطح زمین معنا پیدا می کند و آب و هوا از متغیرهای مختلف درجه حرارت ، نم و رطوبت ، جریان هوا و باد ، ریزشهای جوی و.. تشکیل می شود ترکیب متغیرهای مزبور شرایط گوناگونی برای زندگی انسانها فراهم می کند و الگوهای اقلیمی تولید کننده فرصتها و محدودیتهایی برای زندگی انسانها و فعالیتهای اقتصادی ، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می باشد. (کشور دوست، ۱۳۸۹ : ۹)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
آب و هوا بر توزیع جمعیت تاثیر دارد اگر چه مردم می توانند در مکان های سرد و خشک زندگی کنند، این نواحی تراکم کمی را پوشش می دهند، چون غذا و آب کافی وجود ندارد. به عبارت دیگر تراکم زیاد جمعیت در جایی ایجاد می شود که رطوبت و گرمای کافی برای زندگی یک سال یک یا دو گروه انسانی وجود داشته باشد. .( احمدی پور ، ۱۳۹۰ :۱۴۸)
۴-۳-۲منابع آب
آب محور اساسی حیات انسان است آب مطلوب انسانها برای آشامیدن ،کشاورزی ، صنعت ، خدمات بهداشت و.. است. هرچند دو سوم از فضای سطح زمین را آب فرا گرفته است اما آب قابل استفاده برای نیازهای انسان آب شیرین است که درصد بسیار کمی از سطح آبها را شامل می شود و به دلیل افزایش جمعیت ، تغییر الگوی زیست و زندگی ، توسعه بهداشت ، توسعه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی نیاز به آب شیرین دائما درحال افزایش می باشد و دائما انسانها دچار کمبود آب می شوند. (کشور دوست،۱۳۸۹: ۹)
۴-۲فضای جغرافیایی
فضای جغرافیایی، بازتابی از آگاهیهای اساسی انسان از جهان، تجربیات او از زندگی و وابستگیهای ارادی او با محیط خود می باشد. فضای جغرافیایی، فضای منحصر به فرد برای فرهنگ خاص می باشد. در واقع فضای انسان زده است که تجربیات فرهنگهای خاصی را از زندگی به نمایش می گذارد(حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۹: ۸۱).هر فضای جغرافیایی، ضمن منحصر به فرد بودن، نام خود را دارد، مثل ناحیه مدیترانه، کپنهاک، لندن، صحرا و… فضای جغرافیایی، با تصمیمات انسانی، فردی یا جمعی، اختیاری یا اجباری، آگاهانه یا ناآگاهانه، به طور مرتب تغییر می یابد. اگر بخواهیم پدیده های فضای جغرافیایی را عمیقا مطالعه کنیم، لازم است عوامل و سازمانهای تصمیم گیرنده ای را که این پدیده های فضایی را سامان داده اند بشناسیم و با هدفهای آنها آشنا شویم. این عوامل و تصمیم گیرندگان عبارتند از: نظامهای حکومتی، سازمانهای دولتی، سازمانهای برنامه ریزی، صاحبان صنایع، زمین داران و … در سطوح پایین تر، افرادی که فضای جغرافیایی را جهت زندگی خود انتخاب کرده اند. بدین سان فضای جغرافیایی در بستر محیط طبیعی، در سیر زمان، در گذشته و حال و با تصمیم گیری انسانی عینیت می یابد. (شکوئی، ۱۳۸۲: ۳۰۰-۲۸۶)فضای جغرافیایی از عرصه ای سه بعدی و دارای هویت، ساختار، سیستم ها و مرزهای مشخص، و همچنین دارای مقیاس های مختلف و چشم اندازی پویا و دینامیک، که قلمرو زندگی، تحرک، احساس، آرمان و فعالیت انسان ها را تشکیل شده است(حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۹: ۸۲).
بر این اساس فضای جغرافیایی دارای ویژگی هایی بدین شرح است:
هر فضای جغرافیایی دارای مکان و موقعیت، طول و عرض و ارتفاع، محدوده و مرزهای خاص و مشخص است.
هر فضای جغرافیایی براساس عناصر و خصیصه های ساختاری یا کارکردی- و یا ترکیبی از آنها- دارای هویت ویژه است و از سایر فضاها متمایز می شود.
یکی از ارکان اساسی فضای جغرافیایی، جمعیت انسانی است که از آن به عنوان زیستگاه خود استفاده می کند و با عناصر ساختاری آن کنش متقابل دارد.
فضای جغرافیایی دارای عناصر ساختاری است که به طور منطقی با یکدیگر جفت و جور می شوند و فضا از ترکیب آنها آمایش و انتظام می یابد، و در واقع به مثابه جسم و کالبد فضا عمل می کند.
فضای جغرافیایی دارای شبکه ای از سیستم هاست که جریان داده و ستانده را بین عناصر ساختاری (روابط درون سیستمی) و نیز با سایر فضاها (روابط برون سیستمی) تسهیل می کند و به همراه جمعیت به مثابه روح فضا عمل می کند.(حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۸: ۱۲۷ ).
۵-۲جغرافیا و سیاست
برای شناخت سیاست در یک سرزمین ناچاریم دستهای از واقعیتهای جغرافیایی مربوط به آن سرزمین را که میتوانند بر مسائل سیاسی تأثیر نهند و یا عملاً تأثیر مینهند مورد توجه قرار دهیم. به عبارت دیگر، شناخت جغرافیا یکی از پایههای شناخت سیاست در یک سرزمین است. در عین حال برای شناخت دقیق مسایل و جریانهای سیاسی در یک سرزمین به جز توجه به واقعیتهای جغرافیایی باید به عوامل فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، روانشناختی، حقوقی و سیاسی و نظریههای علم سیاست نیز توجه کنیم. توجه به این مسائل در بسیاری از موارد اهمیتی بالاتر دارد و صرف توجه به عوامل جغرافیایی نمیتواند گرهی از حقایق علمی باز نماید.. (www.geo-hadadpour.blogfa.com)جغرافیا دانشی است کهن و از علوم پایه به شمار می آید که پیشینه تاریخی مطالعاتش به پیدایش تاریخ نوشته شده تمدن بشری باز می گردد،حال آنکه شاخه سیاسی آن به دانشی کاملا نوین است که همراه با پیدایش مفهوم ملت و حکومت ملتی در قرن نوزدهم پدید آمد.(مجتهدزاده،۱۹:۱۳۸۶) سیاست عبارت است از هرنوع تدبیر و تلاش و فعالیت تعمق و تفکر به اقدام فردی و جمعی در جهت کسب قدرت و به عهده گرفتن اداره امور کشور به نحوی که جامعه و افراد آن در مسیر تحقق آمال و خواسته های خویش قرار گیرند.(مدنی،۱۳:۱۳۷۲)تا قرون وسطای اروپایی،سیاست در خدمت دین بود و بخشی از آن شمرده می شد.به گفته دیگر تا قرن هجدهم،سیاست در خدمت ایدئولوژی انسان بود.با پدیدآمدن مفاهیمی چون “ملت"،"حکومت ملی"،"اقتصاد جهانی” و"روابط بین الملل” در دوران مدر،سیاست رفته رفته در خدمت اقتصاد و رسیدن به اهداف اقتصادی قرار گرفت.در دوران پست مدرن که فروپاشی نظام دو قطبی در جهان آغاز شد ،زیر بنای شکل گرفته نظام جهانی بر اساس تفاوت ایدئولوژیک"شرق” و"غرب” دگرگون شده و بتا جهانی شدن اقتصاد بازارآزاد،نظام جهانی جنبه ای اقتصادی پیداکرد.بدین ترتیب نقش سیاست در خدمت اقتصاد،ژرفتر از گذشته شده و سیاست در رابطه با جغرافیا دوران کاملا تازه ای را در مطالعات علمی منطقه ای و جهانی بشر آغار کرده است.( مجتهدزاده،۲۰:۱۳۸۶) سیاست به عنوان مهم ترین فعالیت نوع بشر و متأثر از ایدئولوژی های گوناگون، تأثیرات عمیقی را بر فضای جغرافیایی به جا می گذارد. و عبارت است از: مفاهیم و نهادهای سیاسی، بازیگران، فرآیندها و مکانیسم های تصمیم ساز که بر پایه یک نظام ارزشی پدید آمده و با پشتیبانی عامل قدرت و جوهر حاکمیت مستتر در آن، بر فضای جغرافیایی تأثیر گذاشته و از آن تأثیر می پذیرد. در واقع سیاست به منزله یک نوع تصمیم گیری می باشد که به وسیله قدرت مشروع حمایت، تنظیم، تصویب و اجرا می شود؛ در این پروسه به سه دسته عوامل مانند بازیگران، فرایند ها، و مستندات سیاسی تأثیرات عمیقی را بر فضای جغرافیایی می گذارند(حافظ نیا و دیگران، ۱۳۸۹: ۷۴).
۶-۲جغرافیای سیاسی
جغرافیای سیاسی در معنای عام، به بررسی این موضوع میپردازد که چگونه علوم سیاسی به وسیله جغرافیا گسترش مییابد. در ابتدا، جغرافیای سیاسی، تأثیر ویژگیهای طبیعی زمین، پراکندگی قارهها، اقیانوسها، رشته کوهها و رودخانهها برجایی که انسانها به واحدهای سیاسی نظیرامپراطوریها و کشورها تقسیم کرده بودند و همچنین رقابتی که میان این واحدها برای کسب قدرت و برتری وجود داشت را مطالعه میکرد. اما امروزه، این مفهوم به طور قابل ملاحظهای تغییر کرده است. جغرافیای سیاسی بر اساس تأثیر گذاری طبیعت بر تصمیم گیری انسانها و اثر تصمیم گیری آن ها بر محیط طبیعی مورد مطالعه میباشد. بنابراین جغرافیای سیاسی، یک مجموعه از ایدههای فلسفی و سیاسی درباره رابطه جغرافیای با سیاست و بالعکس میباشد که از مطالعات جامعهشناسی، انسان شناسی و بررسیهای نژادی و روابط بینالملل و حتی در بعضی مواقع از علم حقوق نیز بهره میگیرد (زینالعابدین ،۱۳۸۶، ۹ )در جغرافیای سیاسی هدف مطالعهی جغرافیایی است و منظور از آن بررسی جغرافیایی یک واحد متشکل سیاسی است که در این راه ارتباط بین پدیدههای جغرافیایی اعم از طبیعی، اقتصادی، سیاسی و انسانی مورد بررسی قرار میگیرد. از این رو، جغرافیای سیاسی بیشتر به تصمیمات و فرآیندهایی که الگو های جغرافیایی را تغییر میدهد نظر دارد. (زین العابدین ،۱۳۸۹، ۱۱۶)
۱-۶-۲ماهیت و قلمرو جغرافیای سیاسی
ظهور جغرافیای سیاسی به صورت یک شاخه منسجم جغرافیای انسانی از پدیده های قرن بیستم است.جغرافیای سیاسی به عنوان شاخه ای از جغرافیای انسانی طی دو دهه اخیر با توجه به مکتب های جدید فکری و بهره گیری از روش های علمی جایگاهی مهم در میان علوم اجتماعی یافته است.کمک جغرافیدانان سیاسی به پیشبرد مطالعات علوم اجتماعی ،به ویژه رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل،از دو جهت قابل توجه است:یکی با بررسی تاثیرات عوامل متغییر فضایی،نظیر مکان،موقعیت،چهره زمین،فرهنگ و شیوه های فرهنگی و ادراک و تصمیم گیری بر استقرار حکومت ها و روابط میان آنها و دیگری با بررسی نحوه اثر گذاری عوامل سیاسی،نظیر قدرت،قلمرو خواهی ،ترس و درگیری بر محیط زیست و چشم انداز جغرافیایی.فراتر از آن جغرافیدانان مطالعات خود را در مقیاس های مختلف محلی،ملی و جهانی انجام می دهند.(میرحیدر،۳:۱۳۸۵)
امروزه طبق آخرین تعریف، نقش ویژه جغرافیای سیاسی تحلیل فضایی پدیدههای سیاسی و شناسایی فرایندهای سیاسی است. هارتشورن در سال ۱۹۵۴ اولین تعریف منسجم زیر را که اغلب جغرافیدانان آن را پذیرفتند، ارائه داد. «جغرافیای سیاسی، تفاوتها و تشابهات سیاسی منطقه ای و ارتباط آنها را با سایر تفاوتها و تشابهات جغرافیایی بررسی میکند». با توسعه جغرافیای سیستماتیک و تئوریک نیاز به یک تعریف جدید احساس میشد.در اواخر دهه شصت ارائه و تعریف تغییرات دیدگاهی، این علم را پدیدار ساخت. جکسون کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی پدیدههای سیاسی در جایگاه منطقهای آنها تعریف کرد، در حالی که آکادمی ملی علوم در کمیته ویژه جغرافیا مصالحهای میان دیدگاهها ایجاد کرده و کار اساسی جغرافیای سیاسی را بررسی کنش متقابل منطقه جغرافیایی و فرایند سیاسی دانست. دو تن از جغرافیدانان به نامهای کوهن و رزنتال با بهره گرفتن از متدولوژی جدید الگویی طرح کردند که نقش سیاسی انسان در جامعه و ارتباط آن با سرزمین و نتایج حاصل از این ارتباط را در تشکیل نظام سیاسی نشان میدهد.در این الگو نقش سیاسی انسان بصورت ایدئولوژی سیاسی، ساختار سیاسی و تصمیمهای اجرایی بروز میکند. فرآیندهای سیاسی از نیروهای اجتماعی بوجود آورنده آنها جدا نیست چون این نیروها به نهادهای سیاسی شکل میدهند و فرایند سیاسی نیز از طریق همین نهادها عمل میکند. بنابراین نظام سیاسی از نیروهای اجتماعی فرایند سیاسی و فضای جغرافیایی مربوط به آن (که با همکنش متقابل دارند) تشکیل میشود. نظام سیاسی نیز طیف وسیعی دارد که دو سر آن را نظامهای کاملاً باز و یا کاملاً بسته تشکیل میدهند. تقریباً تمام نظامها جایی را بین این دو سر افراط و تفریط اشغال میکنند. ارتباط نظام سیاسی با سرزمین مستقیم و گسترده است. نظام باز، چشماندازی بوجود میآورد که محصول وابستگی متقابل است. برای مثال از الگوهای فشرده سکونت، نمادهای بهرهبرداری متمرکز از منابع، توسعه بندرهای ورودی و پیدایش علامتهای بینالمللی میتوان نام برد. در نظام بسته، چون هدف خودکفایی است، چشمانداز بصورت دیگری ظاهر میشود در این نظام الگوهای سکونت به صورت پراکنده ( نه مجتمع ) و بهرهبرداری از منابع بصورت غیر متمرکز و گسترده، نمایان میشوند در این نظام به ایجاد تسهیلات و امکانات رفاهی در مکان مرکزی توجه بیشتری میشود و علامتها و شعارهای ملی، جانشین نمادهای بینالمللی میگردد. بنابراین بر اساس میزان باز و بسته بودن نظام سیاسی، تغییر چشمانداز را میتوان پیشبینی کرد( www.ngdir.ir
جدول۲:پیشینه مطالعات در زمینه جغرافیای سیاسی از نظر جغرافیدانان قدیم
نویسندگان | نظریه |
ارسطو | وی معتقد بود که در یک کشور مستقل ایده آل و نمونه،نسبت بین جمعیت و وسعت قلمرو و کیفیت آنها مهم است؛همچنین برای پایتخت شدن یک شهر،شرایطی لازم است.وی همچنین درباره ترکیب ارتش و نیروی دریایی،چگونگی مرزها و سایر عوامل بحث کرده است و درتمام این بحث ها به ماهیت محیط فیزیکی به ویژه آب و هوا به عنوان یک عال نعیین کننده اشاره دارد. |
استرابو | وی همانند ارسطو به تمایلات شدید ملی گرایانه خود بر این باور بود که میهن او یونان بهترین آب و هوا و در نتیجه بهترین شیوه حکومتی را دارد. |
ابن خلدون | ابن خلدون نظریه معروف خود را درباره قبیله و شهر(دو واحد سیاسی قدرتمند زمان)ارائه داد و به نقش محیطی این واحد ها به عنوان عاملی تعیین کننده اشاره کرد. |
کارل ریتر | ریتر نظریه رشد حکومت را مشابه آنچه که ابن خلدون در پنج قرن پیش از آ ارائه کرده بود مطرح کرد؛بااین تفاوت که آن را قابل قیاس با موجود زنده می دانست.به همین دلیل،نظریه وی را ارگانیسم(موجود زنده)می نامند. |
(میرحیدر،۴:۱۳۸۵)