«عنایت« یک بار درکنار علم خداوند مطرح میشود؛ یعنی، علم خداوند به ذاتش، در صدور و آفرینش اشیا کافی است، هدف و انگیزه ای زاید نمیخواهد. در اصطلاح حکمت مشاء، علم عنایی خداوند، از صفات ذات میشود. (الحکمه، ج، ص)
یک بار نیز در مقام فعل و چگونگی مخلوقات الهی ملاحظه میشود؛ یعنی، مخلوقات و جهان آفرینش، چون براساس علم الهی است، درنهایت استواری و استحکام است (نظام احسن). طبق این بیان، عنایت، از صفات فعل خداوند میشود. (مصباحیزدی، ۱۴۰۵ ق:)
در اینبحث، روی سخن با معنای دوم است و در پرتو آن، اثبات وجود امام در نظام هستی میشود، هر چند اثبات و تحکیم معنای نخست نیز از نظر دور نیست؛ چون زیربنای معنای دوم محسوب میشود.
۲ـ۴) پیشینه «عنایت» دراندیشه فرزانگان
موضوع و مباحث مربوط به عنایت، سرگذشتی دیرینه دراندیشه فیلسوفان و دیگر دانشمندان دارد. توجّه و اهتمام شمار زیادی از فرزانگان، حکایت از مقبولیت و اعتبارآن دارد.
افلاطون (۴۲۷ - ۳۴۷ ق.م) از جمله کسانی است که معتقد است آفریننده ای که خیرمطلق است، کاملترین عالمی را که میتواند بیافریند، میآفریند. (مریوآدامز، ۱۳۷۲: )
مشائیان که ارسطو (وفات ۳۲۲ ق.م) و اتباع اویند، میگویند: «عنایت» این است که فاعل، در فعل خود، عوض نخواهد و آن که عوض خواهد، در فعل خود، مستکمل است. (حسن زاده، ۱۳۷۵: )
ابونصر فارابی (وفات ۳۳۹ ق) فصل جداگانه ای را به عنایت اختصاص داده است. (فارابی، م:)
شیخ الرئیس (وفات ۴۲۸ ق) بحث عنایت را بسیار جامع و منظم و درنوشتههای متعددش مطرح کرده است. (ابن سینا، ۱۳۷۶: ۵۰۲)
شیخ شهید سهروردی (شهادت ۵۸۷ ق) علم الهی را از نوع حضوری میدانست و تفسیر فاعل بالعنایهرا از جانب مشائیان که علم الهی را حصولی میپنداشتند نپذیرفت، و باطرح فاعلیّت بالرضاء، به غنای این مبحث افزود. (مصباح یزدی، ۱۳۷۹، ج: )
ابن رشد اندلسی (وفات ۵۹۵ ق) علّت پیدایش آفرینش و نظام احسن را عنایت اللّه معرفی میکند. (جهامی، ۲۰۰۰ م: ۷۵۴)
۳ـ۴) جایگاه و فلسفه بحث از عنایت
جهان، فعل خدا و خداوند، فاعل و آفریننده هستی است، پرسش اصلی، این است که: «فاعلیّت خداوند، چه نوع فاعلیّتی است؟»
فلاسفه پیشین، دو نوع فعل و تأثیر را در جهان شناسایی کرده بودند: یکی، فعل ارادی که موجودات زنده با شعور و آگاهی انجام میدهند، مانند کار های اختیاری انسان، و دیگری، فعل و تأثیری که از موجودات بیشعور و بی اراده سرمیزند و همواره یکسان است. قسم اول را فاعل بالقصد و قسم دوم را فاعل بالطبع گویند. پیش از آن که فلاسفه و حکمای الهی، انواع فاعلهای ارادی دیگری را اثبات کنند، چنین تصوّر میشد که فاعل مختار، منحصر به همان فاعل بالقصد است و از این روی، بعضی از متکلمان فاعلیّت خدای متعال را هم از همین قبیل میدانستند، و حال آن که ساحت خداوند، منزه است از این که او فاعل بالقصد باشد، چون، فاعل بالقصد، تن ها باوجود انگیزه و غرض که خارج از ذات اش است، کاری را انجام میدهد تا از رهگذر آن، به نوایی برسد و کمبودهای خود را بر طرف کند و به کمالاتی برسد. این جا، هدف و مقصود وغایت، بر فاعل حکومت میکند. تشنگی و گرسنگی است که او را به تکاپو و جنبش وا می دارد.
از این رو درمقام چاره اندیشی، گروهی گفتند، فاعل اوّل، آفرینش را بدون قصد و اراده، بلکه از روی اتّفاق آفرید[۳۱](الهی قمشه ای، ۱۳۳۵، ج: ) وگروهی دیگر گفتند، اراده و قصد داشت، امّا هدف و غرضی نداشت،[۳۲] (ملاصدرا، الحکمهالمتعالیه، ج: ۵۷) این جا بود که حکمای الهی، جمود اندیشه را شکافتند و طرحی نو ریختند تا ضمن حفظ علم پیشین الهی به تمام مخلوقات، فاعل و سبب حقیقی بودن او و رضایت و اراده و خواست او، هدفمندی افعال او را به نمایش بگذارند (عنایت). (ملاصدرا، الحکمهالمتعالیه، ج: ۵۷)
ابن سینا میگوید: از آن جا که علم پیشین خداوند به نظام خیر در آفرینش، علمی بدون نقص است، و چنین علمی سبب پیدایش اشیا است، پس هر آن چه لباس هستی بپوشد، در نهایت اتقان است. همین معنا را فلاسفه، عنایت مینامند. (ابن سینا، بی تا: ۸۸)
همچنین آن طوری که از کلام محقّق طوسی به دست میآید، طرح فاعل بالعنایه، به دو منظور است:
الف) خداوند که تمام و فوق کمال و تمام است، در آفرینش و کارهایش، هیچ گونه هدف و غرض و اراد ه ای زاید برذاتش ندارد، بلکه از آن جا که به ذات خود علم دارد و ذاتش سبب و علّت پیدایش اشیا است، پس همین علمش، آفرینش را به دنبال دارد، نه این که مثل کارهای ما که ابتدا تصوّر میکنیم، بعد منافع و فوایدش را میسنجیم و بعد اراده و قصد میکنیم، آن گاه کار به سامان میرسد.
عقیب داع درکنا الملایما شوقاً مؤکداً اراده سما و فیه عین الدّاع عین علمه نظام خیر هو عین ذاتها لیس فیه حالهمنتظره حصّلهامنفصل تصوره. (سبزواری، ۱۴۱۳ق، ج: )
ب) علم خداوند که سبب آفرینش است، عین ذات اوست، پس درنهایت حسن و کمال است وهر آن چه در این عالم لباس هستی بپوشد، درنهایت حسن و کمال است. (ابن سینا، ۱۳۷۵، ج: )
حاصل فرمایش صدر المتألهین و علامه طباطبایی در بحث عنایت، چنین است:
مفهوم عنایت، جامع سه امر است:
ا- علم و آگاهی خداوند به خودش و به آن چه که در نظام احسن آفرینش موجود میشود.
۲- ذات خداوند، سبب آفرینش آن موجودات است.
۳- آن موجودات، چون فعل و ناشی از علم الهی اند، پس مورد رضایت و خواست اویند. و از آن جا که تمام اشیا، معلوم خداوند و در پیشگاه او یکسانند، همه، به نحو احسن و کامل، موجود میشوند. و این است عنایت باری تعالی به همه. (ملاصدرا، الحکمهالمتعالیه، ج: )
خلاصه این که فاعل بالعنایه، فعل اش از عنایت علمی ذات است؛ یعنی نظری به غیر در فعل ندارد و باید دانست که عنایت در فعل، از غیر واجب تعالی که تامّ الذات و فوق التمام است، ممکن نباشد؛ زیرا هر ممکنی که کاری از وی صادر شود، برای تکمیل یا جلب منفعت یا دفع ضرر از خود کند. پس عنایت بر آن فعل گفته نشود؛ زیرا، کسی که برای نفع خود کاری کند، عنایت وجودی نکرده باشد، برخلاف ذات واجب تعالی که در فعل، جواد مطلق و صاحب عنایت محض است. (الهی قمشه ای، ۱۳۳۵، ج۱: و ۵۲)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بنابراین «عنایت» در مباحث صفات ذاتی و فعلی خداوند مطرح شده است، مانند علم عنایی، (سبزواری، ۱۴۱۳ق، ج: ۶۰۷)، چگونگی اراده الهی(سبزواری، ۱۴۱۳ق، ج، ص)، فاعلیّت الهی (ذیل مباحث علت و معلول) (الهی قمشه ای، ۱۳۳۵، ج: - ۳۰) ، توجیه شرور و اثبات نظام احسن. (ملاصدرا، الحکمهالمتعالیه، ج: )
مهم ما، در این بخش، اهتمام خداوند به عالم و آدم و عنایت او در آفرینش تکوین و تشریع و هدایت است، تا از این رهگذر، به لزوم و وجوب وجود امام در نظام آفرینش برسیم.
مرحوم سبزواری میفرمایند: اذ مقتضی الحکمه و العنایه ایصال کلّ ممکن لغایه
درتفسیر این بیت میفرمایند: هر چیزی در کارش، غایت و هدفی دارد، حتّی فاعلهای طبیعی بی شعور، حال چگونه میشود فاعلهای با شعور، بدون هدف و غایت کار کنند؛ مقتضای حکمت الهی و عنایت الهی که همان علم به نظام احسن است، ایجاب میکند که هر ممکن الوجودی را به هدف و نهایتش برساند. (سبزواری، ۱۴۱۳ق، ج۲: ۲۱۹)
۴ـ۴) اثبات وجود امام معصوم در پرتو برهان عنایت
خداوند که برای کمال یابی هر موجودی که در این عالم رنگ هستی میگیرد، همه نوع ابزار ضروری و غیر ضروری را در اختیارش گذاشته تا از مرز ضعف و نقص عبور کند و راهی منزل کمال خود شود؛ چگونه ممکن است انسانی که در دامان همین طبیعت پرورش مییابد، از این قانون خدشه ناپذیر طبیعی استثنا شود و ارتقای معنوی او نادیده گرفته شود؟
آیا میتوان گفت، آفریدگاری که از هیچ بخششی در زمینه تکامل جسمی بشر فروگذار نکرده، او را از داشتن وسایلی که اساسیترین نقش را در تعالی روحش دارد، محروم ساخته و این نعمت را از وی دریغ کند؟ (موسویلاری، ۱۳۶۸، ج: )
به عبارت دیگر، سراسر جهان، پر از قانون و نظم و هماهنگی و پیوستگی بر اساس علّت و معلول است، که همه به سوی هدف معین حرکت میکنند و آن چه در کاربری و تکامل و فعّالیّت آن ها لازم است با کمال جود و سخاوت به آن ها اعطا شده است.
این همه، نشان آن است که خداوند حکیم نسبت به فعل خود اهتمام کامل دارد وقتی همه چیز در همان جهت که باید، به طور تکوینی، از جانب حق تعالی رهبری میشوند، آیا بی انصافی نیست که اشرف مخلوقات، یعنی انسان، بدون هادی و سرپرست، رها شده به حال خود باشد؟ (سبحانی، ۱۳۶۳: ۱۵۷)
شیخ الرئیس، برای اثبات لزوم و ضرورت وجود نبیّ و رسول[۳۳] با بیانی نزدیک به آن چه ذکرشد، این گونه استدلال کرده است:
واگذاشتن انسانها و انظارشان به خودشان، کار درستی نیست؛ چون، مایه اختلاف میشود و هر کسی چیزی را که به سودش باشد، عدل و چیزی که به زیانش باشد، ظلم میپندارد. پس نیاز به چنین انسانی که مایه بقا و پیدایش وجود انسانها است، بسیار شدید تر است تا نیاز به رویانیدن موی بر کنارههای چشم (پلک و مژه) و ابروان و گود کردن کف پا ها و چیزهای دیگر که منافعشان در استمرار اصل وجود بشر دخالت ندارند. پیدایش و وجود انسان صالح که وضع قانون و اجرای عدالت کند امری ممکن است.
پس درست نیست که عنایت الهی، آن منافع( حقیر و ناچیز) را تأمین کند امّا از این منافع اساسی غفلت کند و درست نیست که خداوند و ملائکه، نیازهای ابتدایی بشر را بدانند، ولی نیازهای اساسی را ندانند و درست نیست چیزهایی که در تشکیل و پیدایش نظام خیر ممکن ضروری باشند و خدا بداند مع ذلک آن ها را خلق نکند و چگونه ممکن است که وجودهایی متعلِّق و مبنی باشند، اما وجود متعلَّق و مبنا نباشد؟ (ابن سینا، الالهیاتمنکتابالشفاء: ۴۸۸) این بیان و استدلال، آن گاه اوج میگیرد که بدانیم آفرینش تکوینی و اصل وجود سایر موجودات، همه، مقدّمه تشریع و رسیدن انسانها به کمال است.
اگر عنایت الهی نظام احسن، نیازمندیهای مقدّمات و موجودات پایین را تأمین کرده و راه را برای رسیدن شان به کمال مطلوب شان آماده کرده چه گونه هادی و راهنمای همیشگی برای انسان قرار ندهد؟!
چکیده این بیانها در قالب استدلال چنین میشود:
عنایت الهی، به تمام نیازمندیهای آفرینش پاسخ داده و هر چه برای وجود و ادامه حیات و تکامل آن ها لازم بوده، عطا کرده است. در میان موجودات، انسان نیز در بعد مادّی، از تمام مواهب الهی بهرهمند شده است، بُعد معنوی که مهمتر از بُعد مادی است، طبق عنایت الهی به نیازهایش پاسخ مثبت گفته میشود و یکی از نیازهای عمده اش، وجود راهنمای الهی است.[۳۴]
۵ـ۴) مفروضات برهان عنایت
بنا بر آنچه گفته شد علمی و یقینی شدن برهان عنایت به اثبات دو پیش فرض بستگی دارد:
الف) عنایت، اهتمام و توجّه الهی به بعد مادّی و آفرینش تکوینی انسان.
ب) آفرینش تکوینی موجودات و انسان مقدمه تشریع (تربیت نفوس انسانها) است و احتیاج به راهنمای الهی، یک نیاز واقعی انسانها است. (لطفی، ۱۳۸۴: ۴۷)
۱ـ۵ـ۴) عنایت الهی به بعد تکوینی آفرینش انسان
گذشته از دستگاههای شگفتانگیز بینایی و شنوایی و دیگر دستگاههای بدن انسان که هر کدام، به روشنی، گواهی میدهند که سازمان آفرینش، عنایت خاصی دارد که هر موجودی را به کمالی که برای آن آفریده شده است برساند(موریس، ۱۳۳۵: ۸۱)؛ پاره ای از وسایل کمال که غالباً مورد غفلت بوده و از نظر اهمیّت نسبت به دیگر ابزار کمال، در درجه دوم قرار دارند، نیازمند توجه و اندیشه ای ژرف است.
۲ـ۵ـ۴) کمال تکوینی آفرینش انسان مقدمه ای برای هدایت الهی او
این که آفرینش جهان و انسان، مقدمه رسیدن به کمال و سعادت نوع انسانی است و این که نیاز به راهنما و رهبر الهی، مهمتر از نیاز های مادّی و تکوینی است، با عقل و نقل قابل اثبات است.