و در نهایت موجب کاهش نرخ رشد اقتصادی می شود.
بدینترتیب، برابری سطح تحصیلات زوجها به تقویت موفقیت آموزش یکدیگر منجر خواهد شد و طول مدت آموزش را بیشتر می کند و این امر بر ساختار کمی و کیفی جمعیت تأثیرگذار است که در نهایت موجب تقویت ساختار اقتصادی نیز می شود. ( شکل ۲).
شکل ۳-۲- تأثیر برابری جنسیتی
با توجه به شکل (۳-۲) ملاحظه می شود که:
باروری زیاد باعث کاهش تحصیلات دختران و زنان می شود.
برابری جنسیتی باعث کاهش نرخ باروری خواهد شد.
با کاهش تعداد کودکان و درنهایت، کاهش بار تکفل، انباشت پسانداز صورت میگیرد.
کاهش تدریجی باروری درنهایت به بالا رفتن نسبت شاغلان بزرگسال منجر خواهد شد.
تولیدات حاشیهای سرمایه افزایش مییابد.
نرخ سرمایه گذاری بالا میرود.
نهایتاً سرمایه و نیروی کار بیشتر، موجب بالا رفتن درآمد سرانه خواهد شد.
۳) نابرابری جنسیتی و توسعه انسانی: جلب توجه جهانی به اهمیت نابرابریهای جنسیتی در سال ۱۹۹۵، به معرفی شاخص هایی برای سنجش وضعیت توسعه انسانی و شناخت تفاوتهای جنسیتی منجر شد.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
همانطور که اشاره شد، یکی از این شاخص ها، شاخص توسعه جنسیتی است که با بهره گرفتن از همان متغیرهای بهکاررفته در شاخص توسعه انسانی یعنی امید به زندگی، سواد و درآمد، با دخالت دادن عامل جنس به سنجش میزان نابرابریها در بین دو جنس می پردازد. از این رو، شاخص توسعه جنسیتی، شاخص توسعه انسانی را براساس جنسیت تبیین می کند و فرض اول آن این است که وجود نابرابریها در هر جامعهای به پائین آمدن سطح رفاه در آن جامعه منجر خواهد شد. البته اجزای این شاخص ها اثرات متقابلی بر هم میگذارند. (شکل ۳-۳)
شکل ۳-۳- نابرابری جنسیتی و توسعه انسانی
تغییرات در جمعبندی اجزای شاخص درآمد در ۱۹۹۹، اختلاف بین شاخص توسعه انسانی و شاخص توسعه جنسیتی را کاهش داد. محاسبهی شاخص توسعه جنسیتی در سطح جهان نشان داد که بر این اساس، عربستان سعودی و عمان با رقمی برابر ۱۰- ، بالاترین شکاف جنسیتی وجامائیکا با رقمی برابر ۶+ ، کمترین شکاف جنسیتی را داشته اند. آمارها نشان دادهاند که کشورهای ثروتمند شمال از نظر توسعه جنسیتی بالاترین رتبه را دارند. در این مورد، کشور اسلوونی و سپس سایر کشورهایی که مرحله گذار را طی می کنند و سپس کشورهای منطقه کارائیب و آمریکای لاتین و در پائینترین درجات، کشورهای جنوب آسیا و آفریقا قرار دارند (دفتر توسعه سازمان ملل). به علت تفاوتهایی که در روشهای گردآوری اطلاعات وجود دارد، تغییرات شاخص توسعه جنسیتی عمدتاً جزء کشورهای خیلی فقیر و شامل برخی کشورهای آفریقایی میشوند که مدتها درگیر جنگهای داخلی بوده اند که در طی آن، زنان و کودکان زیادی از خانه و محل زندگی خود آواره شده اند.
قابل ذکر است که کشورهای درحالگذار اروپایی و روسیه ( با رتبهی توسعه جنسیتی ۶۰) به علاوه چین ( بارتبه ۹۶)، مدتها تحت نظام کمونیستی بوده اند که به طور قانونی به برابری جنسیتی تأکید داشته اند. با وجود این، کشورهای درحالگذار در شاخص توسعه جنسیتی، نسبت به شاخص توسعه انسانی رتبهای بالاتر دارند. به عبارتی، توسعه جنسیتی آنان پیشرفتهتر از توسعه انسانی این کشورهاست، در حالیکه در کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه، شرایط عکس است یعنی توسعه جنسیتی آنها عقبتر از توسعه انسانی است. بالاترین تفاوت در رتبهی این دو شاخص به کشورهای عربستان سعودی و عمان تعلق دارد زیرا در این کشورها ثروت ملی بالا نتوانسته است به برابری جنسیتی منجر شود.
به دلیل اهمیت معیار درآمد در این شاخص ها، میتوان ارتباطی آشکار را بین سطوح توسعه اقتصادی و شاخص توسعه جنسیتی یافت.
از سوی دیگر، تجارب نشان داده است تا زمانی که اولویتبخشی به زنان به عنوان هدف توسعه تلقی نشود، مشارکت زنان به طور برابر ارزشگذاری نخواهد شد. این مسئله شاخص دیگری را مطرح میسازد که تحت عنوان شاخص توانمندسازی زنان برای سنجش قدرت سیاسی زنان و نسبت حضور آنان در اشتغالات حرفهای و مدیریتی به کار میرود. محاسبهی این شاخص برای کشورها نشان میدهد که در میان کشورهای جهان سوم، بعد از کشورهای درحالگذار، باربادوس با رقمی برابر ۱۸ بالاترین رتبه را دارد.
از پدیده های مؤثر بر گسترش نابرابریهای جنسیتی در سطح جهان، برنامه های تعدیل ساختاری بوده است. بدینترتیب از تسلط دولت بر منابع اقتصادی کاسته شد و قوانین تجاری دولتی تحت تأثیر قرار گرفتند. در این میان ـ به خصوص کشورهای جهان سوم که در مضیقه قرار گرفتند و از توان آنان در ارائه برنامه های رفاهی برای شهروندان کاسته شد ـ زنان، اولین گروه آسیبپذیر از این برنامه ها بودند، به طوریکه با قطع برنامه های رفاهی دولتها، سهم کار بدون مزد زنان افزایش یافت و در نتیجه انحصارات شرکتهای چندملیتی، استانداردهای بازار، خصوصاً برای زنان، کاهش یافته است.
در پاسخ به تعدیل ساختاری اقتصاد، زنان رهیافت جدیدی برای حیات خود برگزیدند. این رهیافت تحت عنوان « انطباق ناپیدا» خوانده شد. به این ترتیب که زنان سیاستهای انطباق اجتماعی را از طریق فعالیت اقتصادی خود به کار میگیرند. این روش از طریق کار بیشتر و ازخودگذشتگی امکان پذیر می شود.
هژمونی تعدیل ساختاری نئولیبرالیسم، همانطور که گفته شد، مسئولیت رفاه را از دوش دولتها به افراد خانواده به خصوص زنان منتقل میسازد. کاهش دستمزدها و افزایش هزینه زندگی، اکثر اعضای خانواده را مجبور میسازد که در جستوجوی اشتغال مزدی برآیند و چون زنان کمتر از مردان مزد دریافت می کنند، احتمال پیدا کردن شغل برای آنان بیشتر است.
علاوه بر این، افزایش تولید برای صادرات، اشتغالات جدیدی را در کارگاههای دستی و همچنین در بخش اداری برای زنان ایجاد می کند. در عین حال، گسترش صادرات مواد کشاورزی برای مردان منافع بیشتری را نسبت به زنان فراهم میسازد.
بدین ترتیب، ملاحظه می شود که فقر یکی از فاکتورهای اثرگذار بر افزایش نابرابری جنسیتی است. کشورهایی که از نظر توسعه اقتصادی و انسانی در سطوح پائینتری قرار دارند، بیشتر احتمال دارد که توسعه جنسیتی آنان نیز در پائینترین حد باشد. از سوی دیگر، کاهش نابرابری جنسیتی در دستیابی به توسعه انسانی نقشی قابل توجه را ایفا می کند، به طوریکه:
کنترل بیشتر زنان بر درآمد به کاهش مرگومیر کودکان منجر می شود.
در خانوارهایی که مادران باسواد هستند ـ حتی در سطح ابتدایی ـ نسبت به خانوارهایی که مادران بیسواد دارند، نرخ مرگومیر کودکان زیر ۵ سال پائینتر است.
افزایش هر سه سال دوره آموزشی مادران، مرگومیر کودکان را در حد ۱۵ درصد کاهش میدهد، در حالی که چنین افزایشی در سنوات تحصیلی پدران تنها ۶ درصد کاهش مرگومیر کودکان را در پی دارد.
اطلاعات برگرفته از ۶۳ کشور نشان میدهد که دسترسی زنان به تحصیلات، به تنهایی بیشترین نقش را در کاهش سوءتغذیه در سالهای ۷۵- ۱۹۷۰ داشته است و به طور متوسط، ۴۳ درصد این نرخ را کاهش داده است، بنابراین، تفاوتهای جنسیتی در بهداشت و آموزشوپرورش در بین کشورهای فقیر بسیار عمیقتر است. [۱۶۹]
۳-۵- تحلیل نابرابری جنسیتی سرمایه انسانی در جهان[۱۷۰]
همانطور که در مبحث قبل گفته شد نابرابری فرصتهای آموزشی مسألهای است که اکثر کشورهای جهان به ویژه کشورهای در حال توسعه همواره با آن روبرو بوده اند و این مسأله علاوه بر این که تأثیر مستقیم در عدم توسعهیافتگی کشورها داشته، به طور غیر مستقیم و با تأثیری که بر متغیرهای غیر بازاری (اجتماعی) می گذارد، بر رشد و توسعه اقتصادی این کشورها نیز تأثیر منفی گذاشته است، بهعلاوه شکاف جنسیتی در آموزش را جزء اساسی شکاف جنسیتی در سرمایه انسانی است اما معادل هم نیستند، چرا که سرمایه انسانی فقط با آموزش ایجاد نمی شود بلکه تجربه، بهداشت، آموزشهای غیر رسمی و …. همه در ایجاد سرمایه انسانی نقش دارند. از این رو در بحثهای تئوریک در خصوص نابرابری سرمایه انسانی ممکن است بیشتر به نابرابری جنسیتی در آموزش اشاره شود. این تفاوتها و نابرابریها تأثیر فراوانی بر توزیع درآمدها، رشد اقتصادی، توسعه فرهنگی، توسعه اجتماعی، سیاسی و …. گذاشته است.
«کستل[۱۷۱] و دُمنچ[۱۷۲]» فرمولی ارائه کردند که به محاسبه ضریب جینی در خصوص نابرابری جنسیتی سرمایه انسانی می پردازد. از آنجا که پارامترهای استفاده شده برای تعیین ضریب جینی سرمایه انسانی ترکیبی از چند متغیر است که عمدتاً آموزشی است، لذا این ضریب به نوعی توزیع آموزشی را نشان میدهد.
آمار توصیفی حاصل از محاسبات نابرابری سرمایه انسانی در جدول (۳-۳) آمده است. برای مقایسه علاوه بر مناطق مورد بررسی ضریب جینی سرمایه انسانی را به تفکیک زن و مرد آورده شدهاست. لازم به ذکر است ضریب جینی عددی است بین صفر و یک که هر چه به یک نزدیکتر باشد نشان از نابرابری بیشتر است.
در جدول (۳-۳) نتایج از قرار زیر است:
GINI M 15: متوسط ضریب جینی سرمایه انسانی برای مردان بالای ۱۵ سال
GINI F 15: متوسط ضریب جینی سرمایه انسانی برای زنان بالای ۱۵ سال
نتایج حاصل از محاسبات به شرح ذیل است:
نابرابری سرمایه انسانی چه در زنان و چه در مردان در مناطق جهان به جز کشورهای پیشرفته از سال ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۵ روندی نزولی داشتهاست.
بیشترین نابرابری سرمایه انسانی در سال ۱۹۶۰ مربوط به زنان بالای ۲۵ سال در صحرای آفریقا و کمترین آن مربوط به کشورهای پیشرفته است.
منطقه شرق آسیا که تا قبل از سال ۱۹۸۵ دارای نابرابری سرمایه انسانی بیشتر از آمریکای لاتین بوده است از آن سال به بعد دارای وضعیت بهتری شده و از میزان نابرابری سرمایه انسانی در زنان و مردان این ناحیه کاسته شده و دارای وضعیت بهتری نسبت به آمریکای لاتین شده است.
در همه مناطق جهان نابرابری سرمایه انسانی در مردان کمتر از زنان بوده است.
ایران در ابتدا شاهد نابرابری بسیار زیاد در سرمایه انسانی زنان و مردان بوده است (بالاتر از همه مناطق)، اما در سال ۲۰۰۵ از مناطق جنوب آسیا و صحرای آفریقا پیشی گرفته است.
روند نابرابری سرمایه انسانی زنان بالای ۲۵ سال در ایران همانند منطقه خاورمیانه بوده اما با ارقامی بالاتر یعنی در همه سالها این نابرابری در ایران بیشتر از متوسط خاورمیانه بوده است.
نابرابری سرمایه انسانی در زنان و مردان کشورهای پیشرفته طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۵ کاهش محسوسی نداشته است.
جدول ۳-۳- آمار توصیفی ضریب جینی سرمایه انسانی مختلف جهان طی دوره ۲۰۰۵- ۱۹۶۰
مناطق | متغیر | میانگین |