10- پیامد های محیطی: پیامدهای محیطی به دستاوردهای درونی از قبیل (مشارکت افراد در پیروزی های سازمان، ایجاد فضای امن برای کار و تلاش، کاهش تعارضات بین گروه ها و افراد) و دستاوردهای بیرونی از قبیل (پیش بینی پذیری، اعتمادپذیری و افزایش حرمت اجتماعی) اشاره دارد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
11- رفتارهای اخلاقی: رفتارهای اخلاقی به روابط انسانی مؤثر از قبیل (همدلی، خوشرفتاری، گوش دادن، هم احساسی، پرهیز از طعنه زدن و تحقیر دیگران، پرهیز از استضعاف زیردستان، حفظ آبروی افراد، احترام به دیگران و قدرشناسی به موقع)، خدمتگزاری (نوع دوستی، توانمندسازی، تیم سازی، حفاظت از منافع کارکنان و فراگیران) و مسئولیت پذیری از قبیل (مسئولیت مالی و صیانت از بیت المال، پذیرفتن مسئولیت فعالیت های محیط آموزشی ، پاسخگویی، پیگیری، وظیفه شناسی، تلاش برای موفقیت و عمل به تعهدات) اشاره دارد.
12- عملکرد اخلاقی:عملکرد اخلاقی شامل تصمیم گیری اخلاقی نظیرتصمیمات مشارکتی، درنظرگرفتن رضایت دیگران، پیشگامی در کارها، آینده نگری، تعدیل رفتار زیر دستان و عدالت محوری نظیر رعایت مساوات، میانه روی در کارها، انصاف، پرهیز از حب و بغض شخصی، حضور به موقع در محل کار می باشد.
در نهایت این مقوله های دوازده گانه ی اصلی در قالب ابعاد شش گانه مدل پارادیمی به صورت شرایط علی(2 مقوله)، مقوله اصلی یعنی گرایش وتخلق مدیران آموزشی به اخلاق حرفه ای (2 مقوله) ، راهبرد (2 مقوله)، زمینه(2 مقوله)، شرایط مداخله گر (2 مقوله) و پیامد ها (2 مقوله) جای گرفتند.
یکی از اهداف مهم هر نظریه برخاسته از داده ها، کشف پدیده اصلی وتبیین اجزا وعناصر، شرایط وپیامد ها بر اساس آن پدیده است. در تحقیق حاضر محور اصلی، گرایش و تخلق مدیران آموزشی به اخلاق حر فه ای است که در مر حله کد گذاری انتخابی آشکار وروابط آن بر قرار گردید. در تحلیل مصاحبه ها مفاهیمی نظیر احترام به دیگران،حفظ آبروی افراد،قدر شناسی، خوشرفتاری، گوش دادن آشکار شد که تحت عنوان “روابط انسانی موثر” مقوله بندی گردید.مقوله محوری دیگر از مفاهیمی نظیر نوع دوستی، توانمند سازی، حفاظت از منافع کارکنان وفراگیران،"خدمتگزاری” نام گذاری شد."مسئولیت پذیری ” متشکل از مفاهیمی نظیر پاسخگویی وپیگیری، وظیفه شناسی، مسئولیت مالی و صیانت از بیت المال مقوله محوری دیگری بود که پدیده اصلی را شکل می داد.همچنین “تصمیم گیری اخلاقی"با مفاهیمی نظیر تصمیمات مشارکتی،قدرت تفکر وابتکار عمل،پیشگامی در کارها، در نظر گرفتن رضایت دیگران و"عدالت محوری” با مفاهیمی چون رعایت مساوات، میانه روی در کارها، انصاف وپرهیز از حب و بغض شخصی از دیگر مقوله های محوری در این زمینه بودند. تکرار بررسی های متون مصاحبه های پیاده شده وتوجه دقیق به جملات وایده ها ی بیانگر ارتباط بین مقوله ها، نشان داد که تخلق مدیران آموزشی به اخلاق حرفه ای تحت تاثیر تخصص فردی آنان در این ارتباط شامل دانش اخلاقی فرد و مهارتهای اخلاقی فرد و همچنین نگرشها ی آنان شامل اعتقاد وتعهد به ارزشهای اخلاقی وارزشهای سازمانی است. تخلق به اخلاق حرفه ای مدیران آموزشی با تاثیر پذیری از این شرایط علی، منجر به شکل گیری کنشهایی در سطح خرد شامل راهبردهای آموزشی وپژوهشی وراهبرد های قانونی ودر سطح کلان شامل راهبرد های سازمانی می گردد.به علاوه این کنش ها در بستر ویژگی های فردی مدیران شامل ویژگیهای اعتقادی و ارزشهای اخلاقی فردی،سعه صدر ومتغیرهای روان شناختی و ویژگی های سازمانی (جو وفرهنگ اخلاقی سازمان)، شکل می گیرند وهمزمان از محدودیتهایی نظیر مشکلات فردی ومدیریتی وشرایط محیطی برون سازمانی ودرون سازمانی، تاثیر می پذیرند . در نهایت چنین کنشها و واکنشهایی، ارتقای اخلاقی فردی وپیامد های محیطی به همراه آورده ورشد صفات اخلاقی،ارتقای رفتاری ودستاودهای درونی وبیرونی برای سازمان آموزشی به دنبال دارد.
شکل 5-1 روابط بین مقوله های اصلی در الگوی اخلاق حرفه ای مدیران آموزشی را نشان می دهد. همه پژوهشهادر ادبیات این حوزه به نقش مثبت مدیران برای ایجاد یک فرهنگ اخلاقی در سازمان اذعان دارند. در ارتباط با نقش مدیریت و اثرش روی رفتار اخلاقی و فرایند تصمیم گیری نخست باید توجه داشت توان استدلال گری اخلاقی خود مدیران چگونه و به چه میزان است وتا چه اندازه قدرت ایجاد و درک چشم انداز در رابطه با اخلاق حرفه ای را داراست .این مطلب در نظریه رهبری معنوی لوئیس فرای (2003) که ترکیبی از چشم انداز، ایمان به هدف، نوع دوستی، بقای معنوی و تاکید بر نیازهای معنوی کارکنان در محیط کار می باشد، اشاره شده است. رهبری معنوی دارای ارزشهای اخلاقی عمیق از قبیل استقلال، انصاف، نوع دوستی، مهربانی، صداقت وکمال است (فایرهولم،1994).
عوامل مداخله گر:
محدودیت ها(مسائل فردی و مدیریتی)
شرایط محیطی(برون سازمانی و درون سازمانی)
شرایط علٌی:
تخصص اخلاقی فردی
نگرشها
پیامدها:
ارتقای افراد( رشد صفات اخلاقی و رفتاری)
پیامدهای محیطی
(دستاوردهای اخلاقی درونی و بیرونی)
عوامل زمینه ای:
ویژگیهای فردی( اعتقادی ، اخلاقی، روانشناختی ، سعه صدر )
ویژگیهای سازمانی(جو و فرهنگ اخلاقی سازمان)
راهبردها:
خرد(آموزشی وپژوهشی)
کلان(سازمانی ، قانونی)
مقوله مرکزی:
گرایش وتخلق مدیران آموزشی به اخلاق حرفه ای
شکل5-1-مقوله های اصلی و ارتباط بین آنها در الگوی اخلاق حرفه ای مدیران آموزشی با رویکرد اسلامی – ایرانی
5-2- گزارش کمی(نتایج تحلیل مسیر)
فرضیه اول: تخصص فرد در زمینه اخلاقی بر عملکرد اخلاقی تاثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر نشان داد که ضریب تاثیر تخصص فردی بر عملکرد اخلاقی برابر با 54/. بوده و این ضریب تاثیر در سطح آلفای 01/. معنی دار می باشد. در این پژوهش منظور از تخصص فردی توانایی استدلال و درک و بینش اخلاقی مدیران است. در این پژوهش معیارهای تخصص فردی مدیران مدارس عبارتند از توان استدلال اخلاقی مدیران، خودشناسی، دانایی و حکمت، ایجاد و درک چشم انداز در رابطه با ضوابط اخلاق حرفه ای، تجارب شغلی، تعادل اخلاقی، درک شرایط و اقتضائات مخاطب و برقراری ارتباط بر مبنای آن، برون گرایی،تحمل ابهام، مشاوره با دیگران، ایجاد توازن میان زندگی شخصی و شغلی، خلق انگیزه و موقع شناسی در نظر گرفته شده بود. با درنظر گرفتن این معیارها، تخصص فردی مدیران در محیط های آموزشی یکی از عوامل مهم در بهبود عملکرد اخلاقی آنهاست. بنابراين گزينش و تربيت مديران آموزشي براساس معيارهاي تخصصی لازم و یا حتی آموزشهای مستمر در جهت بهبود مهارت آنان برای تشخیص فعل اخلاقی و غیر اخلاقی عملکرد اخلاقی آنها را بهبود بخشیده و تصمیم گیریهای آنها را در شرایط تضادها و تناقضات اخلاقی اثربخش تر می نماید(یوسف و لوتانز، 2005).
فرضیه دوم: تخصص فردی بر رفتار اخلاقی تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير تخصص فردی بر رفتار اخلاقی (51/0) بود این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معني دار بود. در تبیین این یافته میتوان گفت توان استدلالگری اخلاقی، خودشناسی، دانایی و حکمت، ایجاد و درک چشم انداز در رابطه با ضوابط اخلاق حرفهای، تجارب شغلی، تعادل اخلاقی، درک شرایط و اقتضائات مخاطب و برقراری ارتباط بر مبنای آن، برونگرایی، تحمل ابهام، مشاوره با دیگران، ایجاد توازن میان زندگی شخصی و شغلی و خلق انگیزه باعث افزایش رفتار اخلاقی می شود.
فرضیه سوم: نگرش بر عملکرد اخلاقی تاثیر دارد.
یافته های این فرضیه نشان داد که میزان ضریب تاثیر نگرش بر رفتار اخلاقی برابر با 57/. بوده و این ضریب تاثیر در سطح آلفای 01/. معنی دار می باشد. بنابراین نگرش بر عملکرد اخلاقی تاثیر دارد. همانطور که اشاره شد در این پژوهش نگرش دارای دو بعد اعتقاد و تعهد به ارزش های اخلاقی و اعتقاد و تعهد به ارزش های سازمانی بود.اعتقاد و تعهد به ارزش های اخلاقی شامل دوری از منفعت طلبی، بصیرت، پرهیز از تعصبات، عزت مداری و باور مندی اخلاقی و تعهد به ارزش های سازمانی نیز شامل رعایت مالکیت معنوی، تعالی گرایی و حق گرایی بود. نگرش از سه عنصر شناختى، عاطفى و رفتارى تشکیل مى گردد. در حیطه نگرش اخلاقی باید اشاره کرد که عنصر شناختى به اطلاعات و دانسته هاى فرد در مورد پدیدها و هنجارهای اخلاقی اطلاق مى گردد. بعد عاطفى به احساس یا قضاوت مثبت یا منفى فرد از عملی اخلاقی و یا غیر اخلاقی اشاره دارد. بعد رفتارى آمادگى فرد براى عمل اخلاقی را شامل می شود. داشتن نگرش مثبت لازمه رفتار و در نهایت عملکرد مناسب است(تروینو، 1998). به عبارت دیگر شناخت فرد از افعال و هنجارهای اخلاقی و اطلاعات او در این رابطه احساسات و عواطف او را به صفت ها و رفتارهای اخلاقی تحت تأثیر قرار داده و حالت خوشایند یا ناخوشایند نسبت به این موضوع در او پدید مى آورد. از سوى دیگر احساسات مثبت یا منفى و عواطف خوشایند یا ناخوشایند بر روى شناخت اخلاقی افراد اثر مى گذارد و برداشت هاى متفاوتى در او نسبت به افعال اخلاقی پدید مى آورد. و هر کدام از شناخت ها و احساس ها، آمادگى براى فرد برای رفتار های اخلاقی را تحت تاثیر قرار داده و گرایش فرد به رفتار اخلاقی و در نهایت عملکرد اخلاقی مناسب بهبود پیدا می کند. بنابراین داشتن نگرش مثبت به فعالیت اخلاقی رفتار های اخلاقی را بهبود بخشیده و منجر به عملکرد اخلاقی ارتقاء یافته می شود(جونز، 1991).
فرضیه چهارم: نگرش بر رفتار اخلاقی تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير نگرش بر رفتار اخلاقی (40/0) بود این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معني دار بود. ارزشهای اخلاقی یعنی رعایت اصول معنوی و ارزشهای حاکم بر رفتار شخصی یا گروه، مبنی بر اینکه درست چیست و نادرست کدام است. ارزشهای اخلاقی تعیینگر استانداردهاییاند مبنی بر اینکه از نظر رفتار و تصمیم گیری چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. از سوی دیگر هر کسی ارزشها و باورهای شخصی را با خود به سازمان می آورد. ارزشهای شخصی و استدلالهای اخلاقی که به ارزشها، جامعه عمل می پوشانند و آنها را به کردار تبدیل می کنند، ممکن است بر جنبه های اخلاقی و تصمیماتی که در آن سازمان گرفته می شود اثر بگذارند.
فرضیه پنجم: رفتار اخلاقی بر راهبردهای خرد تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير رفتار اخلاقی بر راهبردهای خرد (33/0) بود این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معنيدار بود. این یافته نشان میدهد که روابط انسانی، خدمتگزاری و مسئولیت پذیری بر راهبردهای آموزشی و پژوهشی و راهبردهای قانونی تأثیر مثبت دارد. بنابر این همدلی، خوشرفتاری، گوش دادن، پرهیز از طعنه زدن و تحقیر دیگران، پرهیز از استضعاف زیردستان، حفظ آبروی افراد، احترام به دیگران، قدرشناسی به موقع، نوع دوستی، توانمندسازی، تیم سازی، حفاظت از منافع کارکنان و فراگیران، مسئولیت مالی و صیانت از بیت المال، پذیرفتن مسئولیت فعالیتهای محیط آموزشی، پاسخگویی، پیگیری، وظیفه شناسی، تلاش برای موفقیت و عمل به تعهدات منجر به افزایش راهبردهای آموزشی و پژوهشی، راهبردهای قانونی و راهبردهای سازمانی است.
مدیریت اخلاق گرا به طرق مختلفی بر راهبردهای سازمان تأثیر می گذارد از جمله الگو و نمونه بودن؛ نحوه تخصیص منابع سازمان؛ معیارهایی که به وسیله آن به استخدام، ترفیع و یا اخراج کارکنان اقدام می کنند؛ و آنچه به آن توجه داشته و آنچه به آن اهمیت و پاداش می دهند.
در رابطه با تأثیر روابط انسانی در سازمان میتوان گفت که در هر سازمانی ارتباط مطلوب زمانی تحقق می یابد که اثر بخش باشد و ارتباط زمانی اثر بخش می شود که اعضا و بویژه مدیران سازمان در انجام وظایفشان مؤثر و موفق باشند و ارتباط را فرایندی بدانند که به وسیله آن همه تلاش می کنند احساسات و ایده هایشان را بیان نموده و متقابلا ً آنها را درک نمایند. برای تحقق ارتباط مؤثر باید موانع و عواملی چون احساس برتری، عقده حقارت، ترس، اضطراب و سلطه جویی را حذف و بر وجود عواملی چون صداقت، رضامندی، لحاظ ارزش ها و اهداف مشترک، پذیرش وجود تنوع عقاید و احساسات با ارزش تاکید نمود. اگر ارتباطات مؤثر باشند توافق ها درک می شوند و درک توافق ها موجب نزدیکی بیشتر آنان می شود و نیز عوامل موجد اختلاف ها روشن میشوند. افراد کم و بیش برای یک دیگر ارزش قایل می شوند و اظهارات خصوصی و عمومی و هنجار های رسمی و غیر رسمی به یکدیگر شباهت بیشتری پیدا می کنند . طبیعی است اگر مدیران تفاهم بدون اجباررا اساس تصمیم گیریهای خودشان قرار دهند و از اختیارات رسمی و غیر رسمی خود به گونه ای استفاده کنند که شکوفایی توانایی انسان را در سازمان تسهیل نمایند این امر آسانتر محقق می شود و در نتیجه بر راهبردهای سازمان تأثیر میگذارند.
مسئولیت پذیری در معنی اصلی آن پاسخگویی مؤثر به انتظارات مطروح در نقشها، وظایف مدنی و شغلی است که این توأم با خویشتنداری و خودتنظیمی است. فرد مسئولیتپذیر کسی است که با در نظر گرفتن هدف های خویش و نیازهای سایرین عمل می کند (چلبی و خرم دل، 1391). فردي كه داراي احساس مسئوليت بالايي است نيازهاي خود را در راه نيازهاي جمع فدا ميكند. اين قبيل افراد پيامدهاي رفتارهاي خود را مي پذيرند و قابل اعتماد و اطمينان هستند. نسبت به ساختار اجتماعي بزرگتر احساس تعهد كرده و درستكار بوده وبه عهد خود وفا ميكنند. طبق ديدگاه گاف افرادي كه داراي مشاغلي هستند كه مستلزم رفتار مسئولانه وتوأم با وظيفه شناسي است، افراد مسئوليت پذيري مي باشند.گاف معتقد است كه فرد مسئول به ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي و مدني پايبند است (مارنات، 1378). بنابر این مسئولیت پذیری از طریق پایبندی به ارزشهای اجتماعی، اخلاقی و مدنی بر راهبردهای خرد تأثیر می گذارد.
فرضیه ششم: عملکرد اخلاقی بر راهبرد کلان تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير عملکرد اخلاقی بر راهبردهای کلان (32/0) است این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معنيدار بود. گرینبرگ (1993) بیان میکند که براي اینکه مدیران اثربخش باشند آنها باید به شیوه عادلانه عمل کنند و مطمئن باشند زیردستانشان، فعالیتهاي آنها را عادلانه تفسیر می کنند. تمایل به تحقیقات عدالت سازمانی در سالهاي اخیر افزایش یافته است، این توجه به عدالت به علت نتایج مهم مرتبط با کار است که با ادراك کارکنان از انصاف و عدالت در محیط کار مرتبط است. سازمان ، نظامی اجتماعی است که حیات و پایداری آن وابسته به وجود پیوندی قوی میان اجزا و عناصر تشکیل دهنده آن است. عدم رعایت عدالت موجب جدایی و دوری این اجزا از یکدیگر می شود و در نهایت رشته های پیوند میان این اجزا را میگسلد. در واقع میتوان گفت که عدالت نقش یک انسجام بخش را ایفا می کند (طاهری عطار، 1387). عدالت محوری مهم است زیرا با فرآیندهای حیاتی سازمانی از قبیل تعهد، رفتار مدنی سازمانی، خشنودی و عملکرد شغلی مرتبط است
فرضیه هفتم: ویژگیهای فردی بر راهبردهای خرد تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير ویژگیهای فردی بر راهبردهای خرد (41/0) است این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معنيدار بود. این یافته نقش ویژگیهای اعتقادی، ارزشهای اخلاقی فردی، سعه صدر و ویژگیهای روانشناختی بر راهبردهای خرد سازمانی را مورد تأکید قرار میدهد. بنابر این ایمان به خداوند متعال، تقوا و پرهیزگاری، تهذیب نفس، اخلاص در کارها، اعتقاد به نظارت الهی، فروتنی، خویشتن داری، پرهیز از دروغ و صداقت داشتن، پرهیز از خشم، شکیبایی، حفظ زبان، الفت و محبت، حسن ظن، پرهیز از تکبر، دفع بدی با خوبی، رفق و مدارا، عذرپذیری، انتقاد پذیری، شایستگی، اعتماد به نفس، معنی داری، خودتعیینی و تأثیر و علاقه مندی به کار بر راهبردهای آموزشی و پژوهشی و راهبردهای قانونی تأثیرگذار است. بنابر این ویژگیهای فردی مدیران آموزشی به عنوان یک عامل زمینه ای منجر به اتخاذ راهبردهایی چون آموزش اخلاق حرفهای، برگزاری کارگاههای آموزشی، مطالعات فردی، آسیب شناسی اخلاقی، تجزیه و تحلیل مسائل اخلاقی، تأمین مالی، نظارت و ارزیابی مستمر و هدفمند، مشوقهای اخلاقی، قانونمندی و انضباط کاری می شود.
فرضیه هشتم: ویژگیهای سازمانی بر راهبردهای خرد تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير ویژگیهای سازمانی بر راهبردهای خرد (32/0) است این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معنيدار بود. این یافته نشان میدهد که جو و فرهنگ اخلاقی سازمانی بر راهبردهای خرد تأثیرگذار است. انديشمندان معتقدند همان طور كه انسان ها داراي شخصيت منحصر به فرد و متمايز از يكديگر هستند سازمان ها نيز به واسطه فرهنگشان داراي شخصيتي منحصر به فرد و جداگانه مي باشند كه اين امر ضرورت شناخت فرهنگ سازمانها را تبيين ميكند. بي گمان بايد پذيرفت انسان فرهنگ را مي آفريند و فرهنگ هم انسان را مي سازد. فرهنگ به انسان ياري ميدهد تا انديشههاي پايدار و ثابتي را بياموزد، بر روش تعامل كاركنان با ديگران تاثير بگذارد و در ادامه اين روند ساختار، نظام ها و فرايند هاي هر سازمان را تحت تاثير قرار دهد. اگر فرهنگ مناسب كاري به خوبي بين مديريت و كاركنان گسترش يافته باشد، به تحكيم تعهد سازماني، ارتقاء اخلاقيات، اعتماد سازمانی، عملكرد كاراتر و عموماً بهرهوري بالاتر منجر ميگردد (هامپتون، 1990). علاوه بر این هستهاصلي فرهنگ سازماني را ارزشهايي تشکيل ميدهندکه اعضاي سازمان همگي باهم درآن مشترك هستند و براساس اين ارزشها، رفتارهاي درون سازماني شکل ميگيرند. بنابر این فرهنگ سازمانی از طریق فراهم کردن شرایط برای روشهای انجام صحیح کار، ارزشها و نمادها بر راهبردهای سازمانی تأثیر می گذارد.
فرضیه نهم: شرایط محیطی بر راهبردهای کلان تاثیر دارد.
یافته های این فرضیه نشان داد که میزان ضریب تاثیر شرایط محیطی بر راهبردهای کلان برابر با 24/. بوده و این ضریب تاثیر در سطح آلفای 01/. معنی دار می باشد. بنابراین شرایط محیطی بر راهبردهای کلان تاثیر دارد. شرایط محیطی در این پژوهش شامل دو مولفه برون سازمانی و درون سازمانی بود. شرایط برون سازمانی شامل رقابت با سایر سازمان ها، تبادل اطلاعات، فناوری های جدید، جذابیت های مادی می باشد و شرایط درون سازمانی نیز شامل منزلت آفرینی، تکریم پیشینیان، امنیت شغلی، آزادی عمل و استقلال در کار می باشد. راهبردهای کلان نیز شامل نگاه سرمایه ای به نیروی انسانی، توجه به مدیران دارای دانش اخلاقی منتهی به رفتار، اهلیت گرایی، ایجاد مراجع ذی صلاح در سازمان برای حل مسائل اخلاقی می باشد.
فرضیه دهم: راهبردهای خرد بر ارتقای افراد تأثیر دارد.
نتایج تحلیل مسیر در رابطه با فرضیه فوق نشان داد که ضريب تأثير راهبردهای خرد بر ارتقای افراد (36/0) است این ضریب در سطح 01/0 مثبت و معنيدار بود. این یافته نشان میدهد که راهبردهای آموزشی و پژوهشی و راهبردهای قانونی بر رشد صفات اخلاقی و ارتقای رفتاری تأثیرگذار است. ارتقای افراد امری لازم و ضروری است تا از یکسو سازمان دچار تعارض نشود و از سوی دیگر با اتخاذ تصمیمات منطقی و خرد مندانه منافع بلند مدت خود را تضمین نماید. مدیران و رهبران سازمان باید به شناخت عوامل پایه ای اخلاق حرفه ای مثل استقلال حرفه ای، خود فهمی حرفه ای، عینیت گرایی، بی طرفی و عدم جانب داری، فراتر رفتن از مفهوم معیشتی و جنبه روانشناختی اخلاق کار همت گمارند تا بتوانند در زمینه سازی و پیاده سازی رفتارهای اخلاقی در محیط کار موفق عمل کنند.در اشاعه و ترویج اخلاق حرفه ای باید شيوه هاي غير مستقيم مانند آموزش هاي حين عمل وآموزش هاي اجتماعي وفرهنگي مورد توجه بيشتري قرار گيرد تا اثر بخشی و کارایی لازم را داشته باشد.