۴-۵-۳- رمز استجابت دعا
ابراهیم خلیل الله می داند علم ذاتی خداوند به همه موجودات آسمانی و زمینی احاطه دارد و هیچ چیز از او مخفی نیست، نبوده و نخواهد بود، آن حضرت با شناخت کافی که از پروردگار عالم دارد او را به علم و اطلاع از موجودات آشکار و پنهان می ستاید و با اینکه می داند خداوند از خواسته های او با خبر است با قلب سلیم دست نیاز و تضرع به درگاه خالق هستی برمی دارد، خداوند هم همه دعاهای خالصانه او را اجابت نموده و مهمترین چیزی که ابراهیم را به اهداف و حاجت های خود رساند این بود که به تعبیر قرآن «إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ»(الصافات/۸۵)با قلب پاک و خالی از شرک و ریا و دور از گناه و معصیت و بدون غل و غش به عبادت ایستاد و دل از غیر خداکند و فقط به او متوجه شد که این رمز استجابت دعاست».
۴-۵-۴ - سپاس و ستایش ابراهیم (ع)
«الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعَاء (ابراهیم /۳۹)؛سپاس خداى را که با وجود سالخوردگى اسماعیل و اسحاق را به من بخشید به راستى پروردگار من شنونده دعاست». بعد از اینکه ابراهیم از خداوند فرزند صالح و شایسته درخواست کرد و عرض کرد: «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ، فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ». (الصافات /۱۰۱-۱۰۰). در پی این دعا خداوند در دوران ۹۹ سالگی اسماعیل را که از اجداد پیامبر اسلام می باشد از همسرش هاجر به ابراهیم عنایت کرد و در سن ۱۱۲ سالگی اسحاق را که جد الانبیاء بنی اسرائیل است از خانم دیگرش به نام ساره که پیامبر زاده و دختر خاله حضرت بود به وی عطا کرد. (طبرسی،۱۴۰۶،۶/۳۱۹و ثقفی،۱۳۷۶،۴/۵۵۱). و این بعد از آن بود که بر حسب عادت از اولاد مایوس شده بود یا اینکه قبلا از خداوند خواسته بود که به او فرزند شایسته و خلف صالح عنایت فرماید لذا حمد و شکر نعمت الهی را به جای آورد و اظهار داشت خداوند دعای بندگان را اگرچه به طول انجامد، و مایوس شوند اجابت فرماید و بعید نیست که سمیع به معنی مجیب باشد مانند «سمع الله لمن حمده» خداوند ستایش ستایشگران و دعای دعاکنندگان را اجابت می کند و بی جواب نمی گذارد و هر وقت مصلحت بداند حاجت حاجتمندان را برآورده می کند و کسانی که اولاد دار نمی شوند نباید از لطف و رحمت خدا مایوس شوند بلکه مانند ابراهیم خلیل با دل پاک اطمینان به رحمانیت خداوند، دست به دعا و نیایش بردارند و آنچه را صلاح آن ها در آن است بخواهند حتی فرزند هم اگر خواستند، بگویند فرزند صالح و شایسته عطا کن که ابراهیم چنین کرد و خداوند در جوابش فرمود: «وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِیًّا مِّنَ الصَّالِحِینَ» و درباره اسماعیل می فرماید: «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ» که در مورد امر خداوند به ذبح، تسلیم و حلیم بود و چون و چرائی نداشت و به پدرش عرض کرد «یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ» (الصافات/۱۰۲) وقتی پدرش فرمود در خواب دیدم تو را قربانی کنم نظرت چیست ؟ عرض کرد پدرجان هرچه را ماموری انجام بده ان شاء الله مرا در این امر از صابران خواهی یافت، این همان معنی فبشرناه بغلام حلیم است که حلم و بردباری اسماعیل در مورد اطاعت امر خداوند در اینجا جلوه کرد و از امتحان الهی سرافراز بیرون آمد.
۴-۵-۵- نکته تربیتی
شایسته است جوانان و نوجوانان عزیز در انجام دستورات دینی و اطاعت امر پروردگار عالم اسماعیل سیزده ساله را الگوی خود قرار دهند که برای انجام اعمال حج با پدر بزرگوارش و مادرش هاجر به مکه آمد و وقتی دستور خدا در مورد قربانی کردن او به گوشش رسید با کمال میل و بدون چون و چرا پذیرفت و چون این کار را مورد رضایت خدا دانست آمادگی صد در صد خود را اعلام کرد و امیدوار بود نسبت به مشیت و اراده خداوند صابر و شکیبا باشد و عرض کرد «سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ».
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۴-۶- دعاهای حضرت لوط (ع)
عنوان | آیه |
مناجات | قَالَ لَوْ أَنَّ لىِ بِکُمْ قُوَّهً أَوْ ءَاوِى إِلىَ رُکْنٍ شَدِیدٍ هود/۸۰ |
تقاضای یاری | قَالَ رَبِّ انصُرْنىِ عَلىَ الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ العنکبوت/۳۰ |
درخواست نجات | رَبِّ نَجِّنی وَ أَهْلی مِمَّا یَعْمَلُونَ الشعراء/۱۶۹ |
۴-۶-۱- سرگذشت حضرت لوط:
حضرت لوط (ع) خواهرزاده حضرت ابراهیم (ع) بود و اولین فردی بود که نبوت دایی خود را تصدیق کرد«فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ»(عنکبوت/۲۶) و همراه ابراهیم با مال فراوان و اندوخته ای بسیار از مصر خارج و به سرزمین مقدس فلسطین وارد شدند و پس از مدتی به علت افزایش احشام و گوسفندان محیط فلسطین را به خود تنگ دید و به شهر سدوم که به آن موتفکه می گفتند کوچ کرد که مردم آن محل دارای اخلاقی فاسد و باطنی ناپاک بودند، ابوبصیر از امام صادق نقل می کند: حضرت لوط در بین قومش و ۳ سال اقامت داشت و قومش دارای بخل شدید بودند و چون سر راه کاروانیانی بودند که به مصر سفر می کردند و میهمان بر آن ها زیاد وارد می شد، عمل زشت لواط را در مقابل دادن اجرت با آن ها انجام می دادند تا کم کم از میهمان شدن متنفر شوند و خودداری کنند و این روحیه باعث شد هم جنس گرائی در بین آن ها شایع شود و حضرت لوط را که کریم و سخاوتمند بود، از پذیرش و پذیرائی میهمان نهی می کردند و متاسفانه همسر وی نیز کافر بود و با مخالفین حضرت همکاری داشت و هر وقت برای حضرت میهمان می آمد با افروختن آتش در شب ها روی پشت بام و دود کردن در روز دشمنان را باخبر می کرد. (طبرسی،۱۴۰۶،۴/۴۴۵).
۴-۶-۲-۱- نجات
حضرت لوط از این وضع ناراحت بود و به عنوان دعا و درخواست به درگاه خدا عرض می کند: «رَبِّ نَجِّنِی وَأَهْلِی مِمَّا یَعْمَلُونَ (الشعراء/۱۶۹)؛پروردگارا مرا و کسان مرا از آنچه انجام مىدهند رهایى بخش».
قرآن می فرماید: «فَأَنجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ (الاعراف/۸۴)؛پس او و خانوادهاش را غیر از زنش که از زمره باقیماندگان [در خاکستر مواد گوگردى] بود نجات دادیم».
۴-۶-۲-۲- دعای دوم لوط
«قَالَ رَبِّ انصُرْنىِ عَلىَ الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ»؛لوط گفت: خدایا مرا بر این قوم مفسد پیروز گردان. حضرت لوط پیوسته مردم را از عمل زشت و بی سابقه هم جنس بازی و قطع تداوم نسل باز می داشت و قومش در جواب می گفتند او را از شهر و دیارش بیرون کنید و در مجالس کارهای زشت انجام می دادند و می گفتند اگر راست می گویی عذاب الهی را بر ما بیاور. حضرت هم بعد از اتمام حجت و ناامیدی از هدایت آن ها، دست به دعا برداشت و گفت: خدایا مرا بر این قوم نابکار که چنین امر ناپسندی را انجام می دهند و موجب فساد اخلاق مردم می شوند، نصرت ده و آنان را در این دنیا به جزای کردارشان برسان که موجب عبرت دیگران شوند و این عمل قبیح و ناپسند در عالم شیوع پیدا نکند، خداوند هم اجابت فرمود و عذاب سخت خود را بر آن ها نازل کرد، به این صورت که فرشتگان به فرماندهی حضرت جبرئیل ابتدا برای احترام خدمت حضرت لوط رسیدند و گفتند ما اهالی این سرزمین را بهتر از هر کسی می شناسیم و برای هلاکت و نابودی اهل آبادی سدوم (شهر لوط) آمده ایم و تو و خانواده ات را از عذاب نجات می دهیم، مگر همسرت را. وقتی به نزد لوط آمدند، همسرش روی بام رفت و با افروختن آتش قوم را خبر کرد و مردم نیز گرد خانه آمدند. حضرت از دست درازی و بدی قوم نسبت به فرشتگان ترسید، آن ها گفتند نترس و محزون نباش، ما فرشتگان خدائیم و برای عذاب این قوم و اجابت دعای تو آمده ایم و سپس حضرت جبرئیل با قرار دادن عمودی از نور، لوط و خانواده اش را نجات داد و سنگ های عذاب را بر قوم وی نازل فرمود و زن وی را با صخره ای نابود ساخت و با قرار دادن دو بالش در اطراف شهر سدوم سرزمین آن ها را زیر و رو کرد «فجَعَلْنَا عَالِیَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا» (هود /۸۲) و بعضی گفته اند شهر برای ساکنین و حاضرین در آن، زیر و رو شد و برای آن ها که غائب و دور از آن شهر بودند، سنگ های عذاب آسمانی نازل شد. (طبرسی،۱۴۰۶،۴/۴۶۷).
۴-۶-۳- تحلیل دعای حضرت لوط:
حضرت لوط (ع) به قومش درباره عمل بسیار زشتی تذکر می دهد که در پیشینیان بی سابقه بوده و گسترش آن در جامعه انسانی برای حضرت خیلی ناگوار و سخت است، مخصوصا عملی که این قوم مرتکب آن بودند انحرافی بود از راه صحیح تولید مثل و تکثیر نسل، که آیندگان را به تباهی می کشاند و جوامع را متلاشی می کرد. حضرت لوط به آن ها فرمود: «وَتَقْطَعُونَ السَّبِیلَ» شما راه قانونی تکثیر نسل را قطع می کنید. « وَتَأْتُونَ فِی نَادِیکُمُ الْمُنکَرَ» در مجالس خود مرتکب اعمال زشت می شوید. «نادی» از ماده «نداء» یعنی مجالس عمومی و گاه به معنی مرکز تفریح است، چون افراد قوم لوط در آن جا یکدیگر را صدا می زدند و ندا می کردند و فحش های رکیک به هم می دادند. کلمات زشت و زننده رد و بدل می کردند، قمار می نمودند، سنگ های کوچک به یکدیگر یا به عابرین پرتاب می کردند، آن ها را مسخره می نمودند وانواع آلات موسیقی را به کار می بردند. (عباس قمی،۲/ ۵۱۷). وقتی در مقابل هشدار حضرت سرسختی و غرور نشان می دادند و می گفتند اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور، حضرت بعد از ناامیدی از هدایت و ارشاد آن ها از خداوند یاری خواست،که اگر آن ها را مجازات نمی کرد با تبلیغات سوء ثابت می کردند که حضرت لوط در ادعای رسالت و نبوت دروغ می گوید و لازم بود دعای حضرت به اجابت برسد که خداوند هم مجازات فسق آن ها را به رجز یعنی عذابی که موجب اضطراب می شود قرار داد. (العنکبوت/۳۴).
۴-۶-۴- جهت دعا
نکته دیگر اینکه حضرت غلبه و یاری خود را بر قوم مفسد طلب کرد، که در حقیقت برتری حق بر باطل بود و می خواست خیر و صلاح به شر و فساد غالب شود و پاکی ها و خوبی ها بر پلیدی ها و زشتی ها پیروز شود. نه اینکه حضرت غلبه شخص خودش را بر قومش طلب کند، بلکه با تعبیر «انصُرْنِی عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِینَ » اشاره دارد به فساد و انحراف مردم زمان خودش و از خداوند درخواست می کند با پیروزی حق، دامنه فساد و مفسد برچیده شود. پروردگار هم دعای حضرت را که به خیر و صلاح جامعه و برای ریشه کن کردن ظلم و فساد بود، پاسخ داد و قوم لوط را که شایستگی زندگی نداشتند، تمامی آن ها را نابود کرد و این سرگذشت را درس عبرتی برای آیندگان قرار داد تا بدانند نتیجه ظلم و فساد و ستم، جز نابودی چیزی نیست و عاقبت انحرافات جنسی و شهوت رانی های حیوانی دنیای غرب به هلاکت و دوری از قانون صحیح طبیعت است. «وَلَقَد تَّرَکْنَا مِنْهَا آیَهً بَیِّنَهً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ (العنکبوت/۳۵)؛و از آن [شهر سوخته] براى مردمى که مىاندیشند نشانهاى روشن باقى گذاشتیم». چه خوب بود اگر دنیای به اصطلاح متمدن و پرزرق و برق کنونی از اقوام گذشته که زندگی و عملکردشان سراسر عبرت و درس آموزاست، پند می گرفتند و با به کار بستن احکام نورانی اسلام به سعادت و عزت می رسیدند.
۴-۷ - دعاهای حضرت یعقوب (علیه السلام):
عنوان | آیه |
استغفار | قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیم یوسف/۹۸ |