در موردی نیز، ذیل آیه C…وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَه…B[457] روایت ابن عباس را مخالف «توحید» دانسته و مستلزم نسبت دادن جهل به خداوند می داند.[۴۵۸]
در موارد دیگر، به مخالفت روایت، با عصمت نبی علیه السلام اشاره می نماید:
مثلاً، ذیل آیه C…إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ…B[459] از حسن و مجاهد نقل شده که گفته اند: آن پسرى که از سوار شدن بر کشتى تخلف کرد، پسر واقعى نوحعلیه السلام نبوده، بلکه در بستر زناشویى او متولد شده بود، و نوحعلیه السلام خیال مىکرد او واقعاً پسر خودش است، و خبر نداشته که همسرش به ناموس وى خیانت کرده است. خداى تعالى … [ضمن این آیه] آن جناب را متوجه به حقیقت امر نموده است.[۴۶۰] علامه، در نقد این روایات آنها را با معیار «مخالفت با عصمت انبیاعلیهم السلام» رد کرده و می گوید:
« نسبت ننگ به ساحت مقدس انبیاءعلیهم السلام دادن امرى است که ذوق آشناى با کلام خداى تعالى آن را نمىپسندد، بلکه این گونه امور را از ساحت مقدس انبیاء دفع مىکند، و آن حضرات را منزه از امثال این اباطیل مىداند».[۴۶۱]
نمونه دیگر، ذیل آیه Cلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى بُرْهانَ رَبِّه…B[462] می باشد که به روایات بسیاری اشاره می کند که سیوطی آنها را از برخی از صحابیان و تابعان همچون ابن عباس، مجاهد، قتاده، عکرمه و… نقل نموده است که معنای کلی آنها این است که: همسر عزیز فاحشه و گناه را قصد کرد و یوسفعلیه السلام هم همان قصد را کرد، و اگر برهان پروردگار خود را ندیده بود، قطعاً آن گناه را مرتکب شده بود.[۴۶۳]
از حسن بصری نیز، نقل شده که در تفسیر و تبیین CبُرهَانB گفته است:
«برهان این بود که دید همسر عزیز نخست چادرى بر روى چیزى افکند، پرسید چه مىکنى؟ گفت: روى بتم را مىپوشم که مرا به چنین حالتى نبیند، یوسفعلیه السلام گفت: تو از یک سنگ و جماد بىچشم و گوش حیا مىکنى و من از خدایى که مرا مىبیند و از پنهان و آشکارم خبر دارد حیا نکنم؟!»[۴۶۴]
علامه، به شدّت این روایات را مورد نقد قرار داده و آنها را «مخالف مقام عصمت پیامبر» معرفی می کند و خطاب به سیوطی – که کتابش را از این روایات پر کرده – می گوید:
«علاوه بر این که یوسفعلیه السلام، پیغمبر و داراى مقام عصمت الهى بوده و عصمت، او را از هر لغزش و گناهى حفظ مىکرد، آن صفات بزرگى که خداوند براى او آورده و آن اخلاص عبودیتى که در بارهاش اثبات کرده، جاى هیچ تردیدى باقى نمىگذارد که او پاک دامنتر و بلند مرتبهتر از آن بوده که امثال این پلیدی ها را به وى نسبت دهند».[۴۶۵]
همچنین، در تفسیر آیه Cذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ…B[466] نیز، در نقد روایات صحابه و تابعان،[۴۶۷] می گوید: «حاشا بر مقام یوسف صدیقعلیه السلام این که در گفتار Cلَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِB دروغ گفته و آن گاه بعد از طعنه جبرئیل دروغ خود را اصلاح کرده باشد».[۴۶۸]
۳-۱-۲-۳٫ مخالفت با سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)
علامه، ذیل آیات Cوَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَهَ لِلَّه…B[469] به بررسی روایات «حرمت حج تمتع توسط عمر» پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه و آله می پردازد[۴۷۰] که پیش تر در بحث «مخالفت با قرآن» به آن پرداخته شد، و دیدیم که یکی از معیارهای ایشان، در ردّ این روایات، «مخالفت با سنت رسول خداصلی الله علیه و آله» بود.
همچنان که فتوای عمر در مورد آیه Cالطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإِمْساکٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِیحٌ بِإِحْسانٍ…B[471] پیرامون «سه طلاق در یک مجلس» نیز، با همین معیار، مورد نقد قرار می گیرد؛ زیرا روش و سیره آن حضرت، بر خلاف فتوایی است که عمر در مورد حکم حج تمتع و طلاق، داده است.[۴۷۲]
۳-۱-۲-۴٫ مخالفت با آرای اهل بیت(علیهم السلام)
یکی از معیارهای مهم دیگر، در ردّ آرای صحابه و تابعان، مخالفتش با آراء و نظرات اهل بیتعلیهم السلام می باشد که مثال هایی از آن، ذکر می شود:
ذیل آیه Cوَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّه أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ…B[473] روایاتی در تفسیر حال شهدا، پس از شهادت بیان شده است که آنها را «مانند مرغ سبز رنگ» یا «به صورت مرغ سبزرنگ» توصیف نموده است.[۴۷۴]
اما، علامه این روایات را نمی پذیرد و آنها را «مخالف نظر ائمهعلیهم السلام» می داند؛ چرا که امثال آن بر ائمه عرضه شده و آن بزرگواران به انکار آن پرداخته اند و انتساب این سخنان به پیامبرصلی الله علیه و آله را نادرست خوانده اند.[۴۷۵]
نمونه دیگر، ذیل آیه C…وَ ما عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوارِحِ مُکَلِّبِین…B[476] می باشد که روایتی از امام صادقعلیه السلام نقل شده و شخصی از ایشان پیرامون سگ هاى مجوسیان می پرسد که اگر مسلمانى آنها را به شکار روانه کند، و نام خدا را هم هنگام روانه کردن به زبان جاری سازد، آیا شکار چنین سگهایى حلال است؟ حضرت پاسخ مثبت می دهد و علت آن را این گونه بیان می فرماید: «آن سگ، سگ مکلب است و اگر نام خدا بر آن برده شود، اشکالی ندارد».[۴۷۷]
سپس به روایتی از ابن عباس اشاره می کندکه او خوردن شکار سگ یا عقاب یا هر حیوان تعلیم دیده توسط مجوسی را – حتی اگر نام خدا را بر آن برده باشد- حرام اعلام می کند و به Cتُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ…B[478] استدلال می نماید.[۴۷۹]
بر این اساس روایت ابن عباس، به علت مخالفت آشکار با نظر امام صادقعلیه السلام قابل قبول نیست.
نمونه دیگر، ذیل آیه Cوَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبى…B[480] روایتی تفسیری از ابن عباس، نقل شده که او Cذِی القُربَیB را به اقربای رسول خداصلی الله علیه و آله تفسیر نموده بود.[۴۸۱]
اما علامه به روایات ائمهعلیهم السلام[۴۸۲] اشاره می کند که آنان Cذِی القُربَیB را به معنای «امامان از اهل بیتعلیهم السلام» تفسیر کرده اند.[۴۸۳] و بنابراین، تفسیر ابن عباس، با تفسیر اهل بیتعلیهم السلام مخالف است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
همچنین ذیل تفسیر آیه Cوَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَر…B[484] در مورد تفسیر Cالْحَجِّ الْأَکْبَرB روایاتی از طرق اهل سنت[۴۸۵] و شیعه،[۴۸۶] نقل شده که ابن عباس آن را «روز عرفه» دانسته است.
اما، علامه با استشهاد به کلام ائمهعلیهم السلام می گوید: «همه روایات وارده از ائمه اهل بیتعلیهم السلام جز چند روایت شاذ، متفقند بر این که منظور از روز حج اکبر روز عید قربان یعنى دهم ذى الحجه است که آن را روز نحر هم مىنامند».[۴۸۷]
همچنان که در مورد تفاسیر دیگری که از Cالْحَجِّ الْأَکْبَرB بیان شده، می گوید: به دلیل عدم انطباق با روایت نقل شده از امام صادقعلیه السلام،[۴۸۸] قابل قبول نیستند.[۴۸۹]
علامه، ذیل آیه ۴۱ تا ۴۴ سوره ص، به بیان «داستان حضرت ایوبعلیه السلام» به نقل روایتی طولانی[۴۹۰] می پردازد و خاطر نشان می کند که مشابه آن از ابن عباس نقل شده است.[۴۹۱]
در مقام نقد، مطالب ذکر شده در این گونه روایات را مایه نفرت طبع هر انسانی می خواند و گویا از این حیث به آنها اشکال وارد می کند. همچنین به روایاتی دیگر از ائمه اشاره می کند که به شدت این مطلب را انکار نموده اند.[۴۹۲]
بر این اساس، معیار علامه در عدم پذیرش این روایت، ردّ این تفسیر توسط ائمه معصوم علیهم السلام می باشد.[۴۹۳]
۳-۱-۲-۵٫ مخالفت با عقل
پنجمین معیاری که باعث عدم پذیرش قول صحابی و تابعی در تفسیر می شود، ناسازگاری و مخالفت آن با عقل می باشد. نمونه های به کارگیری این معیار توسط علامه در عدم پذیرش تفسیر صحابی یا تابعی فراوان است که آنها را ذکر می کنیم:
نمونه اول، ذیل آیه Cوَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشَّیاطِینَ عَلى مُلْکِ سُلَیْمان…B[494] می باشد که روایات وارد شده از صحابه و تابعان[۴۹۵] پیرامون داستان «مسخ ستاره زهره»، را علاوه بر معیار مخالفت با قرآن، «مخالف با عقل» دانسته و نسبت مسخ به ستاره زهره را، خنده آور تلقی می نماید.[۴۹۶]
همچنین ذیل آیه Cقالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً…B[497] از قتاده و عکرمه[۴۹۸] روایت شده است که شیطان نزد زکریا آمد و او را در مورد بشارتى که شنیده بود به شک انداخت و گفت: اگر این بشارت از ناحیه خداى تعالى بود آهسته به تو مىرساند و آن را پنهان مىکرد، همان طور که تو با خدا آهسته و نهانى سخن گفتى، از این قبیل وسوسهها کرد و کرد تا او را به شک انداخت…
علامه این روایت و امثال آن را «مخالف با عقل» دانسته و آن را رد می کند.[۴۹۹]
نمونه سوم، ذیل آیه Cإِنِّی أُرِید أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَ إِثْمِک…B[500] می باشد که پیش تر نقل شده که از برخی صحابه روایت شده که مراد از آن «اثم قتلى و اثمک» است.[۵۰۱] که علامه، در مقام نقد، در کنار اشاره به معیار مخالفت با لفظ آیه، به دلیل «ناسازگاری با عقل»، آن را غیر قابل قبول می داند.[۵۰۲]
ذیل آیه Cوَ انْظُرْ إِلى إِلهِکَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیْهِ عاکِفاً لَنُحَرِّقَنَّه…B[503] از سدّی روایتی نقل شده:
«پس آن [گوساله] را گرفت و سرش را بریده ذبحش کرد. سپس با سوهان برادهاش نمود، و آن گاه آن را به دریا پاشید، پس نهرى که در آن روز جریان داشت نماند، مگر آنکه مقدارى از آن براده در آن بیفتاد، سپس موسىعلیه السلام به ایشان گفت: از این آب بیاشامید، پس هر کس آن گوساله را دوست مىداشت در شارب او طلا روئیده شد، و این است معناى آن آیه که مىفرماید: C…وَ أُشْرِبُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْعِجْلَ بِکُفْرِهِمْB».[۵۰۴]
علامه، علاوه بر عدم مناسبت این روایت، با دلالت آیه، به وجود «تناقض»، میان ذبح و سوهان کردن گوساله اشاره می کند؛ زیرا اگر گوساله ای زنده بوده، سوهان کردن آن معنا ندارد و اگر از جنس آهن و طلا بوده، ذبح آن بی معناست.[۵۰۵]
ذیل آیات مربوط به داستان اصحاب کهف، پیش تر بیان شد که علامه به روایتی طولانی، اما مشهور از ابن عباس[۵۰۶] اشاره می کندکه علی رغم شهرتش، دارای نقص هایی است که آن را غیر قابل قبول می کند.
از جمله نقص های آن، ناسازگاری این قسمت از روایت است که اصحاب کهف، پس از بیدار شدن، در بیان اینکه چه مدتی است در خوابند، یکی از آنها گفت: یک روز و دیگری گفت: دو روز است که خوابیم.
علامـه این روایت را عـلاوه بر ناســازگاری با قـرآن، با اعتبـار عقلی نیز، در تنـافی دانستـه و می گوید:
«کلام قرآن کریم با اعتبار عقلى سازگار است؛ زیرا کسى که نفهمیده چقدر خوابیده، نهایت درجهاى که احتمال دهد بسیار خوابیده باشد، یک روز یا کمى کمتر از یک روز است، و اما دو شبانه روز آن قدر بعید است که هیچ از خواب برخاستهاى احتمالش را نمىدهد».[۵۰۷]
۳-۱-۲-۶٫ مخالفت با مسلّمات تاریخی
معیار دیگری که علامه، در عدم پذیرش قول صحابی و تابعی به کار گرفته، مخالفت با تاریخ و مسلمات آن می باشد که در این موارد آن را اعمال داشته است:
ذیل آیه C… إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیاء وَجَعَلَکُمْ مُلُوکاً…B[508] روایتی از قتاده، که در توجیه این نظریه از صحابه و تابعان که منظور از CمُلُوکاًB «خادم، زن و فرزند» می باشد،[۵۰۹] نقل شده که به این دلیـل برای بنی اسرائیل، این واژه به کار رفته که آنها اولین قومى بودند که خدمتکار گرفتند و مالک آنها شدند.[۵۱۰]
علامه، این روایت را به علت «ناسازگاری با تاریخ»، بی اعتبار تلقی می کند.[۵۱۱]
نمونه دیگر، ذیل تفسیر آیه Cوَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ…B[512] می باشد که علامه به نقل طولانی نظرات مختلف مفسران در باب اینکه Cذِی الْقَرْنَیْنِB که بوده، می پردازد.
از جمله این اقوال، قول قتاده و معاذ بن جبل عده ای دیگر است که او را «اسکندر» دانسته اند.[۵۱۳]
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره : بررسی ...