عالی معمولی
۲
عالی پیشرفته
عالم
۲
این پایه معادل لیسانس علوم انسانی و پایان دوره سطح حوزه است.
عالم ممتاز
۲
این پایه معدل فوقلیسانس علوم انسانی است.
تجدیدعالی
۱
یکی دیگر از فرق مذهبی مؤثر در ایجاد پدیده طالبان پاکستانی ، فرقه وهابیت میباشد. پس از استقلال پاکستان چند عامل مهم در ترویج اندیشه وهابی در پاکستان مؤثر افتاد که مهمترین آنها رابطه با عربستان بود. این روابط از دوره حکومت ذو الفقار علی بوتو وارد مرحله نوینی شد و در دوره ژنرال ضیاء الحق به اوج خود رسید. در زیر به تشابهات جنبش طالبان و وهابیت پرداخته می شود.
۳-۱۳- مشابهت های طالبان و فرقهی وهابیت:
طرز تفکر و اندیشهی گروه طالبان، در بسیاری از موارد، با نوع اندیشهی فرقه وهابیت مشابهت دارد. ذیلاً به چند مورد اشاره میگردد:
۳-۱۳-۱- تصاحب قدرت:
تشکیل حکومت و به دست گرفتن قدرت، یکی از اهداف اساسی بود که از طرف گروه طالبان اعلام شد و در تحقق آن، از تمام امکاناتی که در اختیارداشت، استفاده نمود تا این که آن خواسته را عملی کرد. در اندیشهی وهابیت نیز، رسیدن به حکومت جایگاه خاص خود را دارد (رجایی،۱۳۸۸: ۱۷۲). از طرفی هر دو نهضت توانستند مردان زیادی را بسیج کنند که آمادگی آن را داشتند برای اهدافی مثل فتح کشور، براندازی حکومتهایی که به نظرشان غیراسلامی بودند و ایجاد دولت اسلامی، از بذل جان نیز دریغ ورزند (پیترمارزدن ،۱۳۷۹: ۸۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۳-۱۳-۲-اجرای شریعت:
ویژگی دیگری که گروه طالبان داشتند، این بود که خود را به اجرای شریعت ملزم میدانست. درست همانند وهابیون. هر دو گروه، جرایم و جنایات زیادی را مرتکب شدند؛ به نام اجرای شریعت. بسیاری از رفتارهای غیرانسانی و ضدبشری خود را، به عنوان اجرای شریعت توجیه نمودند؛ در حالی که هیچ ربطی؛ به شریعت و اسلام نداشتند (رجایی،۱۳۸۸: ۱۷۲). هر دو نهضت ادعامیکنند که فقط تفسیر آنان از اسلام، تفسیر درستی است. حق اجتهاد که توسط وهابیون به شدت تأکید و حمایت میشد، به صورت عامل تفکیک ناپذیری از آیین طالبان درآمد. تعصب شدیدی که در ایدئولوژی وهابیون در اجرای مناسک مذهبی و ممنوعیت موسیقی و رقص متجلی شده بود، در طالبان نیز به چشم میخورد (پیترمارزدن ،۱۳۷۹: ۸۸).
۳-۱۳-۳- حکومت ازآن خدا است:
طالبان و وهابیان، معتقد هستندکه حکومت، مطلقاً، از آن خدا است. همانطور که خداوند سبحان میفرماید: ان الحکم الاالله در همین اساس بود که گروهطالبان، در نظام حکومتی خود، هیچگونه اساسنامه و یا آیین نامهای نداشتند؛ چون، قانونگذاری و تدوین هرنوع آیین نامه را حرام و دخالت در کار خدای میدانستند.
۳-۱۳-۴- برگشت به سیره سلف:
اندیشه برگشت به سیره سلف، با تفسیرخاصی که فقط، به وهابیت مربوط می شود، اعتقاد مشترکی است که هر دو گروه، به آن باور داشته و اصرار میورزند. بر اساس همین باوراست که وهابیون و طالبان بسیاری، از رفتارها و حتی استفاده از وسایلی چون: تلویزیون، گرفتن عکس و… را حرام میدانند و استدلالشان این است که چنین رفتارهایی در زمان سلف وجود نداشته؛ از این رو، بدعت و حرامند.
۳-۱۳-۵- تکفیر مخالفان:
چنانکه وهابیت، تمام کسانی را که با رفتار و منش آنان مخالف باشند، کافر و مشرکشان میداند، گروه طالبان نیز، تمامی مخالفان خود را به کفر و شرک متهم نموده و دشمن اسلام و خدا قلمدادمیکنند (رجایی،۱۳۸۸: ۱۷۳). و بالاخره همان طور که وهابیها در عربستان سعودی مخالف نهادهای مدنی، مانند احزاب، مطبوعات و رسانههای آزاد و برگزاری انتخابات هستند، طالبان نیز خواهان اجرای همین الگوبودند و همین راه را در پیش گرفتند (سرافراز،۱۳۹۰: ۱۱۴).
جمع بندی نهایی ازمطالب گفته شده:
همانگونه که پیشتراشاره گردید، چارچوب نظری این رساله بر اساس جامعه شناسی تاریخی است. جامعه شناسی تاریخی مطالعه جامعه، پدیده ها و مسایل اجتماعی و تغییرو دگرگونیهای آنها در بسترزمان است. با وجوداین، تحریک طالبان پاکستان، را نمی توان بدون یک چشمانداز تاریخی تحقیق و پژوهش نمود. پس از لحاظ تاریخی تحریک طالبان پاکستان و طالبان افغانستان به هم پیوندخوردهاند. غالب طالبان پاکستان همانند طالبان افغانستان، پشتونهایی هستند که در مناطق شمال غربی پاکستان، در مرز با افغانستان، زندگی می کنند. از مهمترین مواردی که در ایجاد و توسعه طالبان مؤثرافتاده، مسئله قومیت و گروه قومی پشتون و هم چنین وجودمدارس مذهبی است، به ویژه این که طالبان پاکستان از مناطققبیله ایپاکستان و قوم پشتون برخواسته اند. جنبش طالبان پاکستان، به عنوان یک جنبش برخاسته از جامعه پشتون منطقه قبایلی، آن هم از دلمردمانی روستایی و غیرشهری، که دارای تعلقات سنی و قبیلهای شدیدتری هستند، نمیتواند از تأثیرپذیری فرهنگ قبیلهای به دور باشد. هفت منطقه قبیله نشین در مرزشمالغرب پاکستان، حوزه زیست قبایل مختلف قوم پشتون محسوب می شود. این جغرافیای قومی- قبیلهای، امروزه پس از قرن ها ساختار سنتی قدرت را همچنان حفظ کرده است. مناطق خودمختاری قبیلهای پاکستان که جمعیت آن بیش از ۵ میلیون نفر برآورد می شود، فقط ۲درصد جمعیت پاکستان را داراست. مساحت این منطقه بیش از ۲۷هزار کیلومترمربع (۵/۳درصد خاک پاکستان) بوده و از غرب به خط مرزی دیوراند با افغانستان، از شمال به ایالاتخیبر، ازشرق به ایالتپنجاب و از جنوب به ایالت بلوچستان محدودشده است. اوضاع نابسامان اقتصادی و فقراقتصادی به عنوان مهمترین چالشهای اقتصادی پاکستان بخصوص در شمال این کشور میباشدکه تا حدودی نیز از سوءمدیریت نظام سیاسی داخلی هم نشأت گرفته است، به عاملی تأثیرگذارجهت رشد افراطیگری تبدیل شده است؛ به گونه ای که شبه نظامیان طالبان بیشتر در مناطقمرزی پاکستان با افغانستان که اکثراً توسعه نیافتهاند، مستقرند. در پاکستان هماهنگی کاملی میان آموزههای رادیکالیسم و بسترهای ایدئولوژیک وجود دارد، به طوری که پدیده طالبانیسم از ترکیب ایدئولوژی فرقههای مذهبی دیوبندی و وهابیت ایجاد شده است. پس از تجزیه پاکستان از هند، فرقه دیوبندی توانست در مناطق شمال پاکستان گسترش یابد. از دیگر فرقههای مؤثر در ایجاد طالبان پاکستان، فرقه وهابیت میباشدکه پس از استقلال کشور پاکستان، نقش عربستانسعودی بسیار پررنگ بوده و این موضوع از دوره حکومت ذوالفقارعلی بوتو وارد مرحله نوینی شد و در دوره ژنرال ضیاءالحق به اوج خود رسید. مدارس مذهبی پاکستان نقش غیرقابل انکار در گسترش افراطگرایی ایفا مینماید. آمار موجود نشان میدهد جمعیت ساکن در مناطق قبایلی دارای سطح سواد پایین و عمدتاً دارای بافت قومی- قبیله ای است. به لحاظ مذهبی در کنار اکثریت مطلق اهلسنت که عمدتاً پشتون حنفی و پیرومکتب دیوبندی هستند، فقط در حدود ۷ درصد شیعه مذهب میباشند که عمدتاً در منطقه قبیلهای کٌرمایجنسی به سر میبرند. مذهب حنفی و متعصب ساکنان قبایلی با سنتهای قبایلی پشتون نیز آمیخته شده است. طالبان پاکستان از لحاظ جغرافیایی متعلق به مناطق قبیلهای خودمختار فتا و ایالت سرحدشمالی هستند، تحریک طالبان پاکستان، یک گروه فراگیر ازجناحهای مختلف طالبان میباشد. در دسامبر ۲۰۰۷شورایی شامل ۴۰ نفر از رهبران ارشد گروه های جنگجو که حدود ۵۰هزار مردجنگی در اختیار داشتند، در پیشاور پاکستان تشکیل این جنبش را اعلام کردند. این شورا تصمیم به متحدشدن تحت پرچمی واحد گرفت. بیتالله محسود از منطقه وزیرستانجنوبی به عنوان رییس تحریک طالبان پاکستان، مولانا حافظ گل بهادر از وزیرستان شمالی به عنوان نائب امیر و مولانا فقیرمحمدماجور به عنوان فرد سوم در فرماندهی منصوب شدند. اینشورا نه تنها نمایندگیهایی از هفت گروه قبیلهای فتا دارد، بلکه در ایالت سرحد، سوات، دیراسماعیلخان، کوهستان بونر و ملکند نیز نمایندگیهایی دارد. اجرای شریعت و هم چنین انجام جهاد دفاعی در برابر ارتش پاکستان و اتحاد علیه نیروهای ائتلاف در افغانستان؛ از اهداف این جنبش میباشد. بعضی ازگروهها از جمله لشکرجهنگوی (طالبان پنجاب)، سپاه صحابه، جیشمحمد، القاعده، حرکتالمجاهدین و حرکتالانصار، لشکرطیبه، جمعیت علمای اسلام، جنبش نفاذشریعتمحمدی (طالبان سواد)، شبکهحقانی، طالبانمحلی، افرادفراریطالبانافغانستان و…زیر چتر تحریکطالبانپاکستان جبهه متحد نظامی تشکیل دادهاند. طالبان، معجونی از تفکر دیوبندی و وهابی میباشند. عواملی همچون، احیای مدلخلافت، مبارزه با نوآوریهایمدنیتغربی، بازگشت به عصر قبل از تجدد و تفسیر سختگرایانهی مفاهیم دینی و خودحق پنداری ستیزگرایانه مبانی فکری طالبان و دیوبندی را تشکیل می دهند.
فصل چهارم
علل وعوامل مؤثر بر شکل گیری طالبان پاکستان
۴-۱- مقدمه:
در فصول گذشته، به مباحث جنبشهای اسلامی، ویژگیها، علل و عوامل ظهورآنها، مبانی نظری و فکری بنیادگراییاسلامی، پیشگامان و چهره های شاخص بنیادگرایی اسلامی و تأثیر آموزههای دیوبندی، سلفی و وهابیگری بر بسترهای فکری طالبان اشاره شد و هم چنین تأکید گردید، در پاکستان هماهنگی کاملی میان آموزههای رادیکالیسم و بسترهای ایدئولوژیک وجود دارد، به طوری که پدیده طالبانیسم از ترکیب ایدئولوژی فرقههای مذهبی دیوبندی و وهابیت ایجاد شده است. هم چنین، تاریخچه شکل گیری جنبش طالبان پاکستان با بهره گرفتن از روش جامعه شناسیتاریخی، یعنی ربط گذشته، حال و آینده؛ انجام مقایسه بین پدیده های تاریخی؛ تحلیل و فهم علل وقایع تاریخی و فهم ساختارها و زمینه هایی که وقایع تاریخی در آنها رخ داده است؛ مورد تحلیل قرارگرفت. در این فصل، برای تجزیه و تحلیل شکل گیری طالبان در پاکستان میتوان، سه سطح تحلیل را در نظر گرفت: داخلی، منطقهای وبینالمللی. شایان ذکر است که طالبان به مفهوم عام کلمه، در جامعهپاکستان ریشه دوانده و دستکم در ۲۰درصد این جامعه )اهل سنت افراطی) پایگاه اجتماعی دارد. بدیهی است این پشتوانه و این عقبه در کنار حامیان منطقهای و بین المللی می تواند طالبان را به نیرویی قدرتمند تبدیل کند و شکل گیری و رشد طالبان نیز در پرتو عوامل داخلی، منطقهای وبینالمللی است. از طرفی، بررسی این عوامل بدان علت حایز اهمیت است که طالبان پاکستان از پیچیدهترین نیروهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی این کشور و حتی جنوب آسیا به شمارمیروند، که به عنوان پدیدهای نسبتاً نوین درباره آنها کمتر گفته و شنیده شده است. هم اکنون امنیت داخلی پاکستان، امنیت منطقه ای و بین المللی را تهدید می کند. بنابراین، در این فصل، در سطح داخلی به عواملی هم چون، مکتب بنیادگراى دیوبندى و ایدئولوژی وهابیت، گسیختگی فرهنگی، شکست طرحجامعه اسلامی، نظاماسلامی؛ قومیت، اختلافات قومی، ساختارفرقهای و مبانی اندیشهای، افراطگرایی، وجود مناطق قبیله ایخودمختار (فتا)، وضعیت نامساعد اقتصادی و بحرانهای اجتماعی و مشروعیت پاکستان به ویژه در ایالت سرحد شمال غربی و منطقهقبایلی ، متغیرهای ژئوپلیتیک، نقشسازماناطلاعاتپاکستان در طالبانگستری ، مدرنیته و نبود مردمسالاری مطرح می گردد. و در سطحمنطقهای، نقش کشورهای افغانستان و عربستانسعودی و در سطح بین المللی به حضور غرب و در رأس آن ایالات متحده در افغانستان و پاکستان به بهانهی جنگ با روسها و به دنبال آن حمایت از طالبان و بعد با تغییر راهبردی مقابلهی با طالبان؛ پرداخته می شود؛ تا سهم هر کدام از این مؤلفه ها در تکوین طالبان پاکستان روشن شود.
۴-۲- سطحداخلی: