پس از آن در سه سالگی یک کودک معمولی نسبتاَ به طور مرتب از تلویزیون استفاده میکند. دراین زمان، مجلهها نیز برایش اهمیت پیدا میکنند. این مجلهها د راغلب موارد، مجلههای مصور هستند.او به مقدار قابل ملاحظه ای به خواندن تصویری [۱] میپردازد. از روی بعضی تصاویر سریع میگذرد و مدت زیادی به تصاویری که برایش جالب باشند چشم میدوزد. تا سن شش یا هفت سالگی کودک مجلهها را فقط به عنوان مجموعه تصاویری و به عنوان منابع داستانهایی که والدین برایش میخوانند و یا به عنوان محلهایی برای تظاهر به خواندن میشناسد. با وجود تصاویری که دراین زمان و در آغاز زندگیش مشاهده میکند قاعدتاَ باید تاثیر قابل ملاحظه ای بر وی داشته باشند. معمولاَ حدود سه تا شش سالگی با رادیو آشنا میشود. در آغاز، زمانی که یکی از افراد خانواده ان را روشن میکند به آن گوش میکند. آنچه که پخش میشود ممکن است یک موسیقی پرطرفدار باشد که توسط برادر و یا خواهر نوجوانش انتخاب شده است و یا یک برنامه نمایشی در هنگام روز باشد که مادر برای سرگرم شدن هنگام انجام کارهای منزل انتخاب کرده است و یادر برخی مواقع یک برنامه خبری باشد که احتمالاَ توسط پدر گرفته شده است. احتمالاَ اغلب شنیدههای رادیویی کودک برای مدتی به شکل استراق سمع صورت میگیرد تا به شکل انتخاب شخصی. اما بعضی از برنامههایی را که خوشایند اوست کشف میکند و میکوشد که دوباره آنها را دوباره بشنود. برنامههایی که مثل موسیقی شاد و یا برنامههای رادیویی ویژه کودکان.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
احتمالاَ بعضی از والدین کودکان را در سالهای پیش از دبستان به سینما میبرند، اگر با والدینش به یک سینمای ماشین رو[۲] برود احتمالاَ اولین تجربه وی از سینما، نمایش خاص بزرگسالان خواهد بود. در این صورت وی بیشتر طول شب را در صندلی عقب ماشین به چرت زدن خواهد پرداخت. اگر به سالن سینما برده شود شاید اولین فیلمی که ببیند یک وسترن یا یک فیلم کارتونی باشد، میکوشد که یک فیلم کارتونی یا یک فیلم کابویی ببیند.
در شش سالگی کودک معمولاَ با تمامی رسانههای سمعی و بصری آشنا و دلبستگی و ارجحیتی قوی در مورد برنامههای تلویزیونی در وی ایجاد شده است و با رسانههای چاپی از طریق تصاویر و داستانهایی که افراد به کمک این رسانهها برایش میخوانند برخورد کرده است. البته استفاده فعال از رسانههای چاپی با رفتن به مدرسه شروع میشود. وقتی که خواندن را میآموزد بعضی از داستانها را با صدای بلند برای خود میخواند. او داستانهای ساده را میخواند و در این حال چشمهایش به سرعت بین متن و تصویر در حرکت هستند. او مجلههای مربوط به کودکان را مییابد و شروع به تفسیر بعضی از تصاویر مجلههای مصور میکند. از طریق بعضی از تصاویر مجلههای مصور میکند. بالاخره به سودمندی روزنامه پی میبرد. در اینجا وی معمولاَ با داستانهای مصور کوتاه روزنامه شروع میکند(اگر چه تعداد اندکی از کودکان از همان اول به خواندن خبرها میپردازند). قبل از ده یا یازده سالگی، کودک هنوز به خواندن مطالب بسیار متنوعی در روزنامه نپرداخته است.
برای یک کودک معمولی این روند یادگیری چگونگی استفاده از رسانههای جمعی، از زمانی که صدای رادیو و تلویزیون برای اولین بار با محیطش در میآمیزد تا زمانی که بتواند به روزنامهها یا مجلهها نگاه کند و تا اندازه ای با اطمینان و مهارت تصمیم بگیرد که چه چیزی را بخواند، تقریباَ ده سال به طول می انجامد. اجازه دهید نظر شما را به چند موضوع مهم در طی این دوره جلب کنم. اولاَ، واضح است که الگوی آشنایی کودک با رسانهها یک الگوی کنترل فزاینده کودک بر محتواست. در آغاز، رادیو و تلویزیون صرفاَ در زمینه و خارج از کنترل کودک هستند. کودک تا مدتها نمی تواند تصمیم بگیرد هنگام خواب چه داستانی را بشنود. بعداَ خود موفق به انتخاب برنامه مورد علاقه اش از تلویزیون یا داستانهای مورد نظرش برای مطالعه یا شنیدن خواهد شد. اما هنوز فهرست و ساعتها پخش برنامهها، آمادگی و در دسترس بودن والدین و البته بی شک نظر اشخاص دیگر درباره آهنگ و سرعت پرداختن به رسانهها و آنچه باید در پرداختن به رسانهها مورد تاکید قرار گیرد کودک را مقید میکند. با نگاه کردن به تصاویر چاپی کودک فرصت تکرار، تعیین سرعت و آهنگ مورد نظر خود و تصور داستانهای مورد علاقه استفاده را پیدا میکند. لکن او هنوز تحت تسلط سلیقه بزرگسالانی است که مجله در وهله اول از طریق آنها در اختیارش گذاشته قرار میگیرد. ائلین معتقد است تسلط واقعی کودک بر یک رسانه هنگامی صورت میگیرد که میتواند بخواند. زمانی که مهارتش افزایش مییابد کنترل بیشتری بر شرایط پیدا میکند. او زمان بندی، سرعت و مواد تکرار را به گونه ای مناسب حال خود، تغییر میدهد. بالاخره به فرابند انتخاب کردن مسلط میشود. او یاد میگیرد که در روزنامهها چه چیزهایی را میتوان یافت، در انواع و اقسام مجلهها چه چیزهایی موجود است و کتابهای مورد نظر برای مطالعه خود را کجا پیدا کند. حدود ده سال طول میکشد تا این آزادی را بدست آورد.
در وهله دوم، شایان توجه است که کودک تقریباَ به طور کامل از جنبه خیالپردازی و به عنوان تجربههای دیداری و شنیداری با رسانهها آشنا میشود. البته این امر در کودک در مرحله نخستین استفاده از تلویزیون میتواند به خوبی گویای این امر باشد که چرا این فکر که تلویزیون (برای خیال پردازی ) است به قدری در کودک ریشه دارد که غالباَ تفکر راجع به تلویزیون آموزشی و اجازه دهید بگوییم تفکر راچع به آن به عنوان یک استفاده مناسب از این رسانه، بیش از هر چیزی برای وی دشوار میشود. به همین نحو این امر میتواند گویای آن باشد که چرا رسانههای چاپی در چارچوب پیوند کنونی خود با مدرسه، منابع مناسبی برای یافتن مطالب اطلاعاتی در مقایسه با مطالب تفریحی به شمار میروند.
سوم آنکه تسلط تلویزیون در این ده سال اول عمر کودک امری شگفت آور است. در منطقه کوهستانی راکی، جایی که تلویزیون بیشترین قدمت را از نظر استفاده دارد، سن میانه ای که کودکان در آن سن استفاده از تلویزیون را شروع میکنند، ۲سال و هشت ماه است و این بدان معنی است که نیمی از کودکان دو سال و ده ماهه استفاده از آن را شروع کرده اند. در سانفرانسیسکو، شهری که ما تلاشهای ویژه ای را برای تمییز میان استفاده از روی کنجکاوی و استفاده مرتب از رسانهها به عمل آوردیم، دریافتیم که ۳۷ درصد از کودکان در سه سالگی، دو سوم انها در چهار سالگی، بیش از ۸۰ در صد در پنج سالگی (سن کودکستان) و بیش از ۹۰درصد آنها در شش سالگی یعنی هنگامی که در سال اول تحصیلات ابتدایی هستند از تلویزیون کم و بیش به طور مرتب استفاده میکنند.
وقتی که این اطلاعات را با چگونگی استفاده کودکان از سایر رسانهها مقایسه میکنیم، در مییابیم که هیبت تلویزیون بسیار زیاد است. حتی در سه سالگی، وقتی که مدت متوسط تماشای تلویزیون حدود ۴۵ دقیقه در روز است، کودک حتی در مقایسه با شنیدن داستان وقت بیشتری را صرف تماشای تلویزیون میکند، در سالهای قبل از دبستان، مدت استفاده از تلویزیون از مدت استفاده از سایر رسانهها خیلی بیشتر است، در حقیقت این مدت از مجموع مدت استفاده از سایر رسانهها همفراتر میرود. از هر ده کودک، نه نفر قبل از آنکه اولین روزنامه را خوانده باشند با تلویزیون آشنایی کامل پیدا کرده اند(در واقع دو ساعت در روز تلویزیون تماشا میکند) و از هر ده نفر، هشت نفر قبل از آنکه اولین کلمه از هر نوع مطلب چاپی را بر زبان آورند کاملاَ با تلویزیون آشنایی دارند. تقریباَ دو سوم از آنها، قبل از آنکه تجربه زیادی از سینما داشته باشند، بیننده تلویزیون هستند. حتی در پایان دهمین سال وقتی که آنها تا حدی از تمامی رسانهها استفاده کرده اند، تلویزیون تنها رسانه ای است که هر روز آن را مورد استفاده قرار میدهند. بر طبق یافتههای ما در ده سالگی محتملاَ سه چهارم از همه کودکان در هر روزی که تصور کنیم بیننده تلویزیون هستند. این مقدار دو برابر مقدار استفاده از هر رسانه دیگری در آن سن است.
بنابراین، تلویزیون است که بیش از هر رسانه دیگری یک مجموعه عمومی از اطلاعات را برای دوران نخست اجتماعی شدن کودک مهیا میکند. این تلویزیون است که بیش از هر کانال دیگری زمینه را برای نزدیک شدن کودک به رسانهها فراهم میکند.
مبنای تصمیم گیری او برای انتخاب در رسانههای دیگر، همان چیزی است وی یاد گرفته است از تلویزیون توقع داشته باشد.
از نظر زمان شروع استفاده از تلویزیون و سایر رسانهها، میان کودکان تفاوتهای فردی قابل توجهی وجود دارد. بنابراین بهتر است مطلبی درباره اینکه چه کودکانی ممکن است استفاده از رسانه زودتر شروع میکنند، برای مثال مواردی که گاه بگاه طی این بررسی به آنها برخورد کردیم و در آنها والدین گهواره کودک را به گونه ای روبرو دستگاه تلویزیون قرار میدادند که کودک بتواند تلویزیون تماشا کند، این موارد محتملاَ در خانوادههایی یافت میشوند که سطح تحصیلی والدین کمی بیش از دوره ابتدایی است و مشاغلی کارگری دارند و قادر به استخدام پرستار بچه برای کودکان خود نیستند. با وجود این، در مجموع فرزندان والدین تحصیلکرده این رسانه را زودتر مورد استفاده قرار میدهند.
به ویژه، این کودکان احتمالاَ به دلیل تقلید از والدین و با به دلیل اینکه دسترسی آنها به رسانههای چاپی در خانه از احتمال بیشتری برخوردار است، یاد میگیرند که کتاب را زودتر از کودکان دیگر مورد استفاده قرار دهند. اما آنها نوعاَ تلویزیون را نیز زودتر مورد استفاده قرار میدهند و جالب این جاست که به احتمال بیشتر همه رسانهها را با دیدن و خواندن و یا شنیدن مطالب مربوط به بچهها شروع میکنند. کودکانی (تقریباَ تعداد کمی) که تلویزیون را با درامهای جنایی و فیلمهای وسترن شروع میکنند معمولاَ در خانوادههایی یافت میشوند که برادرها، خواهرها و یا والدینشان این نوع برنامهها را زیاد تماشا میکنند. معمولاَ خانوادههای بزرگ یکی از شرایطی است که موجب میشود کودک زودتر به تماشای تلویزیون بپردازد. در این حالت کودک کم سن و سال از بچههای بزرگتر تقلید میکند و انگیزه پیوستن به آنها را دارد. در شرایط برابر بچههای باهوشتر استفاده از رسانهها را زودتر شروع میکنند. اما در وضعیتی که تلویزیون خانه در دسترس باشد، کودکان احتمالاَ در سنینی که تا چند سال قبل سن بسیار کمی به نظر میرسید مقدار چشمگیری از برنامههای تلویزیونی را تماشا میکنند.
کودک چه مقدار وقت صرف تلویزیون میکند؟
این پرسش آنگونه که به نظر میرسد، ساده نیست. هزینه مشاهده رفتار تلویزیونی تعداد کثیری از کودکان در طی مدتی طولانی به اندازه ای گران است که در عمل قابل اجرا نیست، بنابراین محقق مجبور است برآوردهای دیگران را در مورد میزان تماشای تلویزیون ملاک قرار دهد. اما برآورد چه کسی را، کودک یا مادر کودک؟ همچنین چگونه باید به این برآورد دست یافت؟ از روی حافظه افراد، از روی یادداشتهای روزانه و یا از طریق بررسی فهرستی از برنامهها که توسط کودک علامت گذاری شده است؟ مقادیر به دست آمده حاصله، بر حسب هر یک از اینها با همفرق دارند.
به طور کلی ما از رقمهایی که در بین چندین برآورد قرار دارند استفاده میکنیم و دلایلی داریم که آنها دقیقترین مقادیری هستند که میتوان به دست آورد. اما هیچ یک از خوانندگان این مقاله نباید فکر کنند که بر آوردهای مربوط به میزان تماشای تلویزیون توسط کودکان، مانند اندازه قد و یا مقدار وزن کودکان دقیق است.
تذکر دیگر اینکه: بعضی از محققان، مقدار زمان پرداختن یک کودک به رادیو تلویزیون را در یک روزمتوسط کاری هفته اندازه میگیرند. بعضی در روز یکشنبه و بعضی دیگر در یک روز متوسط(روز کاری و یا یکشنبه). هنگام مقایسه کتابی با کتاب دیگر، یا تحقیقی با تحقیق دیگر، خواننده باید توجه داشته باشد که چه روزی از هفته مورد اندازه گیری قرار گرفته است.
تذکر آخر اینکه: تعداد بچههایی که میزان تماشای آنها در حد میانگین است، خیلی کم هستند. بنابراین نباید به میانگینها بیش از حد یک عدد میانه بها داد. برای مثال، در یک گروه بزرگ از پسرهای یک کلاس متوسط زمان تماشایی که به دست آوردیم، بیش از دو ساعت و یک ربع و دو ساعت و سه ربع قرار داشت. عملاَ۱۶ درصد این پسرها بیش از ۴ ساعت و ۵ درصد کمتر از ۱۵ دقیقه در روز تلویزیون تماشا میکردند.
بدین سبب هنگامی که شما در صفحههای آینده درباره میانگینها میخوانید، نباید فکر کنید کودکان همگی لزوماَ در نزدیکی و حول وحوش آنها قرار دارند، بلکه امکان دارد که تعداد کثیری، خیلی پایین تر و یا خیلی بالاتر از حد متوسط باشند. در چنین حالاتی، مهمتر از یافتن میانگین این است که بفهمیم چرا چنین اختلاف بزرگی وجود دارد.
اکنون پس از این تذکر بهتر است مسئله را تعقیب کنیم.
کودکی که در سه سالگی استفاده از تلویزیون را شروع کرده است نوعاَ حدود ۴۵ دقیقه در هر روز کاری هفته(از دوشنبه تا جمعه)تلویزیون تماشا میکند. در پنج سالگی مدت مشاهده او افزایش مییابد تا اینکه به متوسط کمی بیش از دو ساعت در روز میرسد. از شش سالگی تا تقریبا کلاس ششم، یعنی وقتی که کودک به دوران نوجوانی وارد میشود زمان تماشای او یک مسیر صعودی کند بین دو تا دو ونیم ساعت را طی میکند. سپس زمان تماشا بسرعت افزایش مییابد تا به حد کمی بیش از سه ساعت در روز میرسد. این رشد به طور معمول زمانی بین کلاس پنجم و هشتم اتفاق میافتد پس از آن یک روند نزولی را طی میکند تا اینکه در کلاس دوازده(در حدود سن ۱۷ سالگی) مدت تماشا دوباره بین دو ساعت و دو ساعت و نیم قرار میگیرد.
اینها ارقام مربوط به روزهای کاری هفته است. متوسط زمان تماشا در روزهای یکشنبه، نیم ساعت تا یک ساعت بیشتر است.
این ارقام، ارقامی محتاطانه هستند. این ارقام از یافتههای بعضی مطالعات دیگر کمتر هستند و همانگونه که بزودی گفته خواهد شد، کمتر از ارقامی هستند که در برخی از مناطق بدان دست یافتیم. اما به هر حال ارقامی چشمگیر هستند. این ارقام به این معنی است که در جریان سالهای دبستان یک کودک با اختلاف ۵ درصد به همان اندازه وقت صرف تلویزیون میکند. از سه تا شانزده سالگی کودک در مجموع وقت بیشتری را مصروف تلویزیون میکند تا مدرسه. او در این سالها حدود یک ششم از تمامی ساعتهای بیداری خود را به تماشای تلویزیون میپردازد. در واقع، احتمالاَ وقت بیشتری را به تلویزیون اختصاص میدهد تا به هر نوع فعالیت دیگر، به جز خوابیدن و شاید همبازی که البته بستگی به این دارد که بازی چگونه تعریف شده باشد.
أیا مدتی که صرف تماشای تلویزیون میشود، بر حسب مکان و فصل سال، فرق میکند؟ بلی، فرق دارد. مدت تماشای تلویزیون در ماه های طی فصل تابستان کمتر است. در مطالعاتی که ما در شهرهای دورافتاده منطقه کوهستان راکی در حدود پایان زمستان انجام دادیم، دریافتیم که متوسط زمان تماشا در آنجا یک ساعت بیشتر از سانفرانسیسکوست، که نسبتا أب و هوای معتدلی دارد. به نظر میرسد اصل این باشد که جذابیت تلویزیون با جذابیت رقبای آن، رابطه معکوس داشته باشد. ما نمی توانیم ثابت کنیم که اختلافهای فرهنگی، مستقل از دسترسی نسبی به تلویزیون و پرجاذبه تر بودن نسبی رقبای آن در میزان مدت تماشای تلویزیون توسط کودکان تاثیری داشته باشد. برای مثال، دلیل وجود برآوردهای متفاوت میزان تماشای تلویزیون در مناطق غرب دور أمریکا [۳]، غرب کوهستانی[۴] و غرب میانه [۵] وشرق و جنوب را میتوان بیشتر بر مبنای در دسترس بودن تلویزیون و وجود رقابت و یا وجود روش های مختلف برای دست یافتن به این تخمینها توجیه کرد تا بر مبنای اختلافهای فرهنگی بین یک منطقه و منطقه دیگر. ارقام بدست آمده از مطالعه هیمل وایت و اوپنهام و ونس در انگلستان به مقدار جزیی کمتر از ارقام ما هستند و مانند روش های ما از طریق یافتن حد وسطی بین چندین برآورد به دست آمده اند. به هر جهت این اختلاف ارقام با توجه به محدودیت نمونه گیری و و خطاهای اندازه گیری، قابل توجیه هستند. به هر حال مدت پخش در انگلستان آن زمان، مقداری کمتر از آمریکا بود و برنامههای کودک آنها کاملاَ مانند برنامههای آمریکا نبود، در اجتماع نمونه ما در کانادا، که ما آن را شهر دارای تلویزیون نامیدیم، مدت تماشا نسبت به ایالت متحده کمتر بود، لکن این تفاوتها جزیی اند و بعلاوه یک مورد خاص مبنای درستی برای مقایسه میان ختلافهای فرهنگی نیست. بنابراین اعتقاد ما بیشتر بر این است که بیش از اختلاف بین ارزشهایی که فرهنگهای مختلف برای تلویزیون قائل شده اند، به احتمال زیاد اختلاف بین آنچه که بر روی صفحه تلویزیون عرضه میشود و آنچه که در جای دیگر عرضه میشود، در به وجود آوردن این تفاوتها موثرند.
شواهد نافی این نتیجه گیری وجود ندارد که تماشای تلویزیون در سالهای کودکی و جوانی در همه جا از یک منحنی فراز و نشیب که شرح آن رفت، تبعیت میکند و به طور کلی زمان متوسط تماشا بین دو سه ساعت در یک روز کاری هفته است. بویژه ما دلایلی نیافتیم که ادعای غیر علمی اما جنجالی چهار تا پنج ساعت تماشا در روز را اثبات کند اکثر کودکان گاهی و معدودی به طور مرتب این میزان تلویزیون راتماشا میکنند، اما این موارد از میانگین کلی دور است.
در مورد تماشای تلویزیون در روزهای هفته و ساعتهای مختلف روز چه میدانیم؟
همانگونه که قبلاَ متذکر شدیم، میزان تماشا در روزهای یکشنبه معمولاَ بیشتر از روزهای دیگر هفته است. میزان تماشای برنامهها در روزهای شنبه در مورد افراد مختلف تفاوت میکند، لکن عموماَ کمی بیشتر از روزهای کاری هفته است. شواهدی داریم که نشان میدهد از دوشنبه تا جمعه شب، مدت تماشا کمی کاهش پیدا میکند. مادرها و مربیان این موضوع را اینگونه شرح میدهند که نیروی محرکه تکالیف آخر هفته بیشتر تا دوشنبه با کودک همراه است و انجام تمرینها و مقاله نویسیها و سایر فعالیتهای به آخر هفته محول میشود.
به هر حال، مشاهدههای ما نشان میدهد که برنامههای خیلی معروف (مثلاَ دیسنی لند در مورد کودکان ) میتواند این روند را بر همزند.
در مورد تماشای کودکان، به تفکیک ساعات روز، به اطلاعاتی دست یافتیم که به نحوی استثنایی مشروح هستند. به هر حال، بیشترین میزان تماشا بین حدود یک ساعت پس از پایان مدرسه تا هنگام خواب صورت میگیرد. صبحها قبل از رفتن به مدرسه نیز کودک زمان کوتاهی تلویزیون تماشا میکند. بتدریج که کودکان بزرگتر میشوند و وقت خواب آنها به ساعتهای دیرتر منتقل میشود، مدت زمان تماشای تلویزیونی آنها نیز افزایش مییابد رابطه تنگاتنگی بین دیر به رختخواب رفتن و بیشتر دیدن تلویزیون وجود دارد و معمولا اوج مدت تماشای تلویزیون در سنینی اتفاق میافتد که دیگر والدین او را مجبور به زود رفتن به رختخواب نمی کنند.
تماشای تلویزیون در یکشنبهها از حدود ساعت ۹ صبح تا هنگام خواب به طور پراکنده صورت میگیرد. یک وقفه یک ساعت و نیمه در حدود ظهر وجود دارد که میتواند مربوط باشد به رفتن به کلیسا، صرف نهار یکشنبه و یا فقدان برنامههای خوب تلویزیونی. همچنین در حدود زمان صرف شام برای کودکان کم سن تر وقفه ای در تماشا وجود دارد.
چه کسانی بیننده پروپا قرص هستند؟
در اینجا فهرستی از بعضی شاخصهای واضحتر که میتوانند ویژگیهای بینندگان پروپا قرص را شرح دهند، میآوریم.
سن: قبلاً گفتیم سنگینترین دوره از نظر تماشای تلویزیون توسط کودکان در حدود کلاسهای ششم، هفتم یا هشتم آغاز میشود. این دوره بین سنین یازده و سیزده و یا زمانی است که آنها وارد دوران بلوغ میشوند و آزادی بیشتری برای بیدار ماندن به دست میآورند.
جنس: تفاوتهای زیادی بین سلیقه پسرها و دخترها در زمینه انتخاب برنامهها وجود دارد، اما هیچ شاهدی مبنی بر اینکه میزان تماشای تلویزیون بر حسب جنس تغییرات معنی داری مییابد، پیدا نکردیم.
توانایی ذهنی: در سالهای اولیه مدرسه، بچههای باهوشتر بیشتر بیننده تلویزیون هستند. مثلاً ما توانستیم یک گروه کودکان کلاس چهارم و پنجم را که به دلیل بالا بودن بهره هوشی بسیار کلاسهای ویژه ای برایشان برگزار میشد، مورد مطالعه قرار دهیم. این گروه از کودکان ظاهراً هر نوع کاری رابیشتر انجام میدادند، مانند تماشا کردن، خواندن، گوش کردن به رادیو و امثال آن. به نظر میرسید که آنها ذخایر جوشان و بی پایان از انرژی هستند اکثر کودکان هوشمند سالهای ابتدایی به میزان کمتری دارای چنین رفتاری هستند.
اما بین سالهای ده وسیزده سالگی، یعنی کلاس پنجم و هشتم تغییری قابل توجه اتفاق میافتد. کودکان هشیارتر از صف بینندگان پروپا قرص تلویزیون خارج میشوند. در شهرهای منطقه کوهستانی راکی در حالی که رابطه ویژه ای بین بهره هوشی و مدت تماشا در میان کلاس ششمیها وجود نداشت، اکثر کودکان کلاس دهمی دارای توانایی ذهنی ضعیف به سوی گروه های بینندگان پروپا قرص تلویزیون سوق یافته بودند. در سانفرانسیسکو، آن گروه از کودکان کلاسهای هشت یا دوازده که روی مقیاس بهره هوشی جزو یک سوم پایین به شمار میرفتند، نسبت به گروه یک سوم بالا، یک ساعت و گاه بیش از یک ساعت بیشتر، به تماشای تلویزیون میپرداختند.
چرا باید این قضیه رخ دهد؟ چرا بچههایی با قدرت ذهنی تواناتر میباید از رده بینندگان پروپا قرص تلویزیون خارج شوند؟ در مصاحبه ای که با آنان داشتیم دریافیتیم که تلویزیون جذابیتی را که قبلاً برایشان داشت، ندارد، بسیاری از آنان در رسانههای چاپی و فعالیتهای اجتماعی و تحصیلی جذابیت و پاداش بیشتری مییابند.
خانواده: خانواده به عنوان یک الگوی تقلید هم درمقدار و همدر نوع برنامه ای که مشاهده میشود تأثیر زیادی دارد. کودکانی که دارای والدین تحصیلکرده هستند کمتر از کودکانی که والدین کم سواد دارند، تلویزیون تماشا میکنند. همان گونه والدین آنها کمتر از بزرگسالان دارای سطح تحصیلی پایین تر، تلویزیون تماشا میکنند. کودکان خانوادههایی که در انجام کار،فعالیت و خود بهسازی[۶] به رعایت هنجارهای اجتماعی طبقه متوسط اعتقاد دارند، معمولاً کمتر از خانوادهایی که ازاین هنجارها تبعیت نمی کنند، تماشاگر تلویزیون هستند. به طور کلی، احتمالاً الگویی برای بینندگان پروپا قرص در خانواده وجود دارد.
تا اینجا الگوهای عام را بر شمردیم، اجازه دهید به طور مجمل استثناهایی را نیز نام ببریم. در حالی که بدون شک کودکان باهوشتر دبیرستانی کمتر از سایرین میل به تماشای تلویزیون دارند و کودکان والدین طبقه کارگر بیشتر تلویزیون تماشا میکنند و مواردی از این قبیل، باز هماستثناهای فراوانی در مورد این قواعد مشاهده میشود که ما رامتقاعد میکند بعضی ازعوامل بسیار با اهمیت در فهرست در نظر گرفته میشود که ما رامتقاعد میکند بعضی از عوامل بسیار با اهمیت در فهرست ما در نظر گرفته نشده اند.
مثلاً گاهی کودکان بسیار تیزهوش، کودکان خانوادههای دارای تحصیلات بالا، کودکان خانوادههای طبقه متوسط که طرفدار هنجارهایی هستند که تاکیدشان بر کار و خود بهسازی است، به تعدادی به مراتب بیش از انتظار ما جزو رده بینندگان پروپا قرص قرار میگیرند در حالی که بر طبق پیش بینیهای ما نباید چنین باشد.
بنابراین، آشکارا عواملی غیر از سن، هوش و خانواده وجود دارند که الگوهای تماشای این کودکان را تحت تاثیر قرار میدهند. به عقیده ما این عوامل گمشده عبارتند ازارتباطات اجتماعی و بعضی از ویژگیهای فردی کودک.
توضیحی درباره سایر رسانهها
با نگاهی کلی به الگوی استفاده از رسانهها طی سالهای تحصیلی کودکان دریافتیم که سلطه تلویزیون کاملاً آشکار است. این رسانه تقریباً دو سوم از اوقات صرف شده برای رسانههای جمعی را در سالهای اولیه تحصیل و مقدار زمانی بیشتر از مجموع مقدار ساعتهای صرف شده برای سایر رسانهها را تا سالهای پایان دبیرستان به خود اختصاص میدهد. اما علاوه بر حجم غیر عادی زمان تماشای تلویزیون، دو الگوی قابل توجه دیگر نیز وجود دارد. اول اینکه سهم رسانههای چاپی دایماً درحال افزایش است. تقریباً هیچ کودکی روزنامهها را در دوران ابتدایی به طور مرتب نمی خواند، لکن بیش ا زنیمی از کلاس ششمیها و دو سوم از کلاس دوازدهمیها همه روزه آنها را مطالعه میکنند. حجم مطالعه مجلهها، به طور مرتب افزایش مییابد. حجم استفاده از کتاب بین کلاس دوم و ششم افزایش مییابد و این واقعیت که به نظر میرسد یک کلاس دوازدهمی نسبت به یک کلاس ششمی کتابهای کمتری را در خارج از مدرسه مطالعه میکند، نباید موجب عدم توجه ما به این واقعیت شود که بچههای کلاس دوازده مطالعه بیشتری را به منظور انجام تکلیف مدرسه خود انجام میدهند. بنابراین طی دوازده سال تحصیلی در مدرسه و دبیرستان افزایشی در مقدار زمان اختصاص داده شده به مطالب چاپی مشاهده میشود.
استفاده کودکان از رسانهها در سنین مختلف:
یک الگوی بسیار جالب توجه دیگر، اوج استفاده از رسانهها در حدود کلاس ششم است. دراین دوره اوج استفاده از تلویزیون است. میزان رفتن به سینما بالاست و مطالعه کتاب نزدیک به حداکثر آن است. در این دوره مطالعه روزنامه نیز افزایش زیادی مییابد. بسته به افراد مختلف، در مقطع زمانی بین کلاس پنج و شش، مدت استفاده از رسانههای جمعی از متوسط کمتر از ۳۰ ساعت در هفته به ۳۵ تا ۴۰ ساعت افزایش مییابد و از آن به بعد تغییرات مهمی به وجود میآید. مدت دیدن تلویزیون کاهش مییابد و به نحوی که بعداً خواهیم دید اهمیت تلویزیون در نظر کودکان کمتر میشود. مدت گوش کردن رادیو افزایش مییابد و رادیو اهمیت بیشتری پیدا میکند. از زمانی که رفتار بزرگسالانه شروع به شکل گیری میکند، مطالعه کتب داستانی مصور به نزدیک صفر تنزل پیدا میکند. بویژه در میان کودکان با هوشتر یک افزایش کلی در مورد وقت اختصاص داده شده به مطالعات جدی، ایجاد میشود ودیدن برنامههای تلویزیونی جنبه گزینشی بیشتری پیدا میکند.
دوران بیشترین استفاده از رسانههای جمعی، از زمانی شروع میشود که کودک خود را تا اندازه ای از محدودیتهای اولیه زود خوابیدن آزاد میبیند. در این زمان او به اندازه کافی در خواندن مهارت پیدا کرده است تا بتواند در مطالب چاپی به شکل گسترده ای تجسس کند. وی منافع اجتماعی حاصل از آگاه بودن از خوانندگان جدید، آوازهای آنان، برنامههای جدید و سایر موضوعات مورد بحث نوجوانان را کشف کرده است. آگاهی جدید وی ازمسائل جنسی او را به سوی موسیقیهای مورد پسند عامه رادیو هدایت میکند و کشف میکند که آشنایی با این آهنگها هم ازجنبه روابط عاشقانه مفید است و همتا اندازه ای موجبات کامروایی[۷] وی را فراهم میکند. او فرصتهای اجتماعی حاصل از رفتن به سینما را کشف میکند و به همین نحو تا زمانی که هنوز تکالیف درسی منزل هنوز خیلی وقتگیر نشده اند و درگیر فعالیتهای پر تنش اجتماعی سالهای نوجوانی نشده است و انرژی اش در اوج است، وسیعترین استفاده از رسانهها میکند.
تلویزیون بزرگترین رسانه ده سال اول زندگی کودک است و تسلط آن بر اوقات وی حتی بعد از ده سالگی نیز ادامه مییابد. اما رادیو دارای جذابیت و مطلوبیتی غریب برای نوجوانان است. میزان گوش دادن درسالهای بعد هرگز به حدی که دراین دوران بوده است، نمی رسد. الگوهای استفاده از رسانهها در بین افراد بالغ در سالهای نوجوانی شکل میگیرند. مطالعه روزنامه و مجله و شکل گرفتن سلیقه خاصی در انتخاب برنامههای تلویزیونی پس ازیک دوره کند و کاو صورت میگیرد. مهمتر از همه، الگویی درنوجوانی پدید میآید که در پیش بینی چگونگی استفاده از رسانهها دربزرگسالی اهمیت بسزایی دارد. کودکان از نظر انتخاب و استفاده از رسانهها به چند گروه نقسیم میشوند. یک گروه بر استفاده از مطالب چاپی تاکید میکنند و گروهی دیگر رسانههای دیداری و شنیداری را ترجیح میدهند. گروه مقابل به استفاده از مطالب چاپی، همانگونه که بعداً خواهیم دید، عموماً میکوشند که ازرسانه چاپی برای دست یافتن به نیازهای جدی و واقعی استفاده کنند. این گروه تلویزیون را نیز به همین منظور به کار میگیرند. آنها تمایل دارند بیننده تلویزیون آموزشی و برنامههای مرتبط با مسائل عمومی و مستند تلویزیون باشند. گروه دیگر، معمولاً به رسانههای جمعی به صورت یک وسیله تفریح و سرگرمی و خیالپردازی و گریز از واقعیتها نگاه میکنند. این دو گروه قبل از افزایش میزان استفاده از رسانهها در ابتدای نوجوانی براحتی قابل تمیز نیستند. لکن این واقعیت که این دو گروه وجود دارند و میتوان آنها را درعنفوان جوانی تمیز داد، یکی از جالبترین یافتههای ما ست.
کودکان چه چیزهایی را میبینند؟
اولین برنامههایی که مورد توجه کودکان قرار میگیرد، همان گونه که قبلاً اشاره کرده ایم، در اغلب موارد برنامههایی است که برنامه سازان ما آنها را برنامههای کودکان نام گذاری کرده اند. شخصیتهای اصلی این برنامهها را اکثراً حیوانات، شخصیتهای کارتونی و یا عروسکی تشکیل میدهند، برنامههایی چون دانلداک،هاکل بریهاند، هودی دودی، رین تین تین. البته بعضی اوقات نیز خود کودکان نقشهای کمکی رابازی میکنند. این برنامهها شکل داستانی دارد و پر از تحرک است(اغلب کمدی و بزن وبکوب) و اغلب دارای یک جزء متشکله خیلی خنده دار است. زمان معمول دیدن این برنامهها ساعتهای پایانی بعدازظهر ویا صبح شنبه است.
برنامههایی از این دست، تماشای تلویزیونی کودکان پیش از دبستان را در انحصار خود دارند و تماشای این برنامهها (اغلب در شکل کمی بزرگسالانه تر، مثل برنامه لاسی)بخوبی تا دوران ابتدایی ادامه مییابد. لکن هنگامی که کودک کاملاً در مدرسه جا میافتد، ترتیب جدیدی از برنامههای مطلوب جایگزین این برنامهها میشود. این برنامهها به شرح زیر هستند:
نمایشهای واریته کودکان:
کارهای خیلی موفق «والت دیسنی» که به صورت ساده آن را دیسنی لند مینامند، نمونه ای از این نوع است. این برنامهها از کارتون تا ماجرا و از افسانه تا تاریخ و مطالعات طبیعی تنوع دارد و همگی با مهارتی عالی ساخته شده اند.
برنامههای حادثه ای کودکان:
زورو، یک نمونه از این نوع است. این برنامهها معمولاً ماجراهای قهرمانی ساده و بی آلایش و خوب و وقوی است که علی رغم رخداد حوادث گوناگون و خطراتی که افراد ساده تر از آن ترس دارند، همیشه حاکم بر سرنوشت خود است.
فیلمهای علمی تخیلی کودکان: