شوهر ژاله، شمسالدّین بدیع یکی از سران حزب توده و آزادیخواهان بوده است که مجبور به فرار و ترک ایران میشود، و این آغاز شصت سال دوری از وطن ژاله میشود. او به تحصیلات خود در خارج از کشور ادامه داد. «ژاله نه تنها طی ۹ سال اقامت در کشور آذربایجان به تحصیل ادامه داد، بلکه دارای فرزندی شد که او را بیژن نامید. او همه این سالها شعر گفت و “سیمای شیرین در داستان خسرو و شیرین نظامی گنجوی"را موضوع رساله خود انتخاب کرد. مهمتر اینکه به پیشنهاد دانشگاه، اقدام به ترجمه هزاران بیت از اشعار شاعران متقدم، معاصر آذری به زبان فارسی و درقالب اشعار زیبا نمود، که مجموع آنها در حال چاپ است».(همان/ ۵۲)
با آغاز انقلاب، ژاله به ایران برمیگردد، امّا دیری نمیپاید که دوباره ایران را به مقصد انگلیس ترک میکند. «رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران و وقوع انقلاب، ژاله و همسرش را مصمّم به بازگشت به ایران کرد و بالاخره پس از۳۲ سال دوری در سپتامبر ۱۹۸۰/ ۱۳۵۹ روانه ایران شدند. ورود به فرودگاه مهرآباد و دیدن اقوام و آشنایان از جمله حوادثی است که ژاله را سخت تحتتأثیر قرار داد. شرایط موجود و دوری از فرزندانش، او را به سختی آزار میداد، از این رو در فوریه ۱۳۶۱/۱۹۸۲ بار دیگر عزم سفر کرد و ایران را به سوی انگلیس ترک کرد.» (همان/ ۵۶-۵۵)
خارج شدن ژاله از ایران پیش از اینکه به خاطر دلتنگی ژاله برای فرزندانش باشد، میتواند به دلایل سیاسی و اینکه شرایط ایران در سال ۵۹ و ۶۰ باشد که هنوز ایران به سامان نشده بود و با روحیات ژاله هم سازگار نبود. در بسیاری از سایتها و مقالاتی که در مورد ژاله مراجعه کردم خارج شدن ژاله از ایران را بعد از اینکه در سال ۵۹ به ایران وارد میشود را به دلایل سیاسی دانستهاند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ژاله چندی بعد از مرگ همسرش خود نیز به بیماری سرطان مبتلا میشود و ظاهراً مدتها بیماری خود را از اطرافیان پنهان میکرده است. «وقتی ژاله راهی بیمارستان شد بیماری او سابقهای حداقل چهار ساله داشت، امّا او چنان رفتار کرده بود که هیچکس متوجه نشده بود. فقط یک سال آخر که بیماری از حد گذشته بود ژاله کمتر دعوتی را میپذیرفت و خیلی از آنها را رد میکرد. ضعف ظاهر و کاهش وزن مفرط او برای همه، سؤال برانگیز بود ».(سلطانی، ۱۳۹۱: ۵۸)
ژاله بر اثر بیماری سرطان در سال ۱۳۸۶ در انگلستان درگذشت، و به وصیت او که در قالب شعر سروده شده بود، عمل شد."مرا بسوزانید و خاکسترم را/ بر آب های رهای دریا بر افشانید / نه در برکه/ نه در رود، که خسته شدم از کرانههای سنگواره/ و از مرزهای مسدود"/( اصفهانی، ۱۳۸۴: ۴۲۴)
در همان سال ۱۳۸۶ که ژاله اصفهانی در لندن زندگی را بدرود میگوید، دوستانش بنیادی به اسم بنیاد ژاله اصفهانی تشکیل میدهند که ظاهراً اهدافش، تنظیم و چاپ کتب و آثار منتشر نشده ژاله، حفظ و نگهداری و در اختیارعموم گذاشتن آثار ژاله اصفهانی است.
ژاله در آغاز اشعارش را به سبک سنتی میسروده است، امّا با آشنا شدن با اشعار نیما به سمت و سوی شعر نو میرود. ژاله خیلی زود خود را در جمع شاعران و نویسندگان میبیند و تا آخر عمر به خاطر این موضوع بر خود میبالد. انتشار اشعار ژاله با فراز و فرودهایی همراه بوده است: «سرودههای نوجوانی او و سپس آثار میانسالی او پس از خروج از ایران در دو نوبت سوزانده شده است. ژاله بخشی از بایگانی خود را پیش از بازگشت به ایران به فرهنگستان ادبیات تاجیکستان به نام “رودکی” فرستاد که شامل آثار چاپ نشدهی او نیز بود، بخش دیگر را همراه نخسه اصلی پایان نامه ی دکتری به زبان فارسی، رسالهای درباره زندگی و آثار ملکالشّعرا بهار، که برگردان روسی آن موجود است، و دوجلد دیوان بهار که حاشیهنویسی کرده بود، با پست سفارشی به ایران فرستاد. در سال ۱۳۶۰ در پستخانه تهران به او گفتند بسته ها به اوین فرستاده شده است که البته هرگز موّفق به بازیابی آنها نشد. در تاجیکستان هفت مجموعه از شعرهای ژاله به خط سیرلیک منتشر شده است که اولی “مادران صلح میخواهند” و دفتر آخر “پیوند” نام دارد. امروز هیچ کدام از آن مجموعه ها، به جز کشتی کبود که به خط فارسی است و در کتاب حاضر(دیوان) آمده است دردست نیست».(اصفهانی، ۱۳۸۳: ۵۵۴)
۴-۲- شعر و آثار ژاله اصفهانی:
۴-۲-۱-ویژگی شعری ژاله اصفهانی:
ژاله در اشعارش به گفته خود سرنوشتش را نگاشته است و هیچگاه نخواسته است سخنآرایی کند. او از غم و شادی که بر خود و دیگران گذشته است، گفته است، به گفته او شعرش سلاحی است که با آن با دشمن برای رسیدن به آمال و آرزوها و اهدافش جنگیده است و حرف دلش را به گوش همه رسانده است و به عنوان فردی آزادیخواه به همه معرفی کرده است و این شعر او بود که او را بر ضد جباران و جلادان زمان شورانده است:
“من هیچگه یک شاعر بزمینبودم/ تا نغمهپردازی کنم/ یا با سخن بازی کنم/ یا دختر اندیشهام را/ در رقص آرم با ترانه/ تا آن که شادی و شگفتی/ آفرینم، شاعرانه/ از کودکی تا یاد دارم/ بودهست شعرم سرگذشتام، سرنوشتام/ غمها و شادیهای خویش و دیگران را/ در دفتر تنهاییام گاهی نوشتام/ بیهیچگونه انتظاری/ من هیچگه باران نبودم/ تا دشتهای تشنه را سیراب سازم/ تا کاروان خسته را آبی ببخشم/ تا گلشن پژمرده را شاداب سازم/ تا ابر را جاری کنم در جویباری/ من شبچراغ روشن دریا نبودم/ تا کشتی گمگشته را آرم به ساحل/ من هیچگه شعری نگفتم/ بیخواهش دل/ شبها که میلیونها ستاره/ تا صبح بالای سرم بود/ شعرم به سوی آسمان بالو پرم بود/ روزان غوغا/ در جنگ جباران و
جلادان دوران/ شعرم سلاح و سنگرم بود/ شعری که باشد سرنوشتم/ پروندهام با این سخن باز ست و بسته/ یک عمر من، از نام گمنامان نوشتم"/(اصفهانی، ۱۳۸۴: ۳۱۱-۳۱۰)
اشعار ژاله اصفهانی یک دست نیست، یعنی همۀ اشعارش در قالب شعر نو یا شعر سنتی مثل غزل یا قصیده و… سروده نشده است بلکه اشعارش هم در قالب شعر سنتی و هم در قالب شعرنو است، هرچند بیشتر اشعارش در قالب شعر نو سروده شده است. ژاله قبل از اینکه با شعر نو آشنا شود در قالب شعر سنتی شعر گفته است و میتوان گفت همۀ اشعار آغازین او در قالب شعر سنتی است و به تقلید از شاعران دیگر پرداخته است، اما وقتی با نیما و شعر نو آشنا شده است به سمت شعر نو رفته است و چون نزد او بیشتر از هرچیز معنا و مضمون شعر و اینکه خواننده سخن او را درک کنند اهمیت داشته است و در قید و بند قافیهپردازی نبوده است.
«شعر ژاله در راستای تکامل شعر نیمایی دوران اخیر قرار دارد و بیآنکه از جهت بیان و زبان شعری خود بغرنج باشد، رنگین، پراحساس و دارای باری از اندیشه های سنجیده است».(اصفهانی، ۱۳۶۰: ۵)
او در اشعارش به همۀ مضامین پرداخته است، یعنی نمیتوان گفت همه اشعارش عاشقانه، غمگین یا شاد است، او گرفتاریها و شادیها وطبیعت و…پرداخته است با شادی مردم شاد بوده است و با دیدن گرفتاری آنها غمگین و گلهمند بوده است اما در آخر بیشتر اشعارش نتیجهگیری پرامید میکند.
«به نظر ژاله دنیای جادویی شعر این توانایی را دارد که در نوسازی نوآفرینی خویش به شاعر یاری برساند. نو، همواره جای کهنه را میگیرد. سلیقه و جهانبینیها با تغییر زمان دگرگون میشوند، در نتیجه بیشتر جوانان، کار سالمندان را نمیپسندند، اما اینکه جامعه بشری در میان نسل امروز و نسل آینده، پایدار و مورد احترام خواهد بود، پایدار و تغییر ناپذیراست».(سلطانی،ص، ۱۳۹۱: ۲۰)
پریچهر سلطانی در کتاب صورخیال در شعر ژاله اصفهانی آورده است: «توازن با جنبه موسیقایی شعر از طریق تکرار نمو مییابد. انواع تکرارها چه آوایی، واژگانی و چه نحوی، چه ناقص و چه کامل همگی در جهت غنیتر ساختن موسیقی شعر به کار میرود. توازن و عامل موسیقایی شعر ژاله اصفهانی نیز حاصل تکرار در این سطوح مختلف است. بنابراین، انواع این تکرار به عروض یا موسیقی بیرونی، قافیه و ردیف یا موسیقی کناری و بدیع لفظی یا موسیقی درونی میانجامد».(همان/ ۲۵)
ژاله با آشنایی شعر نو بیانش تغییر مییابد، «وی کمکم با آشنایی بیشتر با شعرنو، فضای کلی چهارپارهها و نیز زبان و بیانش تغییر یافته و به زبان و بیان شعرنو یا چهارپارههای شعرنو نیمایی نزدیک میشود.» (سلطانی، ۱۳۹۱: ۶۵)
او به همه موضوعات توجّه داشته است و با شجاعت تمام اشعارش را بیان میکند: «ژاله دغدغه های جهانی آن روزگار را در شعرش مطرح میکند و با مسایل زمانی درگیر است، ولی در عین حال همه این دل مشغولیهای جهانی، هیچگاه، دل مشغولیهای خاص، و پرداختن به خویشتن خویش او را رها نمیکند. گاه، حتی از آن چهار چوب هم پا را فراتر گذاشته و خارج از برنامه تحزب و سیاست، از عشق و جوانی فصلی مشبع میپردازد، که البته این شجاعت را باید نتیجه اروپانشینی او دانست، چرا که اگر در چهارچوب تحزب داخلی میماند ای بسا اجازه پرداختن به این را هم نمییافت».(اصفهانی، ۱۳۸۴: ۶۸۸)
مسعود بهنود از جمله کسانی است که از نزدیک با ژاله آشنایی داشته است او درباره شعر ژاله میگوید: «مسعود بهنود: شعر یا حماسی است و برانگیزاننده و دعوت به مبارزه و یا عاشقانه است و از عشق میگوید، مانند سعدی در اوجش. اما ژاله میخواست هم عشق بورزد، هم مبارزه بخواهد و هم امید ببخشد، مگر میشود؟» (سلطانی، ۱۳۹۱: ۱۱۳)
صراحت ژاله اصفهانی در اشعارش بیانگر زندگی او در اروپاه، و تأثیرپذیری از زندگی در آنجا ناشی میشود، «در محیط آزادتر مهاجرت، ژاله به آن سمبولیسم و نمادگرایی پیچیدهای پناه نبرد که شاعران درونی کشور، ناگزیر بدان پناهنده شدند. از این جهت شعر ژاله روشنی و صراحت خود را بیشتر حفظ میکند. محال است شاعری از زیج دوران خویش به جهان ننگرد».(اصفهانی، ۱۳۶۰: ۶)
مصطفی شفافی در توضیحاتی که در مورد شعر ژاله در کتاب مجموعه اشعار ژاله اصفهانی داشته است، میگوید: «شکل شعر ژاله وابسته به مکتب سخن است، ژاله از آن دسته شعرهای پر رمز و راز همراه با تعقیدات لفظی و معنایی نیست. تعقید همیشه نازیبا نیست البته اگر به تکلف نزدیک نشود».(اصفهانی، ۱۳۸۴: ۶۸۳)
ژاله اصفهانی شاعری است که فقط گوینده شعر نیست بلکه با تحقیقات شعری به شعر خدمت میکند: «برای نمونه پنجاه سال پیش مسأله شعرنو چیست یا شعر نو در ایران، افغانستان و تاجیکستان را مورد بررسی قرار داد که با مخالفتهای روبهرو شد و آن رساله به چاپ نرسید برخی از آن آثار موجود است که بر اثر گذشت زمان تازگی خود را از دست دادهاند».(اصفهانی، ۱۳۸۳: ۵۵۵)
مصطفی شفافی همچنین درباره اشعار ژاله میگوید: «ژاله در شعر، مقام گزارشگری را دارد که خبری تازه به او رسیده و میخواهد آن را به مخاطبانش برساند و سعی میکند حتی از اغراق هم بپرهیزد، شاید میپندارد اغراق از بار رئالیستیکی، و واقعگرایی کلامش کم کند این را هم باید نتیجه غوطهوری درازمدت شاعر در جهان رئالیسم سوسیالیتیک دانست که این نوع نگرش از حوزه قصه فراتر رفته به حوزه شعر هم کشیده شد».(اصفهانی،۱۳۸۴: ۶۹۲)
شعر ژاله شرحی است از سرگذشت و سرنوشت او در متن جامعهای که در آن روزگار گذرانده است.
او اشعارش را پایبند قافیه نمیکند و بیشتر به معنی اهمیت میدهد تا زیبایی ظاهری شعر، هر چ
ند در جاهایی از اشعارش الفاظی به کار برده است که بیشتر جنبه رمز دارند اما در کل اشعار او ساده و همه فهم است و بیشتر درباره حوادثی است، که در زمان او اتفاق افتاده است. وقتی اشعار او را میخوانیم احساس میکنیم که او همه این حوادث را تجربه کرده است. او از زیباییهای طبیعت زیاد میگوید، طبیعتی که زیباییاش روحیه او را بیشتر تقویت میکند مثال: از گل و درخت؛ بهار و برف و…شاید هم این همه از طبیعت گفتن برای این بوده است که به خواننده هم آن امیدی که در دل دارد انتقال دهد و همیشه اشعارش درباره گرفتاریها نباشد و به اشعارش با طبیعت روحی تازه بخشد.
ژاله آثار بسیاری از خود چه به شعر و چه به نثر به جا گذاشته است.
۴-۳-آثار ادبی ژاله اصفهانی:
۴-۳-۱-آثار منظوم ژاله اصفهانی:
۱-گلهای خودرو، تهران، (۱۳۲۴، ۱۹۴۵)، ناشر چاپ خانه بانک ملّی
گلهای خودرو که وقتی بیست و چهار ساله بود به چاپ رسیده است جز اوّلین اشعار ژاله بوده است که این اشعار چون هنوز با شعر نیمایی آشنا نشده بود در قالب سنتی به تقلید از شاعران پیشین سروده شده است.
۲-زندهرود، مسکو، (۱۳۴۴، ۱۹۶۵)، انتشارات دانش
«زندهرود در مسکو انتشار یافت که مؤلف را در ایران ممنوعالقلم کرد. (اصفهانی، ۱۳۸۴ : ۶۹۷ )
۳—زندهرود، چاپ دوم، تهران، (۱۳۵۸، ۱۹۷۹)
۴- کشتیکبود، تاجیکستان،(۱۳۵۷، ۱۹۷۸)، نشرعرفان
«کشتیکبود با ترجمه “موزی پاولف” چاپ شد. هر خواننده با خواندن آن آرزو میکند که درآینده شعرهایش را این چنین بسراید. چهارپارههای ژاله در این منظومه، نمونه کامل این زبان، بیان و فضاسازی است».(سلطانی، ۱۳۹۱: ۶۷)
۵-نقشجهان، مسکو، (۱۳۵۹، ۱۹۸۰)، نشر پروگرس
۶-اگر هزارقلم داشتم، تهران، (۱۳۶۰، ۱۹۸۱)، انتشارات حیدربابا
«در اشعار این مجموعه سمبولیسم و نمادگرایی پیچیده وجود ندارد و ژاله روشنی و سادگی و صراحت خود را حفظ میکند، گر چه شاید از جهت پرواز و غرابت خیال شاعرانه از برخی نمونه های موّفقتر همکاران خود در کشور گاه عقب ماند اما در آن شرایط که شعر شاعر در موازین"شعر اجتماعی” و “شعر شهروندی"و انقلاب رشد میکرد، باید گفت ژاله بیشتر نغمهسرای روندهای عینی زندگی جامعه بود تا روندهای ذهنی زندگی درونی خویش. بیشتر شعرهای این مجموعه، این جملۀ “بهار” را تداعی میکند که “محال است کسی دارای اخلاق پسندیده از قبیل بیطمعی، حرّیت فکر و عقیده، رحم و عدالت طبیعی، استغنای روحی و امثال اینها نباشد و بتواند شعری بگوید که همهکس آن را خوب بدانند».(سلطانی، ۱۳۹۱: ۶۸)
۷-البرزی بیشکست، لندن، ( ۱۳۶۲، ۱۹۸۳)، نشر ناشناس
«در این مجموعه شاهد شعرهای پخته و پرداختهای از ژاله هستیم که از لحاظ حالت، فضا، بیان و شگردهای شعری، ما را در شناخت سیر بینش، دیدگاه و اندیشه شعری وی رهنمون میگرداند. بیشتر اشعاری که در سالهای پس از انقلاب ایران سروده شدهاند با زبانی حماسی به وصف البرز کوه و رشادت هموطنان در جنگ با مهاجمان پرداخته و همچنین با همخوانی عناصر به کارگرفته شده اثری زیبا آفریده شده است».(همان/ ۷۲)
۸-البرز بیشکست، چاپ دوم، نیویورک، (۱۳۶۲، ۱۹۸۳)، نشر فارابی
۹-ای بادشرطه، لندن، (۱۳۶۵، ۱۹۸۶)، مؤلف
۱۰-هر گلی بویی دارد، ترجمه اشعار خارجی به زبان فارسی ، لندن، (۱۳۶۵، ۱۹۸۶)
۱۱-خروشخاموشی، سوئد، (۱۳۷۱، ۱۹۹۲)، نشر باران
«در این اثر ژاله برخلاف دیگر آثارش، واژه های گلایهآمیز و تردید آلود دیده میشود. داشتم انتظار خوشبختی/ سود یک عمر انتظار چه شد؟/ از این غروب غم آور، عجب گرفته دلم/ دلم که این همه شیدا و این قدر تنهاست»/ همان/ ۷۳)
۱۲-سرودجنگل، لندن، (۱۳۷۳، ۱۹۹۴)، چاپ کال پرینت
«آنچه در چند شعر این مجموعه، و مجموعه های دیگر درباره زنان و دختران و از زبان آنان آمده است، بیانگر آن است که با تغییر نگرش و محتوی در شعر نیمایی، خواه ناخواه سیمای زن در عصر معاصر هم تغییر یافت. زنان مورد توجه در شعر معاصر، واقعی هستند و در بطن اجتماع و زندگی حضور دارند و ژاله نیز زن را یک انسان میبیند و او را با تمام توانایی و لیاقت وصف میکند». (سلطانی، ۱۳۹۱: ۷۵)
۱۳-ترنمپرواز، لندن، (۱۳۷۵ ، ۱۹۹۶ )، چاپ پرینتتودی
۱۴-موج در موج، تهران،(۱۳۷۶ ، ۱۹۹۷)، نشرالبرز
۱۵-شکوه شکفتن، آلمان، (۱۳۸۱ ، ۲۰۰۲)، نشر نیما
۱۶-مجموعه اشعارژاله، تهران ، (۱۳۸۴ ، ۲۰۰۵)، انتشارات نگاه
۱۷-انتظار، دوشنبه، (۱۳۵۳ ، ۱۹۷۴)
۱۸-زنده رود، دوشنبه، (۱۳۴۳ ، ۱۹۶۴ )
۱۹-هنگام وفا، دوشنبه، (۱۳۵۳ ، ۱۹۷۴)
۲۰-پیوند، دوشنبه، (۱۳۶۷ ، ۱۹۸۸)
۲۱-پرندگانمهاجر، لندن، (۱۳۸۵، ۲۰۰۶)، انتشارات شیراز
۲۲-گزیده اشعار ژاله اصفهانی در دست انتشار، تهران، (۱۳۸۶ ، ۲۰۰۷)